فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سلام بر زنانی که از خیمه بیرون آمدند
▪️فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
#آجرک_الله_یاصاحـب_الـزمــان
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
••|📱|••
#استورۍ🖤
تودنیاییکههیچکسرونداشتم..
امامحسینپناهمشد:)💔
#عزیزمحسین
#صوتالشهدا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwABARumZsy_sprFqYF-RugOdIbNMv-_otUAAtNZAAINHFlSuQzKwE0Kltg1BA.mp3
2.57M
🎤•|ڪربلایۍحسینطاهری|•
🔊زمینه_کربلاشبشیرینرویایی...؛💔😭•~
↓
#دلتنگکربلا
#صوتالشهدا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مَنتَمامخَلقرایکروزعاشقمیکنم
مَنتَمامشهرراازتولَبالبمیکنم
رحمت الله به عشاق ابا عبدالله
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#کربلا #عشق
#دلتنگی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شما اگر یک قدم
برای این خاندان بردارید
اونها ده قدم براتون بر میدارن...
°【♥️ اَلسلامُ علی الحُسین
وعلی علی بن الحُسین
وَعلی اُولاد الـحسین
وعَلی اصحاب الحسین♥️】°
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#اربعین کرب و بلایی نشدم
اما ڪاش
آخر ماه صفر زائر
#مشهد باشم♥️
رضا جان ....
#آقا_بطلب_هوای_مشهد_کردم💛
#یا_امام_رضا【ع】
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وظیفه زائر بعد از بازگشت از کربلا
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداحافط اربعین... ❤️😭
شنیدم که اربعین جاموندی دلگیری !
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمانت و دوست داری...؟! قدرت براش بیار..🕊💚
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
#درباره_تو
#بابا_سید_مهدی
#روایت_ماندگار
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کسی تصمیم میگیرد که به زیارت اباعبدالله علیه السلام برود
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 حکایت عجیب دزدى با نام امام حسين عليه السلام!!!
✍از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد. شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند. امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم . امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود. حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد. بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد.
📚منبع:حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
-منهرکجایزندگیمودیدم
توبودیحسینجان..💔
#حسینجانم
#صوتالشهدا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ستوه آمده ام
در دلم طوفانی برپاست
قایق کوچک دلم میان امواجِ دریایی خروشان و وحشی در تلاطم است
راه ناپیداست، در تاریکی آسمان پر از ابرهای تیره در جستجوی نوری نگاهم به آسمانهاست
خدایا تو همان نوری
که راه را از تو جستجو میکنم
نور الهی ات را بر من بتابان و راه را بر من نشان بده
دستم را بگیر
مگذار قایق کوچک دلم طعمه ی دریای خروشان بی رحم زندگی غرق شود
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
داستان ملاقات دختر بزرگوار حاج محمد علی اراکی با امام زمان(عج)🌺🍃
آیت الله آقای حاج «محمد علی اراکی» یکی از علماء بزرگ حوزه علمیه قم است، کسی در تقوی و عظمت مقام علمیش تردید ندارد، مولف کتاب گنجینه دانشمندان در جلد دوم صفحه 64 نقل می کند. معظم له فرمودند: دخترم که همسر حجة الاسلام آقای حاج سید آقای اراکی است می خواست به مکه مکرمه مشرف شود و می ترسید نتواند، در اثر ازدحام حجاج طوافش را کامل و راحت انجام دهد. من به او گفتم: اگر به ذکر «یا حفیظ یا علیم» مقاومت کنی خدا به تو کمک خواهد کرد. او مشرف به مکه شد و برگشت، در مراجعت یک روز برای من تعریف می کرد که من به آن ذکر تکرار می کردم و بحمدالله اعمالم را راحت انجام می دادم. تا انکه یک روز در هنگام طواف، بوسیله جمعی از سوداینها ازدحام عجیبی را در طواف مشاهده کردم. قبل از طواف با خود فکر می کردم که من امروز چگونه در میان این همه جمعیت طواف کنم، حیف که من در اینجا محرمی ندارم، تا مواظب من باشد، مردها به من تنه نزنند، ناگهان صدائی شنیدم! کسی به من می گوید: متوسل به «امام زمان» (ع) بشو تا بتوانی راحت طواف کنی. گفتم:« امام زمان» کجا است؟ گفت: همین آقا است که جلو تو می روند. نگاه کردم دیدم، آقای بزرگوار پیش روی من راه می رود و اطراف او قدر یک متر خالی است و کسی در آن حریم وارد نمی شود. همان صدا به من گفت: وارد این حریم بشو و پشت سر آقا طواف کن. من فوراً پا در حریم گذاشتم و پشت سر حضرت ولی عصر (ع) می رفتم و به قدری نزدیک بود که دستم به پشت آقا می رسید! آهسته دست به پشت عبای آن حضرت گذاشتم و به صورتم مالیدم، و می گفتم آقا قربانت بروم، ای «امام زمان» فدایت بشوم، و به قدری مسرور بودم، که فراموش کردم، به آقا سلام کنم. خلاصه همین طور هفت بار طواف را بدون آنکه بدنی به بدنم بخورد و آن جمعیت انبوه برای من مزاحمتی داشته باشد انجام دادم. و تعجب می کردم که چگونه از این جمعیت انبوه کسی وارد این حریم نمی شود.
📜ملاقات با امام زمان (ع)، ص95
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کوتوله معلولِ مسیحی بنام سمیر، بر دوش دوست نابینای مسلمان خود بنام عبدالله بود.سمیر بر دوش عبدالله در رفت و آمدهایش به او وابسته بود و نقش چشم عبدالله نابینا را داشت و در کوچه پس کوچههای دمشق با راهنمایی وی، عبدالله از چالهها و پستی بلندیها میگذشت. هر دو در کودکی یتیم شدند و بدون سرپرست در اتاقی با هم زندگی میکردند و با هم کار میکردند.سمیر قصهگو بود و در یکی از قهوه خانههای قدیمی و معروف دمشق برای مردم قصه میگفت و عبدالله روشندل کنارقهوهخانه نخود و لوبیای داغ میفروخت .سمیر قبل از عبدالله درگذشت و عبدالله به شدت متاثر شد،طوری که یک هفته تمام در اتاقش گریست، تا جائی که جسد بیجانش که از شدت اندوه فوت شده بود را در اتاقش پیدا کردند.این دو مرد ساده دل، که دین یکدیگر را نفهمیدند، با هم زندگی کردند و به انسانها ثابت کردند که ما به همدیگر نیاز داریم بدون اینکه دین و باور یکدیگر را در نظر بگیریم.
💠ملت عشق از همه دینها جداست
💠عاشقان را ملت و مذهب خداست
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کلامی از بزرگان
🌹حاج_اسماعیل_دولابی:
🔻 دعا ڪن ولے اگر اجابت نشد با خدا دعوا نڪن...
🔻 نگذار میانہات با او بهم بخورد...
🔻 خدا غیور است
و اجابتت مےڪند...
اگر مےخواهید دعایتان گیرا شود
اول براے دیگران دعا ڪنید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر این صدا به دل میشینه...✨🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دریچہ هاے
روشن"صبح" عبور ڪن🌸
چشم ها را باز ڪن
و سلامے بہ آغازے دوباره🌸
از جا برخیز و غفلت
را بہ دست هاے باد بسپار🌸
روز پنجشنبہ تون
پراز نگاہ خداے مهربون...!🌸
🌸🍃
﹝ @Jomlax ﹞
🏴
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
▪️#آجرك_الله_يا_بقية_الله
اگر سحر برسد، وای اگر سحر برسد
همین که قافلۀ شام، از سفر برسد
همین که زینب، قصه به قصه مویه کند
همین که طاقت ام البنین، به سر برسد
دروغگو باش ای فجر صادق و در خواب
بمان که وقت رجعت آن غایب از نظر برسد
بیاید و رجز انتقام سر بدهد
بیایید و اجل انتظار، سر برسد
إلٰهي به زينب كبرىٰ
عَجِّل لِوَليكَ الفَرَج ….
➖➖➖➖➖
▪️يا رب الحسين بحق الحسين
▪️إشف صدر الحسين #بظهور_الحجة
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwABARv_Zs9je-FaYVDpa_u5AWHxTFTn0eIAAtIVAAKZIXFSWZTK-oR8ZLA1BA.mp3
7.35M
🔉 #پادکست_امام_حسینی
🎧 گــــوهـــر مــعــرفــت
آمده ام از سمت سرزمین خواهش های دانایی...
تا با شناخت امام زمانم
در صراط شناخت پروردگارم
گام برداشته باشم
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(فرازی از زیارت ناحیه مقدسه)
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهید_علی_امرایی
💢پدر و مادر عزيزم سعي كنيد #روضه حضرت زهرا (س) را هر ساله و طبق سال هاي قبل بگيريد و نگذاريد چراغ اين خانه خاموش شود زيرا #بركت زندگي و خانه است.
🖋 #فرازی_از_وصیتنامه
اگر به شهادت رسیدم بدانید به آرزوی دیرینهام رسیدهام و راضی نیستم کسی در مراسم دفن و... من گریه و زاری کند.
چون مرگ در راه خدا، هیچ گونه گریهای ندارد. بلکه شادی دارد و اشک شوق.
چون در آخر، خدا مرا خرید و جانم را در راه اهل بیت دادم و عاقبت به خیری که تمام اهل دل دنبال آنند، نصیبم شد
🌷 #شهید_علی_امرایی
🌷تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۶۴
🌷تاریخ شهادت : ۱ تیر ۱۳۹۴
🌷مزار شهید : بهشت زهرا
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwABARv7Zs4h7LobETmC26qwXzlLI4xV9kUAAo8EAAKOyAlQiBpfagZ8sLI1BA.mp3
1.35M
شهید گمنام سلام..✋🕊♥️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم برات تنگ شده حسین(ع)..
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفــــࢪج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌅 داستانک 🌅
پدری به فرزندش گفت:
این هزار تا چسب زخم را بفروش تا برایت کفش بخرم.
بچه با خود فکر کرد یعنی باید آرزو کنم
هزار نفر زخمی بشن تا من کفش بخرم؟!
ولش کن... همین کفشهای پاره خوبن!
گاهی دلهای بزرگ را آنچنان درون سینههایی کوچک میبینی که شرمسار میشویم از احساس بزرگ بودنمان.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•