🌺 با شیوع ویروس کرونا رهبر معظم انقلاب، خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه را جهت دفع بلا و سختی به همه مردم توصیه کردند. متاسفانه مجدد کشورمان با این ویروس منفور درگیر هست. به 🌼پنج تن آل عبا🌼 متوسل میشویم و ☘۵ روز☘دعای سفارش شده را قرائت میکنیم.ان شاءالله دفع بلا بحق اهل بیت علیه السلام🙏
🌻در صورت سهیم شدن اعلام نمایید.
@shahid_ahmadali_nayeri
✳️دعای سفارش شده هر روز در کانال گذاشته می شود. هر بزرگواری دعای خودش را به شهیدی هدیه کند. ان شاءالله به برکت دعای شهدا دفع بلا.
🦋شروع طرح از فردا
#دفع_بلا_بحق_پنج_تن_آل_عبا
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
⭕️ اینکه سلبریتی ها از مرگ مرجان که یکی از اعضای گروهک منافقین بوده ابراز تاسف کردن و تسلیت گفتن و مسئولین انتظامی و امنیتی اصلا این قضیه براشون مهم نیست خیلی عجیبه!
چرا هیچ قدرت بازدارندهای برای کنترل تعاملاتِضدنظام سلبریتی ها نیست؟
#سلبریدی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت سی و هشتم
اولین سال تحصیلی بعد از انقلاب (۱۳۵۷) آغاز شده بود و با فرا رسیدن مهر و مدرسه، روحیه بچهها انقلابی تر شده بود.
دیگر حتی معیار دوستی و دشمنی ما معنی عملی جمله ی انی "سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم" بود. در مکتب امام درس انسانیت را مشق میکردیم.
آنقدر در افکار انقلابی ذوب شده بودیم که سعی می کردیم تمام گفتار و رفتار مان برای انقلاب مفید باشد. برای همین حرف هایمان غالباً کوتاه پر مغز و مفهوم شده بود. سکوت بود که مانع دروغ، تهمت و غیبت می شد.
با اینکه هنوز فرم روپوش ها تغییر نکرده بود، اکثر بچه های محجبه به دلخواه شلوار می پوشیدند و روپوش ها را تغییر داده بودند.
در سال تحصیلی جدید کلاس های فیزیک، شیمی و ریاضی با حداقل دانش آموز و کم رونق برگزار میشد اما امان از کلاس های دینی و معارف که در آنها حتی روی زمین هم جای نشستن نبود.
من و نرگس کریمیان و فاطمه صالحی و زینت چنگیزی با راهنمایی تعدادی از معلم های انقلابی مثل خانم قاضیانی و خانم خردمند به اداره آموزش و پرورش رفتیم و درخواست کردیم برایمان یک معلم دینی انقلابی و سیاسی بفرستند و معلمهای دینی نظام قدیم را حذف کنند.
سرانجام با پافشاری و برو بیای فراوان آقای محمد اسلامی نسب و محمد بخشی که هر دو از نیروهای انقلابی شهر بودند، به عنوان معلم دینی وارد مدرسه ما شدند.
مدرسه به همه چیز شباهت داشت غیر از مدرسه و بیشتر محل ملاقات های سیاسی، مباحثه احزاب و گروه های حزب اللهی و مجاهدین خلق و کمونیستها شده بود. در صورتی که مباحثه به نتیجه نمیرسید مشاجره در میگرفت و گاه مناقشه و آخرش منازعه.
در همین مشاجره ها و درگیری ها بود که افق فکری ما تحول می یافت و دریچهای به روی ما باز می شد که یقین دارم اگر امام و انقلاب نبود، هرگز آن دریچه ها و آن دنیا را نمی دیدیم و نمی شناختیم.
زمستان سال ۱۳۵۸ مصادف شد با حادثه سیل خوزستان و بعضی از روستاها زیر آب رفت.
بعد از آن برنامه ی ما شده بود یک روز مدرسه رفتن و یک روز به روستا رفتن. پول هایی که از فروش آش و فلافل و سمبوسه جمع میکردیم، پتو و لباس و وسایل گرم کن میخریدیم و به روستا میرفتیم.
سیل که آمد آقا گفت:
آبادان بین آب و آتش است، یا آب آن را می برد یا آتش آن را میسوزاند.
صبح ها در کنار کیف مدرسه دیگ آش هم همراهم بود. هر کداممان چیزی درست می کردیم تا بتوانیم منبع درآمدی برای فعالیتهای انجمن اسلامی و بر پایی نمایشگاه باشیم.
آن سال مقداری پتو و چراغ علاءالدین برای روستاها خریدیم و همراه با گروه های جهادی به روستاهای اطراف می رفتیم و کار سوادآموزی اغلب بر عهده ی ما بود.
سال سوم دبیرستان یکی از بهترین سالهای زندگیام بود. اگرچه با حوادث سیل و درگیریهای گروهها و ... مواجه بودیم، مقابله با حوادث، درس ها و کتاب ها را برایم بسیار سهل و آسان کرده بود. اصلاً یادم نمی آید با این همه فشار و کار فرهنگی _ اجتماعی چطوری از پس درس و امتحان بر میآمدم و اصلاً کی درس میخواندم...
پایان قسمت سی و هشتم
#نهضت_کتابخوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
امام سجاد در مورد آیه ۵۵ سوره نور فرمودند:
به خدا سوگند اینان که در آیه وعده داده شده اند شیعیان ما هستند.
