eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
28هزار عکس
19.8هزار ویدیو
279 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷حضرت صادق - علیه السلام - فرمود: «چون خدا موسی و هارون - علیهما السلام - را امر کرد که به دعوت‌ فرعون روند، وحی به ایشان فرستاد که اگر خواهم چنان زینت دنیا را به شما می‌دهم که‌ چون فرعون شما را ببیند عجز و بیچارگی خود را بشناسد ولیکن من دنیا را از شما باز می‌گیرم و دنیا را به شما تنگ می‌گیرم، با همه دوستان خود چنین می‌کنم. و نعیم دنیا را از ایشان دور می‌کنم همچنان که چوپانی مهربان، گوسفندان خود را از جاهای خطرناک‌ و گیاهان زهرناک دور می‌کند. و این نه از پستی ایشان است در نزد من، بلکه به جهت‌ آن است که کامل کنند نصیب خود را از کرامت من». •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🌹چه كار كنيم كه عبادات براي ما عادت نشود و وقتي نماز مي‌خوانيم، اثر مستقيم در زندگي ما داشته باشد؟ ✍عبادت و بندگي يك حقيقت و كنهي دارد كه ما اين لايه زيرين و حقيقت را نمي بينيم. به قولي عادت شده است. بعضي‌ها روي عادت چهار ركعت نماز را مي‌خوانند و دو ركعت هم ميخوانند و روي تايم متوجه مي‌شوند، نماز تمام شده است. آقايي ميگفتند: من راننده ماشين‌هاي سنگين هستم. به ركعت اول كه مي‌ايستم دنده اول هستم و وقتي به ركعت چهارم مي‌رسم، دنده ي چهار هستم و نمازم را سلام مي‌دهم. مردم هم مي‌گويند: هرچه گم كرده ايم، در نماز پيدا مي‌كنيم. گاهي توجه به الفاظ و مسائل نيست. همين روزه ماه رمضان، خدا مي‌خواسته مردم را اذيت كند؟ هفده هجده ساعت گرسنگي در تابستان و از آن خواب صبح بلند شدن چه هدفي داشته است؟ يا خود حج واقعا انسان با چه مشكلاتي در منا و عرفات و مشعر بايد بسر ببرد يا طواف كه بايد با چه زحمت در لابلاي فشارها بروي و انجام بدهي، آيا همه دقت‌ها بايد در صفا و مروه انجام شود؟ آيا اين‌ها همه اش ظاهر است و يا كنه و باطني دارد؟ شما وقتي قرآن را مي‌خوانيد، ظاهري دارد. ظاهر آيه اي مي‌گويد: اگر آبهاي زمين فرو برود، چه كسي براي شما آب مي‌آورد؟ ظاهر آيه آب است ولي باطن آن امام و حجت است. اگر حجت خدا غايب بشود، چه كسي مي‌تواند او را براي شما ظاهر كند؟ در بحث عبادت هم همينطور است. اين نماز و روزه و اعمال حقيقت و كنهي دارد و غالبا مردم از اين حقيقت غافل هستند. اگر به آن حقيقت برسيد، لذتش را احساس مي‌كنيد. امام صادق (ع) مي‌فرمايد: دو ركعت نماز شب براي من محبوب تر از كل دنيا و همه چيزي كه در آن است مي‌باشد. اين غرق شدن در عبادت است. 📚از بیانات حاج آقا رفیعی ↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🔴علائم آخرالزمان ✍شهوت گرایی و لذت‌جویی "همّ و غم مردم (در آخرالزّمان) به سیر کردن شکم و رسیدگی به شهوتشان خلاصه می شود، دیگر اهمیّت نمی دهند که آنچه می خورند حلال است یا حرام؟ و اینکه آیا راه اطفای غرایزشان مشروع است یا نامشروع؟! 📚اصول کافی، ج8، ص42 زنان در آن زمان، بی حجاب و برهنه و خودنما خواهند شد. آنان در فتنه ها داخل، به شهوت ها علاقه مند و با سرعت به سوی لذّت ها روی می آورند. خواهی دید که زنان با زنان ازدواج می کنند. درآمد زنان از راه خودفروشی و بزهکاری تأمین می گردد. آنان حرام های الهی را حلال می شمارند و بدین سان در جهنّم وارد و در آن جاودان می گردند. ✳️ مرگ های ناگهانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : « قیامت برپا نمی گردد ، تا این که مرگ سفید ظاهر شود . گفتند : ای رسول خدا ! مرگ سفید چیست ؟ فرمود : مرگ ناگهانی ». 📚الفائق ، جلد 1 ،ص141 ↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
📜 آماده باش یاران صاحب الزمان(ع) ⏳انتظار، انسان را در دو جبهه به مجاهده وا می‌دارد؛ در جهادنفس و جهاد با دشمن خارجی 🔘منتظر خود را با اهداف منتظَر هماهنگ می‌کند 👈 هدف مهدی(عج) معلوم است؛ این المنتظر لاقامه الامت والعوج؟ ❓هدف تو چطور؟ 🤝با ما همراه باشید تا جهان🌎 را برای آن مصلح کل آماده کنیم.👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2095579142Ca9b11ac850
🌸📚 داستان‌ ‌ ‌ 🌙 پدر و مادری پیر و ازکار افتاده و خانواده ای متشکل ازچندین برادر و خواهر که اکثرا بیرون از استان زندگی میکردند...و حال من و مسئولیت این بار سنگین به لحاظ کوچکترین عضو خانواده...‌ ‌ ‌ 🌙 در محل کارم فکرم همیشه درگیر این بود که نکند پدرم نیاز به یک لیوان آب دارد و یا گلویش میخارد و یا نیاز به بلند شدن از سر جایش را دارد...‌ ‌ ‌ 🌙 هرگاه به خانه پدرم میرفتم نگاهی معصوم در چشمانشان میدیدم که گویا جگرم را پاره پاره میکنند...گاهی در ذهن خود مروری داشتم که چرا فقط من؟ آیا فقط من فرزندشانم؟...‌ ‌ ‌ 🌙 اما این فقط حرفی بود که در خودم زمزمه میشد و هیچگاه بروزش نمیدادم... حرفهای سرد هم از آنان میشنیدم ولی به روی خود نمی آوردم...‌ ‌ ‌ 🌙 رسیدگی به آنان گاها خیلی از مهمانی ها و قرارهایم را کنسل و به تاخیر می انداخت ولی همسرم یار و همدمم بود و همیشه مرا تشویق میکرد...‌ ‌ ‌ 🌙 یک روز به حدی برمن فشار وارد شد که جواب لبخند پدرم را ندادم و به خانه برگشتم.همسرم چای برایم آورد، نتوانستم بنوشم و انگاری وجدانم مرا سوهان میکشید...‌ ‌ ‌ 🌙 گم بودم و درهم...آسمان گویا مرا لعنت میکرد و زمین میخواست مرا ببلعد...یاد صحنه لبخند پدرم که نشسته بر آن صندلی همیشگی بود افتادم...اشکهایم سرازیر شد...‌ ‌ ‌ 🌙 از جا برخواستم و به خانه پدرم رفتم و تا میتوانستم آنان را بوسیدم...حتی آن شب را هم کنارشان خوابیدم...خوابی دیدم که همیشه به ذهنم خواهد ماند: شخصی به حضورم آمد، با انبوهی از کتاب، دنیایی از مجلات و ...‌ ‌ ‌ 🌙 رو بمن کرد و گفت: اینان همه افتخاراتیست که کسب کردم، ولی هیچ افتخاری به اندازه خدمت به پدر و مادر نیست و حال حاضرم همه را بدهم و فقط چند دقیقه نزد پدر و مادرم بنشینم و یک بار دیگر نگاهشان در چشمان من باشد...تا این بزرگترین نعمت ها هستند کنارشان باشیم...‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ماجرای گاو یک نفر از بنی اسرائیل به طور مرموزی کشته شد در حالی که قاتل او معلوم نبود و هر طائفه ای، طایفه ی دیگر را مسئول قتل آن شخص می دانست. این اوضاع و احوال ادامه داشت تا این که نزد حضرت موسی رفته و از او درخواست کردند که از خداوند در این زمینه یاری بگیرد. حضرت موسی با توجه به ارتباطی که با خدا داشت به قوم خود گفت: گاوی را گرفته و سر او را ببرید و قسمتی از آن را به بدن مقتول بزنید تا زنده شود و قاتل خود را معرفی کند؛ ولی قوم بنی اسرائیل به موسی گفتند: آیا ما را به تمسخر گرفته ای؟ حضرت موسی فرمود: به خدا پناه می برم اگر بخواهم کسی را مسخره کنم. قوم موسی به او گفتند: از خدا بپرس آن گاو چگونه باشد؟ حضرت موسی فرمود: گاو باید ماده، نه پیر و نه جوان باشد. دوباره آن قوم لجباز گفتند: از خدا بپرس آن گاو چه رنگی داشته باشد؟؟ حضرت موسی فرمود: زرد باشد به طوری که در چشم حالت درخشندگی داشته باشد؟ قوم موسی برای آخرین بار سوال کردند: این گاو از نظر کار کردن باید دارای چه خصوصیتی باشد؟ حضرت فرمود: این گاو باید برای شخم زدن و زراعت و همچنین برای آبکشی تربیت نشده باشد و از هر عیبی پاک باشد. در نهایت قوم بنی اسرائیل برخلاف میل خودشان گاوی را با خصوصیات گفته شده، پیدا کرده و سر بریدند و قسمتی از آن را به بدن مقتول زدند و وقتی زنده شد، قاتل خود را معرفی کرد. اگر خوب نگاه کنیم خواهیم دید که چگونه خداوند بر قوم بنی اسرائیل نعمت ارزانی داشته است. آیات 67 تا 74 ،سوره بقره •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💎"پادشاه و پیرزن جاهل" روزی باز پادشاهی از قصر شاهانه فرار کرد و به خانه پیرزن فرتوتی که مشغول پختن نان بود روی آورد. پیرزن که آن باز زیبا را دید فورا پاهای حیوان را بست، بال هایش را کوتاه کرد، ناخن هایش را برید و کاه را به عنوان غذا جلوی او گذاشت. سپس شروع کرد به دلسوزی برای حیوان و گفت: ای حیوان بیچاره! تو در دست مردم ناشایست گرفتار بودی که ناخن های تو را رها کردند که تا این اندازه دراز شده است؟ مهر جاهل را چنین دان ای رفیق کژ رود جاهل همیشه در طریق پادشاه تا آخر روز در جستجوی باز خویش می گشت تا گذارش به خانه محقر پیرزن افتاد و باز زیبا را در میان گرد و غبار و دود مشاهده کرد. با دیدن این منظره شروع به ناله و گریستن کرد و گفت: این است سزای مثل تو حیوانی که از قصر پادشاهی به خانه محقر پیرزنی فرار کند. هست دنیا جاهل و جاهل پرست عاقل آن باشد که زین جاهل بِرَست 📚مثنوی_معنوی 👤مولوی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚 گويند اويس شتربانى ميكرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را ميداد. يك روز از مادر اجازه خواست كه براى زيارت پيغمبر (ص) بمدينه رود. مادرش گفت اجازه مى دهم بشرط آنكه بيش از نصف روز در مدينه توقف نكنى. اويس حركت كرد وقتى بخانه پيغمبر (ص) رسيد اتفاقا ايشان هم تشريف نداشتند: ناچار اويس بعد از يكى دو ساعت توقف پيغمبر (ص) را نديده به يمن مراجعت كرد چون حضرت بخانه برگشت پرسيد اين نور كيست كه در اين خانه تابيده گفتند شتربانيكه اويس نام داشت باينجا رسيد و بازگشت، فرمود آرى اويس در خانه ما اين نور را بهديه گذاشت و رفت. درباره چنين شخصى پيغمبر (ص) ميفرمايد: (يفوح روائح الجنة من قب القرن و اشوقاه اليك يا اويس القرن): نسيم بهشت از جانب يمن و قرن ميوزد چه بسيار مشتاقم بديدارت اى اويس قرنى. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 〖آثار فوق العاده خواندن آیت الکرسی بعد از هر نماز!〗 ✅پيامبر فرمودند: هر كس آيه الكرسي را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شكافته گردد و به هم نيايد تا خداوند متعال به سوي خواننده آيت الكرسي نظر رحمت افكند و فرشته اي را بر انگيزد كه از آن زمان تا فرداي آن كارهاي خوبش را بنويسد و كارهاي بدش را محو كند. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: يا علي بر تو باد به خواندن آيه الكرسي بعد از هر نماز واجب. زيرا به غير از پيغمبر و صديق و شهيد كسي به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمي كند و هر كس بعد از هر نماز آيه الكرسي را بخواند به جز خداوند متعال كسي او را قبض روح نمي كند و مانند كسي باشد كه همراه پيامبران خدا جهاد كرده تا شهيد شده است. در روايتي از امام باقر علیه السلام آمده است: " هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بيچارگي در امان شود و رزق او وسعت يابد و خداوند به او از فضل خودش مال زيادي بخشد." رسول اكرم فرمودند : هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق مي گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد. جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آيه الكرسي بخواند و بگويد :" اعيذ نور بصري بنور الله الذي لا يطفي" خداوند فرمود: كسي كه بعد از نماز واجبش آيه الكرسي بخواند خداوند متعال به او قلب شاكرين – اجر انبيا و عمل صديقين را عطا فرمايد و چيزي جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگيري نمي نمايد. مداومت نمي نمايد به آن مگر پيامبر يا صديق يا كسي كه از او راضي شده ام و يا شخصي كه شهادت را روزي او مي نمايم. 📚 مصابيح الدجى، ص 1029. - لئالى الاخبار، ج 1، ص 208. - قول ثابت، ص 41 ↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👱‍♂مرد جوانی از مشکلات خود به حکیمی گلایه می کرد و از او خواست که راهنمایی اش کند حکیم ادرسی به او داد وگفت به این مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی ندارند ‼️ 💠متوانی از آن‌ها کمک بطلبی مرد هیجان زده به سمت آدرس رفت و با تعجب دید آنجا قبرستان است ⭕️ به راستی تنها مردگان اند که مشکل ندارند مشکل داشتن یعنی زنده بودن! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌙 روزی در یک دهکده کوچک، معلم مدرسه از دانش‌آموزان سال اول خود خواست تا تصویری از چیزی که خیلی دوست دارند، نقاشی کنند.‌ ‌ ‌ 🌙 او با خود فکر کرد که این بچه‌های فقیر حتماً تصاویر بوقلمون و میز پر غذا را نقاشی خواهند کرد. ولی وقتی یکی از دانش‌آموزان نقاشی ساده کودکانه خود را تحویل داد، معلم شوکه شد. ‌ ‌ ‌ 🌙 او تصویر یک دست را کشیده بود، ولی این دست چه کسی بود؟بچه‌های کلاس هم مانند معلم از این نقاشی مبهم تعجب کردند. ‌ ‌ ‌ 🌙 یکی از بچه‌ها گفت: «من فکر می‌کنم این دست خداست که به ما غذا می‌رساند.»یکی دیگر گفت: «شاید این دست کشاورزی است که گندم می‌کارد و بوقلمون‌ها را پرورش می‌دهد.»‌ ‌ ‌ 🌙 هر کس نظری می‌داد تا این که معلم بالای سر پسر رفت و از او پرسید: «این دست چه کسی است؟»پسر در حالی که خجالت می‌کشید، آهسته جواب داد: «خانم معلم، این دست شماست.»‌ ‌ ‌ 🌙 معلم به یاد آورد از وقتی که این دانش‌آموز پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانه‌های مختلف نزد او می‌آمد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد.‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
روزی جوانی نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت: ای موسی (ع) خدا را از عبادت من چه سودی می رسد؟ که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟ حضرت موسی (ع) گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بزی از گله جداشد و ترسیدم اتفاقی برای او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی خود را به او رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست. ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم..!!!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💡 🤯😱 🛑در تصویر بالا یک نکته فوق العاده و مرموز وجود دارد!!!🤓 اگر بتوانید در عرض یک دقیقه جواب این را بیابید باید به خود ببالید زیرا شما از IQ بالایی برخور دارید!!!!!😍😍😉 ✅❌ آیا میتوانید تصویر را پیدا کنید؟؟!🤔 🔵پاسخ تست هوش در کانال 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3168141363Cb9e8390086
ابن ملجم نزد امیرالمؤمنین (ع) آمد و از ایشان، اسبِ قرمزِ خوش‌ رنگی خواست. حضرت هم به او هدیه داد، بی‌ چشم داشت و کریمانه. وقتی سوار بر آن اسب شد و رفت، امیرمؤمنان این شعر را خواند: «أُریدُ حیاتَهُ و یُریدُ قَتلی، عذیرَکَ مِن خلیلِکَ مِن مُرادِ» یعنی «من برای او حیات و سلامتی را آرزومندم، اما او قصد کشتن مرا دارد». کسی را از قبیله مراد بیاورید که عذر مرا (در اینکه به بدخواه خود محبت می‌ کنم) بپذیرد. سپس رو به دوستان خود فرمود به خدا قسم که این مرد قاتل من است! مردم بارها دیده بودند درستی پیش‌ بینی‌ هایش را، با تعجب پرسیدند پس چرا او را نمی‌ کشی؟ پاسخ داد پس چه کسی مرا بکشد؟ او که دست رد به سینه قاتلش نزد، چگونه ممکن است محبان امیدوارش را ناامید کند؟ 📚 منبع: بحارالانوار، جلد 42، صفحه 186 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
کسےکه تنهابه عقلش اعتمادکند گمراه میشود کسےکه تنهابه مالش اعتمادکندکم میآورد کسےکه تنهابه مردم اعتمادکند خسته میشود امّاکسےکه برخدااعتمادکند نه گمراه میشود نه کم میآورد ونه خسته میشه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🤴شاه به وزیر دستور داد که تمام شترهای کشور را به قیمت ده سکه طلا بخرند. وزیر تعجب کرد و گفت: اعلیحضرت حتماً بهتر می دانند که اوضاع خزانه اصلاً خوب نیست و ما هم به شتر نیاز نداریم. شاه گفت فقط به حرفم گوش کن و مو به مو اجرا کن. وزیر تمام شترها به این قیمت را خرید. شاه گفت حالا اعلام کن که هر شتر را بیست سکه می خریم. وزیر چنین کرد و عده دیگری شترهای خودشان را به حکومت فروختند. دفعه بعد سی سکه اعلام کردند و عده‌ای دیگر وسوسه شدند که وارد این عرصه پر سود بشوند و شترهای خود را فروختند. به همین ترتیب قیمت‌ها را تا هشتاد سکه بالا بردند و مردم تمام شترهای کشور را به حکومت فروختند.شاه به وزیر گفت حالا اعلام کن که شترها را به صد سکه می خریم و از آن طرف به عوامل ما بگو که شترها را نود سکه بفروشند. مردم هم به طمع سود ده سکه ای بار دیگر حماسه آفریدند و هجوم بردند تا شترهایی که خودشان با قیمت های عمدتاً پایین به حکومت فروختند را دوباره بخرند.وقتی همه شترها فروخته شد، حکومت اعلام کرد به علت دزدی های انجام شده در خرید و فروش شتر، دیگر به ماموران خود اعتماد ندارد و هیچ شتری نمی خرد.به همین سادگی خزانه حکومت از سکه های مردم ابله و طمع کار پر شد و پول کافی برای تامین نیازهای ارتش و داروغه و دیوان و حکومت تامین شد. وزیر اعظم هم از این تدبیر شاه به وجد آمد و اینبار کلید خزانه ای را در دست داشت که پر بود از درآمد قانونی و شرعی. این وسط فقط کمی نارضایتی مردم بود که مهم نبود چون اکثراً اصلاً نمی فهمیدند از کجا خورده اند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ کودکی که مادرش او را در رودخانه می اندازد اما به خانه پادشاه می رسد! کودکی دیگر هم برادرانش وی را در چاه می اندازند اما نجات می یابد و زندانی می شود سپس پادشاه می گردد!! 🌸پس بدان که تمام جهان اگر باهم همدست شوند تا ضرری به تو برسانند هرگز نمی توانند جز آنچه که خداوند متعال برایت مقدر ساخته است.. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ. به یکی از سمت راستی‌ها گفت: «تو کیستی؟» گفت: «عقل.» پرسید: «جای تو کجاست؟» گفت: «مغز.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «مهر.» پرسید: «جای تو کجاست؟» گفت: «دل.» از سومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «حیا.» پرسید: «جایت کجاست؟» گفت: «چشم.» سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد: «تو کیستی؟» جواب داد: «تکبر.» پرسید: «محلت کجاست؟» گفت: «مغز.» گفت: «با عقل یک جایید؟» گفت: «من که آمدم عقل می‌رود.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» جواب داد: «حسد.» محلش را پرسید. گفت: «دل.» پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟» گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.» از سومی پرسید: «کیستی؟» گفت: «طمع.» پرسید: «مرکزت کجاست؟» گفت: «چشم.» گفت: «با حیا یک جا هستید؟» گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃آن خدایی که به قلبم غم داد خود او باران داد... زندگی با عطش ثانیه ها میگذرد... میشود ثانیه را جریان داد من خدا را دارم... آن خدایی که به هنگام غمم میگرید و به هنگام خوشی های دلم میخندد شعر من باز پر از صحبت بی قافیه گی ست من خدا را دارم... اوست هر قافیه و وزن و صدا اوست جاری به دل ثانیه ها همه بارانها، همه جریانها، همه تاب و تب دل، تپش ثانیه ها... پر از صحبت اوست با دلم میخوانم: من خدا را دارم❤️🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍قاری بی تفکر ابو سعید خدرى، یکى از اصحاب معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىگوید: روزى ابوبکر به حضور رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: در فلان بیابان مىگذشتم چشمم به مردى خوشسیما افتاد که با کمال خشوع نماز مىخواند.پیامبر(صلى الله علیه وآله) به ابوبکر فرمود: برو و این شخص را به قتل برسان! ابوبکر به سوى آن شخص رفت ولى وقتى او را با آن حال عبادت دید از کشتن وى چشم پوشید و برگشت.پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عمر بن خطاب فرمود: تو برو و او را بکش! عمر نیز رفت و او را در آن حال دید، و به حال خود گذاشت و بازگشت و عرض کرد: اى رسول خدا، من مردى را دیدم که با کمال خشوع، نماز مىخواند، نتوانستم او را بکشم.پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: برو او را به قتل برسان! على(علیه السلام) با شمشیر آختهاش به سوى او رفت تا هر کس هست، فرمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را در موردش اجرا کند، ولى او از آنجا رفته بود.على(علیه السلام) به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) بازگشت و به عرض رساند: به محل مأموریت رفتم ولى آن شخص را در آنجا ندیدم.پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: این شخص و طرفدارانش قرآن مىخوانند ولى قرآن از گلویشان تجاوز نمىکند و همچون رمیدن تیر از کمان، از دین خارج مىگردند.آنها را بکشید که بدترین و ناپاکترین موجودات هستند.در تاریخ آمده این شخص، ذوالخویصره تمیمى نام داشت و مؤسس گروه «خوارج» بود ودر جنگ نهروان، به دست سپاه على(علیه السلام)به هلاکت رسید.او را «ذوالثدیه» مىگفتد.زیرا در شانه او گوشتى اضافى همچون پستان وجود داشت.وقتى خبر هلاکت او را به على(علیه السلام) رساندند، تکبیر گفت و از مرکب پیاده شد و سجده شکر به جا آورد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🤴همه دندان های پادشاه 😴پادشاهی خواب دید که همه دندان های او افتاده است. خوابگذار را فراخواند و تعبیر خواب را جویا شد. خوابگذار گفت: «پادشاه به سلامت باد، همه نزدیکان شما پیش از شما می میرند به گونه ای بعد از شما کسی نمی ماند.» 🤴پادشاه ناراحت شد و گفت: «وقتی همه نزدیکان من بمیرند من با که باشم؟ این چه تعبیری است که می گویی؟» و دستور داد او را صد ضربه شلاق بزنند. 🤴🏻سپس پادشاه دستور داد خوابگذار دیگری را نزد او بیاورند. خوابگذار دوم گفت: «تعبیر خوابی که پاشاه دیده اند این است که عمر پادشاه درازتر از عمر همه نزدیکان خواهد بود.» 🤴🏻پادشاه گفت: «تعبیر همان است اما این بیان با آن بیان خیلی فرق می کند.» و دستور داد صد سکه به او بدهند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍲همین آش و همین کاسه 💠از استانداران مردی ظالم بود و امان مردم را بریده بود. مردم به نادر شکایت بردند تا مگر چاره‌ای بیندیشد و آن‌ها را نجات دهد. نادر پیغامی برای استاندار فرستاد تا کمی هوای مردم را داشته باشد. استاندار دو روزی حرف نادر را به گوش گرفت، اما پس از چند روز دوباره به جان مردم افتاد. شاه افشار که دوست نداشت از فرمانش سر پیچی شود، دستور داد تا استاندار را به مرکز بیاورند. نادر استانداران دیگر را هم خبر کرد و دستور داد چند دیگ آش درست کنند و استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و در دیگ‌های آش بیفکنند، آنگاه به هر استاندار یک کاسه آش داد و در آخر رو به استانداران کرد و گفت: « هر کس به مردم ظلم و تعدی کند، همین آش است و همین کاسه. » 📚داستان‌های امثال حسین ذوالفقاری انتشارات مازیار ص 886 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 🚨ماجرای وحشتناک دختر ۱۴ ساله تالشی به دست پدرش در خواب!!😳 ♨️ پدری که به جرم عاشقی، بیرحمانه سر دختر خود را در خواب بريد😱😔 🔞شرح کامل ماجرا + تصوير👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1108541492Cddb04de246
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