eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
امام(ره) فرمودند: «احمد! شما را می‌گویند منافق هستی؟!» گفتم: «بله، همین حرف‌ها رامی زنند!...» دیگر نتوانستم چیزی بگویم. امام (ره) ادامه دادند: «برگرد، همان جا که بودی، محکم بایست!...» وقتی احمد به اینجای حکایت رسید، با ذوق و شوق گفت: حالا دیگر غمی ندارم، تأیید از حضرت امام(ره) گرفتم! 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز توي مريوان،همه را راه مي‌انداخت؛هرکس با سلاح سازماني خودش. از کوه مي‌رفتيم بالا. بعد بايد از آن بالا روي برف ها سر مي‌خورديم پايين. اين آموزشمان بود. پايين که مي‌رسيديم، خرما گرفته بود دستش،به تک تک بچه ها تعارف مي‌کرد. خسته نباشيد مي‌گفت. خرما تعارفم کرد. گفتم«مرسي.» گفت«چي گفتي؟»  گفتم مرسي. ظرف خرما را داد دست يکي ديگر. گفت«بخيز.» هفت ـ هشت متر سينه خيز برد. گفت«آخرين دفعه‌ت باشه که اين کلمه رو مي‌گي.» 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
حاج احمد متوسلیان در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیات عالی‌رتبه دیپلماتیک از مسئولی
✨خصوصیات اخلاقی✨ آگاهی و شناخت بالا ی ایشان در مسائل سیاسی-اجتماعی از جمله خصوصیات بارز این سردار بزرگوار بود. در تدبیرو تصمیم‌گیریهایش دقت نظر داشت. ضمن قاطعیت در کار،بر دلها فرماندهی می‌کرد و همراده در بطن مشکلات حضور داشت. به همین دلیل ،درسخت‌ترین شرایط،کسی او را تنها نمی‌گذاشت. امکاناتی را بیشتر از نیروهای تحت امر خود،به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهی،در کارهای جمعی مانند ساختن سنگر،نظافت محیط،شستن ظروف و...با پرسنل تحت امر همراهی می‌کرد. علاقه به مطالعه و بحث پیرامون اخبار و رویدادها،از خصوصیات دیگر او بود. در مواقع مقتضی در جمع صمیمی همرزمانش پیرامون مسائل اعتقادی بحث می‌نمود. حاج احمد نسبت به شهداوخانواده‌های محترمشان احترام خاصی قایل بود و در هر فرصتی به مزار شهدا می‌رفت و برای رسیدگی به معضلات و حوائج خانواده‌های این عزیزان تلاش می‌کرد در غم فراق همرزمانش می‌سوخت و نقل می‌کنند:«هنگامی که برمزار شهید جهان آرا حاضر می‌شد،آن چنان از خود بی‌خود می‌شد که با ساعتها بی‌وقفه اشک می‌ریخت و با روح بلند او نجوا می‌کرد.» 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
برای تهیه مهمات باید حاج احمد متوسلیان رو می دیدم ... به طرف اتاق فرماندهی رفتم ... در باز بود ، اما حاج احمد نبود ... یکی از دوستان گفت: مطمئن نیستم ، اما شاید بدونم کجاست! به طرف دستشویی ها راه افتادیم... درست حدس زده بود ... حاج احمد در حالی که سطل آب به دست داشت ... مشغول نظافت دستشویی ها بود ... داغ شدم ... رفیقمون رفت تا سطل رو از دستش بگیره ... حاج احمد یک قدم عقب کشید و به نظافت مشغول شد ... نگاهی کرد و گفت: یادت باشه! فرمانده هنگام جنگ برادر بزرگتر همه است ... و در بقیه مواقع کوچکتر از همه.. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دو احمد😍 درعملیات بیت‌المقدس، دو « احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکه‌‌های بی‌سیم مرتب شنیده می‌شد. «احمد متوسلیان» فرمانده لشگر محمد رسول‌الله و«احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماس‌های بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرمانده‌هان و رزمندگان از لهجه‌های آنها متوجه می شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالب‌تر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند. در مرحله‌ی دوم عملیات که بچه‌های لشگرمحمد رسول الله در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وکارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم کشیده شده و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت می‌کرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان این‌گونه تماس می‌گرفت: احمَد احمَد ،احمَد احمِد، احمَد احمِد. او سه احمد اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه‌ی تهرانی می‌گفت اما اسم خودش را با لهجه‌ی نجف آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظ‌‌‌تر بیان می‌کرد، به این ترتیب احمد خوب و دوست داشتنی پایه‌ی خنده را برای فرماندهان زیادی که صدای او را از بی‌سیم می‌شنیدند فراهم می‌کرد. یادشان بخیر: احمَد احمَد، احمَد احمِد، احمَد احمِد 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج احمد آمد طرف بچه‌ها. از دور پرسيد«چي شده؟» يک نفر آمد جلو و گفت«هرچي به‌ش گفتيم مرگ بر صدام بگه،نگفت به امام توهين کرد،من هم زدم توي صورتش.» حاجي يک سيلي خواباند زير گوشش. ـ کجاي اسلام داريم که مي‌تونيد اسير رو بزنيد؟!اگه به امام توهين کرد،يه بحث ديگه‌س. تو حق نداشتي بزنيش. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
حاج احمد در یکی از روزهای که منافقین دستور داده بودند که هر که با لباس سپاه یا با ریش باشد با چاقو یا سلاح دیگر به چنین افرادی حمله کنند حاج احمد با ماشین سپاه با چند نفر از همرزمانش روی پل حافظ در حال عبور بودند که یکی از همرزمانش به حاج احمد میگه حاجی تو زن وبچه نداری شیشه ماشین ببر بالا مگه نمی دونی منافقین نارجک تو ماشین پاسدارها می اندازند حاج احمد به راننده میگه بزن ترمز هرکی می ترسه بیایید پایین حاجی میگه (من با خدای خود عهد بسته ام که به دست شقی ترین افراد یعنی اسراییل ها کشته  شوم) این حرف حاج احمد در پاییز سال 1360که هنوز حاج احمد در نبرد با دشمنان بعثی هستیم می زند چون که او با خدا عهد بسته بود وخدا هم خلف وعده نکرد وبه آرزویش رساند واین اتفاق در تاریخ 14/4/1361 می افتد وبرای همیشه حاج احمد بین ما رفت 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا