eitaa logo
🌸 عکسنوشته حجاب 🌸
680 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت چهل و نهم مشعل همیشه فروزان پالایشگاه که همیشه در هوای صاف و آسمان آبی از ۲۰ کیلومتری شهر به همه لبخند می زد و خبر از رونق کسب و کار می‌داد و مردم را دور خود جمع می کرد، خاموش شده بود. دود سیاه و غبار آلودی جای آسمان آبی را گرفته بود. شهر از آدم هایی با سر و صورت خونی و زخمی پر بود. باورم نم یشد شهری که تا دیروز مثل نگین انگشتری می درخشید، امروز به شهری سوخته و زخمی تبدیل شده باشد که هر کس در گوشه‌ای از آن، میان تلی از خاک و آهن پاره ها به نام خانه زندگی می‌کرد. بغض امانم را بریده بود. مردم شهر را به دندان گرفته بودند و از آن دفاع می کردند اما آبادان با همه ی صفا و محبتش می سوخت و دود می شد. پرسیدم: این دود از کجاس؟ کجا را بمباران کردن؟ با عصبانیت گفت :کجا رو بمباران نکردن، آبادان به انبار باروت می مونه. مردم توی شهر های دیگه دور میدونای پر گل و درخت خونه می سازن و زندگی می کنن، ما دور تانکفارم زندگی می کنیم. اما باز مردم کنار این انبار باروت شاد و دلخوش بودن چون کنار هم بودن. دویست و چهل مخزن کوچیک و بزرگ نفت وسط شهر بین مردم پشت هم منفجر می شن و آتیش می‌گیرن. هواپیماهای جنگنده عراقی با هم مسابقه گذاشته بودند و دو به دو همدیگر را بدرقه می کردند و روی سر مردم بی سلاح و بی دفاع مثل نقل و نبات بمب می ریختند و یکباره در میان دود و غبار گم می شدند. شهر به دریایی پر تلاطم و طوفانی تبدیل شده بود. توپ های دور زن و کاتیوشا و توپخانه ی خمسه خمسه پشت پای هر کسی یک خمپاره می‌انداختند. آرامش، صفت گمشده ی شهر بود. از هر گوشه ی شهر صدای شیون و فریاد شنیده می شد. مردم با چشم های حیرت زده و مضطرب به مناظر نگاه می‌کردند و انگشت حسرت به دندان گرفته بودند. دیگر خبری از آن همه زیبایی نبود. سلمان ماشین را کنار زد و با عصبانیت رو به اسرا گفت: به شما هم می گن مرد؟ به شما می گن سرباز؟ به شما هم می گن انسان؟ شما غیرت دارین؟ جنگ از مرز شروع می شه، سربازا با اسلحه رو به روی هم می جنگن، می‌کشن و کشته می شن و جنگ توی همون مرزها هم تموم می شه.اولین روز جنگ، روز اول مدرسه؛ بمب هاتون رو روی سر بچه مدرسه ای ها و معلم ها خالی کردین. نمی‌دانستم سلمان با این اسرا چه کار داشت و این اسرا را می‌خواست به کجا تحویل بده. از او پرسیدم و متوجه شدم که مقصد آن ها سپاه است. من هم می‌خواستم خودم را به سپاه معرفی کنم اما با هر انفجار و حادثه ای التماس می کردم: منو همین جا پیاده کن، می خوام برم کمک کنم. سلمان اجازه ی پیاده شدن از ماشین را به من نمی داد... پایان قسمت چهل و نهم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق علیه السلام فرمودند: در صاحب این امر سنت هایی از انبیا وجود دارد .... اما سنت او از یوسف پنهان بودن است. خداوند بین او و مردم حجابی قرار می دهد. مردم او را می بینند ولی نمی شناسند. نگین آفرینش، ج ۱ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️تُف بر این اسلامِ دروغینی که برخی از اين عرف‌های مردمی خرابش کرده... ♦️وای بر پدرو مادری که میتونن شرایط ازدواج رو برای فرزندانشون فراهم کنند، ولی این‌کار را نمیکنن... . 👈نقش مسئولین رو نمیشه نادیده گرفت ولی پدر و مادرها هم این‌روزها بدجوری در زندگی‌ها (زيبای) جوون ها سنگ‌اندازی می‌کنند! 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۳۵ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید ابراهیم هادی❣ قرائت ☘ ۱۱۰ مرتبه صلوات حضرت زهرا(سلام الله علیها) ☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
🌸 عکسنوشته حجاب 🌸
💟سلام و عرض ادب خدمت همسنگران بزرگوار 🌼دوستان بزرگوار امروز اول ذی القعده روز ولادت حضرت معصومه سل
💟 چهارمین روز ذی القعده 🌺قرائت سوره دخان ☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به رهبر عزیزمان، الهی همیشه سایه شون مستدام باشه😍
🌸 ازدواج قاعده ی طبیعت روایت داریم که زمین از جوان مجرد شکایت می کند.چرا؟ * چون برخلاف قاعده ی طبیعت عمل می کند. * مانع از افاضه ی روحی به این عالم می شود. * به دنیا آمدن نسلی را به عقب می اندازد. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
ای برادر کجامیروی کمی درنگ کن آیاباکمی گریه و یک فاتحه شما ب مزار من وامثال من مسئولیتی را ک با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم از یاد خواهی برد یا نه؟؟ مانظاره گر خواهیم بود ک توبا این مسئولیت سنگین چ خواهی کرد... "شهید رضا نادری" نشر با ذکر 🌹 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: صاحب این امر به ناچار کناره گیری کرده و در عزلت و تنهایی خواهد بود و می بایست در عزلت و تنهایی اش قوه و توانایی داشته باشد و با وجود سی نفر وحشت و ترس نیست و طیبه خوب منزلی است. الغیبه طوسی، فصل ۱، ح ۱۲۱ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 حضور مهندسان زن ایرانی در مراحل ساخت مهمترین سامانه پدافند موشکیسپاه 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۳۴ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهدای دفاع مقدس❣ قرائت ☘ ۱۳۳ مرتبه ذکر یونسیه ✳️ لا اله الا انت،سبحانک انی کنت من الظالمین☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
🌸 عکسنوشته حجاب 🌸
💟سلام و عرض ادب خدمت همسنگران بزرگوار 🌼دوستان بزرگوار امروز اول ذی القعده روز ولادت حضرت معصومه سل
💟 پنجمین روز ذی القعده 🌺قرائت سوره واقعه ☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به ارواح طیبه شهدای ۷تیر. شادی روح همشون صلوات😍
‏جوانان ما در جبهه جلوی گلوله تکه تکه شدند،مغزشان متلاشی شد،دستشان از بدنشان جدا شد،سرشان از بدنشان جدا شد،پاره پاره شدند،زیر تانک له شدند ،تا تو آسوده و در امان باشی. آن وقت خواهر من چگونه میتوانی............؟ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌐 آمار سالانه ازدواج از سال ۵۸ تا ۹۸ 🔹 از ۸۹۱ هزار ازدواج در سال ۸۹ به حدود ۴۹۰ هزار ازدواج در سال ۹۸ رسیده‌ایم، یعنی با اینکه جمعیت کشور در این سالها ۹ میلیون بیشتر شده ولی تعداد ازدواج تقریبا نصف شده است. 🔹️ آمارها نشان میدهد که "وضعیت اقتصادی" اصلی‌ترین عامل در کاهش میزان ازدواج است. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
💢عجب حکایتی داره ویروس کرونا چه جان هایی رو می گیره و چه جان هایی رو نجات میده 🔻بیمارستان ها و کلینیک های ایالت های اوهایو و تگزاس از پذیرش بیماران متقاضی معذور می شوند 🔻این تصمیم به دلیل شیوع ویروس کرونا و کمبود تخت های بیمارستانی اتخاذ شده تا هم تخت های بیمارستانی اشغال نشن هم انرژی کادر درمانی به خاطر یک عمل غیرضروری گرفته نشود و به زودی در ایالت های دیگه هم اجرایی می شود. 🔻این کار باعث خشم مردم این ایالات شده و در اعتراض به ان تجمع کردند و پلاکاردهایی که رویش نوشته شده: "سقط جنین حق من است" به دست گرفته اند! 🌐منبع:https://www.nytimes.com/2020/03/26/opinion/covid-abortion-ohio-texas.html 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
💠 چند نكته از مرحوم رجبعلي خياط رحمه الله عليه💠 🎐 نكته ۱: اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود. 🎐 نكته ۲: تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه». 🎐 نكته ۳: سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد. 🎐 نكته ۴: دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد. 🎐 نكته ۵: كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم. 🎐 نكته ۶: اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد. 🎐 نكته ۷: اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود. 🎐 نكته ۸: اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد. 🎐 نكته ۹: هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت پنجاام سلمان اجازه ی پیاده شدن از ماشین را به من نمی داد. اشک در چشمان من و او حلقه زده بود. سعی می‌کرد آرامم کند. می‌گفت: معصومه اول باید این امانت ها رو تحویل بدم. بالاخره وارد مقر سپاه شدیم. اسرا را داخل برد و تحویل داد. سلمان بعد از چند دقیقه پرس و جو گفت: مثل اینکه همه ی خواهرای ذخیره ی سپاه و پشتیبانی، تو مسجد مهدی موعود هستن، شما هم فعلاً برو اونجا. مسجد مهدی موعود پشتیبانی جبهه و جنگ شده بود و خواهرها آنجا بودند. گفت: اونجا بهتر می تونی کمک کنی، هر جا نیرو بخوان از مسجد می گیرن. بعد نگاهی به من کرد و گفت: از همه ی اینا که بگذریم حالا با چه رویی تو رو تحویل آقا بدم، حتما می پرسه که تو رو برای چی اینجا آوردم. چند روزی مسجد بمون و خونه نرو. من هم می رم جبهه تا جنگ تموم نشه نباید سر و کله ام اینجا پیدا بشه. باید یک داستان سرهم کنم و آقا رو آماده کنم، بعد با هم می ریم خونه. فقط قول بده گاهی با یک نوشته ما را از سلامتی ات مطلع کنی. با ناراحتی گفتم: چی؟ نوشته؟ توی این بزن بزن زن من چطوری قول بدم، نه نمی تونم، من کاغذ و قلم از کجا گیر بیارم. با عصبانیت گفت: با التماس و گریه و زاری، کریم رو راضی کردی و از تهران اومدی اهواز، با قلدری رحیم رو راضی کردی اومدی آبادان؛ توی این آتیش و خون حالا حتی زیر بار یک خط نامه نمی روی که لااقل دلمون آشوب نباشه؟ گفتم: آخه تو این آتیش و خون من دنبال کاغذ و قلم و نامه نوشتن باشم، چی بنویسم؟ گفت:بابا چقدر برای دو کلمه نوشتن چانه می زنی، نگفتم شاهنامه بنویس، فقط بنویس: من زنده ام نمی دانستم چرا باید بنویسم من زنده ام. با این حال بی اختیار با انگشت در خیال خودم روی پایم نوشتم: من زنده‌ام. به راستی مرگ چه ارزان شده بود! مسجد، روبروی خانه ما بود. وقتی رسیدم، خواهر ها مشغول آشپزی و تدارکات و بسته‌بندی بودند. خواهر دشتی تا چشمش به من افتاد، گفت: خانم کجایی؟ ستاره سهیل شدی، زن های حامله و مادرهای شیرده ه پای این قابلمه ها و ظرف ها ایستادن. گفتم: دد من برا زایمان زن داداشم تهران رفته بودم، آبادان نبودم، حلالم کنید. از روز سوم جنگ هم در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ اهواز بودم. برای اینکه غیبتم را در چند روز اول جنگ جبران کرده باشم، داوطلب کارهای سخت می شدم تا از دل خواهر دشتی در بیاورم. او هم یک ملاقه به اندازه قدم به دستم داد و گفت: جریمه ات اینه که تا صبح گندم هم بزنی. فردا صبح می‌خوایم به رزمنده‌ها حلیم بدیم... پایان قسمت پنجاام 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا