eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
23.3هزار ویدیو
651 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻پیش از این گفتیم، ابوالاعور اسلمی به معاویه توصیه کرد برای اینکه از خطرات بعد از حکمیت، در امان بماند، باید در سپاه امام و اصحاب ایشان، اختلاف و تفرقه بیندازد. 🔻 همین امر، نقطه ای برای آغاز اعتراضات رسمی خوارج علیه امام بود. معاویه از فرصت به دست آمده از شورش خوارج و جرئت پیدا کردن مردم علیه امام نهایت استفاده را کرد. همزمان، گروهی نیز در اهواز و فارس شورش کردند و خریت بن راشد در آن مناطق ناامنی هایی به وجود آورد. 🔻 آری نتیجه جنگ نهروان، جری شدن مردم علیه امام جامعه بود که آب گل آلودی را برای دشمن درست کرد و دشمن نیز تا می توانست از این آب، ماهی گرفت. معاویه در این مدت، هم جان خود و هم جان اهل شام و بنی امیه را نجات داد و توانست به تجدید قوا بپردازد. به محض درگیری امام با خوارج و شروع به طغیان این گروه، معاویه برای ایجاد ناامنی در سرزمینهای اسلامی و بی کفایت نشان دادن امام در عرصه مدیریتی، فتنه ای دیگر را در سال آخر حکومت امام، کلید زد. 🔻او با فرستادن سپاهیان خود در دسته های مختلف به شهرهای کوچک و هم چنین شهرهایی که پیش از این، مخالفت هایی با امام داشتند مانند مکه و شهرهایی که مهد گسترش اسلام مانند مدینه بود، تلاش کرد امید را در افرادی که اندکی به نظام اسلامی امیرالمومنین، دلخوش بودند،، از بین ببرد. از سویی با این کار توانست، سپاهیان امام را درگیر چنین شورش هایی کند تا بتواند خود در شام، با خیال آسوده به سلطنت ادامه دهد. 🔻 امام در این فتنه، تمام تلاش خود را کرد تا سپاهیان خود را برای نبرد با بنی امیه، بسیج کند. اما متأسفانه افراد کمی به این فرمان امام، لبیک می گفتند. 🔻نتیجه تفرقه افکنی معاویه، از بین بردن آرزوهای مردمی بود که در جامعه اسلامی، هنوز امید به اصلاحات اساسی داشتند. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻نتیجه این اقدام نیز، ایجاد روحیه عدم همراهی با امام برای نبرد با معاویه بود؛ زیرا مردم از جنگ خسته شده بودند. معاویه نیز از این فرصت، استفاده کرد و توانست با این اقدامات ایذایی، فرصت نبرد دوباره و ابتکار عمل را از دست امام بگیرد. یک گزارش تاریخی می گوید به معاویه خبر رسید که عده ای از قاریان قرآن، حکمیت را قبول نکرده و به امام اعتراض دارند. 🔻 امام نیز برای کنترل اوضاع، نبرد با معاویه را به تأخیر انداخته است. هنگامی که این خبر را معاویه و یارانش شنیدند بسیار خوشحال شدند. این گزارش بیانگر، ثمربخش بودن سیاست اختلاف افکنی در جامعه و ایجاد درگیری های داخلی برای رهبر اسلام و در نهایت، به تأخیر انداختن جنگ و رهایی جبهه کفر از نابودی است. 🔻ذیلا به برخی از موارد در فتنه غارات اشاره می کنیم: 1.هنگامی که معاویه، خبر شروع اختلافات در قلمروی حکومت امام و خوارج را شنید، ضحاک بن قیس را با چهار هزار نفر برای نهب و غارت به ثعلبیه فرستاد. آن ها در این حمله، عمرو بن عمیس و جمعی دیگر از یاران رسول خدا را به شهادت رساندند و به غارت اموال مردم پرداختند. امام که این خبر را شنید، اصحاب خود را مورد مشورت قرار داد اما آن ها برای رویارویی با دشمن، اظهار سستی کردند. 🔻2. معاویه به ابوالکنود ضمن سفارش برای حمله به سرزمینهای اسلامی می گفت به استان الانبار و مدائن حمله کند و از کوفه دوری جوید. وی به ابوالکنود گفت این غارت ها، موجب ترس اهل عراق و تحریک کسانی می شود که نسبت به بنی امیه، تمایل دارند. 🔻 معاویه با این کار، از عناصری که نسبت به امام و حکومت او، دل خوشی نداشتند یا اصولا با حضرت مخالف بودند، برای برهم ریختن اوضاع و جذب آن ها به سوی خود استفاده کرد. دقیقا سپاه دشمن، می خواست از طریق عناصر داخلی حکومت امام، ضربات خود را به حکومت حضرت وارد کند و از این منظر، ایشان را شخصی بی کفایت در امور اداره جامعه جلوه دهد. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 همه ی فامیل اومده بودن....حسابی خونه ی دایی شلوغ شده بود....دایی خودش حال ندار بود و علیرضا اون رو به اتاق خودش برد. جلویِ در اتاق ایستاده بودم...علیرضا دستگاه اکسیژن رو براش وصل کرد و قید کرد که از جلویِ دهان اش برنداره. علیرضا برای گرفتن غذا بیرون رفت...با حنین کنار هم نشسته بودیم. معصومه یکی از دختر عموهام که تویِ شیراز هم سالن آرایشگری داشت گفت: +ساجده جان...بیا بریم یکم آرایش ات کنم بالاخره امشب شما عروسی دیگه لبخندی زدم گفتم _نه دختر عمو +ای بابا چرا دختر خوب بلند شو....وسایل دارم قول میدم خوشگل ات کنم عاطفه که پیراهن آبی آسمانی روشنی پوشیده بود....با ظرف شیرینی جلو اومد. به من و معصومه تعارف کرد +چی میگید بهَم!؟ معصومه+هیچی میگم بیا بریم خوشگل ات کنم نمیاد لبخندی بهم زد +چرا!؟؟ برو ساجده جان رو به دختر عمو کرد +فقط خودت می دونی چجور دیگه....خیلی مشخص نباشه علیرضا روی این چیزها حساسه دختر عمو چشمی گفت و دستم رو کشید. ،،،،، پتو صورتی رنگ مهسارو پهن کردم رویِ زمین و مهسا رو روش خوابوندم..شروع کرد به دست و پا زدن و من دلم براش ضعف میرفت. انگار که می خواست دوباره بغل اش کنم. _فدایِ تو بشم من فندقم گلرخ با لباسی که خریده بود اومد با صدا بچگانه ای گفت: +عمه جونم شوما بیفرما لباشتو بپوش خندون نگاهش کردم _چششمممم لباس رو گرفتم و پوشیدم...مدل مانتو عربی بود...جلو بسته تا مچ پا با ساق جورابی سفید رنگ پوشیدم...روسری ساتن سفید و طرح دارم رو سر کردم و مدل لبنانی که از عاطفه یاد گرفته بودم بستم. جلویِ آینه نگاهی به خودم انداختم. از تویِ آینه گلرخ رو دیدم که با لبخند بهم نگاه می کنه برگشتم سمت اش _چیه!؟ جلو امد بغلم کرد +خیلی ماه شدی دختر _ممنون آرایش خیلی ملیح و کمرنگ با لباس ام واقعا به دل مینشست...تقه ای به در خورد. زن دایی و مامانم و بقیه اومدن داخل...تا من رو دیدن شروع کردن به کل کشیدن و دست زدن. زندایی جلو اومد و باهام روبوسی کرد. با یک لهجه ی عربی و قشنگی هم گفت:••••••• 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 و 97 زندایی جلو اومد و باهام روبوسی کرد. با یک لهجه ی عربی و قشنگی هم گفتماشاءالله ، جعلتُ فداک چادری که آماده کرده بودم رو سرم کرد....دستم رو گرفت و پایین رفتیم. تو این دو ساعتی که بالا بودم همه چیز سر و سامون گرفته بود. سالن رو دو قسمت کرده بودند...مردها از زن ها جدا بودن. خبری از علیرضا نبود. با زندایی رویِ مبل نشستیم و بقیه ی هم درحال خوش و بش باهم بودند. بعد از نیم ساعت علیرضارو دیدم که داره از طبقه ی بالا میاد پایین. کت و شلوار مشکی رنگ که حسابی به تن اش نشسته بود با پیراهن یقه دیپلمات طوسی رنگ. زندایی تا چشم اش به قامت پسرش افتاد جلو رفت و پیشانی علیرضا رو بوسید... قربون صدق اش می‌رفت. علیرضا هم با مادرش روبوسی کرد و بعد از سلام علیک کنار من نشست. با لبخند نگاهم کرد +سلام خانومِ خودم _سلام حاجی ابروهاش رو بالا داد و با لبخند بیشتری گفت +حاجی!؟؟؟ سری تکون دادم و خندیدیم ‌+چقدر خوشگل شدی!؟ دست به سینه شدم و بااعتماد به نفس گفتم: _بودم. چشمکی زد و سرش رو تکون داد. نگاهم به دست اش افتاد...همون دست بندی که روز شهادت امام رضا(ع) دست اش بود رو انداخته بود. حتما چون می خوایم بریم پابوس آقا دوباره انداخته....خیلی کم پیش میومد دست اش ببینم. ،،،،،، وسایل رو داخل ماشین گذاشتم و جلویِ بابا ایستادم. _بابا قم بمون تا بیام لبخندی زد +نه بابا جان نمیشه ، خوش بگذره بهتون ان شاءالله بعد از اینکه از مشهد اومدی میایم دیدنت بی هوا بغل اش کردم دلم براش تنگ میشد برای غر غر کردن هام توی خونه که بابا با شوخی جوابمو می داد....برای قوانین و مقررات پدرانه ای که برام میزاشت...برای تموم مهربونی هاش انقدر پر بودم که یک دفعه زدم زیر گریه بابا منو از خودش جدا کرد و آروم گفت: +چی شده بابایی... تو دیگه خانوم شدی اینجور گریه نکن دلم طاقت نداره. صدایِ بابا هم می لرزید...دستش رو جلو آورد و اشک هام رو پاک کرد. سمت مامان رفتم و سفت بغل اش کردم. قطره قطره اشک میریخت _مامان خیلی دوست دارم +منم دوست دارم....ان شاالله به خوبی خوشی زندگی کنید...خوشبخت بشی. _برام دعا کن مامان....دعای مادر در حق بچه اش مستجاب میشه +مگه میشه دعات نکنم. بعد آروم گفت +مادر حواست به زندگیت باشه توی بالا پایینی های زندگی کنار شوهرت باش....مایه ی دل گرمی اش باش....آرامش خونه تویی دختر چشم هام رو به نشانه تایید روهم فشردم. برای دومین بار بغل اش کردم. باهمه خداحافظی کردیم و راه افتادیم. علیرضا سکوت کرده بود...چقدر خوب بود که چیزی نمیگه تا من کنار بیام با اینکه دارم از خانواده ام فاصله می گیرم. دست هام رو گرفته بود. سرم رو پنجره ی ماشین تکیه دادم... چه خوب بود. مردی رو در کنارم دارم که خیلی دوسش دارم. ،،،،،،،، 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 جلویِ باب الجواد ایستاده بودیم. دستمون رو روی سینه گذاشتیم و سلام دادیم....امام رضا چی داشت که همه عاشق اش بودن. شنیده بودم اگر از در باب الجواد وارد حرم امام رضا بشی حاجت دلت رو میده...همینطور اشک میریختم.... اول خداروشکر کردم به خاطر تمام اتفاقات زندگیم....بعد برای همه دعا کردم. با صدای علیرضا به خودم امدم +ساجده جان برو بازرسی از اونور منتظرم _چشم از هم جدا شدیم بعد بازرسی کنار هم توی یکی از فرش های روبه روی ایوان طلایِ حرم نشستیم...نگاهم قفل شده بود به حرم. علیرضا از جاش بلند شد و مهر و کتاب دعا آورد. +اگر دوست داشتی به نیت پدر مادرت هم جدا نماز زیارت بخون برای اونایی که التماس دعا داشتن هم اینکارو بکن _آره حتما لبخندی زد مهر رو جلوش گذاشت و قامت بست. یکم عقب تر ازش ایستادم و قامت بستم. بعد از نماز باهم زیارت امام رضا (ع) رو خوندیم. اینجا یک آرامش خاصی داشت...یک حس خاص و دست نیافتنی. وقتی به سقاخونه نگاه می کردم. به اون کبوتر های روش. حالِ دل آدم رو عوض می کرد دل!!!؟ با صدایِ علیرضا به خودم اومدم. +چند وقتِ مشهد نیومدی!؟ _من خیلی وقت پیش اومده بودم...حدود سه تا چهارسال پیش. اما ولادت و شهادت امام رضا(ع) رو پایِ تلوزیون می شستم...به کسایی که اومده بودن زیارت نگاه می کردم....انقدر غصه می خوردم که اینجا نیستم....دلم برای اینجا پر می کشید...صدای نقاره زنی هاش...همه چیش گریه ام گرفته بود. _اینجا خیلی خوبه با لبخند گفت: +اره خییلی _خب حالا....غریب طوس جان، شما کِی اینجا بودی!؟ متعجب نگاهم کرد و بعد با خنده گفت : +قبل کربلا ذوق زده گفتم _راستی تو کربلا رفتی نه؟ +بله _میگن خیلی خوبه مخصوصا بین الحرمین اش ، اگر بری عاشق اش میشی سرم رو روی زانوهام گذاشتم _میگن خیییلی قشنگه سرش رو به طرف گنبد امام رضا(ع) برد...انگار که بخواد اشک بریزه و از من رو گرفت. سرم رو برگردوندم طرف گنبد تا راحت باشه +همینطوره ساجده میدونی اونجا اصلا زمان دستت نیست واقعا حرم اقا امام حسین (ع) و حضرت عباس(ع) مثل یک تیکه از بهشته شیطون گفتم _اع پس منم باید ببری نگاهم کرد گفت +چشم انشالله با بچه ها _اووو بچه ها منطورت کیان؟ ابرو بالا انداخت +اخ ببخشید بچه هامون آروم طوری که معلوم نباشه زدم به پاش _اع اذیت نکن +اذیت چی....گفته باشم من بچه خیلی دوست دارم مثلا اندازه یک مهد کودک _چخبره ، تو من و ببر کربلا....بحث و عوض نکن +چشم بانو....جزیی از مهریه ی شماست..‌به روی چشمِ علیرضا...می برمت لبخندی زدم _ممنون آقا صدایِ اذان ظهر از گلدسته های حرم بلند شد. علیرضا با یک یاعلی از جا بلند شد +بلند شو ساجده خانوم.... تا جایِ مناسب برای نماز جماعت پیدا کنیم ،،،،،، 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 بعد از نماز با علیرضا تماس گرفتم تا هم دیگه رو پیدا کنیم. از حرم خارج شدم و تو صحن همدیگه رو دیدیم. _علیرضا میشه بریم بازار رضا یکم خرید کنم؟ +بله چرا نشه ، بیا از اینور بریم راهی که گفته بود پیش گرفتیم بعد یکم پیاده روی رسیدیم به بازار رضا. سر پوشیده بود. پر از هیاهو. باذوق به همه جا نگاه میکردم خیلی وقت بود اینطور بازار ها نیومده بودم چون خیلی شلوغ بود. نزدیک علیرضا شدم تا با کسی برخورد نکنم. +ساجده بریم اون مغازه من یک تسبیح برای بابا بخرم _اهوم بریم باهم وارد مغازه شدیم پیرمردی که مو و محاسن اش سفید شده بود رو بهمون گفت +خوش آمدین در خدمتم علیرضا+سلام حاج آقا تسبیح میخواستم پیر مرد به مدل های مختلف تسبیح هاش اشاره کرد. با علیرضا نگاه می کردیم. +کدوم خوبه ساجده ؟ یکی از تسبیح هایی که جنسِ خاصی داشت و رنگ اش هم زیتونی بود رو از بین تسبیح ها بیرون کشیدم. _این خیلی خوبه نه؟ لبخندی زد +تسبیح شاه مقصود ، خیلی زیباست. رو به فروشنده گفت +حاج آقا همین و بر میداریم تا علیرضا بخواد حساب کنه به ویترین انگشتر ها نگاه کردم . همه مدل داشت نگاهی به انگشتر های مردانه اش کردم. سنگ های کوچیک و بزرگی روی رینگ هایی به رنگ نقره ای جا خوش کرده بود. دلم خواست چیزی از طرف من همیشه پیشش باشه چه بهتر که انگشتر باشه +بریم خانوم؟ به ویترین اشاره کردم و آروم گفتم _بیا سمت من اومد _ببین علیرضا نه نیاری هاا خب ....میشه یکی انتخاب کنی به عنوان هدیه از من همیشه دستت باشه؟ لبخندی زد +میخایی مُهر بزنی روم که صاحاب دارم :grin: لبخندی زدم +حلقه ی ازدواج ات که هست...اصلا بله حالا چیه مگه ، تو انتخاب کن نگاهی به قفسه ها کرد +پس حالا که هدیه اس خودت انتخاب کن برام. دوباره نگاهی به ویترین کردم. چشم گردوندم و انگشتری با سنگ سبز تیره و زیبایی به چشمم خورد _ببین چطوره +عالیه من خوشم امد _الکی؟ +نه واقعا رنگ قشنگی داره رو به پیر مرد گفت +حاج آقا میشه این انگشتر رو ببینم...عقیقِ درسته؟ +اره بابا جان علیرضا انگشتر رو دست کرد... 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🌷امام زمان (عج)، گناهکارا رو دوسشون دارن؟ یا نه؟ چطور باید بهشون تذکر بدیم؟ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونگی طلب از علیه‌السلام، به کلام شیرین حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی علیه الرحمة https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
شناسنامه.mp3
2.22M
بچه کور خوندی؛ عدد رو درست کردی ولی حروف رو درست نکردی 😄 ماجرای طنز و شنیدنی حاج حسین از اعزام به در دوران نوجوانی را بشنوید. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
منوی سفر منو بدید.mp3
540.1K
ماجرای شدن دختر لهستانی به روایت حاج حسین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷 (ره) ♦️خیانت گران‌فروشی امروز روزى نيست كه استفاده‌چی ها راه بيفتند و بخواهند استفاده كنند؛ روز حمايت است امروز. از برادران‌شان بايد حمايت كنند؛ نه اينكه يك جنسى را كه به ده تومان میخرند به صد تومان بفروشند. گران‌فروشى امروز خيانت است به يك مملكت اسلامى. اين خيانت را نكنند اينها؛ يك قدرى با مردم ملايمت كنند. برادران خودتان هستند. صحیفه امام؛ ج7؛ ص317 | قم؛ 25 اردیبهشت 1358 🔖 🔖 🔖 (ره) 🇮🇷 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷 📝 آیا دولت سیزدهم موفق بوده یا خیر؟! 🍃🌹🍃 ❌ قسمت اول 🔻یکی از راهکارهای ارزیابی میزان موفقیت پیشرفت و پسرفت افراد؛ نهادها و دولت‌ها در کشور در نظر گرفتن شرایط مقدورات، فرصت ها و تهدیدات آنها از قبل و در حین زمان ارزیابی است. 🔸با این وجود اگر بخواهیم با این روش عملکرد دولت سیزدهم را بررسی کنیم لازم است شرایط و وضعیت گذشته و حال کشور را بررسی نماییم. 🔹دولت سیزدهم در شرایطی مسئولیت دولت را برعهده گرفت که چهار سال دوم دولت تدبیر و امید با استقراض حدود ۲۰۰ هزار میلیارد تومان از بانک مرکزی و چاپ پول بدون پشتوانه اداره شده بود و میزان نقدینگی به ۴ میلیون میلیارد تومان و بودجه به ۴۸۰ هزار میلیارد و میزان بدهی به حدود ۶۸۰ هزار میلیارد تومان رسیده بود. 🔸این میزان نقدینگی به سان سیلی است که می توانست هر دولتی را به زمین بزند. 🔹در عین حال شروع دولت سیزدهم پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات سال ۱۴۰۰ با افزایش بدون پشتوانه مالی نقدینگی کشور و حتی عدم توان در پرداخت حقوق کارمندان دولت همراه بود که این مسئله به معنای عمیق تر کردن دره عمیق مالی برای اقتصاد کشور و دولت بعدی بود. در عین حال در اواخر دولت قبل میزان کشته های کرونا به ۷۰۰ نفر رسیده بود و عملاً دولت در اداره این بیماری به بحران رسیده بود و همچنین زیرساخت‌های اقتصادی به خصوص در زمینه هایی که نیازهای ضروری مردم تامین شود وجود نداشت. 🔸به دلیل نگاه صد درصدی در راه حل مشکلات کشور به دست بزرگترین دشمن کشور یعنی آمریکا و انصراف از راهکارهای داخلی و ظرفیت موجود، کشور دچار مشکلات اساسی شده بود به طوری که هر روز شاهد قطعی برق و گاز در کشور بودیم و کارشناسان و مسئولین معتقد بودند که این بحران شدید تر خواهد شد. 🔹در زمینه ذخیره اقلام ضروری، شرایط مردم به ۴ روز رسیده بود و بسیاری از مشکلات عدیده دیگری هم ایجاد شده و درحال گسترش بود که جهت جلوگیری از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می‌کنم. 🔸در واقع همه چیز برای سقوط اقتصادی کشور آماده بود و پیش بینی شده بود که به بن بست رسیدن دولت سیزدهم بصورت سریع بلکه فورا بعد از تحویل دولت اتفاق خواهد افتاد به طوری که آقای جهانگیری معاون اول دولت تدبیر و امید در جلسه دکتر رئیسی با وزرای دولت قبل با صراحت و جسارت خطاب به ایشان به طعنه گفتند ما حتی قادر نیستیم حقوق این ماه کارمندان دولت را پرداخت کنیم. 🔺حال پس از گذشت کمتر از دو سال از شروع دولت سیزدهم می‌بینیم اقدامات بسیار خوبی در جهت حل مشکلات مذکور انجام گرفته است که به مواردی از آن اشاره خواهد شد. ✍دکتر سیدجلال حسینی 🔖 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻واکنش آمریکا به سفر رئیس‌جمهور ایران به سوریه و هراس از تعمیق روابط معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا: 🔹حکومت های ایران و سوریه، به گسترش روابط خود ادامه می‌دهند و این گسترش روابط، باید برای آمریکا و کشورهای منطقه و همچنین جهان نگران‌کننده باشد. 🔹️حکومت‌های ایران و روسیه به انجام اقدامات مخرب و بی‌ثبات‌کننده خود در منطقه، ادامه داده‌اند. 🔹️آمریکا، روابط خود را با حکومت بشار اسد، عادی‌سازی نخواهد کرد و از عادی‌سازی روابط سایر کشورها با سوریه نیز حمایت نمی‌کند و این امر را به صراحت شرکای خود، اعلام کرده‌ایم. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کنایه رحیم پور ازغدی به علیرضا اکبری، جاسوس اعدامی: ۳ تا داغ مهر را از کجا می‌آورند؟! من هر چقدر سرم را محکم به مهر می‌زنم نمی‌شود! عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در همایش «دانشگاه تراز انقلاب اسلامی مبتنی بر بر گام دوم انقلاب»: 🔹آقایی که اعدامش کردند و سه تا داغ مهر داشت کیف کردید؟ نمی‌دانم چه کار می‌کنند. من هر چقدر سرم را محکم به مهر می‌زنم نمی‌شود!ً هر چقدر تو نماز خواندی من هم خواندم! 🔹آقایی که اعدامش کردند سابقه جبهه داشت سابقه پاسداری هم داشت معاون وزیر دفاع هم بود. ۱۰ سال اطلاعات به انگلیس می‌داد. 🔹خودش می‌گفت انگلیس که می‌رفت برایش سجاده کنار می‌گذاشتند که نجاست و طهارت نماز مشکلی نداشته باشد. ببینید چقدر آدم احمق می‌شود . خدا وقتی آدم را رها می‌کند خریت مرز نمی‌شناسد. نجاست و طهارت را رعایت می‌کند جاسوسی هم می‌کند! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اهدای عبای عربی توسط شیوخ طوایف عرب به رئیس جمهور در حرم حضرت زینب(س) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻مدیرکل بیمه‌های اجتماعی وزارت کار برکنار شد 🔹درپی اظهارات حاشیه‌ساز‌ و خلاف‌ واقع مدیرکل بیمه‌های اجتماعی وزارت کار، درخصوص ناتوانی دولت در پرداخت حقوق بازنشستگان، وی با دستور معاون رفاه و امور اقتصادی این وزارتخانه از سمت خود برکنار شد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💬از نشانه‌های جامعه‌شناسی بیمار ایرانی، سکوت جامعه‌شناسان نسبت به غیرت ورزی شهید حمیدرضا الداغی است https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
‍ 🔻نگاهی به ماجرای جدا کردن اجباری فرزند یک خانواده مسلمان در آلمان؛ 🚨کودکی که قربانی استبداد فکری اروپاییان شد!/ «آزادی بیان» در غرب؛ یک ادعای مضحک 🔹طی روزهای گذشته فیلمی در رسانه‌ها انتشار یافت که در آن کودکی به اجبار از خانواده مسلمان خود جدا می‌شود. این عمل توسط «سرویس حفاظت از کودکان» و نیروهای پلیس در آلمان انجام گرفته است. ظاهرا دلیل این رفتار خشونت‌آمیز، تاکید بر آموزه‌های اسلامی از سوی خانواده این کودک بوده است. آموزه‌هایی در مخالفت با همجنس گرایی که توسط خانواده این کودک به او آموخته شده است. 🔹این فیلم که به سرعت در شبکه‌های اجتماعی فراگیر شد، نشان می‌دهد که خانواده کودک سعی دارند جلوی وقوع این اتفاق را بگیرند در حالی که کودک فریاد می‌کشد و سعی دارد خود را از دست ماموران پلیس رها کند. 🔹ظاهرا ماجرا از این قرار بوده است که در مدرسه‌ی این کودک در آلمان، موضوعی مربوط به همجنس‌گرایی مطرح می‌شود و او متذکر می‌شود که این موضوع در اسلام حرام است. همین امر سبب می‌شود مسئولین مدرسه با سرویس‌های حفاظت از کودکان تماس بگیرند و نتیجه آن چیزی است که در فیلم مشاهده می‌شود. پلیس با حاضر شدن در خانه کودک، او را از خانواه‌اش جدا می‌کند. 🔹این اتفاق مربوط به کشور آلمان است و شواهد نشان می‌دهد موارد متعددی از این قبیل در سراسر اروپا رخ می‌دهد. همچنین این امر تنها مختص خانواده‌های مسلمان نیست و موارد مشابهی نیز مربوط به خانواده‌های مسیحی وجود دارد. 🔹در سال ۲۰۱۲ کمیته حقوق بشر مربوط به کشورهای حوزه اسکاندیناوی(NHCR) در نامه‌ای به دبیر کل شورای اروپا فعالیت‌های مربوط به جداسازی مخرب کودکان در کشورهای شمال اروپا نظیر سوئد را به شدت محکوم کرد. 🔹در این نامه آمده است که عمدتاً خانواده‌های جوان و تک فرزند، خانواده‌های ضعیف از نظر اقتصادی و تحصیلی و خانواده‌هایی با چالش‌های بهداشتی و والدین مهاجر هدف خدمات اجتماعی در سوئد، نروژ، دانمارک و فنلاند هستند. 🔹همچنین خانواده‌هایی با باورهای مذهبی و یا فلسفی که به نظر میرسد از لحاظ سیاسی در این کشورها پذیرفته نیست اغلب به عنوان والدین نامناسب تلقی می‌شوند که همواره به توصیه مددکاران اجتماعی و دخالت شوراهای اجتماعی، فرزندان آنها از خانواده‌های خود جدا شده و به پرورشگاه‌ها برده می‌شوند. 🔹همچنین در این نامه اشاره شده است که حتی والدین با سطح تحصیلات عالی و موقعیت اجتماعی قابل توجه، نیز دخالت مددجویان اجتماعی در زندگی خود را تجربه کرده‌اند. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📸عملکرد سیدرضا فاطمی امین، وزیر اسبق وزارت صمت دولت سیزدهم https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شاگرد را مثل فرزند خود بدانید رهبر انقلاب در دیدار اخیر معلمان: 🔹کار شما در درجه‌ی اوّل درس ‌دادن است، امّا در خلال هر درسی ــ بنده بارها گفته‌ام گاهی مثلاً یک معلّم ریاضی یا معلّم فیزیک، در اثنای درس، یک کلمه میگوید که از یک ساعت سخنرانی‌ای که بنده‌ی مثلاً واعظ میکنم تأثیرش در این جوان بیشتر است! با یک کلمه؛ اینها را دیده‌ایم ــ با رفتار، با کردار، با بیان، ایمان را، صلاح را، صلاحیّتهای انسانی را در این شاگرد پرورش بدهید. فرض کنید فرزند خودتان است، دارید او را پرورش میدهید. ۱۴۰۲/۲/۱۲ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دستاوردهای سفر رئیسی به سوریه از زبان امیرعبداللهیان https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─