📢 شهره پیرانی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
مرا به قسمت اورژانس بیمارستان رسالت راهنمایی میکنند. پرده را میکشند. هیچ کس را در قسمت اورژانس نمیبینم. به نسبت بیمارستان خلوت است. نمیدانم، شاید هم کل دنیا برایم سیاه شده بود در آن لحظات که کسی را نمیبینم. اصرار میکنند که زخمم را معاینه کنند اجازه نمیدهم. میگویم فقط داریوش را نجات بدهید من مهم نیستم. از منطق دور شدهام ولی خودمم نمیفهمم.
نشستهام روی تخت اورژانس. پر از اضطراب. پرده کنار میرود. آرش میآید. میگوید رفته دم در خانهمان آنجا گفتهاند ما را آوردهاند اینجا. آرمیتا را یکی از همسایگان برده خانهاش. دلم آشوب است. نمیتوانم بیصدا گریه کنم. پرستار و خانم دکتری وارد میشوند. روبرویم میایستند. چند سوال میپرسند. از سوالات میگذرم. میپرسم همسرم زنده میماند؟ خانم دکتر خیره نگاهم میکند. در عمق چشمانش حقیقتی تلخ برایم نمودار میشود. سرش را با تاسف تکان میدهد. دنیا در آن لحظه برایم تمام میشود. همانطور که روی تخت نشستهام آرش بغلم میکند. با تمام توانم فریاد میکشیم. صدای من از آرش اما بلندتر است. بیهدف از تخت پایین میآیم.
پاهایم سست است. آرش دستم را گرفته. وارد راهروی بیمارستان میشوم. میخواهم بروم سمت اتاق سیپی آر. چند نفر از سمت در بیمارستان را میبینم که سمت ما میآیند. میشناسمشان. جلوتر از همه مهندس فخریزاده است. نزدیک که میشوند اول از همه او میپرسد چطور است؟ میگویم تمام کرد. دیگر توان ایستادن ندارم. همانجا وسط راهرو نقش زمین میشوم. با مکافات بلندم میکنند. راهنمایی میکنند اتاق روبروی اتاق سی پی آر. صدای گریههایم بلندتر میشود.
وسط گریه مرتب گله میکنم چرا از داریوش محافظت نکردید؟ زخمم هنوز خونریزی دارد. ولی دردی حس نمیکنم بس که تمام وجودم پر از درد گرانتری است.اصرار دارند خودم بروم اتاق عمل.
مهندس فخریزاده بیشتر از همه اصرار میکند. قانعم میکنند. اتاق عمل سرپایی (به نظرم) انتهای راهرو سمت چپ طبقه همکف بیمارستان است. شاید هر زمانی غیر این موقعیت وارد اتاق عمل میشدم از ترس قالب تهی میکردم. اما الان چه اتفاقی میمونتر از مرگ برای من؟ زخمم را میبینند. دکتر چندبار تکرار میکند چه شانسی آورده. اگر گلوله وارد میشد حتما به قلبش اصابت میکرد. من اما با خودم میگویم کاش... آمپول بی حسی میزنند. میفهمم دارند بخیه میزنند. دیگر منطقی نیستم. مرتب میگویم همسرم یک پژوهشگر بود... صدای فریاد و گریهای را میشنوم از همان اتاق. صدای برادر داریوش است که تازه رسیده بیمارستان. سومین نفر از خانوادههایمان آشفته میشود...
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
سلام و عرض ادب خدمت همه بزرگواران
ان ءشالله بنا داریم برای روز عید غدیر بسته های هدیه تهیه کنیم برای توزیع بین کودکان نیازمند
دوستان عزیز هزینه ی هر بسته ۲۰ هزار تومانه و ان شاءالله گزارشی از توزیع هدایا ارائه خواهد.
لطفا کمک های خود را به شماره حساب زیر واریز بفرمائید.
6037 9981 0500 2207
خانم مریم علایی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
❣ #سلام_امام_زمانم❣
و خدا چقدر زیبا😍
وجودم را از ازل تا #ابد
#محتاج و فقیر شما قرار داد.........
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
ختم صلوات امروز به نیت:
#شهید_قاسم_غریب
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹شهید قاسم غریب در تاریخ 1361/1/1 در روستای سیدمیران به دنیا آمد . بستر رشد اجتماعی این شهید بزرگوار طبقه کشاورز و زحمتکشی بود که با نون حلال شیرمردانی چون قاسم غریب را تحویل جامعه داد.
او فرزند دوم خانواده ای بود که سه برادر و یک خواهر را در خود جای داده بود. محمدرضا غریب پدر شهید قاسم غریب در حالی که زمین زراعی زیادی نداشت با سختی و مشقت فراوان فرزندان خود را تربیت کرد .
شهید مدافع حرم قاسم غریب دوران تحصیلات ابتدایی را در دبیرستان شهید صادق تازیکه سیدمیران گذراند و دوراه راهنمایی را نیز در همان روستا به مدرسه آزادگان رفت. او برای تحصیل در مقطع دبیرستان عزم گرگان کرد و دردبیرستان شهید رجایی گرگان مشغول تحصیل شد.
🍃🌹قاسم غریب در سال 1379 بعد از اخذ مدرک دیپلم در کنکور دانشکده افسری دانشگاه امام حسین (ع) شرکت کرد و قبول شد و رسما به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد.
🍃🌹او بعد از ازدواج به شهر مقدس قم رفت و تا پارسال در این شهر زندگی می کرد . طی این سالها او در میدان رزم با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین 4 ترکش نیز در بدن وی جاخوش کرد
🍃🌹اما این موجود پرخروش و رزمنده شجاع را یارای دوری از نبرد و میدان رزم نبود و با درک صحیح از شرایط روز و عربده کشی تکفیری های مزدور اسراییل ، آهنگ سوریه کرد و داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به به این کشور رهسپار شد
🍃🌹به گواه اکثر همرزمان ، دوستان ، هم محلی ها و خانواده اش او را جز با "شربت شهادت" نمی شد سیر کرد و آنقدر ذوب در ولایت و دوستدار ائمه اطهار سلام الله علیها بود که ذره ای از تلاش برای نجات مسلمین بر نمی داشت. او مداحی بود که آخر مداحی هایش جمله "شهادت آرزومه" را زمزمه می کرد و آخرش هم به این مقام نایل شد.
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🖤 انا لله وانا الیه راجعون🖤
🍃یکی از ادمینهای فعال سیاسی شهدایی به رحمت خدا رفته
مصیبت وارده را تسلیت عرض نموده ، برای ان مرحومه مغفرت و امرزش ، وبرای خانواده معزی صبر و شکیبایی خواهانیم.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🖤 انا لله وانا الیه راجعون🖤 🍃یکی از ادمینهای فعال سیاسی شهدایی به رحمت خدا رفته مصیبت وارده را تس
▪️بازگشت همه به سوی اوست
💠متاسفانه باخبر شدیم یکی از ادمینهای پرتلاش کانالمون به رحمت خدا رفتند😔
✨به نیت شادی روحشون و صبرجمیل برای خانواده محترمشون سهم هر بزرگوار قرائت 👇
❣۱۳۵ مرتبه صلوات و ۱ مرتبه آیه الکرسی❣
✳️در صورت حضور اعلام نمایید.
@shahid_ahmadali_nayeri
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
⭕️مراقب پسند و لایکهامون باشیم
❣حضرت امامجواد علیهالسلام:
🌱آنکه گناهی را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است.
🏴شهادت مظلومانه جوانترين شمع هدايت، نهمين بحر کرامت، حضرت جواد الائمه (علیه السلام) بر تمامی شیفتگان حضرتش تسلیت باد.
#تایید_گناه
#امام_جواد
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI