✨ وصف مومن ✨ ( ۲ - ۴۲ )
در پیغام قرآنی روز گذشته خواندیم، پس از آنکه مسلمانان در جنگ احد شکست خورده و به مدینه بازگشتند، لشکر پیروز دشمن در حال بازگشت بسمت مکه بود تصمیم گرفت به مدینه برگردد و کار را یکسره کند. در این هنگام خداوند آیاتی نازل فرمود و فرمان بازگشت سپاه اسلام به میدان نبرد داده شد و مومنین، گوش به فرمان پیامبر راهی میدان شدند حتی مجروحانشان و این باعث شد تا دشمن بترسد و به مکه بازگردد.
👈 پس از آن خداوند در بارهء لشکر اسلام فرمودند:
🌹🌹الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ.
کسانیکه دعوت خدا و پیامبر را، پس از جراحاتى که به ایشان رسید، اجابت کردند. (و بسوى میدان نبرد بازگشتند)، براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و تقوا پیشه نمودند، پاداش بزرگى است. ۱۷۲ آل عمران.
تفسیر: این آیات در مورد مومنانی است که به فرمان خدا و پیامبر در جنگ احد شرکت کردند و پس از شکست، دوباره جمع شدند و تا مسافتی بدنبال سپاه دشمن حرکت کردند تا دشمن تصور نکند مسلمانان بواسطهء شکستشان ضعیف و دچار تزلزل شدند.
اما بعضی از مسلمانان به بهانه ای به فرمان دوم عمل نکردند و در مدینه باقی ماندند و بعضی از آنها که عمل کردند خلوص نداشتند، لذا خداوند فرموده برای بعضی از آنها پاداش بزرگی است نه برای همهء آنها.
کلمهء مِنْهُمْ، به معنی بعضی از آنهاست.
👈 آنگاه در آیهء بعد، یکى از نشانه هاى پایمردى و استقامت آنها را به این صورت بیان مى فرماید:
🌹الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ.
(همان) کسانیکه (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: دشمنان براى (حمله به) شما گرد آمده اند. از آنها بترسید! اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و او بهترین حامى ماست. ۱۷۳ آل عمران.
🟢 و بدنبال این استقامت و ایمان و پایمردى آشکار، خداوند نتیجهء عمل آنها را بیان کرده و مى فرماید:
🌹فَانقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ.
به همین جهت، آنها (از این میدان) با نعمت و فضل پروردگار، بازگشتند. در حالیکه (بر خلاف تصور دیگران) هیچ بدى به آنان نرسید. و خشنودى خدا را بدست آوردند. و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است. ۱۷۴ آل عمران.
👈 فرق میان نعمت و فضل، از این نظر است که نعمت، پاداشى است به اندازهء استحقاق، و فضل، اضافه بر استحقاق است.
یعنی خداوند به مومنانی که با خلوص در جنگ با دشمنان دین شرکت می کنند، و گوش به فرمان ولی امر خود هستند، بیشتر از استحقاقشان نعمت عطا می فرماید، ضمن اینکه خشنودی خداوند را هم بدست می آورند.
👈 سپس برای اطمینان بخشیدن به مومنین که در جنگ با دشمنان هراسی نداشته باشند می فرماید:
🌹إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ.
این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بى اساس) مى ترساند. از آنها نترسید. و تنها از (مخالفت) من بترسید اگر ایمان دارید. ۱۷۵ آل عمران.
✅ یادآور یاران آقا اباعبدالله که با خلوص، گوش به فرمان مولایشان بودند و خداوند از نعمت و فضل خود به آنها بخشید و از آنها راضی شد.
/إن شاءالله در پیغام فردا علت شکست مسلمانان در جنگ احد را می خوانیم/
✨ وصف مومن ✨ ( ۳ - ۴۲ )
چه شد که مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند؟
👈 در ماجراى جنگ احد، مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصى جنگیدند، و بزودى پیروز شدند، لشکر دشمن از هم پراکنده شد و موجى از شادى سراسر لشکر اسلام را فرا گرفت.
ولى نافرمانى جمعى از تیراندازان که در شکاف کوه عینین به فرماندهی عبداللّه بن جبیر مى جنگیدند و رها کردن آن سنگر حساس، و مشغول شدن بعضی از آنها و دیگران به جمع آورى غنائم، سبب شد که ورق برگردد و شکست سختى به لشکر اسلام وارد شود.
هنگامیکه مسلمانان با دادن تلفات و خسارات سنگین به مدینه بازگشتند با یکدیگر مى گفتند مگر خداوند به ما وعدهء فتح و پیروزى نداده بود؟ پس چرا در این جنگ شکست خوردیم؟
در این هنگام آیهء ۱۵۲ آل عمران نازل شد:
🌹 وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ ...
خداوند، وعدهء خود را بشما (دربارهء پیروزى) تحقق بخشید. در آن هنگامکه دشمنان را به فرمان او، به قتل مى رساندید. تا اینکه سست شدید. و در کار (حفظ سنگرها) به نزاع پرداختید. و بعد از آنکه خداوند آنچه را دوست مى داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما، خواهان دنیا بودند. و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از غلبه بر آنان بازگرداند. (و پیروزى شما به شکست انجامید) تا شما را بیازماید. و او شما را بخشید (بعد از توبه) و خداوند نسبت به مؤمنان، داراى احسان و بخشش است.
✔✔ وعدهء پیروزى تا زمانیکه دست از استقامت و پیروى از فرمان پیغمبر برنداشته بودند ادامه داشت. شکست از آن زمان شروع شد که سستى و نافرمانى، آنها را فرا گرفت.
/یعنى اگر تصور کنیم که وعدهء پیروزى بدون قید و شرط است، سخت در اشتباهیم، تمام وعده هاى پیروزى مشروط به پیروى از فرمان خداست.
همیشه نگهدارى پیروزیها از بدست آوردن آن مشکل تر است/
در آیهء بعد، خداوند صحنهء پایان احد را به مسلمانان یادآورى مى کند و مى فرماید:
🌹 إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ...
(بخاطر بیاورید) هنگامى را که از کوه بالا مى رفتید و (یا در بیابان) پراکنده مى شدید، و به هیچکس (از عقب ماندگان) نگاه نمى کردید، در حالیکه پیامبر از پشت سر، شما را صدا مى زد. سپس (خداوند)، اندوهها را یکى پس از دیگرى به شما جزا داد. این بخاطر آن بود که دیگر نه براى از دست رفتن چیزى (مانند غنایم جنگى) غمگین شوید، و نه بخاطر مصیبتهایى که بر شما وارد مى گردد. و خداوند از آنچه انجام مى دهید، آگاه است. ۱۵۳ آل عمران.
👈 👈 خداوند به یاد مسلمانان می آورد آن زمانی را که فرار مى کردند و نگاه به عقب سر نمى کردند که سایر برادرانشان در چه حالند، در حالیکه پیامبر از پشت سر، آنها را صدا مى زد.
پیامبر فریاد مى زد بندگان خدا بسوى من بازگردید بسوى من بازگردید من رسول خدایم (اِلِىَّ عِبادَ اللّهِ اِلَىَّ عِبادَ اللّهِ فَاِنِّى رَسُولُ اللّهِ).
ولى هیچیک از آنها به سخنان او توجه نداشتند.
در این هنگام غم و اندوه، یکى پس از دیگرى بسویشان رو آورد (فَأَثابَکُمْ غَمّاً بِغَمّ).
اندوه شکست، اندوه از دست دادن جمعى از افسران و سربازان شجاع، اندوه مجروحان، اندوه شایعهء شهادت پیامبر و واقعیت جراحات ایشان..... اینها همه نتیجهء آن مخالفتها بود.
👈 چرا خداوند، لحظات آخر جنگ احد را یادآوری کرده است:
چون بعضی از آنها با فریب خود چیزى بر خلاف آنچه در میدان جنگ واقع شده بود، ادعا میکردند و با کتمان اشتباهات، ادعای پیروزی می کردند!!
خداوند به این دسته، یادآور شده است که شکست را بپذیرید و به آن اقرار کنید و عبرت بگیرید و هرگز بخاطر از دست رفتن غنائم جنگی و جراحات وارده ناراحت نشوید و احساس سستی، و ضعف و شکست نکنید.
🖤 تسلیت آغاز دههء فاطمیه و شهادت بانو 🖤
برای شهادت حضرت زهرای مرضیه، در منابع شیعی دو روایت وجود دارد:
"خمسة و سبعین" و نیز "خمسة و تسعین"
در سال یازدهم هجری.
اما از آنجائیکه زبان عرب در آن مقطع، بدون نقطه بوده است لذا املاء این دو تاریخ هیچ تفاوتی با هم ندارند.
اگر "خمسة و سبعین" را در نظر بگیریم یعنی ۷۵ روز بعد از شهادت پیامبر بزرگوار، مصادف با ۱۳ جمادیالاول است و اگر خمسة و تسعین را درنظربگیریم یعنی ۹۵ روز بعد از شهادت پیامبر بزرگوار، مصادف با سوم جمادیالثانی خواهد بود.
🌼 بنابراین ارادتمندان به صدیقهء طاهره، ۲۰ روز ما بین این دو تاریخ را "ایام فاطمیه" نامیده و عزاداری می کنند 🌼
اما در متون شیعی، تاریخ ۹۵ روز بعد از پیامبر از اعتبار بیشتری برخوردار است، لذا آن روز بعنوان تاریخ اصلی عنوان شده.
💚 نماز توسل به حضرت زهرا 💚
امام صادق فرمود:
هرگاه حاجت مهمی داشتید، بگونه ای که از نظر روحی در فشار شدید بودید دو رکعت نماز بخوانید (مانند نماز صبح)، و پس از نماز سه بار تکبیر بگویید (الله اکبر)، و سپس تسبیح حضرت زهرا. آنگاه به سجده روید و ۱۰۰ مرتبه بگویید یَا مَولاتیِ فاطِمَةُ اَغیثینی.
سپس سمت راست صورت را بر مهر گذاشته و همین ذکر را ۱۰۰ مرتبه تکرار کنید. سپس دوباره به سجده روید و ۱۱۰ بار همین ذکر را تکرار کنید (جمعا میشود ۳۱۰ مرتبه).
آنگاه حاجات خود را از خداوند منان طلب کنید.
بحارالانوار، ج۹۱، ص۳۰.
بلدالامین، ص۱۵۹.
إن شاءالله از فردا تا پایان دو دههء فاطمیه، خطبه زیبا و گویای فدکیه را با هم می خوانیم.
⚫ شرح واقعهء مصیبت شهادت حضرت فاطمهء زهرا و خطبهء بی نظیر فدکیه را إن شاءالله تا پایان ایام فاطمیه می خوانیم.
👈 فدک به روایت قرآن ( ۱ )
🌹🌹وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ...
و آنچه را خدا از آنان (از یهودیان قلعهء بنی نضیر) به پیامبرش باز گردانده (و بخشیده) چیزى است که شما (براى بدست آوردن آن زحمتى نکشیدید)، نه اسبى بر آن تاختید و نه شترى. لکن خداوند پیامبران خود را بر هر که بخواهد مسلط مى سازد. و خدا بر هر چیز تواناست.
آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به پیامبرش باز گرداند، از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد. آنچه را پیامبر براى شما آورده بگیرید (و اطاعت کنید)، و از آنچه شما را نهى کرده خوددارى نمایید. و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است! ۶ و ۷ حشر.
👈 سپس خداوند بعد از آنکه در آیهء مذکور بخشش این اموال را به ذوی القربی پیامبر تصریح فرمود، در سه آیهء بعد، مستقیما مصرف این غنیمت بدون زحمت را در سایر موارد بیان فرموده است:
🌹لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ.
(این اموال) براى مهاجران نیازمندى است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند در حالیکه فضل الهى و رضاى او را مى طلبند و خدا و پیامبرش را یارى مى کنند. و آنها راستگویانند. ۸ حشر.
🌹وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
و براى (نیازمندان از) کسانى است که در این سرا ( سرزمین مدینه) و در سراى ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند (انصار) و کسانى را که بسویشان هجرت کنند دوست مى دارند، و در دل خود نیازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى کنند و آنها را بر خود مقدم مى دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند. و کسانیکه از بخل و حرص نفس خویش باز داشته شده اند رستگارانند. ۹ حشر.
🌹وَالَّذِينَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ.
(و همچنین) کسانیکه بعد از آنها (بعد از مهاجران و انصار) آمدند و مى گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه اى نسبت به مؤمنان قرار مده. پروردگارا، تو رئوف و مهربانى. ۱۰ حشر.
✨ آیات، کاملا به روز است و در عصر حاضر هم مصداق دارد. دقت کنیم ✨
/ إن شاءالله تفسیر و ادامهء پیغام فردا/
✨فدک به روایت قرآن✨ ( ۲ )
در پیغام قرآنی روز گذشته در آیات ۶ تا ۱۰ سورهء حشر خواندیم، غنائمی که از قلعهء بنی نضیر بدست مسلمانان رسیده بود، به فرمان خدا کاملا در اختیار رسول الله بود تا آنرا طبق دستور خدا که در همان آیات، تبیین فرموده است، مصرف کند.
تفسیر آیات ۶ تا ۱۰ حشر:
در تمام مواردى که براى بدست آوردن غنیمت، هیچ جنگى رخ ندهد، غنائم در میان جنگجویان تقسیم نخواهد شد، و بطور کامل در اختیار رئیس مسلمین، قرار مى گیرد، او هم با صلاحدید خود، در مصارفى که خداوند اجازه و فرمان داده، مصرف می کند.
قلعه هاى بنى نضیر، فاصلهء چندانى از مدینه نداشت (بعضى از مفسران، کمتر از ۴ کیلومتر، ذکر کرده اند).
پس از توطئه ها و آزار و اذیتهای فراوان یهودیان، پیامبر در سال سوم هجرت، برای مذاکره با یهودیان بنی نضیر، به قلعهء آنها رفت. در کنار دیوار قلعه ایستاده بود که بوسیلهء وحی خبردار شد، یهودیان قصد غلطاندن سنگی بزرگ را بر سر ایشان دارند. پیامبر بدون مذاکره به مدینه بازگشت و تصمیم به اخراج یهودیان گرفت. در سال چهارم پیامبر و مسلمانان بسمت قلعه های بنی نضیر حرکت کردند و شش یا پانزده روز آنجا را تحت محاصره داشتند که پس از آن یهودیان تسلیم و به شام تبعید شدند. و به این ترتیب، غنائم فراوانی بدون جنگ و خونریزی نصیب مسلمانان شد.
تقسیم این غنائم، همانند غنائم جنگهاى مسلحانه نبود که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر و نیازمندان قرار گیرد، و چهار پنجم، میان جنگجویان تقسیم شود. بلکه همهء آن متعلق به پیامبر بود تا طبق فرمان خدا آنرا تقسیم کند.
بطور کلى در این آیات، شش مصرف براى غنائم بدون زحمت ذکر شده:
۱) سهم خداوند. بدیهى است خداوند مالک همه چیز است، و در عین حال، به هیچ چیز نیازمند نیست، و این یک نوع نسبت تشریفى است تا گروههاى دیگر که بعد از آن ذکر شده اند، هیچ نوع احساس حقارت نکنند و سهم خود را همردیف سهم خدا محسوب دارند، و ذره اى از شخصیت آنها در افکار عمومى کاسته نشود.
۲) سهم پیامبر. که طبعاً نیازمندیهاى شخصى او و سپس نیازمندیهاى مقامى او و انتظاراتى را که مردم از او دارند، تأمین مى کند.
۳) سهم ذوى القربى است که بدون شک در اینجا منظور خویشاوندان پیامبر و بنى هاشم است که از گرفتن زکات که جزء اموال عمومى مسلمین است، محرومند. (علاوه بر شیعه، علمای اهل سنت نیز همین تفسیر را قید کرده اند، از جمله در روح البیان و در روح المعانی).
۴ و ۵ و ۶) سهم یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است.
این تقسیمبندی به این معنی است که اقتصاد اسلامى در عین احترام به مالکیت خصوصى، برنامه را طورى تنظیم کرده که اموال و ثروتها، در دست گروهى محدود، متمرکز نشود که پیوسته در میان آنها دست به دست گردد.
یعنی اگر مقررات اسلامى در زمینهء تحصیل ثروت، و همچنین مالیاتهائى همچون خمس و زکات و خراج و غیر آن و احکام بیت المال و انفال درست پیاده شود، خود به خود چنین نتیجه اى را خواهد داد که در عین احترام به تلاشهاى فردى، مصالح جمع تأمین خواهد شد، و از دو قطبى شدن جامعه (اقلیتى ثروتمند و اکثریتى فقیر) جلوگیرى مى گردد.
خب.
یکی از همین غنائم، مزرعهء بزرگ فدک بود متشکل از چندین آبادی که سالانه سود بسیاری در برداشت.
پیامبر تصمیم گرفت این ثروت را به زهرای مرضیه ببخشد.