خداوند به وسیله ی مردی از ما برای ایشان چنین جامعه ای را پدید خواهد آورد. او مهدی این امت است و او همان کسی است که رسول خدا در باره اش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، هر آینه خداوند آن روز را چنان طولانی می سازد تا مردی از عترت من به حکومت رسد که نامش، نام من است و زمین را پر از عدالت می کند چنانچه از ظلم آکنده باشد.
در سوره انبیا آیه 105 قرآن کریم می فرماید :و ما در زبور پس از تورات نوشته آیم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد .
در شرح و بیان این آیه روایت شده که امام باقر فرمود :کتاب های آسمانی همه ذکر هستند و مقصود از عبادی الصالحون قائم و یاران او هستند .
نگین آفرینش، ج ۱
#سلام_امام_مهربانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
🌺عرفه روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فرا خوانده و سفره های جُود و احسان خود
🦋 ۵۱ روز تا عرفه 🦋
🌼 امروز به نیت
❣شهید مهران جوکار❣
قرائت
☘ ۷۲ مرتبه ذکر صلوات ☘
✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
#الهی_شهید_بشیم
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
🌺 با شیوع ویروس کرونا رهبر معظم انقلاب، خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه را جهت دفع بلا و سختی به همه م
(۱) یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.
(۲) ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ.
(۳) فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ.
(۴) أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ.
(۵) وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بیمَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
(۶) وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.
(۷) فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
(۸) فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.
(۹) وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک.
(۱۰) فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بییا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ به حمل مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بیذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
#دفع_بلا_بحق_پنج_تن_آل_عبا
مهمترین مسئله صنعت سرمایه داری سود است.
یعنی هر آنچه که منجر به سود و توسعه اقتصادی بیشتر شود.
اگر روزی حجاب باعث شود که سود بیشتر به وجود آید، آنها حجاب را هم تبلیغ می کنند.
#سواد_رسانه
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت سی و نهم
آنقدر مغرور بودم که نه اهل تقلب باشم و نه اهل التماس برای نمره گرفتن. اما می دانستم اگر نمره ی خوبی نیاورم خانوادهام اجازه ی فعالیت به من نمی دهند و همه این کارها تعطیل خواهد شد.
با شروع تابستان و آغاز برنامه های کانون فتح کلاس های آقای مطهر دوباره شروع شد. موضوع جلسه اول ترس بود. در همان آغاز کلاس پرسید:
همه ی ما در دنیا از چیزی میترسیدیم، اصلا چرا میترسیم؟ شما از چه می ترسید؟
هر کدام مان از چیزی می ترسیدیم، از سوسک و موش و حیوانات درنده گرفته تا تاریکی و تنهایی، خشم و فقر و گرسنگی و تشنگی ارواح و اجنه و آتش جهنم و ... ترس از اسرائیل و ترس از مرگ.
احساس ترس مثل یک بیماری مزمن تمام روح و جان ما را گرفته و به سختی از روح و تنمان کنده میشود.
اگر خدا همه جا هست و بر همه چیز بینا، قادر و تواناست چرا از غیر خدا می ترسیم.
در این کلاس فهمیدیم از غیر خدا ترسیدن شرک است و در منزلگه آخر که فرشته ی مرگ (عزرائیل) بود ماندگار کار شدیم.
جلسات تابستان ۱۳۵۹ به موضوع فرشته ی مرگ اختصاص داشت. باید به فرشته ی مرگ دست دوستی می دادیم. برای غلبه بر ترس از مرگ و دوستی با عزرائیل مراقبه می کردیم. عزرائیل در پس ذهن ما فرشته ی زیبایی نبود. عزرائیل سیاه و هول انگیز بود و ما از او می ترسیدیم. اما باید عزرائیل این فرشته ی فریبا و مقرب را میشناختیم و عاشقش می شدیم.
سفیر خدا در زمین بود. سفیری که در تمامی موجودات زنده حلول میکند، از آنها عبور و روحشان را قبض می کند تا بتواند به عالم بالا برساند.
قرار بر این شد هنگام غروب وقتی مردم مردگانشان را ترک میکنند ما وارد قبرستان شویم و با آنها گفت و گو کنیم و به سوی عزرائیل درس دراز کنیم و حیاتمان را به مماتمان گره بزنیم.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانی ستانم جاودان
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
در کنار آن مردگان، در قبر های خالی ساعتی خوابیدیم و احساس مرگ و ورود به عالم دیگر را تجربه می کردیم.
سختترین تکلیف، دوستی با عزرائیل و تمرین این مراوده و مراقبه بود.
بعضی از ما مثل فریده حیدری و صدیقه آتش پنجه مشق ها را خیلی جدی میگرفتند و با هیچ درسی شوخی نداشتند. اما من و زهرا الماسیان برای اینکه بتوانیم بر ترسمان غلبه کنیم با صدای بلند می خندیدیم و با هم حرف می زدیم که تنهایی را احساس نکنیم با خودمان میوه برداشته بودیم و می گفتیم ما از میوههای بهشتی می خوریم.
هر چند وقت یکبار بچهها به ما تذکر میدادند یادتان رفته استاد میگفت: صدای قهقهه ی خنده یعنی وسوسه ی شیطان. حتی اگر خوشحال شدید فقط باید توسط کنید.
همه ی مشق ها و تکالیف استاد قابل تحمل و شدنی بود؛ گرسنه و تشنه با کوله پشتی در سرما و گرما از کوه های خرمآباد بالا رفتن، در سرما لباس نازک پوشیدن، در گرمای مرداد پالتوی پشمی پوشیدن، روزهای طولانی چشم و لب از طعام برداشتن ...
پایان قسمت سی و نهم
#نهضت_کتابخوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB