eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
هر جا نامی از شهید و شهادت باشد ، حتما این عکس زیبایی که تمام و کمال از مظلومیت خون شهدا و مفهوم عمیق شهادت سخن آشکار می گوید ، را دیده ایم و دلمان عجیب برای غربت شهدا می گیرد.   شهید امیر حاج امینی…  بیسیم چی لشگر ۲۷ محمد رسول الله… .  از مظلومیتش همین که هیچ مطلبی را در مورد زندگی نامه اش و یا وصیت نامه اش نمی یابی… . ولی تاریخ شهادتش ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و محل شهادتش کربلای شلمچه بوده است. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
خستگی نداشت. می گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدین، بعدی ادامه بده… اینقدر بدن آماده ای داشت که تو جبهه گذاشتنش بیسیم چی. بیسیم چی (شهید) پور احمد… اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه. هر کار می کرد، برا خدا می کرد؛ اصلاً براش مهم نبود کسی خبردار می شه یا نه! عجیب نسبت به بچه های یتیم هم حساس بود، کمک به یتیمان هیچوقت فراموشش نمی شد… یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: “نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….” ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش…. می گفت: من خاک پای شماهام …. داداشش می گه: یه بار نشسته بودم کنار مزارش؛ دیدم یه جوون اومد سر مزار و بهم گفت: شما با شهید نسبتی دارین؟ با اصرارش گفتم برادرشم. همینکه اینو شنید، گفت: ما اول مسلمون نبودیم، اما با اجبار مسلمون شدیم ولی از ته دلمون راضی نبودیم و شک داشتیم. تا یه بار اتفاقی عکس این شهید رو دیدم. واقعاً حس می کردم داره باهام حرف می زنه؛ طوری تاثیر روم گذاشت که از ته قلبم به اسلام ایمان آوردم و از اون به بعد همش سر مزارش میام…. بعد شهادتش یه نامه به دستمون رسید که چند روز قبل از شهادتش نوشته بود، اولش اینطور شروع می شد: “از اینکه به این فیض عظیم الهی نایل شدم، خدا را بسیار شکر گذارم…..” دفعه آخری موقعی بود که بچه ها یک به یک جلو می رفتن و بر می گشتن. یه بار دیدیم امیر بلند شد که بره تو خط. یکی بهش گفت: حاجی! الان نوبت منه… ولی امیر گفت: نه! حرف نباشه، این دفعه من می رم….. همین دفعه بود که با خوردن یه خمپاره شهید شد. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: “نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….” ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش…. می گفت: من خاک پای شماهام …. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🔴 طلبه ایرانی شب گذشته در حمله هوایی ارتش به مواضع نیروهای مقاومت در استان ادلب به شهادت رسیده است. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
خستگي نداشت. مي گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم🏃، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده... اينقدر بدن آماده اي داشت که تو جبهه گذاشتنش بيسيم چي📞. بيسيم چي (شهيد) پور احمد... - اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود☝️. به اين اصل خيلي اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاري رو براي خود خدا بکني، خودش عزيزت مي کنه☺️. آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اينطور معروف بشه.👌☝️ شهید امیر حاج امینی🌺🍃 🕊 نثار روح مطهر همه شهدا صلوات
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
خستگي نداشت. مي گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم🏃، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده... ا
احسان رجبی: با چشمان بسته آن عکس‌ را گرفتم! 🔻روایت عکاس عکس ماندگار شهید امیر حاج امینی در کربلای 5 گفته بودند منطقه حساس است و به هر قیمتی شده باید خط و خاکریز حفظ شود. در چنین شرایط خطرناکی من و [شهید] جان‌بزرگی و [شهید] فلاحت‌پور تصمیم گرفتیم برای تهیه عکس و فیلم به آن جا برویم. اول به قرارگاه تاکتیکی رفتیم، علیرغم توصیه فرماندهان مبنی بر نرفتن و صرف نظر کردن، ‌تصمیم گرفتیم به هر قیمتی شده خودمان را به خط مقدم برسانیم تا رشادت و ایستادگی بچه‌ها را به تصویر بکشیم. بالاخره منتظر ماندیم تا یک «پی ام پی» آمد و سوار شدیم و به دل آتش زدیم، مسیر سخت و دشوار بود. دشمن با تمام توان و امکانات به میدان آمده بود تا منطقه از دست داده را پس بگیرد. انفجارهای پی در پی از دریچه منشور «پی ام پی» دیده می‌شد، زمین می‌لرزید و انفجارها تعادل ماشین آهنی را برهم می‌زد. اگر با تویوتا آمده بودیم که دیگر پایمان به خط نمی‌رسید. در یک قدمی مرگ و شهادت بودیم و نفس‌‌ها در سینه حبس شده بود و ذکر می‌گفتیم و استغفار می‌کردیم. خودمان را دربست به خدا سپرده بودیم. به جایی رسیدیم که دیگر امکان جلو رفتن نبود. گفتند «دیگه این آخر خطه! پیاده شید» با دلهره پیاده شدیم. جایی را نمی‌شناختیم سراغ «شاه حسینی»را گرفتیم. کمی جلوتر بود. به سمت سنگر و محور مربوطه رفتیم. خمپاره همچنان می‌آمد و مرتب مجروح به عقب منتقل می‌شد. از چیزی که خبر نبود، نیروهای تازه نفس بود. خیال می‌کردیم یک لشکر و گردان پشت خط داریم؛ ولی به بچه‌ها که رسیدیم با تعجب دیدیم تمام آدم‌ها با خود ما روی هم می‌شویم 20 نفر! دیدیم با این وضعیت کمبود نیرو نمی‌شود فقط عکس و فیلم گرفت. باید آستین بالا زد و کمک کرد. این جا بود که آقا سعید به طور خودجوش مدیریت صحنه عکاسی را به دست گرفت و گفت «یه دوربین نوبتی بچرخه فیلمبرداری کنه، ‌بقیه بچه‌‌ها کمک کنند» چاره‌ای نبود باید مسلح می‌شدیم و می‌جنگیدیم. شاه حسینی، فرمانده خط آدم عجیبی بود؛‌ بیشتر از همه خطر می‌کرد و دائم سرکشی می‌کرد و به بچه‌ها روحیه می‌داد. آن روز از صبح تا ساعت 5 بعداز ظهر درگیر بودند؛ بعد کم کم آتش سبک شد- حدود 10 دقیقه - دیدم سعید آمد و گفت «اولاً از فیلم و عکس غافل نشید! در ثانی سریع شروع کنید به سنگر کندن و جان پناه درست کردن، این آرام شدن موقتی، ‌آرامش قبل از طوفان است». شروع کردیم به کندن سنگر به اصطلاح روباهی که گودی آن تا زیر زانو بود؛ مشغول کار بودیم که دیدیم فرمانده «امینی» و «اسفندیاری» آمدند و رفتند بالای خاکریز سنگر ما نشستند، ‌مشغول بررسی منطقه و محور شدند. بالای خاکریز سنگر ما نشستند ، مشغول بررسی منطقه و محور شدند. شنیدیم که پور احمد گفت «ببین چه جهنمی یه....!» ‌امینی گفت «ولی جهنمش قشنگه!» هر لحظه منتظر اتفاقی بودیم. باطری دوربین فیلمبرداری تمام شده بود. نگران شدیم، حجم آتش و انفجار لحظه به لحظه شدیدتر می‌شد. با انفجار خمپاره 82 کنار بچه‌ها یک مرتبه همه جا زیر و رو شد، آن لحظه دنیا جلوی چشمم تاریک شد. همه جا را سیاه می‌دیدم؛ سعید با نگرانی تکانم داد و بعد برای اینکه شوک بدهد محکم به پشتم زد، صدایی شنیدم که می‌گفت «زنده‌ای؟» کمی که دود و غبار پراکنده شد به خودم آمدم و دیدم هر کس یک طرفی افتاده در حال جان دادن است. سعید داد زد «گونی بیارید رو شهید بکشیم»‌؛ یک لحظه خانواده‌اش آمد جلوی چشمم، انگار صدای وجدانم بود که نهیب می‌زد، ‌«دوربین رو بردار عکس بگیر....» به دنبال دوربین گشتم زیر خاک بود! گوشه‌ بند آن را گرفتم و از زیر خاک کشیدم بیرون، ‌لنزش را تمیز کردم و بدون دقت، ‌در واقع چشم بسته از چهره آرام شهید «امینی» عکس گرفتم. اینکه عکس اینگونه واضح و شفاف از آب در آمد، عنایت و لطف خدا بود و وجود آن گوهرهای نابی که به خدا و ائمه(ع) متصل بودند
☎️زنگ عبرت: 🔴چییطوری ایرانی....؟ 🐲یک کرونا ویروس وارد ایران شده، مردم از ترس شب خواب ندارند. ♦️فکر کنید اگر داعش وارد ایران می شد و روزی چندین عملیات انتحاری در کشور انجام می داد و شهرها یک به یک سقوط میکردند ومثل عراق وسوریه ... هزاران نفر زن ومرد وکودک کشته می شدند،چه اتفاقی می‌افتاد..!؟ 🕊روحتان شاد سربازان ولایت،شهدای مدافع حرم و وطن 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری از رزمنده مدافع حرم سید علی زنجانی شهادت : حمله پهپاد ارتش ترکیه به سوریه مقر حزب الله لبنان و مقاومت مورد اصابت قرار گرفت. 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🔺سه چهارم دختران حجابشان حجاب نیست!! و چیزهایی که میپوشند ؛واقعا حجاب نیست چادر میپوشند ، ولی چادرشان دارای برق و مُد است. 🌷 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
کلام شهید؛ 🔺حضرت صاحب الزمان (عج)! خدا به شما صبر دهد، زیرا او منتظر ماست نه اینکه ما منتظر او باشیم. هنگامی می شود گفت منتظریم که خود را اصلاح کنیم. 🌷 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
👤 از بیسیم چی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله ، شهید امیر حاج امینی به تمامی زنان و مردان سرزمین : ✳️ " اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم ، به خدای کعبه قسم از و نمی گذرم .(قسمتی از وصیت نامه شهید ) 🌷يادش با ذکر 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم صلوات امروز به نیت : 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
سید محمد اینانلو» اول فروردین 1343 چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پاسدار عازم جبهه شد. شهید اینانلو در سال 1361 مسئولیت فرماندهی تیپ 27 محمد رسول الله (ص) را برعهده گرفت. وی در عملیات‌های والفجر مقدماتی، مسلم بن عقیل، فتح المبین، رمضان، بیت المقدس شرکت داشت. شهید اینانلو در سال 1362 به عنوان معاون تیپ حبیب بن مظاهر طرح لبیک انتخاب شد. وی سر انجام 11 اسفند 1362 طی عملیات خیبر در منطقه طلائیه مجروح شد و در حین انتقال به بیمارستان، خمپاره‌ای به خودرویش اصابت کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری تازه منتشر شده از سه ستاره در کنار هم: محمدحسین محمدخانی، محسن و مصطفی صدرزاده وقتی که شهید صدرزاده شهادت خود در روز تاسوعا را پیش‌بینی میکند... 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
اگر به رئیس جمهور با مرکب سیاه خودکار رأی داده ایم ، به ولی فقیه زمان با جوهر سرخ خون رأی دادیم »... 📎فرماندهٔ گردان حمزه ، مسئول‌آموزش و فرمانده محورلشگر ۲۷محمدرسول‌الله 🌷 ولادت : ۱۳۴۳/۲/۲ پاکدشت ، تهران شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۱۱ فاو ، عملیات والفجر۸ 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
‌✔️علایم سوختن واشر سرسیلندر ✔️تمام شدن دیسک و صفحه کلاج ✔️روغن سوزی ✔️مصرف بالای بنزین ✔️روشن شدن چراغ چک 🆘پاسخ و رفع ایرادات فنی در👇 http://eitaa.com/joinchat/1136263199C04cf245991 http://eitaa.com/joinchat/1136263199C04cf245991 ...👆👆
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
‌✔️علایم سوختن واشر سرسیلندر ✔️تمام شدن دیسک و صفحه کلاج ✔️روغن سوزی ✔️مصرف بالای بنزین ✔️روشن ش
خسته شدی بس که پول به مکانیک دادی و نتونست کاری انجام بده!؟ 🤔 هی میگه این خرابه و اون خرابه آخرش هم هیچی! 😕 اموزش و تعميرات رايگان 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1136263199C04cf245991 http://eitaa.com/joinchat/1136263199C04cf245991
تصاویر تشییع غریبانه💔پیکر پاک در قم شهدای مظلوم 😔 شادی روحشون صلوات 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مادرم گفت شیرم را حلالت نمی‌کنم اگر... 🔹روایت شنیدنی یکی از پرسنل بیمارستان از حال و هوای این روزهایش ✍افرین به اون شیر مادرت درد وبلاتون بخوره تو سر پزشکای زیر میز بگیر فاسد🙏
🔹ساعت ۲ نصف شب بود . پادگان دوکوهه خیر سرم داشتم میرفتم نماز شب بخونم رفتم سمت دست شویی برای تجدید وضودیدم صدای خس خس میاد ، ۴ تا توالت از حدود ۲۵ تا رو شسته بود رفته بود سراغ پنجمی ...کنجکاو شدم که این آدم مخلص کیه ؟ 🔸پشت دیواری قایم شدم... اومد بیرون رو چند لحظه ای سرش روگرفت رو به آسمان ور ماه افتاد رو صورتش ... تعجب کردم . باورم نمیشد ، اسدالله بود ؛فرمانده گردان ... 🔹با یه دست داشت دست شویی هارو می شست...تا سحردرگیر بودم با خودم فرمانده 2 تا گردان با یه دست داشت دست شویی های پادگان دوکوهه رو تمیز میکرد ... 📎فرماندهٔ گردان حمزه ، مسئول‌آموزش و فرمانده محورلشگر ۲۷محمدرسول‌الله 🌷 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا