eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 29 آذرماه، سالروز بزرگداشت وزیر نفت شهید تندگویان #سالروزشهادت🕊 🌹 تازه وزیر شده بود و باید در تهران می ماند، اما در این میان سه بار به مناطق جنگی سفر کرده بود. دلیلش را که جویا شدم می گفت: نمی شود ما در منطقه ی امنی باشیم و فرزندان مردم در خط مقدم جبهه باشند.😔 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم صلوات امروز به نیت : #شهید_حاج_محسن_فرامرزی 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹سرهنگ پاسدار شهید مدافع حرم،قرآنی،ورزشکار،پاسدار حاج محسن فرامرزی یک سال پیش در ۳۰آذرماه 94 در دفاع از حریم آل الله به شهادت رسید. 🍃🌹 این فرمانده رشید در 25 روز مسیر و مواضع بیش از سه هزار داعشی را شناسایی کرد و در میانه نبردهایی تن به تن توانست پیکر چهار زخمی و دو شهید را از میدان نبرد خارج کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید فرامرزی در همه ی ابعاد پیشرفت ...... #عکس باز شود 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
#هوای_نفس 🌸برادرش می گفت هر وقت می خواست کشتی بگیرد و مسابقه دهد قبل از آن دو رکعت نماز می خواند. وقتی از آن دلیلش را را پرسیدم می گفت: نماز می خوانم تا در مسابقه حال کسی را نگیرم. این گونه با هوای نفسش مبارزه می کرد. #شهید_ابراهیم_هادی 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
شهید همت : چهار صباحی زنده ایم ،آخر هم از دنیا می رویم ،در این چهار صباحی مرتب به وسیله خدا آزمایش می شویم ،و هر لحظه و هر ثانیه ی عمر ما آزماش است ، شکست هست ، پیروزی هست ، سختی هست ، راحتی هست ، همه چیز هست ،ولی آنچه بیش از همه مطرح است ،آزماش خداست... #شهید_محمد_ابراهیم_همت 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#یلداتون_مبارک وعده ما شب یلدا ؛ قرائت دعای فرج ساعت ۲۲ التماس #دعای_فرج🙏 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم صلوات امروز به نیت : #شهید_محمد_رضا_علیخانی 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹شهید «محمدرضا علیخانی» سومین شهید مدافع حرم باغملک است که در تاریخ سوم خرداد ماه سال 1344 در روستای طلاور این شهرستان متولد شد. وی پس از مدت‌ها نبرد با تکفیری‌ها در سوریه، روز یکشنبه 29 آذر ماه سال 1394 همزمان با هشتم ربیع‌الاول سال 1437 هجری قمری و سالروز شهادت امام حسن عسگری (ع) در استان حلب سوریه مجروح و چند روز در بیمارستان بستری شد. 🍃🌹این پاسدار حریم ولایت در روز چهارشنبه دوم دی ماه سال 1394 مقارن با 11 ربیع الاول سال 1437 هجری قمری در شهر خان طومان استان حلب سوریه شربت شهادت نوشید و به همرزمانش پیوست. 🍃🌹شهرستان باغملک از شهرهای شمالی استان خوزستان است که تاکنون شهدای زیادی را تقدیم نظام و انقلاب کرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمتی از وصیتنامه :حضرت عباس (ع)برای دفاع از خیمه حضرت زینب(س)دو دست و چشمانش را از دست داد اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم حضرت زینب دست و چشمانم را بدهم وقتی شهید شد دستش از بدن جدا و چشمانش نیز فدای بی بی زینب (س) شد 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
شهید محمد رضا علیخانی:من از هر کس که به ولایت امام خامنه ای (مد ظله العالی) بدبین باشد برای همیشه ناراحت و دلگیرم. #شهید_محمد_رضا_علیخانی #مدافعان_حرم 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
#حاج_احمد_متوسلیان: یک‌ بلدچی باید: اول خودش را بشناسد، بعد خدای خودش را و بعد مسیر رسیدن به مقصد را .... آن وقت میتواند دست‌دیگران را‌ بگیرد و راه را از چاه نشان‌بدهد. #شاه_کلید توفیق در عملیات ها، دست بلدچی هاست. آنها باید گردان‌های پیاده را از دل‌ #معبر و میدان عبور دهند و برسانند بالای سر دشمن و از میدان #تعلقات‌ بگذرند. آن‌وقت میتوانند گردان ها را آن گونه‌ که میخواهند هدایت کنند!» #بلدچی #مجلس #انقلاب 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه⁉️ گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره،...☝️ بروم یک گوشه‌ای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچه‌های نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم ❇️ برای ‌#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم👌، کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم....!!! 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
#خدا_عاشقش_شد✨ اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا می‌کرد 🌹 می دیدم که بعد از نمـاز از خدا طلب شهادت می‌کند... نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد☝️ دیگر تحمل نکردم ، یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم😐 به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی☝️، شهیـد میشی!😢 حتی جلوی نماز اول‌وقت او را می‌گرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم نماز شب نخواند !😞 پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندیــد و گفت : کاری‌و که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم☺️ رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری #امام_زمان هم راضی تره ...❤️ بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمی‌کرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی⁉️⁉️ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهـــادت برسم ...✨ گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقــت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟!🕊🌺 ✍ به روایت همسر شهید #پاسدار_مدافع_حـرم #شهید_مرتضی_‌حسین‌_پور🌹 #فرمانده‌ی_شهید_حججی 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم صلوات امروز به نیت : #شهید_حیدر_ابراهیم خانی 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 🍃🌹وصيت‌نامه شهید حیدر ابراهیم خانی 🌹🍃 🍃🌹اینجانب حیدرابراهیم خانی این وصیت نامه را در تاریخ 22/11/94 با آیع شریفه 11 سوره توبه آغاز می کنم و ان به این شرح است که: «خداوند از مومنان جان و مالشا را به بهای این که بهشت برای آنان باشد، خریده است. به این گونه که در راه خدا می جنگند می کشند و کشته می شوند.» 🍃🌹خداوند کریم همیشه به من نظر لطف و محبت داشتند و به واسطه امام عزیزی که کریم اهل بیت (ص) است، دعاهای مرا مستجاب نمودند و با جرات می گویم که هر خواسته ای که داشتم، برآورده شده، مگر آن که بر خیر و صلاح من نبوده. 🍃🌹من کوچکتر از آن هستم که بخواهم کسی را نصیحت و یا راهنمایی کنم چون که خود من گناه کار هستم، اما چیزی که مرا در این دو سه ماه گذشته بسیار اذیت کرده، این بود که بسیاری از مردم و حتی دوستان و همکاران و آشنایان می گفتند که این رزمنده ها که به سوریه می روند، برای پول و ارزش های مادی است، برای اعراب می جنگند. این جنگ ربطی به ما دادر؟ مگر به کشور ما حمله کرده اند؟ 🍃🌹این را به همه شما می گویم؛ عزیزان، به فرموده حضرت آیت الله امام خامنه ای اگر ما الان در سوریه نمی جنگیدیم، باید در کرمانشاه و همدان با این خدانشناس ها می جنگیدیم. از شما خواهش می کنم این حرف ها را نزنید، چون دل امام زمان (عج) را به درد می آورید.🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏳 صد تا به راست ، پنجاه تا به چپ 😁 🔺️ ما یك عده بودیم كه عازم جبهه شدیم. نه سازماندهی درستی داشتیم و نه سلاح و توپ و خمپاره و ... رسیدیم به اهواز رفتیم پیش برادران ارتشی و از آنها خواستیم تا از وجود نازنین ما هم استفاده كنند! فرمانده ارتشی پرسید : خُب ، حالا در چه رسته ای آموزش دیده اید ؟ همه به هم و بعد با تعجب به او نگاه كردیم. هیچ كس نمیدانست رسته چیست؟! فرمانده كه فهمید ما از دَم ، صفر كیلومتر و آكبند تشریف داریم ، گفت : آموزش سلاح و تیراندازی دیدید؟ با خوشحالی اعلام كردیم كه این یك قلم را واردیم . ـ پس این قبضه خمپاره در اختیار شماست ، بروید ببینم چه میكنید . دیده بان گزارش میدهد و شما شلیك كنید . بروید به سلامت! هیچ كدام به روی مبارك خود نیاوردیم كه از خمپاره هیچ سررشته ای نداریم . رحیم گفت : انشااللّه به مرور زمان به فوت و فن همه سلاح های جنگی وارد خواهیم شد . كمی دورتر از خط مقدم خمپاره را در زمین كاشتیم و چشم به بیسیم چی دوختیم تا از دیده بان فرمان بگیرد. بیسیم چی پس از قربان صدقه با دیده بان رو به ما فرمان «آتش» داد ما هم یك گلوله خمپاره در دهان گل و گشاد لوله خمپاره رها كردیم خمپاره زوزه كشان راهی منطقه دشمن شد. لحظه ای بعد بیسیم چی گفت : دیده بان میگه صد تا به راست بزنید! همه به هم نگاه كردیم. من پرسیدم : یعنی چی صد تا به راست بریم ؟ رحیم كه فرمانده بود كم نیاورد و گفت : حتماً منظورش این است كه قبضه را صد متر به سمت راست ببریم. با مكافات قبضه خمپاره را از دل خاك بیرون كشیدیم و بدنه سنگینش را صد متر به راست بردیم. بیسیم چی گفت : دیده بان میگه چرا طول میدین ؟؟؟ رحیم گفت : بگو دندان روی جگر بگذاره مداد نیست كه زودی ببریمش ! دوباره خمپاره را در زمین كاشتیم. بیسیم چی از دیده بان كسب تكلیف كرد و بعد اعلام آتش كرد. ما هم آتش كردیم ! بیسیم چی گفت : دیده بان میگه خوب بود ، حالا پنجاه تا به چپ برید ! با مكافات قبضه خمپاره را در آوردیم و پنجاه متر به سمت چپ بردیم و دوباره كاشتیم و آتش ! چند دقیقه بعد بیسیم چی گفت : میگه حالا دویست تا به راست ! دیگر داشت گریه مان می گرفت. تا غروب ما قبضه سنگین خمپاره را خركش به این طرف و آن طرف می كشاندیم و جناب دیده بان غُر میزد كه چرا كار را طول میدهیم و جَلد و چابك نیستیم. سرانجام یكی از بچه ها قاطی كرد و فریاد زد : به آن دیده بان بگو اگر راست میگه بیاد اینجا و خودش صد تا به راست و دویست تا به چپ بره !!!! بیسیم چی پیام گهربار دوستمان را به دیده بان رساند و دیده بان‌كه معلوم بود حسابی از فاصله افتادن بین شلیك ها عصبانی شده ، گفت كه داره میآد. نیم ساعت بعد دیده بان سوار بر موتور از راه رسید. ما كه از خستگی همگی روی زمین ولو شده بودیم ، با خشم نگاهش كردیم. دیده بان‌كه یك ستوان تپل مپل بود ، پرسید : خُب مشكل شما چیه ؟ شما چرا اینجایین؟ از جایی كه صبح بودید خیلی دور شدین !!! رحیم گفت : برادر من ، آخر هی میگی برو به راست ، صد تا برو به چپ ، خُب معلوم كه از جایی كه اوّل بودیم دور میشیم دیگه. ستوان اول چند لحظه با حیرت بروبر نگاهمان كرد. بعد با صدای رگه دار پرسید : بگید ببینم وقتی میگفتم صد تا به راست ، شما چه کار میكردین؟ خُب معلومه ، قبضه خمپاره‌ رو در می آوردیم و با مكافات صد متر به راست می بردیم ! ستوان مجسمه شد . بعد پقی زد زیر خنده . آن‌قدر خندید كه ما هم به خنده افتادیم 😂😂 ستوان خنده ‌خنده گفت : وای خدا ! چه قدر بامزه ، خدا خیرتان بده چند وقت بود كه حسابی نخندیده بودم. وای خدا دلم درد گرفت. ما كه نمی دانستیم علّت خنده ستوان چیه ، گفتیم : چرا میخندی ؟ ستوان یك شكم دیگر خندید 😂😂 بعد خیسی چشمانش را گرفت و گفت : قربان شكل ماهتان برم ، وقتی می گفتم صد تا به راست ، یعنی این‌كه با این دستگیره سر خمپاره را صد درجه به راست بچرخانید ، نه اینكه كله اش را بردارید و صد متر به سمت راست ببریدش ! و دوباره خندید. فهمیدیم چه گافی دادیم🙈ما هم خندیدیم 😁😂 دست و بالمان از خستگی خشك شده بود ، اما چنان می خندیدیم كه دلمان درد گرفته بود😂 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
💠از مهم ترین اعتقاداتش بود تا حدی که به همراه شهید امر به معروف، شهید توفیقیان، چندین بار در این راه مجروح شده بود😢 در کار خیلی جدی بود، اما در رفتار و اخلاق اجتماعی بسیار خونگرم، مهربان و خیلی باگذشت بود🌸 حاج مرتضی در کنار مهربانی، ادب و حسن خلق، ارتباط خوبی داشت. در فعالیتهای پایگاه بســیج محل فعال بود🔸بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه جذب سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی شد اما از مشغله های کاریش چیزی نمیگفت. انقدر فروتن بود که اگر کسی جویا می شد با لبخندی میگفت: من جلوی درب پادگان نگهبانی میدهم فقط همین☺️ شهید مرتضی مسیب زاده🌹 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA