eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.1هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
22.6هزار ویدیو
299 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 . سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران... به نظرتون کارخوبیه؟؟ کیا موافقن؟؟؟ کیامخالف؟؟؟؟ اکثر دانشجویان مخالف بودن!!! بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!" بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!! تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود! همه سراغ برگه ها رو می گرفتند، ولی استاد جواب نمیداد. یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟ شما مسئول برگه های مابودی؟؟؟ استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم... استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟ همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟ گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم... . هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت... . استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟ یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ... استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. صدای دانشجویان بلند شد. استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن! دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم. برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟ بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه. چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 امام صادق (ع) از اسحق‌ ابن ‌عمار سوال کردند: «زکات خود را چگونه پرداخت می‌کنی؟» اسحاق عرض کرد: «زمان پرداخت زکات از فقرا می‌خواهم به در خانه من بیایند تا سهم خود را دریافت کنند.» حضرت فرمودند: «تو با این کار آنها را خوار می‌کنی و فقر آنها را آشکار می‌سازی. مواظب باش که حضرت حق می‌فرماید: هرکس بنده مؤمن مرا خوار کند مرا به جنگ با خود فرا خوانده است. پس به خانه آنها برو و مخفیانه سهم‌شان را در خانه‌ی آنها تحویل ده.» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🔴اين دوازده جمله را حتماً بخوانيد... 1_یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه❕ 2_یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني 3_یادت باشه خدا هميشه مواظبته 4_يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري .... 5_منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند 6_زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند مراقب حرفهايمان باشيم . 7_گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد 8_آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين 9_زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم 10_دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند… 11_هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست… اگر باشي ... 12_ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست … ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 در داستان حضرت یوسف، قرآن کریم نقل می‌کنه که، حضرت یوسف پیراهنش رو دادتا برای پدرش یعقوب ببرند: اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هَٰذَا (یوسف/93) این پیراهنِ مرا برای پدرم یعقوب ببرید. وقتی کاروان از شهر مصر به سمت کنعان حرکت کرد، حضرت یعقوب که در کنعان بود، به نزدیکانش گفت: إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ (یوسف/94) من بوی یوسف را احساس می‌کنم. این گفتارِ یعقوبِ، این عاشقِ پیرِ دلداده‌ی یوسف بود، که بوی پیراهن یوسف رو از کیلومترها دورتر احساس کرد... درباره‌ی یوسف فاطمه(س) هم همینطوره... اونی که عاشق و بی‌تابِ امام زمان باشه، چند سال قبل از ظهورِ حضرت، بوی ظهور رو احساس میکنه... یعنی قبل از اینکه حضرت پا در رکاب بگذاره، چند سال مونده به ظهور، اونهایی که دلداده‌ی امام زمان هستند، از فاصله‌ی دور، بوی حضرت رو استشمام می‌کنند. کاش ما هم جزو اونها باشیم... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 حضرت امام علي (ع) میفرمایند: مَنْ اَظْهَرَ فَقْرَهُ اَذَلَّ قَدْرَهُ. هر كس ندارى اش را ظاهر كند، ارزش خود را پايين آورده است غررالحكم ج 5، ص 320 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 تاثیر غذا بر تربیت🌹 ✍پیامبر اکرم صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلم: فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربیت کنید. سوال شد: این چه طور ممکن است، ای رسول خدا؟ فرمودند: با خوراندن غذای حلال ( به مادرانشان ). 📚 جُنگ مهدوی، ص 132 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨✨✨✨✨✨✨
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می‌فرمود : بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی، خمش می‌کنی. هر چه خم شود خالی تر می‌شود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی می‌شود. دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه،از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران. قرآن می‌گوید: "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت." این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: ما قطعا می‌دانیم و اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند. سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
یا اباالفضل العباس (ع) ادرکنی گرفتارم گرفتارم اباالفضل گره افتاده درکارم اباالفضل دعایی کن دوباره چند وقتی ست هوای کربلا دارم ابالفضل ❤️الدخیل یا باب الحوائج یا ابوالفضل •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨✨✨✨✨✨✨
🍃🌸 شنیده بودم آیت‌اللّٰهی هست به نام آقای بهجت که اهل معناست. دوست داشتم ببینمش، جست‌وجو کردم و خانه‌اش را یافتم. رفتم پشت درِ خانه و در زدم... پیرمردی با لباسِ خانه و محاسنی کوتاه در را باز کرد. در مورد آقا پرسیدم. گفت: «امری دارید؟» گفتم: «با آقا عرضی دارم.» گفت: «بفرمایید مطلب را!» گفتم: «با خودشان عرضی داشتم.» پیرمرد لبخند زد و گفت: «همین مقدور است!» فکر کردم فایده ندارد؛ اجازه نمی‌دهد که آقا را ببینم. ناچار خداحافظی کردم و برگشتم. توی راه با خودم گفتم: «به مسجد می‌روم و با خودش قراری می‌گذارم.» غروب در مسجد نشسته بودم و در این فکر بودم که چه هیئتی خواهد داشت؟ مدتی بعد از اذان، روحانیِ ساده‌ای وارد مسجد شد و به‌سمت محراب رفت. گفتم: «اینجا هم که نشد.» کمی دلگیر شدم. پرسیدم: «آقای بهجت نمی‌آیند؟» همان روحانیِ ساده را نشان داد و گفت: «ایشان که آمدند.» همان پیرمردی بود که درب منزل دیدم. شصت سال بود در وادی علوم دینی و معرفتی سیر می‌کردم؛ فکر می‌کردم می‌توانم با یک نگاه، یا یک جمله، سِره را از ناسِره تشخیص دهم، اما نتوانستم بین حضرت آقا و یک خادم فرق بگذارم. تمام نماز مغرب و مقداری از نماز عشا را در این افکار غرق بودم که روایتی از سیرۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به یادم آمد: «در میان اصحاب، چنان بود که هیچ غریبه‌ای نمی‌توانست تشخیص دهد کدام رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله است.» 📚این بهشت، آن بهشت، ص42-44؛ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚مادر و فرزند روزه دار حضرت عيسى از ترس مردم از شهر فرار كرد و به بيابان رفت و مادرش حضرت مريم را هم با خود برد; هر دو، روزه بودند و با حالت روزه از جنگ مردمى كه مى خواستند آنها را به قتل برسانند فرار كرده بودند. براى افطار مقدارى علف تهيه كردند، اما حضرت مريم فوت كرد، عيسى او را دفن كرد، بعد او را صدا زد و گفت: اى مادر، آيا مى خواهى با دنيا برگردى؟ حضرت مريم گفت: مى خواهم برگردم. حضرت عيسى تعجب كرد كه مادرش كه حتماً در بهشت راه يافته، چرا مى خواهد به دنيا برگردد و از او پرسيد براى چه مى خواهى برگردى؟ حضرت مريم گفت: مى خواهم به دنيا برگردم تا در روزهاى بسيار گرم روزه بگيرم و در شبهاى بسيار سرد وضو بسازم.(1) 📚 داستانها و حكايتها، ص 19. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
758.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖خدایا 🌸بر محمد و خاندان پاک و مطهرش 💖درود فرست و ما را از ، 🌸زمره تقواپیشگان قرار ده الهی آمین🌸🙏 🌸اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ 💖وَآلِ مُحَمـَّدﷺ 🌸وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم ❣