شهید حاج قاسم سلیمانی:
اگر بعضی از کارها با دیپلماسی قابل حل بود، هیچکس مصلحتر از امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) نبود
البته از نظر بعضیها درس عاشورا مذاکره...
@ayeha313
#ماه_رمضان
💢حدیثی با سند معتبر درباره ختم قرآن در ماه رمضان:
✅کلینی در کتاب الكافي (ج2، ص618، حدیث پنجم) با سند معتبر نقل کرده است که ابو بصير از امام صادق عليه السّلام پرسيد: آیا ( خوب است که) قرآن را در يك شب ختم کنم؟
امام(ع) فرمود: نه
عرض كرد: در دو شب چطور؟ (یعنی نیمی را در یک شب و نیم دیگر را در شب دوم)
امام فرمود: نه
ابوبصیر همینطور عدد را بالا بُرد تا به شش شب رسید که امام(ع) فرمودند: آرى(یعنی اگر بخواهی قرآن را به شش قسمت تقسیم کنی و هر قسمت را در یک شب بخوانی تا در طول شش شب تمام قرآن را ختم کرده باشی خوب است)
سپس حضرت صادق عليه السلام به آن شخص فرمود:
کسانی كه پيش از شماها بودند یعنی اصحاب حضرت محمد (ص) ، قرآن را در يك ماه و كمتر مي خواندند. قرآن را با شتاب و سرعت نبايد خواند بلكه بايد هموار و شمرده خوانده شود، و هر گاه به آيه اى برخورد كردى كه در آن از آتش جهنم یاد شده باید درنگ کنی و از دوزخ به خدا پناه ببرى.
سپس ابوبصیر عرض كرد: آیا در ماه رمضان قرآن را در يك شب ختم کنم؟
امام(ع) فرمود: نه.
عرض كرد: در دو #شب بخوانم؟
فرمود: نه.
عرض كرد: در سه شب بخوانم؟ فرمود: آرى بخوان- و با دست خود اشاره كرد- آرى ماه رمضان با بقیه ماهها تفاوت دارد. ماه رمضان حق و حرمت ویژه اى دارد. ( در این ماه) هر چه می توانى نماز هم بخوان!
توضیح:
طبق این حدیث در خواندن قرآن نباید بیهوده شتاب کرد به شکلی که انسان بهره ای از مفاهیم آیات نبرد و تمام همتش مصروف تمام کردن سوره ها باشد از این رو برای #اصحاب ائمه(ع) که زبان عربی می دانستند و اهل علم بودند اجازه داده شده بود که در غیر از ماه رمضان "هر شش روز یکبار قرآن را ختم کنند" و در ماه رمضان که تلاوت قرآن اهمیت بیشتری دارد اجازه داده بودند که هر 3 روز یکبار قرآن را ختم کنند.
طبعا برای مسلمانانی که زبان عربی نمی دانند و به ترجمه نیازمند هستند این مدت بیشتر خواهد بود.
✅اصل کلی اینست که "فَاقرأوا ما تیسّر مِنَ القرآنِ" یعنی «تا جایی که میسر است قرآن بخوانید» و نیز اینکه باید قرائت انسان همراه با "تدبّر" باشد.
ضمنا #حداقل قرآن خواندنی که در طول سال بر هر مومن لازم است روزانه 50 آیه است
#دکتر_ملکی
@ayeha313
💢علت #صلح امام حسن(ع)؟
#از_زبان_امام_حسن
ابوسعيد عقيصا مىگويد: به حضرت امام حسن "علیه السلام" گفتم:
- چرا با معاويه صلح كردى و حال آنكه حق با تو، و معاويه گمراه و ستمگر است؟
فرمود: آيا من پس از پدرم، حجت خدا و امام نيستم؟
گفتم: آرى.
فرمود: مگر رسول خدا در حق من و برادرم نفرمود: "الحسن و الحسين امامان؛ قاما او قَعَدا" [حسن و حسين امامند؛ چه قيام كنند و چه نكنند]؟
گفتم: آرى.
فرمود: پس من امام هستم؛ چه قيام كنم و چه نكنم.
آنگاه براى او، علت آنكه قيام نفرمود را توضيح داد كه:
به همان سبب با معاويه صلح كردم كه پيامبر خدا با بنىضمره و بنىاشجع و با اهل مكه در حديبيه صلح كرد؛ با اين تفاوت كه آنان كافر بودند و معاويه و ياران او در حكم كافرند.
اى ابو سعيد! اگر من از جانب خداوند امامم، ديگر معنا ندارد كه رأى مرا سبك بشمارى؛ گر چه مصلحت آن بر تو پوشيده باشد.
مثل من و تو، چون خضر و موسى است.
خضر كارهايى مى كرد كه موسى مصلحت آن را نمىدانست و در خشم مىشد اما چون خضر او را آگاه میساخت، آرام مىگرفت، من هم خشم شما را بر انگيختهام به اين جهت كه به مصالح كار من آشنا نيستيد، اما همينقدر بدان كه اگر با معاويه صلح نمىكردم، شيعهاى روى زمين باز نمىماند.
#ابوجعفر_محمد_بن_بابویه_قمی
#شیخ_صدوق
#علل_الشرائع
جلد ۱، صفحه ۲۱۱.
#امام_حسن_مجتبی "ع"
@ayeha313
💫مهدی جان
نصف ماه رمضان
بی تو سپر شد آقا
عمر ما بود
که دور از تو هدرشد آقا
چه شود این رمضان
وصل شما پابدهد؟
پانزده روز
که درهجر تو سر شد آقا
اللّٰھـم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْ
@ayeha313
👇👇👇
♨️سوال:
🔰چرا امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را به این نام ها نامگذاری کردند؟
✍️پاسخ:
✅ در فلسفه نامگذاری ائمه(ع) به اسمهای خاص، مطالبی در برخی روایات آمده است که به مناسبت پرسش، به برخی از آنها اشاره میکنیم:
از پیامبر اسلام(ص) در وجه نامگذاری آنحضرت و اهل بیت(ع) چنین میخوانیم: «پس خداوند متعال، محمود و مورد ستایش است و من «محمد» هستم، و او على و بلند مقام است و این پسر عمویم «على» نامیده شده است. خداوند فاطر و شکافنده و جداکننده حق از باطل و نور از ظلمت است و دخترم «فاطمه» قطع کننده و جدا سازنده است. خداوند متعال صاحب خوبى و نیکوییها و احسان است و فرزندم یکی «حسن» است و دیگرى «حسین» است».[۱]
دلیل نامگذاری امام علی(ع)
در مورد اسم امام علی(ع) در برخی روایات چنین آمده است:
۱. عدهای میگویند: امیر المؤمنین به خاطر آن موسوم به «على» شد که بر هر کسى که با او مبارزه نمود غالب گشت و علوّ پیدا نمود.
۲. گروهى دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را از آنرو على نامیدند که منزل حضرت در بهشت به حدّى رفیع و عالى است که همطراز منازل پیامبران میباشد.
۳. برخى دیگر مىگویند: امیر المؤمنین(ع) را به خاطر این على نامیدند که به منظور اطاعت خدا بالاى دوش رسول خدا(ص) رفت تا بتها را از وسط خانه خدا به زیر آورد و هیچکسی غیر از آنحضرت بالاى دوش نبىّ اکرم(ص) نرفت.
۴. جماعتى دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را به این جهت على خواندهاند که در اعلا و بالاترین طبقات آسمان تزویج فرموده و احدى غیر از آنحضرت در آن مکان ازدواج ننموده است.
۵. طائفه دیگر گفتهاند: علی(ع) را به این خاطر على میگویند که از نظر علم بعد از رسول خدا(ص) اعلا و برتر از همه مردم است.[۲]
دلیل نامگذاری امام حسن و امام حسین(ع)
۱. «جبرئیل نام امام حسن(ع) را در حالیکه در پارچهای از حریر بهشتی بود، برای پیامبر(ص) هدیه آورد و اسم امام حسین(ع) نیز از اسم امام حسن(ع) مشتق شده است».[۳]
۲. در روایت دیگری که با تفصیل بیشتری به داستان نامگذاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پرداخته شد، چنین میخوانیم: «هنگامى که امام حسن(ع) متولد شد، حضرت فاطمه(س) به امام على(ع) گفت: اسمی براى این نوزاد بگذارید. حضرت فرمودند:
من در اسم گذاردن بر این نوزاد از رسول خدا پیشى نمیگیرم. رسول خدا(ص) وارد شدند، نوزاد را در پارچهاى زرد پیچیده محضر مبارکش آوردند. حضرت فرمودند: مگر من سفارش نکردم که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس پارچه را از او باز کرده و او را در پارچهاى سفید پیچیدند؛ آنگاه به على(ع) فرمودند: آیا نام برایش گذاردهاید؟ على(ع) فرمود: من در گذاردن نام بر شما سبقت نخواهم گرفت. پیامبر(ص) فرمودند: من نیز در نامگذاردن این طفل بر پروردگار عزّ و جلّ پیشى نخواهم گرفت.
پس حقّ تعالى به جبرئیل فرمود: فرزندى به محمّد(ص) داده شد، محضرش مشرّف شو و سلام و تهنیت مرا به او برسان و بگو: على(ع) نسبت به تو به منزله هارون(ع) نسبت به موسى(ع) است، پس این نوزاد را به نام فرزند هارون اسم بگذار. جبرئیل به زمین آمد، تهنیت خداى تعالى را به پیامبر رساند، سپس گفت:
حقّ جلّ جلاله تو را امر میکند که این نوزاد را به اسم فرزند هارون نامگذارى. پیامبر(ص) میفرماید: نام فرزند هارون چیست؟
جبرئیل گفت: شبّر. حضرت فرمودند: زبان من عربى است نه عبرى! جبرئیل گفت: نامش را حسن بگذار، پس پیامبر او را حسن نامید. در مورد نامگذاری امام حسین(ع) نیز همین داستان تکرار شد.[۴]
پی نوشت:
[۱]. منسوب به امام جعفربن محمد ع، مصباح الشریعة، ص ۶۴، بیروت، اعلمى، چاپ اول، ۱۴۰۰ق. شبیه آن در روایت دیگری آمده است: ر. ک: حسن بن على العسکری(ع)، التفسیر المنسوب، ص ۲۲۰، قم، مدرسة الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
[۲]. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۳۶ و ۱۳۷، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
[۳]. بروجردى، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج ۲۶، ص۷۲۲، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
[۴]. علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۳۸.
@ayeha313
اللَّهُمَّ لَکَ صُمْنَا وَ عَلَی رِزْقِکَ أَفْطَرْنَا
فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ.
خدایا برای تو روزه گرفتیم وبا روزی تو افطارکنیم پس از ما بپذیر که براستی توشنوا و دانایی.
#دعای_افطار
#التماس_دعا
@ayeha313
در لحظات افطار برای تمام گرفتاران و
مریض داران و حاجت داران ڪه محتاج
دعای من و تو هستند دعا ڪنیم
خدا در این لحظات به گوش است
💚 اللّهُمَّ لَكَ صُمنا و عَلى رِزقِكَ أفطَرنا
💛 فَتَقَبَّل مِنّا إنَّكَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ
❤در سکوتی که دلت دست دعا باز نمود
💙یاد ما باش که محتـاج دعائیـم هنـوز
تنتون سلامت طاعات و عباداتتون
قبول حق باشه ... التماس دعا 🙏
👇👇👇
♨️سوال:
🔰چرا امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را به این نام ها نامگذاری کردند؟
✍️پاسخ:
✅ در فلسفه نامگذاری ائمه(ع) به اسمهای خاص، مطالبی در برخی روایات آمده است که به مناسبت پرسش، به برخی از آنها اشاره میکنیم:
از پیامبر اسلام(ص) در وجه نامگذاری آنحضرت و اهل بیت(ع) چنین میخوانیم: «پس خداوند متعال، محمود و مورد ستایش است و من «محمد» هستم، و او على و بلند مقام است و این پسر عمویم «على» نامیده شده است. خداوند فاطر و شکافنده و جداکننده حق از باطل و نور از ظلمت است و دخترم «فاطمه» قطع کننده و جدا سازنده است. خداوند متعال صاحب خوبى و نیکوییها و احسان است و فرزندم یکی «حسن» است و دیگرى «حسین» است».[۱]
دلیل نامگذاری امام علی(ع)
در مورد اسم امام علی(ع) در برخی روایات چنین آمده است:
۱. عدهای میگویند: امیر المؤمنین به خاطر آن موسوم به «على» شد که بر هر کسى که با او مبارزه نمود غالب گشت و علوّ پیدا نمود.
۲. گروهى دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را از آنرو على نامیدند که منزل حضرت در بهشت به حدّى رفیع و عالى است که همطراز منازل پیامبران میباشد.
۳. برخى دیگر مىگویند: امیر المؤمنین(ع) را به خاطر این على نامیدند که به منظور اطاعت خدا بالاى دوش رسول خدا(ص) رفت تا بتها را از وسط خانه خدا به زیر آورد و هیچکسی غیر از آنحضرت بالاى دوش نبىّ اکرم(ص) نرفت.
۴. جماعتى دیگر میگویند: امیر المؤمنین(ع) را به این جهت على خواندهاند که در اعلا و بالاترین طبقات آسمان تزویج فرموده و احدى غیر از آنحضرت در آن مکان ازدواج ننموده است.
۵. طائفه دیگر گفتهاند: علی(ع) را به این خاطر على میگویند که از نظر علم بعد از رسول خدا(ص) اعلا و برتر از همه مردم است.[۲]
دلیل نامگذاری امام حسن و امام حسین(ع)
۱. «جبرئیل نام امام حسن(ع) را در حالیکه در پارچهای از حریر بهشتی بود، برای پیامبر(ص) هدیه آورد و اسم امام حسین(ع) نیز از اسم امام حسن(ع) مشتق شده است».[۳]
۲. در روایت دیگری که با تفصیل بیشتری به داستان نامگذاری امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پرداخته شد، چنین میخوانیم: «هنگامى که امام حسن(ع) متولد شد، حضرت فاطمه(س) به امام على(ع) گفت: اسمی براى این نوزاد بگذارید. حضرت فرمودند:
من در اسم گذاردن بر این نوزاد از رسول خدا پیشى نمیگیرم. رسول خدا(ص) وارد شدند، نوزاد را در پارچهاى زرد پیچیده محضر مبارکش آوردند. حضرت فرمودند: مگر من سفارش نکردم که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس پارچه را از او باز کرده و او را در پارچهاى سفید پیچیدند؛ آنگاه به على(ع) فرمودند: آیا نام برایش گذاردهاید؟ على(ع) فرمود: من در گذاردن نام بر شما سبقت نخواهم گرفت. پیامبر(ص) فرمودند: من نیز در نامگذاردن این طفل بر پروردگار عزّ و جلّ پیشى نخواهم گرفت.
پس حقّ تعالى به جبرئیل فرمود: فرزندى به محمّد(ص) داده شد، محضرش مشرّف شو و سلام و تهنیت مرا به او برسان و بگو: على(ع) نسبت به تو به منزله هارون(ع) نسبت به موسى(ع) است، پس این نوزاد را به نام فرزند هارون اسم بگذار. جبرئیل به زمین آمد، تهنیت خداى تعالى را به پیامبر رساند، سپس گفت:
حقّ جلّ جلاله تو را امر میکند که این نوزاد را به اسم فرزند هارون نامگذارى. پیامبر(ص) میفرماید: نام فرزند هارون چیست؟
جبرئیل گفت: شبّر. حضرت فرمودند: زبان من عربى است نه عبرى! جبرئیل گفت: نامش را حسن بگذار، پس پیامبر او را حسن نامید. در مورد نامگذاری امام حسین(ع) نیز همین داستان تکرار شد.[۴]
پی نوشت:
[۱]. منسوب به امام جعفربن محمد ع، مصباح الشریعة، ص ۶۴، بیروت، اعلمى، چاپ اول، ۱۴۰۰ق. شبیه آن در روایت دیگری آمده است: ر. ک: حسن بن على العسکری(ع)، التفسیر المنسوب، ص ۲۲۰، قم، مدرسة الإمام المهدی (عج)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
[۲]. ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۳۶ و ۱۳۷، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
[۳]. بروجردى، آقا حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج ۲۶، ص۷۲۲، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
[۴]. علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۳۸.
