eitaa logo
آوای معرفت
375 دنبال‌کننده
979 عکس
748 ویدیو
263 فایل
مباحثی معرفتی درباره خودشناسی و خودسازی، زمینه ساز تحقق بندگی برای فرج و ظهور و قیامت شخصی و ورود به بهشت لقای الهی ارتباط با ادمین @Elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
📝ثبت نام دوره دانشجویی ▪️ویژه برادران دانشجو، طلبه و فارغ‌التحصیل جوان ▪️با تخفیف ویژه و اعطای گواهینامه از طرف مؤسسه گفتمان قرآن و ولایت ▪️مدرسه مجازی تدبّر در قرآن دانشجویی (با سابقه ۱۶ ساله) هر دو هفته یکبار از میان واجدین شرایط، شرکت‌کننده می‌پذیرد. ✔️جهت تسهیل، پیش دوره‌ای دو ساعته طراحی شده است تا مخاطبان با شرکت در آن، با چیستی، ضرورت، هدف و روش تدبّر در قرآن و تدبّر در یک نمونه سوره بطور عینی آشنا شده و سپس با آگاهی و انگیزه کافی در ادامه دوره‌ها ثبت نام و شرکت نمایند. ‌‌‌ ✍🏻اطلاعات تکمیلی و ثبت نام در پیش دوره: 🔗 zil.ink/tadabor_ir 📲‌‌‌به کانال ما در ایتا بپیوندید: 🆔 @tadabor_ir ‌‌‌
🔰 حرکت عظیم خاندان پیامبر در تبیین حادثه کربلا، مکمل فداکاری روز عاشورا بود/ شما دانشجویان عزیز هم به مسئله تبیین اهمیت بدهید 🔻 رهبر انقلاب، در پایان مراسم عزاداری روز اربعین حسینی(ع): این ۴۰ روز عاشورا تا اربعین یکی از مقاطع مهم تاریخ اسلام است. اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری بود، این چهل روز اوج مجاهدت همراه با تبیین و افشاگری و توضیح بود. 🔸️ این حرکت عظیم خاندان پیامبر بود که توانست حادثه کربلا را ماندگار کند. این تبیین مکمل آن فداکاری بود؛ شما دانشجویان عزیز هم به مسئله تبیین اهمیت بدهید. 🔹️ خیلی از حقایق هست که باید تبیین شود و در ابهام نگهداشتن افکار مردم در قبال آن مسئله، گمراه‌کننده است. این حرکت تبیین، خنثی کننده آن است. 🔺️ هرکدام از شما به عنوان یک وظیفه مثل یک چراغ دور خود را روشن کنید. 🔰 با انتشار افکار صحیح در فضای مجازی به معنای واقعی کلمه جهاد کنید/ اصل قطعی، پیروی از شیوه اخلاقی است 🔻 رهبر انقلاب، در پایان مراسم عزاداری روز اربعین حسینی(ع): شما امروز در می‌توانید افکار درست و صحیح را منتشر کنید و به مسائل پاسخ دهید و می‌توانید به معنای واقعی کلمه کنید. 🔹️ البته اصل قطعی در این باب پیروی از شیوه‌ی اخلاقی است. باید از این کاری که بعضی افراد با دشنام و فریب و دروغ دربرابر افکار عمومی مواجه می‌شوند، اجتناب کرد. 🔺️ باید منطق را به اخلاق مزیّن کرد حقایق را منتشر کرد. امروز همه باید در این میدان حرکت کنیم. ۱۴۰۰/۷/۵ 🏷 💻 @Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ شوق زیارت 🔹 زیارت، در نظر او [حضرت آیت‌الله بهجت]، عملی ظاهری و صوری نبود؛ بلکه در هنگام زیارت واقعاً در محضر زیارت‌شونده حاضر می‌شد. معتقد بود: اگر می‌خواهید زیارت، زیارتی اساسی باشد، باید قلبتان هم همان را بگوید که زبانتان می‌گوید؛ یعنی قلب هم همان چیزی را درک کند که در زیارت‌نامه قرائت می‌شود. 🔹 زیارت را با آدابش به‌جا می‌آورد و می‌فرمود: از اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات معصومین علیهم‌السلام و مماتشان هیچ فرقی وجود ندارد؛ یعنی الآن هم امام حیّ است و حرفت را می‌شنود. 🔹 اهتمامش به امر زیارت کم‌نظیر بود. اعتقادش بود که اگر کسی بخواهد تشنگی و عطش دیدار با معصومین علیهم‌السلام را در وجود خود تخفیف دهد، زیارت مشاهد مشرفه به‌منزلۀ ملاقات آن‌ها و دیدار آن حضرات است. 📚 رحمت واسعه، ص١٨ (مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌اللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اصحاب و یاران آن حضرت) ☑️ @avaymarefat
از آیت‌الله بهجت قدس‌سره ❓پرسش: زائر کربلا و نجف، برای اینکه بهترین استفاده را از زیارت بکند، چه کار باید بکند؟ شما چه توصیه‎ای می‎کنید؟ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: زیارات صحیحه، وارده، مأثوره، زیارت وارث، غیر آن؛ [مانند] امین‎الله و جامعه را بخواند. اگر وقت دارد، مفصلات و اگر وقت ندارد، مختصر. ❓پرسش: اینکه می‎گویند زیارت با معرفت، منظور چیست؟ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: اقل معارف و ادنی‎المعرفة همین است که [او] «امام مفترض الطاعة» [است]. این اقلش است.[١] اکثرش را هم باید از سلمان پرسید. پس‌نوشت: ١. پایین‎ترین حد معرفت به امام آن است که بداند او امامی است که خداوند اطاعتش را بر خلق واجب فرموده است. 🔻@avaymarefat
شخصی خدمت یکی از اولیای الهی گلایه کردند که اخلاق من خیلی خشک است و بشاش نیستم ، فرمودند : خب باید انسان با قرآن انس بگیرد یعنی انسان حداقل نباید چهل روز دست از قرآن بردارد ، اگر بخواهی بشاش بشوی باید بتوانی اول از نور قران استفاده کنی ، سؤال کردند یعنی باید زیاد قرآن بخوانیم ، فرمودند : ، یعنی فکرت باید فکر قرآنی بشود و خواندن قرآن ملاک نیست و باید در قرآن تفکر بکنی تا با کلماتش خیشیت پیدا کنی ، یعنی ببین هر آیه چه منظوری دارد ، مثلاً اینکه شما که داری با من حرف می زنی اگر من منظور حرف شما را بفهمم می توانم شما را درک کنم ، مثلاً بر سر سفره می‌گویم برو پارچ را بیاور خب تو اگر نفهمی می‌روی یک پارچ خالی می آوری اما اگر منظور را بفهمی پارچ پر آب می آوری که هیچ لیوان هم همپایش می آوری ، مثلاً وقتی می‌گویند سفره را بیاور ، خب تو اگر نفهمی می‌روی فقط سفره می آوری اما اگر بفهمی سفره را با غذا می آوری ، قرآن هم همینطوری است ، اگر آن را بفهمی به تو بار می‌دهد نور می‌دهد ، منتها به حرف نیست ، باید بخواهی و طالب باشی ، این دنیا مثل دکان بقالی است و پول شما هم نیاز شما است و لذا هر چه را که نیازت باشد را خدا به تو می‌دهد ، ما باید رضایت خدا را جلب کنیم و تسلیم اولیاء خدا باشیم ، قلب اولیاء خدا دست خدا است و تا خدا از ما راضی نشود قلب اولیاء خدا عاشق ما نمی‌شود که ما هم عاشق او بشویم تا اصل توحید را دریافت کنیم و عاشق کلمات توحیدی بشویم تا آن کلمات توحیدی هم عاشق ما بشوند و جذب ما بشوند تا قلب مان نورانی بشود و حیات و نور بگیریم ، انسان باید بین خودش و خدای خودش را اصلاح کند ، حالا چطوری اصلاح کند ، با قرآن خواندن ، مثلاً تو که می‌خواهی به تلوزیون یا بچه‌ات نگاه کنی ، خب به قرآن نگاه کن حتی اگر هم نخواهی بخوانی ، گفتند قبلاً تصمیم گرفتیم سیصد مرتبه در روز امن یجیب ...بخوانیم اما موفق نمی‌شویم هر روز و یا کامل بخوانیم ، فرمودند : خب باید از یک روزی که می‌توانی شروع کنی و پشت کار را جدی بگیری تا قلبت نورانی شود . @avaymarefat
📝📝📝 زنی به نام لورا بعد از زایمان پسر چهارمش، دچارخون ریزی شدید و ایست قلبی شده و ان دی ای را تجربه می کند. او دوباره به زندگی بر میگردد، چون به گفته یک موجود نورانی، هنوز رسالتش را روی زمین به پایان نرسانده بود! یکی از دلایلی که خودکشی در تمام ادیان، گناهی بزرگ محسوب می شود، همین نکته ایست که در این تجربه مطرح می شود: ما نباید قبل از پایان رسالتمان در زندگی و انجام وظایفی که در قبال دیگران بر گردن گرفته ایم، دنیا را ترک کنیم! خودکشی تمام این برنامه ریزی ها را به هم می ریزد! قسمت اول 📌 من هنگام مردن از اینکه بدون خداحافظی از شوهر و فرزندانم آنها را ترک می‌کنم احساس اندوه شدیدی کردم و ناگهان مردم. اولین چیزی که حس کردم فقدان هرگونه درد بود، و بعد از آن احساس حضور در یک فضای بسیار تاریک که در عین حال انرژی زیادی در خود داشت. من از این تاریکی هیچ ترسی حس نمی کردم. گوئی این تاریکی من را با آرامش و نرمی در خود حفظ می‌کرد. می دانستم که مرده بودم ولی حتی برای یک لحظه ضمیر خود را از دست ندادم و هنوز همان «من» بودم. ناگهان من خود را با او ( یک موجود نورانی و بلندمرتبه که هر تجربه کننده ای او را به شکل متفاوتی میبیند و نعبیر می کند) یافتم . در چنان نورخارق العاده و عشقی احاطه شدم که ورای توصیف و توضیح است. البته او به من گفت که هنوز موعد من فرا نرسیده و باید به بدنم برگردم و مأموریتم را در دنیا تمام کنم. او به من گفت من در دنیای دیگری هستم و در اینجا مفاهیم و ارتباطات به طور کامل و خالص رد و بدل می شوند و این زبان عشق است، زیرا قلبها و روحها مستقیماً با هم مکالمه می کنند. 📌 او دوباره به من یاد آوری کرد که باید برگردم. من به او گفتم که او به من آزادی انتخاب داده است و قول داده این آزادی را از من نگیرد. او با شعف به سرسختی من خندید و گفت: «بله لورا، من تعجب نمی کنم که تو سعی در اقامۀ دعوی خود داری ولی بگذار اول چیزی را به تو نشان بدهم». من ناگهان از عمق آگاهی او راجع به من و هر چیز راجع به من بسیار متحیر شدم، من قسمتی از خلقت او بودم. او آگاهی و دانش مطلق و عشق کامل است و من هم جرقه ای از او هستم. ناگهان در پیش روی من یک ساحل زیبای سفید پدیدار شد و هر سه پسر بزرگتر من در کنار هم روی ماسه‌های ساحل نشسته بودند. من مقدار زیادی از زندگی آیندۀ آنها و کشمکش ها و سختی هائی که پیش رو داشتند را دیدم. دیدم که چگونه مرگ من به سختیها و تنهائی‌ها و غم های آنها خواهد افزود، و بسیاری از اوقات احساسی از خشم را در خود خواهند داشت. سپس تمایزی که در زندگی آنها در اثر حضور من به عنوان مادرشان خواهد بود و اثری که عشق و محبت مادرانۀ من در سبک کردن مسیر آنها خواهد داشت را دیدم. با این حال من هنوز حتی نمی توانستم تصور کنم که به زمین برگردم. من به سوی ماسه‌های ساحل اشاره کردم و به او گفتم چگونه میلیونها میلیون از این دانه‌های ماسه در این ساحل هستند و نبود یک دانۀ کوچک فقدان مهمی نخواهد بود. به علاوه، پدر آنها بسیار مهربان و فداکار است و از آنها به خوبی مراقبت خواهد کرد. 📌 من در آن لحظه متوجه شدم که زمان متفاوت است و در حقیقت اهمیتی ندارد. واقعیت این است که عمر دنیا ممکن است طولانی و خسته کننده به نظر برسد، ولی در پهنۀ بی نهایت مانند یک دانۀ ماسه در برابر تمامی ساحل پهناور است. او دوباره توجه من را به ساحل برد و گفت: «به این ساحل دقت کن و به یک دانۀ ماسه بنگر. ببین که چگونه هر دانۀ ماسه دانه های دیگر را لمس می کند. اگر هر دانۀ ماسه بخواهد جای خود را ترک کند دیگر ساحلی نخواهد بود.» من در تمامی ابعاد و سطوح این مفهوم را می فهمیدم: هیچ کس نمی تواند جای کس دیگر را در آفرینش بگیرد، هرگز هیچ کسی قابل جای گزینی نیست. هر کس باید نقش منحصر به فرد خود را در این ساحل داشته باشد. 📌 من ناگهان متوجه شدم که فقط زندگی سه پسر بزرگترم را دیده‌ام. پرسیدم، پسر چهارمم کجاست و چرا او را نمی‌بینم. به من جواب داده شد که او از همه کوچک تر است و به طور متفاوتی بزرگ خواهد شد. من گفتم این محال است، پدرش اجازه نخواهد داد. پاسخ داده شد که پدرش برای مدت زیادی با او نخواهد بود و نفوذ و اثری را که روی زندگی سه پسر بزرگترت دارد روی زندگی او نخواهد داشت! در آن لحظه به من نشان داده شد که چگونه شوهر من در اثر یک حادثه جان خود را از دست خواهد داد. (من خاطرۀ این قسمت را با خود به دنیا برنگرداندم اما 4 سال بعد هنگامی که شوهرم فوت کرد، آنرا ناگهان به وضوح به یاد آوردم) @NDEchanel @avaymarefat
قسمت دوم 📌 ولی هنوز چیزهائی بیشتری برای فهم من ارائه شد. توجه من دوباره به پسر خردسالم و هزاران نفر از اجدادم منعطف شد، آنها را میدیدم و محبت بسیار زیادی نسبت به آنها حس می کردم. من متوجه شدم که که بسیاری از آنها در هاله ای از نور هستند. او به من گفت «تمام اینها برای تو جمع شده اند، تا تو را به طور منحصر به فردی که هستی بوجود بیاورند. تو خواستی تا به زمین بیائی تا بیاموزی و پیشرفت کنی، و تمام این ارواح برای ممکن ساختن آن و کمک به تو دست به دست هم دادند». 📌 سپس توجه من به پسر خردسالم معطوف شد و به من گفته شد: «در میان تمامی آفرینش فرزند خردسالت تو را به عنوان مادر برای خود انتخاب کرده! نه هیچ کس دیگری را! تو و او با هم عهد بستید که این نقش را در زندگی یکدیگر روی زمین ایفاء کنید. این عهد و پیمان بسیار مقدس بوده و هست و نباید سبک شمرده شود!» ناگهان دیگر نمی توانستم برای برگشت به زمین صبر کنم، برای برگشت به سوی هر 4 فرزندم، خانواده ام، و به زندگی دنیا. ولی قبل از اینکه برگردانده شوم، به سطح دیگری از آگاهی برده شدم. گوئی هنگامی که توجه من به سوی او بود، او تنها و تمامی آگاهی و توجه من بود و چیز دیگری نمی دیدم، ولی وقتی توجهم به چیزی دیگر، مثلاً آن ساحل، منعطف می شد چیزهای زیادی را می دیدم. 📌 در آنجا زندگی و اعمال من جلوی چشمم نمایش داده شدند. آنچه دیدم باعث شد سرم را از شدت خجالت به زیر بیافکنم، زیرا او نیز همۀ آنها را دیده بود. من در مورد بسیاری از آنچه کرده بودم خوشحال نبودم، و این باعث شد که با حیرت از او بپرسم «چگونه می توانی بعد از اینکه شاهد این همه گناهان من بودی هنوز این گونه تمام و کمال من را دوست داشته باشی؟» او گفت «تو فرزند خدائی، و خدا عشق است، و من تو را تنها عشقی خالص می بینم.» از سوی او هیچ قضاوتی نبود و فقط عشق متشعشع می شد. ولی برای اینکه من این را بفهمم، می بایست خودم را ببخشم و بفهمم که من پاره ای از عشق الهی هستم. 📌در این موقع توجه من به پیرامون من برگردانده شد و متوجۀ یک گل بسیار زیبا شدم که شبیه به گل آفتابگردان بود و در یک حالۀ نور نارنجی رنگ می‌درخشید. این گل زنده بود و احساس می‌کردم که مرا دوست دارد. من دوباره در حیرت و تعظیم به سوی او برگشته و گفتم این گل من را دوست دارد، من می توانم محبت او را حس کنم! او گفت: «همۀ چیزها برای تو از جنس عشق آفریده شده‌اند.» در آن موقع من همۀ آن را حس کرد. من آن گل بودم و آن گل من بود! آن گل مانند افلاکی بود با رنگهائی زنده و پر از احساس، و هر قطرۀ آب روی آن نیز زنده بود و عشق می ورزید. کلمات یارای توصیف آن را ندارند. 📌 دیگر واقعاً وقت آن شده بود که برگردم ولی هنوز یک سؤال دیگر داشتم. پرسیدم چرا من؟ چه چیز من اینقدر مخصوص و منحصر به فرد است که این اتفاق برای من افتاده و به من اجازه داده شد این ها را ببینم؟ او گفت: «هیچ چیز! عشق بطور مساوی شامل همه می شود! هر کسی مخصوص و منحصر به فرد است! فقط این اتفاق چیزی بود که تو نیاز داشتی تا بتوانی مأموریت خاص خود را در زندگی به انجام برسانی!» در اینجا من برای برگشت آماده بودم، ولی قبل از رفتن باید از او قول می گرفتم که به زودی خواهم توانست دوباره به او برگردم. مجدداً احساس شعف و عشق خارق العادۀ او و آگاهی کامل او را به خودم حس کردم. و باید دانست که راه و انتخاب دیگری وجود ندارد، ما همگی بدون تردید به او باز خواهیم گشت. 📌او به من یاد آوری کرد که وقتی به سوی او برمی گردم، تنها چیزی که خواهم توانست با خود به همراه بیاورم عشق و محبتی است که به دیگران داده ام. من می دانم که از لحظه ای که بدنم را ترک کردم تا وقتی که به آن برگشتم در سطح بالاتری از آگاهی و ادراک بودم. منبع: www.nderf.org @NDEchanel @avaymarefat
یا ابا صالح المهدی: ✅ ۱۴ حدیث پیرامون ارزش خانه داری بانوان ۱- پیامبر اکرم (صلےالله علیه وآله وسلم) فرمودند : هرگاه زنی برای مرتب کردن خانه چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد خداوند به او نظر رحمت میکند. ۲- پیامبر خاتم (صلےالله علیه وآله وسلم) فرمودند : در هربار شیر مکیدن نوزاد خداوند ثواب آزاد کردن یک بنده را به زن میدهد. ۳- حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند : جهاد زن خوب شوهرداری کردن است. ۴-امام صادق (علیه السلام) فرمود : بهترین زنان زنی است که برای شوهرش خوشبو باشد. ۵- امام صادق (علیه السلام) فرمود : چند گروه از زنان با حضرت زهرا در قیامت محشور میشوند. یکی از انان زنانی هستند که بر بداخلاقی شوهر خود صبر میکنند. ۶- امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود : هیچ چیز برای زن در شب اول قبر بهتر از رضایت شوهرش نیست. ۷- پیامبر اعظم (صلےالله علیه وآله وسلم) فرمود : یک لیوان آب دست شوهر دادن بهتر از یک سال نماز شب خواندن و روزه گرفتن است. ۸- نبی خدا (صلےالله علیه وآله وسلم) فرمود : چون زنی به شوهر خود آب گوارایی دهد خداوند ۶۰ گناه او را می بخشد. ۹- حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود : هیچ زنی نیست که دیگ غذایش را بشوید مگر آنکه خدواند او را از گناهان وخطا ها می شوید. ۱۰- حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود : هیچ زنی نیست که هنگام نان پختن عرق کند مگر آنکه خداوند بین او و جهنم هفت خندق قرار دهد. (پخت نان در منزل برکت می آورد) ۱۱- حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود : هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند ولباس آنان را بشوید ، مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گناهی را پاک کند و او رادر چشم مردم زینت دهد. ۱۲- حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود : بهتر و برتر از همه این ها رضای خدا و رضای مرد از همسرش است . رضای همسر رضای خدا و غضب همسر غضب خدا می باشد. (البته پیروی از مرد در امر گناه ، جایز نیست) ۱۳-حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود : هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه بهشت بر او واجب میشود. ۱۴- امام جعفر صادق (علیه السلام) :هیچ زنى نیست که شوهرش را یکبار آب دهد (یک استکان) مگر اینکه این رفتار براى او از عبادت (مقبول) یک سال که روزهایش را روزه بگیرد و شبهایش به شب زنده دارى مشغول باشد بهتر است وخداوند در عوض هر بار که شوهرش را آب دهد ، شهرى در بهشت براى او بنا مى کند وشصت گناه از او می آمرزد. (در هر شهر بهشت نعمات بسیاری موجود است ) 📗منبع احادیث: کتاب وسائل الشیعه ج ۲ ص۳۹ لطفا در گروهها و دوستان به اشتراک بگذارید اجرتان با حضرت زهرا سلام الله علیها @avaymarefat
🌹در محضر آن وجود عرشی🌹 چند روز قبل از خروج شاه از کشور (26 دی 1357) ارگان‌های حکومتی شهر آمل از جمله شهربانی و ژاندارمری و.... سقوط کرده و شهر تسلیم انقلاب اسلامی شد. از آن روز تاریخی آمل یا فردای آن، آموزه‌ای از برایم فراموش ناشدنی است؛  بعدازظهر آن روز طبق معمول جلسه درس ایشان در مسجد برگزار شد و پس از آن با یکی دو نفر دیگر، آقا را تا منزلشان همراهی کردیم، ولی در کوچه فرعی باریک منتهی به منزل، که من با علامه تنها بودم، ایشان در حال باز کردن درب بودند که کسی آقا را صدا زد و خود را به ایشان رساند. جلو آمد و گفت: من فلانی و افسر شهربانی‌ام، (در همین حال با نگاهی به اطراف و با احتیاط سلاح کمری خود را از زیر کاپشن بیرون آورد، در این لحظه من به‌شدت نگران شدم که نکند می‌خواهد ایشان را ترور کند) و ادامه داد: حاج آقا‌، من در جریان تظاهرات و درگیری‌های شهر به سوی کسی تیراندازی نکردم، و الان هم آمدم که این اسلحه را به‌شما تحویل دهم. علامه حسن‌زاده با کمال خونسردی و آرامش‌، قبل از اینکه سلاح را از ایشان بگیرد، گفت: «آقاجان‌، ما هم چند سالی است که دیدیم اوضاع و احوال طوری است که باید مسلح باشیم. (آنگاه دست خود را به جیب بغل قبایش برد و خودنویس خود را بیرون آورد) و گفت: لذا ما هم مدت‌هاست که مسلح به این سلاح شدیم و...»  و بعد از توصیه‌ای برایش دعا کرد. در دفعات مکرر که پس از جلسات مسجد همراه ایشان بودم، می‌دیدم که به رفتگران شهرداری و مأموران راهنمایی در چهارراه‌ها و... سلام می‌کنند. در موردی عرض کردم آقا، این جوان به‌شما سلام نکرده، اما شما ...؟ می‌فرمود: اینها در سرما و گرما‌، به مردم خدمت می‌کنند، ما به اینها مدیونیم. با همه عظمت و بزرگی‌شان آنچنان متواضع بود، که هر فردی ایشان را مشاهده می‌کرد مجذوبش می‌شد، بلکه انسان از همان تواضع و فروتنی شخصیت خود‌ساخته‌اش متنبه می‌شد. آری، آدمی از مشاهده او و رفتارش، بارقه‌های هدایت دریافت می‌کرد. دائماً توصیه می‌کرد که؛ «آقاجان، ما برای ساختن ابدیت خود، در این دنیاییم.» بارها در موضوع انقلاب اسلامی و حوادث پس از آن، با جدیت و اخلاص از رهبر کبیر انقلاب و اهداف متعالی آن دفاع می‌کرد و پس از رحلت آن یگانه دوران‌، از خلف صالح او نیز جانانه حمایت کرده و برای شاگردان و همه ارادتمندانش عیان بود که ایشان وقوع انقلاب و جمهوری اسلامی و زعامت آن را، چه در زمان امام خمینی(ره) و چه در زمان رهبر معظم انقلاب‌، از عنایات الهی به این کشور علوی و مهدوی و مردم شیفته اسلام و دلداده اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) می‌داند.  در مجالس بزرگداشت شهدا‌، چنان با شور خاصی از عظمت توفیق آنان یاد می‌کرد که حسرت را برجان و دل شیفتگان شهادت می‌نشاند. @avaymarefat
درباره جنبه‌های علمی اعم از حکمت و فلسفه و ادبیات و ریاضیات و نجوم و... و عرفان نظری و عملی و عبودیت و سیر و سلوک آن و... باید بزرگان این عرصه‌ها و شاگردان پرورش‌یافته محضر ایشان، اظهار نظر فرمایند که هر یک از آنان، خود در این مباحث حجّیت دارند. اما آنچه که برای حقیر درس‌آموز بود، اینکه اساتید خود را بسیار با احترام و ادب نام می‌برد، بلکه از همه بزرگان رشته‌های مختلف به نیکویی و تجلیل یاد می‌کرد. وقتی از حضرات علامه شعرانی یا رفیعی قزوینی و یا فاضل تونی و یا الهی‌قمشه‌ای و دیگران می‌گفت؛ با کمال ادب و اخلاص و بزرگی و القاب و عناوین خاص و با اعتقاد، عظمت کار و آثارشان را شرح می‌داد. می‌فرمود: «اینها زحمت کشیدند، سال‌ها نزد بزرگان زانو زدند، خون دل خوردند تا این علوم و معارف را به‌ما رساندند.» چنانکه در کتاب‌های مختلف ایشان هم‌ این قدرشناسی و ادب، نسبت به بزرگان و معاریف علم و دین فراوان مشهود است. رعایت بیان و کلام درست‌، نقل مطالب دیگران با حفظ امانت و احترام‌، عبارت‌پردازی‌های وزین و موزون، اخلاص و خاکساری نسبت به اهل‌بیت عصمت وطهارت(ع) و علمای بزرگ و شهدا، و در همه حال رعایت کمال تواضع و ادب و...، نه فقط در نوشتار بلکه در گفتار، حتی در بیان مباحث درسی و فرمایشات عادی به‌خوبی مشهود و آموزنده بود. از حُسن خلق آن بزرگ موارد بسیاری می‌توان گفت، اما همیشه با افرادی که در کنارشان بودند خودمانی و صمیمی بودند و لحن رفیقانه‌ای با شاگردان و علاقمندانش داشتند.  نکته‌ای که از ایشان، بیش‌ از دیگر جلوه‌ها‌، قابل فهم بود، اینکه، حاصل زحمات و یافته‌های علمی خود را، به راحتی به دیگران بذل می‌کردند. و لذا از سوء‌برداشت‌های احتمالی افراد ضعیف، پرهیز نداشته و بسیاری از اسرار اذکار و اعمال و یافته‌های علمی خود را، که شاید حاصل سال‌ها تهذیب و مراقبت و کسب فیض از محضر علمای بزرگ بود، عرضه می‌داشتند. در همین رابطه بدون اینکه اشاره‌ای به توفیقات و مراتب خود داشته باشد، مکرر از نتایج مراقبت‌ها و سیر و سلوک و آثار تهذیب نفس و احتیاطات بیان می‌کرد و گاهی که بعضی از پرده‌های کنار رفته برای دیگران را نقل می‌کرد، با حالت خاصی می‌فرمود: «آقاجان‌، ما انسان‌ها موجودات عرشی هستیم، ولی قدر خود را نمی‌دانیم.» خوشا به حالش که واقعا «‌عاش سعیداً و مات سعیداً»‌، آری‌، در فراق آن وجود عرشی، این شعرحافظ که بیت اول آن بیان حال حقیر‌، و بیت بعد در شأن اوست، مناسبت دارد: اوقات خوش آن بود که با دوست به‌سر شد باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود غروب این آفتاب درخشان علم و معرفت و حکمت و طاعت و تقوا و اخلاق محمدی(ص)را باید به ساحت مقدس حضرت ولی عصر‌(عج) عرض تسلیت گفت و نیز به پرچمدار انقلاب اسلامی،  رهبر فرزانه‌مان‌ و به حوزه‌های علمیه‌ و به همه خوشه‌چینان از خرمن علم و معرفتش‌، که در فقدان او سوگوارند. دکتر علی خلسه @avaymarefat