✅آرزوی خدمت به امام زمان (عـج)
✍امام صادق(سلام الله علیه) فرمودند: هر مؤمنی آرزوی خدمت به حضرت مهدی(عج) را داشته باشد و برای تعجیل فرجش دعا کند، (اگر از دنیا برود ، هنگام ظهور)کسی بر قبر او می آید و او را به نامش صدا میزند که: فلانی مولایت صاحب الزمان ظهور کرده اگر میخواهی به پا خیز و به خدمتش برو، و اگر میخواهی تا روز قیامت بخواب. پس عده ی بسیاری به دنیا باز میگردند و در خدمت امام هستند
📚مکیال المکارم
✨❤️اللهم عجل لولیک الفرج ❤️✨
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
📖 آبلیموی تقلبی
✍نقل است عطاری که مشهور به تقوا بود مریض و مرضش طولانی شد. یک نفر از دوستان به عیادتش رفت و دید از وسائل زندگی و خانه چیزی برایش نمانده. حصیری زیر پایش و متکائی زیر سرش هست و این آقای تاجر به چنین روزی افتاده. پسرش وارد شد گفت پدر برای نسخه امروز پول نیست تا دوا بخرم ، متکای زیر سرش را به او داد و گفت این را هم ببر و بفروش ببینم راحت می شوم یا نه؟ دوستش پرسید موضوع چیست؟ گفت من در کربلا نمایندگی فروش آبلمیوی شیراز را داشتم ، آبلیمو وارد میکردم به مبلغ گزاف می فروختم. ناگهان در کربلا تب حصبه عمومی شد و طبیب ها مداوای عام کردند که آبلیمو نافع است. مردم برای خرید آمدند ، از فردا به خودم گفتم چرا آبلیمو را ارزان بفروشم حالا که خریدار فراوان دارد دو برابر و بعد چند برابر کردم مردم بیچاره هم ناچار می خریدند. بعد دیدم آبلیمو دارد کم می شود و هر چه گران می کنم می خرند ولی تمام می شود. شروع کردم آب در آبلیمو کردن و سپس آبلیموی مصنوعی و تقلبی درست کردم ، مال فراوانی به دست آوردم ، مدتی بعد در اثر این بیماری بستری شدم. آنچه پول آبلیمو به دست آوردم دادم تا امروز که دیدی همین مُتَکا باقی مانده بود این را نیز دادم ببینم راحت می شوم یا نه؟
فاعتبروا یا اولی الابصار ، پس عبرت گیرید ای دارندگان چشم!!
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
📚#داستانی_بسیار_جالب_و_زیبا
✍مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند برای صرف شام دعوت کرد.
و جلوی آن ها یک نسخه قرآن مجید و مبلغی از پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است. اول از *نگهبان* شروع کرد پس گفت: انتخاب کنید؟ نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد: آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را میگیرم چرا که فائده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد.
بعداً از *کشاورزی* که پیش او کار میکرد، سوال کرد. گفت اختیار کن!؟ کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا مال را انتخاب میکنم. بعد از آن سوال از *آشپز* بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب می کنید. پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابر این پول را بر می گزینم. و در سری آخر از *پسری* که مسئول حیوانات بود پرسید این پسر خیلی فقیر بود پس گفت: من به طور قطعی می دانم که تو حتما مال را انتخاب می کنید تا اینکه غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری.
پس آن پسر جواب صحیح داد: درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا اینکه مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ولی من قرآن را انتخاب می کنم چرا که مادرم گفته است: *یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است* قرآن را گرفت و بعد از اینکه قرآن را گشود در آن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی ده برابری آن مبلغی بود که بر میز غذا بود، وجود داشت و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود: *به زودی این مرد غنی را وارث میشود* پس آن مرد ثروتمند گفت: *هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد پس الله او را ناامید نمی کند.*
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
#پندانه
🔴 وفای سگ بِه از پادشاه
✍پادشاهی دستور داد 10 سگ وحشی تربیت کنند تا هر وزیری که از او اشتباهی سر زد، او را جلوی آنها انداخته تا با درندگی تمام او را بخورند. در یکی از روزها یکی از وزرا نظری داد که مورد پسند پادشاه نبود و دستور داد که او را جلوی سگها بیندازند.
وزیر گفت: 10 سال خدمت شما را کردهام حالا اینطور با من معامله میکنی؟ خوب حالا که چنین است 10 روز تا اجرای حکم به من مهلت بده. پادشاه پذیرفت. وزیر رفت پیش نگهبان سگها و گفت: میخواهم به مدت 10 روز خدمت اینها را من بکنم. او پرسید: از این کار چه فایدهای میکنی؟ گفت: به زودی به تو میگویم.
