من دقایقی رانمي شناختم ؛
ولي هر روز مي ديدم كه كسي مي آيد و چادرها و آبگير ها را ترو تميز مي كند.
با خودم فكر مي كردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه اي دارد.
يك روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس كردم كه او از زير كار شانه خالي مي كند.
از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نيامدي؟!»
او در پاسخ گفت: «چشم الان مي آيم.»
مجاهديني كه نظاره گر چنين صحنه اي بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، «تو چه مي گويي؟ او فرمانده لشكر است.»
من كا از اين نظر احساس شرمندگي مي كردم ؛
در صدد عذر خواهي برآمدم.
اما او بود كه كريمانه و با متانت گفت: «اشكال ندارد.»
و با خنده از كنار ماجرا گذشت......
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
یکی از مجاهدین عراقی می گفت:در یک زمستان سرد با شهید دقایقی در چادری بودم او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما می لرزد با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت سپس گفت مجاهدین عراقی ودیعه های امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
اسماعيل از شوق آمدن چمران، دل توي دلش نبود مثلپسري كه بعد از مسافرتي طولاني به نزد پدر بيايد، دكتر رادر آغوش گرفت و بوسيد. او براي اسماعيل تجسم واقعييك مرد بود. مردي كه به همه علايق دنيا پشت پا زده بود.دكتر مثل هميشه به سراغ اصل مطلب رفت.
- عراقيها تا كجا پيش آمدهاند؟ - تا پشت ديوارهاي شهر، حتي يكي دوتا از تانكهايشانبه داخل شهر هم آمدند كه جلويشان را گرفتيم.
- خوب حالا طرح مانورتان چيست؟!
- بايد از دو جهت به دشمن حمله كرد و...
اسماعيل يك يك به سؤالات دكتر چمران پاسخ ميدادو راجع به محاصره سوسنگرد ميگفت. تا آنكه چمرانحرف آخر را براي شروع يك عمليات زد.
- ما و نيروهايمان در اختيار شما هستيم.
و بعد با لبخندي پدرانه گفت:« تا فرمانده چه دستوربدهند.» - اين چه حرفي است آقاي دكتر، ما بايد از شما دستوربگيريم.
- نه، تعارفي در كار نيست. شما هم منطقه را خوبميشناسيد و هم مسئوليت آن را به عهده داريد. ما هم كهبراي كمك به شما آمدهايم. پس بسم الله.
- آن روز محاصره سوسنگرد شكست و اسماعيل اولينروزهاي فرماندهياش را به خوبي تجربه كرد. تجربهاي كهسالها با او بود و آن را به كار ميبست. تجربهاي كه ازچمران،علمالهدي، موسوي، و جهانآرا آموخته بود.
پايان آن روز، گرچه اسماعيل 27 سال بيشتر نداشت،اما مردي شده بود كه بيشتر از همه سالهاي عمرشميدانست.
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#ایام_شهادت
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
حاج احمد دستگیر شد و من درخواست کردم که با سه گردان در شهر زحله به درگیری با فالانژها بپردازیم و اسیر هم بگیریم تا مجبور به آزادی حاج احمد متوسلیان بشوند
#شهید_اسماعیل_دقایقی
#حاج_احمد_متوسلیان
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
1_16431853.mp3
7.18M
یه جون که بیشتر ندارم ندارم ندارم
پای امامم بذارم بذارم بذارم
شور "میگفت میخوام برم بشم فدای زینب" سید رضا نریمانی
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#امام_زمان
#شهید
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
ختم صلوات امروز به نیت :
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹زندگینامه شهید محمودرضا بیضایی 🌹🍃
🍃🌹شهید محمودرضا بیضایی در 18 آذر ماه سال 1360 در خانواده ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد.
🍃🌹تحصیلات خود را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او بوجود آورد.
🍃🌹ورزشکار بود و به ورزش کاراته علاقه داشت و از 10 سالگی به این ورزش پرداخته بود.
