eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.7هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
20.6هزار ویدیو
280 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌🕊 می‌دانی دلتنگی چیست؟! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌱 ✨خدایا... ڪارے ڪن منو با ٺو بشناسن هرڪسے با رفیقش شناخٺہ میشہ ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 شما که بلدید رژیم بگیرید که هیکلتان روی فرم باشد که مبادا چربی اضافه ای باشد... خب حالا که بلدید؛ گاهی هم بخاطر ذهنتان رژیم بگیرید مثلا از فکر کردن به کسی که دیگر نیست، وفادار ماندن به اویی که رهایتان کرده، گریه کردن برای اویی که برایتان ارزشی قائل نیست، قضاوت های بیجا در مورد دیگران و... این‌ها ذهن شما را بد فرم و بد شکل میکند و از ریخت و قالب می اندازد و ذهنتان را بدقواره می کند گاهی برای آرامش روان‌تان رژیم ذهنی بگیرید... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 در روزگار قدیم در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بود. وقتی کسی می مرد و او را به گورستان می بردند از جلوی دکان خیاط می گذشتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت. هر وقت از جلوی دکانش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟ خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند.! روزها و سالها بدین منوال گذشت تا اینکه روزی قرعه فال به نام خود خیاط افتاد و خیاط هم مرد.! یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت، از یکی از همسایگان پرسید: «خیاط کجاست؟» همسایه به او گفت: «‌خیاط هم در کوزه افتاد.» و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلائی دچار می شود که پیش از آن درباره اش حرف می زده، می گویند: «خیاط در کوزه افتاد.» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 حضرت امام صادق (ع) میفرمایند: ثَلاثٌ تـُورِثُ المَحَبَّه: الـدَیـنُ وَ التَّـواضُعُ وَ البَذل سه چیز است که محبت آورد: قـرض دادن و فـروتنـى و بخشـش. تحف العقول، ص316 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍🌸🍃🌸🍃 گوته می گوید : اگر ثروتمند نیستی مهم نیست چون بسیاری از مردم ثروتمند نیستند... اگر سالم نیستی هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند... اگر زیبا نیستی با برخورد زیبا می‌توانی آن را محو کنی... اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد... و اگر قدرت سیاسی و مقام نداری مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان‌هاست ، اما اگر «عزت نفس نداری» پـــــس بـــــدان هـــــیچ ندارے ...!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨♥️ خداوندا، دل‌ها جز با ياد تو آرام نمى‌گيرد و جان‌ها جز با ديدن تو، به آرامش نمى‌رسد... ☘ امام سجاد(ع) ‌ 📚 بحارالأنوار، ج 94، ص151 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷نوشتہ اے از سبڪ‌زندگانےآیتـ اللہ بہجتـ(ره): •همیشہ بعد از درس یا نماز، همہ را دعا میڪرد و راه مے‌افتاد. درمــسیر مسجد تا خانه، خیلےها همراهے‌اش میڪردند؛ سعےمیڪردند درست پشت سرآقــا حــرڪت ڪنند، یــا نزدیـڪ به او، تااگر حرفے زد و نصیحتے ڪرد، اولین ڪسے باشند ڪہ میشنود. گاهے جمعیتــ آن‌قدر زیاد مے‌شد ڪہ پایشان بہ پشت پــاے آقــا میخورد. یڪ لحظہ مے‌ایــستاد، چشمانش را مے‌بستـ ودوباره بہ راهش ادامه میداد. بہ خانہ ڪہ میرسید، نعلین‌هایش را در مےآورد. جورابش را آهستہ پایین مے‌آورد و پشت پایش را بررسےمیڪرد؛ گاهےپشتـ جورابش خونےبود! 📚این بهشت، آن بهشت، ص45 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 💠سخنانی برگزیده از امام علی علیه السلام 🎤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
▫️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: أَرْبَعَةٌ فِي الذَّنْبِ شَرٌّ مِنَ الذَّنْبِ الِاسْتِحْقَارُ وَ الِافْتِخَارُ وَ الِاسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَارُ. 💬 چهار چیز در مورد گناه، حتی از خود گناه هم بدتر است: کوچک شمردن گناه، افتخار کردن به گناه، خوشحال شدن از گناه و اصرار کردن بر گناه. 📚مستدرك الوسائل ج‏11، ص 349. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♥️🦋 🕊 ✨پسرانِ خوبــ به دنبال زیباترین دختـر دنیا نیستند ... آنها به دنبال دختـرے هستند ڪه آخرتشان را زیبــا بسازد ! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 حکایت خر و زنبورها در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا، گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می کند و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش بیرون می پرد. خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد. به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد. خر می گوید : « زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.» ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است. ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید: « شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.» خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم. ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند. زنبور با آه و زاری می گوید: « قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است ؟» ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید: « می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است كه، در این ماجرا، با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است» باید آهسته نوشت با دلی خسته نوشت گرم و پر رنگ نوشت روی هر سنگ نوشت تا بدانند همه: که اگر عقل نباشد ، جان نیست •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•