نگهبان گفت اشکالی ندارد و وزیر شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحت برای سگها؛ از دادن غذا، شستشوی آنها و غیره. 10 روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید، دستور دادند که وزیر را جلوی سگها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظارهگر صحنه هست ولی با چیز عجیبی روبرو شد و دید همه سگها به پای وزیر افتادند و تکان نمیخورند. پادشاه پرسید: با این سگها چه کار کردی؟
🔸 وزیر جواب داد: 10 روز خدمت اینها را کردم و فراموش نکردند ولی 10 سال خدمت شما را کردم همه اینها را فراموش کردی. پادشاه سرش را پایین انداخت و دستور به آزادی او داد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🌼 آثار دنیوی و اخروی نفرین کردن!
✍ نفرین تنها یک واکنش بی تأثیر و حرف الکی نیست، بلکه واکنشی است با آثار و تبعات سخت که شخص باید مواظب باشد گرفتار آن نشود.
حضرت علی علیه السلام میفرماید: ”از نفرین مظلوم بترسید که وی حق خویش را از خدا درخواست میکند و خداوند کسی را از حقش باز نمیدارد.” البته لعن یا نفرین بر برادران و خواهران مؤمن و به طور کلی زبان گشودن به نفرین و لعن، امری مذموم است و جز در موارد استثنا از این امر به شدت پرهیز داده شده است!
نفرین در صورتی تاثیر دارد که اولا بر حق باشد. شخصی که به دیگران نفرین می کند، اگر به ناحق باشد، تأثیری در زندگی فرد نفرین شده ندارد، اما حتی اگر نفرین به حق باشد، تا خداوند مصلحت نداند، اثر نخواهد کرد.
نفرین را خداوند آن گونه که صلاح میداند، اجابت میکند، نه آن طور که نفرین کننده دلش میخواهد، چون گاهی ممکن است به خاطر یک مسئله جزئی و کوچک، شدیدترین نفرین علیه کسی صورت گیرد! بدیهی است خدای عادل و عالم و حکیم، به اندازه آنچه حق است، نفرین را اجابت میکند، نه بیشتر. در فرهنگ اسلام عفو و بخشش بر غضب و انتقام خصوصا نسبت به مؤمنین و نزدیکان ترجیح داده شده است.
در عفو لذتی است که در انتقام نیست، همان گونه که رحمت الهی برغضبش سبقت دارد (سبقت رحمته غضبه). كسى كه ظلم میكند چه بسا در همین دنیا كیفر آن را ببیند.
ثانیاً؛ دیدن كیفر و جزاى بعضى از گناهان در این دنیا، ممكن نیست. مثلاً كسانى كه افراد زیادى را در جنگها و یا بمبارانهاى اتمى و شیمیایى كشته اند، چگونه میتوان آنان را به كیفر واقعى اعمالشان رساند؟ توضیح اینکه: خداوند نسبت به بنده اش مهربان است تا آخرین مرحله به انسان فرصت میدهد برای توبه و هرگز مانند جباران فوراً اقدام به انتقام نمیکند.
📚میزان الحكمه، جلد 7، ص 3375 ر،ک:میزان الحکمة، محمدمحمدی ری شهری، ج 5، ص 616
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تلنگر
📱 یک وقتایی تنهایی و کسی حواسش بهت نیست، گوشیتو برمیداری و میری تو اینستاگرام، میخوای بری یک سری به پستهای دوستات بزنی، اما شیطان میاد سراغت؛ کارش همینه! وسوسه... فکر گناه میندازه به جان و دلت. اما یک لحظه صبر کن. فقط یک لحظه! تو این لحظه به این آیه فکر کن: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ؛ چشمها او را نمیبینند؛ ولی او همه چشمها را میبیند...»
📚انعام / ۱۰۳
👁 خدا الان حواسش بهت هست. تازه چشمهای امام زمان هم بهت توجه میکنن! حالا بازم دلت میاد به شیطان بگی چشم؟ یک نفس عمیق بکش و شیطان رو لعنت کن تا از فکرت بره بیرون... امام زمان، یارِ پاکدامن میخوان، یکی مثل عباس!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🌻گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه آفتابگردانیم.اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی،دیگر آفتابگردان نیست. آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد.
✍اینها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشایش میکردم که خورشید کوچکی بود در زمین و هر گلبرگش شعلهای بود و دایرهای داغ در دلش میسوخت. آفتابگردان به من گفت: وقتی دهقان بذر آفتابگردان را میکارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد. آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمیگیرد؛ اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه میگیرد. آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را میداند. او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید، کاری ندارد. او همه زندگیاش را وقف نور میکند، در نور به دنیا میآید و در نور میمیرد. نور میخورد و نور میزاید. دلخوشی آفتابگردان تنها آفتاب است. آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا بدون آفتاب، آفتابگردان میمیرد؛ بدون خدا، انسان. آفتابگردان گفت: روزی که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی، دیگر «تویی» نمیماند. و گفت من فاصلههایم را با نور پر میکنم، تو فاصلهها را چگونه پُر میکنی؟ آفتابگردان این را گفت و خاموش شد. گفتوگوی من و آفتابگردان ناتمام ماند. زیرا که او در آفتاب غرق شده بود.
جلو رفتم بوییدمش، بوی خورشید میداد. تب داشت و عاشق بود. خداحافظی کردم، داشتم میرفتم که نسیمی رد شد و گفت: نام آفتابگردان همه را به یاد آفتاب میاندازد، نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟ آن وقت بود که شرمنده از خدا رو به آفتاب گریست
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✍هشام جوانی بود از یاران امام صادق علیه السلام، روزی به بصره رفت تا در کلاس مردی که به امامت اعتقادی نداشت شرکت کند.
بعد از کلاس هشام از مرد پرسید: آیا تو چشم داری؟ مرد گفت این چه سوال احمقانه ای است چرا از چیزی که می بینی می پرسی؟ گفت: سوالات من همینطور است. گفت خیلی خب بپرس. هشام از مرد پرسید: آیا تو چشم، بینی و زبان و گوش داری؟ مرد گفت آری دارم. گفت با آنها چه می کنی؟ مرد وظایف همه اعضایش را یکی یکی گفت. بعد پرسید: عقل هم داری. گفت آری. پرسید وظیفه اش چیست؟ گفت او هر چه که بر حواسم می گذرد را می گیرد و صحیح و باطلش را مشخص می کند.
پرسید آیا وقتی اعضای بدن سالم هستند هم به عقل نیاز است؟ گفت: بله چون اگر اعضا در وظایفشان دچار تردید شوند به عقل رجوع می کنند. پرسید پس خداوند عقل را برای رفع تردید اعضا قرار داده است. گفت درست است. پرسید: چطور خداوند برای اداره اعضای بدن تو رهبر و پیشوایی گذاشته اما این همه انسان را بدون امام آفریده تا در شک و حیرت بمانند.
💥اما مرد دیگر جوابی نداشت که بدهد.
📚اصول کافی؛باب الاضطرار الی الحجه
حدیث 3،ج1
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍آیت الله مجتهدی(ره):
امام باقر (ع) به شخصی فرمودند: «اگر اراده کردی که بفهمی بهشتی و یا جهنمی هستی، به قلبت مراجعه کن، اگر دیدی اهل طاعت را دوست داری، اهل بهشت و اگر اهل گناه را دوست داری، اهل جهنم هستی و انسان در قیامت با کسی که او را دوست دارد، محشور میشود»،
❌ در دوره آخرالزمان قلب مؤمن آب میشود؛ زیرا گناه را میبیند و استطاعت تغییر وضع را ندارد."
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌿از حضرت علی سوال کردند
📛بـزرگترین گنـاه کبیره کدام است؟
🍀حضرت فرمودند: نا اُمید شدن از رَحـمت الهی.
📚میزان الحکمه ج ۴ ص ۲۸۰
#هر_روز_یک_حدیث
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨
✍ علامه حسن زاده آملی :
آدمى به دو سالگى (بچه،كودك) به حرف درمیآيد اما تا خاموشى اختيار كند سالها طول میكشد.
به حرف درآمدن زود است اما سكوت خيلى مشكل است و خيلى رياضت میخواهد ، و چقدر زحمت میخواهد و چقدر كشيك نفس كشيدن میخواهد تا سكوت اختيار شود و تا حرفها جمع و جور و غربال گردد تا هرزه گو و هرزه خوار نباشد و روى حساب حرف بزند سپس كم كم میبينيد كه قلمش سنگين میشود وعبارتهاى او وزين میگردد.
و لذا آدم ساكت و آرام كه حرف نمیزند يك وقتى میبينيد كه به حرف درآمده هر جمله اش كتابى میشود و اگر دست به قلم شود و چيزى بنويسد بايد نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح كنند.
چنين انسانى با سكوت در گفتارش بركت پيدا میكند و قول ثقيل میشود: «إنا سنلقى عليك قولا ثقيلا» دیگر حرف و قول او سبک نیست و لذا افراد ساکت دیرگو و گزیده گو میشوند مثل معروفى هم هست كه: «المكثار مهزال» پرگو بالأخره هرزه گو و هزلگو میشود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌿🌺﷽🌿🌺
✅ چگونه حرفزدن را از قرآن بیاموزیم؟
┘◄ دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب"
از دیدگاہ قرآن ڪریم؛
🦋 1.آگاهانہ باشد.
"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"
🦋2.نرم باشد.
"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.
🦋 3.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.
"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"
🦋4.منصفانہ باشد.
"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"
🦋5.حرفمان مستند باشد.
"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.
🦋 6.سادہ حرف بزنیم.
"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. "روان حرف بزنیم"
🦋 7.ڪلام رسا باشد.
" قَوْلاً بَلِیغًا"
🦋 8.زیبا باشد.
"قولوللناس حسنا"
🦋9.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.
"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"
🦋10.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.
"و قولوا لهم قولا معروفا"
🦋 11.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.
"قولاً كريماً"
🦋 12.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود.
"هدوا الی الطّیب من القول"
#هر_روز_یک_آیه_قرآن
#هر_روز_یک_آیه_قرآن 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شعر_و_شعور
🍃🌺 آن کس که بدم گفت،بدی سیرت اوست
وآنکس که نکو گفت مرا، خود نیکوست
حال متکلـــــم از کـــــلامش پیداست
از کوزه همان برون تراود که در اوست
#شیخ_بهایی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲ درس زیبا از این تصویر👆
۱. در اوج شکست و نا امیدی
هم باید امید به گشایش داشت
۲. با تکبر و خودخواهی آنچه
که داری از دست خواهی داد
#شگفتیهای_آفرینش
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خدا هرگز در برابر دعا های تو فراموش کار نیست
خدا هرگز در برابر خواسته هات فراموش کار نیست
خدا هیچوقت در برابر آرزو هات فراموش کار نیست
خدا فقط چیز هایی رو دیده و شنیده که شما قابلیت دیدنش رو ندارید
برای همین در یک موقعیت خاص
در یک زمان تعیین شده برات بهترین ها رو رقم میزنه
الهی به بهترین شکل و تو بهترین موقع اجابت بشی
و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده (و نیست)!🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
تلنگر
سبک_زندگی
💬 گفتگوی کوتاه با دانشجویی که میخواست کار فرهنگی کند
➕روزی جوان دانشجویی که برای مشورت در مورد کار فرهنگی در دانشگاه آمده بود، گفت:
➖میخواهم در دانشگاهمان کار فرهنگی کنم، چه کار کنم بهتر است؟
➕از او پرسیدم: بلد هستی رخت و لباس بشویی؟
➖گفت: بله، رخت و لباس که بلدم بشویم، امّا این چه ربطی به کار فرهنگی دارد؟ من میخواهم کار فرهنگی کنم.
➕گفتم: حاضری لباسهای هماتاقی خودت در خوابگاه را بشویی؟
➖گفت: نه، کار سختی است. بعد به شوخی گفت: اینجا که جبهه نیست تا ما از اینجور ایثارگریها کنیم.
➕گفتم: جبهه نیست، ولی هماتاقی تو که «آدم» هست. تو برای آدم بودن او چقدر ارزش قائلی؟
➖گفت: ممکن است بچه خوبی نباشد.
➕گفتم: اتفاقاً چون ممکن است بچه خوبی نباشد، دارم این سؤال را میکنم. آیا قیمت آدم بودنش برای تو این قدر هست که اگر یک وقت پیش آمد، بتوانی با طیب خاطر و لذت، لباسش را بشویی و بگویی دارم لباس یک انسان را میشویم؟
➖صادقانه گفت: نه، من این جوری نیستم.
➕صمیمانه گفتم: اگر یک انسان این قدر نزد تو اهمیت ندارد، چرا میخواهی برای هدایتش کار فرهنگی بکنی؟ به تو چه ربطی دارد که نگران بهشت و جهنم مردم باشی؟ تو که آدمها را دوست نداری، چه کار به سرنوشتشان داری؟
🔰البته موضوع شستن لباس دیگران، صرفاً یک شیوۀ برآورد است. نه اینکه واقعاً شستن لباس دیگران یک شاخص قطعی باشد. به هر حال انسان باید نگاه کند و ببیند چقدر برای دیگران ارزش قائل است.
👈🏻 بخشی ازکتاب انتظار عامیانه، عالمانه، عارفانه (ص 223-224)
استاد_پناهیان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍 #آیه_گرافی
💠 افلا یتدبرون القرآن
سوره #محمد ۲۴
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•