@ayeha313
تو ماه رمضون کم آبی بدنتون رو با هندونه جبران کنید !
▫️هندوانه داراى ويتامينهاى A1, B2, B6C, PP, B و پروتئين، فسفر، سديم، منيزيوم، پتاسيم، آهن، كلسيم و... میباشد. آب هندوانه داراى اسيد آمينهاى بنام سيترولين است. بتاكاروتن موجود در هندوانه میتواند ۱۱٪ از نياز روزانه بدن را به اين ماده مغذى فراهم آورد
▫️خوردن هندوانه باعث شادابى فرد میگردد. از آنجا كه هندوانه حاوى ۹۲٪ آب است، آب بدن را به خوبى تأمين میكند. مصرف هندوانه در ایام روزه داری بسیار مفید میباشد
🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت ۱۵)
🍃اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم.
یک روز صبح در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسر بچه را که می خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته.
♦️جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسربچه تحویل دادم.
🍀بعد به انتهای قبرستان رفتم در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم.
💥همان مامور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه می کرد. یکباره دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت: چی میگی؟داری لعنت می کنی؟
گفتم:نخیر دستم را ول کن!
💠 اما او داد میزد وبقیه مامورین را دور خودش جمع کرد.
یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین زد.
🔴من دیگر سکوت را جایز ندانستم، یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم .
چهار مامور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند.
🔆 یکی از مامورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماه ها مرا اذیت می کرد.
چند نفر جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند و فرار کردم.
♻️اما در لحظات بررسی اعمال ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند:
شما خالصانه و به عشق مولا با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید و برای همین #ثواب_جانبازی_در_رکاب_مولا_علی در نامه عمل شما ثبت شده است.
🔰 در این سفر کوتاه به قیامت نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد، علت آن هم چند ماجرا بود:
🔷یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محل تلاش فوق العادهای داشت که بچهها را جذب میکرد.
♦️خالصانه فعالیت میکرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی اثر داشت.
▪️ این مرد خدا یک بار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد
🔶من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود.ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود.
🔵 اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود!
☘ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم.
هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود...
🌾 در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم.
🍁 اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت.
تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود!
⚡️خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد.
💥بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و...
🌸 اما مهم ترین مطلبی که از شهدا یادم ماند مربوط به یکی از همسایگان ما بود.
🌒 خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان آخر شب وقتی از مجلس قرآن به سمت منزل آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور کردیم.
💥از همان بچگی شیطنت داشتم، زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم.
💥یک شب دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدن یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده اند، صدای زنگ قطع نمیشد.
✨ پسر صاحبخانه یکی از بسیجیان مسجد محل بود، بیرون آمد چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد.
❄️شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت باید به پدرت بگویم چه کار می کنی!
🌿 هرچه اصرار کردم که من نبودم بی فایده بود.مرا مقابل منزل ما برد و پدرم را صدا زد.پدرم خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه حسابی مرا کتک زد.
🥀 این جوان بسیجی که در اینجا قضاوت اشتباهی داشت در روزهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید.
🌿 این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمالم نوشته شده بود که به جوان پشت میز گفتم:
❓ چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم او در مورد من زود قضاوت کرد!
♻️جوان گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید.
من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی.
🔆خیلی خوشحال شدم و قبول کردم.حدود یکی دو سال از گناهان اعمال من پاک شد تا جوان پشت میز گفت راضی شدی؟گفتم بله عالیه.
🔆لبته بعدا پشیمان شدم که چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند..
اما باز بد نبود.
✅ همان لحظه آن شهید را دیدم و روبوسی کرد،خیلی از دیدنش خوشحال شدم.گفت: با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم از شما حلالیت بطلبم.
هرچند شما هم به خاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی...
ادامه دارد..
@ayeha313