eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.8هزار ویدیو
614 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی به‌مناسبت «هفته کارگر» 🔹یکی از نکاتی که در باب کارگران و به مناسبت هفته کارگر خوب است روی آن تکیه بشود، مسئله رعایت حق نیروی کار است. 🔹حقوق طبیعی نیروی کار باید رعایت شود. یعنی دستمزد عادلانه، پرداخت منظم و بدون تأخیر، ثبات اشتغال یعنی امنیت شغلی -که بنده روی این امنیت شغلی هم سالهای قبل تأکید کردم- که این یکی از مسائل بسیار مهم است. بعضی از آقایانی که صحبت کردند اشاره کردند که هیچ نیروی کاری را در این مدت از کار منفک نکردند این بسیار کار خوبی است. بسیار روش خوبی است. 🔹مسئله بیمه، مسئله آموزش، مسئله خدمات رفاهی و مسئله بهداشت و درمان؛ اینها چیزهایی است که جزو حقوق کارگران است و این وظایف طبیعی کارفرماست. 🔹️ البته اگر اهتمام بیشتری نسبت به کارگر انجام بگیرد مثل این که نیازهای خانواده مورد مراعات قرار بگیرد یا آموزش فرزندان یا ازدواج و امثال این کارها طبعا تأثیر بیشتری در ارتباط و التیام بین کارگر و کارفرما خواهد داشت که کار مبارک و خوبی است. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻انتقاد آیت‌الله جنتی از مصوبه اخیر مجلس/ برخی به دنبال بی‌خاصیت کردن احراز صلاحیت داوطلبان هستند دبیر شورای نگهبان: 🔹در حالی که ما مدت‌ها و پیش از برگزاری انتخابات اخیر، درباره اصلاح قانون انتخابات فریاد زدیم و مطالبه کردیم، اما مجلس محترم هیچ توجهی به این امر نکرد و حالا و در روز‌های پایانی خود تازه به فکر اصلاح قانون انتخابات آنهم با این کیفیت افتاده است. 🔹پیش از انتخابات در مذاکره‌ای که با رئیس مجلس داشتم گفتم که باید اصلاح قانون انتخابات ناظر به سیاست‌های کلی انتخابات باشد. 🔹اما متاسفانه طرح اخیر نه تنها هیچ نسبتی با سیاست‌های کلی انتخابات ندارد بلکه با هدف بی خاصیت کردن احراز صلاحیت داوطلبان طراحی و تصویب شده است. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📸 محققی که روی منشاء ویروس کرونا کار می‌کرد به قتل رسید 🔹️ «بینگ لو» محقق چینی دانشگاه «پیتسبرگ» که روی منشاء ویروس کرونا تحقیق می‌کرد و قرار بود به زودی نتایج تحقیق خود را اعلام کند، به قتل رسید. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📸 نکات کلیدی جزء دوازدهم قرآن 🔹️ اگر خدا بخواهد هر کار نشدنی، شدنی می‌شود. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻افزایش شدید قربانیان کرونا در «عدن» یمن 🔹سردبیر روزنامه «عدن الغد» نوشت تعداد قربانیان کرونا در عدن به عنوان پایتخت دولت «منصور هادی» به شدت بالا رفته و به ۱۰۰ مورد در سه روز رسیده است و اهالی دست به دامن بیل مکانیکی برای کندن قبر شده‌اند. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش شبکه سعودی از امکانات موشکی ایران را ببینید این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدار‌ها با اشاره به تلاش دشمنان برای ترساندن و ناراحت کردن مردم گفت: پیام شهیدان این است که در میدان مبارزه خوف و حزن وجود ندارد. رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدار‌ها با اشاره به تلاش دشمنان برای ترساندن و ناراحت کردن مردم گفت: پیام شهیدان این است که در میدان خوف و حزن وجود ندارد. مهم این است که توجه کنیم پیام شهیدان به ما چیست؟ «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ در حالی که خدا به آنچه از بخشش و احسان خود به آنان عطا کرده شادمانند و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند [و سرانجام به شرف شهادت نایل می‌شوند] شادی می‌کنند که نه بیم و ترسی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.» این پیام شهدا با ما است. همه تلاش دشمنان ملت ایران در جنگ نرم این است که ملت ایران را اندوهگین و نا امید کنند و بترسانند. حال پیام شهدا نقطه مقابل این است. ترس و ناراحتی در میدان شهادت برداشته شده است و این پیامی است که آنها حتی در نعمت‌های الهی هم که هستند به ما می‌دهند تا در میدان مبارزه ترس و واهمه به خود راه ندهیم. اگر وارد میدان مبارزه شویم یعنی چیزی که دشمنان از آن ترس دارند، باید بدانیم خداوند متعال بیم، ترس و اندوه را از ما دور می‌کند. این فیلم راحتماببینید این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحدیرمعتزآقایی جزء13 آشنایی با جزء سیزدهم : جزء سیزدهم شامل آیات یوسف ۵۳ تا آخر و رعد و ابراهیم می باشد علت نام رعد از صدای رعد که بر اثر برخورد ابرها حاصل می شود و سوره ابراهیم نامیده اند که در آیات ۳۵ تا ۴۱ به داستان ابراهیم می پردازد ... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
این دعا  از امام صادق علیه السّلام و امام موسی الکاظم علیه السّلام، منقول است که بعد از هر نماز در ماه رمضان خوانده می شود.   متن دعا به این شرح است:   یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ یَا غَفُورُ یَا رَحِیمُ أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِیمُ‌ اى خداى بلند مقام اى بزرگوار اى آمرزنده اى مهربان تویى خداى بزرگ الَّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ که هیچ مثل و مانندى ندارد و به گفتار و کردار خلق شنوا و بیناست وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ و این ماه است که مقامش را عظیم کردى و کرامت و شرافت و فضیلتش بر سایر ماه‌ها دادى وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ‌ و این ماه است که روزه ‌اش را بر من واجب گردانیدى و این ماه رمضان است الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرْآنَ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ‌ که در آن قرآن را نازل فرمودى براى راهنمایى مردم و روشن کردن راه هدایت و جدا نمودن حق از باطل وَ جَعَلْتَ فِیهِ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ و شب قدر را در این ماه مقرر داشتى که آن شب را بر هزار ماه برترى دادى فَیَا ذَا الْمَنِّ وَ لاَ یُمَنُّ عَلَیْکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ پس اى خدایى که بر همه منت دارى و هیچ کس بر تو منت ندارد بر من منت گذار در میان آن همه بندگانت که منت گذارده ‌اى و از آتش دوزخ نجاتم بخش فِیمَنْ تَمُنُّ عَلَیْهِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‌ و مرا به بهشت ابدیت داخل گردان به حق رحمت بى‌ پایانت اى مهربان‌ترین مهربانان عالم. این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
صبح وشام هربارسه مرتبه این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرار هروز "فدائیان رهبر" هرروز یک صلوات نذر سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی(روحی فداه)🌹 🍃👌فقط 5 ثانیه (💠)اللّهُمَّ ✨(♥️)صَلِّ ✨✨(💠)عَلَی ✨✨✨(♥️)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(💠)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(♥️) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(💠)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(♥️)فَرَجَهُمْ ✨✨(💠)وَ اَهْلِکْ ✨(♥️)اَعْدَائَهُمْ (💠)اَجْمَعِین این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای هفتم صحیفه سجادیه با صدای حاج محمود کریمی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان مذهبی و بسیار زیبای جانم می رود با موضوع شهدای مدافع حرم 👇👇👇👇👇👇👇👇
❤️ آرامشی که در آغوش مادرش احساس کرد آن را ترقیب کرد که خودش را بیشتر در آغوش مادرش غرق کند ـــ آقای رضایی شما اینجا چیکار می کنید همه با شنیدن صدای محمد آقا سر هایشان به طرف احمد محمد آقا چرخید ــــ سلام آقای مهدوی خوب هستید من پدر مهیام .نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم دخترتون تماس گرفت و مقداری از قضیه رو تعریف کرد من مدیون شما و پسرتون هستم ـــ نه بابا این چه حرفیه شهاب وظیفه ی خودشو انجام داد ماشاء الله مهیا خانم چقدر بزرگ شدن مهیا با تعجب این صحنه را تماشا می کرد شهین خانم روبه دخترش گفت ـــ مریم میدونستی مهیا دختر آقای رضاییه ?? ـــ منم نمی دونستم ولی اون روز که حال آقای رضایی بد شده بود منو شهاب رسوندیمش بیمارستان اونجا دونستم مهلا خانم با تعجب پرسید ــــ شما رسوندینش ـــ بله مهیا پیش ما تو هیئت بود اونجا خیلی گریه کرد و نگران حال آقای رضایی بودن حتی از هوش رفت بعد اینکه حالش بهتر شد منو شهاب اوردیمش مهیا زیر لب غرید ـــ گندت بزنن باید همه چیو تعریف می کردی اما مهلا خانم و احمد آقا با ذوقی که سعی در پنهانش داشتن به مهیا نگاه می کردند این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
❤️ مهیا روی تختش دراز کشیده بود یک ساعتی بود که به خانه برگشته بودند در طول راه هیچ حرفی میان خودش و مادر پدرش زده نشد با صدای در به خودش آمد ـــ بیا تو احمد آقا در را آرام باز کرد و سرش را داخل اورد ـــ بیدارت کردم بابا مهیا لبخند زوری زد ــ بیدار بودم مهیا سر جایش نشست احمد آقا کنارش جا گرفت دستان دخترکش را میان دست های خود گرفت ـــ بهتری بابا ـــ الان بهترم ــــ خداروشڪر خدا خیلی دوست داشت ڪه پسر آقای مهدوی رو سر راهت گذاشت خدا خیرش بده پسر رعناییه ــــ اهوم ـــ تازه با آقای مهدوی تلفنی صحبت کردم مثل اینکه آقا پسرشون بهوش اومده فردا منو مادرت می خوایم بریم عیادتش تو میای مهیا سرش را پایین انداخت ــــ نمیدونم فڪ نڪنم احمد آقا از جایش بلند شد بوسه ای بر روی موهای دخترش کاشت ـــ شبت بخیر دخترم ـــ شب تو هم بخیر قبل از اینکه احمد آقا در اتاق را ببندد مهیا صدایش کرد ـــ بابا ـــ جانم ــ منم میام احمد آقا لبخندی زد و سرش را تکان داد ــ باشه دخترم پس بخواب تا فردا سرحال باشی مهیا سری تکان داد و زیر پتو رفت آشفته بود نمی دانست فردا قراره چه اتفاقی بیفتی شهاب چطور با او رفتار می کند این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
❤️ ــــ مهیا زودتر الان آژانس میرسه ــــ اومدم شالش را روی سرش گذاشت کیفش را برداشت و به سمت بیرون رفت پدرش دم در منتظرش بود با رسیدن مهیا سه تایی سوار ماشین شدن سر راه دست گلی خریدن با رسیدن به بیمارستان نگاهی به اطراف انداخت دیشب ڪه اینجا آمده بود اصلا حواسش نبود که کجا اومده بود به سمت ایستگاه پرستاری رفت ـــ سلام خسته نباشید ـــ سلام عزیزم خیلی ممنون ـــ اتاق آقای مهدوی ، شهاب مهدوی پرستار چیزی رو تایپ کرد ـــ اتاق 137 ـــ خیلی ممنون به طرف اتاق رفتن دم در نفس عمیقی کشید در رازدن و وارد شدن مهیا با دیدن افراد داخل اتاق شالش رو جلو اورد ـــ اوه اوه اوضاع خیطه جلو رفتن و سلام علیک کردن با همه شهاب هم با خوش رویی جواب سلام واحوالپرسی احمد آقا و مهلا خانمو داد و در جواب سرتکان دادن مهیا آن هم سرش را تکان داد مهیا و مادرش در گوشه ای کنار بقیه خانم ها رفتن احمد آقا هم کنار بقیه مردا ایستاد مهیا تو جمع همه خانم و دخترای چادری غریبگی می کرد برای همین ترجیح داد گوشه ای ساڪت بایستد ـــ مریم معرفی نمی ڪنی؟؟ مهیا به دختر چادری که قیافه بانمک و مهربانی داشت چشم دوخت مریم به طرف مهیا آمد و دستش را روی شانه مهیا گذاشت ـــ ایشون مهیا خانمه گله تازه پیداش ڪردم دوست خوبے میتونہ باشہ درست میگم دیگه مهیا لبخندی زد ــــ خوشبختم مهیا جان من سارا دختر خالہ ی مریم هستم به دختری که با اخم نظاره گرشان بوداشاره کرد ـــ این همه نرجس دختر عمه مریم ـــ خوشبختم گلم ـــ چند سالته مهیا ؟چی می خونی؟؟ ـــ من ۲۲سالمه گرافیڪ میخونم سارا با ذوق گفت ــــ وای مریم بدو بیا مریم جعبه کیکو کنار گذاشت ـــ چی شده دختر ـــ یکی پیدا کردم طرح های مراسم محرم و برامون بزنه مریم ذوق زده گفت ـــ واقعا کی هست؟ ـــ مهیا خانم گل .گرافیک میخونه ـــ جدی مهیا ــــ آره ــــ حاج آقا با صدای مریم حاج آقایی که کنار شهاب ایستاده بود سنش تقریبا سی و خورده ای بود سرش را بلند کرد ـــ بله خانم مهدوی ـــ من یکی رو پیدا کردم که طرح های پوستر و بنررارو برامون بزنه ـــ جدی ڪی ـــ مهیا خانم به مهیا اشاره کرد این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
❤️ مهیا شوڪه بود همه به او نگاه می کردند مخالفتی نکرد دوست داشت این کارو انجام بدهد براش جالب بود مهیا لبخندی زد ـــ زحمت میشه براشون مهیا با لبخند گفت ـــ نه این چه حرفیه فقط نوشته ها رو برام بفرستید براتون آماده می کنم حاج آقا دستی روی شونه های شهاب گذاشت ـــ بفرما سید این همه نگران طرح ها بودی مهیا آروم روبه مهیا گفت ــــ برا چی این همه نگران بود ??خب می داد یکی درست می کرد دیگه ـــ اخه شهاب همیشه عادت داره خودش بنر و پوسترارو طراحی کنه ـــ آها در زده شد و دوستای مسجدی و بسیجی شهاب وارد شدند مهیا چسبید به دیوار ــــ یا اکثر امام زاده ها چقدر بسیجی همه مشغول صحبت بودند که دوباره باز شد و دوتا ماموری که دیشب هم امده بودند وارد شدن مهیا اخمی روی پیشونیش نشست بعد از سلام و احوالپرسی با اقای مهدوی روبه همه گفت ـــ سلام علیکم .بی زحمت خواهرا برادرا بفرمایید بیرون بایستید ما چند تا سوال از آقای مهدوی بپرسیم بعد میتونید بیاید داخل همه از اتاق خارج شدند مهیا تا به در رسید مامور صدایش کرد ــــ خانم رضایی شما بمونید مهیا چشمانش را بست و زیر لب غرید ـــ لعنت بهت این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
❤️ مهیا گوشه ای ایستاد پاهایش را تند تند تڪان مے داد و خیره به دو ماموری بود ڪه مشغول نوشتن چیزهایے در پرونده آبی رنگ بودند ــــ حالتوڹ خوبہ؟؟ مهیا سرش را بلند ڪرد و به شهاب ڪه این سوال را پرسیده بود نگاهے ڪرد ــ آره خوبم فقط یڪم شوڪه شدم شهاب با تعجب پرسید ـــ شوڪه برا چے؟ ـــ آخه ایڹ همہ بسیجے اوڹ هم یہ جا تا الاڹ ندیده بودم شهاب سرش را پایین انداخت و ریز ریز خندید ڪه درد زخمش باعث شد اخم ڪنه ــــ خب آقای مهدوی لطفا برامون توضیح بدید دقیقا اون شب چه اتفاقی افتاد با صدای مامور سرشان را طرف سروان برگرداندند مهیا بر اتیکت روی فرم لباس مامور زوم کرد آرام زمزمه ڪرد ــــ سروان اشکان اصغری ـــ اون شب من بعد مراسم موندم تا وسایل هیئت رو بزارم تو پایگاه ها ڪه دیدم یڪی صدام میڪنه سرمو ڪه بلند ڪردم دیدم خانم رضایی هستن ڪه چند پسر دنبالشون می دویدند با پسرا درگیر شدم یڪشونو یه مشت زدم زود بیهوش شد مطمئنم مست بود چون ضربه ی من اونقدرا محڪم نبود من با دو نفر دیگه درگیر بودم ڪه اون یڪی بهوش اومد و با چاقو زخمیم ڪرد ـــ خانم رضایی گفتن ڪه شما قبل از اینڪه زخمی بشید به ایشون گفتید برن تو پایگاه خواهران؟؟ ـــ بله درسته سروان سری تکون داد ـــ گفتید رفتید تو پایگاه خواهران مهیاــ بله ـــ آقای مهدوی مگه کسی از خانما اونجا بودن که در پایگاه باز بود ؟ شهاب از نشستن زیاد زخمش خونریزی ڪرده بود از درد ملافه را محڪم در دستانش فشرد ـــ وسایل زیاد بود نمیشد همه رو تو پایگاه برادران بزاریم برای همین میخواستم یه تعدادیشو بزارم تو پایگاه خواهرا ـــ خب خانم رضایی شما قیافه های اونا رو یادتونه ـــ نخیر یادم نیست ـــ یعنی چی خانم یادتون نیست مهیا ڪه از دست این سروانِ خیلی شاڪی بود با عصبانیت روبه سروان گفت این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
💔 مهمان نوازی از خصلت های بارز بود 👈🏻ماه رمضان که می آمد سفره افطار آقا ، پذیرای فامیل و دوستان بود، اینجور برایت بگویم: در کارهای خیر پیش قدم بود همیشه می خواست در کارهای خـیر، اول باشد👇🏻 🌷والسابقون السابقون🌷 👈وقتی یه کار خیر پیش میاد، چیکار میکنی؟ سرعت میگیری یا بهونه میاری که وقت، بسیاره...؟ همین سرعت در خیرات، خیلی آدمو پیش می بره🕊 آخرین ماه مبارک بود می دانست دهه دوم ماه رمضان مهمان حضرت زینب(س) است او هفته ی اول ماه رمضان، در تدارک رفتن به سوریه بود و به همین خاطر از ماه رمضان، فامیل و دوستان را مهمان کرد... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2