رمانی از عاشقانه های شهدا
#فالی_درآغوش_فرشته
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_نود_و_دوم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده...
به بهونه استراحت کردن از بچه ها جدا شدم ، ولی خدایش خیلی سردرد داشتم و حسابی خسته شده بودم.
به سراغ ساکم رفتم و لباس های خودمو پوشیدم ، لباس های آیه هم توی پلاستیک گذاشتم تا بعدا بهش بدم.
به دنبال گوشیم میگشتم که خیلی اتفاقی کتاب [ سلام بر ابراهیم ] به چشمم خورد .
کتاب رو از ساک در آوردم و گوشه ای گذاشتم.
گوشیم رو هم پیدا کردم اما چون شارژش تموم شده بود به شارژ زدمش .
در همون حالی که درازکشیده بودم ، ملافه روی پاهام کشیدم و شروع کردم به خوندن ادامه کتاب ..........
به قسمت { غروب خونین } که رسیدم ، بغض بدی گلومو چنگ انداخت ولی به خوندن ادامه دادم.
( دیگری گفت : من دیدم که زدنش . با همان انفجار های اول افتاد روی زمین .)
( ای از سفر برگشتگان کو شهیدتان ،کو شهیدتان )
دیگه به اشک هام اجازه باریدن دادم ،خیلی احساس پوچی میکردم .
اونها برای ما از جون خودشون گذشتن ، اما ماها چی ؟
خیلی احساس شرمگینی میکردم از خودم در برابر شهدا ، از منی که این همه سال راهو اشتباه رفتم.
دیگه جواب خیلی از سوالامو پیدا کرده بودم.
یادمه صبح موقع پوشیدن لباسا گفتم مگه شهدا رو مجبور کردن که برن ، خب خون نمیدادن ؟!
اما تازه درک میکنم که همه شهدا رفتن تا اسلام بمونه پس وظیفه ما هست که از دینمون نگهداری کنیم و هر خطی از وصیت نامه شهدا میتونه به ما کمک کنه ، میتونه چراغی باشه برای هدایت همه ما انسان ها ،
عمل کردن به وصیت شهدا باعث سعادت و خوشبختیه .
شهدا جون خودشون رو برای حفظ اسلام دادن ، مثل اون خانمی که همیشه معلمامون تو دبستان میگفتن
پشت در چادرش سوخت ولی از سرش نیافتاد .
اسمش چی بود ؟! آها حضرت فاطمه (س) ، دختر پیامبر (ص) .
پس یه نتیجه کلی که میتونیم بگیریم اینه که ما با حفظ چادر میتونیم ادامه رو خط حضرت فاطمه باشیم .
پس اگه شهدا وصیت به حجاب ما کردن ، حجاب ما فقط برای به کمال رسیدن خود ماست و کمک میکنه به زنده نگه داشتن اسلام.
ای خاک تو سرت مروا ، کسی شهدا رو مجبور نکرد ، اینها خودشون برای حفظ خاکمون و نگه داشتن حرمت دختران ، داوطلبانه رفتن و با عشق جنگیدن و شهید شدن.
دیگه کلافه شده بودم ، به یاد حرف محمود دولت آبادی افتادم که میگفت :
مغزم ، مغزم ، درد میکند از حرف زدن چقدر حرف زده ام.
چقدر در ذهنم حرف زده ام !...
کتابو توی ساک گذاشتم تا توی فرصت مناسبی به حجتی بدمش.
از شدت خستگی همین که سرمو روی متکا گذاشتم به دنیای شیرین خوای سفر کردم.
ادامه دارد...
🍃💚🍃💚🍃
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_نود_و_سوم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده...
با شنیدن سر و صداهای اطرافم یکم هوشیارتر شدم و سعی کردم چشمام رو باز کنم.
حالم بهتر شده بود و سردردم کاملا از بین رفته بود .
بلند شدم ، متکا و ملافه رو جمع کردم و گوشه ای گذاشتم.
بچه ها در حال پهن کردن سفره برای ناهار بودن.
مژده سینی بزرگی روی سفره قرار داد و با کمک چند نفر دیگه مشغول پخش غذاها شد .
آیه هم گوشه ای ایستاده بود و در حال صحبت کردن با موبایلش بود که به سمتش رفتم.
_ سلام .
آیه جان کمکی از دست من بر میاد ؟
دست راستشو به علامت سکوت روبروم قرار داد ...
+ آره آره ...
نه اومدیم دو کوهه .
آراد هم حالش خوبه .
آره اونم خوبه، اتفاقا الان کنارم ایستاده .
مروا مامان سلام میرسونه ...
لبخند گرمی زدم و گفتم.
_ همچنین ، سلامشون رو برسون .
دوباره مشغول صحبت کردن شد .
+ نه هنوز مشخص نیست کی بیایم .
حالا خودم اطلاع میدم ...
در همین حین آیه خندید و با هیجان زیاد گفت.
+واقعااا ؟
مامان ، جون من ؟!
واقعا قبول کرد بریم خواستگاریش ؟؟
مامان تو رو خدا شوخی نکنیا !
نه مگه چشه ؟!
دلشم بخاد دختر به اون ماهی به اون خانومی .
نه مامان جان ، این آقا پسرت هر دفعه که بحث خواستگاری پیش میاد یه عیبی رو دختر مردم میذاره .
حالا بزار بیایم تهران ...
ته دلم یک دفعه کاملا خالی شد...
آیه در مورد کی صحبت می کرد؟!
منظورش خواستگاری برای آراد بود ؟!
نه نه ، امکان نداره ...
با شنیدن کلمه به کلمه از حرفایی که میزد ته دلم بیشتر خالی میشید.
با صدای مژده به طرفش برگشتم .
سعی کردم صدام نلرزه و با آرامش گفتم.
_ جانم مژده .
× جانت سلامت .
مروا برو دم در آقای حجتی سبزی ها رو آورده چند دقیقس منتظره من دستم بنده ، فقط زودتر برو.
باشه ای گفتم و به سمت در حرکت کردم.
ادامه دارد ...
🍃💚🍃💚🍃
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_نود_و_چهارم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده...
با دیدن آراد اشک به چشمام هجوم آورد ولی در برابر اشک ها مقاومت کردم و اجازه باریدن بهشون ندادم.
همونطور که سرش پایین بود ، سبد سبزی ها رو به دستم داد و گفت.
+ بفرمایید خانم محمدی .
خانم فرهمند حالشون بهتر نشد ؟!
با همون صدای لرزون و پر از بغضم گفتم.
_ فرهمندم...
در کسری از ثانیه سرشو بالا آورد که چشم تو چشم شدیم، با دیدن چشمای آبیش ماتم برد و فقط سکوت کردم ، زبونم بند اومده بود .
خجالت زده سرشو پایین انداخت و همونجور که دستی به لباساش میکشید گفت.
+ عذر میخوام ، حالتون بهتره ؟!
با یادآوری حرفای آیه حس نفرت تمام وجودمو فرا گرفت و حیا رو گذاشتم کنار و با پرویی تمام گفتم.
_ دونستن حال من چه فایده ای به حال شما داره ؟!
شما که ماشاءالله هزار ماشاءالله در همه حال کبکتون خروس میخونه ، از همین الان هم بهتون تبریک میگم امیدوارم خوشبخت بشید.
گنگ نگاهم کرد که ازش جدا شدم و اجازه ندادم حرف دیگه ای بزنه.
•°•°•°•°•°•°•°•°•
بعد نماز خوندن و خوردن نهار ، بچه ها رفتن که استراحت کنند .
به سراغ گوشیم رفتم ، از شارژ کشیدمش و روشنش کردم.
کلی تماس بی پاسخ از یه شماره ناشناس داشتم خواستم باهاش تماس بگیرم اما پشیمون شدم ، اگر کار مهمی داشته باشه دوباره خودش تماس میگیره.
با چک کردن تلگرام و دیدن پی وی آنالی سریع به یادش افتادم .
بهش زنگ زدم ولی تلفنش خاموش بود !
تا حالا سابقه نداشت تلفنشو خاموش کنه ، آخرین بازدید تلگرامشو چک کردم ساعت ۲۲ دیشب بود...
ولی حدودای ساعت ۴ من باهاش تماس گرفتم و جواب داد !
آخرین بازدید واتساپش رو چک کردم ، اونم مدتی پیش بود .
حالا مهم نیست رفتم تهران پولشو براش کارت به کارت میکنم ، دیشب به لطف آنالی تونستم هزینه ی ترخیص رو بدم وگرنه بازم اون آراد حساب میکرد.
خیلی وقت بود گوشیمو درست حسابی چک نکرده بودم، سراغ اینستاگرام رفتم .
مامان استوری گذاشته بود ، استوری ها رو باز کردم...
جاده چالوش یهویی ، اینجا یهویی ، اونجا یهویی ، منو کامران خاله یهویی ...
هوووففف خدای منن !
من اینجا تصادف میکنم بستری میشم ، دوباره تا مرز تشنج میرم بعد خانوم خانما رفتن شمال کَکشونم نمیگزه!
همینجور که توی اینستا چرخ میزدم ، خیلی اتفاقی چشمم به پیج آیه خورد .
خداروشکر پیجش باز بود و نیازی نبود که درخواست بدم ، توی قسمت دنبال شونده هاش رفتم و با دیدن پیج آراد چشمام برق عجیبی زد .
حدود سه هزار تا فالوور داشت .
بابا این دیگه کیه ! نه ، خوشم اومد .
مگه این به قول خودش حزب اللهی ها اینستاهم دارن ؟!
با خوشحالی خواستم وارد پیجش بشم که دیدم پیجش قفله ،خدا شانس بده !
چرا آخه ؟!
مگه چی داری که قفل میکنی ؟!
بی خیال پیج آراد شدم و به ساعت گوشی نگاهی انداختم ، سه و پنجاه و شش دقیقه ظهر رو نشون میداد .
کلافه گوشیو توی ساک انداختم و کتاب [ سلام بر ابراهیم ] رو برداشتم .
زیپ ساک رو بستم و بعد از درست کردن روسریم و پوشیدن کفش هام از چادر بیرون اومدم.
ادامه دارد...
🍃💚🍃💚🍃
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
~♡~
#تلنگرانہ💚
امیدوارمجورۍزنـدڱۍڪنید
ڪہخدااوندنیاازتونپرسید
چۍکاربرایمنڪردین:
نگاهتونبهپاهاتوننباشه🪴
❤️🍃❤️
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
࿐༅💚༅࿐
اگہ مقدرات ﴿خودٺۅ﴾
در اختیار 'خدا' ببینے...
و باور ڪنێ ڪہ خدا همہ چیو دستـ گرفتھ،
آروممیشی!🙃🌱
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷🍁
#شهیـدانہ🕊
مےگفت:
درزندگےآدمےموفقتراست؛
کہدربرابرعصبانیتدیگرانصبورباشد
وڪاربےمنطقانجامندهد!
واینرمزموفقیتاودربرخوردهایشبود!シ
اللهم الرزقناشهادت فی سبیلک🥀
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
[°•💙☁️•°]
#تلنگرانہ 💡
هیچ وقٺ نگو🚫
محیط خرابہ مݩم خراب شدم!!
هر ڇقدر هۅا سردٺر باشد❄️"
ݪباسٺ را بیشٺر میڪنے
پس...
هر چہ جامعہ فاسدتر شد
ٺو ݪباس تقوایٺ را🦋↻
بیشتر کن...!
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#ڪــلامشهـــید🎙
#شهـــیدعلیرضانوبخت🥀
من زندگی را ؛
چون کوه یخ بسته ای می دانم
که اگر نور توحید بر آن بتابد✨
چشمه های محبت و ایثار از آن جاری
می شود و
بشریت را سیراب می سازد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
کبوترم هوایی شدم.mp3
14.92M
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
کـبوترم هوایی شدمـ .. 🕊
ببین عجب گدایی شدمـ .. 🥀
دعـای مادرمـ بوده که .. 🤲🏻📿
منمـ امامـ رضـایی شـدمـ .. :)♥️
#همه_خادم_الرضاییم
━━━━⪻✿⪼━━━━
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅توضیح یک شهروند باکو در مورد دروغ تاریخی که به مردمشون گفته میشود.
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰هرکه هستم
هرچه بودم
برکسی مربوط نیست
برامام مهربان خود پناه آورده ام
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🚩 مراسم عزاداری سالروز شهادت حضرت امام علیبنموسیالرضا علیهالسلام صبح امروز (پنجشنبه) در حسینیهی امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی برگزار شد.
🏴در این مراسم، حجتالاسلام والمسلمین رفیعی در سخنانی با استناد به کلمات و روایاتی از حضرت امام رضا علیهالسلام درباره انتظارات آن حضرت از پیروانشان گفت: عقلانیت و خردورزی در امور، اعتدال یعنی حرکت در طریق ولایت و پرهیز از افراط و تفریط، محور قرار دادن قرآن و سنت در زندگی و اجتماع، و پایبندی به قواعد شرع و انجام فرائض جزو انتظارات امام رضا علیهالسلام از پیروان مکتب اهلبیت است.
⚫️در این مراسم، آقای مهدی رسولی نیز به مرثیهسرایی و ذکر مصیبت پرداخت.
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
سخنرانی | حجتالاسلام والمسلمین ناصر رفیعی - Khamenei.ir.mp3
11.37M
🔰 بشنوید | صوت کامل سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین ناصر رفیعی در مراسم عزاداری روز شهادت امام رضا(ع) در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۰/۷/۱۵
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 نوحه خوانی مهدی رسولی همزمان با سالروز شهادت امام رضا (ع) در حضور رهبر معظم انقلاب
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
روضهخوانی | آقای حاج مهدی رسولی - Khamenei.ir.mp3
8.53M
✅ بشنوید | صوت کامل روضهخوانی آقای حاج مهدی رسولی در مراسم عزاداری روز شهادت امام رضا(ع) در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۰/۷/۱۵
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅عجب دفاعی از ایران کرد
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅اظهارات دیروز رئیس ستاد کل ارتش سپهبد آویو کوخاوی در مراسم معارفه فرمانده جدید بخش اطلاعات ارتش اسرائیل درباره ایران
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📝🍃
🍃
•[ #نهضت_روشنگری_ثامن 🎤 ]•
💠 #حدیث
🔥 موضوع: ده شاخص تکامل عقل
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔻 امام هشتم #حضرت_رضا علیه السلام
میفرمایند: #عقل شخص مسلمان تمام نيست،
مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:
1⃣ از او اميد خير باشد
2⃣ مردم از بدى او در امان باشند
3⃣ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد
4⃣ خير بسيار خود را اندك شمارد
5⃣ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود
6⃣ در عمر خود از دانشطلبى خسته نشود
7⃣ فقر در راه خدايش از توانگرى محبوبتر
باشد
8⃣ خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمنش
محبوبتر باشد
9⃣ گمنامى را از پُرنامى خواهانتر باشد
❗️سپس فرمود: دهمین! و چيست دهمین!
❓به او گفته شد: چيست؟
🔻 فرمود:
🔟 احدى را ننگرد، جز اینکه بگويد
او از من #بهتر و #پرهيزكارتر است.
📚 از کتاب #تحف_العقول
📖 ص ۱۶۱
◀️ نشر حداڪثری #ثامن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─