🍃🌹ایشان بعد از اتمام خدمت سربازی، علیرغم تشویق اطرافیان به ادامه تحصیل در دانشگاه، با اختیار خود، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال 82 وارد دوره افسری دانشکده امام علی (ع) سپاه شد. علاقه و عشق وصف ناشدنی محمودرضا به آرمان جهانی امام خمینی (ره)، یعنی تشکیل نهضت جهانی اسلام، روحیه خاصی را در وی بوجود آورده بود که تا آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق آن تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی به خصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد. او به خاطر آشنایی با زبان عربی، با رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور با شیعیان مجاده عراقی و سوری ارتباطی تنگاتنگ داشت.
🍃🌹با آغاز جنگ در سوریه از سال 90 برای دفاع از حرم های آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. در آخرین اعزام خود در دیماه 92 به یکی ازیاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود.
🍃🌹سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه در بعدازظهر 29 دیماه 92 همزمان با سال روز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق(ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در اثر اصابت ترکش های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.🌹🍃
پیشگویی ۱۴ سال پیش رهبر انقلاب از قدرت شفاعت حاج قاسم .
در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴
داماد بزرگ خانواده، جواد روحاللهی، از رهبر انقلاب درخواست میکند: که انشاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید.
امام خامنهای میگویند: ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟
پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند.
... ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال اینها باشیم.
🏅بعد رهبر انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میگویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهاییست که شفاعت میکند انشاءالله....🏅
حاج قاسم سلیمانی سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند.
- بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!
همه میخندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته.
رهبر انقلاب ادامه می دهند : چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است.(یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است.
این هم یک هنریست که ایشان دارند...
بعضیها خیال میکنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمیدانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره ای که عوض میشود، تکلیفها و نوع مجاهدت عوض میشود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدمهایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند.))
لحظاتی سکوت میشود و جمعیت حاضر به فکر میروند.
جواد روحاللهی [داماد خانواده]میگوید:
چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ همان جلویِ در از ایشان قول شفاعت خواستم. حاجی میخواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور!
📕منبع ؛
کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷شهید چمران:
#پاوه،داستان شورانگیزى است که حماسههاخلق کرده،اسطورهها ازخود به یادگار گذاشته و شهادتها وفداکاریهاى بىنظیرى را برقلب خود ضبط کرده است وشاهد جنایتهایى بودکه درتاریخ سابقه نداشته است.
#کوچه_شهید
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
قاسم ها اربا اربا میشوند! زینب ها فریاد ما رایت الا جمیلا سر میدهند! عجب! به نظر می آید سالها یا لی
📸 استوری دختر شهید حاج قاسم سلیمانی
ما هنوز باور نکردیم شما که دیگه جای خود دارید😔
#دخترها_بابایی_اند_خدا
#حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
هر وقت برای مرخصی می آمد ،
همین که می رسید دم در خانه و مرا می دید،
با خنده می گفت:
سلام پدرِ شهید .... خوبی پدرِ شهید...؟!!
با خنده دنبالش میکردم که نگو
این حرف رو پسر ...!
اما حالا که همه بهم میگن :
سلام پدرِ شهید ... دیگه یوسفی نیست
که بخوام دنبالش کنم
شهادت دردرگیری با گروهک تروریستی پژاک
راوی : پدرشهید
#شهید_یوسف_فدایی_نژاد
شهدا را یاد کنید با یک #صلوات
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت مادر شهید آتشنشان از روزی که پلاسکو آوار شد
🔹مادر آتشنشان شهید «رضا نظری» یکی از شهدای حادثه پلاسکو: همیشه معراج شهدا که میرفتم روی تابوت شهدا مینوشتم «شهدا شفاعتم را کنید» باورم نمیشد یکروز در همانجا روی تابوت رضا بنویسم «شفاعتم کن مادر»!
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
📷 تصاویر #حاج_قاسم_سلیمانی در مرز فلسطین اشغالی با لبنان
🔺پيمان جوانان لبنانى در مرز فلسطین اشغالی با سپهبد شهید حاج #قاسم_سليمانى : آزادى قدس نزديك است
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺روایت فرزند شهیدی که تو نماز به حاج قاسم گل داد!
🎥 روایت سوزناک حاج حسین یکتا از فرزند شهید مدافع حرم، حسین بواس که به حاج قاسم میگفت بابا!☝️
#حاج_حسین_یکتا
#بابامو_میخوام
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA