#داستانهای_قرآنی
🌻قسمت اول زندگینامه حضرت ایوب ع
#ایوب_1
☘🌷ایوب از نواده های اسحاق بن ابراهیم و داماد افرائیم بن یوسف بن یعقوب بود .
☘💕خداوند متعال او را به پیامبری و نبوت برانگیخت و از نعمتهای بی پایان خود به او عنایت فرمود .
💕🌻گوسفندان بسیار و مزارع آباد به او عطا کرد ، و او را از نعمت فرزند و جاه و جلال بهره مند ساخت .
🌻💕ایوب به شکرانه نعمتهای الهی قیام کرد . همواره بر سفره اش یتیمان و مستمندان حاضر بودند . خویشاوندان و نزدیکان خود را مورد تفقد قرار می داد .
🌸☘شیطان که آن روزها اجازه ورود به آسمانها را داشت و هنوز ممنوع نشده بود . مشاهده کرد که مقام ایوب به واسطه شکرگذاری نعمتهای خداوند بالا رفته و فرشتگان او را به عظمت وبزرگی یاد می کردند .
🌸☘از آنجا که شیطان همواره در تلاش است که بنده سعادتمندی را بدبخت کند و مؤ منی را از راه خدا منحرف کند در صدد برآمد که از مقام ایوب بکاهد و او را در حضیض و بدبختی ساقط کند .
🌸☘لذا به پیشگاه خداوند معروض داشت ، خداوندا ، این سپاسگزاری که از ایوب مشاهده می شود ، بواسطه نعمتهای فراوانی است که با ارزانی داشته ای و اگر این نعمتها را از او سلب کنی و او را در بلا و گرفتاری بیفکنی ،
🌻🌸 قطعا شکرگزاری او تمام خواهد شد و دیگر شکرانه نعمتی از او نخواهی دید . اینک مرا بر ثروت بیکران او مسلط کن تا صدق سخنم آشکار شود .
🌻☘خداوند متعال که بر اسرار و سرائر بندگان خود آگاه است و آشکار و پنهان آنانرا بخوبی می داند ، برای اینکه ثبات قدم ایوب و ایمان محکم او بر دیگران روشن شود ، به شیطان فرمود :
🌻☘من ثروت و اموال و فرزندان ایوب را در اختیار تو گذاشتم و ترا بر آنها مسلط ساختم . شیطان بزمین آمد و اموال ایوب را نابود کرد و تمام فرزندان او را بهلاکت رساند .
🌻☘ایوب چون خبر نابود شدن اموال و هلاکت فرزندان خود را شنید ، بر میزان شکر و سپاسگزاری خود افزود و بیش از پیش حمد الهی را بجای آورد . شیطان گفت : خدایا مرا بر مزراع پر درآمد و اغنام بی شمار ایوب مسلط کن تا بی صبری او آشکار شود
🌻🌻خداوند مزارع و اغنام ایوب را در اختیار او گذاشت و همه به دست او نابود شدند ، ولی این خبرها کوچکترین اضطراب و ناراحتی در دل ایوب ایجاد نکرد و شکرگزاریش بیشتر شد .
💥شیطان که خود را شکست خورده و بیچاره دید ، آخرین نیرنگ را بکار زد و از خدا خواست که جسم ایوب را گرفتار مرض و بیماری کند و نعمت تندرستی را از او بگیرد ، تا ایوب در اثر ناتندرستی ، بی صبری کند و ناسپاسی نماید .
💥ایوب مریض شد ولی این بلا نیز مانند سایر بلیات ، ایوب را نلرزاند
💥فقر و تهیدستی از یک طرف ، از دست رفتن فرزندان از طرف دیگر ، کسالت و ناتندرستی از یکسوی ، ایوب را در فشار قرار داد . مردم دنیا پرست ظاهر بین که از حقیقت ماجرا بی خبر بودند ، این بلیات را دلیل بر گنهکاری و دور افتادن از مقام قرب پروردگار دانستند و با ایوب قطع رابطه کردند .
💥💥ایوب ناچار از شهر خارج شد و در بیرون شهر در گوشه بیابان مسکن گزید و یگانه کسیکه تا آخر به او وفادار ماند همسر مهربانش ( رحمه ) بود که با رنج و زحمت ، قوت و غذای او را فراهم می ساخت .
💥💥چند سال گذشت و صبر و شکیبائی ایوب شیطان را بیچاره کرد و فریاد کشید که همه فرزندانش دور او جمع شدند و علت ناراحتی شیطان را جویا شدند .
ادامه داستان در قسمت بعد ...
💖کانال عشق فقط خدا💖
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستانهای_قرآنی
قسمت دوم زندگینامه حضرت ایوب ع
#ایوب_2
💕چند سال گذشت و صبر و شکیبائی ایوب شیطان را بیچاره کرد وشیطان فریاد کشید که همه فرزندانش دور او جمع شدند و علت ناراحتی او را جویا شدند .
💕گفت : این بنده خدا مرا به زانو در آورد و مرا در پیشگاه خدا شرمنده ساخت . اینک شما را احضارکردم که مرادر این امر راهنمائی و کمک کنید . گفتند ، چرا حیله و نیرنگ هائی که در راه گمراه ساختن امتها گذشته بکار بردی ، بکار نمی بری ؟ ! گفت تمام دامهای من در مورد ایوب از کار افتاده و بی اثر بوده است .
💕گفتند : پدرش آدم را به چه حیله از بهشت بیرون کردی ؟ گفت : بوسیله همسرش . گفتند : اینک همان راه را انتخاب کن و بوسیله همسر ایوب او را گرفتار نمای ، زیرا کسی جز همسرش با او معاشرت و رفت و آمد ندارد .
💕شیطان این نظریه را پسندید و بلافاصله بصورت مردی درآمد و خود را به رحمه رسانید و وسوسه کردن را آغاز نهاد و کفت : آنهمه نعمت و ثروت از دست شما رفت و به این زندگانی پر از بلا و گرفتاری مبدل گردید . شوهرت هم که مریض و ناتوان و پیر و سالخورده است . گمان نمیکنم که این سختی و محنت ، هرگز از شما برطرف شود .
💕همسر ایوب از شنیدن این سخنان آهی کشید . شیطان گفت : این گوسفند را نزد ایوب ببر و باو بگو آنرا ذبح کند و هنگام ذبح کردن آن ، نام خدا را به زبان جاری نسازد تا شفا یابد .
💕رحمه نزد ایوب شتافت و گفت : ای ایوب تا کی خدایت تو را گرفتار و معذب میدارد ؟ آیا بتو رحم نمیکند ؟ چه شد آنهمه اموال و فرزندان تو ؟ کو آن زیبایی و رخسار تو ؟ بیا این گوسفند را بدون نام خدا ذبخ کن و آسوده شو !
💕ایوب گفت : آیا دشمن خدا به سراغ تو آمد و تو را وسوسه کرد و تو نیز سخنانش را پدیرفتی ؟ !
💕🌻وای بر تو ! آنهمه نعمت و مکنت که داشتیم کی بما داده بود ؟ ! گفت : خدا . پرسید چند سال در آن ناز نعمت بسر بردیم ؟ گفت : هشتاد سال . پرسید اینک چند سال است که خداوند ما را مبتلا ساخته است ؟ گفت : هفت سال .
💕🌻ایوب گفت وای بر تو ! خیلی بی انصافی کردی . چرا صبر نکردی تا مدت سختی ما به اندازه مدت آسایش ما برسد برو از نزد من . آب و غذای تو بر من حرام است و دیگر از دست تو آب و نانی نخواهم خورد .
ادامه داستان در قسمت بعد ...
🌺کانال عشق فقط خدا🌺
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستانهای_قرآنی
🌼قسمت سوم و آخر زندگینامه حضرت ایوب ع
#ایوب_3
💞💚همسر ایوب از نزد او رفت و ایوب خود را در منتهای سختی و بلا دید . در آنحال پیشانی بر خاک نهاد و گفت : پروردگارا ، سختی و فشار مرا احاطه کرده است و تو ارحم الراحمینی . دری از درهای رحمت خود را بر من باز کن و مرا خلاصی بخش .
💕💚خداوند دعای او رامستجاب گردانید و باو وحی رسانید که پای خود را بر زمین بکوب . پای بر زمین زد ، زیر پایش چشمه آبی پدیدار شد .
💕💚 بدن خود را شستشوئی داد و تمام کسالتها و مرضهای او برطرف شد و به نیکوترین صورتها درآمد و خداوند بپاداش صبر و شکیبائی و شکر گذاری او اموال و فرزندانش را باو برگردانید .
💕💚در آنحال همسرش برای رسیدگی بحال او از شهر باز آمد ولی از شوهر ناتوان و مریض خود اثری نیافت . گریه باو دست داد و اشک از دیدگانش سرازیر شد . در آنجا مردی زیبا را در بهترین لباس دید . او را نشناخت . خواست از او احوال شوهرش را بپرسد ، ولی حیا مانع شد .
💕💚ایوب او را صدا زد و گفت : ای زن در اینجا چه میخواهی ؟ گفت : در جستجوی شوهر ناتوان و علیل خود هستم که در این بیابان افتاده بود و نمیدانم اکنون کجا رفته و چه بر سرش آمده است ! گفت اگر او راببینی می شناسی ؟ گفت : او در زمان تندرستی و نعمت ، بسیار به تو شبیه بود .
💕💚گفت : من ایوب هستم که تو میگفتی از شیطان پیروی کنم ولی من از خداونداطاعت کردم و از خدای خود خواستم نعمتهای مرا بمن باز گردانید .
💕💚آری ، خداوند بر صبر ایوب ، تمام نعمتهای از دست رفته را باو برگدانید و به همان اندازه هم بر آن افزود تا برای صاحبدلان و خردمندان تذکری باشد و در هنگام سختی و بلا مضطرب نشوند و با صبر و شکیبائی ، نجات خود را از خدا بخواهند .
پایان داستان ایوب ع
از فردا زندگینامه حضرت شعیب ع
منبع : دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی
💖کانال عشق فقط خدا💖
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حکایتیعجیبوخواندنی👌
✍یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد:
روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد...
چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چارهاندیشی بودم...
در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی...
وقتی پیاده شدم، دیدم قطعهای طلا داخل خاکها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم،
باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانوادهام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند...
در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو...
پس چون پیاده شدم، دیدم قطعهای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم...
پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم.
بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهیهایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندیهای منزل و خانوادهام را تهیه و تأمین کردم.
📚چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
فصل ،فصل #ترشیه🥒🌶🍅🍏🍆🧅🥕
اگه هنوز ترشی درست نکردین بیایین اینجا🤤🤤👇
#آموزش انواع ترشیها😋....
خیارشوریکروزه،شوری،لیته،ترشی بندری،ترشی بادمجان ،بامیه،لوبیاسبز و ترشی لیمو ...
حتی آموزش سیرترشی ۷ ساله در ۴۰ روز😱😱
راز و فوت و فن ترشیها فقط اینجا👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1120337959C92bdce3894
عاااااالیه😍👆
واگر میخواستیم به هر انسانی #هدایت_لازمش را از روی اجبار بدهیم میدادیم
ولی من آنهارا آزاد گذاردهام و سخن و #وعدهام_حق است
که دوزخ رااز افراد #بیایمان_وگنهکار از جنّ و انس همگی پرکنم!
سجده(۱۳)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
این #کیسه_سیب_زمینی ایده خودمه😜🙈
#فقط_نیم_مترپارچه_میخواد😍😜
دیگه نه سیب زمینیا #جوونه میزنه و میگنده🥶 نه پیازام زود #سبزمیشه😍👍
ایده دوخت #جامشمایی هم ازینجا برداشتم دیگه نایلون اضافیامو تو کشو و کابینت قایم نمیکنم 🥶معدن ایده اشپزخونه ای👇
https://eitaa.com/joinchat/329973791C259ffcd069
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خداوندا...
ما را با ابرهاى رام سيراب كن،
نه ابرهاى سركش....
📗نهجالبلاغه #حکمت ۴۷۲
🎥 ویدئویی از پدیده Microburst که در دریاچه میلستات اتریش رخ داده است. پدیدهای که تنها در ظرف ۲ تا ۵ دقیقه منجر به تخلیه مقدار زیادی آب باران در یک منطقه میشود و بسیار خطرناک است.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حال و هوای بارانی این روزهای کربلا 😍
اشک های ماست
غسل توبه بعد از گناه
هرکه گریانت شود، فوراً مُطهّر میشود.
#السلامعلیکیااباعبدالله✨ ❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
AwACAgQAAxkBAAEKNXpfC_P-h1YiwqUQWEFOz1T2Co60pwACLTUAAqzV-FNjhHN8aWKikhoE.oga
3M
#کربلا
هواتو کردم😭
چجوری بگم...💔
دارم از دست میرم اقا🥺
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #آیهگرافی
#تلاوت_زیبا
جرعهای نور از کلام وحی 💫📗
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
زیباییهای خلقت👌😍
گر کسب کمال میکنی میگذرد
ور فکر مجال میکنی میگذرد
دنیا همه سر به سر خیال است
هر نوع خیال میکنی میگذرد
#وحشی_بافقی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دریافت آرامش الهی 🦋
خدایا در این شب زیبـا
پنجرههای قلبم را
خالصانه و عـاشقانه 🦋
به سویت باز میکنم
تا نسیم رحمتت بر آن بوزد
و نوری از عـشق تو را 🦋
برای قلبم به ارمغان آورد
قبل از خواب
قشنگترین دعاهایت را 🦋
به شاخه های درخت
اجابت آویزان نما
مطمئن باش فردا روز تـو 🦋
و معجزههایت خواهد بود
لحظه هاتون مملو از آرامش الهی🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #آیهگرافی
سرباز با شهامت👌
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سه راهکار مهم
برای افزایش رزق و روزی...
#سخنرانی_استاد_ماندگاری🎤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼﷽🌼
و هنگامی که بندگانم
از تو دربارهی من بپرسند بگو:
من نزدیکم
و دعای دعاکننده را
هنگامی که مرا بخواند،
پاسخ میگویم...
پس آنان هم دعوت مرا بپذیرند
و به من ایمان بیاورند
تا آنان راه یابند...
📺 تلاوت بسیار زیبا و دلنشین آیه ۱۸۶ سوره مبارکه بقره با صدای احمد النفیس
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•