eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.1هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
22.7هزار ویدیو
299 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا صبری بده به قلبی که چیزی را میخواهد اما نمی شود ... بعضی وقتا طوری میشه که جز صبوری کردن راهی برات نمیمونه ... ولی اینو بدون که پیش خدا، صبر پاداش بزرگی داره ! شاید عزیزی از دست دادی شاید مدتهاست منتظر کسی هستی شاید بیماری و یا مریض داری میکنی شاید خیلی وقته خواسته ای داری و نا امید شدی ... میخوام بهت بگم که خدا صبرت رو میبینه ... همراهته و صبرت بی پاداش نیست ! صبر داشته باش ...! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 دانشمند حکیمی اکثر اوقات جلوی دروازه شهر می‌نشست و به غریبه‌ها خوش آمد میگفت. روزی غریبی نزد او آمد و گفت من می‌خواهم در شهر شما ساکن شوم مردم اینجا چگونه هستند؟ حکیم از او پرسید در زادگاه شما چطور آدمهایی زندگی می‌کنند؟ مرد غریبه گفت مردم خوب و باصفا و پرکاری دارد که به یکدیگر کمک می‌کنند منتها من مجبور شدم برای کاری آنجا را ترک کنم؛ حکیم گفت مردم اینجا نیز همانگونه‌اند؛ چرا وارد شهر نمی‌شوی؟ مطمئنا از این شهر نیز لذت میبری. چند لحظه بعد در حالی که همچنان مرد اول نزد حکیم بود شخص دیگری كه او نيز از همان دهکده مرد اول بود از راه رسید و به حکیم گفت: هی پیرمرد، مردم این شهر چگونه‌اند؟ آیا اینجا برای زندگی خوب است؟ حکیم از او نیز پرسید آدم‌های شهر خودت چگونه آدم‌هایی بودند؟ مرد گفت مردم چندان خوبی نداشت، دروغ می‌گفتند خودخواه بودند و هزاران ایراد دیگر، به همین خاطر است که آنجا را ترک کردم. حکیم گفت مردم اینجا نیز مانند همانجا هستند! اگر جای تو بودم به جستجو ادامه میدادم! مرد اول که از پاسخ حکیم حیرت کرده بود پس از رفتن مرد دوم از او پرسید که چرا به من چیز دیگری گفتی؟!!! حکیم گفت: شما هر دو از یک دهکده کوچک بودید ولی پاسخ شما کاملا متفاوت بود؛ و این به خاطر نوع دیدگاه و ذات درون خودتان است؛ به همین خاطر من هم به هر کدام از شما پاسخی متناسب با خودش دادم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺پیامبر فرمودند: «خانه‌های خود را گورستان نکنید» ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
3.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 ✍یكي ازاولياء خدا قضيه ای را نقل ميكرد: شبي مشغول خواندن قرآن بودم تا رسيدم به آيه کریمه "إنّه يَرَاكُم هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُم" [همانا شيطان و دار ودسته وگروهش، شما را می‌بينند ازجایی كه شما آنها را نمی‌بينيد!] باخود گفتم: معناي ظاهري آيه معلوم است كه بالاخره شيطان از جنّ است وجن درلغت به معناي پوشيده است؛ اما گويا معناي باطني آيه رامتوجه نمیشوم ! درهمين افكار بودم كه لحظه ای برايم پيش آمد وشيطان ظاهر شد و گفت: آمده ام با تو بحث كنم ، پاشو بيا! ديدم همين قدم اول بايد با او مخالفت كنم،گفتم نمي آيم، تو بيا! 🔥شيطان باهمه تكبرش آمد! يك ساعت بحث عالي فلسفه وكلام كرديم ودر آخر مغلوبش كردم وپيروز بحث شدم! به شيطان گفتم: با اين همه اسم و رسمت، مغلوب شدي! 🔥شيطان خنده اي كرد و گفت: آقا سيد! فقط خواستم يك ساعت از عمرت را تلف كنم!!! آن صحنه تمام شد! معناي آيه را فهميدم؛ يعني شيطان به هركس از يك جا ضربه ميزند ...! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️عبادت حدی داره ...! 🎙 قَالَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) : لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ . امیرالمؤمنین (ع) : وقت هر انسان مؤمن سه قسمت است : ۱. یک وقت و ساعتی که برای مناجات و دعا و عبادت است ، ۲. یک وقت و ساعتی که برای کسب معاش و در آمد است ، ۳. یک وقت و ساعتی که برای تفریح و استفاده از لذتهای حلال است . 📙نهج البلاغه ، کلمات قصار ، ش 390 . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر آن دسته از بندگانم که از من روی گردانند؛ می دانستند که چقدر مشتاق دیدارشان هستم، هر آینه از شوق جان می باختند...🍃🌺 قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ 💌بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته‏ ايد از رحمت الهى نوميد مباشيد ...! چرا كه خداوند همه گناهان را می بخشد كه او آمرزنده مهربان است... 📘زمر۵۳ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 ﷽💥 💥 از خدا و ائمه کم نخواه! ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💎 ✍امام صادق (ع) میفرماید:در گذشته قومی بود که در کنار رودخانه بزرگ و پر آبی زندگی می کردند و در نعمت غوطه ور شده بودند. آن چنان که مغز گندم را تهیه می کردند و از آن، نانی درست می نمودند که به عنوان وسیله تطهیر نجاست مورد استفاده قرار می دادند و به وسیله آن، نجاست کودکان خود را پاک می نمودند. تا جایی این کار را انجام دادند که کوهی بزرگ از این نان های نجس فراهم آمد! روزی مردی صالح بر آنها عبور کرد و در این هنگام، زنی مشغول پاک کردن نجاست کودکش به وسیله نان بود. آن مرد به آنان گفت وای بر شما، از خدا بترسید و نعمتی را که به شما ارزانی داشته تغییر ندهید. آن زن در جواب او گفت گویا تو می خواهی ما را از گرسنگی بترسانی، هان! تا زمانی که آب رودخانه ما جاری است، به هیچ وجه ترسی از گرسنگی نداریم. آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمود پس خداوند عزتمند بر آنها خشم آورد و آن رودخانه را بسیار کم آب نمود و باران را از آنان دریغ فرمود و گیاهان زمین را نرویاند. پس آنها آنچه در اختیار داشتند خوردند. سپس در اثر گرسنگی، مجبور شدند از آن کوه نان استفاده نمایند و آن نان های نجس را به طور دقیق با ترازو بین خود تقسیم کنند. 📚 بحارالانوار، ج14، ص144 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
! علی بن عباس معروف به ابن الرومی شاعر معروف هجوگو و مدیحه سرای دوره ی عباسی در نیمه ی قرن سوم هجری در مجلس وزیر المعتضد عباسی به نام قاسم بن عبید الله نشسته و سرگرم بود. او همیشه به قدرت منطق و شمشیر زبان خویش، مغرور بود. قاسم بن عبید الله از زخم زبان ابن الرومی خیلی می‌ترسید و نگران بود؛ ولی ناراحتی و خشم خود را ظاهر نمی کرد. بر عکس طوری رفتار می‌کرد که ابن الرومی با همه بددلیها، وسواس‌ها و احتیاط‌هایی که داشت و به هر چیزی فال بد میزد، از معاشرت با او پرهیز نمی کرد... قاسم محرمانه دستور داد در غذای ابن الرومی زهر بریزند. ابن الرومی پس از آن که غذای مسموم را خورد، متوجه شد. فورا از جا برخاست که برود. قاسم گفت: کجا می‌روی؟ ابن الرومی گفت: به همان جا که من را فرستادی. قاسم گفت: پس سلام من را به پدر و مادرم برسان. ابن الرومی گفت: من از راه جهنم نمی روم!ابن الرومی به خانه ی خویش رفت و به معالجه پرداخت؛ ولی معالجه‌ها فایده نبخشید و بالاخره با شمشیر زبان خویش از پای درآمد! *ابن الرومی چون به زخم زبان زدن عادت کرده بود و این کار به اصطلاح برایش ملکه شده بود، در واپسین لحظات عمر نیز نتوانست از زخم زبان زدن. خودداری کند 📙داستان راستان 197/1: به نقل از: تتمة المنتهی 2/ 400؛ تاریخ ابن خلکان 3/ 44 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
2.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠اون کسی که بلا براش نمیاد معلومه خدا باهاش کاری نداره ... روزی پیامبر اکرم (ص) به خانه ی شخصی رفت . تخم پرنده ای از بالای طاقچه قل خورد و به زمین افتاد اما نشکست ... پیامبر با تعحب نگاه کرد که تخم از اون بالا قل خورد ولی نشکست ...! صاحبخانه متوجه تعجب پیامبر شد ... ادامه ...☝️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️خدا بچه نیست ...! 🎙 أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ " أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّه " آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟ 📙سوره مبارکه حدید ، آیه ۱۶ . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
3.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرد ایستاد جلوی برده فروش، خضوع خاصی برده فروش را فرا گرفت، نیمچه تعظیمی کرد. زن بی‌هوا چشم از خیرگی به افق برداشت و گل پلاسیده اش را به سمت مرد گرفت. مرد به آرامی گل را گرفت، بویید و بعد سکه ای به برده فروش داد. به آن زن اشاره کرد و گفت: تو در راه خدا آزادی. برده فروش با دستپاچگی گفت: این کنیز عجم فقط یک شاخه گل پژمرده به شما هدیه داد، آن وقت شما آزادش می کنید؟ مرد گفت: این گونه خدای تعالی ما را ادب کرده که فرموده "وقتی تحیه‌ای به شما دادند، تحیتی بهتر دهید" و بهتر از آن گل، آزادی اوست. ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•