eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
25.9هزار ویدیو
730 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
▼گزارش روز                          نمایشگاه درس‌ها و عبرت‌ها! حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به مسلمانان جهان به مناسبت ایام حج، فرمودند: «امسال، حج بیتِ معظّم در دسترس نیست ولی توجّه به ربّ‌البیت و ذکر و خشوع و تضرّع و استغفار در دسترس است؛ حضور در عرفات میسّر نیست، امّا دعا و مناجاتِ معرفت‌افزا در روز عرفه میسّر است؛ رَمی شیطان در منی ممکن نیست امّا دفع و طرد شیاطین قدرت‌طلب در همه‌جا ممکن است؛ حضور یکپارچه بدن‌ها در گِرد کعبه فراهم نیست، امّا حضور یکپارچه دل‌ها بر گِرد آیات روشن قرآن کریم و اعتصام به حبل‌الله وظیفه همیشگی است». گزاره‌های خبری: محور مهم پیام ولی امر مسلمین در موسم حج بر این موضوع تعلق گرفته است که منطقه به خاطر پیروزی‌های متعدد جبهه مقاومت و شکست‌های کشورهای قلدر و زورگو، به یک نمایشگاه در معرض دید جهانیان تبدیل شده است که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: 1- شکست جبهه تحریف علیه مقاومت: یکی از نقاط ثقل جنگ آمریکا و ایادی‌اش در جبهه مقاومت، سرمایه‌گذاری بر مسئله جنگ روانی علیه گروه‌های مقاومت بود. آمریکا درصدد بود که با تحریف و تحریک عصبیت عرب در کشورهای سوریه، عراق و لبنان، پشتوانه‌های مردم جبهه مقاومت را از بین ببرد. آن‌ها که از لبه جلویی نبرد (لجمن) شکست‌های بزرگی متحمل شده بودند، موضوع ایرانی بودن مقاومت و افسانه امپراتوری ایرانی را پیش کشیدند تا عقبه‌های جریان مقاومت را دچار فرسایش کنند؛ اما هراندازه این تبلیغات بیشتر شد، گرایش مردم و جوانان کشورهای محور مقاومت برای ایستادگی و دفاع از کیان خود بیشتر شد و در همراهی با سیدالشهدای جبهه مقاومت، حاج قاسم سلیمانی پیروزی‌های شگفت‌انگیزی در مقابل محور عربی، عبری و غربی به دست آوردند. 2- رویش‌های جدید جهان اسلام: در سال‌های اخیر هرچه جلوتر آمده‌ایم پیروزی‌های محور مقاومت گسترش و وسعت بیشتری یافته و شگفتی‌های استراتژیکی در جهان به وجود آمده است؛ اگر شاهد بودیم که کشورهای عربی در روزهای پایانی دولت ترامپ، در پیمان‌های منحوسی رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناختند و فلسطین را به خاطر ابقای حکومت‌های فاسد خود فروختند؛ اما در مقابل نسل جوان پرنشاط و با انگیزه‌ای پرچم دفاع از قدس را به دست می‌گرفت و در طول 12 روز، پیروزی شگفت‌انگیز را برای فلسطین رقم زد، به‌گونه‌ای که همه مسئولین و رسانه‌های صهیونیستی، عربی و غربی بر آن اعتراف کردند. در یمن نیز شاهد آن هستیم که جوانان یمنی در طول 7 سال مقاومت، بهترین پیروزی‌ها را در این ایام به دست می‌آورند. نکته پایانی: جمهوری اسلامی در 4 دهه گذشته فقط یک استراتژی داشته است و آن‌هم «مقاومت فعال» بوده است و این مقاومت‌ها در دفاع مقدس 8 ساله کشورمان در برابر بعثی‌های عراق، دفاع 8 ساله جبهه مقاومت در سوریه و عراق، دفاع 7 ساله یمن در عربستان و امارات، به نتایج روشنی رسیده است که مهم‌ترین آن شکست‌های متعدد آمریکا در منطقه و خروج خفت‌بار سربازانش از کشورهای مسلمان منطقه است و این مسیر توحیدی که از سفارش‌های الهی مبنی بر «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ» و اعتصام به حبل‌الله گرفته شده است، پیروزی‌های بزرگ‌تری را به دنبال خواهد داشت؛ ان‌شاءالله (نویسنده: فرهاد مهدوی
🕋 برای ساختن آینده همه را به مقاومت دعوت میکنیم رهبر انقلاب اسلامی در پیام به ملتهای مسلمان به‌مناسبت فرار رسیدن موسم حج: همه‌ی سخنِ جمهوری اسلامی ایران که دنیای استکبار را نگران و خشمگین کرده است، دعوت به این مقاومت است: مقاومت در برابر دخالت و شرارت آمریکا و دیگر قدرتهای متجاوز و به دست گرفتنِ سررشته‌ی آینده‌ی دنیای اسلام با تکیه بر معارف اسلامی.۱۴۰۰/۴/۲۶ 🏷 🏷 ۱۴۰۰
نیاز دولت آینده به تیم منسجم اقتصادی «حسین مرعشی» سخنگوی حزب کارگزاران معتقد است که ایجاد هماهنگی و تعادل بخشی میان امکانات و واقعیات کشور با توقعات و انتظارات مردم از دولت آینده، یکی از مهم‌ترین برنامه‌های رئیس‌جمهوری آینده خواهد بود. وی اضافه می‌کند: «شعارهای قبلی اصولگرایان در این مرحله یکی از دردسرهای خودشان خواهد بود. آن‌ها می‌گفتند که کشور را باوجود تحریم و وضعیت جنگ اقتصادی می‌شود به نحو مطلوبی اداره کرد. امروز وقت اثبات این حرف است. این هم در شرایطی است که اقتصاد ایران دچار عدم تعادل‌های شکننده و بسیار مخربی شده». مرعشی بدون اشاره به بانیان وضع موجود که جریان اصلاح‌طلب حامی دولت تدبیر و امید بوده است، می‌گوید: «همه ما نیازمند توفیق و پیروزی این دولت در عرصه مدیریت کشور هستیم. هیچ‌وقت همه ایران این‌طور به شکل حیاتی چنین نیازی به موفقیت دولت نداشته. ما از آقای رئیسی در انتخابات حمایت نکردیم اما می‌دانیم عدم توفیق دولت او خطر بزرگی برای کشور است و بنابراین من شخصاً آرزو می‌کنم آن‌چنان این دولت موفق باشد که سال 1404 با دو برابر رأی امسال دوباره ایشان رئیس‌جمهور شود». مرعشی یکی از مشکلات اساسی دولت روحانی را نداشتن سیاست واحد و منسجم اقتصادی عنوان کرده و می‌افزاید: «برنامه عملیاتی برای اقتصاد یک تیم مسئول و منسجم می‌خواهد که حداقل چهار نهاد را در بر بگیرد، یعنی بانک مرکزی، وزارت اقتصاد، سازمان برنامه‌وبودجه و وزارت نفت. آقای رئیسی اگر چهار اقتصاددان قابل و کارکشته اما با نظرات مختلف را در سمت‌های اقتصادی دولت بگذارد قطعاً باید بداند که کار مدیریت اقتصادی دولتش از همان اول به بن‌بست می‌خورد
▼حرف روز             اخلاق؛ دغدغه دولت انقلابي در طول سال‌هاي اخير دو الگو و خوانش متفاوت نسبت به حکومت‌داری در کشور وجود داشته است؛ ديدگاه اولي که از منظر اسلام سياسي به حکومت نگاه مي‌کند و حدودوثغور حکومت را مبتني بر آموزه‌هاي اسلامي تعريف مي‌کند! و ديدگاه ديگري که مبتني بر رويکرد سکولار به حکومت نگاه کرده و حدودوثغور آن را با شاقول مکتب ليبرال دموکراسي تنظيم مي‌کند. يکي از مهم‌ترین مرزهاي جداسازي اين دو گفتمان، مسئله رسالت هدايتگري دولت است و اينکه آيا حکومت اسلامي در اين زمينه رسالت و وظيفه‌اي دارد و آيا بايد زمينه‌هاي حرکت جامعه به سمت تعالي و سعادت را فراهم کند يا خير؟! 1- در آستانه آغاز به کار دولت سيزدهم، نگراني سکولارها از تحقق دولت اسلامي فزوني گرفته است. آنان تلاش دارند با رقیب‌هراسی، تفکر انقلابي را به تنگ‌نظری، اقتدارگرايي و توتاليتاريسم ديني متهم کنند! در همين راستا عباس عبدي در يادداشتي که در روزنامه اعتماد منتشر کرده، از دولتمردان جديد خواسته تا خطوط قرمز جامعه را پرتعداد نکنند! وي نوشته است: «اشتباه فاحش اين است كه حكومت و ابزار قدرت آن را در خدمت ذهنيتي هدايتگرانه قرار دهيم. به‌عبارت‌دیگر وظيفه حكومت‌ها هدايت مردم نيست. نه اينكه هدايت كردن كار بدي است، قطعاً خوب است، ولي اين كار در توان حكومت‌ها نيست. حكومت‌ها براي نظم امور جامعه به معناي كلي آن هستند، زيرا حكومت‌ها نمي‌توانند هاديان انديشه و افكار مردم باشند، بلكه وظيفه آن‌ها در تنظيم برخي رفتار خلاصه مي‌شود». 2- در نقد اين اظهارات بايد گفت، دولت اسلامي قرار نيست بر خطوط قرمز جامعه بيفزايد و يا به زور کسي را به بهشت ببرد! اما قرار هم نيست که بهشت و جهنمي شدن جامعه برايش علي‌السويه باشد. حکومت اسلامي قرار است بستر را به نحوي فراهم آورد که بهشت رفتن، آسان‌تر از جهنم رفتن باشد! به‌واقع اگر خانواده‌اي قرار شد که تربيت فرزندش را به جامعه بسپارد، رفتن به سمت سعادت و هدايت براي او آسان‌تر باشد! شرايطي که متأسفانه به برکت فراگيري و هامونی تفکر سکولار در طول ساليان اخير، شرايط عکس را رقم زده است! 3- در اين الگو، حکومت همان‌طور که وظيفه تأمین امنيت، عدالت، معيشت و ... را بر عهده دارد، نمي‌تواند نسبت به تأمین سلامت روحي و معنوي جامعه بي‌تفاوت باشد. اين حقيقتي است که هم در آموزه‌هاي اسلامي تأکید شده و هم در کلام امامين انقلاب برجسته گرديده است! هرچند که جريان اصلاح‌طلب و امثال عباس عبدي سال‌ها است از اين آموزه‌ها فاصله گرفته‌اند! (نویسنده: مهدی سعیدی)
🕋 تلاش تبلیغاتی آمریکایی‌ها تحریف عزم عناصر مقاومت رهبر انقلاب اسلامی در پیام به ملتهای مسلمان به‌مناسبت فرار رسیدن موسم حج: تلاش تبلیغاتی آمریکاییان برای تحریف عزم و خواسته و عمل جوانان غیور و عناصر «مقاومت» در عراق و سوریه و لبنان و دیگر کشورها، و منتسب کردن آن به ایران یا هر مرجع دیگر، توهین به آن جوانان شجاع و بیدار، و ناشی از عدم فهم و درک درست آمریکایی‌ها از ملّتهای این منطقه است.۱۴۰۰/۴/۲۶ 🏷 🏷 ۱۴۰۰
رمانی از عاشقانه های شهدا این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
_.... بالاخره یه تاکسی اومد که سه تا خانم سوارش بودن.دو تا خانم بدحجاب عقب و یه دختر خانم محجبه جلو نشسته بود... خیلی عجله داشتم ولی مردد بودم سوار بشم یا نه..در جلوی تاکسی باز شد و دخترخانم محجبه پیاده شد.بدون اینکه به من نگاه کنه گفت: _شما بفرمایید جلو بشینید،من میرم عقب.👌 تشکر کردم و نشستم.یه کم جلو تر دو تا خانم پیاده شدن و یه پسر بی ادب سوار شد.من از اینکه اون پسره کنار اون دختر نشست خیلی ناراحت شدم.به اون دختر نگاه کردم از شیشه ی کنارش بیرون رو نگاه میکرد.صورتش رو کامل برگردونده بود.خیلی نگذشت که شیطنت پسره شروع شد... 😠صداش میکرد.دختره اول جوابشو نمیداد.ولی پسره دست بردار نبود.دختره بدون اینکه نگاهش کنه قاطع بهش گفت: _کاری به من نداشته باش. اما پسره پرروتر شد و خواست چادرش رو از سرش برداره،دختره هم ضربه ای👊 بهش زد که در باز شد و پسره از ماشین در حال حرکت افتاد پایین.سرعت ماشین زیاد نبود و راننده هم سریع ترمز کرد.پسره چیزیش نشد ولی کارد میزدی خونش در نمیومد.چاقو شو درآورد🔪😡 که به دختره حمله کنه،سریع پیاده شدم که نذارم، اونم چاقو رو تو دستم فرو کرد.منم محکم به صورت پسره مشت زدم و اونم فرار کرد.راننده تاکسی و اون دختر منو بردن بیمارستان.دستم بخیه خورد.بخیه زدن دستم که تموم شد دختره اومد تو اتاق.ازم تشکر کرد.گفت _هزینه ی بیمارستان رو پرداخت کردم که شما متضرر نشید ولی برای دردی که تحمل کردید و دردی که بعد از این تحمل میکنید من نمیتونم کاری کنم.امیدوارم خدا براتون جبران کنه.😔 تمام مدتی که حرف میزد به دیوار نگاه میکرد. حتی یکبار هم به من نگاه نکرد.خداحافظی کرد و رفت.... همونجوری که میرفت قلب منم با خودش برد.😊💓از خدا میخواستم که برگرده ولی...برنگشت.دیگه دستم درد نمیکرد. قلبم اونقدر داغ بود که هیچ دردی رو حس نمیکردم.از اون روز تا سه ماه هر روز اون مسیر رو همون ساعت میرفتم تا شاید ببینمش.ولی دیگه ندیدمش. همیشه دعا میکردم و از خدا میخواستم که یه بار دیگه ببینمش...مادرم مدام میگفت ازدواج کن ولی دلم پیش کسی بود که حتی اسمش هم نمیدونستم..سالها گذشت ولی حس من نسبت به اون دختر کم نمیشد که بماند وقتی دخترهای بدحجاب و بی حیا رو میدیدم عشقم پررنگ تر هم میشد. تمام مدتی که وحید حرف میزد چشمش به فرش وسط هال بود....👀 ولی من با تعجب نگاهش میکردم.😳نمیدونم بقیه چکار میکردن ولی من محو چهره و حرفهای وحید بودم.اصلا نمیتونستم باور کنم.😧 -سه سال بعد اون ماجرا با پسری آشنا شدم... که بهم گفت دختری بهش گفته،.. دختری که به نامحرم نگاه بیجا نمیکنه لایق این هست که با کسی ازدواج کنه که اون هم به نامحرم نگاه نمیکنه👌 از اون به بعد گرفتم به هیچ نامحرمی نکنم✨ تا دختر معشوقم بشم. دو سال دیگه هم گذشت... یه روز تو خیابان تصادف شده بود.پسر یه آدم کله گنده به ماشین دختر محجبه ای زده بود.با اینکه مقصر بود زیر بار نمیرفت و میگفت دختره مقصره... دختره هم کوتاه نمیومد.میگفت باید پلیس بیاد و مقصر معلوم بشه و عذرخواهی کنه. بالاخره بعد نیم ساعت کشمکش پسره با اون غرورش رفت پیش دختره و اعتراف کرد مقصره و عذرخواهی کرد.اون دختر....معشوق من بود.تعقیبش کردم. حال عجیبی داشتم.از اینکه پیداش کرده بودم اونقدر خوشحال بودم که صدای ضربان قلبم رو میشنیدم.اما بعد از یک ساعت رانندگی وقتی دختره پیاده شد و رفت تو خونه شون خشکم زد.😳😥دختری که عاشقش بودم و پنج سال منتظرش بودم و کلی برای پیدا کردنش نذر و نیاز کرده بودم وارد خونه پدر صمیمی ترین دوستم،محمد،شده بود... بدتر از اینکه فهمیدم خواهر دوستمه😒 این بود که متوجه شدم همسر دوستم هم بوده.تا مدت ها حال بدی داشتم.😞😣 نمیدونستم باید چکار کنم.تا اینکه بعد شش ماه رفتم خاستگاری.... ولی سخت تر از همه ی اونا این بود که..... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
_.... اون دختر حتی حاضر نبود به من فکر کنه... 😔 پنج سال انتظار و عاشقی 🖐یک طرف😔 یک سال انتظار و سکوت☝️ یه طرف... تو این یک سال سخت ترین روزهای زندگیمو گذروندم.😣 تازه معنی حرفها و نگاه هاش رو میفهمیدم... دست راستشو گرفتم و به کف دستش نگاه کردم. هنوز جای بخیه ها بود.گفتم: _پس اون پسر فداکاری که این همه سال دعاش میکردم تو بودی؟!!☺️😍 چشمهاش ناراحت بود.😒 گفتم: _من اون پنج سال بی خبر بودم ولی این یک سال زمان رو لازم داشتم برای اینکه الان عاشقت باشم.😊☝️ همه ساکت بودن... برای اینکه فضا رو عوض کنم گفتم: _پس تا حالا دو بار ضرب شست منو دیدی.به قول آقای موحد حواست باشه منو عصبانی نکنی که کاراته بازی میکنم.😜👊 همه خندیدن.😀😁😃😄ولی من محو تماشای مردی بودم که مردانه پای عشقش به من ایستاده بود.😍وحید لایق عشقی با دوام بود.فضای شادی شده بود. اون شب وحید و خانواده ش رفتن ولی من تا صبح به کارهای خدا فکر میکردم...😊🤔 زندگی من مثل جورچینی بود که قطعاتش خیلی منظم و حساب شده سرجاش قرار داشت.👌 فردای روز عقد وحید باید میرفت سرکار. ولی زودتر از همیشه برگشت.با من تماس📲 گرفت. گفت: _از بابا اجازه گرفتم که من و تو با هم بریم بیرون.آماده شو دارم میام دنبالت.😊 خیلی خوشحال شدم... سریع آماده شدم.حتی چادر هم پوشیدم و منتظر نشستم تا بیاد.😅😍مامان میخواست برای شام قرمه سبزی درست کنه.به من گفت: _برای شام برمیگردی؟ گفتم: _فکر نکنم.احتمالا بیرون یه چیزی میخوریم.☺️ مامان هم مشغول درست کردن خورشت شد.بوی غذا تو خونه پیچیده بود... گوشیم دستم بود تا وقتی تماس گرفت سریع برم بیرون.زنگ در زده شد.نگاه کردم وحید بود.تعجب کردم که چرا به گوشیم زنگ نزده.😟🙁 گوشی آیفون رو برداشتم و گفتم: _الان میام.☺️ لبخند زد و گفت: _معمولا اول یه تعارفی میکنن که بیا تو.😁 خنده م گرفت.گفتم: _میخوای بیای تو؟😃😅 -مامان خونه ست؟ -بله -پس اگه اشکالی نداره باز کن.😁 درو باز کردم و به مامان گفتم: _آقا وحید میخواد بیاد تو. خودم جلوی در ایستاده بودم.مامان هم از آشپزخونه اومد. وحید بالبخند وارد شد.یه دسته گل خوشگل❤️💐 تو دستش بود.بالبخند نگاهش کردم.نگاهم کرد ولی اول خیلی مهربون و خنده رو رفت سمت مامان.بعد احوالپرسی دسته گل رو گرفت سمت مامان و گفت: _قابل شما رو نداره.😊💐 مامان به من نگاه کرد.وحید با خنده گفت: _این برای شماست.مال زهرا تو ماشینه.😅 مامان هم خنده ش گرفته بود و گفت: _واقعا اینو برا من خریدی؟😊 وحید گفت: _بله مامان مهربونم.برای شما خریدم.☺️ مامان گل رو گرفت و تشکر کرد.من از این حرکت وحید و اینطور حرف زدنش با مامان تعجب کردم.😟آخه ما تازه دیروز عقد کردیم.اینکه اینقدر زود صمیمی شده و این حد از صمیمیت برام عجیب بود ولی از اینکارش خوشم اومد و با لبخند نگاهشون میکردم.☺️ مامان تعارفش کرد بشینه.وحید کنار مامان نشست و با مهربانی نگاهش میکرد و باهاش احوالپرسی میکرد. سه تا لیوان شربت آلبالوی خونگی آوردم. وحید وقتی شربت شو خورد به مامان نگاه کرد و گفت: _به به، خیلی خوشمزه بود.معلومه خیلی کدبانو هستین.😋 مامان بالبخند گفت: _نوش جان.😊 وحید گفت: _بوی شام تون هم که عالیه.برای زهرا هم غذا درست کردین؟😅😋 -نه.زهرا گفت بیرون شام میخورین. وحید به من نگاه کرد و گفت: _همچین غذایی رو ول کنیم بریم بیرون غذا بخوریم؟😌😋 مامان باخوشحالی گفت: _اگه میاین بیشتر درست میکنم. وحید به مامان نگاه کرد و گفت: _منکه از همین الان گرسنه م شد.کی آماده میشه؟ من و مامان خندیدیم😁😄.مامان گفت: _پسرم هنوز که درست نکردم.😅 وحید بلند خندید😂 و گفت: _من کلا از غذاهای خوشمزه خیلی خوشم میاد.لطفا زیاد درست کنید. مامان هم بلند خندید.😃بعد یه کم صحبت دیگه ما بلند شدیم بریم بیرون ولی برای شام برمیگشتیم. وقتی سوار ماشین شدم وحید یه دسته گل💐 کوچولوی خوشگل از صندلی عقب برداشت و به من داد.خیلی خوشحال شدم😍 ولی مثل سابق از خوشحالی جیغ نمیزدم.😅فقط عاشقانه به وحید نگاه کردم و تشکر کردم. وحید حرکت کرد.گفتم: _کجا میخوای بریم؟☺️ -یه جای خوب.😇 تو مسیر مدام حرف میزد.از همه چیز میگفت. خیلی.... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
