خبرآنلاین/ هفته نامه صبح صادق نوشت: راننده شهید قاسم سلیمانی گفت: دورانی که در قرارگاه قدس حضور داشت، اشرار ۹۰ نفر از نیروی انتظامی را گروگان گرفتند و به ۷۰ کیلومتری مرز افغانستان و پاکستان بردند. حاج قاسم خیلی ناراحت شد و با نقشه و طرحریزی و اطلاعات دقیق، به داخل مرز افغانستان و پاکستان نیرو برد و همه ۹۰ نفر را آزاد کرد و چندین پایگاه اشرار را هم با خاک یکسان کرد.
نصرالله جهانشاهی، پاسدار بازنشسته نیروی زمینی و راننده سپهبد شهید قاسم سلیمانی، در گفتگویی به نکاتی پیرامون روحیات شهید سلیمانی در فضای کار، فرزندان حاج قاسم و ... اشاره کرده است که بخشی از آن را در ادامه میخوانید.
از حاج قاسم برای ما بگویید.
کار کردن با چنین فرمانده موفقی که صلابت دارد و یک دنیا او را تأیید کرده، خیلی سخت است و هر کسی نمی تواند از عهده آن برآید. من و شهید پورجعفری که یار و همراه حاجی بود و با او شهید شد بیشترین مدت را با حاجی بودیم.
حاج قاسم شما را به چه اسمی صدا می زد؟
جهانشاهی، نصرالله و... فرقی نداشت، ولی با احترام و رفاقت. به بچههایش هم از همان اول تأکید کرده بود به من بگویند عمو، چون من از وقتی بچهها کوچک بودند، وقتهایی که سردار مأموریت بود کارهای خانواده حاجی را انجام میدادم و خانواده من و خانواده حاجی چون همسایه بودیم، همیشه در رفت و آمد بودند. بچههای حاجی را از همان زمان کودکی میشناسم و با من بزرگ شدهاند. ماه رمضانها سه چهار بار ما میرفتیم منزل حاج قاسم و خانواده ایشان هم میآمدند منزل ما. تا این حد نزدیک بودیم.الآن هم که حاجی شهید شده است، اصلاً توان مواجهه با بچههای حاجی را ندارم و با دیدن بچهها قلبم از فشار این غم کنده میشود.
از روحیات حاجی در فضای کار بگویید.
حاج قاسم خیلی شجاع بود. دورانی که در قرارگاه قدس حضور داشت، اشرار ۹۰ نفر از نیروی انتظامی را گروگان گرفتند و به ۷۰ کیلومتری مرز افغانستان و پاکستان بردند. حاج قاسم خیلی ناراحت شد و با نقشه و طرحریزی و اطلاعات دقیق، به داخل مرز افغانستان و پاکستان نیرو برد و همه ۹۰ نفر را آزاد کرد و چندین پایگاه اشرار را هم با خاک یکسان کرد. اما همین حاج قاسم مرد صلح بود و دیدیم که برای اشرار در داخل کرمان و سایر مناطق اماننامه داد. همین اشرار در اثر رفتار خوب حاج قاسم به دامن انقلاب آمدند و خیلی از اینها که غلام و کنیز داشتند، آنها را آزاد کردند. وضعیت خوبی در منطقه مأموریتی قرارگاه قدس نبود، ولی حاجی وضعیت منطقه را به خصوص در کرمان بهبود بخشید. در نیروی قدس هم خیلی جدی بود، ولی با نیروهای مقاومت بسیار صمیمی.
حاج قاسم سلیمانی تقریباً در همه خطوط مقدم دفاع از حرم حضور پیدا کرد و با خانواده شهدای مدافع حرم دیدار داشت، در این زمینه توضیح دهید که چقدر ایشان فعال بود؟
حاجی مرد کار بود. اگر کرمان میرفت و فرصت کوتاهی مییافت، به دیدار خانواده شهید میرفت. اگر در تهران بود و یک ساعت وقت پیدا میکرد، به بازدید از خانواده شهید میرفت. مشهد اگر میرفت، هر موقع که فرصت پیدا میکرد، به بازدید از خانواده شهدا اختصاص میداد. حاج قاسم وقتی در تهران بود روزی چندین جا جلسه میرفت، از وزارت امور خارجه و ستاد کل سپاه گرفته تا دفتر رهبری و... همه جا بهموقع میرفت؛ به استانها سفر داشت. در کرمان که کارش بیشتر از همهجا بود. بازدید خانواده شهدای لشکر و شهدای مدافع حرم از مهمترین برنامههای سردار بود. جلسه با فرمانده گردانها و نیروهای لشکر در دفاع مقدس، جلسه کنگره شهدای کرمان و هزاران کار دیگر هم داشت؛ خستگی برایش اصلاً معنا نداشت. این در حالی بود که تمام بدن حاجی جای تیر و ترکش بود.
از روحیات معنوی حاج قاسم بگویید.
حاج قاسم حضرت زهرایی بود. خیلی جاها در جنگ و بعد از جنگ با توسل به حضرت زهراء(س) مشکلات را حل میکرد. یک فاطمیه هم در روستای خود در کرمان ساختند که در آن مراسم میگیرند. از همه اینها بگذریم، باید به نماز شبهای حاجی اشاره کنم. هر شب نماز شب میخواند، آن هم با ناله و گریه و نجوا. من خودم شاهدم؛ چون در همه مأموریتها من با حاجی بودم. اگر خیلی خسته هم بود باز یک ساعت میخوابید، بیدار میشد و بعد شروع میکرد به نماز. واقعاً این صحنه عشقبازی و نجواهای حاجی در نماز شبهایش تماشایی بود. ما هم که میخواستیم نماز بخوانیم در مواجهه با این حال حاجی از خود بیخود میشدیم و دیگر نمیتوانستیم نماز بخوانیم و فقط مبهوت حاجی بودیم. باید در آن صحنه باشید تا متوجه حرف من بشوید.
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#سردار_دلها
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
ختم صلوات امروز به نیت :
شهید_حمید_رضا_انصاری
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹گزیده ای از زندگینامه شهید محمدرضا انصاری 🌹🍃
🍃🌹شهید انصاری متولد یکم مردادماه 1348 در اراک بود. از دوران کودکی در مسجد فعالیت داشت. دوران ابتدایی خود را در مدرسه دهگان شهر اراک و دوران راهنمایی را در مدرسه «علامه طباطبائی» پشت سر گذاشت. دوران دبیرستان را در رشته علوم تجربی در دبیرستان «علی ابن ابیطالب» اراک و در بحبوحه جنگ تحمیلی به پایان رساند. . ایشان در همان دوران بعد از شهادت برادرش (شهید محمدجعفر انصاری) در سال 1365 به جبهه رفت.
🍃🌹مدرک کارشناسی خود را در رشته جغرافیای سیاسی دانشگاه امام حسین (ع) اراک اخذ کرد و مقطع کارشناسی ارشد را در رشته مطالعات دفاع استراتژیک دانشگاه امام حسین (ع) تهران به پایان رساند. بعد از پایان جنگ
🍃🌹تحمیلی، فعالیت های فرهنگی بسیاری در مساجد برای تربیت جوانان و نوجوانان انجام داد. ایشان سال 1394چهار نوبت به سوریه اعزام شد و در تاریخ 28/11 94 در منطقه «درعا» به شهادت رسید.🌹🍃
🔴واژگان پرتکرار در وصیتنامه سپهبد #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔺 رتبه نخست: خامنهای
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
جاتون خالی مراسم وداع با پیکر شهید مدافع حرم جایگاه مراسم رو ملاحظه میکنید کجاست پیکر شهید رو هم ه
اگه بگم؛
اگه یه روز به عمرم مونده باشه زهرمو به برخی گردانندگان مراسمات شهدا میریزم خیلی دور از ادبه؟!☺️
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
مراسم وداع و تشییع شهید مدافع حرم حافظ نظری و گرامیداشت چهلم شهادت سپهبد سلیمانی 🌹 @AXNEVESHTES
شهید حافظ نظری هفته پیش در پاکسازی حلب به شهادت رسیدن
خانواده شهید افغانستان هستن حتی مادر شهید 😔
فقط یه خواهر شهید اینجاست
#روایتگری
💠 رمز شكستن قفل و پيدا كردن شهيد ....
🌹
🌷يك بار اتفاق افتاد كه بچه ها چند روز مى گشتند و شهيد پيدا نمى كردند. رمز شكستن #قفل و پيدا كردن شهيد، نام مقدس #حضرت_زهرا (س) بود. ١٥ روز گشتيم و شهيد پيدا نكرديم. بعد يك روز صبح بلند شده و سوار ماشين شديم كه برويم. با اعتقاد گفتم: «امروز شهيد پيدا مى كنيم، بعد گفتم: كه اين ذكر را زمزمه كنيد:
دست منو عنايت و لطف و عطاى فاطمه (س)
منم گداى فاطمه، منم گــــــداى فاطمه (س) »
🌷تعدادى اين ذكر را خواندند. بچه ها حالى پيدا كردند و گفتيم: «يا حضرت زهرا (س) ما امروز گداى شماييم. آمده ايم #زائران امام حسين (ع) را پيدا كنيم. اعتقاد هم داريم كه هيچ گدايى را از در خانه ات رد نمى كنى.» همان طور كه از تپه بالا مى رفتيم، يك برآمدگى ديدیم.
🌷كلنگ زديم، كارت شناسايى شهيد بيرون آمد. شهيد از لشگر ١٧ و گردان ولى عصر (عج) بود. يك روز صبح هم چند تا شهيد پيدا كرديم. در كانال ماهى كه اكثراً مجهول الهويه بودند. اولين شهيدى كه پيدا شد، شهيدى بود كه اول مجروح شده بود. بعد او را داخل پتو گذاشته بودند و بعد شهيد شده بود. فكر مى كنم نزديك به ٤٣٠ تكه بود.
🌹
🌷بعد از آن شهيدى پيدا شد كه از كمر به پايين بود و فقط شلوار و #كتانى او پيدا بود. بچه ها ابتدا نگاه كردند ولى چيزى متوجه نشدند. از شلوار و كتانى اش معلوم بود ايرانى است. ١٥ _ ٢٠ دقيقه اى نشستم و با او حرف زدم و گفتم: كه شما خودتان ناظر و شاهد هستى. بيا و كمك كن من اثرى از تو به دست بياورم. توجهى نشد.
🌷حدود يك ساعت با اين شهيد صحبت كردم، گفتم: اگر اثرى از تو پيدا شود، به نيت حضرت زهرا (س) چهارده هزار #صلوات مى فرستم. مگر تو نمى خواهى به حضرت زهرا (س ) خيرى برسد. بعد گفتم: كه يك زيارت #عاشورا برايت همين جا مى خوانم. كمك كن.
🌷ظهر بود و هوا خيلى گرم. بچه ها براى نماز رفته بودند. گفتم: اگر كمك كنى آثارى از تو پيدا شود، همين جا برايت #روضه ى حضرت زهرا (س) مى خوانم. ديدم خبرى نشد. بعد گريه كردم و گفتم: عيبى ندارد و ما دو تا اين جا هستيم؛ ولى من فكر مى كردم شما تا اسم حضرت زهرا (س) بيايد، #غوغا مى كنيد. اعتقادم اين بود كه در برابر اسم حضرت زهرا (س) از خودتان واكنش نشان مى دهيد.
🌷در همين حال و هوا دستم به كتانى او خورد. ديدم روى زبانه ى كتانى نوشته است: « #حسين_سعيدى از اردكان يزد.» همين نوشته باعث شناسايى او شد. همان جا برايش يك زيارت عاشورا و روضه ى حضرت زهرا (س) خواندم.
🔺راوی: حاج حسین کاجی
📚 کتاب کرامات شهدا*
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA