شهیدی ک نماز نمیخواند🤔
تو گردان شایعه شد
نماز نمی خونه
گفتن ..
تو که رفیق اونی..بهش تذکر بده..
باور نکردم و گفتم ..
لابد می خواد ریا نشه..
پنهانی می خونه.☺️
وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون.. بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم
با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! 😳توی سنگر کمین.. در کمینش بودم
تا سرحرف را باز کنم ..
گفتم بهش ک..
ـ تو که برای خدا می جنگی.. حیف نیس نماز نخونی…😁
لبخندی زد و گفت ..
یادم می دی نماز خوندن رو☺️
ـ بلد نیستی ؟😳
ـ نه..تا حالا نخوندم😢
همان وقت داخل سنگر کمین.. زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن..تا جایی
که خستگی اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم
توی تاریک روشنای صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم
هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام که کف قایق خواباندمش.. لبخند کم رنگی زد.😔
با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد . . .
و با لبخند به شهادت رسید.😔🌹
اری.. مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید...😓
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🕊🌹زندگینامه شهید هادی ابراهیمی 🌹🕊
🕊🌹شهید هادی در روز سوم تیرماه سال ۱۳۴۴ش در خانوادهای زحمتکش و مذهبی در شهر لامرد قدم به عرصهی حیات گذاشت. دوران شیرین کودکی را با همسالان خود در محیط آرام و سالم زادگاهش گذراند و با اخلاق و تربیت اسلامی آشنا شد. در سن ۷ سالگی وارد دبستان شد و دورهی راهنمایی را نیز با موفقیت لامرد پشت سر نهاد.
🍃🌹همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی، هادی نوجوانی سیزده ساله بود که همراه با معلمانش، در راهپیمایی و تظاهرات شرکت مینمود. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران، بسیج مستضعفین را عرصهی فعالیتهای انقلابی خود قرار داد و شبانهروز در سنگر پایگاه مقاومت به پاسداری و حراست از ارزشهای انقلاب مشغول بود. با شروع جنگ تمامعیار استکبار جهانی علیه ایران، در نخستین اعزام نیروی بسیج لامرد، در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۶۰ش همراه با دانشآموزان دبیرستان شهید بهشتی، به سومار رفت و پس از سه ماه نبرد با دشمن به خانه بازگشت. سه ماه بعد، عازم جبههی گیلانغرب شد. هادی در عملیات مطلعالفجر، پس از نبردی قهرآمیز با دشمن، بر اثر برخورد با مین در تاریخ بیست و پنجم آذرماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی در سن شانزده سالگی به درجهی رفیع شهادت نائل گردید. جسم مطهر شهید هادی ابراهیمی پس از نُه ماه به زادگاهش منتقل گردید و در میان تشییع باشکوه مردم، در گلزار شهدای مرکزی لامرد به خاک سپرده شد.🍃🌹
🔴شهید لاجوردی:
‼️بارها گفتهام که خطر منافقینِ انقلاب، بمراتب بیشتر از خطر منافقینِ خلق است؛ آنها علاوه بر شیوههای منافقانهی منافقین، سالوسانه در صف حزب اللهی ها قرار گرفتهاند...
#بصیرت
#حزب_بازی
#سرطان_اصلاحات
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#سلام_برابراهیم
🍃او در دوران دبیرستان در ورزش کُشتی، قهرمان بوده و می گوید: من همیشه در کُشتی مراقب بودم که روی نقطه ضعف های حریفم انگشت نگذارم. در حالی که رسم کشتی این است که طرف مقابل را از روی نقطه ضعف هایش به زمین می زنند. این نشان می دهد که ابراهیم هادی فوق قهرمان و فوق پهلوان بوده است.
#شهید_ابراهیم_هادی❤️
🌷یادش با ذکر #صلوات
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
مادرش میگوید:
یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت.
پرسیدم احمدرضا که بود؟!
گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت؟!
گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را دردانشگاه داد!
گفتم: چی؟؟ گفت: می گوید دانشگاه رتبه اول راکسب کردهای!
باخوشحالی من و پدرش گفتیم : رتبه اول؟؟ پس چرا خوشحال نیستی؟
احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم
.در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !
یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟!
می گفت : می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند!
می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!...
پ.ن: شهید احمدرضا احدی دانشجوی نمونه رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران و رتبه یک کنکور تجربی سال ۱۳۶۴
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
💠حاج هـمت میگوید:
هر موقع در مناطق جنگی گم شدید
ببینید دشـــمن ڪجا را می ڪوبد؛
هـمانجا #جبهــــــهی خـــــودیست.
گم شدهای؟!
نمیدانی جبهه خودی کجاست؟!
دشمن هر روز کجا را میکوبد؟!
یک روز با ماهواره📡
یک روز با مصیح پولینژاد 💶💴
یک روز با مدهای عجیب و غریب👗👚👡
و...
فهمیدی؟!
جبهه ی خودی دقیقا در دستان توست
⚠دشمن، #چادرت و #حجابت را نشانه گرفته است....
👌پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبههی خودی باش....
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#طنزجبهه 😁
💠بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»تو که چیزیت نشده بابا!
تو الان باید به بچههای دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه میکنی؟! تو فقط یک پایت قطع شده! ببین بغل دستی است سر نداره هیچی هم نمیگه، این را که گفت بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!
بعد توی همان حال که درد مجال نفسکشیدن هم نمیداد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقههایی هستند این امدادگرا.
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹وصیتنامه شهید سجاد مرادی🍃🌹
🍃🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌹
مرگ پلی است به سوی جهان ابدیت و انشالله این پل با شهادت رقم بخورد، صبر در مصیبت اجر عظیم الهی را دارد، در مصیبتها، فقط برای امام حسین(علیه السلام) گریه کنید.
🍃🌹2 روز روزه بدهکارم. یک سال از مالم برای روزه و نماز صرف شود، یک سوم مال قانونی بنده صرف ایتام، هیاتهای سیدالشهدا، فقرا و امور خیریه شود. در قبرم تربت سیدالشهدا، شب اول قبر، نماز وحشت، زیارت عاشورا را فراموش تان نشود.
🍃🌹از همه اقوام، دوستان، همسایگان و آشنایان طلب حلالیت دارم، پدر و مادر عزیز هیچ وقت نتوانستم خدمتی به شما بکنم، حلالم کنید، همسر عزیزم که همیشه رنج دادهام شما را، حلالم کنید.
🍃🌹فرزند عزیزم را به درس خواندن، تقوای الهی، نماز و حجاب توصیه میکنم. حلالم کن، خواهرانم و برادرم حلالم کنید.
رهبر عزیزم را که راه امام عصر(عج) را ادامه میدهد، فراموش نکنید و یاریش نمایید.
🍃🌹از 1394/04/18 به بعد خمس مالم را حساب کنید.
در صورت امکان آشنایان 1 روز برایم نماز قضا بخوانید. بدهکاری هایم در سررسید موجود است وکیل پدرم می باشد (در کلیه امور)
والسلام 16/08/1394🍃🌹
بهش گفتن: آقا ابراهیم
چرا جبهه رو ول نمیکنی بیای دیدار امام خمینی(ره)؟
گفت: ما امام رو برای اطاعت میخوایم
نه برای تماشا...
🍃اگر عالم همه با ما ستیزند
اگر با تیغ خونم را بریزند
اگر شویند با خون پیکرم را
اگر گیرند از پیکر سرم را
اگر با آتش و خون خو بگیرم
ز خط سرخ رهبر برنگردم
سرودهی شهید #ابراهیم_هادی❤️
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌷🌾🍂🌻
🌻🍁
🌾
#یاد_شهدا
🍃🌹سر جدا شده ی شهیدی که پنج دقیقه یا حسین میگفت ...
درجاده بصره_خرمشهر وقتی که شهید علی اکبر دهقان به شهادت رسید ،
ایشون همان طورکه میدوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش جداشد ...
در همان حال که تنش داشت میدوید سرش روی زمین می غلتید ...
سر این شهید بزرگوار حدود پنج دقیقه فریاد یا حسین یا حسین سر میداد ... همه داشتند گریه میکردند ...
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش رو برداشتند نوشته بود : خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم .
خدایا شنیده ام که سر امام حسین را از پشت بریده اند ؛ من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه ...
خدایا شنیده ام سر امام حسین علیه السلام بالای نیزه قرآن خونده ؛ من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم ولی به امام حسین علیه السلام خیلی عشق دارم ...
دوست دارم وقتی شهید میشم
سر بریده ام به ذکر یا حسین یا حسین باشه .
📗نقل از کتاب روایت مقدس ، ص۳۰۰
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🔹یک شب ابراهیم در جمع بچه ها مداحی کرد. صدای او به خاطر خستگی و طولانی شدن مجلس گرفته بود!
🔸بعد از مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.
🔹آن شب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم!
🔸گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، تو کار خودت را بکن، فایده ای نداشت. آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!
🔹برای اذان صبح ابراهیم بیدارمان کرد. بعد هم اذان گفت و نمازجماعت بعد هم مداحی #حضرت_زهرا .
🔸اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرد. من که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم خیلی تعجب کردم!
🔹بعد از صبحانه دائم در فکر کارهای عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: میخواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا #روضه خواندم؟
🔸گفتم: آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم: چیزی که میگویم تا زنده ام جایی نگو؛ دیشب نیمه های شب خوابم برد.
🔹یکدفعه دیدم حضرت زهرا تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، #ما_تو_را_دوست_داریم .
هرکه گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه امان صحبت به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی ادامه داد.
#شهید_ابراهیم_هادی
#یاد_شهدا_باصلوات
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
1_78411965.mp3
3.16M
🎵 #صوت_شهدایی
✨پدر ها به شوق تو اي مولا
✨تو ميدان كمر بسته اند
✨ببين دختران شهيدان را
✨كه چشم انتظار پدر هستند
🔻با نوای حاج #میثم_مطیعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh