هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
#سلامبرحسیــݩع✋
بہ رسم با ادبان احتـرام اضافہ ڪنیم
براے عـرض ارادٺ قیـام اضافہ ڪنیم
بہ سمٺ حضرٺ ارباب خم شویم همہ
بہ ذڪرصبح ڪمےهم سلام اضافہ ڪنیم
#صبحتون_کربلایی🌤
#دعای_شهید_حسین_هریری_روزیمان
#شادی_روحش_صلوات
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
▪️امام صادق (علیه السلام) فرمود :
هیچگاه چهار نفر فراهم نیامدند و برای مطلبی به درگاه خدا دعا نکردند، مگر اینکه با اجابت آن دعا از هم پراکنده شدند. (وسائل/ ح۵۶۵۱)
#ختم_صلوات
#شروع_از_اول_ماه_محرم
#پایان_تا_روز_عاشورا
#به_نیت :
🍃تعجیل در فرج مولا
🍃شفای همه بیماران
🍃دفع بلایا الخصوص کرونا
🍃سلامتی کادر درمان
🍃حاجت روایی همه حاجتمندان
💠در صورت حضور در این طرح دسته جمعی تعداد را به آیدی زیر اعلام نمایید.
@shahid_ahmadali_nayeri
#باید_همگانی_دست_به_دعا_شویم
#ارباب_بحق_مادرت_دعایی😔
@AXNEVESHTESIYASI
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
▪️امام صادق (علیه السلام) فرمود : هیچگاه چهار نفر فراهم نیامدند و برای مطلبی به درگاه خدا دعا نکرد
مادرٺگفٺبُنَیّــہدِلماریخٺبہھم
بُࢪدننامتوزیباسٺاباعبدالله...!
#حسینـجانمـ
الحمدالله تا الان ۱۱۳/۵۰۰ صلوات اعلام شده است...
طرح تا روز عاشورا ادامه دارد...
#باید_همگانی_دست_به_دعا_شویم
▪️کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟»
آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را میبخشی؟ این پیکر بابامهدی است.»
یکهو دلش ترکید و داد زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟»
برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمیشد. از صدای گریههای ریحانه مردم به هق هق افتادند.
دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من میکنی؟»
با همان حال گریه گفت «چه کار؟»
بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.»
پرسید «چرا خودت نمیبوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم.»
گفت «من هم نمیبوسم.»
گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.»
یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟»
گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد میکرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمیداشت.»
یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان میدهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر میدید طاقت میآورد؟ نه، به خدا که بچهام دق میکرد.
همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم.
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
﷽
یک خط وصیت :
" راه سعادتبخشِ حسین (علیه السلام) را
ادامه دهید تمـام شهیـــدان ما
از این راه پرورش یافتهانـد ..."
میاندار دسته ؛ ذاکر اهل بیت
سردار بیسر
#شهید_احد_مقیمی
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