🌷نوشتہ اے از سبڪزندگانےآیتـ اللہ بہجتـ(ره):
•همیشہ بعد از درس یا نماز، همہ را دعا میڪرد
و راه مےافتاد.
درمــسیر مسجد تا خانه، خیلےها همراهےاش میڪردند؛
سعےمیڪردند درست پشت سرآقــا حــرڪت ڪنند،
یــا نزدیـڪ به او،
تااگر حرفے زد و نصیحتے ڪرد، اولین ڪسے باشند
ڪہ میشنود.
گاهے جمعیتــ آنقدر زیاد مےشد ڪہ پایشان بہ پشت پــاے آقــا میخورد.
یڪ لحظہ مےایــستاد،
چشمانش را مےبستـ
ودوباره بہ راهش ادامه میداد.
بہ خانہ ڪہ میرسید، نعلینهایش را در مےآورد.
جورابش را آهستہ پایین مےآورد و پشت پایش را بررسےمیڪرد؛
گاهےپشتـ جورابش خونےبود!
📚این بهشت، آن بهشت، ص45
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🍃
پسر بچه شری بود که اوضاع را بههمریخته بود.وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کردپدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم
داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است،
وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار
کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینهی پدر
چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بهم ریخت و سردرگم شدید است بهسوی خدا فرار کنید.
«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله» امام علی(ع)
میرزا اسماعیل دولابی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
حکایت خر و زنبورها
در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا، گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می کند و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش بیرون می پرد.
خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد. به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد. خر می گوید : « زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.»
ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است.
ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید: « شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.»
خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم.
ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند. زنبور با آه و زاری می گوید: « قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است ؟»
ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید: « می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است كه، در این ماجرا، با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است»
باید آهسته نوشت
با دلی خسته نوشت
گرم و پر رنگ نوشت
روی هر سنگ نوشت
تا بدانند همه: که اگر عقل نباشد ، جان نیست
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#حسابرسی_در_قیامت
عربی نزد نبی مکرم اسلام آمدند و سوال کردند، یا رسول الله در روز قیامت از من چه کسی حساب خواهد کشید؟ نبی مکرم فرمودند: خود حضرت حق.
عرب سرش به پایین انداخت و رفت. سوال کردند کجا میروی؟ گفت: وقتی سر و کارم با کریم است، خیالم راحت شد.
انسان اگر در برابر یک لییم و پست عذر بخواهد و طلب عفو کند، آن فرد لییم در برابر این عذرخواهی شیر میشود و شرایط سختتری برای بخشش مطرح میکند. ولی برعکس انسان وقتی در برابر خدای کریم، قصد توبه و استغفار میکند، حتی اجازه نمیدهد او دهان باز کند و همین که از دلش عذر و ندامت میگذرد او را میبخشد. پس چه مایه بیانصافی است که انسان از خدا طلب بخشش نکند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠مگر چگونه زندگی میکنیم که تا کسی میمیرد
میگوییم راحت شد !!
🔸خانه های بزرگ اما خانواده های کوچک داریم ،
مدرک تحصیلی بالا اما درک پایینی داریم
بی هیچ ملاحظه ای ایام میگذرانیم اما دلمان
عمر نوح میخواهد !!
کم میخندیم و زود عصبانی میشویم
🔸کم مطالعه میکنیم اما همه چیز را میدانیم !
زیاد دروغ میگوییم اما همه از دروغ متنفریم،
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم
اما زندگی کردن را نه
ساختمانهای بلند داریم اما طبعمان کوتاه است
بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم
بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم
🔸فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه
بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر عمل میکنیم
عجله کردن را آموخته ایم
ونه صبر کردن را...!
🔸مگر بیشتر از یکبار فرصت
زندگی کردن داریم...؟!
🔅 اميرالمؤمنين عليهالسلام:
عُمرُ المَرءِ لاقيمةَ لَه.
عمر انسان (آنقدر گرانبها است که) به هيچ قيمتي قابل ارزيابي نيست.
📚اسرارالبلاغه، ص 89
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
یکی از دلایلی که آدما
موفق نمیشن بخاطر کم صبری شونه
طرف میگه من یه سال تلاش کنم که لاغر بشم ؟!
خب شاید اصلا من زنده نمونم و بمیرم بذار دو روز دنیا رو خوش باشم و راحت غذا بخورم ...
یه سال میگذره و طرف نمیمیره و بازم روز به روز چاق تر میشه و حسرت میخوره ای کاش همون موقع شروع میکردم !
اینو ازتون میخوام که تو هر شرایطی هستید همین امروز کاریو که میخواین شروع کنین
نگران زنده موندن یا نمومدن نباشین
یا با افتخار زندگی میکنیم
یا با افتخار در راه هدف میمیریم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#سلامامامزمانم❤️
جانا زِ فراق تو
این محنت جان تا کی
دل در غم عشق تو
رسوای جهان تا کی؟!
چون جان و دلم خون شد
در درد فراق تو
بر بوی وصال تو
دل بر سر جان تا کی؟!
نامد گهِ آن آخر
کز پرده برون آیی؟
آن روی بدان خوبی
در پرده نهان تا کی؟!
#اللهمعجللولیکالفرج🌤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
〽️ چرا به امام حسن(ع)، کریم اهل بیت گفته میشه؟
✿ امام مجتبی(ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.
📚 منتهی الآمال ، ج1 ، ص417
✿ روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و امام دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابی بخشیدند.
📚 منتهی الآمال، پیشین ، ص418
✿ هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا میرفتند و آنها را به منزل دعوت میکردند و به آنها غذا و لباس میدادند.
📚 حقایق پنهان ، ص268
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیتونی امام زمان رو یاری کنی مگر...‼️
#کلیپمهدوی❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹حضرت محمد صلی الله علیه واله و سلم فرمودند:
هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:
❶ اول آنکه در آغاز هرکار بگوید:
〖بسم الله الرحمن الرحیم.〗
❷ دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید:
〖 الحمدالله رب العالمین.〗
❸ سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید:
〖استغفرالله ربی و اتوب الیه.〗
❹ چهارم آنکه چون غم و اندوه بر او هجوم آورد بگوید :
〖لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.〗
❺ پنجم آنکه چون تدبیر کار کند، گوید:
〖ماشاءالله.〗
❻ ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید:
〖حسبناالله و نعم الوکیل〗
✨از فرمایشات شیخ حسنعلی نخودکی (ره) در کتاب نشان از بی نشان ها
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خداوندا ثنای چون تو پاکی،
کِی آمد از زبان آب و خاکی؟
خدایا رحمتت دریای عام است
ز لطفت قطرهای مارا تمام است
اگـر آلایش خلـــق گنهــکار
در آن دریا فروشویی به یکبار
نگردد تیــره آن دریا زمانی
ولی روشن شود کار جهانی
#عطار_نیشابوری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر گلی نو
که در جهان آید
ما به عشقش هزار دستانیم
#سعدی
🎬 #کلیپزیبا
🎙 #استاد_شجریان
🎨 #استاد_اسرافیل_شیرچی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🌼کفاره گناهان
✍روایت شده از امام صادق علیه السلام که رسول خدا فرمودند : خدای تبارک و تعالی میفرمایند: هیچ بنده گنهکاری را وارد بهشت نمےکنم ، مگر اینکه او را به مرض و بیماری مبتلا مےکنم تا کفاره گناهانش باشد و اگر گناهانش با آن بیماری پاک نشد و زیادتر از آن بود ، کسی را بر او مسلط مےکنم که بر او ظلم کند تا کفاره گناهانش باشد، رزق و روزی اش را کم مےکنم تا کفاره گناهانش باشد و اگر این نیز برای کفاره گناهانش کافی نبود جان گرفتن او را سخت مےکنم و یا در قبر بر او سخت مےگیرم، تا وقتی که بدون هیچ گناهی نزد من آید و او را وارد بهشت ڪنم ،
💥و اما کسی را که مےخواهم وارد جهنم کنم ، او را صحیح و سالم مےگذارم ، و رزق و روزی اش را زیاد مى کنم و جان دادن او را آسان می گردانم تا وقتیکه نزد من آید ، هیچ حسنه ای نداشته باشد و در همان وقت او را وارد جهنم کنم
📚مسندالرسول ج1 برگرفته شده
از بحارالانوار ج 6 ص17
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🔴تلنگر
✍در روایتی آمده است که خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: «بار دیگر که برای مناجات آمدی، بدترین مخلوق مرا به همراه بیاور!» موسی (علیه السلام) هنگام بازگشت در فکر فرو رفت که چه کسی را ببرد؟
به هرکس که می اندیشید با خود می گفت: «شاید خدا او را دوست داشته باشد» سرانجام موسی (علیه السلام) سگی را یافت که تمام بدنش را کِرم گرفته و لاشه گندیده اش رها شده بود و بوی عفونتش رهگذران را آزار می داد. با خود گفت: شاید این منفورترین موجود نزد خدا باشد؛ اما این مطلب به ذهنش خطور کرد که شاید خدا همین موجود را نیز دوست داشته باشد.
هنگامی که به میقات رفت، ندا رسید: «ای موسی! چیزی به همراه نیاوردی؟!» موسی علیه السلام پاسخ داد: «به هرچه نگریستم، آن را شایسته دوست داشتن تو دیدم».
ندا رسید: «ای موسی! اگر آن سگ را به همراه آورده بودی، از چشم ما می افتادی!» و یا در جایی دیگر آمده است: «ای موسی به عزت و جلالم قسم، اگر آن سگ را می آوردی نامت را از دیوان انبیاء محو می کرددم.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍حضرت ولیعصر ارواحنافداه به شيخ مفيد فرمود:
اگر دلهاى شيعيان ما، كه خداوند آنان را براى اطاعت خودش موفق كند، در وفا كردن به پيمانشان يكى بود هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تأخير نمى افتاد، بلكه سعادت ديدار با ما همراه با شناخت و صداقت براى آنان زود به دست مى آمد، چيزى جز كارهاى ناشايست آنان ما را از ايشان محبوس نمى سازد.
📚بحارالأنوار، ج53، ص177
« اللّهُمّّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ اَلْفَرَجْ وَ اَلْعافیَةِ وَالْنَصْر »
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❌رجبعلی ربا خوار؟!؟
رجبعلی هوایی معروف به رجب علی صراف از تجار بنام شیراز بود، مغازه اش در نبش ورودی بازار وکیل و کارش حواله دادن پول و صرافی بود و البته پول با دو درصد سود به افراد نیازمند هم وام میداد.
عوام او را نزولخوار میگفتند. بالاخره رجبعلی عزم زیارت خانه خدا کرد و برای حساب اموال به علما مراجعه کرد .به او میگویند: پول شما از راه صحیح بدست نیآمده ، حرام و قابل محاسبه، کسر خمس و زکات نیست!
در حقیقت جوابش کردند و گفتند: حق نداری مکه بروی!
رجبعلی که از مکه رفتن منع شده بود بجای سفر حج با هزینه شخصی درمانگاهی در فلکه مصدق شیراز بنا کرد که تمام موارد پزشکی، درمانی و دارویی در آن رایگان بود . وی این بیمارستان خیریه را بنا کرد تا هم ثوابی ببرد و هم کفاره گناهان آن 2 درصد سودش بشود.
در سال 1358 برخی از انقلابیون گفتند: این درمانگاه نجس است و حرام، چون از پول ربا ساخته شده و درمانگاه فوق با آن همه تجهیزات و وسایل تخریب و به توالت عمومی تبدیل گردید.
هم اینک توالت مذکور به پارکینگی متروکه تبدیل شده!
ای کاش رجب علی خان، سر از خاک بر می داشت و 27 تا 38درصد سودی را که نامش نزول هم نمیباشد می دید!!!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سلام به
یکشنبه خوش آمدید
🌺الهی روزتون پربرکت
🌾خانه دلتون گرم
🌺حضورتون سبز
🌾زندگیتون عاشقانه
🌺ودست مهربون خدا
🌾همیشه یاورتون باشه
🌺صبحتون به زیبایی گل
نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده میشد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.
عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بیدلیل مغرور نشو! اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمیآمدند و «علی» را انتخاب میکردند.
معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نمازگزاران را ثابت میکند.
پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخنرانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود را به نوک بینیاش برساند، خدا بهشت را بر او واجب مینماید و بلافاصله مشاهدهکرد که همه تلاش میکنند نوک زبانِشان را به نوک بینیِشان برسانند تا ببینند بهشتیاند یا جهنمی؟
عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش میکند و سعی میکند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد: این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو میخواهند. ""علی""برای این جماعت حیف است...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•