🌟🌟🌟🌟
#داستان📕
#رهایی_از_شب
💠قسمت سی ونهم💠
✍️ فاطمہ نگرانم بود. با سوالات پے در پے بہ جانم افتاد:عسل چیشده؟! چرا گریہ میڪنے؟ حالت بده؟؟ نڪنہ با اون پسره حرف زدے چیزے بهت گفتہ؟
آره شاید همہ ے این بغض وناراحتے بخاطرڪامران باشہ. . بخاطر حرفهاے تند و صریحش. . بخاطر اینڪہ مستقیم پشت تلفن بهم گفت ڪہ من براش مهم نیستم. . من براے هیچ ڪس در این دنیا مهم نبودم…هیچ ڪس. . چقدر احمق بودم ڪہ فڪر میڪردم براے اینها اهمیتی دارم. همانجاڪہ ایستاده بودم نشستم و سرم را بہ دیوار تڪیه دادم و از تہ دل اشڪ ریختم.
فاطمہ مقابلم زانو زد و دستان سردش رو روے زانوانم گذاشت و با چشمانے پراز سوال نگاهم ڪرد.
بہ دروغ گفتم:
– خوب نیستم فاطمہ. . ببخشیدنمیتونم راه برم.
البتہ همچین دروغ دروغ هم نبود. ولے فاطمہ فڪر میڪرد این ناتوانے بخاطر شرایط جسمانیمہ.
🍃🌺🍃
✍️بامهربانے و نگرانے گفت:
_الاهے من قربونت برم. من ڪہ بهت گفتم بریم یجا بشین. . رنگ بہ صورت ندارے آخہ چت شده قربون جدت برم.
دوباره زدم زیر گریہ. .
یا فاطمہ ے زهرا من از گناهانم توبہ ڪردم. . دستمو رها نڪن. . یا فاطمہ ےزهرا اون عطر خوشبوے دوران ڪودڪے رو ڪہ صف اول مسجد ڪنار آقام استشمام میڪردم رو دوباره وبراے همیشہ بهم هدیہ بده. . من میدونم این توقع زیاد و دوریہ ولے تا کے باید همہ چیزهاے خوب از من دورباشہ؟مدتهاست از همہ نعمتها محروم بودم. یڪبارهم بہ دل من بیاین. . اگر واقعا مادرم هستے چرا برام مادرے نمیڪنے؟؟
میان سوالهاے مڪرر فاطمہ ،چشمم بہ قدمهایے افتاد ڪہ درست مقابل دیدگانم ایستاده بود. نفس عمیق ڪشیدم. او مقابلم نشست و با چشمانے ڪہ پراز سوال بود نگاهم ڪرد.
-حالتون خوب نیست؟؟ پرستار رو صدا ڪنم؟
اشڪهایم را پاڪ ڪردم ودردل گفتم:این درد بے درمانے ڪه من دارم پرستار نمیخواد طبیب میخواد. طبیبشم تویے. .
🍃🌹🍃
✍️نہ. . نہ حاح آقا. . خوبم
-خوب اگر خوبید چرا این حال و روز رو دارید؟چرا مثل بچہ مدرسہ ایها گریہ میڪنید؟
فاطمہ ریز ومحجوب خندید . منم بہ زور خندیدم.
حاج مهدوے باچشمان زیباش رو بہ فاطمہ گفت:
اگر احتیاجے بہ استراحت ومراقبت بیشتر دارند میتونیم ڪمے دیرتر بریم. مشکلے نیست.
فاطمہ هم با همان لحن جواب داد:نمیدونم حاج آقا
بعد نگاهے پرسشگر بہ من انداخت و گفت:
_من و حاج آقا حرفے نداریم . اگر حس میکنے خوب نیستے بمونیم.
من چادرم رو روی سرم مرتب کردم و با خجالت گفتم:نہ…نہ. . خیلے ببخشید معطلتون ڪردم.
حاج مهدوے با گوشہ ے چشمش نگاهم ڪرد واز جا برخاست و بہ سمت پرستارے ڪہ قصد رفتن بہ اتاقے دیگر داشت، رفت.
🍃🌷🍃
✍️صداے حاج مهدوے بہ سختے شنیده میشد ولے پرستار با صداے نسبتا رسایے پاسخ داد:
-اگر میخواین نگهشون داریم مشکلے نیس منتها ایشون الان حالشون بخاطر ضعف واحتمالا گرسنگے بهم ریختہ. البتہ ما سرم هم وصل ڪردیم. ولے باز باید ڪمے معده اش تقویت شہ.
اے پرستار بیچاره!!!تو چہ میدونے درد من چیہ؟!گرسنگے کدومہ؟؟درد من درد عشقہ…یڪ عشق یڪ طرفہ!!یڪ عشق نافرجام!!
حاج مهدوے در حالیڪہ بہ سمت ما میچرخید رو بہ فاطمہ گفت:
_خوب پس،اگر مشکل خاصے نیست وخواهرمون حس میڪنند حالشون مساعده بریم.
حرصم درآمد وقتے میدیدم حتے حال من هم از فاطمہ میپرسد!! خوب چرا اینقدر بهم بیتوجهے؟؟!!اگر من نامحرمم فاطمہ هم هست. . چرا با اوحرف میزنے با من نہ؟!!!
دلم لرزید…نڪنہ. ؟؟؟حتے فڪرش هم آزارم میداد. . نہ! نہ! اگر آنها با هم قرارمدارےداشتند حتما فاطمہ بهم میگفت. با ناراحتے بلندشدم. خاڪ چادرم را تڪان دادم و بدون نگاه ڪردن بہ آن دو بہ سمت درب خروجے راه افتادم.
#ادامہ_دارد
نویسنده: ف-مقیمی
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
🌟🌟🌟🌟
#داستان📕
#رهایی_از_شب
💠قسمت چهل💠
✍️ فاطمہ خودش را بهم رسوند و بازومو با مهربانے گرفت. نمیتوانستم فاطمہ رو بعنوان رقیب قبول ڪنم. از یڪ طرف مردهایے مثل حاج مهدوے حق دخترهایے مثل فاطمہ بودند واز طرف دیگر تنها ڪسے ڪہ میتوانست مرا از منجلابے ڪه گرفتارش بودم نجات بده مردے از جنس حاج مهدوے بود. سوار ماشین دربست شدیم و چند دقیقہ ے بعد در شلوغے مڪانے توقف ڪردیم. چشم دوختم بہ اطراف تا اتوبوسمون رو ببینم ولے اثری از ڪاروان نبود. فاطمہ هم انگار تعجب ڪرده بود . حاج مهدوے ابتدا خودش پیاده شد و در حالیڪہ درب عقب رو باز میڪرد خطاب بہ ما گفت:لطف میڪنید پیاده شید؟؟
من وفاطمہ از ماشین پیاده شدیم. حاج مهدوے در حالیڪہ نگاهش بہ پایین چادرم بود خطاب بہ من گفت :خوب ان شالله بهترید ڪہ؟؟
🍃💐🍃
✍️من با شرم نگاهم رو پایین انداختم و گفتم:
_بلہ. . ببخشید تو روخدا خیلے اذیتتون ڪردم
فاطمہ از حاج مهدوے پرسید:حاج آقا جسارتا اینجا چرا پیاده شدیم. ؟ ڪاروان اینجا منتظرمونہ؟
حاج مهدوے در حالیڪہ بہ سمت ورودے یڪ غذاخورے حرڪت میڪرد نگاهے گذرا بہ ما ڪرد وگفت:
-تشریف بیارید لطفا. غذاهاے اینجا حرف نداره. قرار بود امروز با حاجے احمدے بیایم چیزی بخوریم ولے هیچڪس از قسمت خودش خبرنداره!!!!
من وفاطمہ با هم گفتیم. :واااے نہ . .
فاطمہ گفت:
-حاج آقا تو روخدا!!! این چہ ڪارے بود کردید؟ شما چرا؟ من خودم با ایشون میرفتم.
من هم برای اینڪہ از قافلہ عقب نمونم ادامہ دادم:
-حاج آقا شرمنده تر از اینم نڪنید. من گرسنہ نیستم برگردیم تو روخدا باید زودتر برسیم بہ ڪاروان
حاج مهدوے با لحنے محجوب گفت:
-دشمنتون شرمنده. درست نیست تو شهر غریب تنها باشید. چہ فرقے میڪنہ؟
بعد درحالیڪہ وارد سالن میشد گفت:
_بفرمایید خواهش میڪم. من وفاطمہ با تردید و ناراحتے بہ هم نگاه ڪردیم و با ڪلے شرمندگے وارد سالن غذاخورے شدیم!!!
حاج مهدوے برامون هم غذاے محلے سفارش داد وهم ڪباب!!!!
🍃🌸🍃
✍️ما نمیدانستیم با این همہ شرمندگے چطور غذا رو تناول ڪنیم! خصوصا من ڪہ خودم عامل این زحمت بودم! او مثل یڪ برادر مهربان در بشقابهایمان ڪباب گذاشت و با لبخند محجوبانہ اے بے آنڪہ نگاهمون ڪند گفت:ڪبابهاے این رستوران حرف نداره. ان شالله لقمہ ے عافیت باشہ. شما راحت باشید بنده ڪمے آنطرفتر هستم چیزے ڪم وڪسر داشتید بفرمایید سفارش بدم.
من ڪہ از شرم لال شده بودم. اما فاطمہ گفت:
_خیلے تو زحمت افتادید . نمیدونیم چطورے این غذارو بخوریم!
حاج مهدوے با لبخند محجوبے گفت:بہ راحتے!!
من نگاهے به سالن مملو از جمعیت ڪردم . دلم نمیخواست حاج مهدوے میز ما رو ترڪ ڪند با اصرار گفتم:
حاج آقا ببخشید. . چرا همینجا نمیشینید؟میزهاے دیگہ ، همہ پرهستند. خوب اینجا ڪہ جا هست. ڪنار ما بشینید.
حاج مهدوے صورتش از شرم سرخ شد . بہ فاطمہ نگاه ڪردم. او هم چهره اش تغییر ڪرد. فهمیدم حرف درستے نزدم. باید درستش میڪردم.
🍃🌺🍃
✍️گفتم:منظورم اینہ ڪہ ما بہ اندازه ے ڪافے شرمندتون هستیم حالا شما هم جاے مناسب نداشتہ باشید بیشتر شرمنده میشیم. شما اینجا باشید ماهم با قوت قلب بیشترے غذا میخوریم.
فاطمہ از زیر میز ضربہ ے محڪمے بہ پام زد و فهمیدم دارم خرابترش میڪنم. خیلے بد بود خیلے…
حاج مهدوے با شرم، سالن مملو از جمعیت رو نگاه ڪرد و وقتے دید میز خالے وجود ندارد با تردید صندلے رو عقب ڪشید و نشست
گونہ هاش سرخ شده بود. گفت:
-عذرمیخوام . . ببخشید جسارت بنده رو . .
و با حالتے معذب شروع بہ ڪشیدن غذا ڪرد.
🍃🌷🍃
✍️من خوشحال از پیروزے ،شروع بہ خوردن ڪردم و بہ فاطمہ نگاه پیروزمندانہ اے انداختم.
اعتراف میڪنم خوشمزه ترین ودلچسب ترین غذایے ڪہ در عمرم خورده بودم همین غذا ودر همین رستوران بود. . در مدت این ده سال بهترین رستورانها رو رفتم. . گرونترین غذاها رو با شیڪ ترین پسرها تجربہ ڪردم ولے بدون اغراق میگم طعم دلچسب وخاطره انگیز اون غذا و اون میز هیچ گاه از خاطرم نمیرود. اما از آنجا ڪہ خوشیهاے زندگے من همیشہ ڪوتاه بوده درست در لحظاتے ڪہ غرق شادمانے و امیدوارے بودم تلفنم زنگ زد.
زنگ نہ…ناقوس شوم بدبختیم بود ڪہ باصداے بلند نواختہ میشد.
#ادامہ_دارد
نویسنده: ف-مقیمی
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
▪️از مراسم سالگرد #ارتحال_امام خسته و کوفته و با زبون #روزه برگشته بود خونه، لباساشو عوض کرده بود و راه افتاده بود که تولد محمدپارسا رو تبریک بگه به #آبجی جونش
▪️اما بیمارستان رو #اشتباهی رفته بود و فکـــر کرده بود همون بیمارستانی که #ریحان به دنیا اومده اونم به دنیا اومده!
▪️وقتی تماس گرفت که چرا اسم آبجی جون تو لیست #بستریا نیست و متوجه شدیم که اشتباهی رفته، هممون از خنده روده بر شدیم حق داشت اشتباه کنه، به فاصله نه روز دوبار #دایی شده بود.
▪️بچه ها انگار عجله داشتن که حتما #دایی جونشونو ببینن و باهاش عکس داشته باشن! حالا ما موندیم و #انتظار رسیدن یه توراهی که #هرگز داییشو ندیده و عکس یادگاری هم باهاش نداره خدا کنه که بچه ها #راه داییشونو ادامه بدن
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
🔰 توصیه هایی از شهید #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
💠قانون اول:
⇜بارالها، اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی 10 آیه #قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتما #یک_جزء کامل بخوانم
💠قانون دوم:
⇜پروردگارا! اعتراف میکنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار #شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم روز بعد باید #نماز_قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم
💠قانون سوم:
⇜خدایا! #اعتراف میکنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید #دو_رکعت نماز تقرب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت #نماز_قضا بجا بیاورم🌺
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
🔸اولين باری كه حرف از #رفتن و مدافع حرم شدن به ميان آمد زمانی بود كه بعد از ۹ ماه اسمش برای اعزام در آمده بود. عليرضا ۹ ماه قبل برای رفتن به سوريه ثبتنام كرده بود و كاملاً #داوطلبانه برای دفاع از حرم رفت
🔹بعضی از مردم میپرسند همسرت را به اجبار بردند میگويم نه، كاملاً داوطلبانه و با خواست عميق #قلبی رفت، وقتی به من گفت ميخواهم بروم سوريه، واقعاً شوكه شدم چون اصلاً حرفی از اسم نويسی شان به من نزده بود
🔸به من گفت: يعنی #ناراضی هستی؟
گفتم ناراضی نيستم✘ اما... قبل از تمام شدن حرفم به من گفت: فكر كن اينجا #صحرای_كربلا است، امروز روز عاشورا و آقا امام حسين (ع) "هل من ناصر" سر داده و تو ميخواهی جلوی من را بگيری؟
🔹راستش ديگر حرفی برای گفتن نداشتم، همين برای مجاب شدن صد در صدم كافی بود و #خوشحالم و خدا را شكر ميكنم از اينكه مانع رفتنش نشدم
#شهید_علیرضا_بریری🌹
#شهید_مدافع_حرم
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سقوط دولت ۷ماهه دربیروت
📽حسان دیاب که در ابتدای سال میلادی جدید نخست وزیر لبنان شد در سایه اختلاف نظر احزاب و جریانات سیاسی و فشارهای بین المللی استعفا داد.
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽موافقان و مخالفان وزیر پیشنهادی صمت چه گفتند؟
#به_امروعشق_امامم_ماسک_میزنم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽نقشه جدید آمریکا برای گریز از شکست در شورای امنیت در مورد قطعنامه ضد ایرانی را می بینید
#به_امروعشق_امامم_ماسک_میزنم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽ظریف در مورد اصلاحات طرح ضد ایرانی آمریکا گفت:
آمریکایی ها یک قطعنامه کوتاهتر و در چند بند اما با همان هدف قبلی را منتشر کردند و به صورت موذیانه کوشیدند که آن را به تصویب برسانند. آنان برای اعضای شورای امنیت شعوری قائل نیستند و فکر میکنند اگر یک قطعنامه پنجصفحهای را به پنج خط برسانند، تغییر محتوایی ایجاد شده است!
وی گفت یقین دارم که این قطعنامه هم رای نخواهد آورد.
#به_امروعشق_امامم_ماسک_میزنم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻جلسه رای اعتماد به وزیر پیشنهادی صمت؛ موافقان و مخالفان مدرس خیابانی چه گفتند؟
نمایندههای مخالف:
🔹️ حاجی دلیگانی: مدیری که جرأت نمیکند پایش را در بازار بگذارد اکنون برای اخذ رای اعتماد به مجلس آمده است.بهترین دلیل برای رای ندادن به خیابانی سوابق وی است.
🔹️ زنگنه، نماینده مردم تربت حیدریه: مدرس خیابانی قابلیت مقابله با مافیاهای مختلف را ندارد
🔹️ عنابستانی: این آقایان میگویند تولید خودرو بیشتر شده است، اتفاقا در واقعیت میبینیم کمتر هم شده است. معلوم است مافیای خودرو کار خودش را میکند این بین پس وزارت کجای کار بوده است؟
🔹️ گودرزی نماینده مخالف: آقای خیابانی شما نمیتوانید این وزارت را مطلوب اداره کنید. آقای روحانی شما وزیر قبلی را قربانی کردید. آقای روحانی مجلس را به مسخره گرفته است
نمایندههای موافق:
🔹بابایی: ما یک روز هم این وزارت را خالی بگذاریم اشتباه کردهایم. خیابانی را ما انتخاب کردیم چرا که هر زمان با او کاری بود سریعا میآمد.
🔹ذاکر: خیابانی سابقه کار روشنی دارد و اشراف به کار دارد و در این احوال خیابانی گزینه مناسبی برای این وزارت است.
🔹 رسولی نژاد: سلامت در کار همیشه در کار خیابانی با دقت رعایت شده است. ما کسانی برای وزارت داشته ایم که حتی یک روز هم سابقه کار وزارتی نداشته است، سابقه خیابانی را مطالعه کنید.
#به_امروعشق_امامم_ماسک_میزنم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻۲۱۸ محکوم تعزیراتی با موافقت رهبر انقلاب مشمول عفو و تخفیف شدند
سخنگوی سازمان تعزیرات حکومتی:
🔹 به مناسبت فرا رسیدن اعیاد سعید قربان و غدیرخم، تعداد ۲ هزار و ۱۳۵ نفر از محکومین محاکم عمومی و انقلاب، سازمان قضائی نیروهای مسلح و سازمان تعزیرات حکومتی از سراسر کشور مورد عنایت مقام معظم رهبری (مدظله العالی) قرار گرفتند.
🔹 در عفو رهبری به مناسبت اعیاد سعید قربان و غدیرخم، ۲۱۸ نفر از محکومین سازمان تعزیرات حکومتی مشمول عفو یا تخفیف مجازات شدهاند که با دستور رئیس سازمان، این موارد برای اعمال به ادارات کل اجرایی سراسر کشور ابلاغ شد.
#به_امروعشق_امامم_ماسک_میزنم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 عبدالفتاح خدمتی، مدیر شبکه وهابی کلمه: دعا کنید هر چه شیعه هست، بمیرد!
#به_امروعشق_امامم_ماسک_میزنم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─