سَلام✋خِدمَتِ اَعضاےِ مُحتَرَم
اَگه عَڪسِ شَهیدے🌅دارین
ڪِه میخواین😎جاے عَڪسِ
#شَهید_حَمید_سیاهکالی_مُرادے😍
قَرار بِگیرہ
بہ پے وے زیر بِفرِستین
🔥ڪامِلاً رایِگانِہ...🔥
🎯 @cha2re_khaki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خدایا اینا دیگه کی بودند؟!
الکی پذیرفته نمیشدند.
بخدا تا اینجوری نشیم امام زمان نمیاد...
امین بابازاده
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹 خدایا کن اجابت این دعایم 🍃 که باشد افتخاری از برایم 🌹 بروز حشر ای خلاق سبحان 🍃 شوم محشور با جمع شه
🌹🍃 شهید کیکاوسی
🌹🍃 شهید سردار حاج قاسم سلیمانی۴مرتبه
🌹🍃 شهید بابک نوری
🌹🍃 شهید علیرضا آزمون
🌹🍃 شهید محسن حججی ۳مرتبه
🌹🍃 همه شهدا
🌹🍃 شهید حاج حسین همدانی
🌹🍃 شهید صیاد شیرازی
🌹🍃 شهید احمدعلی نیری
🌹🍃 شهید احمد مشلب
🌹🍃 شهید حسین معز غلامی
🌹🍃 شهید ابراهیم هادی ۳مرتبه
🌹🍃 شهید جهانگیر قتواتی
🌹🍃 شهید ابراهیم همت
🌹🍃 شهید حمید سیاهکالی مرادی
🌹🍃 شهید علم الهدی
🌼طرح تا ساعت ۱۲شب ادامه دارد.
#نگاه_قشنگ_شهدا_بدرقه_زندگی_هاتون
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_یکم
💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
💠 چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
💠 ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
💠 ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
ختم صلوات امروز به نیت :
#شهید_محمد_قنبریان
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹زندگینامه شهید محمد قنبریان🌹🍃
🍃🌹 شهید قنبریان سال ۱۳۵۰ در خانوادهای مذهبی در شهرستان «شاهرود» متولد شد؛ پدر وی شاغل در آموزش و پرورش و مادرش خانهدار بود و خودش نیز در سن ۲۲ سالگی وارد بانک شد.
🍃🌹وی برادر ۲ شهید است که یکی از برادرانش سردار «احمد قنبریان» فرمانده سپاه گنبدکاووس بود؛ وی در سال ۵۸ در پی درگیری با منافقین در این شهر به شهادت رسید و پیکرش بهعنوان نخستین شهید شهر «شاهرود» تشییع شد.
🍃🌹دومین برادر وی نیز در سال ۶۱ در منطقه «رقابیه» عراق به جمع شهدا پیوست.
🍃🌹«محمد قنبریان» در روز ۲۵ فروردین ماه سال ۹۵ در جریان عملیاتی در منطقه «خناسر» در اطراف حلب سوریه جاویدالاثر شد.🌹🍃
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹🍃 شهید کیکاوسی 🌹🍃 شهید سردار حاج قاسم سلیمانی۴مرتبه 🌹🍃 شهید بابک نوری 🌹🍃 شهید علیرضا آزمون 🌹🍃 شهید
🌹🍃 شهید کیکاوسی
🌹🍃 شهید سردار حاج قاسم سلیمانی۶مرتبه
🌹🍃 شهید بابک نوری ۲مرتبه
🌹🍃 شهید علیرضا آزمون
🌹🍃 شهید محسن حججی ۶مرتبه
🌹🍃 همه شهدا ۲مرتبه
🌹🍃 شهید حاج حسین همدانی
🌹🍃 شهید صیاد شیرازی ۳مرتبه
🌹🍃 شهید احمدعلی نیری ۲مرتبه
🌹🍃 شهید احمد مشلب
🌹🍃 شهید حسین معز غلامی
🌹🍃 شهید ابراهیم هادی ۷مرتبه
🌹🍃 شهید جهانگیر قتواتی
🌹🍃 شهید ابراهیم همت ۳مرتبه
🌹🍃 شهید حمید سیاهکالی مرادی ۲مرتبه
🌹🍃 شهید علم الهدی
🌹🍃 شهید محمدرضا دهقان امیری
🌹🍃 شهیدمحمدحسین محمدخانی
🌹🍃 شهید مصطفی صدرزاده
🌹🍃 شهید احمد شمسی پور
🌹🍃 شهید عزیز غلامی
🌹🍃 شهید مرتضی عطایی
🌹🍃 شهید سید مجتبی علمدار
🌹🍃 شهید ذاکر الحسینی
🌹🍃 شهیدحریربافان
🌹🍃 شهدای گمنام ۲مرتبه
🌹🍃 مالک اشترامیرالمومنین
🌹🍃 "شهدای کربلا"
🌹🍃 شهید مهدی صابری
🌹🍃 شهید حامد بافنده
🌹🍃 شهید اکبر ملکشاهی
#نگاه_قشنگ_شهدا_بدرقه_زندگی_هاتون
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
یادتان هست به مدافعان حرم میگفتند مدافعان اسد. حالا چطور رویشان میشود به صورت سیدصادق رمضانیان نگاه کنند که روزگاری از جوانیاش برای مقابله با دشمنان تکفیری این مرز و بوم گذشت و حالا مدافع سلامت شده و جانش را کف دستش گرفته تا بخش قرنطینه بیمارستانها را تی بکشد
#مکتب_حاج_قاسم
°دانيال معمار °
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
بَراے شَہید شُدَن👌
بایَد شَہید بود✅
❤️(سَردارِ دِلہا)❤️
سَلام✋خِدمَتِ اَعضاےِ مُحتَرَم
اَگه عَڪسِ شَهیدے🌅دارین
ڪِه میخواین😎جاے عَڪسِ
#سَردار_سُلِیمانے😍
قَرار بِگیرہ
بہ پے وے زیر بِفرِستین
🔥ڪامِلاً رایِگانِہ...🔥
🎯 @cha2re_khaki
14.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناگفتههایی از عملیات تاریخی مرصاد
استراتژی "شهید صیاد" در مرصاد برای نابودی منافقین چه بود؟
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA