eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
23.3هزار ویدیو
647 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحدیر (تند خوانی قرآن) جزء 30 قاری معتز آقایی 🍃حدود30 دقیقه باخدا 🍃💐🍃دور قرآن کریم هدیه به و۷۲تن یارصدیق ایشان و علیه السلام ومادرمان ، حضرت مادرمکرمه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت ✅جهت سرنگونی استکبارجهانی ✅ازبین رفتن صهیونیسم ✅ نجات قدس ازبحرتانهر ✅وظهورمنجی عالم بشریت https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
mafahime_qoran_haj_abolgasem30_179060.mp3
13.91M
📣درس های قرآنی از جزء 30قرآن / استاد حاج ابوالقاسم این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
35.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽🍃👌دعای عهد .......یادش بخیر هر وقت گوش میکردم گریه ام میگرفت سال 1390 ....1391........... حالا... منتشر شده در تاریخ ۱۳۹۵/۰۴/۰۱ این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی_عظم_البلا نماهنگ جدید ویژه دعای فرج ‎الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سخنان عجیب رهبر معظم انقلاب در سال ۷۰ درمورد سختی های قبل از ظهور 🗓دیدار مردم قم ۱۳۷۰/۱۱/۳۰ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان مذهبی و بسیار زیبای با موضوع شهدای جانباز
۲۱ چند روز قبل از عمل دست ایوب حساب کتاب میکردم، با پولی ک داشتیم ایوب زیاد نمیتوانست بستری بماند. ناگهان در زدند. ایوب پشت در بود. با سر و صورت کبود و خونی. ? جیغ کشیدم “چی شده ایوب؟” آوردمش داخل خانه “هیچی،کتک خوردم….” هول کردم “از کی؟ کجا؟” _ توی راه منافق ها جمع شده بودند، پلاکارد گرفته بودند دستشان که ما را توی ایران شکنجه می کنند. من هم رفتم جلو و گفتم دروغ می گویید که ریختند سرم آستینش را بالا زدم + فقط همین؟ پلک هایش را از درد به هم فشار می داد. _ خب قیافه ام هم تابلو است که ام و خندید. دستش کبود شده بود. گفتم: + باز جای شکرش باقی است قبل از عمل اینطور شدی ایوب بالاخره بستری شد و عمل شد. خدا رو شکر عمل موفقیت آمیز بود. چند روز بعد با ایوب رفتیم شهر را بگردیم. میخواست همه جای لندن را نشانم بدهد دوربین عکاسیش را برداشت? من هم محمد حسین را گذاشتم داخل کالسکه و چادرم را سرم کردم و رفتیم. توی راه بستنی خریدیم. تنها خوراکی بود که می شد با خیال راحت خورد و نگران و حرام بودنش نبود. منافق ها توی خیابان بودند. چند قدمی مسیرمان با مسیر راهپیمایی آنها یکی می شد. رویم را کیپ گرفتم و کالسکه را دنبال ایوب هل دادم، ما را که دیدند بلندتر شعار دادند. شیطنت ایوب گل کرد دوربین را بالا گرفت که مثلا عکس بگیرد، چند نفر آمدند که دوربینش را بگیرند. ایوب واقعا هیچ عکسی نیانداخته بود. این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
۲۲ وقتی برگشتیم ایران، ایوب رفت دنبال درمان فکش تا بعد برود . دوباره عملش کردند. از اتاق عمل که آمد صورتش باد کرده بود. دور سر و صورتش را باند پیچی کرده بودند. گفتم محمد حسین خیلی بهانه ات را می گرفت. _ حالا کجاست + فکر کنم تا الان پدر نگهبان را در آورده باشد. رفتم محمد حسین را بگیرم صدای گریه اش از طبقه پایین می آمد. تا رسیدم گفت: خانم بیا بچه ات را بگیر نشست و جای کفش محمد حسین را از روی شلوارش پاک کرد. + زحمت کشیدید آقا اشک هایش را پاک کردم. + بابا ایوب خیلی سلام رساند، بالا مریض های دیگر هم بودند که خوابیده بودند. اگر می آمدی آنها را بیدار می کردی. صدای ایوب از پشت سرم آمد _ سلام بابا ☺️ برگشتم، ایوب به نرده ها تکیه زده بود و از پله ها به زحمت پایین می آمد. صدای نگهبان بلند شد. – آقا کجاا؟؟ محمدحسین خیره شد به سر بزرگ و سفید ایوب که جز کمی از لب و چشم هایش چیز دیگری از آن معلوم نبود. محمد حسین جیغ کشید و خودش را توی چادرم قایم کرد. ایوب نرده ها را گرفت و ایستاد. _ بابایی،من برای اینکه تو را ببینم این همه پله را آمدم پایین، آنوقت تو از من میترسی؟ محمد حسین بلند بلند گریه می کرد. نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود. رنگ ایوب از شدت ضعف زرد شده بود. این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
۲۳ از آموزش و پرورش برای ایوب نامه آمده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان خسارت بدهی. پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود. گفتم: + بالاخره چه کار میکنی؟ _ برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر، می رویم اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم قره چمن، روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت. ایوب یا بیمارستان بود یا جبهه یا نامه می فرستاد یا هر روز تلفنی صحبت می کردیم. چند روزی بود از او خبری نداشتیم. تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر می کرد. هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم. از صدای مارشی، که تلویزیون پخش می کرد معلوم بود عملیات شده. شب خواب دیدم ایوب می گوید “دارم می روم ” شَستم خبر دار شد دوباره مجروح شده. صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم. خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام. نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای “عیال، عیاااااال” گفتن ایوب به خودم آمدم. تمام بدنش باندپیچی بود. حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند. + چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟ _ میدانستم هول می کنی، داشتند مرا می بردند بیمارستان مشهد. گفتم خبرش به تو برسد نگران می شوی، از برادرها خواستم من را بیاورند شهر خودم، پیش تو.. شیمیایی شده بود با مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت. توی بیمارستان آمپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتاً نابینا شده بود. پوستش تاول داشت و سخت نفس می کشید. گاهی فکر می کردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید. برای ایوب فرقی نمی کرد. او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و خدا ذره ذره از او می گرفت. ? نفس های ثانیه ای ایوب جزئی از زندگیمان شده بود. تا آن وقت از شیمیایی شدن فقط این را می دانستم که روی پوست تاول های ریز و درشت می زند. دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود. با اینکه دارو ها را می خورد ولی خارش تاول ها بیشتر شده بود. صورتش زخم می شد و از زخم ها خون می آمد. ریشش را با تیغ زد تا زخم ها عفونت نکند. وقتی از سلمانی به خانه برگشته بود خیلی گرفته بود. گفت: “مردم چه ظاهر بین شده اند، می گویند تو که خودت جانبازی، تو دیگر چرا؟؟” این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
۲۴ بستری شدن ایوب آنقدر زیاد بود که بیمارستان و اتاق ریکاوری مثل خانه خودم شده بود. از اتاق عمل که بیرون می آوردنش نیمه هوشیار شروع می کرد به حرف زدن: “شهلا من فهمیدم توی کدام دانشگاه معتبر خارجی، پزشکی تدریس می شود. بگذار خوب بشوم، می رویم آنجا و من بالاخره پزشکی می خوانم.” عاشق بود. شاید از بس که زیر تیغ جراحی رفته بود و نصف عمرش را توی بیمارستان گذرانده بود. چند بار پیش آمد که وقتی پیوند گوشت به دستش نگرفت خودش فهمید عمل خوب نبوده. یک بار بهش گفتم: + ایوب نگو، چیزی از عملت نگذشته صبر کن شاید گرفت. سرش را بالا انداخت. مطمئن بود. دکتر که آمد بالای سرش از اتاق آمدم بیرون تا نماز بخوانم. وقتی برگشتم تمام روپوش دکتر قرمز شده بود. بدون اینکه ایوب را بیهوش کند با چاقوی جراحی گوشت های فاسد را بریده بود. وگرنه کمی بعد به جایی رسید که دیگر گوشت دست خود ایوب بود و خون… ملافه ی زیر ایوب و لباس دکتر را قرمز کرده بود. ایوب از حال رفته بود که پرستارها برای تزریق مسکن قوی آمدند. دوست نداشت کسی جز من کنارش باشد. مادرش هم خیلی اصرار کرد اما ایوب قبول نکرد. ایوب وقتی خانه بود کنار رختخواب و بساط چایش همیشه بود. از هر موضوعی،کتاب می خواند. یک کتاب دو هزار صفحه ای به دستش رسیده بود که از سر شب یک لحظه ام آن را زمین نگذاشته بود. گفتم: + دیر وقت است نمیخوابی؟ سرش را بالا انداخت + مگر دنبالت کرده اند؟ سرش توی،کتاب بود. _ باید این را تا صبح تمام کنم. صبح که بیدار شدم، تمامش کرده بود. با چوب کبریت پلک هایش را از هم باز نگه داشته بود. تا دوساعت بعد هنوز جای دوتا فرورفتگی کوچک، بالا و پایین چشم هایش باقی مانده بود. این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
۲۵ با همین اراده اش دوباره کنکور شرکت کرد. آن روزها در دانشگاه آزاد تبریز زبان انگلیسی می خواند. گفتم: + تو استعدادش را داری که دانشگاه دولتی قبول شوی. ایوب دوباره داد کارنامه قبولیش که آمد برای زهرا پستش کردم. او برای ایوب انتخاب رشته کرد. ایوب زنگ زد تهران _ چه خبر از انتخاب رشته م؟ + تو کاری نداشته باش داداش ایوب، طوری زده ام که تهران قبول شی. قبول شد. مدیریت دولتی دانشگاه تهران بالاخره چند سال خانه به دوشی و رفت و آمد بین تهران و تبریز تمام شد. برای درس ایوب آمدیم تهران. ایوب مهمان خیلی دوست داشت. در خانه ما هم به روی دوست و غریبه باز بود. دوستان و فامیل برای دیدن ایوب آمده بودند. ایوب با هیجان از خاطراتش می گفت. مهمانها به او نگاه می کردند و او مثل همیشه فقط به من… قبلا هم بارها به او گفته بودم چقدر از این کارش معذب می شوم و احساس می کنم با این کارش به باقی مهمان ها بی احترامی می کند. چند بار جابه جا شدم، فایده نداشت. آخر سر با چشم و ابرو به او اشاره کردم. منظورم را متوجه شد. یک دور به همه نگاه کرد و باز رو کرد به من از خجالت سرخ شدم. بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه دوست داشت مخاطب همه حرف هایش من باشم. ? روز به دنیا آمدن فرزند سوممان، ایوب داشت، این بار کنارم بود. خودش من را بیمارستان رساند و بعد رفت سر جلسه ی امتحان. وقتی برگشت محمد حسن به دنیا آمده بود. حسن اسم برادر شهید ایوب بود. چند وقتی بود توی شرکت پایانه های کل کشور کاری گرفته بود. هر بار می آمد خانه، یا دستش گل و شیرینی بود یا چیزی که شنیده بود برای مادر و فرزند خوب است مثل جگر. برایم جگر به سیخ می کشید و لای نان می گذاشت. لقمه ها را توی هوا می چرخاند و با شیطنت می خندید.? تا لقمه به دستم برسد. می گفت: “خانم یک وقت فکر نکنی این ها را برای تو درست کردم، نخیر همه اش برای بچه است این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🔴 ملاحظاتی در مورد فرمایشات رهبری معظم 🔹 فرمایشات صریح رهبری معظم انقلاب در دیدار با اعضای ستاد ملی مقابله با کرونا، در مورد حرمت هتک و توهین به مسئولین، حاوی ملاحظات مهمی بود. 🔻۱. این فرمایشات در اصل و در درجه اول، از بعد اخلاقی و دینی بیان شده است و واژه  «حرمت» نیز صریحاً گویای وجه شرعی آن است. 🔻 ۲. برخی اعلام یک حکم شرعی توسط رهبر انقلاب  مبنی بر حرمت هتک را به‌معنی دفاع از عملکرد روحانی تلقی کرده‌اند. غافل از اینکه ایشان در جایگاه یک فقیه و عالم، حکم شرعی یک فعل حرام را اعلام و همگان را از آن منع کرده‌اند. 🔻۳. یکی از مضرات جانبی عادی شدن فرهنگ هتک و توهین، غالب شدن احساسات و به حاشیه رفتن جو عقلانیت است. 🔻۴. تاکید ایشان بر حفظ جایگاه مسئولان عالی نظام، فارغ از عملکرد شخص آن‌هاست. حفط احترام جایگاه مسئولان عالی نظام به معنی عدم نقد نیست‌. اما زمان نقد و استیضاح، باید در سایه مسئله اصلی کشور دیده شود. اکنون هیچ اولویتی بالاتر از مردم نیست. 🔻۵. محور اصلی در فرمایشات رهبری، اصلی و فرعی کردن مسائل بود. ایشان مسئله اصلی و عاجل کشور را مقابله با و جلوگیری از فوت روزانه بیش از ۳۰۰ نفر از مردم می‌دانند. بدیهی است ورود به استیضاح در این شرایط، عملا بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین مسئله کشور که حفظ جان مردم است را به حاشیه می‌برد. طبیعی است فضای کشور، شرط اصلی تمرکز مسئولان برای مقابله با کروناست. 🔻۶. از منظری دیگر؛ مبنای فرمایشات رهبری دو نقطه اصلی بود: فضای کشور و همگانی بر نجات جان مردم. اکنون هیچ اولویتی بالاتر از حفظ جان انسان‌ها در کشور وجود ندارد. از این رو طرح نقد و استیضاح به‌هیچ عنوان نباید مسئله و اولویت اصلی کشور را تحت‌الشعاع قرار دهد. اصلی و فرعی کردن مسائل کشور ربطی به عملکرد منفی و ضعیف روحانی ندارد. 👈 پس همه، با هر توان و ابزاری که داریم باید همان مسیر مورد نظر رهبری را برویم. از حوزه فردی و خانوادگی گرفته تا بسیج عمومی و کمک به حل مشکل اصلی و نجات جان مردم و از چیزی که این را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، خودداری کنیم. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
گلچینی از سخنان مقام معظم رهبری مدظله العالی به مناسبت هفته وحدت امام خامنه ای مدظله العالی هفته ی وحدت را یک هفته ی پر محتوا قرار دهید.* این هفته ی وحدت- این هفته مشترک الاحترام بین مسلمین- را قدر بدانید.* این قضیه ی اتحاد مسلمین را همه ی فِرَق اسلامی چه شیعه و چه سنی، چه مذاهب مختلف اهل سنّت، چه مذاهب شیعه، باید جدی بگیرند.* دشمن مایل است بین فرقه های اسلامی اختلاف بیندازد و بین اقوام و قشرها و گروه های ملت، جدایی ایجاد کند.* امروز، استعمار با توجه به وجود عامل وحدت، سعی می کند شکافها و اختلاف ها را از طریق مختلف قومی و مذهبی، میان شیعه و سنّی به وجود آورد.* حرف ما در هفته وحدت و به عنوان پیام وحدت، این است که مسلمانان بیایند با هم متّحد بشوند و با یکدیگر دشمنی نکنند.* شیعه و سنّی نباید بگذارند دشمن از اختلافاتشان سوء استفاده کند.* هر ملتی که متحد باشد، هر ملتی که میان خود تنازع و جدالِ ویرانگر نداشته باشد، مقابل همه ی دشمنی ها شکست ناپذیر خواهد شد.* امروز در دنیای اسلام یکی از دردهای بزرگ، درد تفرقه و جدایی است.* این ندای وحدت در دنیا، گران جا افتاده است. این را آسان نشکنید، هر که بشکند، کرده است.* اگر ما متحد و برادر باشیم و بر اختلافات خویش فائق بیاییم، حربه ی دشمن کُند و از ضربه پذیری دنیای اسلام کاسته خواهد شد.* وحدت را مهم بشمارید و هفته ی وحدت را یک هفته ی حقیقتاً پُر محتوا و پُر مغز قرار بدهید.* جدا کردن بدنه های این ملت بزرگ از یکدیگر، خدمت به دشمنان این ملت است.*چون و ملت ما که انقلاب بود، و و آن نیز هست.* باید در سایه ی وحدت کلمه، کشورمان را بسازیم.* وجود نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بزرگ ترین مایه ی وحدت در همه ی ادوار اسلامی بوده است.* آمریکا، را علیه وحدت مسلمین، تجهیز کرده است.* مردم، مظهر فضل الهی و پر برکت ترین سرمایه ی ملت ماست.* یکی از پیام های عمده ی انقلاب ما، وحدت مسلمین است.* وحدت کلمه، قدرت ملت را چند برابر می کند.* وحدت کلمه بر محور اسلام را فراموش نکنید.* وحدت کلمه، رمز پیروزی ملت ایران در مراحل مختلف بوده و امروز نیز مهم ترین وسیله ی ملت ما برای مقابله با تحریک ها و توطئه هاست.* وحدت کلمه را حفظ کنید.* یکی از اصول اسلام، وحدت مسلمین و اخوت اسلامی است.* مسلمین را به وحدت کلمه و دفاع از اسلام و مبارزه با ائمه ی کفر و سردمداران ظلم و فساد جهانی و متجاوزین به حقوق کشورها و ملت های ضعیف و دست نشاندگان آن ها توصیه کنید.* هفته ی وحدت، وحدت میان امت اسلام است.* با ایجاد وحدت، بینی را به خاک بمالید.* پیام اسلام، پیام وحدت و امنیت و برادری است.* وحدت، برای مسلمین، یک نیاز قطعی است. تمسک به و برافراشتن پرچم و را برای ملتمان و کشورمان، از می دانم.* https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬در این نماهنگ مجموعه اقدامات رهبر انقلاب برای مبارزه با کرونا را -از ابتدای شیوع بیماری ناشی از این ویروس تاکنون- مرور کرده است. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣سفارش امام حسن عسکری در زمینه وحدت 🌸جرواالیناکل موده 🍃همه دلها رابه سمت ماجذب کنید 👌مرجع عالیقدردرعراق: 🔰نگوییداهل سنت برادران ماهستندبگویید 👌انفسنا (آنها جان ماهستند، عزیزدل ماهستند).... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
motiee-milad-emam-zaman-95-002.mp3
6.83M
♥️ آغاز امامت حجه بن الحسن العسكري عليه السّلام مبارک باد. ♥️ ✅ مولودی 🎼 به انتظارت شهر رو چراغونی کردیم ... 🎼 عاشقونه تو جمکران پی تو میگردیم ... 🎤 حاج‌ ميثم ‌مطيعي 💐 نهم ربیع‌الاول آغاز امامت حضرت مهدی (عج) بر تمام شیعیان جهان مبارک💐 💔 👉 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─