/إن شاءالله در پیغام فردا علت این تصمیم آقا رسول الله را می خوانیم/
✨ادامهء روایت فدک✨ ( ۳ )
در پیغامهای روزهای گذشته خواندیم، در سال چهارم هجرت، از غنائم بدون زحمت قلعهء بنی نضیر که نصیب مسلمانان شد، طبق فرمان خدا، پیامبر فدک را که متشکل بود از چندین آبادی با درآمد بالای سالیانه، به زهرای مرضیه اهدا فرمود.
👈 دو سوالی که در اینجا در اذهان ایجاد میشود اینست که:
اول، رسول خدا که خود و خانواده اش از ساده زیست ترین انسانها بودند، چرا همچین ثروت هنگفتی را در اختیار یگانه دخترش قرار داد؟
و دوم، چرا آنرا به حضرت امیر هدیه نکرد تا به آسانی به امورات آن رسیدگی کند؟
در پاسخ سوال اول می گوییم، درست است که منظور نبی مکرم اسلام، ایجاد تغییر و تحول مالی و رفاه بیشتر در زندگی فرزندانش بود، ولی نه اینکه فرزندانش با این ثروت هنگفت، برای خودشان زندگی شاهانه و تجملاتی ترتیب دهند! چنانکه نقل شده زندگی زهرای مرضیه قبل و بعد از اهدای فدک تغییر چندانی نکرد و همچنان ساده زیست بود. عُمالی را بر فدک گمارده بود به سرپرستی حضرت امیر. خودش تنها به مقدار ضرورت از آن بر می داشت و بقیه را با برنامه ریزی در بین فقرا تقسیم میکرد، بطوریکه گفته اند در روزهای مشخصی فقرا منتظر دریافت کمکهای بانو از درآمد فدک بودند.
تفسیر نورالثقلین، ج۲.
پس چرا این ثروت در اختیار بانو قرار گرفت؟ به غیر از این هم میشد درآمد حاصل را صرف نیازمندان کرد!
👈 در واقع فدک و ثروت حاصل از آن، پیش بینی پیامبر بود برای هزینه های ولایت. فدک، ثروتی بود که باید پس از رحلت پیامبر در اختیار وصی و جانشین او قرار می داشت تا نیازی به غیر نداشته باشد.
اما پاسخ سوال دوم که پس چرا حضرت رسول این ثروت را به برادر و وصی خود نداد؟
پیامبر اکرم که از جانب خدا مامور بود علی علیه السلام را به خلافت و جانشینی خودش تعیین کند، می دانست مردم به آسانی زیر بار زمامداری او نخواهند رفت و برای خلافتش کارشکنی خواهند کرد. می دانست که بسیاری از خانواده های عرب نسبت به حضرت علی عقده هایی دارند، چرا که امیر، مرد شمشیر و عدالت بود و کمتر خاندان و قبیله ای بود که در کفر، چند نفر از آنها بدست عدالت امیرمومنان کشته نشده باشد.
لذا پیامبر می دانست اگر این ثروت را به علی علیه السلام ببخشد قطعا بعد از رحلت ایشان مردم، آرام نخواهند گرفت و فدک را از حضرت امیر خواهند ستاند، بهمین دلیل آنرا به دخترش بخشید زیرا از جایگاه والای بانو در میان مسلمانان اطمینان خاطر داشت و امیدوار بود مردم به دارایی شخصی دختر پیامبر دست درازی نخواهند کرد.
اما افسوس!!!....
پیامبر، فدک را به بانو داد تا حضرت امیر با تقسیم درآمد حاصل از آن بین فقرا از قبایل مختلف، پس از جانشینی حضرت رسول، سرمایهء انسانی کافی در اختیار داشته باشد، ضمن اینکه جایگاه ولایت، به پول و ثروت نیاز دارد.
/ادامه فردا إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو✨ ( ۴ )
فدک در اختیار بانو بود و او درآمد سالانهء آنرا صرف رسیدگی به فقرا می کرد تا سال دهم هجری که نبی مکرم اسلام بهمراه مسلمانان برای حجة الوداع به مکه مشرف شدند. پیامبر، اعمال و مراسم حج را به مردم آموزش و انجام دادند. هنگام مراجعت وقتی به غدیر خم رسید توقف نمود. و به همان صورت که همهء می دانیم ولایت و جانشینی آقا امیرالمومنین را به همهء مسلمانان اعلام فرمود و همهء حاضران با ایشان بیعت کردند، حتی بانوان دست خود را در ظرف آبی گذاشته و حضرت امیر هم دست خود را در آن ظرف گذاشتند.
(حتی به تائید خود اهل سنت، سرداران سقیفه هم با حضرت امیر بیعت کردند).
پس از بازگشت به مدینه احوالات رسول الله رو به بیماری گذاشت و همه می دیدند که مهیای رفتن میشود (گرچه دلیل اصلی این بیماری به روشنی بیان نشده. اما به نظر می رسد ایشان را به شهادت رسانده اند).
کم کم حال پیامبر بدتر و بدتر میشد. گاهی سرش را بر دامان امیر می گذاشت و بیهوش میشد، گاهی چشمانش را باز می کرد و بر چهرهء مضطرب و نگران فاطمه اش با لبخندی بی جان نگاه می کرد. (امان از دل فاطمه).
وقتی آقا دید دخترش آرام نمیشود در گوش او رازی گفت. فرمود اولین کسیکه از اهل بیت به من در بهشت ملحق میشود تو هستی. همین باعث لبخند و سرور بانو شد.
پس از آن به حضرت امیر که در حال گریه بود فرمود، هنگام فراق و جدایی فرا رسیده. تو را بخدا می سپرم. برای تو و دخترم، غم و اندوه خواهد بود زیرا مردم تصمیم به پایمال کردن حقوق شما دارند. یا علی! اسراری را به فاطمه گفتم که او به تو خواهد گفت. به آنها عمل کن که فاطمه راستگوست.
سپس دخترش را بوسید و گفت خدا انتقام تو را از ستمکاران می ستاند و برای غضب تو غضب میکند و سر مبارک را بر سینهء امیر گذاشت.
عزرائیل اجازهء ورود خواست و روح بلند رسول اکرم به لقاءالله پیوست.
(اینکه عزرائیل کسب اجازه کرده برای قبض روح رسول الله در خطبهء فدکیه از زبان بانو بیان شده است).
/حضرت امیر این روز تلخ تاریخ اسلام را بخوبی در خطبهء صد و نود و هفتم نهج البلاغه بیان فرموده اند 👇👇/
🌷خطبهء صد و نود و هفتم نهج البلاغه🌷
امام در اين سخن، مردم را به فضيلت خود به جهت قبول سخن، آگاه می سازد:
از ياران امانتدار و نگهداران اسرار محمد (صلی الله عليه و آله)، بطور قطع می دانند که من حتی ساعتی فرمان خدا و فرمان رسول خدا را رد نکرده ام. من در مواردی با جانم به پيامبر اکرم ياری جدی نمودم که دلاوران در آن موارد به عقب برمی گشتند و گامها پس می گرديدند. اين شجاعت و دليری همانست که خداوند به من عنايت فرموده و بوسيلهء آن مرا تکريم نموده است.
رسول خدا، جان به جان آفرين تسليم کرد در حالیکه سر آن حضرت روی سينه ام بود. و نفس مبارک او در دست من (رو به ملکوت الهی) به جريان افتاد. در اين هنگام دستم را برای تبرک به صورتم کشيدم. غسل پيامبر (صلی الله عليه و آله ) را بطور مستقيم انجام دادم و فرشتگان در آن حال ياران من بودند. در خانه و پيرامون آن ناله می کردند. گروهی (از فرشتگان) فرود می آمدند و گروهی بالا می رفتند، و گوش من از صدای آنان خالی نبود. آنان به پيامبر اکرم نماز می خواندند تا آنگاه که آن حضرت را در قبر مبارکش دفن کرديم.
کيست برای او شايسته تر از من، چه زنده و چه مرده؟!
بر مبنای بينايی های خود، حرکت جدی نماييد و در جهاد با دشمنتان صدق نيت داشته باشيد. سوگند به آن خداوندی که جز او خدايی نيست، قطعا من بر جادهء حق، حرکت می کنم و يقينا آنان در لغزشگاه باطلند. می گويم آنچه را که می شنويد و از خداوند سبحان طلب مغفرت می کنم برای خود و شما.
◾ و سکوت مردم، یاری رسان اصحاب سقیفه شد ◾
/ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو، فردا إن شاءالله/
✨ ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو ✨ ( ۵ )
حضرت امیر و زهرای مرضیه پیش بینی توطئه های منافقان بعد از رحلت جاسوز پیامبر را کرده بودند، اما هرگز فکر نمی کردند قبل از خاکسپاری آقا، به این سرعت خود را نمایان کنند، لذا فقط و فقط در تدارک مراسم تدفین پیامبر بودند. در این میان گروهی از مسلمانان در سقیفهء بنی ساعده انجمن کردند تا در بارهء جانشینی پیامبر تصمیم بگیرند و پس از زمان کوتاهی منتخب اول را بعنوان جانشین رسول الله به مردم معرفی کردند.
این خبر بزرگ در آن بحران غم و غصه، مغز حضرت امیر و بانو را تکان داد و اعصاب خستهء این دو بزرگوار را در هم کوفت.
مگر از روز غدیر چه مدت گذشته؟!
مگر بارها و بارها پیامبر خدا، در احادیث مختلف، ولایت امیر را سفارش نکرده بود؟!
پس مباهله چه مفهومی داشت؟!
خدایا! عاقبت اسلام چه میشود؟!
اسلام به وجود رهبری نیازمند است که عصمت داشته باشد و همراز پیامبر باشد و از همه به او نزدیکتر باشد.
حضرت امیر و بانو حالا باید در آن شرایط سخت و حساس، بزرگترین و درست ترین تصمیم را می گرفتند. تصمیمی که همهء آیندهء اسلام و قرآن به آن بستگی داشت.
این دو یادگار رسول الله در مقابل فتنه ای عظیم قرار داشتند، و باید به تنهایی و بدون یاری رسول الله، غائله را به بهترین نحو به پایان می بردند.
نباید به اسلام آسیبی می رسید. نباید جانشینی برحق حضرت علی در تاریخ محو میشد. نباید به قرآن خدشه ای وارد میشد. نباید جنگ و خونریزی به راه می افتاد. نباید در تاریخ و در بین مسلمین، آنهم در صدر اسلام، حق خاندان نبوت اینطور پایمال و بی ارزش میشد. آخِر، اهل بیت نبوت، میراث ایشان بود در میان نسلهای بعدی مسلمین. و نباید جان حسنین دو یادگار رسول الله به خطر می افتاد.
🌷حضرت امیر اهمیت حفاظت جان این دو امام همام را به روشنی در خطبهء کوتاه دویست و هفتم نهج البلاغه بیان فرموده اند:
حضرت امیر، اين سخن را موقعی فرمودند که امام حسن مجتبی در يکی از روزهای جنگ صفين با شتاب برای ورود به کارزار حرکت می کرد.
امیر فرمودند:
اين جوان را از من بگيريد و نگهداريد تا (با شهادتش) شکستی بر من وارد نسازد، زيرا من از مرگ اين دو جوان امتناع می ورزم تا نسل رسول خدا در روی زمين قطع نشود.
(دقت کنیم) 🌷
ادامه: حالا حضرت امیر و بانو باید در نهایت آرامش، یک مبارزهء کاملا جدی را آغاز می کردند. حقیقتا چه حلمی!!! و چه صبری!!!
در گام اول تصمیم گرفتند از بین دو راه سکوت و مبارزه، راه دوم را پیش بگیرند و تصمیم گرفتند با یک روش آرام و بدون هیجان، مبارزه ای دامنه دار را آغاز کنند.
👈 در مرحلهء اول، دست امام حسن و امام حسین را می گرفتند و به درب خانهء بزرگان و رجال مدینه می رفتند و سفارشات پیامبر را در بارهء اهل بیت تذکر می دادند.
ای مردم! مگر پدرم نفرمود، من از میان شما می روم و دو چیز در میان شما باقی میگذارم. به آنها تمسک جویید. کتاب و عترتم؟
ای مردم! مگر پدرم نفرمود نسبت علی به من مانند نسبت هارون است به موسی، جز اینکه علی پیامبر نیست؟
ای مردم! مگر در غدیر با علی بیعت نکردید؟ ای مردم! مگر پدرم نگفت هر که مرا آزار دهد خدا را آزار داده؟ و.....
اما فقط گروه کمی بسمت اهل بیت برگشتند.
◾ اما آیا براستی چنین توطئهء عظیمی از قبل برنامه ریزی نشده بود؟
آیا براستی برای چنین هدف شومی از قبل طرح ریزی نکرده بودند؟
قطعا چنین تصمیمی بصورت آنی و دفعتی گرفته نشده و با طرح و برنامهء قبلی، آنرا محقق ساخته اند. شاید بطور جدی از همان ۷۰ روز قبل، روز غدیر به شور نشستند و تصمیمها گرفتند و برنامه ها ریختند و مومنین را الی ابد گرفتار کردند.
/ادامه فردا إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو✨ ( ۶ )
پس از آنکه اصحاب سقیفه تلاش بی وقفهء بانو و حضرت امیر را در برگرداندن حق خلافت به خاندان نبوت دیدند تصمیم تازه ای گرفتند.
آنان به دو دلیل تصمیم گرفتند فدک را از اهل بیت غصب کنند.
دلیل اول که دلیل عمدهء غصب خلافت هم بود، حسادتی بود که مردان سقیفه و زنان پشت سر آنان به فاطمهء زهرا و علی علیه السلام داشتند بخاطر توجهات و عشق و علاقهء رسول اکرم به آنان و فضائلی که خداوند به آنها عطا فرموده بود.
دلیل دوم این بود که اصحاب سقیفه با خود گفتند: فضائل و کمالات، و علم و دانش علی قابل انکار نیست. سفارشات پیامبر هم نسبت به او در میان مردم شایع است. داماد و پسرعموی پیامبر هم که هست. کمکهای مالی هم که از درآمد فدک در سالهای اخیر به فقرا داشته باعث گرایش جمع زیادی از آنان بسمت او شده.
اصحاب سقیفه دیدند اگر وضع اقتصادی امیر، همچنان خوب باشد و ثروت در اختیار داشته باشد گروههای بیشتری بسمت او و بانو خواهند آمد و خطری جدی خواهند شد برای دستگاه خلافت. لذا تصمیم گرفتند فدک را بگیرند.
عُمّال بانو را از فدک بیرون کردند.
وقتی خبر به بانو رسید اندوهناک شد و خودش را در مقابل مشکل تازه ای دید.
او دو راه داشت:
یا باید در مقابل دستگاه حکومت سکوت می کرد و از حق مشروعش چشم می پوشید، یا اینکه تا قدرت داشت از حق خودش دفاع می کرد.
👈 بانو به چند دلیل راه دوم را برگزید.
مهمترین دلیل اینکه نگاه همهء مردم و نگاه تاریخ به برخورد بانو بود با این قضیه.
او پس از پیامبر تنها کسی بود که از جایگاه ویژه ای در میان مسلمانان برخوردار بود. صداقت، تدین، علم، و دانایی حضرت زهرا زبان زد بود. او بانویی نمونه در تمام ابعاد زندگی بود، عاقل، فهمیده، موقر و بانجابت.
ساده زیست و مظلوم نواز.
ظلم ستیز و شجاع.
مودب و مهربان و بسیاری صفات زیبای دیگر....
دلیل دیگر اینکه اگر از حق خودش دفاع نمی کرد مردم خیال میکردند چشم پوشی از حق، و زیر بار ظلم و ستم رفتن کار پسندیده ایست.
بانو با خود گفت اگر من که دختر پیامبر هستم از حق مشروع خودم چشم بپوشم مسلمانان خیال می کنند حق ندارند برای احقاق حقوق خود از خویشتن دفاع کنند و به این ترتیب بدعتهایی در زمینهء احقاق حق بوجود می آمد.
ضمن اینکه شرایط، کاملا فراهم بود تا بانو علاوه بر استرداد املاکش، از ولایت حضرت امیر هم دفاع کند تا مبادا غصب خلافت از جانشین مسلم پیامبر در تاریخ محو و نابود شود.
خلاصه اینکه بانو در بحرانی ترین لحظات در صدر اسلام، قدرتمندانه ترین و درست ترین تصمیم را گرفت.
اگر بانو چنین نمیکرد، ولایت امیر در تاریخ محو میشد و هرگز شیعه، جان نمی گرفت.
پس او بعنوان دختر پیامبر و کسیکه ولایت بر دیگران داشت و بخاطر احساس مسئولیتی که در قبال نسلهای بعدی احساس میکرد خود را جلو انداخت و با جانفشانی، جلوی انحراف اسلام را گرفت. او نه به جوانیش، نه به کودکان خردسالش، و نه به هیچ چیز دیگر فکر نمی کرد جز دفاع از حریم دین خدا و ولایت.
مهمترین میراثی که از مبارزهء زهرای مرضیه برای بانوان باایمان باقی مانده اینست که او یک مبارزهء جدی را در نهایت نجابت، وقار، حجاب و حفظ اخلاق به انجام رسانید.
/ادامهء این مبارزه، فردا إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو✨ ( ۷ )
در پیغام روز گذشته خواندیم اصحاب سقیفه، فدک را تصاحب کردند و بانو تصمیم گرفت از حق خودش دفاع کند.
👈 حضرت زهرا برای پس گرفتن فدک نزد منتخب سقیفه رفت.
منتخب سقیفه در جواب دختر پیغمبر که فرمود چرا عُمال مرا از مِلکم بیرون کردی، مگر پدرم فدک را به من نبخشیده بود؟ گفت: برای ادعایت شاهد بیاور.
ام ایمن و حضرت امیر شهادت دادند. منتخب سقیفه چاره ای جز برگرداندن فدک نداشت اما اصحاب دیگر سقیفه مانع شدند و به اینصورت فدک را رسما غصب کردند.
بانو چند بار دیگر هم برای پس گرفتن فدک نزد منتخب سقیفه رفت و توانست او را در جمع مسلمین با استدلال و منطق محکوم کند، اما اصحاب سقیفه با تمام قدرت، تصمیم به کنار زدن اهل بیت گرفته بودند لذا هر وسیله ای را برای رسیدن به این منظور مستمسک قرار می دادند حتی حدیث جعلی از پیامبر. آنجا که بانو فرمود ارث پدرم را پس بدهید، منتخب گفت خودم از پیامبر شنیدم که فرمود پیامبران ارثی نمی گذارند. گرچه بانو با آیات کلام الله، جعلی بودن این حدیث را اثبات کرد ولی سکوت ناشی از جهل مردم، مانع پیروزی بانو شد.
/در اینکه اصحاب سقیفه قبل از خطبهء فدکیه یا بعد از آن به درب خانهء بانو و حضرت امیر یورش برده اند دو روایت موجود است.
اما منطقی اینست که بعد از خطبه حمله کرده اند، چون بعد از یورش به خانهء حضرت زهرا، دیگر ایشان در بستر بیماری بودند تا شهادت/
پس از آنکه بانو، منتخب را در پاسخگویی ناتوان دید اما در عین حال او را ظالم یافت، تصمیم گرفت مبارزهء خود را از حالت نرم و آرام به حالت علنی درآورد و در مقابل دیدگان عموم مردم او را استیضاح کند. لذا تصمیم گرفت به مسجد رفته و سخنرانی نماید. تصمیم خود را اعلام کرد و یک روز را به این منظور مشخص نمود. (یاالله).
خبر در مدینه پیچید و همانند بمبی شهر را تکان داد.
مردم با خود می گفتند یعنی دختر پیامبر در چه موضوعی می خواهد صحبت کند؟ عکس العمل خلیفه چه خواهد بود؟ و .....
روز موعود فرا رسید. جمعیت بسیاری از مهاجر و انصار به مسجد هجوم بردند. حتی از اطراف مدینه هم هرکه توانسته بود خود را به مسجد رسانده بود. زنان بنی هاشم روانهء خانهء بانو شدند تا او را برای این امر مهم همراهی کنند.
💚 بانوی من! قربان جایگاه ویژه ای که در میان مسلمانان صدر اسلام داشتید.
چطور توانستند این جایگاه را نادیده گرفته و حرمت شما را بشکنند؟ 🖤
بانو آمادهء حرکت بسوی مسجد شد.
/ادامهء این حرکت مهم و سخنان ارزشمند بانو در پیغامهای بعدی إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو، خطبهء فدکیه✨ ( ۸ )
خطبهء فدکیه را گروه کثیری از محدثان روایت نموده و عده ای از مورخان نیز آنرا در کتاب خویش آورده اند.
سلسله سند راویانی که خطبه را بصورت مُسند، ذکر کرده اند به یکی از نامبردگان ذیل منتهی میشوند:
۱) امام باقرالعلوم ۲) امام جعفر صادق ۳) زینب کبری ۴) امام سجاد ۵) عامربن شراحیل شعبی ۶) عبدالله بن حسن ۷) عبدالله بن عباس.
و علمای زیادی این خطبه را در کتب خویش مکتوب کرده اند از جمله:
۱) محدث بزرگ، شیخ صدوق (همان ابن بابویه که در شهر ری مدفون است).
۲) محدث بزرگ، شیخ مفید.
۳) شیخ طوسی.
۴) ابن شهر آشوب.
۵) علامه طبرسی.
۶) ابن اثیر.
۷) علامه مجلسی.
و محدثان و علمای بزرگ و بنام دیگر.
این سخن شگفت انگیز، علاوه بر شیرینی واژگان و استواری مفاهیم و فصاحت و بلاغت، شرایط آنروز و ظلم بزرگی را که به خاندان نبوت بلکه به اسلام و مسلمین وارد شده به وضوح و بطور رسا بیان می کند.
نکات بسیاری در این خطبه است که ابهامات زیادی را روشن می سازد.
تمام خطبه های مکتوب با تفاوتهای بسیار جزئی مورد تایید علما و محدثان بزرگ قرار دارد.
سند خطبه ای که بنده آنرا انتخاب کرده ام به نقل از کتاب الاحتجاج، به جناب عبدالله بن الحسن المثنی بن الحسن بن علی بن ابیطالب مشهور به عبدالله محض، نوادهء امام حسن مجتبی است. او بزرگ هاشمیان در روزگار خود بود. ابتدا همراه گروهی از برادران و خاندانش به زندان افکنده شد و سپس بدست منصور به شهادت رسید.
👈 در پیغام روز گذشته خواندیم، بانو پس از دو ماه مبارزهء آرام تصمیم گرفت مبارزهء خود را علنی و منتخب سقیفه را در انظار عموم استیضاح کند. خواندیم که دختر پیامبر در میان مسلمین از جایگاه ویژه ای برخوردار بود که هیچکس حتی حضرت امیر آن جایگاه را نداشت.
