eitaa logo
آیات الهی
58 دنبال‌کننده
99 عکس
43 ویدیو
0 فایل
سلام. با نام و یاد خدا. امید است خداوند منان بر ما منت گذارده و ما را در یادگیری و عمل به قرآن یاری فرماید.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبر فوری
4.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اظهار تاسف رهبر انقلاب از تحلیل یه عده در فضای مجازی در خصوص مذاکره با آمریکا @AkhbareFori
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۳ ) 🌹🌹وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ..... (در آنروز) بهشت را به پرهیزگاران نزدیک مى کنند، و فاصله اى از آنان ندارد. این چیزى است که به شما و به توبه کاران و کسانیکه پیمان ها را حفظ مى کنند و آن کسیکه از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضر شود، وعده داده شده. به سلامت وارد بهشت شوید، امروز روز جاودانگى است. هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست، و نزد ما نعمتهاى بیشترى است (نعمتهایی که به فکر هیچکس نمی رسد). ۳۱ تا ۳۵ ق. عاشقان خدا و بهشتی که به آنها وعده داده شده. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا. 🕌 ‌بعضی منازلی که کاروان، از کوفه تا شام در آنها فرود آمدند، به اجمال: 👈 وقتی می خواستند، کاروان را به داخل شهر موصل ببرند، شمر ملعون دستور داد نزد حاکم شهر رفته و گفتند: آذوقه برای ما فراهم کنید و شهر را آذین ببندید. اهالی موصل که اسرا را نمی شناختند و فقط می دانستند که آنها اسرای جنگ هستند، تصمیم گرفتند هر آنچه کاروان نیاز دارد در اختیارش قرار دهند اما کاروان، وارد شهر نشود و از همانجا به سمت شام برود. آنها در یک فرسخی شهر، منزل کردند و سر شریف را روی تخته سنگی قرار دادند. از سر، قطره خونی بر آن سنگ چکید و مانند چشمه ای از آن، خون می جوشید. مردم، اطراف آن جمع شده و به واقعیت پی بردند و شروع به عزاداری کردند. این شیوه در این مکان تا دوران عبدالملک مروان، ادامه داشت تا اینکه او دستور داد آن سنگ را از آنجا به جای دیگر بردند و اثر آن محو شد. ولی در آنجا گنبدی ساخته اند که بنام مشهدالنقطه معروف است. البته در بعضی اخبار، این نقطه را در حلب می دانند ولی در کتب موثق شیعه، معتقدند این اتفاق در موصل افتاده. 👈 دومین مکانی که به نقل از شیعه، کاروان اسرا در آنجا منزل کرده اند، نصیبین است. وقتی به نصیبین رسیدند، والی این شهر، منصوربن الیاس، دستور داد شهر را آذین بستند و ملعونی خواست با سر امام حسین وارد شهر شود. اسب او سر باز زد. آنرا عوض کردند، آنهم سر باز زد، چند بار اسب را عوض کردند ولی هیچیک از آنها به داخل شهر نرفتند. مجبور شدند سر را بیرون شهر گذاشتند. چه غوغایی!!!! بر امام سجاد و زنان و کودکان چه گذشته، فقط خدا می‌داند. 👈 و در حماة هم، مسجدی است بنام مسجدالحسین، در آنجا سنگی است که روی آن به اندازهء گردن، فرو رفته و جای خون خشکیده ای بر آن نمایان است. این سنگی است که سر امام را بر روی آن نهاده اند. 👈 دیگر در جایی، مشهد الرأس دیده نمی‌شود، مگر دو مسجد بنامهای راس الحسین که یکی در کنار درب شمالی صحن اباعبدالله قرار دارد و دیگری، در پشت مسجد کوفه بنام مسجد حنانه. 🌸 آقا امام صادق در بارهء مسجد حنانه فرموده اند: سر جدم را از کربلا به اینجا آورده اند و از اینجا به کوفه نزد عبیدا... بردند. سپس در آنجا دو رکعت نماز خواند. 👈 و اما نزدیک حلب هم زیارتگاهی هست بنام مشهد السقط. که روی کوهی به نام جوشن قرار دارد. که کنار این کوه، گورستان شیعیان است. مقبرهء ابن شهر آشوب یکی از محدثین بزرگ شیعه هم در آن گورستان واقع شده. اما نقل است یکی از زنان حرم، که باردار بوده در آن مکان، به علت سختی اسارت، سقط جنین کرده است. ⚫ بالاخره به هر دشواری که بود، سفر سخت و طاقت فرسای کاروان معظم امام سجاد به پایان رسید و آنها به شام، مقر حکومت یزید ملعون رسیدند. آن مقدار که شرم اجازه دهد، آنچه بر سر اهل بیت امام حسین، در این شهر آمده، إن شاءالله در پیغامهای بعدی ارسال میشود.
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۴ ) 🌹🌹إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ.... کسانیکه ایمان آوردند واعمال صالح انجام دادند، بهترین خلق (خدا) هستند. پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى جاویدان بهشتى است که نهرها از پاى درختانش جارى است. همیشه در آن مى مانند. (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از او. و این (مقام والا) براى کسى است که از (مخالفت) پروردگارش بترسد. ۷ و ۸ بینه. 💚 بهترین خلق خدا. امام حسین و یارانشان. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا. 🕌 ‌‌‌‌‌‌اوائل ماه صفر، کاروان امام سجاد به شام رسید. البته شرم است ازبیان همهء آنچه در بارهء وضع و اوضاع کاروانیان گفته شده. فی المثل، در بدو ورود به شام، ام کلثوم، به ساربان گفت: از تو حاجتی دارم. سرها را از یک در وارد شهر کنید و زنان و کودکان را از دری دیگر، تا مردم، اهل حرم را با این اوضاع نبینند و تماشا نکنند............‌‌‌‌‌بماند. 👈 در بحارالانوار و مناقب، وقایع آنروز را از زبان سهل بن سعد، از توابع، اینگونه نقل میکنند. (توابع، به فرزندان صحابی پیامبر گفته میشود). ⚫ شهر را طوری آذین بسته بودند که تا آنزمان چشمی ندیده بود. زنان و مردان بسیاری از اهل شام، جامه های نو پوشیده بودند و با ساز و طنبک، آواز خوانی و رقاصی می‌کردند. محشری در شهر برپا بود. همهء مردم در کوچه ها بودند. اسرا و سرها در میان ازدحام جمعیت، و در میان پایکوبی و شادمانی آنان، وارد شهر شدند. و با رنج فراوان از میان شلوغی جمعیت گذر کردند. کاروان معظم را به خانهء خرابی هدایت کرده و سه روز در آنجا نگه داشتند و مردم، مشغول برگزاری جشن و پایکوبی بودند. گفته شده اهل حرم میگفتند، اینان ما را به این خانه خرابه آورده اند تا بر سرمان خراب شود و بمیریم. 🖤🖤 شاید قلب دختر خردسال امام حسین در همین مکان و همین زمان، دیگر تاب نیاورد و از حرکت ایستاد. 💚 برای او، سختیها از زمانی شروع شد که آب را به رویشان بستند. او از آن لحظه دشمن را دید و پی برد خطری در پیش است. تا آن لحظه سرش به بازی گرم بود. پس از آنکه دشمن را دید، تشنگی و پس از آن گرسنگی امانش را برید، پس از آن، روز سخت و دشوار عاشورا رسید، صدای هیاهوی جنگ و خوردن شمشیرها بهم و فریادهای دشمن نابکار و رجزخوانیهای مردان سپاه پدرش در گوشش می پیچید، او می دید سپاه چند ده نفری پدرش را در مقابل سی هزار مرد مجهز به انواع سلاحهای جنگی. او در آنروز، شاهد کشته شدن برادر بزرگ و برادر نوزادش بود، شاهد کشته شدن عموها و عمو زاده ها و کشته شدن همهء مردان همراهشان، لحظه به لحظه، ترس و وحشت او از مردان جنگی دشمن بیشتر می‌شد، صدای شیون زنان و بی قراری کودکان، قلبش را به تپش می انداخت، بعد از آن چشم انتظاری عموی دلاور، که برای آوردن آب رفت و دیگر بازنگشت و تکیه گاه پدر و اهل حرم فرو ریخت، پس از آن وداع جانسوز با پدر، پس از آن شهادت پدر، پس از آن یورش وحشیان به سمت او و اهل خیمه، فرار این طفل معصوم به روی سنگهای داغ و خارهای بیابان، او می دوید و کتک می‌خورد، پس از آن سخت ترین شبی که روزگار به خود دیده، پس از آن عبورش از میان اجساد بدون سر و بدون لباس عزیزانش، پس از آن به زنجیر کشیدن و آغاز اسارتی سخت و طولانی و طاقت فرسا، پس از آن چرخاندن در میان شهر کوفه و مردمانش، پس از آن دیدن سر بابا از دور در قصر عبیدا...، پس از آن آغاز حرکت طولانی در سخت ترین شرایط و زنجیر بر دست و پا به سمت شام، همراه سر بابا بر نیزه، پس از آن هلهله و پایکوبی شامیان فاسد، پس از آن خرابه های شام...... او مادر نداشت، مادرش بهنگام بدنیا آوردن او از دنیا رفته بود. او در آغوش پدر و عمه هایش بزرگ شده بود، اما دیگر آغوش هیچکس آرامش نمی کرد. او بابایش را می خواست. زاری و بی قراری کرد، نامردها سر پدرش را که پارچه ای بر رویش کشیده بودند برایش آوردند. حالا سر خونین و خاک آلود پدر در مقابل دیدگانش قرار گرفت. 🖤 او از کبودیهای بدنش گفت، از جای زنجیر بر گردن و دستانش، از دندان شیری شکسته اش، از آبله های پاهایش، گفت و گفت و گفت و قلبش از حرکت ایستاد. 💚 السلام علیک یا ابا عبدالله 💚
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۱۵ ) 🌹🌹إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ..... خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را خریدارى کرده، که بهشت براى آنان باشد. (آنها) در راه خدا پیکار مى کنند، مى کشند و کشته مى شوند. این وعدهء حقیست بر آنها، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده. و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟ اکنون، به دادوستدى که با خدا کرده اید، شادمان باشید. و اینست همان رستگارى و پیروزى بزرگ. ۱۱۱ توبه. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا: کاروان خاندان نبوت در شام: 🕌 ‌‌‌‌به نقل از سهل بن سعد(از توابع رسول الله)پس از سه روز، کاروان اسرا را از خرابه، به کاخ یزید ملعون بردند (بدون رقیه خاتون). یزید بر تختی مرصع نشسته و شادمان منتظر سر بریدهء امام مظلوممان بود. سرها را آوردند. ⚫ شیخ قمی می‌گوید، یزید ملعون، آبجو می نوشید و از دهان بر،.........،می پاشید و شطرنج، بازی می‌کرد. امام سجاد فرمودند: بعد از این، نوشیدن آبجو و بازی شطرنج برای هرکه پیرو ماست حرام است (امروزه علمای دین، شطرنج را با قید شروطی، جایز میدانند). زحربن قیس، مسئول بردن سرها به شام بود، به امید دریافت جوایز، رو به یزید کرد و گفت: مژده گیر به فتح و نصر خدا، حسین و یارانش بر ما وارد شدند. جلوی آنها رفتیم و گفتیم، یا تسلیم عبیدالله بن زیاد شوند یا بجنگند، راه دیگری ندارند. و حسین، جنگ را بر تسلیم اختیار کرد. ما با آفتاب زدن روز دهم محرم، بر آنها تاختیم و گرد آنها را گرفتیم. بخدا به اندازهء نحر شتری یا خواب میانه روزی، نگذشت که تا نفر آخر آنها را کشتیم و بدنهای آنها، برهنه و خون آلود و چهره هایشان بر خاک بود. و آفتاب، آنها را تافته بود و باد بر آنها غبار می ریخت. سخنانش تمام شد و در انتظار پاداش ماند. یزید گفت، حسین را هم نمی کشتید از شما راضی بودم و جایزه ای هم به او نداد. ⚫ حالا کاروان معظم را مقابل یزید نشانده اند، و بسیاری از شیوخ و بزرگان قبایل، حتی بزرگان بلاد غیر اسلامی هم به آنجا دعوت شده اند و خانوادهء یزید ملعون هم در پس پرده نشسته اند. در کاخ شام، چند اتفاق مهم افتاد که باعث روشنگری حاضران شد. مهمترین آنها را می‌خوانیم: 👈 یکی از میهمانان یزید، ایلچی، از اشراف روم بود. گفت: ای پادشاه عرب، این سر از کیست؟ یزید گفت: این سر حسین بن ابیطالب است. رومی گفت: مادرش کیست؟ گفت: فاطمه دختر پیامبر. آن رومی نصرانی گفت: اف بر تو و دینداری تو. پدر من از نواده های داوود است که میان من و او، پدران بسیاری است و نصاری به این واسطه مرا بزرگ می شمارند و از خاک پایم برای تبرک می برند. آنوقت تو پسر دختر پیامبرت را که فقط یک مادر با پیامبر فاصله دارد، می کشی؟ من دیشب، پیامبر شما را خواب دیدم. به من گفت: ای نصرانی تو اهل بهشتی. من از این خواب، تعجب کردم. اینک معنای آنرا می دانم. و گفت أشهدأن لااله الاالله و أشهدأن محمدرسول الله. سپس سر امام را در آغوش گرفت و بوسید. همان دم به دستور یزید، گردنش را زدند. 👈 پس از آن، شیخی از شیوخ شام، برای اینکه اوضاع را سامان دهد، رو به اسرا کرد و گفت: حمد خدا را که شما را کشت و آشوب را خاموش کرد و هر چه بر زبانش، جاری شد، نثار خاندان عصمت و طهارت نمود (شرم از بیانشان). پس از آنکه سخنانش تمام و لال شد، امام سجاد به او فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ گفت، بله همه را خوانده ام. امام فرمود آیا این آیات را که می‌خوانم، دیده ای؟ و ادامه داد: بگو من از شما مزدی نمی‌خواهم جز مودت نزدیکانم (٢٣ شوری). و، به ذی القربی حقشان را ادا کن (۲۶، اسراء). و، خداوند، اراده کرده هر گونه ناپاکی را از اهل بیت، دور و آنها را تطهیر کند (۳۳، احزاب). آنگاه، رو به شیخ شامی، فرمود: آیا این آیات را خوانده ای؟! ما همینهایی هستیم که خداوند در این آیات از آنها سخن گفته. مجلس ساکت شد. 👈 یزید برای اینکه ذهن ها را از آیات مذکور دور کند، آیهء سی، از سورهء شوری را خواند: هر مصیبتی به شما می‌رسد، از خود شماست. امام در جواب او آیهء ۲۲ حدید را فرمودند: هیچ مصیبتى ( ناخواسته ) در زمین و نه در وجود شما روى نمى دهد مگر اینکه همهء آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است. و این امر براى خدا آسان است. 👈 یزید نابکار نمی دانست که این مصیبت بر او وارد شده نه بر خاندان نبوت. و همچنان، مجلس در سکوت بود. /ادامه فرداإن شاءالله/
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۱۶ ) 🌹🌹بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. بله، (بهشت در انحصار هیچ گروهى نیست) هر کس خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش محفوظ است. نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مى شوند. ۱۱۲ بقره. تسلیم مطلق، در برابر فرمان خدا و نترسیدن و اندوهگین نشدن از سختیهای این مسیر. همانچه در کاروان عشق، به عیان دیده میشود. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا. 🕌 ‌یکی دیگر از اتفاقهایی که در کاخ یزید افتاد و باعث روشنگری شد، درخواست تاجر شامی بود. 👈 به نقل از شیخ مفید، تاجران شامی به یکدیگر گفتند، این اسرای زیبا، اسرای جنگی هستند؟! ■ یکی از آنها، فاطمه، دختر امام حسین را انتخاب و به یزید گفت او را به من بده. 💚 زینب کبری فریاد زد نه تو حق داری او را بخواهی و نه یزید حق دارد او را به تو بدهد. ■ یزید غضب کرد و گفت، من این حق را دارم. 💚 زینب فرمود: هرگز. مگر اینکه از دین بیرون رفته باشی (در دین اسلام، زن مسلمان را به کنیزی نمی برند). ■ یزید خشمگین شد و گفت پدر و برادر تو از دین خارج شدند. 💚 زینب فرمود: اگر تو مسلمانی، به دین خدا و جدم و پدرم و دین برادرم، به راه حق آمدی. همچنین جدت و پدرت. حالا امارت داری و به ستم، دشنام می‌دهی. تو امیرالمومنینی؟!! 👈 به دستور یزید، خطیبی بر منبر رفت و سخن گفت. آنچه میتوانست، در مدح یزید و معاویه بر زبان جاری کرد. 💚 امام سجاد بر او فریاد زد که ای وای بر تو، رضای خلق را بر غضب خدا خریدی؟ و جایت دوزخ است. 👈 امام خواست سخن بگوید، یزید اجازه نداد، اما حاضران خواستند که امام سجاد سخن بگوید. او سخن گفت. سخنانی که دلها را لرزان و دیده ها را گریان کرد. خطبه امام سجاد در شام: 💚 حمد از آن خداییست که آغازی ندارد، پاینده ای که پایانی ندارد، اولی که آغازش را آغازی نیست و آخری که آخرش را پایانی نیست. آنکه همه، فنا شوند و او بر جاست، شب و روز را او اندازه کرده و قسمتها را فراهم آورده، فتبارک الله الملک العلام... . 👈 و خطبه را اینگونه ادامه داد: خدا به ما علم و حلم و شجاعت و سخاوت، و محبت در دل مومنان عطا کرده، و رسول خدا، و وصی او، و سیدالشهدا (حمزه، عموی پیامبر) و جعفرطیار در بهشت و دو سبط این امت و مهدی که دجال را می کشد، از آن ما هستند. ای مردم! هر که مرا می شناسد، که می شناسد، و هر که نمی شناسد، او را به حسب و نسب خود مطلع کنم تا مرا بشناسد. منم پسر مکه و منا، منم پسر زمزم و صفا، منم پسر آنکه حجرالاسود را به اطراف ردا برداشت، منم پسر بهترین رداپوشان (ردای نبوت)، منم پسر بهترین طواف و سعی کنندگان، من پسر آنم که تا مسجدالاقصی او را شبانه بردند و منم پسر آنکه او را به سدرة المنتهی رساندند (بالاترین مرتبه بهشت)، منم پسر آنکه به حق نزدیک شد تا به اندازه کمانی (آیهء ۹ سورهء نجم)، منم پسر آنکه در خاک و خون غلطید، منم پسر آنکه جِنیان در تاریکی بر او نوحه گرند، و منم پسر آنکه پرندگان بر او شیون کنند. چون سخن به اینجا رسید، صدای گریه و شیون مردم بلند شد. یزید دستپاچه شد و دستور داد اذان بگویید، وقت نماز است. مؤذن برخاست و گفت، الله اکبر، الله اکبر، امام فرمود: آری الله اکبر و أعلي و أجل و أكرم مما أخاف و أحذر. و چون گفت: أشهد أن لا اله الا الله، فرمود: من هم با هر شاهد، شهادت دهم و بر هر منكرى حمله برم كه لا اله غيره و لا رب سواه. و چون گفت: أشهد أن محمد رسول الله، امام، عمامهء خود را از سر برداشت و به مؤذن گفت: تو را به همین محمد، دمی ساکت باش. سپس رو به یزید کرد و فرمود: ای یزید، این رسول عزیز کریم، جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد توست، همهء عالم می دانند که دروغ می گویی، و اگر بگویی جد من است، پس چرا از ستم، پدرم را کشتی و داراییش را غارت کردی و زنان همراهش را اسیر کردی؟ این را گفت و دست برد و گریبان چاک کرد و گریست و گفت: بخدا در این دنیا جز من کسی نیست که جدش رسول خدا باشد، چرا این مرد به ستم، پدرم را کشت و ما را چون رومیان، اسیر کرد؟ سپس فرمود: ای یزید، این کار کنی و گویی محمد، رسول خداست و رو به قبله بایستی؟ وای بر تو از روز قیامت که خصم تو، جد و پدرم باشند. یزید به مؤذن فریاد زد اقامه نماز بگو. میان مردم همهمه و زمزمهء بزرگی برخاست و برخی با او نماز خواندند و برخی نخواندند. ( جانمان به قربان امام مظلومی که باید اینگونه ظالمانه در اسارت کسانی باشد که شهادت می‌دهند به پیامبری جد او، حالا باید گریبان چاک کند و ناله سر دهد و خود را به آنها بشناساند!!! آخر، چقدر گمراهی؟! چقدر غفلت؟!). 💚 پس از نماز، زینب کبری سخن گفت. /خطبهء این بانوی صبور، فرداإن شاءالله/
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۱۷ ) 🌹🌹وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ. و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان. و بهشتى که وسعت آن، به اندازهء آسمانها و زمین است. و براى پرهیزگاران آماده شده. ۱۳۳ آل عمران. 🕌‌‌ آخرین اتفاقی که در شام، در روشنگری مردم، افتاد سخنان حضرت زینب بود. ✅ خطبهء بسیار مهم اسوهء صبر و استقامت، در شام: الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی رسوله و آله اجمعین. " سرانجامِ آنانکه بدکرداری کردند، بد است. چرا که آیات خدا را دروغ شمردند و به آن استهزاء ورزیدند، سوره روم آیه ۱۰ " ای یزید! به گمانت اکنون که راههای زمین و آفاق آسمان را بر ما بستی و مانند اسیران، ما را راندی، ما پیش خدا خوار شدیم و تو گرامی شدی و پیش خدا قدر و منزلت داری؟ بینی بالا گرفته ای و به گوشهء چشم نگاه می‌کنی و شاد و خرمی که دنیا به تو رو آورده و امورت منظم شده و اکنون مِلک و سلطنت ما برای تو مصفا گردیده؟ یواش یواش گفتهء خدای عز و جل را فراموش کردی که فرمود: گمان نبرید کسانیکه کافرند، مهلتی که به آنها دادیم، برای آنها بهتر است، همانا به آنها مهلت دادیم تا گناه بیفزایند و عذاب الیم از آن آنها باشد. سوره آل عمران آیه ۱۷۸. آیا این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده نشانی و دختران رسول خدا را اسیروار برانی؟ پرده از آنها برگیری و آنها را آشکار نمایی، دشمنان، آنها را از شهری به شهر دیگر ببرند و اهل هر آبگاه و منزل به آنها بنگرند؟ خویش و بیگانه، و پست و شریف، در پی دیدار روی آنها باشند و از خود مرد و حمایت کننده ای هم نداشته باشند؟ چه امیدی هست به مراقبت کسیکه جگر پاکان را از دهان به در کرده و گوشتش از خون شهیدان روییده؟ چگونه در کینه ورزی ما خاندان، کوتاهی کند کسیکه از روی کبر و دشمنی و کینه به ما بنگرد؟ تو که زخم را به بن رساندی و با ریختن خون ذریهء پیامبر و ستارگان زمین از آل عبدالمطلب، ریشه را کندی و مشایخ خود را آواز دادی و به گمانت آنها را فرا خواندی!! و بزودی به سرانجام آنها دچار شوی و آرزو کنی کاش افلیج بودی و گنگ بودی و این گفتار و کردار را نداشتی. بار خدایا! حق ما را بگیر و از کسیکه به ما ستم کرد، انتقام گیر و بر کسیکه خون ما را ریخت، و حامیان ما را کشت، خشم فرو ریز. بخدا پوست خود را دریدی و گوشت خود را بریدی، با بار سنگین خونریزی ذریهء پیغمبر، و هتک حرمت خاندان و وابستگان او. به وی وارد میشوی، آنجا که خدا پراکندگی آنها را جمع کند و واریختگی آنها را فراهم آورد و حق آنها را بگیرد. " گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند، مردند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگار خود، روزی می خورند، سوره آل عمران آیه ۱۶۹ " همین بس است که خدا حاکم بر تو باشد و پیغمبر، خصم تو باشد و جبرئیل، پشتیبان او. بزودی پدرت که برای تو سلطنت آراست، و تو را به گردن مسلمانان، سوار کرد، بداند که ستمکاران چه بد جا عوض کنند و کدامیک از شما جای بدتری دارید و لشکر ناتوان تری. اگرچه پیشامدهای ناگوار، مرا به گفتگوی با تو کشانید، لکن من مقام تو را کوچک می دانم و سرزنش تو را بزرگ می شمرم و سرکوفت تو را زیاد به حساب می آورم، ولی با همهء اینها، دیده ها اشکبار است و سینه ها آتشبار. بسیار عجیب است که حزب نجیبان به دست حزب شیطان کشته شوند. (اشاره به یزید کرده می فرماید) این دستها خون ما را مشت کرده و این دهانها گوشت ما را مکیده. آن تنهای پاک و تابناک که گرگان به نوبت بر سر آنها آیند و کفتاران، بر آنها خاک بپراکنند (گرگان و کفتاران، از لشکر یزید). اگر ما را غنیمتی گرفتی، بزودی غرامت تو خواهیم شد، آنگاه که جز کردار دست خود نیابی. و پروردگار تو ستمکار نیست. به خدا شکوه و گلایه برم و بر او توکل کنم. هر دامی داری، پهن کن و هر گامی داری، بردار و هر تلاشی داری، انجام ده. بخدا نتوانی ذکر ما را محو کنی و وحی ما را از میان ببری و دورهء ما را دریابی و ننگ این حادثه را از خود بشویی. رأیت، غلط است و روزگارت کوتاه و جمعیت تو متلاشی در روزی که منادی، جار کشد: ألا لعنت الله علی الظالمين. حمد، از آن پروردگار جهانیان است که برای اول ما سعادت را ختم کرد با مغفرت و برای آخر ما شهادت را نصیب کرد با رحمت. و از خدا خواستارم ثواب آنها را کامل کند و آنرا فزونی دهد و جانشینی آنها را بر ما نیکو گرداند، زیرا او مهربان است و دوست. حسبناالله و نعم الوکیل. پیامدهای روشنگریهای پیام آوران عاشورا، فرداإن شاءالله.
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۱۸ ) 🌹🌹سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ. سبقت بگیرید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهنهء آن مانند پهنهء آسمان و زمین است و براى کسانیکه به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند آماده شده است، این فضل خداوند است که به هرکه بخواهد (و شایسته بداند)، مى دهد. و خداوند داراى فضل عظیم است. ۲۱ حدید. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا. 🕌 نتیجهء روشنگری پیام آوران عاشورا: به نقل از دانشمند معظم شیخ قمی، پس از سخنان جانسوز امام سجاد، سوز و غم مجلس، با سخنان حضرت زینب که در پیغام روز گذشته خواندیم، اوج گرفت. آنچنان که یکی از زنان یزید بنام هند که در پس پرده نشسته بود، حجاب از سرش برداشت و با پای برهنه، با شیون و فغان، همچنانکه بر سر می‌زد، از پس پرده بیرون آمد و وارد مجلس شد. یزید، عبای خود را بر سر او انداخت و گفت چه می‌کنی؟ زن گفت: به من غیرت داری ولی به دختران پیامبر، غیرت نداری؟ می‌خواهم در غم و مصیبتشان، شریک شوم. همهمه ای مجلس را فرا گرفت. کم کم صداها بالا رفت. حاضران بر یزید شوریدند و او را لعن کردند و به سر و سینه زدند و شیون و فغان سر دادند. این خبر به بیرون از قصر رسید. ■ یزید، هراسان و سراسیمه شد. و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت کند که از حسین خواست یا دست به دست من دهد یا با او بجنگد تا کشته شود. و چون او نپذیرفت، او را کشت و با کشتن او، مرا نزد مسلمانان، مغبوض کرد دشمنی مرا در سینهء آنها کاشت واکنون نیکان و بدکاران، برای کشتن حسین، مرا دشمن دارند. مرا با ابن مرجانه چه کار؟ خدا او را لعنت کند و دشمن دارد. من باید حسین را به خانهء خود می آوردم و هر چه می‌خواست از او پذیرا می گشتم حتی اگر به حکومتم خلل وارد میشد. یزید، رفتار خود را با امام سجاد و اهل بیت، دگرگون کرد و منزلی به آنها داد و دستور داد آنچه برای رفاه، لازم دارند، در اختیارشان قرار دهند و وسائل عزاداری را برایشان فراهم کنند. پس از آن، زنان خانهء یزید، سه روز نزد اهل بیت امام حسین، عزاداری کردند. ⚫ 👈 و اینگونه بواسطهء جهل و ظاهربینی مردم، هیجان خونخواهی امام حسین، آرام گرفت و متأسفانه مردم متقاعد شدند با عزاداری بر سیدالشهداء می توانند این واقعهء عظیم را جبران نمایند. گروه گروه، زنان شامی، سیاهپوش بر سینه و سرزنان، خدمت بانوان حرم، می رسیدند و مردان شامی هم بر امام سجاد وارد می شدند و عزاداری بسیاری برپا می‌کردند. ■ یزید دید اوضاع اصلا به نفع او نیست، با مشورت مروان بن حَکَم، تصمیم گرفت امام سجاد و خانوادهء او را از شام بیرون بفرستد. لذا امام را نزد خود خواند. گفتگوی یزید با امام سجاد برای رفتن از شام، فرداإن شاءالله.
هدایت شده از خبر فوری
♦إِنَّ مَعِيَ رَبّي | نقش انگشتری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار امروز ۲۵ تیر ۱۴۰۴ 🔹 رهبر انقلاب اسلامی: «جمهوری اسلامی با اتّکاء به قدرت الهی و با باور کردن قدرت حضور مردم، از هیچ قدرتی در دنیا هراس ندارد. اگر کسی به تقلید از روحیّه‌های ضعیف بنی‌اسرائیل میگوید که «اِنّا لَمُدرَکون» -حالا به ما میرسند و پدر ما را در می‌آورند- ما هم به تقلید از حضرت موسی عرض میکنیم که «کَلّا اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین».» ۱۳۹۵/۰۹/۰۳ @AkhbareFori
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۱۹ ) 🌹🌹إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ. کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خاضع و تسلیم بودند، آنها اهل بهشتند. و جاودانه در آن خواهند ماند. ۲۳ هود. 💚 خضوع و تسلیم در برابر پروردگار. وصف عاشقان حسینی. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا: 🕌 ‌‌‌یزید پس از روشنگریهای امام سجاد و زینب کبری، خواست با برپایی عزاداری برای امام حسین، خشم مردم را فرو نشاند اما غافل از این بود که عزاداری بر کربلائیان جز معرفت و صیقل دادن روح نیست، لذا از عزاداریهای مردم، هراسان و مضطرب شد و پس از مشورت با مروان بن حَکَم، راه خلاصی را در بیرون رفتن اهل بیت امام حسین از شام دید. 👈 سپس طرحی ریخت و اینگونه با امام سجاد سخن گفت: ■ خدا پسر مرجانه را لعنت کند. بخدا اگر من با پدرت طرف شده بودم، هر چه از من می خواست به او می دادم و به هر وسیله که می توانستم، جلوی مرگ او را می گرفتم ولی خدا چنین مقدر کرده بود. حالا بگو نزد من در دمشق می مانی یا به جای دیگری می خواهی بروی؟ 💚 امام فرمود، ما را به مدینه، محل هجرت جدمان روانه کن و اموال و اثاثی را که از ما برده اند، به ما برگردان. ■ یزید گفت شما را به مدینه می فرستم و چند برابر اموالی که از شما برده شده، به شما می‌دهم. 💚 امام فرمود: ما چشمی به اموال تو نداریم و بر خودت فراوان باد. آنچه را از ما برده اند، برای آن خواستم که دست ریس فاطمه، دختر پیامبر و مقنعه و گلوبند و پیراهن او در میان آنهاست. پس از آن به دستور یزید، اموال اهل بیت امام حسین را برگرداندند و دستور داد برای آنها کجاوه ها بستند و روکشهای ابریشم انداختند و اموال بسیاری را بر آنها گذاشت و گفت، این اموال را به عوض مصیبتی که به شما رسیده، بردارید. 💚 ام کلثوم گفت: ای یزید! چقدر بی شرم و سخت رویی!! برادر و خاندانمان را میکشی و به عوض آن، مال میدهی؟! بخدا هرگز چنین نشود. سپس، یزید، نعمان بن بشیر، یکی از صحابی پیامبر را خواست و به او دستور داد، که زنهای حرم را آمادهء سفر کن و هر چه می خواهند، تهیه کن و با آنها مردی از اهل شام که امین و درستکار باشد، گسیل نما و لشکر و خدمتکاری هم با آنها بفرست. و دستور داد، شبها آنها را به راه برید و خود، پشت سر آنها، دیده بانشان باشید و چون منزل کنند، با یاران خود، اطراف آنها جا گیرید و پاسبان آنها باشید و از آنها دور باشید تا مزاحم آنها نباشید. ■ 👈 یزید ملعون بخوبی می دانست چگونه میشود، مردم ظاهر بین و دنیاطلب را با فراهم کردن وسایل رفاه برای اهل بیت داغدیده، ساکت کرد و اینگونه مردم را از خونخواهی امام حسین، واداشت. 🖤 مشهورترین نقل در بارهء سر مبارک امام حسین، اینست که، سرها را با کاروان امام سجاد، فرستادند. منتها نه بالای نیزه، بسیار با احترام و مودبانه. و جهل و گمراهی مردم، به این کار یزید آفرین گفت و جنایت فجیع کربلا را فراموش کرد. و همین فراموشی و غفلت از یزید ملعون، باعث شد تا دو سال بعد از عاشورا، جنایت فجیع دیگری به دستور یزید در مدینه، شهر پیغمبر، صورت بگیرد (واقعه حَرّه) که إن شاءالله خواهیم خواند. 🖤 گفته اند، امام سجاد، سرها را با خود به کربلا برد و همانجا به خاک سپرد و سر امام حسین، را نزد خود ایشان، دفن نمود. وقتی کاروان امام سجاد به کربلا رسید، جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از هاشمیان، آنجا بودند و عزادار امام حسین و یارانش. کاروان امام سجاد در کربلا، با آنها برخورد کردند و با گریه و اندوه، با هم دیدار نمودند و ماتمی جگرسوز بر پا شد و مردم اطراف هم به آنها پیوسته، چند روز عزاداری کردند. ✔ جابر بن عبدالله انصاری، پیرمردی بود از صحابی پیامبر که ساکن در مدینه و نابینا. وقتی خبر کشته شدن امام حسین در کربلا به مدینه رسید، جابر به همراه بعضی هاشمیان و بعضی رجال رسول الله، به سمت کربلا حرکت کردند. بخشهای بسیاری از راه را پیاده رفتند. ✅ جابر، اولین کسی است که پیاده روی اربعین حسینی را آغاز کرد و امروز، بزرگترین پیاده روی جهان، و بزرگداشت اربعین مولایمان، حسین بن علی علیه‌السلام، میراث اوست. / ادامه فرداإن شاءالله /
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫( ۲۰ ) 🌹🌹وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ... و خداوند به سراى صلح و آرامش دعوت مى کند (در دنیا و آخرت)، و هر که را بخواهد (و شایسته ببیند)، به راه راست هدایت مى نماید. براى کسانیکه نیکى کردند، پاداش نیک (همانند عملشان) و افزون بر آن خواهد بود. و غبار (غم) و ذلّت، چهره هایشان را نمى پوشاند. آنها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند. ۲۵ و ۶ یونس. غبار غم و ذلت، بر چهرهء یزید و یزیدیان، در تمام عصرها و نسلها. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا: 🕌 ‌پس از آنکه کاروان مصیبت زده و ستمدیدهء امام سجاد، بهمراه جابربن عبدالله انصاری، بر مزار امام حسین، عزاداری کردند، راهی مدینه شدند. بشیر بن جذلم، یکی از سرپرستان کاروان نقل می‌کند: به نزدیک مدینه که رسیدیم، امام سجاد خیمه زد و زنان حرم را پیاده کرد و فرمود: 💚 ای بشیر! خدا پدرت را رحمت کند. به مدینه برو و خبر شهادت ابی عبدالله و ورود ما را ابلاغ کن. بشیربن جذلم می گوید: سوار بر اسب، به مدینه تاختم. وقتی به شهر رسیدم، به مسجدالنبی رفتم. آواز گریه برداشتم و گفتم، ای اهل مدینه، راه بیفتید که حسین را کشتند و تنش را، آغشته به خون در صحرا انداختند و سرش را بالای نیزه بردند. مردم که خبر شهادت امام حسین را قبلا شنیده بودند، و حالا منتظر خبری از کاروان آن امام همام بودند، شیون و گریه سر دادند. ابن جذلم گفت: علی بن الحسین با عمه ها و خواهرانش، پیرامون شما و در آستانهء شهر مدینه وارد شده است و مرا فرستاده، مکان او را به شما اعلام کنم. او می‌گويد، همهء مردم مدینه، شیون کنان بیرون دویدند. من مانند آنروز، گریه ندیده بودم و روزی بر مسلمانان، چنان تلخ نفهمیده بودم. مردم، خود را سراسیمه به مکانی که پیک امام گفته بود، رساندند. ابن جذلم می گوید: از میان جمعیت، خود را به سختی به خیمهء امام سجاد رساندم و دیدم، امام با دستمالی اشک خود را پاک می‌کند. در آنحال از خیمه بیرون آمد. اشک مهلتش نمی داد (یاالله)، آواز مردم به گریه بلند شد و زنان، شیون برداشتند و مردم از هر سو عرض تسلیت می گفتند و جنجال سختی در آن سرزمین برخاسته بود. امام با دست اشاره فرمود که ساکت باشید و سخن آغاز کرد. 💚 خطبهء امام سجاد برای مردم مدینه: " الحمدالله رب العالمین مالک یوم الدین. به خدایی که تا فراز آسمان بلند، دور است و تا حد راز شنوی، نزدیک. او را ستایش گوییم بر عظائم امور و فجايع دهور، بر دردناكى مصائب و تلخ چشى گزندها و سوگ بزرگ مصیبتهاى عظيم و دل گداز و اندوهبار جگرخراش و ريشه كن. ای مردم! به راستی خدای مستحق حمد، ما را به مصائب بزرگی آزمود و رخنهء عمیقی ایجاد شد (و آن رخنه این بود که مردم، آزمون خود را خراب کردند)، اباعبدالله الحسین و خاندانش کشته شدند و زنان و کودکان همراهش، اسیر گردیدند و این، رزیه ایست که مانند آن، نیست. ای مردم! کدام از مردان شماست که از کشتنش (از کشتن امام حسین)، شاد گردند و کدام دل برای او نطپد، چه چشمی از اشک دریغ کند و از سیل روان خود جلو گیرد؟ هفت آسمان برافراشته در قتلش گریستند، دریا با امواج خود و آسمانها با ارکان خود، و زمین با اطراف خود و اشجار و شاخه های آن و ماهیها و دریاها و فرشتگان مقرب و همهء اهل آسمانها در گریه بر او هم آوازند. ای مردم! چه دلی است که از قتل او شکاف نخورد؟ چه درونی است که بر او نسوزد؟ و چه گوشی است که این رخنه را که در اسلام پدید شده، بشنود و کر نشود؟ ای مردم! ما رانده و آواره شدیم، و دور از هر رفاه و راحتی، بسر بردیم. گویا ما فرزندان تُرک و کابلیم (یعنی بیگانه و دشمن)، بدون آنکه جرمی و کار زشتی از ما سر زده باشد و رخنه ای در اسلام افکنده باشیم. در دوران پدران نخست خود، چنین بی رحمی نشنیدیم، این جز کاری مصنوعی نیست (یعنی غیر طبیعی و عجیب). بخدا اگر پیامبر بجای آنکه سفارش ما را کرد، به آنها سپرده بود که با ما بجنگند، بیش از آنچه با ما کردند، ممکن نبود (یاالله). إنا لله وإنا اليه راجعون. چه مصیبت بزرگ و دردناک و فجیع و غمنده و دلخراش و تلخی بود آنچه دیدیم و کشیدیم، به خدا وامیگذاریم که عزیز است و انتقام جو. /گذری خلاصه بر احوال بعضی از همراهان اباعبدالله، فرداإن شاءالله/
3.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 ورود مه صبحگاهی به ارتفاعات گیلان..... سلام و درود... امیدوارم هفتهء پیش رو در خیر و برکت با تمام هفته هایی که پشت سر گذاشته اید متفاوت باشد. به برکت آقا امام سجاد 💚
⚫ در کربلا چه گذشت؟ ⚫ ( ۲۱ ) 🌹🌹ذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ... این همان چیزى است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند به آن نوید مى دهد. بگو: من هیچگونه اجر و پاداشى از شما بر این دعوت درخواست نمى کنم جز مودت نزدیکانم. و هر که کار نیکى انجام دهد، بر نیکى اش مى افزاییم. چرا که خداوند آمرزنده و قدرشناس است. ۲۳ شوری. 🖤 این در حالیست که در واقعهء عاشورا، حداقل مودت اهل بیت پیامبر را هم رعایت نکردند. 👈 ادامهء شرح واقعهء عاشورا: 🕌 گذری خلاصه بر احوال بعضی از همراهان امام حسین علیه السلام: 🖤 از امام صادق روایت شده، امام سجاد چهل سال بر پدر گریست و همه را روزه دار و شب زنده دار بود، و چون افطار میشد، می فرمود: پسر رسول خدا گرسنه کشته شد و پسر رسول خدا تشنه کشته شد، این را می گفت و می گریست. تا آخر عمر چنین بود تا به زهر خصم، او را مسموم و شهید کردند. 🖤 زینب کبری که به غیر از امام حسین، پنج برادر دیگر و دو پسر و برادرزاده هایش را از دست داده بود، و رنج اسارت را پشت سر گذاشته بود، وارد مدینه شد. بنا به دقیق ترین روایت، ایشان یکسال بعد از عاشورا، از دنیا رفته است. 👈 البته به نظر می آید خصم امویها او را بخاطر رسوا کردن یزید و یزیدیان، به شهادت رسانده باشد. از مدفن این بانوی گرامی، خبر دقیقی در دست نیست. بعضی گفته اند در سوریه و بعضی گفته اند در بقیع. بعضی اخبار هم حاکی از آنست که بانو ام کلثوم در سوریه دفن است. بهر حال، بانویی که در سوریه دفن است، یکی از دختران امیرالمومنین است که در کربلا همراه برادر بوده و پس از آن به اسارت رفته و در روشنگری قیام عاشورا سهم بسزایی داشته است. 🖤 یکی از همسران امام حسین بنام ربابه، مادر سکینه و علی اصغر است. گفته اند، او در بازگشت از شام، یکسال در کربلا ماند و زیر سقف نرفت و بیمار شد و از غصه جان سپرد. و نیز گفته اند پس از یکسال، از کربلا به مدینه بازگشت و در آنجا به رحمت خدا رفت. ایشان هم به نظر نمی‌رسد قربانی روشنگیها از واقعهء کربلا شده باشد و سرنوشت این بانو هم به شهادت ختم شده باشد. 🖤 شیخ کلینی از امام صادق روایت کرده که فرمودند: یکی از زنان امام حسین (که نام دقیق او برده نشده)، عزا برپا می‌کرد و آنقدر می گریست که اشکش تمام میشد. آنگاه طعام و نوشیدنی می‌خواست و می‌گفت: ما بدین وسیله برای گریه بر امام حسین، نیرو می گیریم. (همهء اینها برای خاطر روشنگری قیام امام حسین بوده. احسنت به این بانوان باایمان و وقت شناس و مبارز). 🖤 سکینه خانم، دختر امام حسین و حضرت رباب. او در کربلا ده تا سیزده سال داشت و پس از بازگشت به مدینه، تحت کفالت برادرش، امام سجاد قرار گرفت. و در سال ۱۱۷ قمری، کمتر از ۷۰ سالگی رحلت کرد. 🖤 فاطمه خانم، دختر دیگر امام حسین که در کربلا بود و به اسارت رفت. او در تقوا و فضائل و کمالات، نظیر نداشت و او را حورالعین می نامیدند. او هم در سال ۱۱۷ قمری در مدینه رحلت کرده. ایشان چندسالی از حضرت سکینه بزرگتر بودند. 🖤 و سومین دختر امام حسین، رقیه خاتون فرزند ام اسحاق است. مادرش همسر امام حسن بود که بعلت ایمان و نجابتش، به وصیت امام حسن، بعد از شهادت ایشان به عقد امام حسین درآمد. او هنگام تولد رقیه از دنیا رفته بود. 🖤 امام حسین چهار پسر داشت و سه دختر. پسران: به غیر از امام سجاد، علی اکبر، جعفر که در زمان حیات امام حسین از دنیا رفته است، و عبدالله یا علی اصغر. و سه دختر به نامهای فاطمه، سکینه و رقیه. از شش فرزند امام، یک پسر و دو دختر باقی ماندند که به مدینه برگشتند. 🖤 همچنین چهار برادر ایشان بنامهای حضرت عباس که در کربلا بیش از ۳۴ سال نداشت و عبدالله و عثمان و جعفر که بین ۲۰ تا ۲۵ سال داشته اند، چهار پسر ام البنین که در کربلا شهید شدند. 🖤 به غیر از زینبین، چهار خواهر دیگر امام حسین هم در کربلا حضور داشتند، که یکی از آنها بنام خدیجه همسر عبدالرحمن بن عقیل، از شدت عطش، در روز عاشورا شهید میشود و همسرش هم در رکاب امام حسین به شهادت می‌رسد و کودکانشان به اسیری می روند. و خواهر دیگر، بنام رقیه که همسر مسلم بن عقیل بوده و فرزند ارشدش، اولین شهید هاشمی یا دومین شهید بعد از علی اکبر، است. 🖤 امام صادق فرموده اند: هیچ زن هاشمی نسب، سرمه نکشید و خضاب نکرد و دودی از خانهء بنی هاشم برنخواست تا پنج سال که عبیدالله بن زیاد کشته شد ( در قیام مختار ). /مروری بر عزاداریهای بعد از عاشورا و برخورد حاکمان با آن عزاداریها، فرداإن شاءالله/