#ریحانہخلقــت☺️♥️ #ستگرافے
لطافت دختـ🌸ـرانہ ام را
••زیࢪ چادࢪ مشڪے پنهان میڪنم
تا مبادا به دنیاے صـ🎀ـوࢪتے ام
••خدشہ واࢪد شود...
••آخࢪ میدانے
⇜دنیاے صورتے💕
دخترانہ حساس اســت😌...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام به آخرین چهارشنبه
♥️اردیبهشت مـاه خـوش آمـدیـد
♥️امـروزتــون
🌸پراز عطر دعـا
♥️خــدایا
🌸امروز سبد زندگی
♥️دوستـانم را پـر کن
🌸از سلامتی، جاودانگی
♥️موفقیت و خـوشبختی
🌸روزتون پر از انرژی های مثبت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آخرین چهارشنبه
🌸اردیبهشت ماهتون عالی
🌹از خدا برایتان
🌸یک روز زیبا و
🌹سرشاراز موفقیت
🌸همراه با دنیا دنیا آرامش
🌹سبد سبد خیر و برکت
🌸بغل بغل خوشبختی
🌹و یک دنیا عاقبت بخیری
🌸و یک عمر سرافرازی خواهانم
🌹روزتون زیبا و در پناه خدا
✨﷽✨
#تلنگر
✍شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ. اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝهمسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ
ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ: اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ
ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد. ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ. اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ: اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ممکن اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود
ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ!ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ...ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی دقت کن!
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅روایتی تکان دهنده و زیبا
🔴شب اول قبر آیتالله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام
بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!
پرسیدم:
آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، شروع کرد به تعریف کردن:
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل میدیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی میآید. صداهایی رعبآور وحشتناک!
به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود!
بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک میشدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشی که زبانه میکشید و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف میزدند و مرا به یکدیگر نشان میدادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمیآمد. تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد.
بدجوری احساس بیکسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم.
صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد.
هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم.
آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم،
اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:
آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که:
بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند.
راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.
وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم.
آقای حائری! شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید من هم 38 مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود 37 بار دیگر هم خواهم آمد..
📘ناقل آیتالله العظمی سیدشهابالدین مرعشی نجفی(ره)
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حدیثگرافی✨
🌹امیرالمؤمنین عليه السلام:
هركه بر مركب شكيبايى نشيند،
به خطّ پايان پيروزى رسد.
📙ميزان الحكمه جلد6 صفحه 151
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلامعلیکیااباعبدالله✨ ❤️
اللهم اغفرلی الذنوب
التی تحرمنی الحسین...
خدایا ببخش
اون گناهانی رو که
مارو از حسین محروم میکنه...😔
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔅 #تلنگر 🔅
⚜ ﺑﺎ " ﺯبـاﻥ "
🔸مےشود ﻣﺴﺨـﺮﻩ ڪﺮﺩ...
🔹مےشـود ﺭﻭحـیہ ﺩﺍﺩ...
🔸مےشـود ﺍﯾـﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ...
🔹مےشـود ﺗـﻌﺮﯾﻒ ڪﺮﺩ...
🔸مےشـود ﺩﻝ ﺷـڪﺴﺖ...
🔹مےشـود ﺩﻟـﺪﺍﺭے ﺩﺍﺩ...
🔸مےشـود ﺁﺑـﺮﻭ ﺑـﺮﺩ...
🔹مےشـود ﺁﺑﺮﻭ ﺧـﺮﯾﺪ...
🔸مےشود جدایے انداخت...
🔹مےشود آتش زد...
🔥با زبان مےشود آتش را خاموش ڪرد...
🌷لحظہ اے کہ شـروع مےکنیم بہ حرف زدن حواسمان بہ زبانـمان باشد...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🦋آشكار شدن قبر مخفي علي ( ع ) بعد از 130 سال هنگامي كه حضرت علي ( ع ) به شهادت رسيد ، فرزندانش شبانه جنازه آن بزرگوار را به طور مخفي دفن كردند ، و محل قبرش مخفي بود ، زيرا آن حضرت دشمنان كينه توز بسيار داشت ، بخصوص خوارج و بني اميه ، آن قدر با او دشمن بودند كه احتمال نبش قبر آن حضرت در ميان بود .
دههاسال گذشت ، همچنان قبر آن حضرت مخفي بود ، تا اينكه در زمان خلافت هارون الرشيد حادثه اي موجب پيدا شدن قبر آن حضرت گرديد آن حادثه اين بود :
عبدالله بن حازم مي گويد : روزي براي شكار همراه هارون از كوفه بيرون رفتيم ، در بيابان به ناحيه غريين ، رسيديم ، در آنجا آهواني را ديديم ، بازها و سگهاي شكاري را به سوي آنها فرستاديم ، آن آهوان به تپه اي كه در آنجا بود پناه بردند ، و بالاي همان تپه ايستادند ، ناگهان بازها در كنار آن تپه فرود آمدند ، و سگهاي شكاري بازگشتند .
هارون از اين جريان در شگفت شد كه اين چه رازي است كه آهوان به آن تپه مي برند ، و بازها و سگها جرئت رفتن به آنجا را ندارند ؟ !
بار ديگر ديديم ؛ آهوان از آن تپه فرود آمدند ، و سگها به سوي آنها رفتند ، آهوان به سوي آن تپه رفتند ، و بازها و سگها از رفتن به سوي تپه باز ايستادند ، و اين حادثه سه بار تكرار شد .
هارون به من گفت : ( بشتاب به جستجو پرداز ، احتمالا اين تپه مكان مقدسي است و اسراري در آن نهفته است )
ما به جستجو پرداختيم تا پيرمردي از طائفه بني اسد را يافتيم ، او را نزد هارون آورديم .
هارون از او سؤالاتي كرد .
پيرمرد گفت : آيا در امان هستم ؟ هارون به او امان داد .
پيرمرد گفت : پدرم از پدرش حديث كرد كه آنها گفتند : ( قبر شريف حضرت علي ( ع ) در اين تپه است ، و خداوند آنجا را حرم امن قرار داده است ، و هر كس به آنجا پناه نمي برد مگر اينكه ايمن گردد ؟ )
هارون از اسب پياده شد و آبي طلبيد و وضو گرفت و كنار آن تپه رفت و در آن جا نماز خواند و خود را به خاك آن ماليد و گريه كرد سپس از آن جا به سوي كوفه بازگشتيم. به اين ترتيب قبر مقدس امام علي (ع) پس از حدود 130 سال مخفي بودن ، آشكار گرديد .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 حکایت رازجویی موسی از ابلیس
حق تعالی گفت با موسی به راز
کاخر از ابلیس رمزی جوی باز
چون بدید ابلیس را موسی به راه
گشت از ابلیس موسی رمزخواه
گفت دایم یاد دار این یک سخن
من مگو تا تو نگردی همچو من
گر به مویی زندگی باشد تو را
کافری نه بندگی باشد تو را
راه را انجام در ناکامیست
نان نیک مرد در بدنامیست
زانک اگر باشد درین ره کامران
صد منی سر برزند در یک زمان
#مولانا
#استادالهیقمشهای🎤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚜میرزا اسماعیل دولابی (ره):
🦋 خداوند ما را بزرگ آفریده است و برای ما نقشه دارد. پس بیا در شبانه روز یه ربع، ده دقیقه برای خدا خلوت کن.
🌷 نیمه شب نماز هم نمی خواهی بخوانی نخوان، ولی بنشین و جسم و روح و هستی خود را بگذار در مقابل خدا.
🦋 خدایا دنیا خیلی شلوغ است خودت میدانی عالمی که در آن زندگی میکنیم خیلی شلوغ است؛ می خواهم ده دقیقه بنشینم خستگیم در برود.
شب و روز به کار مشغولم؛ یا نماز می خوانم یا راه می روم یا برای فردا خیالات میکنم. همه وقت به کار مشغولم... حتی در خواب هم کار میکنم. چند دقیقه اجازه بده در محضر تو بنشینم.
🌷 این را با خودتان بگویید و بنشینید و با خدای خودتان خلوت کنید. ممکن است در همین چند دقیقه خلوت کار چند هزار ساله را انجام بدهید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷مولا علی(ع) میفرمایند:
روزگاری بر این مردم بیاید که جز مومن بی نام و نشان از فتنه ها نجات نیابد؛ و او کسی است که چون در میان مردم است کسی او را نمی شناسد و اگر در جماعت ها حاضر نشود کسی سراغ او را نمی گیرد؛ نه فتنه انگیز است و نه اهل فساد؛ خداوند درهای رحمت را به روی او باز کرده و سختی عذاب خویش را از او گرفته است. به زودی زمانی بر مردم خواهد آمد که اسلام و دستوراتش چون ظرفِ واژگون گشته که محتویاتش فرو ریخته است، واژگون می گردد.
📚نهج البلاغه، خطبه 103.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ماجرای مسلمان شدن ...
پرفسور برلون ازآنجا شروع میشود که آیتالله سید محمدهادی حسینی میلانی که از اندیشمندان بزرگ اسلامی و از علمای وارستهی جهان تشیع است، به بیماری معده مبتلا شده و برای مداوای ایشان چارهای جز آوردن پرفسور مشهور اروپایی یعنی آقای برلون به مشهد، باقی نمیماند. این پرفسور نامی اروپایی پس از عمل طولانی که روی آیتالله میلانی انجام داده بر سر بالین وی، منتظر به هوش آمدنش میایستند و ادامه ماجرا ازاینقرار است: «زمانی که این پزشک بعد از عمل طولانی آیتالله میلانی منتظر به هوش آمدن ایشان است متوجه میشود که این عالم وارسته کلماتی را بر زبان میآورد؛ لذا میخواهد که همه آنها را ترجمه کنند و مشخص میشود که آیتالله میلانی فرازها و عباراتی از دعای ابوحمزه ثمالی را میخواندند. بعدازاین جریان است که پروفسور برلون تقاضا میکند که شهادتین را به من بیاموزید چون میخواهم به اسلام روی آورده و پیرو این مکتب شوم.»
پرفسور برلون بلافاصله بعد از به هوش آمدن آیتالله میلانی، تقاضا میکند که به وی شهادتین را آموزش داده و پسازآن مسلمان میشوند؛ اما شاید بیش از مسلمان شدن این پرفسور نامی و پزشک حاذق، دلیل اسلام آوردن وی جالب باشد. پرفسور برلون دلیل ایمان آوردن خود را به دین شریف اسلام چنین تبیین میکند: «تنها زمانی انسان شاکله وجودی خود را بدون نقش بازی کردن برای دیگران نشان میدهد که در حالت به هوش آمدن باشد، من خود دیدم که این آقا همه وجودش محو خدا بود. در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم و دیدم که او ترانههای کوچهبازاری جوانان آن روزگار را زمزمه میکند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍#دین_و_زبان_حضرت_آدم_چه_بود؟
آدم به زبان عربی صحبت می کرد اما بعد از ارتکاب به گناه و آمدن به زمین لهجه او به (سریانی) تغییر یافت.
از زمان حضرت آدم علیه السلام تا زمان حضرت نوح(ع) مردم هیچ دینی نداشتن
فقط دارای یک سلسله عقاید کلی و مجموعهای از اخلاقیات بودهاند.
آدم هنگامی که بر زمین فرود آمد، بر نگین انگشتری خود، این جمله را نقش نمود؛ محمّد رسول اللّه و علی ولی اللّه .
رابطه نماز عصر ومغرب با ادم درچیست؟
تعیین وقت نماز عصر به این علت است که آدم در آن ساعت از درخت ممنوعه تناول کرد و از بهشت رانده شد و نماز مغرب ساعتی است که خداوند توبه آدم را پذیرفت. رکعت اول نماز مغربی که آدم به جای آورد برای خطایی بود که مرتکب گشت، رکعت دوم بخاطر خطای حوا و رکعت سوم به جهت توبه اش اَدا شد.
📚سرگذشت ادم و حوا(سوره بقره،طه و...)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔺 بدترین عذاب
◽️ امام باقر علیهالسلام: «هرگاه خداوند تبارکوتعالی بر خلقش غضب کند، ما را از همجواری آنها دور خواهد کرد.»
کافی، ج1، ص343، ح32
در بدترین عذاب الهی به سَر میبریم بیآنکه بدانیم کسی در این نزدیکی منتظر بیدار شدن ماست...
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨✨✨✨✨✨✨
🌸 امیرالمومنین امام علے (ع) :
🎄 بہ خدا قسم هيچ بنده اے را نديده ام ڪہ #تقوايش سودمند باشد، مگر اينڪہ زبانش را نگہ دارد.
📔 نهج البلاغہ، خطبہ176
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 #ایمان چیزی نیست که تو بتوانی آن را ببینی یا لمس کنی!
#ایمان را باید در قلبت احساس کنی ...
وقتی دیگران ناامید شدهاند
#ایمان تو را به تلاش و تقلا وا میدارد
#ایمان به تو انگیزه خوب بودن و خوب زیستن میدهد
#ایمان تو را در مقابله با سختیها قوی میکند.
#ایمان برای تو آرامش میآورد
#ایمان برای تو راه میگشاید،
حتی اگر امروز هیچ راهی نبیــنی
#ایمان به تو قدرت پرواز میدهد
حتی اگر که خسته یا زخمی شدهای ...
#ایمان همان چیزیــست که تو به آن نیاز داری،
درست به اندازه نفس کشیدنهایت...
حواست هست؟؟
لطفاً بگذار کنار دلشورهها و نگرانیهای همیشگی را
و #ایمان را جایگزین ترسها کن ...
خدا هنوز هست
تو هنوز نفس میکشی
و زندگی هنوز جریان دارد ...
🌱اَللـهُمـــّ؏جـِّلــلـِوَلــیـِڪَالـفـَرَجــ🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
این متنو باید با آب طلا نوشت
هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است
دقت بکنی نور خدا داخل خانه است
در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟
اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟
همسایه ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم
در خلقت ما راز و معمای خدا چیست؟
انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟
برخیز و کمی کعبه ی آمال خودت باش
چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش
تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است
تصویرخداواضح وچشمان توخواب است
شاید که بتی در وسط ذهن من و توست
باید بت خود ، با نم باران خدا شست
گویی که خدا در بدن و در تنمان هست
نزدیکترازخون و رگ گردنمان هست
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯ #نماهنگ ویژه #امام_زمان(عج)
🍃آقای من از ما که گوییا به تو خیری نمیرسد
🍃پس خود به لب دعای فرج را زیاد کن
🎤 #علی_فانی
👌بسیار دلنشین
🌸سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج صلوات 🌸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨💐امام زمان(علیه السلام) می فرمایند💐✨
📜همانا، من، امان و مایه ى ایمنى براى اهل زمینم؛ همان گونه که ستاره ها، سبب ایمنى اهل آسمان اند.
📚[کمال الدین، ج2، ص485]
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
~🕊
#روایت_عشق^'💜'
کنارش ایستاده بودم
شنیدم کہ مےگفت :
•صلےاللّٰہ علیک یآ صاحبالزمان•♥️
بهش گفتم:
چرا الان به امامزمان سلام دادی ؟!
گفت: شاید این وزشِ باد و نسیم
سلام منو به امامزمانم برساند☁️🍃
#شهیدابومھدیالمھـندس'🌸'
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•