eitaa logo
آوینیسم🌱
8.9هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
2هزار ویدیو
153 فایل
≼ آسد‌مرتضی‌آوینی: قدس جلوه‌ی برکت خدا و پله‌ی نخستین معراج انسان است راه قدس از کربلاست که می‌گذرد...🇵🇸 ≽ راه ارتباطی: @seyyedhj @fajr04🧕 لینک ناشناس https://daigo.ir/secret/65946312 کپی مطالب آزاد🌱 اگه یه صلوات برای فرج هم فرستادی دمت گرم:)
مشاهده در ایتا
دانلود
•| 🧡🍁🍂🧡 |• همیشه که نباید بنشینیم و بدی‌های روزمان را مرور کنیم! گاهی باید نشست خوشی ها را شمرد چای نوشید . . و پشت کرد به تمام نداشتن‌ها و غصه هایی که عمری با آن زندگی کردیم . .☕️ [ @chadoriya ]
Ꮺـو🌱 『خوشآ‌‌بھ‌حآل‌خیآلے‌کھ‌در‌حــَرم‌مآندھ❥🕊』
• مآنده‌به‌خاطرم‌سفرِ‌اولم‌حسین‌{‌ع‌} آری‌میانِ‌آن‌دو‌حرم‌عاشقَت‌شدم... .♥️✨... @chadoriya 🌊
• بسم الله روضه • 🍃😭
•من چهـل روز فقط همسفر شمر شدم من چهـل روز فقط همقدم سر گشتم..•
•چشمِ بہ دور، آه نمیدیدی کاش من چهـل روز پیِ چادر و معجر گشتم..💔•
•چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم .. 😭•
•شام شد مثل مدینہ، به غمم خندیدند پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین 😭•
•یادمان هست کہ‌گودال قیامت شده‌بود با سر تیـغ عقیق یمـنت را بــردند!!☔️ •
•ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت ده نفر زیر سم اسب تنت را بـردند ..•
•دختر فاطمہ شد قافلہ سالار ، حسین رفتی و زینب تو رفت بہ بـازار حسین ..🥀•
اربعین هم نرسیدم بہ تو اما آقا بُعدِ منزل نَبُود در سفر روحـانی از همین فاصلہ‌‌ےِ دور سلام اے اربابـــ ای فداےِ حرمتـــ چشمِ تَر و بــارانی!!! ♥️✨ [ @chadoriya ]
آنان کہ بہ سر مستیِ ما طعنہ زنانند بگذار بمانند بہ خمارے کہ ز ما هیچ‌ ندانند!! ♥️✨ [ @chadoriya ]
چهل روز پیش بود کہ پیشانی‌ات شکستــ از لا بہ لاےِ جمعیّتی نیزه‌دار و پست دیدم کہ شمر آمد و بر سینہ‌ات نشستـــ راه نفس ‌نفس‌ زدنت را به زور بست... 💔 [ @chadoriya ]
•آه از این روزگار پر حسرت آه از این سرنوشت، آه از غم باز دوری دوباره دلتنگی بازهم بغض و گریه ی نم نم..•
•روز وصل نگار نزدیک و همه یاران به راه افتادند منِ جامانده سخت غمگین و همه ی زائران او شادند..•
•بحثِ خوب و بد است یا همت مانده ام! علت نرفتن چیست؟ هرچه باشد تحملش سخت است دوری از کربلا که آسان نیست•
زینـب ! بیا جلوتر عزیز برادر سریع تر گام بردار ! بیتاب آمدنت بودم کجا ماندی ؟ گریه کن یادگار مادرم ! دیگر خبری از حرامزادگان نیست ! با خاطر آسوده اشک بریز ... این تربت باید به اشک های تو مزین شود ! جـانِ بـرادر ! پاره های تنم کجایند ؟! سکینه و فاطمه ام کجایند ؟! رُبابِ صبور و ام‌کلثوم غیور کجایند ؟ صدایشان کن تا کنارم بنشینند .. تا آرام شوند و تسکین یابند ... راستی مبادا دل‌نگـرانِ رقیه‌ام باشی ! غصه‌ی سه ساله ام را نخوری ! رقیه در خرابه تنها نیست .. هم‌الآن ، در آغوش مادرت آرمیده .. ! سجـّادم ! عزیزِ بابا فرصت نشد ارثی میانتان تقسیم کنم ! دستانت را به من بده ... دین غریب جـدّم و امامـت امت مسلمین برای تو .. صبـر و صلابـت حیـدری برای خواهران و همسرانم ... و عفـت و حیـای فاطمی برای دختـرانم .. اهـل بیتم ! شک نکنید که پیـروز این نبـرد ما بودیم ! به غربتِ حالای این خاک و مزار نگاه نکنید .. هزاران سال بعد ، میلیون‌ها نفر راهی این سرزمین خواهند شد کسانی که همین خاک را توتیای چشم می کنند و دست نیاز به سمت عباسم بلند می کنند ... راستی .. گفتم عبـاس ! علـیِ بابا .. گرد و غبار را از دستانش آرام بِزُدای ... مبادا مقامِ بوسه های پدرم خاکی شوند .. ! .. 💔 @chadoriya 🌊
سَلامٌ‌عَلۍ‌قَلبِ‌زَينَبَ‌الصَّبـــور...
خواهرت رسیده برادر ... ...
حسیـن ، حسیــن ‌، حسیــن ‌...
سلام ، باوفا ، آمدم ڪربلا ... ...
زینب ، رسیده ، از اسارت ...
شاه ڪم سپاه ... ...