و خواندیم بانو روزی را برای سخنرانی در مسجد اعلام کرد و این خبر مهم تا حتی خارج از مدینه هم رسید. روز موعود مردم بسیاری در مسجد حاضر شدند تا ببینند دختر پیامبر چه خواهد گفت و منتخب سقیفه چه عکس العملی خواهد داشت.
✨ برای اینکه پیغامها خیلی طولانی نشود، متن عربی را قید نمیکنم.
نوهء امام حسن، سخن را اینگونه آغاز کرده است:
🌺 هنگامیکه خبر غصب فدک به فاطمه رسید، سربند خویش را بر سر (و صورتش)، استوار بست. و خود را در چادر خویش پوشانید. و با گروهی از بستگان و بانوان خویشاوندش روی به مسجد آورد.
جامهء آن حضرت چنان بلند بود که هنگام حرکت، سراپای پیکر شریفش را پوشانده بود.
راه رفتن او همانند راه رفتن پدرش رسول الله بود.
او وارد مسجد شد در حالیکه اصحاب سقیفه در جمع گروهی از انصار و مهاجرین و سایر مردم در مسجد بودند.
پس پرده ای میان آن حضرت و مردم آویخته شد و آن گرامی نشست.
آنگاه چنان نالید که بر اثر آن همه گریستند (یاالله. قربان تپش قلبت بانو).
و مجلس، پرخروش و منقلب شد.
سپس اندکی درنگ نمود تا آنگاه که صدای گریهء مردم فرو خفت و هیجاناتشان آرام گرفت.
با ستایش خداوند و ستودن او و درود بر رسول خدا، سخن را آغاز کرد.
مردم دوباره گریستند. و چون آرام شدند، آن گرامی سخن خود را پی گرفت.
و فرمود:
/متن خطبه فردا إن شاءالله/
✨ ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو، خطبهء فدکیه✨ ( ۹ )
حضرت زهرا وارد مسجد شد و پس از آنکه گریهء مردم فرو خفت، اینگونه سخن آغاز فرمود:
🌺 خدا را سپاس برای نعمتهایش و شکر برای هر چه به ما آموخت و ثنا برای آنچه از ابتدا بخشیده از همهء نعمتها و مواهب و نیکیها. و فراگیری مواهبی که بسوی آفریدگان ارزانی داشته و نیکیهایی که پیاپی بذل نموده است.
نعمتهایش بیش از آنست که بتوان شمرد. و گستره و دامنه اش از دسترس جبران دور است. همچنانکه بی پایانی و نهایت آنها را نیز نتوان دریافت.
او برای افزایش و پیوستگی نعمتهایش، مردم را به شکر، فراخواند و از خلایق، ستایش خواست تا مواهب خود را بر آنان، دوچندان نماید.
(سپس فرمود)، و گواهی میدهم که معبودی جز الله نیست، همانکه یگانه است و همتایی ندارد، و کلام خدا سخنی خالصانه است که دلها بطور فطری، به مفهوم آن پیوسته و خداوند، حقیقت آنرا در اندیشه، روشن نمود. خداوندی که چشمها توان دیدنش را ندارند و زبانها از وصفش عاجزند. و درک چگونگیش در ظرف خیال نگنجد.
خداوند، همه چیز را آفرید، بدون آنکه پیشتر، موجود باشند و آنانرا آفرید بدون الگویی و به قدرتش، آنها را هستی بخشید و به ارادهء خود آفرید، بدون آنکه نیازی به پیدایش آنان داشته باشد و در صورتگری آنان سودی برای او نهفته باشند، جز تثبیت حکمتش و آگاهی بر طاعتش و اظهار قدرتش و شناسایی راه عبودیتش و گرامیداشت دعوتش.
سپس برای طاعتش پاداش قرارداد و برای نافرمانیش، کیفر. و بندگانش را از کیفر دور، و به بهشت خود، رهنمون فرمود.
و گواهی میدهم که پدرم محمد، بنده و فرستادهء اوست. قبل از رسالتش، او را انتخاب و قبل از برگزیدنش، او را نامگذاری کرد و برتری داد. این، آن هنگام بود که مخلوقات در حجاب غیب، و در نهایت تاریکی و نیستی بسر می بردند. این انتخاب از آن رو بود که خداوند به همهء امور، علم دارد و به همهء حوادث احاطه دارد و هنگامهء وقوع آنچه را که تقدیر فرموده می شناسد. (یعنی خداوند، قبل از اینکه پیامبر را به رسالت و نبوت برگزیند، شایستگی و توان لازم را با علم خود در او می دید).
خداوند (پیامبر را) برانگیخت تا امرش را تمام کند و فرمانش را به اجرا درآورد و مقدرات خود را به انجام رساند. پس (پیامبر)، امتها را در ادیان، متفرق دید. بعضی به آتش و بعضی پرستش بت. و منکر خدا هستند، با آنکه او را می شناسند. پس خدا، با پدرم محمد، تاریکیها را روشنی بخشید و از دلها، مشکلات (روح و روان) را زدود، و چشمها را از ابهام، جلا داد.
(پیامبر) با هدایت در میان مردم بپاخاست و آنها را از غفلت درآورد و بصیرت داد و به دین پایدار، هدایت نمود و به راه راست دعوت کرد. سپس خداوند، او را با مهربانی و اختیار و اشتیاق، قبض روح کرد (عزرائیل برای قبض روح نبی از ایشان اجازه گرفت).
پس محمد از رنج این سرا، آسوده گشته و فرشتگان نیکوکار، او را فراگرفته و از خشنودی خداوند آمرزنده، بهره مند است و در جوار پادشاه مقتدر، مأوا یافته.
درود خداوند بر پدرم که نبی او، و منتخب از بین خلائق و مورد رضایت اوست. سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد.
/ادامه فرداإن شاءالله/