از همه چیز میگفت.... خیلی شوخی میکرد.خیلی بامحبت حرف میزد.خیلی مهربون نگاهم میکرد.منم فقط بالبخند نگاهش میکردم.فقط به وحید نگاه میکردم. ماشین رو نگه داشت و گفت: _رسیدیم. بعد به من نگاه کرد.من به اطراف نگاه کردم.مزار امین بود.🌷🇮🇷خیلی جا خوردم.با تعجب نگاهش کردم.گفت: _پیاده شو.😍 دلم نمیخواست پیاده بشم. دلم نمیخواست با وحید برم پیش امین.😒😥 وحید درو برام باز کرد و گفت: _بیا دیگه. نگاهش کردم تا بفهمم چی تو سرشه ولی رفت در عقب رو باز کرد و چیزی برداشت. تو فکر بودم که چرا روز اول عقدمون منو آورده اینجا.گفت: _زهرا...پیاده شو.😕 پیاده شدم.وحید میرفت.منم پشت سرش.تا به مزار امین رسید.اون طرف مزار رو به روی من نشست... من با سه تا مزار فاصله ایستاده بودم. داشت فاتحه میخوند ولی به من نگاه میکرد.چشمهاش پر اشک بود.😢اشاره کرد برم جلو و بشینم.نمیفهمیدم چی تو سرشه.رفتم جلو.ایستاده بودم... مزار امین رو با گلاب 🌸شست.بعد گل نرگسی🌼 رو که با خودش آورده بود روی مزار امین چید.همونجوری که من همیشه میچیدم. وقتی کارش تموم شد به پایین چادرم نگاه کرد و گفت: _بشین.😭 صداش بغض داشت.نشستم. گفت: _یک سال پیش بود.اومدم اینجا.ازت خواستم به من فکر کنی.یادته؟..گفتی چرا اینجا؟..گفتم از امین خواستم کمکم کنه...😭امین واقعا خیلی خوب بود.بهت حق میدام نخوای جز امین کس دیگه ای رو دوست داشته باشی..ولی من پنج سااال منتظرت بودم.انتظاری که هر روز میگفتم امروز میبینمش،شب میشد میگفتم فردا دیگه میبینمش... اون روز بعد تصادف وقتی تعقیبت کردم،وقتی رفتی خونه تون،وقتی فهمیدم خواهر محمدی،😰😣 وقتی فهمیدم همسر امین بودی😱😰 اونقدر گیج بودم که حال خودمو نمیفهمیدم.از خودم بدم میومد،😓😭 از اینکه چرا تمام این مدت به این فکر نکردم که ممکنه ازدواج کرده باشی.😭😣 از اینکه چرا حتی یکبار هم به حرف مادرم گوش ندادم تا ببینم خواهر محمد کی هست.😭 حالم خیلی بد بود.😭😓دلم میخواست بیام پیش امین و ازش بخوام کمکم کنه ولی خجالت میکشیدم.😓😭 اون شب وقتی بعد هیئت دیدمت،حالم بدتر شد.اومدم اینجا.خیلی گریه کردم..😭 از خدا از حضرت فاطمه(س)،از امام حسین(ع)، از امین میخواستم کمکم کنن.😭 ازشون میخواستم کمکم کنن که فراموشت کنم... 💤خواب دیدم امین👣💐 یه دسته گل نرگس به من داد. بهش گفتم این گل مال خودته،😢به من نده.گفت از اول هم مال تو بوده.تا حالا پیش من امانت بود.💐💤 وقتی بیدار شدم حال عجیبی داشتم.😭 عصر اومدم اینجا.تو اینجا بودی.صبر کردم تا بری.وقتی رفتی اومدم جلو.یه دسته گل نرگس روی مزار بود.همشو برداشتم و با خودم بردم.اون گل ها و کسیکه که اون گل ها رو آورده بود،مال من بود.😭😣😞 وحید به مزار امین و به گل های نرگس نگاه میکرد... چشمهاش نم اشک داشت.منم صورتم از اشک خیس بود. 😭😔 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
@Ayatol_eshgh4_6030699936935315343.mp3
زمان: حجم: 5.64M
حسین میا به کوفه کوفه وفا ندارد... 🎤 بانوای: شهادت مظلومانه حضرت مسلم بن عقیل(ع)تسلیت باد🖤 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2