فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸تلاوتی کوتاه🌸
🌿سوره اسراء (آیه ۳۱-۳۳)
وَلَا تَقْتُلُوٓا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا (٣١)
و #فرزندانتان را از ترس فقر، نكشید! ما آنها و شما را روزی میدهیم؛ مسلماً كشتن آنها گناه #بزرگی است!
وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَآ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَآءَ سَبِيلًا (٣٢)
و #نزدیك زنا نشوید، كه كار بسیار زشت، و بد #راهی است!
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا (٣٣)
و كسی را كه #خداوند خونش را حرام شمرده، نكشید، جز بحق! و آن كس كه #مظلوم كشته شده، برای ولیش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم؛ اما در #قتل اسراف نكند، چرا كه او مورد #حمایت است!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚هلاکت پسر ابولهب!
♦️یکی از پسران ابولهب، عتبه نام داشت او همانند پدرش، لجوج بود و همواره با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ستیز می نموده و حضرت را آزار می رساند. هنگامی که سوره نجم نازل شد. گفت: من این سوره را قبول ندارم (و با مسخره و توهین مسأله معراج پیامبر را که در این سوره بیان شده، انکار می کرد). رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با سوز دل درباره او چنین نفرین کرد: خدایا یکی از درندگان را بر او مسلط گردان)). طولی نکشید که عتبه در یکی از سفرهای تجاری شام، به همراه کاروان به سوی شام می رفت. در این هنگام، شیر درنده ای به طرف کاروان آمد، عتبه با دیدن آن شیر، لرزه بر اندامش افتاد و ترس و وحشت عظیمی، سراسر وجودش را فراگرفت. حاضران به او گفتند: ما اینجا هستیم، چرا این گونه وحشت نموده ای؟! عتبه گفت: محمد، مرا نفرین کرده است. سوگند به خدا، آسمان برشخصی راستگوتر از محمد سایه نیفکنده است. حاضران کالاهای تجاری خود را در اطراف او چیدند تا عتبه در میان کالاها از خطر محفوظ بماند ولی شیر فرا رسید و به بالای کالاها رتف تا او را بدرد که عتبه از ترس و وحشت بسیار به هلاکت رسید.
📚حکایت های شنیدنی 5/ 14 13 به نقل از: ترجمه شرح تجرید (شعرانی) 498، الغدیر 1/ 262 261.***.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ دو گناه هست که انسانها در همین دنیا مجازات می شوند...
📚با سخنرانی دکتر محمد العریفی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🛑 مشکل تصویر کجاست؟؟🥺🤯
⏰ 15ثانیه =نابغه
⏰ 30ثانیه =باهوش
⏰ 45ثانیه =متوسط
.
💡پاسخ در کانال سنجاق شده 🖇👇
https://eitaa.com/joinchat/4164288774C6d398cbf20
🔥باهوشا جواب بدن ☝️🏿
🔴 تعرفه تبلیغ در کانال ما😍 👇
https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
طرح شگفت انگیزش عالیه👌
📌
•°.
#آیتاللهفاطمـےنیا...
بعضی از اعمال وگناهان مانـــع
اجابت دعا هستند.
یڪی ازآن ها
#دلشڪـستن میباشد.
متاسفانه؛
بعضۍاز مابه راحتۍدلمیشکنیم
و #توفــیقات را از خودمان سلب
مـےڪنیم!
مواظب #زبان خود باشیم🌱...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟🌟:
⚠️گناهان کوچک، گناهان بزرگ را در پی دارد...👆
هیچ گناهی را کوچک نشماریم...❌
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹داستان آموزنده🌹
کشاورزی به شدت به آب نیاز داشت تا بتواند محصول خود را از نابودی نجات دهد.
چندین سال خشکسالی شروع شده بود و چون امیدی به باران نداشت تصمیم گرفت چاهی بکند.
او شروع به کندن کرد و ساعت به ساعت عمیقتر میشد، اما از آب خبری نبود.
در پایان روز به خود گفت:« حتما جای خوبی را انتخاب نکردهام، زیرا فقط به سنگ ریزه و ریشه درختان برخوردهام.» و به خانهاش برگشت.
صبح روز بعد، بیل به دست به سر زمین رفت و در جایی دیگر شروع به کندن کرد.
خورشید با شدت تمام میدرخشید و او عمیقتر میکند، اما باز هم به آب نرسید.
نزدیک غروب، در حالی که از چاه بالا میرفت، به خود گفت:« این یکی از قبلی هم بدتر بود.»
کشاورز هر روز یک چاه جدید میکند و هر دفعه نتیجه یکی بود و هر شب، در حالی که سر به زیر انداخته بود و به خانهاش برمیگشت، از خود پرسید:
« آیا دیوانهام که فکر میکنم میتوانم آب پیدا کنم؟ آیا نفرین شدهام که زندگیام به کندن چیزی پیدا نکردن بگذرانم؟»
.
روزی پیر مرد فرزانهای از نزدیک زمین کشاورز میگذشت. او با کمال تعجب مشاهده کرد که کشاورز در میان بیست چاه مشغول کندن چاه دیگری است.
پیرمرد فرزانه از کشاورز که تا زانو در زمین فرو رفته بود، پرسید:
چه کار میکنی، دوست من؟
کشاورز با صدایی پریشان گفت:
چاه میکنم، یا حداقل تلاش میخواهم چاه بکنم. ولی تا حالا فقط با سنگریزه و ریشه درختان برخورد کرده ام.
پیر مرد فزانه گفت :
آقای عزیز، با این طرز کندن شما هرگز به آب نخواهید رسید.
کشاورز پرسید:« دیگر چه راهی وجود دارد؟»
پیرمرد فرزانه گفت:« تلاش شما برای کندن شجاعانه است. اما راه به جایی نمیبرید. شما شروع میکنید به کندن و بعد از سه متر، وقتی به آب نمیرسید، توقف میکنید و به جای دیگری میروید تا دوباره همین کار را تکرار کنید. اما در این روستا، فلات آب، از بیست متری زیر سطح زیر زمین آغاز میشود.
پیر مرد فرزانه در ادامه سخنانش گفت:« تا وقتی عمیقتر و طولانی مدتتر نکنی آنچه را که به دنبالش هستی، نخواهی یافت. یک جا بمان ، عمیق بکن و وقتی دلسرد میشوی، کار را متوقف و وقت را تلف نکن! صبور باش و به کندن ادامه بده، حتی زمانی که به سنگهای درشت و محکم برخورد میکنی. به تو قول میدهم به آبی که در جست و جویش هستی خواهی رسید.
🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwACjO5j7mm8BL8q7YKwPONcgL9vr5dkBAACugEAAmWOawQCHO7_kxPgly4E.mp3
8.59M
.
🌹ماجرای شنیدنی از میرزا جعفر یزدی و سلامی که از راه دور به امام حسین (ع) داد.
پیشنهاددانلود👌
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•