⚫در کربلا چه گذشت؟⚫ ( ۹ )
🌹🌹أُولَٰئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا....
آنها هستند که در برابر شکیباییشان درجات عالى بهشت به آنان پاداش داده مى شود. و در آن، با تحیت و سلام رو به رو مى شوند. در حالیکه جاودانه در آن خواهند ماند. چه قرارگاه و محل اقامت نیکویى! ۷۵ و ۶ فرقان.
✅ مهمترین وصف عاشوراییان: شکیبایی.
شکیبایی یعنی حفظ آرامش و حفظ ثبات. یعنی تحمل، یعنی سست نشدن در راه رسیدن به هدف.
🖤کاش این واقعه حقیقت نداشت🖤
🕌 مرحوم دکتر احمد بیرشک، واقعهء عاشورا را بر اساس مقاتل، زمانبندی کرده و حدود ساعات وقایع آنروز را مشخص نموده است.
🖤چهارشنبه دهم محرم سال شصت و یک هجری قمری، مصادف با چهارشنبه بیست و یک مهر سال پنجاه و نه هجری شمسی.
حدود ۴/۴۰ اذان صبح)پس از نماز، امام برای یارانش سخنرانی کرد و آنها را به صبر و جهاد دعوت نمود.
حدود۵)به دستور امام، زنان و کودکان را در یک خیمهء بزرگ جمع کردند و پشت آنرا خندق کنده، با خار و بوته پر کرده و آتش زدند تا دشمن نتواند از پشت به خیمه حمله کند و مردان، مقابل خیمه صف آرایی کردند (نمایش غیرت).
حدود۶، طلوع آفتاب)امام رو به سپاه دشمن، خطبه ای خواند.
حدود۷)بعضی از یاران امام با کوفیان سخن گفتند. در این هنگام امام فریاد زد هل من ناصر ینصرنی؟ حر، که طی روزها مشاهدهء اوضاع کربلا، منقلب شده بود، به سرعت به ندای امام لبیک گفت و به سپاه امام پیوست.
حدود۸)اولین تیر بدستور عمرسعد به سپاه امام پرتاب شد، پس از آن تیرباران کردند که پنجاه نفر از یاران امام شهید شدند.
حدود۹)سپاه کوفه از دو جناح به سپاه امام حمله کردند، پس از ساعتی مجبور به عقب نشینی شدند و عمر دوباره دستور تیرباران داد که پنجاه نفر دیگر هم شهید شدند.
حدود۱۱)امام دستور داد یکنفر یکنفر به میدان بروید. اصحاب اجازه ندادند تا زنده اند، کسی از بنی هاشم پای به میدان گذارد.
حدود ۱۱/۵۰)لحظه شهادت حبیب بن مظاهر، موقع اذان ظهر بود. امام برای انجام فریضهء نماز، مهلت خواست و به قاعدهء نماز خوف، شکسته نماز خواندند.
حدود۱۳)حالا همهء یاران امام شهید شده اند و نوبت به بنی هاشم رسیده. اولین نفر علی اکبر، فرزند امام به میدان رفت. نقل است دویست نفر را کشت اما تشنگی امانش نمیداد، بسوی پدر آمد جرعه ای آب خواست، پدر، لبهای او را بوسید و او را به میدان راهی کرد. پس از شهادت علی اکبر، هر که از بنی هاشم که در تیربارانها شهید نشده بود، یک به یک به میدان می رفتند و مقابل دیدگان امام، پس از نبردی جانانه به شهادت می رسیدند، برادرها، برادرزاده ها، خواهرزاده ها و عموزاده ها. امام، مردان خانواده را فقط در ظرف یکساعت از دست داد.
حدود۱۴)حالا فقط امام مانده و حضرت عباس. امام، او را برای آوردن آب به سمت فرات فرستاد و..... قمر بنی هاشم، جانسوزانه به شهادت رسید.
حدود۱۵، ۳بعد از ظهر)حالا امام، کودک شیرخوارش را به میدان می بَرد تا با کشته شدن او خباثت دشمن را که در همیشهء ایام، خصوصیات مشترکی دارند به مردم زمان خودش و نسلهای آینده نشان دهد. از یزید کافر و ابن زیاد جنایتکار و شمر خبیث، تا عمر بن سعد دنیاپرست و مردمانی که بوسیلهء پول و قلمشان، هر چه توانستند بر علیه امام شوریدند. و آنان که به دلیل حماقت، امام را تنها گذاشتند و آنان که فقط کافیست کسی مزاحم نماز و روزه و حجاب آنان نباشد، مشکل مالی هم نداشته باشند، دیگر برایشان فرقی نمیکند جامعه در چه وضعی است؟ جهان اسلام با چه مشکلاتی روبروست؟ آیا اسلام در خطر است یا نه؟ 👈همینکه اسلام آنان در خطر نباشد کافیست.
⚫همهء آنان با هم، طفل امام را بر روی دست او کشتند و اینگونه این طفل، مهر حقانیت پدرش شد.
🖤😔حالا نوبت خود امام است که به میدان برود. پس از وداع جانسوز از اهل بیت، امام راهی میدان شد. ابتدا کسی حاضر به مقابله نبود، اما کم کم دور امام را گرفتند و نبرد آغاز شد. پس از ساعتی، در حالیکه امام بسیاری از سپاه دشمن را از پای در آورده بود، نیمه جان از اسب به روی زمین افتاد. در این هنگام اسب امام به خیمه برگشت و اهل خیمه بیرون آمدند. عبدالله بن الحسن علیه السلام، خود را به عمویش رساند. او یازده سال سن داشت و از یکسالگی که پدرش را به شهادت رساندند، در دامان امام حسین بزرگ شده بود. اما دشمن خبیث به او رحم نکرد و او را در آغوش امام به ضربت شمشیر به شهادت رساند. در این لحظه امام، کوفیان را نفرین کرد که: خدایا باران آسمان و روییدنی را از ایشان بگیر.
حدود۱۶)لحظهء شهادت امام نزدیک میشود.
ادامهء پیغام و شهادت امام حسین، فرداإن شاءالله.
/ عزاداریها برای امام حسین، فقط اشک ریختن نباشد. او را بشناسیم و علل قیامش را درک کنیم. و بعد از اینهمه مصیبتی که بر اماممان وارد شده، دشمنانمان را تشخیص دهیم. دشمنان ما دشمنان دین ما هستند و جای هیچگونه چشم پوشی و اغماض هم نیست.
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۰ )
🌹🌹 إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ.....
به یقین کسانیکه گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است. سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است. ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم، و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مى شود! اینها وسیلهء پذیرائى از سوى خداوند آمرزنده و مهربان است. ۳۰ تا ۳۲ فصلت.
گفتگوی سفیران پروردگار است با کاروانیان عشق.
🕌 عصر عاشورا، شهادت امام حسین.
قبلا عذرم را بخاطر بیان بعضی از جزئیات بپذیرید ⚫
حدود ۱۶)شمار زیادی از سپاه دشمن به دست امام حسین علیهالسلام به هلاکت رسیدند. بسیاری از دلاوران و جنگاوران سپاه یزید سرنگون شدند و دیگر کسی جرئت به میدان آمدن نداشت.
امام حسین علیهالسلام در حالیکه در اثر شدت مبارزه و گرما و تشنگی، ضعیف و ناتوان شده بود، لحظهای ایستاد تا کمی استراحت کند؛ ناگهان، سنگی به پیشانی مبارکشان خورد. لباس خود را بالا زد تا خون صورتش را پاک کند، تیری سه شعبه از کمان حرمله، سینه مبارکشان را شکافت. آنگاه، سپاهیان عمر بن سعد توانستند با تیر و نیزه از هر طرف امام را مورد حمله قرار دهند..
🖤امام از اسب بر زمین افتاد. مدتی نسبتاً طولانی بر زمین کربلا بود، در حالیکه در خون خود میغلتید. کسی جرئت نزدیکشدن به او را نداشت (امان از دل زینب)، اما یک نفر، اشقی ترین اشقیاء، شمر ملعون توانست به پیکر نیمه جان امام، نزدیک شود. به ایشان رسید، زانو بر سینهء امام گذاشت، امام به چشمان او نگاه کرد، جهل و گمراهی در چشمانش موج میزد، امام او را به توبه و بازگشت بسوی خدا دعوت کرد، شکوه چشمان امام، شمر را گرفت. می گویند او نتوانست کار را تمام کند و بلند شد، و سنان بن انس، خبیث تر از شمر، به گودال آمد. از ترس اینکه مبادا شکوه چشمان امام، او را هم بگیرد، سر مبارک را بسمت خود کشید و از پشت، سر را برید (یاالله).
🖤سوزناکتر از آن اینست که قبل از لحظهء شهادت با گوشهء چشم خیمه ها را نگاه کرد و سپاه وحشی دشمن را دید که به آنها یورش بردند.
دو نفر، روز عاشورا ذبح شدند، یعنی زنده سر بریده شدند، امام حسین و طفل شیرخوارش. گردن کوچک این نوزاد، نتواست تیر سه شاخهء دشمن را تحمل کند و سر از بدنش جدا شد(در آغوش پدر !!!)
حدود ۱۷) امام، شهید شد. لباس او را غارت کردند، عمر ملعون، داوطلب طلبید برای تاختن بر بدن مطهر امام. گفته اند ده نفر که همگی حرام زاده بودند، داوطلب این عمل شنیع شدند. آنقدر بر بدن امام با اسب تاختند که سینه و پشت بدن، نرم شد (یاالله).
پس از آن، عمر لعنت الله علیه، دستور حمله به خیمه ها را صادر کرد. زبان از گفتن عاجز است، حتی نمیتوان به آنچه بر آنان گذشت فکر کرد. روی سنگها و تیغهای بیابان، به دنبال آنان می دویدند و آنانرا کتک می زدند، چادرهایشان را میکشیدند و آنانرا بر زمین می انداختند. خیمه هایشان را غارت کرده و به آتش کشیدند. این غارت و یورش وحشیانه به جمعی زن و کودک تشنه و گرسنه و مصیبت دیده و بی پناه، ساعتی بطول انجامید. پس از آن، عمر دستور توقف غارت را داد و زنان و کودکان را در خیمه ای جمع کردند. خیمه ای در کنار اجساد بدون لباس و بدون سر عزیزانشان. زنان و کودکان، خسته، مصیبت دیده و غمزده، غارت شده و تشنه، هراسان و لرزان، صورتها تفدیده، بدنها زخمی و تبدار، قلبها در طپش؛ حالا در تاریکی شب، در خیمه ای کنار هم و نزدیک اجساد عزیزانشان نشسته اند. حقیقتاً نمیتوان تصور کرد.
غریبانه ترین و سخت ترین شبی که روزگار به خود دیده. نه پیش از آن بوده و نه بعد از آن خواهد بود.
آنشب را به صبح رساندند. عمر ملعون، تا ظهر مشغول دفن اجساد لشکرش بود. پس از آن، زنان و کودکان را به زنجیر کشید و بعضا بر شترهای بدون جهاز سوار کرد با پای برهنه بر سنگهای داغ صحرای کربلا از بین اجساد عزیزانشان، آنها را عبور داد و به سمت کوفه برد. کسی جرئت نداشت به سمت اجساد برود وگرنه با تازیانه به جانش می افتادند.
مصیبت عظمایی که تاریخ بشریت به خود ندیده و نخواهد دید.
آنان اینهمه مصیبت کشیدند تا آخرین و کاملترین کلام خدا را برای بشریت حفظ کنند. همهء انسانها، همهء مسلمانها و همه شیعیان، مدیون آنان هستیم.
یازدهم محرم، کاروان اسرا به کوفه رسید.
/إن شاءالله هر روز ساعت ۱۶ یک پیغام قرآنی در کانال قرار میگیرد/
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۱۱ )
🌹🌹 یاأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلِی فِی عِبادِی، وَ ادْخُلِی جَنَّتِی.
تو اى روح آرام یافته! بسوى پروردگارت بازگرد در حالیکه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است. پس در سلک بندگان(خاص و خالصم) در آى. و در بهشتم وارد شو! ۲۷ تا ۳۰ فجر.
فرمایش پروردگار با کاروانیان عشق به ولایت و امامت امام حسین علیه السلام.
ادامهء شرح واقعهء عاشورا.
👈 لازم به یادآوری است. منبع، کتاب ارزشمند نفس المهموم است به قلم دانشمند معظم شیخ عباس قمی، و ترجمهء آیت الله شیخ محمدباقر کمره ای.
🕌 ظهر فردای عاشورا، زنان و کودکان را به زنجیر کشیدند، دستهای آنانرا با زنجیر، به گردنشان آویخته و با پای برهنه بر زمین داغ و زیر آسمان داغ، از میان اجساد بدون لباس و بدون سر عزیزانشان، عبور دادند. هیچکس اجازه نزدیک شدن به اجساد را نداشت.
به نزدیک کوفه رسیدند، مردم برای تماشا جمع شده بودند. زنی از آنان سوال کرد کیستید؟ گفتند آل رسول الله. آن زن گریست و برای آنان چادر و روبند جمع آوری کرد و به آنها داد.
امام سجاد که بشدت بیمار بود هم در این کاروان حضور داشت. احتمالا ایشان در کربلا بیمار شده اند. چون جایی اشاره نشده که ایشان در مسیر مکه به کوفه بیمار بوده اند. امام سجاد چنان بیمار بوده که در حملهء لشکر عمر بن سعد به خیمه ها، از کشتن امام، صرف نظر میکنند و می گویند خودش خواهد مرد.
اهل کوفه از دیدن وضع اهل بیت امام حسین، به گریه افتادند و شیون کردند.
👈 امام سجاد فرمود: شما برای ما شیون و گریه میکنید؟ پس چه کسی ما را کشت؟
💚 زینب کبری، به مردم اشاره کرد گوش کنید. نفسها در سینه حبس شد، زنگها را خاموش کردند، بانوی صبر و استقامت، سخن آغاز کرد: 👇
ای اهل کوفه! ای اهل لاف زن و پیمان گسستن و عقب کشیدن! هلا(آگاه باشید) گریه ها نیارامد و ناله ها فرو ننشیند. همانا مثال شما، مثال آن زنی است که رشتهء محکم خود را واتابد. و شما پیمان خود را وسیلهء دغل سازید، جز لاف و خودبینی و گزاف و دروغ در شما چیزی نیست. تملق گویی کنیزان و کرشمه نوازی دشمنان را شیوهء خود کرده اید، سبزهء پهنزارید یا زیور گورستان. هلا چه بد برای خود پیش آوردید که خدا بر شما خشم کرد و در عذاب ابد جا کردید. برای پدرم گریه میکنید؟!!! آری بخدا باید گریه کنید، زیرا شما را همان گریه شایسته است. پر بگریید و کم بخندید که چنان آلودهء ننگ و گرفتار رسوایی آن هستید که هرگز نتوانید آنرا شست.
چگونه خون زادهء خاتم نبوت و معدن رسالت از خود بزدایید که سید جوانان اهل بهشت و ستاد نبرد و پناهگاه همهء شما بود. برای شما جایگاه آرامش و سازش بود. درد شما را درمان میکرد و از پیشامدهای بد، شما را نگهداری میکرد. در ستیزه جویی با هم به او مراجعه میکردید، منطق درست شما به او تکیه داشت و او چراغ راه شما بود و چه بد باری برای قیامت خود به دوش گرفتید. نابودی، نابودی، سرنگونی.
تلاشها بر باد رفت و دستها از کار ماند و معامله، سرمایه را بر باد داد، در خشم خدا جا گرفتید و سکه خواری و گدایی بر جبین شما زدند.
وای بر شما، می دانید چه جگر گوشه ای از پیامبر پاره کردید؟ و چه پیمانی از او شکستید؟ و چه خاندان گرامی از او به بازار آوردید؟ و چه پردهء حرمتی از او دریدید؟ و چه خونی از او ریختید؟ چیز ناهنجاری آوردید که بسا آسمانها از هم فرو ریزد و زمین بپاشد و کوهها با خاک یکسان شود.
عروس عملیات شما بی مو، بی سابقه، بدنما، کور و زشت و کج خُلق است. عجب نکنید اگر که آسمان خون بارد؟ عذاب آخرت رسوا کننده تر است و آنان، یاوری نجویند. مهلت، شما را سبک سر نکند (فارغ از کاری که کرده اید، نمیشوید) زیرا کسی بر خدای عز وجل پیشدستی نتواند و خون خواهی از او فوت نشود. نه هرگز. پروردگارت برای ما و آنان در کمین است.
سپس اشعاری خواند و روی از کوفیان برتافت. و به نوحه سرایی و گریه پرداخت و مردم هم همنوا با او گریه و شیون میکردند.
👈 در این هنگام، امام سجاد عمهء خود را آرام کرد و به مردم اشاره کرد که سکوت کنند. سپس سخن گفتن را آغاز نمود.
/خطبهء امام سجاد،برای کوفیان،فرداإن شاءالله/
✅ تفسیر خطبهء حضرت زینب از زبان دانشمندمعظم، شیخ عباس قمی:
وقتی کسی، ناحق بر بشر مسلط شود، این بشر شریف را در منجلاب اخلاق فاسد سرنگون میکند. به او در برابر انجام خدمتهای ناروا، آفرین میگوید، نشانه های رنگارنگ بر سینهء او می آویزد و او را خودبین میسازد و او را دشمن ستا می نماید، چنین کسی، روی و زبانش خوش نما ولی نهادش پلید است. و در قسمت دوم خطبه، ریختن خون زادهء رسول الله و بی حرمتی به خاندان پاک ایشان را تاثیر بدی می داند که مردم از حکومت امویان گرفته اند. و در قسمت سوم، فوائد وجود امام و اوصاف او را بیان میکند.
/إن شاءالله هر روز ساعت ۱۶ یک پیغام قرآنی در کانال قرار میگیرد/
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۲ )
🌹🌹وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِي....
و کسانیکه ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادند، آنانرا در غرفه هایى از بهشت جاى مى دهیم که نهرها در زیر آن جارى است. جاودانه در آن خواهند ماند. چه خوبست پاداش عمل کنندگان. همان کسانیکه صبر (و استقامت) کردند و تنها برپروردگارشان توکّل مى کنند. ۵۸ و ۹ عنکبوت.
همان صبر و توکلی که در کربلاییان موج می زد.
🕌 پس از آنکه زینب کبری، در بدو ورود به کوفه، با سخنانش، بر طبل رسوایی آل امیه کوبید، حضرت سجاد سخنان حضرت زینب را ادامه داد.
🖤 امام سجاد، عمهء خود را از گریه آرام کرد و به مردم در حال گریه اشاره کرد که ساکت باشید، و چنین فرمود:
👈 ای مردم! هر که مرا می شناسد که می شناسد، هر که نشناسد، من علی بن الحسینم که او را در کنار فرات، بیگناه، سر بریدند. من پسر آن کسی هستم که پردهء حرمتش را دریدند و نعمت زندگانیش را ربودند و مالش را چپاول کردند و اهل و عیالش را اسیر نمودند. من پسر کسی هستم که او را دسته جمعی کشتند و همین افتخار مرا بس؛
ای مردم! شما را بخدا، می دانید که به پدرم دعوتنامه نوشتید و او را گول زدید و از طرف خود عهد و پیمان با او بستید و با او بیعت کردید و در عوض، با او نبرد کردید و او را واگذاشتید؟ نابود کند شما را آنچه برای خود پیش آوردید و زشت باد نظریهء شما، با چه چشمی به رسول خدا نگاه می کنید آنگاه که به شما گوید: عترتم را کشتید و حرمتم را بریدید و از امتم نیستید؟
⚫ آواز مردم به گریه بلند شد و یکدیگر را فریاد می زدند: شما هلاک شدید و نمی دانید.
👈 سپس حضرت ادامه دادند:
رحمت خدا بر آنکه اندرزم بپذیرد و سفارشم را در راه خدا و رسول و خاندانش نگهدارد که ما را نسبت به رسول خدا پیروی خوبیست.
⚫ مردم گفتند: یابن رسول الله، ما همه شنوا و فرمانبردار و حرمت دار شمائیم، نه از تو روگردانیم، نه از تو کناره می گیریم. به ما دستور بده. خدایت رحمت کند، ما در جنگ و صلح با توایم و از هرکه بر تو و بر ما ستم کرده خ نخواهی می کنيم.
👈 امام فرمودند:
هیهات هیهات، ای دغلبازان پرنیرنگ، میان شما و هوس بیجای شما مانع بزرگیست. میخواهید به من رو کنید به همان وضعی که پیش از این به پدرانم رو کردید؟ نه، هرگز به پروردگار شتران بانشاط حاجیان، هنوز زخم عمیق کشته شدن پدر و خاندانم در روز گذشته به هم نیامده، داغی که بر دل رسول خدا و پدرم و فرزندانشان آمده فراموشم نشده، استخوانهای گردنم را از هم جدا کرده، تلخی آن در میان حلقوم و حنجره ام مانده و تا استخوان سینه گلوگیر من است، خواهشم اینست که نه به سود ما باشید و نه به زیان ما.
