💕منتظر نباش که عطسه بزنی تا «الحمدلله» بگویی
منتظر نباش که عصبانی شوی تا «لاإله إلا الله» بگویی
منتظر نباش تا چیز تعجب آوری ببینی تا «سبحان الله» بگویی
منتظر نباش تا به تو ظلم کنند تا «حسبی الله و نعم الوکیل» بگویی.
در ناراحتی ،
خوشی ،
رضایتمندی،
مظلومیت،
در اوقات فراغت و مشغولیت
خدا را ذکر کن
در هر حالتی و در هر مکانی خدا را ذکر کن
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☘امام جعفر صادق علیه السلام:
سلامتى كمياب است بطورى كه محل بدست آوردن آن پنهان شده! اگر بتوان آن را بدست آورد ممكن است در گمنامى باشد! اگر در گمنامى نيافتى ممكن است در خاموشى باشد! اگر به جستجويش در خاموشى رفتى و نيافتى ممكن است در خلوت پيدا كنى! و اگر در خلوت گزينى نيافتى ممكن است در ميان سخنان گذشتگان پاك جايش را پيدا كنى! سعادتمند كسى است كه در دل خود خلوتى بيابد كه به آن اشتغال ورزد!
📚بحارالأنوار جلد75 صفحه202
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃🌺🍃🌺
رهایی_از_ناامیدی
جول_اوستین
🌺🍃نا امید نشید، اجازه ندید که شرایط منفی و چیزی که نمی بینید شما رو قانع به قبول شرایط بکنه،
دوباره و دوباره و دوباره نگاه کنید
وقتی به نگاه کردن ادامه میدید در واقع میگید خدایا میدونم که تو بزرگ تر از این بیماری هستی،
بزرگ تر از این اعتیاد هستی،
و قدرتمندتر از این مشکل هستی
باور دارم که تو سلامتی را به من باز خواهی گرداند
باور دارم که من قرض خواهم داد و مقروض نخواهم بود
باور دارم که من و تمام اعضای خانوادم به پروردگار خدمت خواهیم کرد
من ازتون میخوام که ایمان خودتون رو بازیابی کنید
نسبت به چیزهایی که تسلیم شده اید و قول هایی که به جا نیاورده اید
رویاهایی که فکر میکنید خیلی دورند
دوباره اونها رو باور کنید خداوند قراره همه رو سر راه شما قرار بده
اون خونه ای که میخواستید بخرید و نشد خونه ی مناسب شما نبوده، دوباره نگاه کنید
اون ارتقای شغلی که نتونستید به دست بیارید.عادلانه نبود خدا برات یه چیز بهتر داره،دوباره نگاه کن
کسی رابطه اش با شما رو قطع کرده، و به شما بد کرده این پایان داستان شما نیست،دوباره نگاه کن
یک فصل جدید در زندگی تون وجود داره و یک شروع جدید با فردی بهتر از آنچه که تصور میکردید
اگر خدا در آینده کار شگفت انگیزی برای شما نداشت الان زنده نبودید
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#روایتشهدا❤️
⭕️از سیلی «سرباز» به گوش بروجردی، تا سیلی آقای نماینده به گوش «سرباز»
🔹خودش را برای رفتن به ماموریت آماده میکرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم.
🔹محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت میکنی و او هم به تو میگوید که نمیشود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید.
🔹این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان #سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت میکنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد.
🔹محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد میخواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسهای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
🔹اما سرباز که هنوز نمیدانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کارهای که دخالت میکنی؟! من با بروجردی کار دارم.
🔹محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.
🔹سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر میخواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس.
🔹اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم میشود این عصبانیتت را فرو نشاند.
🔹از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
از علامه طباطبائى نقل شده:
در نجف هزينه زندگيم به تاخير افتاد. به اين فكر افتادم كه تا كى مى توان صبر كرد؟
به محض اين فكر درب خانه كوفته شد، مردى داخل شد و گفت: من شاه حسين ولى هستم و فرمود:
خداى تعالى مى فرمايد در اين هيجده سال چه وقت تو را گرسنه گذاشته ام كه مطالعه خود را رها و به فكر روزى افتادهاى؟
سالها گذشت و آمدم تبریز بر حسب عادت همانگونه که در نجف بعد از نماز شب و صبح به وادى السلام نجف مى رفتم، در تبريز هم به قبرستان تبريز می رفتم...
یک بار سنگ قبرى را خواندم، نوشته بود، زبدة العرفا جناب شاه حسين و معلوم شد اين همان است كه در نجف از طرف خداى تعالى برايم پيام آورده بود، تاريخ فوتش را خواندم، ديدم سيصد سال قبل از آمدنش به درب خانه من از دنيا رفته بود...
📗منبع: کتاب در محضر علامه طباطبایی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚡️🌟 از بزرگی پرسیدند فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم چیست؟
گفت :
👀 میبینی،میخواهی،به وصالش نمیرسی،دچار افسردگی میشوی!
👀 میبینی،شیفته میشوی،عیب هارا نمیبینی،ازدواج میکنی،طلاق میدهی!
👀 میبینی ،دائم به او فکر میکنی،از یاد خــدا غافل میشوی،از عبادت لذت نمیبری!
👀 میبینی،باهمسرت مقایسه میکنی،ناراحت میشوی،بداخلاقی میکنی!
👀 میبینی،لذت میبری،به این لذت عادت میکنی، چشم چران میشوی،درنظر دیگران خوار میگردی!
👀 میبینی،لذت میبری،حب خدا دردلت کم میشود،ایمانت ضعیف میشود!
👀 میبینی،عاشق میشوی،از راه حلال نمیرسی،دچار گناه میشوی!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•