eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎🔻 🐍بازم بگو مار خطرناکه!! نه! نه! شما خطرناکید و مار چون احساس خطر کند از خود دفاع می‌کند. ❌انسان‌ها، خطرناک‌ترین موجودات برای خود و برای دیگران هستند. کجایند دل‌های آرامی که عالَم را برای خود آرام ببینند. آری! اگر در آن صورت موجودی از موجودات عالَم خواست چموشی کند، قصه او فرق می‌کند ولی می‌بینید که همه چموش نیستند، ⁉️چرا ما همه را چموش ببینیم؟😔
💚پویش اطاعت از امر رهبری در خواندن دعای «هفتم صحیفه سجادیه» را جدی بگیریم 💚 نکته ای بنظر آمد که شاید مغفول مانده باشد و آن این‌که : 👈 ما برای پیروزی در این جبهه «جنگ بیولوژیکی» از حیث اقدام عملی و فیزیکی همه کاری حاضریم بکنیم. از حیث جنگ روانی در فضای مجازی هم در حد وسع و توان فعالیم. در جنبه دعا و توسل هم توسلات خوبی در حال انجام است: به توصیه بعضی اولیاء الهی،حدیث کساء و زیارت عاشورا و .... که البته تقریبا تمام آنها هیچ ارتباطی با خصوص «کرونا» ندارد و توصیه عام صادر شده است. ولی یک توصیه مهمی که یکی از «اولیاء الهی» اولا👈 مشخصا در خصوص «کرونا» کرده‌اند. ثانیا👈 این ولی خدا *اصلا بی حساب حرف نمیزنند* و این مطلب برای همه ثابت شده است. و ثالثا؛ ایشان یک ویژگی منحصر به فرد در مقایسه با بقیه اولیاء الهی دارند و آن این‌که ما نسبت به میزان توجه و اهتمام به حرفهای‌شان «بازخواست» هم خواهیم شد! «مقام معظم رهبری» توصیه فرمودند: برای ریشه‌کنی ویروس منحوس هر روز *دعای هفتم صحیفه* را قرائت کنیم🍃 بنظر میاید اگر قصه کرونا خدای ناکرده طولانی شود، بی ارتباط با بی‌توجهی و کم‌توجهی به این دستورالعمل نباشد! لطفا هرکسی به هر شکلی که می‌تواند،موجی در این زمینه ایجاد کند که این دعاء مبارک *هر روز خوانده شود*🌷 یعنی: اولا؛ خودمان هر روز بخوانیم؛ مثلا به تعقیبات یکی از نمازهای روزانه‌مان تبدیل کنیم. و ثانیا؛ به هر شکلی که می‌توانیم در فضای مجازی و حقیقی و خانواده و دوستان و اطرافیان توصیه کنیم که همه روز_ این دعا را بخوانند🌺 در حدیث آمده است: «ما من داء الا و له دواء»
🔴گوینده رادیو صدای آمریکا VOA رهبر وقت افغانستان می‌شود 🔹بیو‌گرافی علی احمد جلالی! مردم افغانستان پیش از آن که با علی احمد جلالی به عنوان یک فرد سیاسی و یا نظامی باشد، او را بهعنوان گوینده برنامه های افغانستان در رادیوی صدای آمریکا می شناسند 🔹آقای جلالی قبل از این که وارد افغانستان شود مدت بیست سال در رادیوی صدای آمریکا کار کرده است.. 🔹او از دانشکده نظامی آمريکا در رشته دفاع داخلی فوق ليسانس گرفت، بعد در دانشکده سلطنتى بریتانیا تحصيلات خود را ادامه داد و نيز در دانشکده نظامی آمريکا از رساله دکترى خود تحت عنوان "سياست جهانى آمريکا" دفاع کرد. 🔹او در سال ۱۳۶۱هجرى خورشيدى به عنوان خبرنگار در راديو صداى آمريکا استخدام شد و بعد به عنوان رئیس بخش فارسى و پشتو این رادیو انتخاب شد. 🔹جلالی به دنبال سقوط رژیم طالبان، دوباره به افغانستان بازگشت و مدتی را به عنوان وزیر دفاع افغانستان کار کرد. او در سال های1382 تا 1384 وزیر داخله/کشور افغانستان بود.
♨️زمان شناسی‼️ ✳️طرماح بن عدی از راه آشنایان کاروان امام ‌حسين علیه السلام جهت رسیدن به مقصد است. جلو کاروان راه افتادو اشعارى را با اين مطلع، خواند: يا ناقتى لاتذعرى من زجر وامضى بنا قبل طلوع الفجر.( اعيان الشيعه، ج7، ص396.) مضمون اشعار، در ستايش از خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سیدالشهداست. 💢 در ميانه‌ راه، اجازه طلبيد كه به قبيله خود سر بزند. این رفت وبرگشت روزها طول کشید. به ‌«عذيب الهجانات‌» كه رسيد، خبر شهادت امام را شنيد. اندوهگين شدو از اين كه توفيق شهادت در ركاب امام، نصيب او نشده است. بسیار گریه کرد. (حياة الامام الحسين علیه السلام، ج 3، ص 83) 👈 برخی تاریخ نویسان، وی را از کشته شدگان جریان توابین آورده اند. ✳️ مقام معظم رهبری : ☑️ «عدّه‌ی توّابین، چند برابر عدّه‌ی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به‌خاطر این‌که در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.»( بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) ۲۰/۳/۷۵) ☑️ «فرق بین شهدای کربلا و توّابین همین است. شهدای کربلا هم شهید شدند، توّابین هم شهید شدند. فاصله‌ی زمانی بین آنها هم خیلی زیاد نبود؛ اما شهدای کربلا در عرش انسانیت قرار دارند، شهدای توّابین نه؛ مقامشان با آنها خیلی فرق دارد. چرا؟ چون شهدای کربلا به ندای حسین بن علی علیه‌السّلام در وقتِ خود پاسخ دادند؛ ولی توّابین به ندای آن حضرت، بعد از گذشتن وقت پاسخ دادند. فرقش این است.»( ۱۳۷۸/۰۶/۰۸بیانات در دیدار خانواده‌هاى شهیدان قائن) ☑️ «توّابین آن‌وقتی که باید می‌آمدند -که عاشورا بود- نیامدند، وقتی آمدند که کار از کار گذشته بود. یا قیام مردم مدینه با رهبری عبدالله بن حنظله. آمدند در مقابل یزید ایستادند، قیام کردند، حاکم مدینه را بیرون کردند، امّا دیر؛ آن‌وقتی که شنیدند که حسین‌بن‌علی (علیهماالسّلام) از مدینه خارج شد، آن‌وقت باید به این فکر می‌افتادند، نیفتادند؛ دیر به فکر افتادند، یک سال بعد [به فکر افتادند]؛ نتیجه هم همانی شد که تاریخ ثبت کرده است؛ قتل‌عام شدند، تارومار شدند، نابود شدند، هیچ کاری هم نتوانستند بکنند. کار را در وقت باید انجام داد.»( ۱۳۹۵/۱۰/۱۹بیانات در دیدار مردم قم) ✳️یکی از ارکان مهم بصیرت عاشورا ، زمان شناسی است. گاهی غفلت به لحاظ زمانی میتواند آسیبی را وارد کند که قابل جبران نیست. 👈در بسیاری از مقاطع حساس انقلاب و حوادث مختلفی که تا کنون اتفاق افتاده ، یکی از مهمترین عواملی که نقشه دشمن را خنثی نموده است: همین بصیرت توام با زمان شناسی درست مردم ایران بوده است. ✍
رمانی از عاشقانه های شهدا این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
طفلکی آقای رسولی،کلا از اینکه اومده بود جلو پشیمان شده بود... به خانمش نگاه کردم خیلی ناراحت😞😨 و نگران به شوهرش نگاه میکرد.رفتم جلو و به وحید گفتم: _آقاسید،کوتاه بیاین.😊 با اشاره همسرآقای رسولی رو نشان دادم. آقای رسولی سر به زیر به من سلام کرد. جوابشو دادم.وحید رفت جلو و بغلش کرد.🤗آقای رسولی از تعجب داشت شاخ درمیاورد.😳 وحید گفت: _رضاجان،وقتی منو جایی جز کار میبینی نه احترام نظامی بذار نه قربان و جناب سرهنگ بگو. بعد بالبخند نگاهش کرد و گفت: _بیچاره اون متهم هایی که تو دستگیرشون میکنی.همیشه اینجوری غافلیگرشون میکنی؟ سرم خیلی درد گرفت.😁 آقای رسولی هم آروم خندید.😅وحید بهش گفت: _فقط با خانومت هستی یا خانواده هاتون هم هستن؟ آقای رسولی گفت: _فقط خانومم هست.☺️ وحید به من گفت: _تا من و رضا وسایل رو پیاده میکنیم شما برو خانم آقا رضا رو بیار.😊 گفتم: _چشم.😊 آقای رسولی گفت: _ما مزاحمتون نمیشیم.فقط میخواستم بهتون کمک کنم.😊 وحید لبخند زد و گفت: _خب منم میگم کمک کن دیگه.😇 بعد زیرانداز رو داد دست آقای رسولی. رفتم سمت خانم رسولی و بامهربانی بهش سلام کردم.😊لبخند زد و اومد نزدیکتر.بعد احوالپرسی رفتیم نزدیک ماشین.آقای رسولی داشت به وحید میگفت ما مزاحم نمیشیم و از اینجور حرفها. وحید هم باخنده بهش گفت: _مگه نیومدی کمک؟ خب بیا کمک کن دیگه.کمک کن آتش درست کنیم.کمک کن کباب درست کنیم،بعدشم کمک کن بخوریمش.😁 آقای رسولی شرمنده میخندید.خانمش هم خجالت میکشید.😅☺️بیست و دو سالش بود.دختر محجوب و مهربانی بود. وحید خیلی بامهربانی با آقای رسولی و خانمش رفتار میکرد.😊 موقع خداحافظی وحید،آقای رسولی رو بغل کرد و بهش گفت: _من روی تو حساب میکنم.🤗🤗 وقتی داشتیم برمیگشتیم خونه،وحید گفت: _همسر رضا رسولی چطور بود؟ -از چه نظر؟😕 -رضا رسولی میتونه بهتر از وحید موحد باشه اگه همسرش مثل زهرا روشن باشه.همسر رضا رسولی میتونه شبیه زهرا روشن باشه؟😊 -مگه زهرا روشن چقدر تو زندگی وحید موحد اثر داشته؟ شما قبل ازدواج با من هم خیلی موفق بودی.😇 وحید ماشین رو نگه داشت.صدای بچه ها در اومد.وحید آروم و جدی بهشون گفت: _ساکت باشین. بچه ها هم ساکت شدن .وحید به من نگاه کرد و خیلی جدی گفت: _اگه تو نبودی من الان اینجا نبودم.الان سرهنگ موحد نبودم.من الان هرچی دارم بخاطر و و تو دارم.. خیلی از همکارهام بودن که تخصص و دانش شون از من بود ولی وقتی ازدواج کردن عملا همه ی کارهاشون رو کنار گذاشتن چون همسرانشون نبودن.ولی تو نه تنها مانع من نشدی حتی خیلی وقتها تشویقم کردی... من هروقت که تو کارم به مشکلی برخورد میکردم با خودم میگفتم اگه الان زهرا اینجا بود چکار میکرد،منم همون کارو میکردم و موفق میشدم.زهرا،تو خیلی بیشتر از اون چیزی که خودت فکر میکنی تو کار من تأثیر داشتی.فقط حاجی میدونست مأموریت های قبل ازدواج و بعد ازدواجم چقدر باهم فرق داشت.😊👌 تمام مدتی که وحید حرف میزد،من با تعجب نگاهش میکردم.. 😳😟 ادامه دارد.. این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
من با تعجب نگاهش میکردم و به حرفهاش گوش میدادم...😥😳 وقتی حرفهاش تموم شد،فقط نگاهم میکرد؛نگاه عاشقانه.😍😊ولی من سرمو برگردوندم و به خیابان نگاه میکردم. نمیدونم چه حسی داشتم.وحید حرکت کرد.من ساکت فقط فکر میکردم.گاهی نگاه وحید رو حس میکردم ولی من نگاهش نمیکردم. ✨با خدا حرف میزدم... ✨ خدایا کمکم کن نشم.خدایا کمکم کن تو که ازم میگیری سربلند باشم.خدایا بنده ها دست توئه و ذلیل شدن بنده ها تقصیر خودشون،کمکم کن عزتی رو که بهم دادی حفظ کنم و ذلیل نشم.😥✨ بچه ها بخاطر خستگی خیلی زود خوابشون برد.وحید هم مشغول کارهاش بود... منم از فرصت استفاده کردم و نماز✨ میخوندم.حرفهای وحید خیلی ذهنمو مشغول کرده بود.نمیدونم چقدر طول کشید.صدای سیدمهدی اومد.بلند شدم.وحید پشت سرم نشسته بود و به من نگاه میکرد... رفتم پیش سیدمهدی.وقتی خوابید گذاشتمش سرجاش.خودم هم همونجا نشستم و فکر میکردم. وحید آروم صدام کرد.نگاهش کردم. -بیا😊 رفتم تو هال.رو به روی من نشست.سرم پایین بود.😔 -زهرا به من نگاه کن.😍 نگاهش کردم.لبخند زد. -زهرا،من خیلی دوست دارم..خیلی..من و تو،تو زندگیمون خیلی امتحان شدیم.با ،با بودن،با هامون، با ،با هامون،با ... زهرا،حالا هم داریم امتحان میشیم..با ..تا حالا از کارم چیزی بهت نگفتم.تو هم همیشه خانومی کردی و چیزی نپرسیدی.ولی الان میخوام یه کم برات توضیح بدم...من قبلا مأموریت های سیاسی و نظامی زیاد داشتم ولی بیشتر کار و مأموریت های من به فرقه های مختلف♋️ و گمراه کننده🖕🙌 از راه خدا و اسلام مربوط میشد.ما یه گروه بیست نفره بودیم که حاجی مسئول ما بود.کار ما هم توانایی بدنی بالایی میخواست هم ایمان قوی و محکم.من بارها تو شرایطی بودم که اگه کمک خدا و اهل بیت(ع) نبود،گمراه میشدم.😥بارها مجبور بودم با دست خالی با کسانی بجنگم که مجهز ترین اسلحه ها رو داشتن.هیچکس از کار من خبر نداشت و نداره،حتی محمد،حتی پدرم.اون پنج ماهی که مأموریت بودم و اصلا باهات تماس نمیگرفتم،مأمورمخفی تو یه فرقه بزرگ بودم.حتی ارتباط من و حاجی هم یک طرفه بود.اون مأموریت اونقدر سخت و خطرناک بود که من حتی احتمال هم نمیدادم زنده برگردم.زنده برگشتنم معجزه بود.😊اون کسانی که اومدن خونه مون و شما رو گروگان گرفتن یا اونایی که تهدیدت کردن، انگشت کوچیکه ی کسانی بودن که من باهاشون درگیر شده بودم..زهرا،الان مسئول اون گروه بیست نفره،منم.خیلی از کسانی که تو این گروه هستن،شهید میشن.تغییر نیرو تو این گروه،زیاد اتفاق میفته.طوری که با سابقه ترین شون منم که یازده ساله تو این گروه هستم.هیچ کدوم از همدوره ای های من الان زنده نیستن.منم بارها به ظاهر باید میمردم ولی به خواست خدا زنده موندم... همه ی همکارهام از اینکه همسرانشون همراهشون نیستن،گله دارن.تمرکز ندارن. من میخوام تو با همسرانشون رابطه داشته باشی تا برای همسران همکارام باشی.میخوام کمکشون کنی تا همراه شوهراشون باشن.این برای تو هم امتحانه.تا حالا سرباز گمنام امام زمان (عج) بودی.الان میخوام بعضی ها بشناسنت.😇سخته،میدونم.همیشه گمنامی راحت تره ولی اینم امتحانه.. درواقع تو باید فرمانده سربازان گمنام امام زمان(عج) باشی. ساکت شد و به من نگاه میکرد. -وحید😥 -جانم؟😍 -چی میگی شما؟!! من نمیفهمم.😟 مبهوت بودم.اشکهام میریخت روی صورتم.😭😧 -زهرا،من میفهمم چه حالی داری.این امتحان سختیه برای ما.من و تو فقط کنارهم میتونیم سختی ها رو تحمل کنیم.👌یادته؟وقتی زینبمون مرد بهم گفتی.خودت گفتی راحتی فقط تو بهشته...زهراجان بهشت جبران میکنم☺️😍 یه شب همکاران وحید و خانواده هاشون رو شام دعوت کردیم خونه مون... قبل از اومدن مهمان ها... ادامه دارد... 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
╚» 🏴💔 «╝ 🍁 پيامبراسلام(ﷺ):💫 -برای شہادت حسین علیه‌السلام،حرارتۍ در دل‌های مؤمنان اسٺ که هرگز سرد و خاموش نمی‌شود.🌱 ─═┳︻ 💔🏴 ︻┳═─ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
╚» 🏴💔 «╝ 🌱 حال خوب تصادفی به دست نمیاد! ➖باید فرمون زندگی ات رو به دست بگیری، ➖باید مهارت پیدا کنی تا بتونی حالت رو خوب کنی ─═┳︻ 💔🏴 ︻┳═─ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
•°~🌸💜 💭✋🏼 ایـٰام‌محرم‌توۍهیئت‌ومسجدبه ڪسۍ‌کہ‌ظـٰاهرش‌بـاشمافرق‌داره وتحقیرآمیزنگـاه نڪنید‌؛ یه‌تسبیح‌بگیرین‌دستتون‌بـاخودتون‌تڪرارڪنین: امـٰام‌حسین‌؏‌فقط‌برای مذهبۍ‌هانیست! حواستون‌بہ‌دل‌مهمون‌های‌اربـٰاب باشه . .💔 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2