🖤 پس از امام سجاد، ام کلثوم سخن گفت:
ای اهل کوفه! بد ببینید، چرا دست از یاری حسین برداشتید و او را کشتید و اموالش را بردید و خود را وارث آن کردید و زنانش را اسیر کردید و او را سرکوب نمودید؟ نابود و ریشه کن شوید، وای بر شما، می فهمید چه به سر خود آوردید؟ و چه بار گناهی بر دوش برداشتید؟ و چه خونهایی را ریختید؟ و چه بانوانی را اسیر کردید؟ و چه کودکانی را لخت نمودید؟ و چه اموالی را غارت کردید؟ بهترین مردان، پس از پیامبر را کشتید و رحم از دل شما برداشته شد. هلا (آگاه باشید) که حزب الله، کامیاب است و حزب شیطان، زیانکار.
🖤 سپس با اشعاری سوزناک، نوحه سرایی کرد و مردم از گریه و شیون، جنجال کردند، زنان خاک بر سر ریخته و به خود سیلی می زدند و، وای وای می گفتند و مردان، می گریستند و ریش خود میکندند.
پس از آن، اهل کوفه خرما و نان و گردو بدست کودکان اسیر میدادند. 🖤 ام کلثوم فریاد زد: ای اهل کوفه صدقه بر ما اهل بیت پیامبر، حرام است و آنها را از دست و دهان کودکان می گرفت و به زمین می انداخت و مردم می گریستند.
فرمود: خاموش باشید ای اهل کوفه، مردان شما ما را کشتند و زنان شما بر ما گریه میکنند، حاکم میان ما و شما در روز جزا خداست، در این میان که با مردم سخن میگفت، سرها را آوردند.
/سرهای شهدای کربلا را عصر عاشورا به کوفه برده بودند، اینک آنها را به میدان کوفه آوردند که با اسرا نزد عبیدا... ببرند/
🖤 در این هنگامه، چشم بانوی صبر و استقامت، زینب کبری، به سرها افتاد. گویند، سر خود را به محمل کوبید و از آن خون جاری شد و شروع به نوحه سرایی کرد. (محمل، اتاقکی چوبیست که روی شتر قرار میدهند برای افراد مهم. اما محملی که زینب، را بر آن نشانده بودند، شایستهء این بانو نبود، دو جایگاه چوبی بدون سقف، برای نشستن، از دو طرف شتر آویزان کرده بودند و بانوان اسیر را در آنها جای داده بودند. و این اسف بارترین و توهین آمیزترین شکل ممکن بود).
🖤 پس از آن سرها و اسرا را در کوچه های کوفه چرخاندند و به قصر ابن زیاد ملعون بردند 🖤
/ کاروان اهل بیت امام حسین در قصر کوفه، فرداإن شاءالله /
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۳ )
🌹🌹إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ...
کسانیکه گفتند: پروردگار ما، خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگین مى شوند. آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى مانند. این پاداش اعمالى است که انجام مى دادند. ۱۳ و ۱۴ احقاف.
👌 زنان و مردان کاروان عاشقان خدا.
موحدان حقیقی، بااستقامتی مثال زدنی. برای تحقق آرمانهایشان، نه می ترسیدند و نه اندوهگین می شدند.
ادامهء شرح واقعهء عاشورا.
🕌 پس از سخنان کوبندهء زینبین و امام سجاد، در بدو ورود به کوفه، آنها را همراه سرها در شهر چرخاندند و شب، در خانه ای کنار مسجد کوفه جمع کردند و فردا بهمراه سرهای شهدا به قصر ابن زیاد بردند.
👈 شیخ صدوق، محدث بزرگ، همان ابن بابویه که در شهر ری، مدفون است، از دربان عبیدا...، نقل میکند که: روز دوازده محرم، سر امام حسین را نزد ابن زیاد آوردند. دستور داد آنرا در تشت طلا بگذارند. سپس با چوبدستی خود بر دندانهای سر مبارک میزد و میگفت: ای اباعبدالله، زود پیر شدی. مردی از حاضران گفت: من رسول خدا را دیدم که جای چوبت را میبوسید. جواب داد: امروز، به روز بدر است(یعنی روز ماه کامل. اینرا از شدت خوشی می گفت).
👈 به نقل از شیخ مفید، زینب که جامه های پستی، قبل از آغاز نبرد روز عاشورا پوشیده بود، در کناری نشسته بود و زنان، دورش بودند. ابن زیاد گفت: او کیست؟ جوابی نشنید. دوباره و سه باره سوال کرد. یکی از زنان گفت: او زینب، زادهء فاطمه، دختر پیامبر است. ابن زیاد گفت: حمد خدا را که شما را رسوا کرد و کشت و پدیدهء شما را دروغ در آورد.
🖤 زینب فرمود: حمد خدا را که ما را به پیغمبرش گرامی داشت و از پلیدیها به نهایت، پاکیزه کرد، همانا فاسق، رسوا میشود و فاجر، دروغ می گوید و چنین کسی از ما نیست.
ابن زیاد گفت: خدا با خاندانت چه کرد؟
فرمود: برای آنها شهادت را مقدر کرده بود و به آرامگاه خود رسیدند و خدا میان تو و آنها جمع کند و حسین، در برابر حضرت حق، تو را محاکمه و دادخواست کند. و من در این واقعه، جز نیکی چیزی ندیدم. اینها مردانی بودند که خدا شهادت را برای آنها مقدر کرده بود.
ابن زیاد، غضب کرد و بر او برافروخت. زینب فرمود: به جان خودم پیر و برنایم را کشتی و خاندانم را برانداختی و شاخه هایم را بریدی و ریشه هایم را کندی(البته)اگر دلت به این خنک شده باشد(و بیشتر از این نخواهی که آزارمان دهی).
⚫ آنگاه ابن زیاد رو به امام سجاد کرد و گفت تو کیستی؟ فرمود: علی بن الحسینم. گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ فرمود: من برادری داشتم بنام علی که مردم او را کشتند. ابن زیاد گفت خدا او را کشت. امام فرمود: الله یتوفی الانفس قبل موتها (۴۲ زمر)وقت مرگ، خدا هر جانی را قبضه کند.(یعنی او زمان مرگش نرسیده بود که خدا جانش را گرفته باشد بلکه تو او را کشتی).
ابن زیاد غضب کرد و گفت: او را گردن بزنید. زینب کبری او را در آغوش گرفت و گفت اگر بخواهی او را بکشی مرا هم بکش.
سپس ابن زیاد در انظار عموم از کشتن امام سجاد صرف نظر کرد.
(این دومین بار بود که حضرت زینب جلوی کشتن امام زین العابدین را میگرفت. یکبار هم وقتی لشکریان عمر بن سعد، به خیمه ها حمله کردند، خواستند امام سجاد را بکشند که زینب کبری مانع شد. و آنها گفتند او شدیدا بیمار است و خودش خواهد مرد).
👈 به نقل از شیخ صدوق، در این هنگام به دستور ابن زیاد، امام سجاد و زنان و کودکان را به زنجیر کشیده و در میان گریهء مردمان، در شهر چرخاندند و به زندان بردند.
ابن زیاد، لعنت الله علیه، اهل بیت امام حسین را چند روز در زندان کوفه نگهداشت تا شاید بتواند آنها را یا اعدام کند و یا بعنوان برده به نقاط دور بفرستد. اما روشنگری زینبین و امام سجاد برای مردم کوفه، دست عبیدا... را برای هرگونه آسیبی به اسرا بسته بود. لذا پس از چند روز، بناچار، آنها را به دست شمر بن ذی الجوشن سپرد و راهی شام کرد. سرهای مبارک را هم به حربن قیس، سپرد و همراه اسرا به شام فرستاد.
/زنان و کودکان مصیبت دیده، حالا باید در یک مسیر طولانی، در کاروانی باشند که سرهای عزیزانشان برنیزه، همراه آنهاست و رئیس کاروان هم، شمر خبیث است!!!
بااین وجود، ذره ای از صبر و شکیبایی و ثباتشان کم نشد و با حفظ آرامش توانستند پیام عاشورا را با این دقت و عظمت به آیندگان برسانند/
👈 ابن شهر آشوب در مناقب می گوید: ترتیب منازلی که کاروان در آنها فرود آمدند، از عسقلان است تا موصل و حمص و دمشق و بعضی جاهای دیگر. که برای سر معظم امام حسین، زیارتگاهها و کراماتی معروف است.
إن شاءالله، آنچه راجع به این زیارتگاهها که از منابع موثق شیعه بدست رسیده، از فردا می خوانیم.
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۴ )
🌹🌹وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ.....
(در آنروز) بهشت را به پرهیزگاران نزدیک مى کنند، و فاصله اى از آنان ندارد. این چیزى است که به شما و به توبه کاران و کسانیکه پیمان ها را حفظ مى کنند و آن کسیکه از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضر شود، وعده داده شده. به سلامت وارد بهشت شوید، امروز روز جاودانگى است. هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست، و نزد ما نعمتهاى بیشترى است (نعمتهایی که به فکر هیچکس نمی رسد). ۳۱ تا ۳۵ ق.
عاشقان خدا و بهشتی که به آنها وعده داده شده.
ادامهء شرح واقعهء عاشورا.
🕌 بعضی منازلی که کاروان، از کوفه تا شام در آنها فرود آمدند، به اجمال:
👈 وقتی می خواستند، کاروان را به داخل شهر موصل ببرند، شمر ملعون دستور داد نزد حاکم شهر رفته و گفتند: آذوقه برای ما فراهم کنید و شهر را آذین ببندید. اهالی موصل که اسرا را نمی شناختند و فقط می دانستند که آنها اسرای جنگ هستند، تصمیم گرفتند هر آنچه کاروان نیاز دارد در اختیارش قرار دهند اما کاروان، وارد شهر نشود و از همانجا به سمت شام برود.
آنها در یک فرسخی شهر، منزل کردند و سر شریف را روی تخته سنگی قرار دادند. از سر، قطره خونی بر آن سنگ چکید و مانند چشمه ای از آن، خون می جوشید. مردم، اطراف آن جمع شده و به واقعیت پی بردند و شروع به عزاداری کردند.
این شیوه در این مکان تا دوران عبدالملک مروان، ادامه داشت تا اینکه او دستور داد آن سنگ را از آنجا به جای دیگر بردند و اثر آن محو شد. ولی در آنجا گنبدی ساخته اند که بنام مشهدالنقطه معروف است. البته در بعضی اخبار، این نقطه را در حلب می دانند ولی در کتب موثق شیعه، معتقدند این اتفاق در موصل افتاده.
👈 دومین مکانی که به نقل از شیعه، کاروان اسرا در آنجا منزل کرده اند، نصیبین است. وقتی به نصیبین رسیدند، والی این شهر، منصوربن الیاس، دستور داد شهر را آذین بستند و ملعونی خواست با سر امام حسین وارد شهر شود. اسب او سر باز زد. آنرا عوض کردند، آنهم سر باز زد، چند بار اسب را عوض کردند ولی هیچیک از آنها به داخل شهر نرفتند. مجبور شدند سر را بیرون شهر گذاشتند. چه غوغایی!!!! بر امام سجاد و زنان و کودکان چه گذشته، فقط خدا میداند.
👈 و در حماة هم، مسجدی است بنام مسجدالحسین، در آنجا سنگی است که روی آن به اندازهء گردن، فرو رفته و جای خون خشکیده ای بر آن نمایان است. این سنگی است که سر امام را بر روی آن نهاده اند.
👈 دیگر در جایی، مشهد الرأس دیده نمیشود، مگر دو مسجد بنامهای راس الحسین که یکی در کنار درب شمالی صحن اباعبدالله قرار دارد و دیگری، در پشت مسجد کوفه بنام مسجد حنانه.
امام صادق فرمود، سر جدم را از کربلا به اینجا آورده اند و از اینجا به کوفه نزد عبیدا... بردند.
سپس در آنجا دو رکعت نماز خواند.
👈 و اما نزدیک حلب هم زیارتگاهی هست بنام مشهد السقط. که روی کوهی به نام جوشن قرار دارد. که کنار این کوه، گورستان شیعیان است. مقبرهء ابن شهر آشوب یکی از محدثین بزرگ شیعه هم در آن گورستان واقع شده. اما نقل است یکی از زنان حرم، که باردار بوده در آن مکان، به علت سختی اسارت، سقط جنین کرده.
⚫ بالاخره به هر دشواری که بود، سفر سخت و طاقت فرسای کاروان معظم امام سجاد به پایان رسید و آنها به شام، مقر حکومت یزید ملعون رسیدند. آن مقدار که شرم اجازه دهد، آنچه بر سر اهل بیت امام حسین، در این شهر آمده، إن شاءالله در پیغامهای بعدی ارسال میشود.
/إن شاءالله هر روز ساعت ۱۶ یک پیغام قرآنی در کانال قرار میگیرد/
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۵ )
🌹🌹إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ....
کسانیکه ایمان آوردند واعمال صالح انجام دادند، بهترین خلق (خدا) هستند. پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى جاویدان بهشتى است که نهرها از پاى درختانش جارى است. همیشه در آن مى مانند. (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از او. و این (مقام والا) براى کسى است که از (مخالفت) پروردگارش بترسد. ۷ و ۸ بینه.
بهترین خلق خدا.
امام حسین و یارانشان.
ادامهء شرح واقعهء عاشورا.
🕌 اوائل ماه صفر، کاروان امام سجاد به شام رسید.البته شرم است ازبیان همهء آنچه در بارهء وضع و اوضاع کاروانیان گفته شده. فی المثل، در بدو ورود به شام، ام کلثوم، به ساربان گفت: از تو حاجتی دارم. سرها را از یک در وارد شهر کنید و زنان و کودکان را از دری دیگر، تا مردم، اهل حرم را با این اوضاع نبینند و تماشا نکنند............بماند.
👈 در بحارالانوار و مناقب، وقایع آنروز را از زبان سهل بن سعد، از توابع، اینگونه نقل میکنند. (توابع، به فرزندان صحابی پیامبر گفته میشود).
⚫ شهر را طوری آذین بسته بودند که تا آنزمان چشمی ندیده بود. زنان و مردان بسیاری از اهل شام، جامه های نو پوشیده بودند و با ساز و طنبک، آواز خوانی و رقاصی میکردند. محشری در شهر برپا بود. همهء مردم در کوچه ها بودند.
اسرا و سرها در میان ازدحام جمعیت، و در میان پایکوبی و شادمانی آنان، وارد شهر شدند. و با رنج فراوان از میان شلوغی جمعیت گذر کردند.
کاروان معظم را به خانهء خرابی هدایت کرده و سه روز در آنجا نگه داشتند و مردم، مشغول برگزاری جشن و پایکوبی بودند.
گفته شده اهل حرم میگفتند، اینان ما را به این خانه خرابه آورده اند تا بر سرمان خراب شود و بمیریم.
🖤🖤 شاید قلب دختر خردسال امام حسین در همین مکان و همین زمان، دیگر تاب نیاورد و از حرکت ایستاد.
💚 برای او، سختیها از زمانی شروع شد که آب را به رویشان بستند. او از آن لحظه دشمن را دید و پی برد خطری در پیش است. تا آن لحظه سرش به بازی گرم بود. پس از آنکه دشمن را دید، تشنگی و پس از آن گرسنگی امانش را برید، پس از آن، روز سخت و دشوار عاشورا رسید، صدای هیاهوی جنگ و خوردن شمشیرها بهم و فریادهای دشمن نابکار و رجزخوانیهای مردان سپاه پدرش در گوشش می پیچید، او می دید سپاه چند ده نفری پدرش را در مقابل سی هزار مرد مجهز به انواع سلاحهای جنگی. او در آنروز، شاهد کشته شدن برادر بزرگ و برادر نوزادش بود، شاهد کشته شدن عموها و عمو زاده ها و کشته شدن همهء مردان همراهشان، لحظه به لحظه، ترس و وحشت او از مردان جنگی دشمن بیشتر میشد، صدای شیون زنان و بی قراری کودکان، قلبش را به تپش می انداخت، بعد از آن چشم انتظاری عموی دلاور، که برای آوردن آب رفت و دیگر بازنگشت و تکیه گاه پدر و اهل حرم فرو ریخت، پس از آن وداع جانسوز با پدر، پس از آن شهادت پدر، پس از آن یورش وحشیان به سمت او و اهل خیمه، فرار این طفل معصوم به روی سنگهای داغ و خارهای بیابان، او می دوید و کتک میخورد، پس از آن سخت ترین شبی که روزگار به خود دیده، پس از آن عبورش از میان اجساد بدون سر و بدون لباس عزیزانش، پس از آن به زنجیر کشیدن و آغاز اسارتی سخت طولانی و طاقت فرسا، پس از آن چرخاندن در میان شهر کوفه و مردمانش، پس از آن دیدن سر بابا از دور در قصر عبیدا...، پس از آن آغاز حرکت طولانی در سخت ترین شرایط و زنجیر بر دست و پا به سمت شام، همراه سر بابا بر نیزه، پس از آن هلهله و پایکوبی شامیان فاسد، پس از آن خرابه های شام......
او مادر نداشت، مادرش بهنگام بدنیا آوردن او از دنیا رفته بود. او در آغوش پدر و عمه هایش بزرگ شده بود، اما دیگر آغوش هیچکس آرامش نمی کرد. او بابایش را می خواست. زاری و بی قراری کرد، نامردها سر پدرش را که پارچه ای بر رویش کشیده بودند برایش آوردند. حالا سر خونین و خاک آلود پدر در مقابل دیدگانش قرار گرفت.
🖤 او از کبودیهای بدنش گفت، از جای زنجیر بر گردن و دستانش، از دندان شیری شکسته اش، از آبله های پاهایش، گفت و گفت و گفت و قلبش از حرکت ایستاد.
دیگر تاب نوشتن نیست.
💚 السلام علیک یا ابا عبدالله 💚
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۶ )
🌹🌹إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ.....
خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را خریدارى کرده، که بهشت براى آنان باشد. (آنها) در راه خدا پیکار مى کنند، مى کشند و کشته مى شوند. این وعدهء حقیست بر آنها، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده. و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟اکنون، به دادوستدى که با خدا کرده اید، شادمان باشید. و اینست همان رستگارى و پیروزى بزرگ. ۱۱۱ توبه.
ادامهء شرح واقعهء عاشورا:
کاروان خاندان نبوت در شام:
🕌 به نقل از سهل بن سعد(از توابع رسول الله)پس از سه روز، کاروان اسرا را از خرابه، به کاخ یزید ملعون بردند (بدون رقیه خاتون).
یزید بر تختی مرصع نشسته و شادمان منتظر سر بریدهء امام مظلوممان بود. سرها را آوردند.
⚫ شیخ قمی میگوید، یزید ملعون، آبجو می نوشید و از دهان بر،.........،می پاشید و شطرنج، بازی میکرد. امام سجاد فرمود: بعد از این، نوشیدن آبجو و بازی شطرنج برای هرکه پیرو ماست حرام است(امروزه علمای دین، شطرنج را با قید شروطی، جایز میدانند).
زحربن قیس، مسئول بردن سرها به شام بود، به امید دریافت جوایز، رو به یزید کرد و گفت: مژده گیر به فتح و نصر خدا، حسین و یارانش بر ما وارد شدند. جلوی آنها رفتیم و گفتیم، یا تسلیم عبیدالله بن زیاد شوند یا بجنگند، راه دیگری ندارند. و حسین، جنگ را بر تسلیم اختیار کرد. ما با آفتاب زدن روز دهم محرم، بر آنها تاختیم و گرد آنها را گرفتیم. بخدا به اندازهء نحر شتری یا خواب میانه روزی، نگذشت که تا نفر آخر آنها را کشتیم و بدنهای آنها، برهنه و خون آلود و چهره هایشان بر خاک بود. و آفتاب، آنها را تافته بود و باد بر آنها غبار می ریخت.
سخنانش تمام شد و در انتظار پاداش ماند.
یزید گفت، حسین را هم نمی کشتید از شما راضی بودم و جایزه ای هم به او نداد.
⚫ حالا کاروان معظم را مقابل یزید نشانده اند، و بسیاری از شیوخ و بزرگان قبایل، حتی بزرگان بلاد غیر اسلامی هم به آنجا دعوت شده اند و خانوادهء یزید ملعون هم در پس پرده نشسته اند.
در کاخ شام، چند اتفاق مهم افتاد که باعث روشنگری حاضران شد. مهمترین آنها را میخوانیم:
👈 یکی از میهمانان یزید، ایلچی، از اشراف روم بود. گفت: ای پادشاه عرب، این سر از کیست؟ یزید گفت: این سر حسین بن ابیطالب است. رومی گفت: مادرش کیست؟ گفت: فاطمه دختر پیامبر. آن رومی نصرانی گفت: اف بر تو و دینداری تو. پدر من از نواده های داوود است که میان من و او، پدران بسیاری است و نصاری به این واسطه مرا بزرگ می شمارند و از خاک پایم برای تبرک می برند. آنوقت تو پسر دختر پیامبرت را که فقط یک مادر با پیامبر فاصله دارد، می کشی؟ من دیشب، پیامبر شما را خواب دیدم. به من گفت: ای نصرانی تو اهل بهشتی. من از این خواب، تعجب کردم. اینک معنای آنرا می دانم. و گفت أشهدأن لااله الاالله و أشهدأن محمدرسول الله. سپس سر امام را در آغوش گرفت و بوسید. همان دم به دستور یزید، گردنش را زدند.
👈 پس از آن، شیخی از شیوخ شام، برای اینکه اوضاع را سامان دهد، رو به اسرا کرد و گفت: حمد خدا را که شما را کشت و آشوب را خاموش کرد و هر چه بر زبانش، جاری شد، نثار خاندان عصمت و طهارت نمود(شرم از بیانشان).
پس از آنکه سخنانش تمام و لال شد، امام سجاد به او فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ گفت، بله همه را خوانده ام.
امام فرمود آیا این آیات را که میخوانم، دیده ای؟ و ادامه داد: بگو من از شما مزدی نمیخواهم جز مودت نزدیکانم(٢٣ شوری).
و، به ذی القربی حقشان را ادا کن (۲۶، اسراء).
و، خداوند، اراده کرده هر گونه ناپاکی را از اهل بیت، دور و آنها را تطهیر کند (۳۳، احزاب).
و، رو به شیخ شامی، فرمود: آیا این آیات را خوانده ای؟! ما همینهایی هستیم که خداوند در این آیات از آنها سخن گفته.
مجلس ساکت شد.
👈 یزید برای اینکه ذهن ها را از آیات مذکور دور کند، آیهء سی، از سورهء شوری را خواند: هر مصیبتی به شما میرسد، از خود شماست.
امام در جواب او آیهء ۲۲ حدید را فرمود: هیچ مصیبتى(ناخواسته)در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر اینکه همهء آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است. و این امر براى خدا آسان است.
👈 یزید نابکار نمی دانست که این مصیبت بر او وارد شده نه بر خاندان نبوت.
همچنان، مجلس در سکوت بود.
/ادامه فرداإن شاءالله/
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۱۷ )
🌹🌹بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ.
بله، (بهشت در انحصار هیچ گروهى نیست) هر کس خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش محفوظ است. نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مى شوند. ۱۱۲ بقره.
تسلیم مطلق، در برابر فرمان خدا و نترسیدن و اندوهگین نشدن از سختیهای این مسیر.
همانچه در کاروان عشق، به عیان دیده میشود.
ادامهء شرح واقعهء عاشورا.
🕌 یکی دیگر از اتفاقهایی که در کاخ یزید افتاد و باعث روشنگری شد، درخواست تاجر شامی بود.
👈 به نقل از شیخ مفید، تاجران شامی به یکدیگر گفتند، این اسرای زیبا، اسرای جنگی هستند؟!
یکی از آنها، فاطمه، دختر امام حسین را انتخاب و به یزید گفت او را به من بده. زینب کبری فریاد زد نه تو حق داری او را بخواهی و نه یزید حق دارد او را به تو بدهد. یزید غضب کرد و گفت، من این حق را دارم. زینب فرمود: هرگز. مگر اینکه از دین بیرون رفته باشی (در دین اسلام، زن مسلمان را به کنیزی نمی برند). یزید خشمگین شد و گفت پدر و برادر تو از دین خارج شدند. زینب فرمود: اگر تو مسلمانی، به دین خدا و جدم و پدرم و دین برادرم، به راه حق آمدی. همچنین جدت و پدرت. حالا امارت داری و به ستم، دشنام میدهی. تو امیرالمومنینی؟!!
👈 به دستور یزید، خطیبی بر منبر رفت و سخن گفت. آنچه میتوانست، در مدح یزید و معاویه بر زبان جاری کرد. امام سجاد بر او فریاد زد که ای وای بر تو، رضای خلق را بر غضب خدا خریدی؟ و جایت دوزخ است.
امام خواست سخن بگوید، یزید اجازه نداد، اما حاضران خواستند که امام سجاد سخن بگوید. او سخن گفت. سخنانی که دلها را لرزان و دیده ها را گریان کرد.
خطبه امام سجاد در شام:
💚 حمد از آن خداییست که آغازی ندارد، پاینده ای که پایانی ندارد، اولی که آغازش را آغازی نیست و آخری که آخرش را پایانی نیست. آنکه همه، فنا شوند و او بر جاست، شب و روز را او اندازه کرده و قسمتها را فراهم آورده، فتبارک الله الملک العلام... .
و خطبه را اینگونه ادامه داد:
خدا به ما علم و حلم و شجاعت و سخاوت و محبت در دل مومنان عطا کرده، و رسول خدا، و وصی او، و سیدالشهدا (حمزه، عموی پیامبر) و جعفرطیار در بهشت و دو سبط این امت و مهدی که دجال را می کشد، از آن ما هستند.
ای مردم! هر که مرا می شناسد، که می شناسد، و هر که نمی شناسد، او را به حسب و نسب خود مطلع کنم تا مرا بشناسد. منم پسر مکه و منا، منم پسر زمزم و صفا، منم پسر آنکه حجرالاسود را به اطراف ردا برداشت، منم پسر بهترین رداپوشان (ردای نبوت)، منم پسر بهترین طواف و سعی کنندگان، من پسر آنم که تا مسجدالاقصی او را شبانه بردند و منم پسر آنکه او را به سدرة المنتهی رساندند (بالاترین مرتبه بهشت)، منم پسر آنکه به حق نزدیک شد تا به اندازه کمانی (آیهء ۹ سورهء نجم)، منم پسر آنکه در خاک و خون غلطید، منم پسر آنکه جِنیان در تاریکی بر او نوحه گرند، و منم پسر آنکه پرندگان بر او شیون کنند.
چون سخن به اینجا رسید، صدای گریه و شیون مردم بلند شد. یزید دستپاچه شد و دستور داد اذان بگویید، وقت نماز است. مؤذن برخاست و گفت، الله اکبر، الله اکبر، امام فرمود: آری الله اکبر و أعلي و أجل و أكرم مما أخاف و أحذر. و چون گفت: أشهد أن لا اله الا الله، فرمود: من هم با هر شاهد، شهادت دهم و بر هر منكرى حمله برم كه لا اله غيره و لا رب سواه. و چون گفت: أشهد أن محمد رسول الله، امام، عمامهء خود را از سر برداشت و به مؤذن گفت: تو را به همین محمد، دمی ساکت باش.
سپس رو به یزید کرد و فرمود: ای یزید، این رسول عزیز کریم، جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد توست، همهء عالم می دانند که دروغ می گویی، و اگر بگویی جد من است، پس چرا از ستم، پدرم را کشتی و داراییش را غارت کردی و زنان همراهش را اسیر کردی؟
این را گفت و دست برد و گریبان چاک کرد و گریست و گفت: بخدا در این دنیا جز من کسی نیست که جدش رسول خدا باشد، چرا این مرد به ستم، پدرم را کشت و ما را چون رومیان، اسیر کرد؟ سپس فرمود: ای یزید، این کار کنی و گویی محمد، رسول خداست و رو به قبله بایستی؟ وای بر تو از روز قیامت که خصم تو جد و پدرم باشند.
یزید به مؤذن فریاد زد اقامه نماز بگو.
میان مردم همهمه و زمزمهء بزرگی برخاست و برخی با او نماز خواندند و برخی نخواندند.
( جانمان به قربان امام مظلومی که باید اینگونه ظالمانه در اسارت کسانی باشد که شهادت میدهند به پیامبری جد او، حالا باید گریبان چاک کند و ناله سر دهد و خود را به آنها بشناساند!!!
آخر، چقدر گمراهی؟!
چقدر غفلت؟!).
💚 پس از نماز، زینب کبری سخن گفت.
/خطبهء این بانوی صبور، فرداإن شاءالله/
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۱۸ )
🌹🌹وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ.
و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان. و بهشتى که وسعت آن، به اندازهء آسمانها و زمین است. و براى پرهیزگاران آماده شده. ۱۳۳ آل عمران.
🕌 آخرین اتفاقی که در شام، در روشنگری مردم، افتاد سخنان حضرت زینب بود.
✅ خطبهء بسیار مهم اسوهء صبر و استقامت، در شام:
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی رسوله و آله اجمعین. " سرانجام آنانکه بدکرداری کردند، بد است. چرا که آیات خدا را دروغ شمردند و به آن استهزاء ورزیدند، سوره روم آیه ۱۰ "
ای یزید! به گمانت اکنون که راههای زمین و آفاق آسمان را بر ما بستی و مانند اسیران، ما را راندی، ما پیش خدا خوار شدیم و تو گرامی شدی و پیش خدا قدر و منزلت داری؟ بینی بالا گرفته ای و به گوشهء چشم نگاه میکنی و شاد و خرمی که دنیا به تو رو آورده و امورت منظم شده و اکنون ملک و سلطنت ما برای تو مصفا گردیده؟ یواش یواش گفتهء خدای عز و جل را فراموش کردی که فرمود: گمان نبرید کسانیکه کافرند، مهلتی که به آنها دادیم، برای آنها بهتر است، همانا به آنها مهلت دادیم تا گناه بیفزایند و عذاب الیم از آن آنها باشد. سوره آل عمران آیه ۱۷۸.
آیا این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده نشانی و دختران رسول خدا را اسیروار برانی؟ پرده از آنها برگیری و آنها را آشکار نمایی، دشمنان، آنها را از شهری به شهر دیگر ببرند و اهل هر آبگاه و منزل به آنها بنگرند؟ خویش و بیگانه، و پست و شریف، در پی دیدار روی آنها باشند و از خود مرد و حمایت کننده ای هم نداشته باشند؟
چه امیدی هست به مراقبت کسیکه جگر پاکان را از دهان به در کرده و گوشتش از خون شهیدان روییده؟ چگونه در کینه ورزی ما خاندان، کوتاهی کند کسیکه از روی کبر و دشمنی و کینه به ما بنگرد؟ تو که زخم را به بن رساندی و با ریختن خون ذریهء پیامبر و ستارگان زمین از آل عبدالمطلب، ریشه را کندی و مشایخ خود را آواز دادی و به گمانت آنها را فرا خواندی!!
و بزودی به سرانجام آنها دچار شوی و آرزو کنی کاش افلیج بودی و گنگ بودی و این گفتار و کردار را نداشتی.
بار خدایا! حق ما را بگیر و از کسیکه به ما ستم کرد، انتقام گیر و بر کسیکه خون ما را ریخت، و حامیان ما را کشت، خشم فرو ریز. بخدا پوست خود را دریدی و گوشت خود را بریدی، با بار سنگین خونریزی ذریهء پیغمبر، و هتک حرمت خاندان و وابستگان او.
به وی وارد میشوی، آنجا که خدا پراکندگی آنها را جمع کند و واریختگی آنها را فراهم آورد و حق آنها را بگیرد.
" گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند، مردند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگار خود، روزی می خورند، سوره آل عمران آیه ۱۶۹ "
همین بس است که خدا حاکم بر تو باشد و پیغمبر، خصم تو باشد و جبرئیل، پشتیبان او. بزودی پدرت که برای تو سلطنت آراست، و تو را به گردن مسلمانان، سوار کرد، بداند که ستمکاران چه بد جا عوض کنند و کدامیک از شما جای بدتری دارید و لشکر ناتوان تری.
اگرچه پیشامدهای ناگوار، مرا به گفتگوی با تو کشانید، لکن من مقام تو را کوچک می دانم و سرزنش تو را بزرگ می شمرم و سرکوفت تو را زیاد به حساب می آورم، ولی با همهء اینها، دیده ها اشکبار است و سینه ها آتشبار.
بسیار عجیب است که حزب نجیبان به دست حزب شیطان کشته شوند. (اشاره به یزید کرده می فرماید) این دستها خون ما را مشت کرده و این دهانها گوشت ما را مکیده. آن تنهای پاک و تابناک که گرگان به نوبت بر سر آنها آیند و کفتاران، بر آنها خاک بپراکنند (گرگان و کفتاران، از لشکر یزید). اگر ما را غنیمتی گرفتی، بزودی غرامت تو خواهیم شد، آنگاه که جز کردار دست خود نیابی.
و پروردگار تو ستمکار نیست. به خدا شکوه و گلایه برم و بر او توکل کنم.
هر دامی داری، پهن کن و هر گامی داری، بردار و هر تلاشی داری، انجام ده. بخدا نتوانی ذکر ما را محو کنی و وحی ما را از میان ببری و دورهء ما را دریابی و ننگ این حادثه را از خود بشویی. رأیت، غلط است و روزگارت کوتاه و جمعیت تو متلاشی در روزی که منادی، جار کشد: ألا لعنت الله علی الظالمين.
حمد، از آن پروردگار جهانیان است که برای اول ما سعادت را ختم کرد با مغفرت و برای آخر ما شهادت را نصیب کرد با رحمت. و از خدا خواستارم ثواب آنها را کامل کند و آنرا فزونی دهد و جانشینی آنها را بر ما نیکو گرداند، زیرا او مهربان است و دوست. حسبناالله و نعم الوکیل.
پیامدهای روشنگریهای پیام آوران عاشورا، فرداإن شاءالله.