eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
23.3هزار ویدیو
652 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحدیر(تندخوانی)جزء14 حدود30دقیقه دورشانزدهم برای ظهور وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💠نماهنگ عظم البلا با استفاده از تکنیک دیپ فیک https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۸۶ تا ۸۴ ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📣 صفات پرهيزكاری 1⃣ علم الهی ♦️ خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه با خبر است، به همه چيز احاطه دارد و بر همه چيز غالب و پيروز و بر همه چيز تواناست. 2⃣ پندهای ارزشمند ♦️ هر کس از شما در روزگارانی که مهلت دارد به اعمال نيکو بپردازد، پيش از آنکه مرگ فرا رسد و در ايّام فراغت پاک باشد، پيش از آنکه گرفتار شود و در ايّام رهايی نيکوکار باشد، پيش از آنکه مرگ گلوگاه او را بفشارد. پس برای خود و جايی که می رود آماده باشد و در اين دنيا که محل کوچ کردن است، برای منزلگاه ابدی، توشه ای بردارد. پس ای مردم! خدا را، خدا را، پروا کنيد برای حفظ قرآن که از شما خواسته و حقوقی که نزد شما سپرده است، پس همانا خدای سبحان شما را بيهوده نيافريد و به حال خود وا نگذاشت و در گمراهی و کوری رها نساخته است، کردارتان را بيان فرمود و از اعمال شما با خبر است و سرآمد زندگی شما را مشخّص کرد و کتابی بر شما نازل کرد که روشنگر همه چيز است. پيامبرش را مدّتی در ميان شما قرار داد تا برای او و شما، دين را به اکمال رساند و آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضای الهی است تحقّق بخشد. و با زبان پيامبرش کارهای خوشايند و ناخوشايند، بايدها و نبايدها را ابلاغ کرد و اوامر و نواهی را آموزش داد و راه عذر را بر شما بست و حجّت را تمام کرد. پيش از کيفر شما را تهديد کرد و از عذابهای سختی که در پيش روی داريد ترساند. پس بازمانده ايّام خويش را دريابيد و صبر و بردباری در برابر ناروايی ها پيشه کنيد، چرا که عمرِ باقيمانده، برابر روزهای زيادی که به غفلت گذرانديد و روی گردان از پندها بوديد بسيار کم است. به خود بيش از اندازه آزادی ندهيد که شما را به ستمگری می کشاند و با نفس سازشکاری و سستی روا مداريد که ناگهان در درون گناه سقوط می کنيد. 3⃣ يادآوری ارزش های اخلاقی ♦️ای بندگان خدا! آن کس که نسبت به خود خيرخواهی او بيشتر است، در برابر خدا از همه کس فرمانبردارتر است و آن کس که خويشتن را بيشتر می فريبد نزد خدا گناه کارترين انسان ها است. زيانکار واقعی کسی است که خود را بفريبد و آن کس مورد غبطه است و بر او رشک می برند که دين او سالم باشد. سعادتمند کسی است که از زندگی ديگران عبرت آموزد و شقاوتمند کسی است که فريب هوا و هوس ها را بخورد. آگاه باشيد، رياکاری و تظاهر هرچند اندک باشد شرک است و همنشينی با هواپرستان ايمان را به دست فراموشی می سپارد و شيطان را حاضر می کند. از دروغ برکنار باشيد که با ايمان فاصله دارد. راستگو در راه نجات و بزرگواری است، اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواری است. حسد نورزيد که حسد ايمان را چونان آتشی که هيزم را خاکستر کند، نابود می سازد و با يکديگر دشمنی و کينه توزی نداشته باشيد که نابودکننده هر چيزی است. بدانيد که آرزوهای دور و دراز عقل را غافل و ياد خدا را به فراموشی می سپارد. آرزوهای ناروا را دروغ انگاريد که آرزوها فريبنده اند و صاحبش فريب خورده. 📜 ، ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
سهم مطالعه نهج البلاغه خطبه ۸۶ تا ۸۴ ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📣 در توحيد و موعظه 1⃣ خداشناسی ♦️و گواهی می دهم که خدايی نيست جز خدای يکتا، آغاز اوست که پيش از او چيزی نيست و پايان همه اوست که بی نهايت است. پندارها برای او صفتی نمی توانند فراهم آورند و عقلها از درک کيفيّت او درمانده اند، نه جزيی برای او می توان تصوّر کرد و نه تبعيض پذير است و نه چشم ها و قلب ها می توانند او را به درستی فرا گيرند. 2⃣ ضرورت پندپذيری ♦️ ای بندگان خدا! از عبرت های سودمند پند پذيريد، و از آيات روشنگر عبرت آموزيد. و از آنچه با بيان رسا شما را ترسانده اند بپرهيزيد و از يادآوری ها و اندرزها سود ببريد، آنچنان که گويا چنگال مرگ در پيکر شما فرو رفته و رشته آرزوها و دلبستگی ها قطع گرديده و سختی های مرگ و آغاز حرکت به سوی قيامت به شما هجوم آورده است. آن روز که «همراه هر کسی گواه و سوق دهنده ای است»؛ سوق دهنده ای که تا صحنه رستاخيز او را می کشاند و شاهدی که بر اعمال او گواهی می دهد. 3⃣ وصف بهشت ♦️"(و قسمتی از اين خطبه) در بهشت درجاتی از يکديگر برتر و جايگاه هايی گوناگون و متفاوت وجود دارد که نعمت هايش پايان ندارد و ساکنان آن هرگز خارج نگردند. ساکنان بهشتِ جاويد، هرگز پير و فرسوده نگردند و گرفتار شدائد و سختی ها نخواهند شد." 📜 ، ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄ 📣 (پس از جنگ صفین در سال ۳۸ هجری در شهر کوفه در شناساندن عمرو عاص و رد شایعات بیهوده او فرمود:‌) 1⃣ روانشناسی عمروعاص ♦️شگفتا از عمروعاص پسر نابغه، ميان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوش گذرانی بوده و عمر بيهوده می گذرانم، حرفی از روی باطل گفت و گناه در ميان شاميان انتشار داد. مردم آگاه باشيد! بدترين گفتار دروغ است. (عمروعاص) او سخن می گويد، پس دروغ می بندد؛ وعده می دهد و خلاف آن مرتکب می شود، درخواست می کند و اصرار می ورزد، امّا اگر چيزی از او بخواهند بخل می ورزد، به پيمان خيانت می کند و پيوند خويشاوندی را قطع می نمايد. پيش از آغاز نبرد در هياهو و امر و نهی، بی مانند است تا آنجا که دست ها به سوی قبضه شمشيرها نرود. امّا در آغاز نبرد و برهنه شدن شمشيرها، بزرگ ترين نيرنگ او اين است که عورت خويش آشکار کرده فرار کند. 2⃣ ویژگیهای امام علی (علیه السلام) ♦️آگاه باشید، به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می دارد، ولی عمر و عاص را فراموشی آخرت از سخن حق بازداشته است. با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد و در برابر ترک دین خویش رشوه ای تسلیم او کند. 📜 ، ┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(11).mp3
3.24M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷تقدیم به روح پاک و مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس 🔷 سهم روز صد و شصت و ششم : خطبه ۸۶ تا خطبه ۸۴
رمانی از عاشقانه های شهدا این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
_حلالم کنید.من شما رو خیلی اذیت میکنم. دعا کنید دیگه دفعه ی آخر باشه و شما هم از دستم راحت بشید.😊☝️ من همونجا افتادم روی زمین و فقط اشکهام بود که جاری میشد...😣😭 بابا به محمد نگاه کرد،میخواست چیزی بگه که نگفت.محمد رو چند دقیقه درآغوش گرفت،بعد پیشونی و صورتشو بوسید😔😘 و رفت تو اتاق... محمد سرشو انداخت پایین و آروم اشک میریخت.😢 چند دقیقه بعد اشکاشو پاک کرد،لبخندی زد و دوباره رفت پیش مامان نشست.😊 مامان فقط نگاهش میکرد ولی محمد به مامان نگاه نمیکرد،چشمهاش پایین بود و پر اشک.😢 نمیدونم چقدر طول کشید.هیچ کدوممون تکان نمیخوردیم. جو خیلی سنگین بود. .میدونستم کسی الان چایی نمیخوره ☕️☕️☕️☕️ولی رفتم چند تا چایی ریختم.نفس عمیقی کشیدم.اشکامو پاک کردم.لبخند زورکی زدم. بسم الله گفتم و رفتم تو هال.باصدای بلند و بالبخند گفتم: _بسه دیگه اشک ما رو درآوردین.بفرمایید چایی که چایی های زهرا خانوم خوردن داره ها.😃 محمد که منتظر فرصت بود،.. سریع بلند شد،لبخندی زد☺️ و سینی رو ازم گرفت.من و محمد روی مبل نشستیم.به محمد گفتم: _داداش الان که خواستگاری نیست،سینی رو از من میگیری.🙁😃 محمد لبخند زد.باصدای بلند گفتم: _آخ جون.😃👏 مامان سؤالی به من نگاه کرد.گفتم: _وقتی محمد نیست خواستگار حق نداره بیاد.اگه خواستگار بیاد کی سینی چایی رو از من بگیره؟پس نباید خاستگار بیاد.باشه مامان خانوم؟😂😜 محمد خندید و گفت: _راست میگه مامان.وگرنه همه چایی ها رو میریزه رو پسر مردم،آبرومون میره.😁 مثلا اخم کردم.گفت: _خب راست میگم دیگه... منم به علامت قهر سرمو برگردوندم.☹️ مامان لبخند زد.گفتم: _الهی قربون لبخند خوشگل مامان خوشگم بشم،باشه؟🤗☺️ مامان بابغض گفت: _چی باشه؟😢 -اینکه خواستگار نیاد دیگه.☹️😁 لبخند مامان پر رنگ تر شد و گفت: _تو هم خوب بلدی از آب گل آلود ماهی بگیری ها.😊 هرسه تامون خندیدیم...😁😃😄 مسخره بازی های من و محمد فضا رو عوض کرده بود.بعد مدتی محمد به ساعتش نگاه کرد.به مامان گفت: _من دیگه باید برم.مریم و ضحی خونه منتظرن.😊✋ دوباره اشک چشمهای مامان جوشید.😢 محمد بغلش کرد و قربون صدقه ش رفت.بلند شد کتش رو پوشید و رفت تو اتاق با بابا خداحافظی کرد و رفت. منم دنبالش رفتم توی حیاط... وقتی متوجه من شد اومد نزدیکم و گفت: _آفرین.داری بزرگ میشی.حواست به مامان و بابا باشه.😍😊 اشک تو چشمهام جمع شد و بابغض گفتم: _تو نیستی کی حواسش به من باشه؟😢 لبخند زد و گفت: _حقته.اگه پررو بازی در نمیاوردی الان سهیل💓 حواسش بهت بود.😁😜 مثلا اخم کردم و گفتم: _برو ببینم.اصلا لازم نکرده حواست به من باشه.😢😬 رفت سمت در و گفت: _اشتباه کردم.هنوز خیلی مونده بزرگ بشی.😁😝 خم شدم دمپایی مو👡 😬در بیارم که رفت بیرون و درو بست... یهو ته دلم خالی شد... همونجا نشستم.به در بسته نگاه میکردم و اشک میریختم.😭 چند دقیقه طول کشید تا ماشینش روشن شد و حرکت کرد.💨🚙 به حانیه فکرمیکردم.به عکس هایی که بهش نشون دادم... به که باید حفظ بشه.به حضرت (س)،به امام حسین(ع).متوجه گذر زمان نشدم. وقتی به خودم اومدم یک ساعت به اذان صبح بود.✨🌌رفتم نماز شب خوندم. بعد نماز صبح سرسجاده گریه میکردم. -زهرا! زهرا جان!..دخترم😊 -جانم -چرا روی زمین خوابیدی؟پاشو ظهره.😕 -چشم،بیدارم....ساعت چنده؟😅 -ده -ده؟!ده صبح؟!!! چرا زودتر بیدارم نکردین؟😱 -آخه دیشب اصلا نخوابیدی،چطور مگه؟کاری داشتی؟ -نه.اصلا نفهمیدم کی خوابم برد.😅 -من میرم صبحانه تو آماده کنم.پاشو بیا -چشم سر سجاده م خوابم برده بود.سجاده مو مرتب کردم. رفتم تو آشپزخونه... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
رفتم تو آشپزخونه... -سلام.صبح بخیر.☺️✋ -علیک سلام.ظهر بخیر😁 -بابا خونه نیست؟ -نه،رفته سرکار -با اون حالش؟!🙁 -سرکار بره بهتره تا خونه باشه.😊 مامانمو بغل کردم و چند تا ماچ آبدار کردم.😘😘 -نکن دختر،چکار میکنی؟ -آخه خیلی ماهی مامان،خیلی.😍😌 مامان بالبخند گفت: _راستشو بگو،چی میخوای؟😁 -إ مامان! تعریفم نمیشه کرد ازت؟☹️😅 -بیا بشین،صبحانه تو بخور.😁 نشستم روی صندلی... مامان هم نشست.داشت برنج پاک میکرد. همینطور که صبحانه میخوردم به مامانم نگاه میکردم. چشمهاش قرمز بود.خیلی گریه کرده بود.گفتم: _مامان،چرا اجازه میدی محمد بره سوریه؟ اگه شما بگی نره نمیره.😕 مامان همونطوری که نگاهش به برنج ها بود اشک تو چشمش جمع شد.گفت: _میره که سرباز خانوم زینب(س) باشه،چرا نذارم بره؟😊😢 -پس چرا ناراحتی؟پسر آدم سرباز حضرت زینب(س) باشه که آدم باید خوشحال باشه و افتخار کنه.🙁😟 -منم خوشحالم و افتخار میکنم.😊😢 -پس چرا گریه میکنی؟☹️🤔 -وقتی امام حسین(ع) میرفت سمت گودال حضرت زینب(س) میدونست امام حسین(ع) سرباز خداست ولی گریه میکرد.😒😢 -ولی وقتی امام حسین(ع) شهید شد، حضرت زینب(س)گفت خدایا این قربانی رو از ما قبول کن. گفت ما رأیت الاجمیلا. -آره.ولی بزرگترین گریه کن امام حسین (ع)، حضرت زینب(س) بوده.😢اینکه آدم مطمئنه منافاتی نداره با اینکه گریه کنه و عزیزش باشه.😢 بالبخند نگاهش کردم و گفتم: _کاملا درسته.حق با شماست.☺️👌 -امشب محمد و مریم و ضحی میان اینجا. بخاطر ضحی نباید گریه کنیم. بالبخند گفت: _امشب هم مسخره بازی دربیار.😊 خنده م گرفت،گفتم: _ إ مامان! نداشتیم ها!😬😃 شب شد... محمد و مریم و ضحی اومدن.مریم هم چشمهاش غم داشت😢😊 ولی لبخند میزد.علی و اسماء وامیرمحمد هم بودن. علی کمتر شوخی میکرد و میخندید ولی خیلی مهربون بود...😃 طبق فرمایش مامان خانوم کلی مسخره بازی در آوردم و حسابی خندیدیم.😁😃😄😀😂 محمد هم تو انجام این ماموریت خطیر کمکم میکرد.حتی گاهی یادمون میرفت محمد فردا میره سوریه و شاید دیگه برنگرده.یعنی شاید امشب آخرین شب باهم بودنمون باشه،آخرین شب با محمد بودن. وقتی رفتن همه ی غم عالم ریخت تو دلم.😣😢 امشب هم خبری از خواب نبود.مامان و بابا هرکدوم یه گوشه مشغول کاری بودن.بابا نماز میخوند. مامان هم گریه میکرد،قرآن✨ و نماز✨ میخوند، کارهای فرداشو انجام میداد. آخه همیشه روز رفتن محمد،علی و خانواده ش و پدر و مادر مریم و برادرش و خانواده ش هم برای خداحافظی با محمد میومدن خونه ی ما. روز خداحافظی رسید... محمد قرار بود ساعت پنج بعد از ظهر بره.مامان از صبح مشغول غذا درست کردن شد تا وقتی محمد میاد کاری نداشته باشه که بتونه فقط به محمد نگاه کنه. منم برای اینکه هم حال و هوای خودم عوض بشه،هم حال و هوای مامانم بهش کمک میکردم.😊👌 دفعه های قبل بیشتر تو خودم بودم و میرفتم امامزاده یا بهشت زهرا(س) تا یه کم آروم بشم.😇😣 اما اینبار خونه بودم و سعی میکردم یه کم از فضای سنگینی که تو خونه بود کم کنم.👌 مشغول سالاد درست کردن بودم که... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
مشغول سالاد درست کردن بودم که گوشیم📲 زنگ خورد... حانیه بود.حتما اونم حال منو داره. -سلام عزیزم.چطوری؟😊 -سلام زهرا.خوب نیستم.میشه امروز ببینمت.😒😢 بغض داشت.منم بغض کردم. -عزیزم امروز نمیتونم.مهمون داریم.باید به مامانم کمک کنم.😢😊 -خوش بحالت.خدا کنه همیشه حالت خوب باشه.😔😢 بغضم داشت میترکید..😭 سریع رفتم تو اتاقم.گریه م گرفته بود.گفت: _زهرا! چی شده؟چرا گریه میکنی؟😢😥 -منم مثل توأم حانیه.حال منم شبیه توئه.😭 باتعجب گفت: _چی ی ی ی؟!!! نگفته بودی کلک؟😟 -چی رو؟🙁 -که تو هم از رفتن امین ناراحتی😕 -برو بابا! داداشم داره میره.😒😢 تعجبش بیشتر شد. -داداش تو هم امروز میره؟؟!!!😳 -آره😔😊 -پس مهمونی خداحافظی دارین؟!😒 -آره،حانیه فردا باهات تماس میگیرم یه جایی همدیگه رو ببینیم،باشه؟😒 -باشه.زهرا چکار کنم؟ امین داره میره. -تمام سعی تو بکن این ساعت ها بهتون خوش بگذره.😊 -خوبی تو؟!! میگم داره میره.شاید دیگه برنگرده.🙁 -منم بخاطر همین میگم سعی کن بهتون خوش بگذره.😊 -نمیتونم.فقط میخوام برم یه جایی تنهایی گریه کنم. -منم قبلا همین کارو میکردم.ولی سعی کن کاری کنی که بعدا پشیمون نشی.وقت برای تنهایی گریه کردن زیاد داری،اما وقت برای باهم خندیدن کوتاهه.😊👌 -میفهمم ولی خیلی سخته..برو به کارات برس.خداحافظ.😢👋 تاگوشی رو قطع کردم،... دوباره زنگ خورد.امین بود،چه حلال زاده. -بفرمایید -سلام خانم روشن -سلام -ببخشید،مزاحم شدم. -خواهش میکنم..امرتون رو بفرمایید. -میخواستم یه زحمتی بدم بهتون. -دوباره حانیه؟ -بله.اگه براتون ممکنه حواستون بهش باشه، تنهاش نذارید.آخه من امروز میرم. -باشه،حواسم بهش هست. -ممنونم...خانم روشن..حلالم کنید..لطفا برام دعا کنید خدا دعامو مستجاب کنه... میدونستم دعاش چیه،امین آرزوی شهادت داشت.😞🕊 -ان شاءالله هرچی خیره براتون پیش بیاد.من دیگه باید برم،کار دارم.خداحافظ -بازهم ممنونم.خداحافظ.😃👋 چقدر خوشحال بود...😥😣 برای اولین بار گفتم کاش مرد بودم. اونوقت میرفتم سوریه،چند تا از این نامردها رو میکشتم، میفرستادم به درک... از طرز حرف زدن خودم تو فکرم،خنده م گرفت.😬😅 علی و اسماء و امیرمحمد اومدن. اسماء هم گریه میکرد.مامان بغلش کرد و بهش گفت پیش ضحی گریه نکن.آخه ضحی خیلی به محمد وابسته بود.👧🏻 اگه یکی گریه میکرد میفهمید باباش حالا حالاها برنمیگرده.اونوقت حتی محمد هم نمیتونست آرومش کنه... خب حق داشت.دختره و بابایی...👧🏻😒 اونم چه بابایی،بابایی مثل محمد که حتی با وجود خستگی هم باهاش بازی میکرد و مهربون بود. معمولا محمد و خانواده ی پدرخانمش باهم میومدن. همه چیز آماده بود.محمد هم اومد؛تنها. گفت جایی کار داشته و یه راست اومده خونه ما. مریم و خانواده ش هم تو راه بودن.علی بغلش کرد.چند دقیقه دو تا برادر در آغوش هم بودن.بعد امیرمحمد خودشو انداخت بغل محمد. تنها کسی که خوشحال بود امیرمحمد بود.بعد بابا چند دقیقه بغلش کرد.بعد مامان. وای از موقعی که رفت در آغوش مادرش.با زنگ در از هم جدا شدن...😣 نوبت من نشد... گرچه دلم میخواست سرمو بذارم رو شونه ی برادرم و حسابی گریه کنم ولی ناراحت نشدم. ضحی بغل داییش بود. جیغ و داد میکرد که بره پیش باباش.جو خیلی سنگین بود.همه منتظر یه جرقه بودن تا گریه کنن ولی بخاطر ضحی تحمل میکردن. سینی چایی آوردم... محمد بلند شد سینی رو بگیره،به شوخی گفتم: _بشین داداش جان.اون چایی ای که شما به ما بدین چایی نیست،کبریته.الان همه رو منفجر میکنه.😁 همه لبخند زدن.علی اومد سینی رو گرفت و پذیرایی کرد. به محمد گفتم: _نه.🙁 همه به من نگاه کردن.محمد گفت: _چی نه؟...🤔 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
•°{🍃🌻}°• -یعنےمیشہ امام زمان(عج)‌ باخودکارسبزدوراسممون‌ خط‌بکشن؟ بگن‌ اینم‌نگہ‌داریم‌شایدبہ‌دردخورد.. شاید حسینےشد یہ‌روز دورگناه‌روخط‌کشید🕊 حقیقتاً ‹اعوذباللہ‌من‌شر‌نفسے...‌↷‌ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ فوق العاده جایگاه مومنین 📝هرکسی نمیتونه به زمان برسه 🔹 بدون میتونی کی باشی ... ...🌱 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌱❕ یادت باشه، فضای مجازی شاید مجازی باشه، اما هر کِلیکش در پرونده‌ٔ اعمالِ حقیقی ثبت می‌شه... نذار فضای مجازی فضای معنوی دلت رو خراب کنه.. •.↠✨🦋 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
دوستان همگی برای سلامتی آقامون و رهبرمون پنج تا آیت الکرسی و هفت تا حمد بخونیم صدقه یادمون نره
📝🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 💠 🔥 موضوع: مرتد سیاسی‼️ 🍃🌻🍃 🔻 اکنون که در آستانه نوسازی جدی قوه‌ مجریه هستیم و امید برون رفت از وضعیت نابسامان معیشتی و اصلاح وضع مدیریتی در جامعه ایجاد شده، حاشیه سازی‌های جدید سیاسی از سوی دو جبهه فتنه و انحراف شدت گرفته که عمده جهت گیری آنها به سمت مقام معظم رهبری است. 🔹در این میان برخی افرادی که تمام نام و نشان خود را مدیون انقلاب بوده و از مسیر ساختار نظام اسلامی برای خود سرمایه ای در افکار عمومی اندوخته اند با شدت بیشتری علیه نظام اسلامی موضع گیری کرده و رندانه در بطن مواضع خود (که بانام و بی‌نام منتشر می‌کنند) مقام معظم رهبری را هدف قرار می‌دهند. 🔺 این افراد که مرتد سیاسی هستند، نمی توانند پایه‌های مستحکم نظام را دچار آسیب کنند، اما در مسیر انحرافی خود باعث تشویش اذهان عمومی شده و به فضای خدمت و امید به آینده آسیب میزنند، لذا ضروری است از بازنشر مطالب بی سند و تنش زای آنها جداً پرهیز شود. کانال‌های https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 📝| 🔰| با افتخار ایرانی 🔸💠🔹 ‌‌تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد✋ وجود نازکت🍃 آزرده گزند مباد👌 سلامت همه آفاق در سلامت توست🌹 به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد✋ جمال صورت و معنی ز امن صحت توست🌸 که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد👌 ‌‌در این چمن چو درآید خزان به یغمایی🍂 رهش به سرو سهی قامت بلند مباد✋ ‌‌در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد☘ مجال طعنه بدبین😒 و بدپسند مباد👌 ‌‌هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند👊 بر آتش تو به جز جان او سپند مباد✋ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ /✍ ◀️ نشر حداکثری https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد و بلات تو سر امثال روحانی با این حرفای قشنگت🙂♥️ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توجه توجه؛ دو دقيقه اقتداررر رجــز خوانى يك جـــوان ايرانى در ســـوريه حرم حضرت زينب . اگه ميخواين از اتفاقات تو منطقه باخبر باشين؛ اين كليپ رو حتما ببينين . این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️سیدالشهدای انقلاب 🌼أللَّھُمَ‌؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْفَرَج🌼 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحدیر(تندخوانی)جزء15 حدود30دقیقه دورشانزدهم برای ظهور وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💠نماهنگ عظم البلا با استفاده از تکنیک دیپ فیک https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─