eitaa logo
آیات الهی
58 دنبال‌کننده
99 عکس
43 ویدیو
0 فایل
سلام. با نام و یاد خدا. امید است خداوند منان بر ما منت گذارده و ما را در یادگیری و عمل به قرآن یاری فرماید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨فدک به روایت قرآن✨ ( ۲ ) در پیغام قرآنی روز گذشته در آیات ۶ تا ۱۰ سورهء حشر خواندیم، غنائمی که از قلعهء بنی نضیر بدست مسلمانان رسیده بود، به فرمان خدا کاملا در اختیار رسول الله بود تا آنرا طبق دستور خدا که در همان آیات، تبیین فرموده است، مصرف کند. تفسیر آیات ۶ تا ۱۰ حشر: در تمام مواردى که براى بدست آوردن غنیمت، هیچ جنگى رخ ندهد، غنائم در میان جنگجویان تقسیم نخواهد شد، و بطور کامل در اختیار رئیس مسلمین، قرار مى گیرد، او هم با صلاحدید خود، در مصارفى که خداوند اجازه و فرمان داده، مصرف می کند. قلعه هاى بنى نضیر، فاصلهء چندانى از مدینه نداشت (بعضى از مفسران، کمتر از ۴ کیلومتر، ذکر کرده اند). پس از توطئه ها و آزار و اذیتهای فراوان یهودیان، پیامبر در سال سوم هجرت، برای مذاکره با یهودیان بنی نضیر، به قلعهء آنها رفت. در کنار دیوار قلعه ایستاده بود که بوسیلهء وحی خبردار شد، یهودیان قصد غلطاندن سنگی بزرگ را بر سر ایشان دارند. پیامبر بدون مذاکره به مدینه بازگشت و تصمیم به اخراج یهودیان گرفت. در سال چهارم پیامبر و مسلمانان بسمت قلعه های بنی نضیر حرکت کردند و شش یا پانزده روز آنجا را تحت محاصره داشتند که پس از آن یهودیان تسلیم و به شام تبعید شدند. و به این ترتیب، غنائم فراوانی بدون جنگ و خونریزی نصیب مسلمانان شد. تقسیم این غنائم، همانند غنائم جنگهاى مسلحانه نبود که تنها یک پنجم آن در اختیار پیامبر و نیازمندان قرار گیرد، و چهار پنجم، میان جنگجویان تقسیم شود. بلکه همهء آن متعلق به پیامبر بود تا طبق فرمان خدا آنرا تقسیم کند. بطور کلى در این آیات، شش مصرف براى غنائم بدون زحمت ذکر شده: ۱) سهم خداوند. بدیهى است خداوند مالک همه چیز است، و در عین حال، به هیچ چیز نیازمند نیست، و این یک نوع نسبت تشریفى است تا گروههاى دیگر که بعد از آن ذکر شده اند، هیچ نوع احساس حقارت نکنند و سهم خود را همردیف سهم خدا محسوب دارند، و ذره اى از شخصیت آنها در افکار عمومى کاسته نشود. ۲) سهم پیامبر. که طبعاً نیازمندیهاى شخصى او و سپس نیازمندیهاى مقامى او و انتظاراتى را که مردم از او دارند، تأمین مى کند. ۳) سهم ذوى القربى است که بدون شک در اینجا منظور خویشاوندان پیامبر و بنى هاشم است که از گرفتن زکات که جزء اموال عمومى مسلمین است، محرومند. (علاوه بر شیعه، علمای اهل سنت نیز همین تفسیر را قید کرده اند، از جمله در روح البیان و در روح المعانی). ۴ و ۵ و ۶) سهم یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است. این تقسیم‌بندی به این معنی است که اقتصاد اسلامى در عین احترام به مالکیت خصوصى، برنامه را طورى تنظیم کرده که اموال و ثروتها، در دست گروهى محدود، متمرکز نشود که پیوسته در میان آنها دست به دست گردد. یعنی اگر مقررات اسلامى در زمینهء تحصیل ثروت، و همچنین مالیاتهائى همچون خمس و زکات و خراج و غیر آن و احکام بیت المال و انفال درست پیاده شود، خود به خود چنین نتیجه اى را خواهد داد که در عین احترام به تلاشهاى فردى، مصالح جمع تأمین خواهد شد، و از دو قطبى شدن جامعه (اقلیتى ثروتمند و اکثریتى فقیر) جلوگیرى مى گردد. خب. یکی از همین غنائم، مزرعهء بزرگ فدک بود متشکل از چندین آبادی که سالانه سود بسیاری در برداشت. پیامبر تصمیم گرفت این ثروت را به زهرای مرضیه ببخشد. /إن شاءالله در پیغام فردا علت این تصمیم آقا رسول الله را می خوانیم/
✨ادامهء روایت فدک✨ ( ۳ ) در پیغامهای روزهای گذشته خواندیم، در سال چهارم هجرت، از غنائم بدون زحمت قلعهء بنی نضیر که نصیب مسلمانان شد، طبق فرمان خدا، پیامبر فدک را که متشکل بود از چندین آبادی با درآمد بالای سالیانه، به زهرای مرضیه اهدا فرمود. 👈 دو سوالی که در اینجا در اذهان ایجاد میشود اینست که: اول، رسول خدا که خود و خانواده اش از ساده زیست ترین انسانها بودند، چرا همچین ثروت هنگفتی را در اختیار یگانه دخترش قرار داد؟ و دوم، چرا آنرا به حضرت امیر هدیه نکرد تا به آسانی به امورات آن رسیدگی کند؟ در پاسخ سوال اول می گوییم، درست است که منظور نبی مکرم اسلام، ایجاد تغییر و تحول مالی و رفاه بیشتر در زندگی فرزندانش بود، ولی نه اینکه فرزندانش با این ثروت هنگفت، برای خودشان زندگی شاهانه و تجملاتی ترتیب دهند! چنانکه نقل شده زندگی زهرای مرضیه قبل و بعد از اهدای فدک تغییر چندانی نکرد و همچنان ساده زیست بود. عُمالی را بر فدک گمارده بود به سرپرستی حضرت امیر. خودش تنها به مقدار ضرورت از آن بر می داشت و بقیه را با برنامه ریزی در بین فقرا تقسیم میکرد، بطوریکه گفته اند در روزهای مشخصی فقرا منتظر دریافت کمکهای بانو از درآمد فدک بودند. تفسیر نورالثقلین، ج۲. پس چرا این ثروت در اختیار بانو قرار گرفت؟ به غیر از این هم میشد درآمد حاصل را صرف نیازمندان کرد! 👈 در واقع فدک و ثروت حاصل از آن، پیش بینی پیامبر بود برای هزینه های ولایت. فدک، ثروتی بود که باید پس از رحلت پیامبر در اختیار وصی و جانشین او قرار می داشت تا نیازی به غیر نداشته باشد. اما پاسخ سوال دوم که پس چرا حضرت رسول این ثروت را به برادر و وصی خود نداد؟ پیامبر اکرم که از جانب خدا مامور بود علی علیه السلام را به خلافت و جانشینی خودش تعیین کند، می دانست مردم به آسانی زیر بار زمامداری او نخواهند رفت و برای خلافتش کارشکنی خواهند کرد. می دانست که بسیاری از خانواده های عرب نسبت به حضرت علی عقده هایی دارند، چرا که امیر، مرد شمشیر و عدالت بود و کمتر خاندان و قبیله ای بود که در کفر، چند نفر از آنها بدست عدالت امیرمومنان کشته نشده باشد. لذا پیامبر می دانست اگر این ثروت را به علی علیه السلام ببخشد قطعا بعد از رحلت ایشان مردم، آرام نخواهند گرفت و فدک را از حضرت امیر خواهند ستاند، بهمین دلیل آنرا به دخترش بخشید زیرا از جایگاه والای بانو در میان مسلمانان اطمینان خاطر داشت و امیدوار بود مردم به دارایی شخصی دختر پیامبر دست درازی نخواهند کرد. اما افسوس!!!.... پیامبر، فدک را به بانو داد تا حضرت امیر با تقسیم درآمد حاصل از آن بین فقرا از قبایل مختلف، پس از جانشینی حضرت رسول، سرمایهء انسانی کافی در اختیار داشته باشد، ضمن اینکه جایگاه ولایت، به پول و ثروت نیاز دارد. /ادامه فردا إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو✨ ( ۴ ) فدک در اختیار بانو بود و او درآمد سالانهء آنرا صرف رسیدگی به فقرا می کرد تا سال دهم هجری که نبی مکرم اسلام بهمراه مسلمانان برای حجة الوداع به مکه مشرف شدند. پیامبر، اعمال و مراسم حج را به مردم آموزش و انجام دادند. هنگام مراجعت وقتی به غدیر خم رسید توقف نمود. و به همان صورت که همهء می دانیم ولایت و جانشینی آقا امیرالمومنین را به همهء مسلمانان اعلام فرمود و همهء حاضران با ایشان بیعت کردند، حتی بانوان دست خود را در ظرف آبی گذاشته و حضرت امیر هم دست خود را در آن ظرف گذاشتند. (حتی به تائید خود اهل سنت، سرداران سقیفه هم با حضرت امیر بیعت کردند). پس از بازگشت به مدینه احوالات رسول الله رو به بیماری گذاشت و همه می دیدند که مهیای رفتن میشود (گرچه دلیل اصلی این بیماری به روشنی بیان نشده. اما به نظر می رسد ایشان را به شهادت رسانده اند). کم کم حال پیامبر بدتر و بدتر میشد. گاهی سرش را بر دامان امیر می گذاشت و بیهوش میشد، گاهی چشمانش را باز می کرد و بر چهرهء مضطرب و نگران فاطمه اش با لبخندی بی جان نگاه می کرد. (امان از دل فاطمه). وقتی آقا دید دخترش آرام نمیشود در گوش او رازی گفت. فرمود اولین کسیکه از اهل بیت به من در بهشت ملحق میشود تو هستی. همین باعث لبخند و سرور بانو شد. پس از آن به حضرت امیر که در حال گریه بود فرمود، هنگام فراق و جدایی فرا رسیده. تو را بخدا می سپرم. برای تو و دخترم، غم و اندوه خواهد بود زیرا مردم تصمیم به پایمال کردن حقوق شما دارند. یا علی! اسراری را به فاطمه گفتم که او به تو خواهد گفت. به آنها عمل کن که فاطمه راستگوست. سپس دخترش را بوسید و گفت خدا انتقام تو را از ستمکاران می ستاند و برای غضب تو غضب میکند و سر مبارک را بر سینهء امیر گذاشت. عزرائیل اجازهء ورود خواست و روح بلند رسول اکرم به لقاءالله پیوست. (اینکه عزرائیل کسب اجازه کرده برای قبض روح رسول الله در خطبهء فدکیه از زبان بانو بیان شده است). /حضرت امیر این روز تلخ تاریخ اسلام را بخوبی در خطبهء صد و نود و هفتم نهج البلاغه بیان فرموده اند 👇👇/ 🌷خطبهء صد و نود و هفتم نهج البلاغه🌷 امام در اين سخن، مردم را به فضيلت خود به جهت قبول سخن، آگاه می سازد: از ياران امانتدار و نگهداران اسرار محمد (صلی الله عليه و آله)، بطور قطع می دانند که من حتی ساعتی فرمان خدا و فرمان رسول خدا را رد نکرده ام. من در مواردی با جانم به پيامبر اکرم ياری جدی نمودم که دلاوران در آن موارد به عقب برمی گشتند و گامها پس می گرديدند. اين شجاعت و دليری همانست که خداوند به من عنايت فرموده و بوسيلهء آن مرا تکريم نموده است. رسول خدا، جان به جان آفرين تسليم کرد در حالیکه سر آن حضرت روی سينه ام بود. و نفس مبارک او در دست من (رو به ملکوت الهی) به جريان افتاد. در اين هنگام دستم را برای تبرک به صورتم کشيدم. غسل پيامبر (صلی الله عليه و آله ) را بطور مستقيم انجام دادم و فرشتگان در آن حال ياران من بودند. در خانه و پيرامون آن ناله می کردند. گروهی (از فرشتگان) فرود می آمدند و گروهی بالا می رفتند، و گوش من از صدای آنان خالی نبود. آنان به پيامبر اکرم نماز می خواندند تا آنگاه که آن حضرت را در قبر مبارکش دفن کرديم. کيست برای او شايسته تر از من، چه زنده و چه مرده؟! بر مبنای بينايی های خود، حرکت جدی نماييد و در جهاد با دشمنتان صدق نيت داشته باشيد. سوگند به آن خداوندی که جز او خدايی نيست، قطعا من بر جادهء حق، حرکت می کنم و يقينا آنان در لغزشگاه باطلند. می گويم آنچه را که می شنويد و از خداوند سبحان طلب مغفرت می کنم برای خود و شما. ◾ و سکوت مردم، یاری رسان اصحاب سقیفه شد ◾ /ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو، فردا إن شاءالله/
✨ ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو ✨ ( ۵ ) حضرت امیر و زهرای مرضیه پیش بینی توطئه های منافقان بعد از رحلت جاسوز پیامبر را کرده بودند، اما هرگز فکر نمی کردند قبل از خاکسپاری آقا، به این سرعت خود را نمایان کنند، لذا فقط و فقط در تدارک مراسم تدفین پیامبر بودند. در این میان گروهی از مسلمانان در سقیفهء بنی ساعده انجمن کردند تا در بارهء جانشینی پیامبر تصمیم بگیرند و پس از زمان کوتاهی منتخب اول را بعنوان جانشین رسول الله به مردم معرفی کردند. این خبر بزرگ در آن بحران غم و غصه، مغز حضرت امیر و بانو را تکان داد و اعصاب خستهء این دو بزرگوار را در هم کوفت. مگر از روز غدیر چه مدت گذشته؟! مگر بارها و بارها پیامبر خدا، در احادیث مختلف، ولایت امیر را سفارش نکرده بود؟! پس مباهله چه مفهومی داشت؟! خدایا! عاقبت اسلام چه میشود؟! اسلام به وجود رهبری نیازمند است که عصمت داشته باشد و همراز پیامبر باشد و از همه به او نزدیکتر باشد. حضرت امیر و بانو حالا باید در آن شرایط سخت و حساس، بزرگترین و درست ترین تصمیم را می گرفتند. تصمیمی که همهء آیندهء اسلام و قرآن به آن بستگی داشت. این دو یادگار رسول الله در مقابل فتنه ای عظیم قرار داشتند، و باید به تنهایی و بدون یاری رسول الله، غائله را به بهترین نحو به پایان می بردند. نباید به اسلام آسیبی می رسید. نباید جانشینی برحق حضرت علی در تاریخ محو میشد. نباید به قرآن خدشه ای وارد میشد. نباید جنگ و خونریزی به راه می افتاد. نباید در تاریخ و در بین مسلمین، آنهم در صدر اسلام، حق خاندان نبوت اینطور پایمال و بی ارزش میشد. آخِر، اهل بیت نبوت، میراث ایشان بود در میان نسلهای بعدی مسلمین. و نباید جان حسنین دو یادگار رسول الله به خطر می افتاد. 🌷حضرت امیر اهمیت حفاظت جان این دو امام همام را به روشنی در خطبهء کوتاه دویست و هفتم نهج البلاغه بیان فرموده اند: حضرت امیر، اين سخن را موقعی فرمودند که امام حسن مجتبی در يکی از روزهای جنگ صفين با شتاب برای ورود به کارزار حرکت می کرد. امیر فرمودند: اين جوان را از من بگيريد و نگهداريد تا (با شهادتش) شکستی بر من وارد نسازد، زيرا من از مرگ اين دو جوان امتناع می ورزم تا نسل رسول خدا در روی زمين قطع نشود. (دقت کنیم) 🌷 ادامه: حالا حضرت امیر و بانو باید در نهایت آرامش، یک مبارزهء کاملا جدی را آغاز می کردند. حقیقتا چه حلمی!!! و چه صبری!!! در گام اول تصمیم گرفتند از بین دو راه سکوت و مبارزه، راه دوم را پیش بگیرند و تصمیم گرفتند با یک روش آرام و بدون هیجان، مبارزه ای دامنه دار را آغاز کنند. 👈 در مرحلهء اول، دست امام حسن و امام حسین را می گرفتند و به درب خانهء بزرگان و رجال مدینه می رفتند و سفارشات پیامبر را در بارهء اهل بیت تذکر می دادند. ای مردم! مگر پدرم نفرمود، من از میان شما می روم و دو چیز در میان شما باقی میگذارم. به آنها تمسک جویید. کتاب و عترتم؟ ای مردم! مگر پدرم نفرمود نسبت علی به من مانند نسبت هارون است به موسی، جز اینکه علی پیامبر نیست؟ ای مردم! مگر در غدیر با علی بیعت نکردید؟ ای مردم! مگر پدرم نگفت هر که مرا آزار دهد خدا را آزار داده؟ و..... اما فقط گروه کمی بسمت اهل بیت برگشتند. ◾ اما آیا براستی چنین توطئهء عظیمی از قبل برنامه ریزی نشده بود؟ آیا براستی برای چنین هدف شومی از قبل طرح ریزی نکرده بودند؟ قطعا چنین تصمیمی بصورت آنی و دفعتی گرفته نشده و با طرح و برنامهء قبلی، آنرا محقق ساخته اند. شاید بطور جدی از همان ۷۰ روز قبل، روز غدیر به شور نشستند و تصمیمها گرفتند و برنامه ها ریختند و مومنین را الی ابد گرفتار کردند. /ادامه فردا إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو✨ ( ۶ ) پس از آنکه اصحاب سقیفه تلاش بی وقفهء بانو و حضرت امیر را در برگرداندن حق خلافت به خاندان نبوت دیدند تصمیم تازه ای گرفتند. آنان به دو دلیل تصمیم گرفتند فدک را از اهل بیت غصب کنند. دلیل اول که دلیل عمدهء غصب خلافت هم بود، حسادتی بود که مردان سقیفه و زنان پشت سر آنان به فاطمهء زهرا و علی علیه السلام داشتند بخاطر توجهات و عشق و علاقهء رسول اکرم به آنان و فضائلی که خداوند به آنها عطا فرموده بود. دلیل دوم این بود که اصحاب سقیفه با خود گفتند: فضائل و کمالات، و علم و دانش علی قابل انکار نیست. سفارشات پیامبر هم نسبت به او در میان مردم شایع است. داماد و پسرعموی پیامبر هم که هست. کمکهای مالی هم که از درآمد فدک در سالهای اخیر به فقرا داشته باعث گرایش جمع زیادی از آنان بسمت او شده. اصحاب سقیفه دیدند اگر وضع اقتصادی امیر، همچنان خوب باشد و ثروت در اختیار داشته باشد گروههای بیشتری بسمت او و بانو خواهند آمد و خطری جدی خواهند شد برای دستگاه خلافت. لذا تصمیم گرفتند فدک را بگیرند. عُمّال بانو را از فدک بیرون کردند. وقتی خبر به بانو رسید اندوهناک شد و خودش را در مقابل مشکل تازه ای دید. او دو راه داشت: یا باید در مقابل دستگاه حکومت سکوت می کرد و از حق مشروعش چشم می پوشید، یا اینکه تا قدرت داشت از حق خودش دفاع می کرد. 👈 بانو به چند دلیل راه دوم را برگزید. مهمترین دلیل اینکه نگاه همهء مردم و نگاه تاریخ به برخورد بانو بود با این قضیه. او پس از پیامبر تنها کسی بود که از جایگاه ویژه ای در میان مسلمانان برخوردار بود. صداقت، تدین، علم، و دانایی حضرت زهرا زبان زد بود. او بانویی نمونه در تمام ابعاد زندگی بود، عاقل، فهمیده، موقر و بانجابت. ساده زیست و مظلوم نواز. ظلم ستیز و شجاع. مودب و مهربان و بسیاری صفات زیبای دیگر.... دلیل دیگر اینکه اگر از حق خودش دفاع نمی کرد مردم خیال میکردند چشم پوشی از حق، و زیر بار ظلم و ستم رفتن کار پسندیده ایست. بانو با خود گفت اگر من که دختر پیامبر هستم از حق مشروع خودم چشم بپوشم مسلمانان خیال می کنند حق ندارند برای احقاق حقوق خود از خویشتن دفاع کنند و به این ترتیب بدعتهایی در زمینهء احقاق حق بوجود می آمد. ضمن اینکه شرایط، کاملا فراهم بود تا بانو علاوه بر استرداد املاکش، از ولایت حضرت امیر هم دفاع کند تا مبادا غصب خلافت از جانشین مسلم پیامبر در تاریخ محو و نابود شود. خلاصه اینکه بانو در بحرانی ترین لحظات در صدر اسلام، قدرتمندانه ترین و درست ترین تصمیم را گرفت. اگر بانو چنین نمیکرد، ولایت امیر در تاریخ محو میشد و هرگز شیعه، جان نمی گرفت. پس او بعنوان دختر پیامبر و کسیکه ولایت بر دیگران داشت و بخاطر احساس مسئولیتی که در قبال نسلهای بعدی احساس میکرد خود را جلو انداخت و با جانفشانی، جلوی انحراف اسلام را گرفت. او نه به جوانیش، نه به کودکان خردسالش، و نه به هیچ چیز دیگر فکر نمی کرد جز دفاع از حریم دین خدا و ولایت. مهمترین میراثی که از مبارزهء زهرای مرضیه برای بانوان باایمان باقی مانده اینست که او یک مبارزهء جدی را در نهایت نجابت، وقار، حجاب و حفظ اخلاق به انجام رسانید. /ادامهء این مبارزه، فردا إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو✨ ( ۷ ) در پیغام روز گذشته خواندیم اصحاب سقیفه، فدک را تصاحب کردند و بانو تصمیم گرفت از حق خودش دفاع کند. 👈 حضرت زهرا برای پس گرفتن فدک نزد منتخب سقیفه رفت. منتخب سقیفه در جواب دختر پیغمبر که فرمود چرا عُمال مرا از مِلکم بیرون کردی، مگر پدرم فدک را به من نبخشیده بود؟ گفت: برای ادعایت شاهد بیاور. ام ایمن و حضرت امیر شهادت دادند. منتخب سقیفه چاره ای جز برگرداندن فدک‌ نداشت اما اصحاب دیگر سقیفه مانع شدند و به اینصورت فدک را رسما غصب کردند. بانو چند بار دیگر هم برای پس گرفتن فدک نزد منتخب سقیفه رفت و توانست او را در جمع مسلمین با استدلال و منطق محکوم کند، اما اصحاب سقیفه با تمام قدرت، تصمیم به کنار زدن اهل بیت گرفته بودند لذا هر وسیله ای را برای رسیدن به این منظور مستمسک قرار می دادند حتی حدیث جعلی از پیامبر. آنجا که بانو فرمود ارث پدرم را پس بدهید، منتخب گفت خودم از پیامبر شنیدم که فرمود پیامبران ارثی نمی گذارند. گرچه بانو با آیات کلام الله، جعلی بودن این حدیث را اثبات کرد ولی سکوت ناشی از جهل مردم، مانع پیروزی بانو شد. /در اینکه اصحاب سقیفه قبل از خطبهء فدکیه یا بعد از آن به درب خانهء بانو و حضرت امیر یورش برده اند دو روایت موجود است. اما منطقی اینست که بعد از خطبه حمله کرده اند، چون بعد از یورش به خانهء حضرت زهرا، دیگر ایشان در بستر بیماری بودند تا شهادت/ پس از آنکه بانو، منتخب را در پاسخگویی ناتوان دید اما در عین حال او را ظالم یافت، تصمیم گرفت مبارزهء خود را از حالت نرم و آرام به حالت علنی درآورد و در مقابل دیدگان عموم مردم او را استیضاح کند. لذا تصمیم گرفت به مسجد رفته و سخنرانی نماید. تصمیم خود را اعلام کرد و یک روز را به این منظور مشخص نمود. (یاالله). خبر در مدینه پیچید و همانند بمبی شهر را تکان داد. مردم با خود می گفتند یعنی دختر پیامبر در چه موضوعی می خواهد صحبت کند؟ عکس العمل خلیفه چه خواهد بود؟ و ..... روز موعود فرا رسید. جمعیت بسیاری از مهاجر و انصار به مسجد هجوم بردند. حتی از اطراف مدینه هم هرکه توانسته بود خود را به مسجد رسانده بود. زنان بنی هاشم روانهء خانهء بانو شدند تا او را برای این امر مهم همراهی کنند. 💚 بانوی من! قربان جایگاه ویژه ای که در میان مسلمانان صدر اسلام داشتید. چطور توانستند این جایگاه را نادیده گرفته و حرمت شما را بشکنند؟ 🖤 بانو آمادهء حرکت بسوی مسجد شد. /ادامهء این حرکت مهم و سخنان ارزشمند بانو در پیغامهای بعدی إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو، خطبهء فدکیه✨ ( ۸ ) خطبهء فدکیه را گروه کثیری از محدثان روایت نموده و عده ای از مورخان نیز آنرا در کتاب خویش آورده اند. سلسله سند راویانی که خطبه را بصورت مُسند، ذکر کرده اند به یکی از نامبردگان ذیل منتهی میشوند: ۱) امام باقرالعلوم ۲) امام جعفر صادق ۳) زینب کبری ۴) امام سجاد ۵) عامربن شراحیل شعبی ۶) عبدالله بن حسن ۷) عبدالله بن عباس. و علمای زیادی این خطبه را در کتب خویش مکتوب کرده اند از جمله: ۱) محدث بزرگ، شیخ صدوق (همان ابن بابویه که در شهر ری مدفون است). ۲) محدث بزرگ، شیخ مفید. ۳) شیخ طوسی. ۴) ابن شهر آشوب. ۵) علامه طبرسی. ۶) ابن اثیر. ۷) علامه مجلسی. و محدثان و علمای بزرگ و بنام دیگر. این سخن شگفت انگیز، علاوه بر شیرینی واژگان و استواری مفاهیم و فصاحت و بلاغت، شرایط آنروز و ظلم بزرگی را که به خاندان نبوت بلکه به اسلام و مسلمین وارد شده به وضوح و بطور رسا بیان می کند. نکات بسیاری در این خطبه است که ابهامات زیادی را روشن می سازد. تمام خطبه های مکتوب با تفاوتهای بسیار جزئی مورد تایید علما و محدثان بزرگ قرار دارد. سند خطبه ای که بنده آنرا انتخاب کرده ام به نقل از کتاب الاحتجاج، به جناب عبدالله بن الحسن المثنی بن الحسن بن علی بن ابیطالب مشهور به عبدالله محض، نوادهء امام حسن مجتبی است. او بزرگ هاشمیان در روزگار خود بود. ابتدا همراه گروهی از برادران و خاندانش به زندان افکنده شد و سپس بدست منصور به شهادت رسید. 👈 در پیغام روز گذشته خواندیم، بانو پس از دو ماه مبارزهء آرام تصمیم گرفت مبارزهء خود را علنی و منتخب سقیفه را در انظار عموم استیضاح کند. خواندیم که دختر پیامبر در میان مسلمین از جایگاه ویژه ای برخوردار بود که هیچکس حتی حضرت امیر آن جایگاه را نداشت. و خواندیم بانو روزی را برای سخنرانی در مسجد اعلام کرد و این خبر مهم تا حتی خارج از مدینه هم رسید. روز موعود مردم بسیاری در مسجد حاضر شدند تا ببینند دختر پیامبر چه خواهد گفت و منتخب سقیفه چه عکس العملی خواهد داشت. ✨ برای اینکه پیغامها خیلی طولانی نشود، متن عربی را قید نمیکنم. نوهء امام حسن، سخن را اینگونه آغاز کرده است: 🌺 هنگامیکه خبر غصب فدک به فاطمه رسید، سربند خویش را بر سر (و صورتش)، استوار بست. و خود را در چادر خویش پوشانید. و با گروهی از بستگان و بانوان خویشاوندش روی به مسجد آورد. جامهء آن حضرت چنان بلند بود که هنگام حرکت، سراپای پیکر شریفش را پوشانده بود. راه رفتن او همانند راه رفتن پدرش رسول الله بود. او وارد مسجد شد در حالیکه اصحاب سقیفه در جمع گروهی از انصار و مهاجرین و سایر مردم در مسجد بودند. پس پرده ای میان آن حضرت و مردم آویخته شد و آن گرامی نشست. آنگاه چنان نالید که بر اثر آن همه گریستند (یاالله. قربان تپش قلبت بانو). و مجلس، پرخروش و منقلب شد. سپس اندکی درنگ نمود تا آنگاه که صدای گریهء مردم فرو خفت و هیجاناتشان آرام گرفت. با ستایش خداوند و ستودن او و درود بر رسول خدا، سخن را آغاز کرد. مردم دوباره گریستند. و چون آرام شدند، آن گرامی سخن خود را پی گرفت. و فرمود: /متن خطبه فردا إن شاءالله/
✨ ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو، خطبهء فدکیه✨ ( ۹ ) حضرت زهرا وارد مسجد شد و پس از آنکه گریهء مردم فرو خفت، اینگونه سخن آغاز فرمود: 🌺 خدا را سپاس برای نعمتهایش و شکر برای هر چه به ما آموخت و ثنا برای آنچه از ابتدا بخشیده از همهء نعمتها و مواهب و نیکیها. و فراگیری مواهبی که بسوی آفریدگان ارزانی داشته و نیکیهایی که پیاپی بذل نموده است. نعمتهایش بیش از آنست که بتوان شمرد. و گستره و دامنه اش از دسترس جبران دور است. همچنانکه بی پایانی و نهایت آنها را نیز نتوان دریافت. او برای افزایش و پیوستگی نعمتهایش، مردم را به شکر، فراخواند و از خلایق، ستایش خواست تا مواهب خود را بر آنان، دوچندان نماید. (سپس فرمود)، و گواهی میدهم که معبودی جز الله نیست، همانکه یگانه است و همتایی ندارد، و کلام خدا سخنی خالصانه است که دلها بطور فطری، به مفهوم آن پیوسته و خداوند، حقیقت آنرا در اندیشه، روشن نمود. خداوندی که چشمها توان دیدنش را ندارند و زبانها از وصفش عاجزند. و درک چگونگیش در ظرف خیال نگنجد. خداوند، همه چیز را آفرید، بدون آنکه پیشتر، موجود باشند و آنانرا آفرید بدون الگویی و به قدرتش، آنها را هستی بخشید و به ارادهء خود آفرید، بدون آنکه نیازی به پیدایش آنان داشته باشد و در صورتگری آنان سودی برای او نهفته باشند، جز تثبیت حکمتش و آگاهی بر طاعتش و اظهار قدرتش و شناسایی راه عبودیتش و گرامیداشت دعوتش. سپس برای طاعتش پاداش قرارداد و برای نافرمانیش، کیفر. و بندگانش را از کیفر دور، و به بهشت خود، رهنمون فرمود. و گواهی میدهم که پدرم محمد، بنده و فرستادهء اوست. قبل از رسالتش، او را انتخاب و قبل از برگزیدنش، او را نامگذاری کرد و برتری داد. این، آن هنگام بود که مخلوقات در حجاب غیب، و در نهایت تاریکی و نیستی بسر می بردند. این انتخاب از آن رو بود که خداوند به همهء امور، علم دارد و به همهء حوادث احاطه دارد و هنگامهء وقوع آنچه را که تقدیر فرموده می شناسد. (یعنی خداوند، قبل از اینکه پیامبر را به رسالت و نبوت برگزیند، شایستگی و توان لازم را با علم خود در او می دید). خداوند (پیامبر را) برانگیخت تا امرش را تمام کند و فرمانش را به اجرا درآورد و مقدرات خود را به انجام رساند. پس (پیامبر)، امتها را در ادیان، متفرق دید. بعضی به آتش و بعضی پرستش بت. و منکر خدا هستند، با آنکه او را می شناسند. پس خدا، با پدرم محمد، تاریکیها را روشنی بخشید و از دلها، مشکلات (روح و روان) را زدود، و چشمها را از ابهام، جلا داد. (پیامبر) با هدایت در میان مردم بپاخاست و آنها را از غفلت درآورد و بصیرت داد و به دین پایدار، هدایت نمود و به راه راست دعوت کرد. سپس خداوند، او را با مهربانی و اختیار و اشتیاق، قبض روح کرد (عزرائیل برای قبض روح نبی از ایشان اجازه گرفت). پس محمد از رنج این سرا، آسوده گشته و فرشتگان نیکوکار، او را فراگرفته و از خشنودی خداوند آمرزنده، بهره مند است و در جوار پادشاه مقتدر، مأوا یافته. درود خداوند بر پدرم که نبی او، و منتخب از بین خلائق و مورد رضایت اوست. سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد. /ادامه فرداإن شاءالله/
✨شرح واقعهء شهادت بانو. ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۰ ) حضرت صدّیقه، پس از حمد و ستایش خدا و معرفی نبی مکرم اسلام، در ادامهء سخنانش، روی کلام به حاضران مجلس نمود و به مهاجر و انصار فرمود: 🌺 و شما ای بندگان خدا! که بر امر و نهی، منتصب شدید! شما حامل دین و وحی خدا، و امانتدارانش، بر خویش و مبلغان بر امتها هستید. زعیم حق در میان شماست و پیمانی که پیشتر به شما عرضه شده نیز در میان شماست. همانکه (پیامبر، آنرا) جانشین خود بر شما گمارد، و آن، کتاب گویای حق است. همان قرآن صادق، و نور تابنده، و پرتو درخشنده، با بصیرتهای روشن، و اسرار پرده برداشته شده، با الفاظ واضح که پیروان آن مورد حسد دیگرانند. پیروی از آن به بهشت رضوان راهبری میکند و گوش دادن به آن، راه نجات است، کتابیست با حجتهای روشن الهی. کتابی که واجبات در آن به تفسیر آمده و از محرمات پرهیز داده شده، و برهانهای کافی و فضیلتهای پسندیده و رخصتهای داده شده و آیینهای واجب، همه در آنست. پس خداوند، ایمان را برای پاکی شما از شرک، و نماز را برای تنزل از تکبر و زکات را برای تزکیهء نفس و فزونی روزی، و روزه را برای تثبیت اخلاص، و حج را برای تقویت دین، و عدالت را برای آرامش قلبها، و پیروی از ما را برای نظم یافتن ملتها، و امامت را برای جلوگیری از تفرقه، و جهاد را برای عزت اسلام و ذلت کفر و نفاق، و شکیبایی را برای کمک به دریافت پاداش، و امر به معروف را برای مصلحت جامعه، و نیکی به والدین را سپر خشم خدا، و صلهء رحم را برای تاخیر در اجل و افزایش نفرات، و قصاص را برای حرمت خون و جان مردم، و وفای به نذر را برای جلب آمرزش قرار داد. و خداوند، تمام نمودن پیمانه و میزانها را برای جلوگیری از کاستی در حق دیگران، و نهی از شرابخواری را برای پاک شدن از پلیدی، و اجتناب از تهمت به زنان پاکدامن را برای برکناری از لعنت خدا، و ترک دزدی برای زندگی پاک، و تحریم شرک را برای اخلاص نسبت به پروردگار قرار داد. پس متقی باشید آنطور که شایسته است و جز به اسلام نمیرید، و خدا را اطاعت کنید در آنچه امر کرده و آنچه نهی نموده. حقیقتاً از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان، خدا ترسند ۲۸ فاطر. ای مردم! بدانید من فاطمه و محمد، پدر من است، آغاز و پایان کلامم، یکسان است، و گفتارم نادرست نیست و در انجام افعالم از مسیر حق، کناره نمی گیرم. براستی که پیامبری از میان خودتان بسویتان آمد که رنج شما بر او دشوار بود. /ادامه فردا إن شاء الله/
✨ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۱ ) صدّیقهء طاهره در ادامهء خطبهء فدکیه، رو به مردم ادامه داد: 🌺 پیامبر، سخت خواهان شماست و به مومنین، رئوف و رحیم است. و اگر نَسَب او را جستجو کنید، درمی یابید که در بین تمام زنانتان، او فقط پدر من است و از میان تمام مردانتان، فقط برادر پسر عموی من است و البته که رسیدن نَسَب، به او، چه زیباست. پس او رسالت را به انجام رساند و آشکارا از عذاب خداوند بیم داد، روش مشرکان را کنار زد و کمرشان را شکست و راه نَفَسشان را گرفت و با حکمت و موعظهء نیکو، مردم را به راه پروردگارشان دعوت نمود، بتها را شکست و سرافکنده کرد، تا آنکه اجتماعشان، شکست خورد و به مصاف، پشت کردند، تا آنگاه که شب به روشنایی وجود او، شکافته شد و حقیقت، نمایان گردید و زمامدار دین، گویا گشت و زبان شیاطین از گفتار بازماند و نفاق، نابود شد و گره های کفر و تفرقه، گشوده شدند. و شما، با همراهی سپیدرویانی که شکمشان به پشتشان چسبیده، دهان به اخلاص بازکردید (یعنی به همراه اهل بیت). همانها که خداوند، هرگونه پلیدی را از آنها زدود و آنها را پاک کرد، پاک کردنی! اقتباس از آیهء ۳۳ احزاب. و شما بر لبهء پرتگاهی از آتش بودید ۱۰۳ آل عمران، چونان جرعه ای بودید برای تشنگان و فرصت مناسبی برای طمع کنندگان، و شراره ای برای کسیکه بدنبال آتش است و پامال قدرتها. و آب آلوده می آشامیدید و پوست چارپایان می خوردید، فرومایگان رانده شده ای که می ترسیدید، ناگاه شما را بربایند. اقتباس از آیهء ۲۶ انفال. پس خداوند تبارک و تعالی، شما را بوسیلهء پدرم محمد، رهایی بخشید. بعد از آن، او گرفتار محنتهای گوناگون از دلاوران کفر و گرگهای عرب و سرکشان اهل کتاب شد. اهل کتاب، همانها که هرگاه آتش جنگ برافروختند، خدا آنرا خاموش ساخت ۶۴ مائده. وقتی شیطان سر برمی آورد، یا مشرکان، دهان به یاوه گویی بازمی کردند، در اینحال پدرم برادرش را به کام دشمن می افکند و، او بازنمی گشت تا شوکت آنها را با قدرت، لگدمال کند و شرارهء فتنه را با شمشیرش خاموش کند، همانکه در راه خدا پذیرای هر رنج و سختی بود، در اجرای فرمان خدا، بسیار کوشا، به رسول الله بسیار نزدیک، و آقای اولیاء خدا بود. در راه خدا، با همت، پند دهنده، تلاشگر و کوشا بود، سرزنش هیچ ملامتگری، او را از راه خدا بازنمی داشت، این در حالی بود که شما در آسایش و نعمت، آسوده خاطر و شادمان و بهره مند از ایمنی بودید. پیشامدهای ناگوار را برای ما انتظار می کشیدید و منتظر اخبار آن بودید. به وقت پیکار کناره می گرفتید و از کارزار می گریختید. /ادامه فرداإن شاءالله/
✨ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۲ ) فاطمهء مرضیه، پس از توبیخ اصحاب سقیفه و بیان رشادتهای امیرالمومنین که در پیغام روز گذشته خواندیم، فرمود: 🌺 پس وقتی خدا برای پیامبرش، دار انبیاء و مأوای برگزیدگانش را اختیار کرد، (و پیامبر از دنیا رفت)، کینه های نفاقتان، ظاهر شد و ردای دین، فرسوده گشت و گمراهی که سکوت کرده بود، به سخن آمد و فرومایهء گمنام، آشکار شد و شتر باطل گرایان، غُرید و دُم جنباند و شیطان از مخفیگاهش سر برآورد و صدایتان کرد و شما را اجابت کننده یافت که به فریبش فریفته میشوید. سپس شما را برانگیخت و دریافت که بسویش می شتابید، و آتش خشم را در وجودتان برافروخت و دید که به خشم می آیید، پس داغ برشتر دیگران نهادید و به آبشخوری که از آن شما نبود، درآمدید. از پیمانتان زیاد نگذشته بود و زخم (ارتحال پیامبر) هنوز التیام نیافته بود و هنوز خاکسپاری نشده بود! شتابتان برای آن بود که فتنه نشود؟!! اما بدانید در فتنه سقوط کردید و به یقین دوزخ، کافران را احاطه کرده ۴۹ توبه. هیهات از شما، چه شده، کجا می روید؟ کتاب خدا در میان شماست که فرمانهایش آشکار و دستورهایش درخشنده، نشانه هایش تابان، نبایسته هایش نمایان و بایسته هایش پدیدار است. به آن پشت کرده اید، آیا از آن روگردانده اید یا غیر از آن حکم میکنید؟ چه جایگزین بدی برای ستمکاران ۵۰ کهف. و هر که غیر از اسلام را برگزیند، از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است. ۸۵ آل عمران. سپس درنگ نکردید تا مرکب سرکش خلافت، آرام گیرد و مهار شود، بر آن شُدید تا آتش فتنه را افروخته و شراره اش را دامن زنید و به ندای شیطان گمراهگر پاسخ گویید و انوار دین درخشنده را خاموش کنید و روش پیامبر را واگذارید. شیر را جرعه جرعه می نوشید و وانمود میکنید فقط لایهء روی شیر را میخورید (مَثَلی است در زبان عرب، دربارهء کسیکه وانمود میکند به نفع دیگری عمل میکند در حالیکه به نفع خود، عمل میکند). و راه می روید برای نیرنگ و سختی به اهل بیت و فرزندان او، و ما بر شما صبر میکنیم با آنکه عمل شما مانند تیزی نیزه است که درشکم فرو می رود. و الآن شما گمان میکنید ما ارث نداریم؟ آیا حکم جاهلیت را پیروی میکنید؟ برای اهل یقین چه حکمی ازحکم خدا بهتر است؟ آیا نمیدانید؟ آری برای شما همچون آفتاب تابان، روشن است که من دختر او هستم (و از او ارث می برم). ای مسلمانان! آیا سزاوار است میراثم گرفته شود؟ ای پسر ابوقحافه! (اشاره به منتخب سقیفه)! آیا در کتاب خدا تو، از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ در پیشگاه خدا و پیامبرش کار بسیار بد و عجیبی انجام دادی ۲۷ مریم. ◾ ابوقحافه نام پدر منتخب اول سقیفه است که در یک خبر گفته شده او هرگز به اسلام ایمان نیاورد و در خبری دیگر گفته شده در فتح مکه ایمان آورد. /ادامهء خطبهء فدکیه، فردا إن شاءالله/
✨ ادامهء خطبهء فدکیه ✨ ( ۱۳ ) حضرت زهرا پس از آنکه به منتخب سقیفه متذکر شد، آیا تو از پدرت ارث می بری و من از پدرم ارث نمی برم، با آیات کلام الله در بارهء ارث، سخنان خود را ادامه داد و فرمود: 🌺 آیا کتاب خدا را پشت سر افکنده اید، وقتی فرمود: سلیمان از داود، ارث بُرد ۱۶ نحل. و فرمود: زکریا گفت: تو از نزد خود، جانشینی به من ببخش که وارث من و آل یعقوب باشد ۵ و ۶ مریم. و فرمود: خویشاوندان نسبت به یکدیگر، سزاوارترند ۷۵ انفال. و فرمود: خدا دربارهء فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر، دو برابر سهم دختر است ۱۱ نساء. و فرمود: هرگاه مرگ یکی از شما فرارسد و مالی دارد برای والدین و نزدیکان خود به نیکی وصیت کند ۱۸۰ بقره. و پنداشته اید مرا هیچ منزلتی نیست و از پدرم برای من میراثی نیست و یا میان ما نسبتی نبوده؟! آیا خدا شما را به آیه ای، مخصوص داشته و پدرم را بیرون نهاده، یا من و پدرم پیرو دو مذهبیم که از یکدیگر ارث نمیبرند؟! آیا ما، بر یک مذهب نبوده ایم یا شما به احکام خاص و عام قرآن، از پدر و پسرعمویم عالِم ترید؟! اینک این مرکب افسار زده برای تو، تا روز قیامت ملاقاتت کند. راستی، خداوند، چه نیکو داوری و محمد، چه نیکو زعیمی و قیامت، چه نیکو وعده گاهی است. و چون قیامت برپا شود، اهل باطل زیان بینند و پشیمانی سودی ندارد. و برای هر حادثه ای قرارگاهی است، بزودی خواهید دانست عذاب خوار کننده برسر چه کسی می آید و عذاب جاودانه شامل حال کیست. تلفیقی از ۶۷ انعام و ۴۰ زمر. 👈 سپس خطاب به انصار فرمود: شما ای انصار! ای یاوران دین و نگهبانان اسلام! این چه سستی است نسبت به حق من؟! و این چه سهل انگاری است بر ظلمی که به من شده؟! آیا پدرم، رسول الله نمی گفت: حرمت هرکس در فرزندانش حفظ میشود؟ چه زود، آب از دهان و دماغ این بز لاغر فروریخت (تشبیه به بز لاغری که بیمار شده)، در صورتیکه شما، توان بر آنچه می کوشم و نیرو، بر آنچه مطالبه می کنم، دارید!! آیا می گویید، محمد از دنیا رفت؟ آری، پس این عجب سوگ بزرگی بود که شکافش وسیع وگسستگی اش دامنه دار، و جبران ناپذیراست. زمین از فقدان او تیره شد، خورشید و ماه، تاریک و ستارگان پراکنده شدند، آرزوها ناکام ماند، کوهها فروافتادند و حریم، تباه گردید و با وفات او، حرمت، پامال شد. پس بخدا سوگند، ضایعه ای کبری و مصیبتی عظیم بود. هیچ حادثه ای مانند آن نیست و هیچ رویدادی به پایهء آن نمی رسد. کتاب خدا آنرا آشکار کرده است، کتابی که درخانه هاتان، شب و روز، آرام و بلند، با تلاوت و درک، آنرا می خوانید. رویدادی که پیش از این به انبیاء، وارد شده است. حکمی حتمی و قضایی قطعی است. (این حکم حتمی رحلت پیامبران، درآیهء ۱۴۴ آل عمران بیان شده که بانو به آن اشاره می کند). /ادامهء خطبهء فدکیه، فرداإن شاءالله/