eitaa logo
این عمار
3.2هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
23.2هزار ویدیو
638 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 📩✉📩✉📩✉📩😍😍😍😍😍 براى امير المومنين علی عليه السلام نامه‏ اى از معاويه رسيد حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة‏ المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :‏ اى‏ على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين‏ : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى‏ اكنون مهياى جنگ باش " حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت: از طرف عبدالله تو به رياست‏ مى نازى و من به بندگى خداوند. من آماده جنگ‏ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان کس هستم که پدربزرگ و عمو و داییت را کُشته ام " سپس نامه را مهر و امضاء کرد و از یارانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه‏ اين نامه را به شام ببرد ؟ كسى جواب نداد دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طِرِمّاح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على‏ جان! من حاضرم‏. حضرت ضمن اينكه او را از متن‏ تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طِرِمّاح ! به شام كه‏ رفتى مواظب آبروى على باش‏ طرماح گفت : سمعاً و طاعة‏ً آنگاه نامه را گرفت وبوسیدو روی چشمهایش گذاشت و بسوى شام حركت كرد معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن‏ يكى از یاران على را به او رساند معاويه‏ فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد طِرِمّاح وقتى‏ وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء به همه آنها با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساندودرکنار معاویه روی صندلی همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيزروی صندلی لم داد و پاهايش را دراز كرد اطرافيان معاويه‏ به طرماح اعتراض كردند كه " پاهايت را جمع كن " اما او گفت : تا او پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى‏ بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل‏ كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم‏ پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه‏ به خدمت كه آمده اى ؟ طرماح گفت : از طرف خليفه‏ برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه‏ الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى‏ دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان‏ معاويه ناراحت از اينكه‏ سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين تربیت شده درمکتب على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم ، طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه‏ السلام را ببوسم و به تو بدهم‏ معاويه گفت : نامه‏ را به عمرو عاص بده‏ طرماح گفت : اميرى كه ظالم‏ است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى‏ چون او نميدهم‏ معاويه گفت : نامه را به يزيد بده‏ طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم‏ چه رسد به بچه اش‏ معاويه پرسيد : پس چه كنيم ؟ طرماح گفت : همانكه گفتم‏ بالاخره معاويه بلندشدودستهایش رادرازکردونامه‏ را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش‏ را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد " على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان‏ است‏ مهياى نبرد باش " طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم‏: ستارگان وماه تازمانی ستاره وماه هستندکه ازخورشیدخبری نباشد على عليه‏ السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت‏ سپس خواست برود كه معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو " طرماح گفت من دستهایم راکوتاه کرده ام که زبانم وپاهایم درازست و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش‏ گرفت‏ معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم‏ تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه‏ يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من‏ طرفدارى كند عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به‏ شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم ‏ ( الأختصاص ص ١٣٨) 👏👏👏👏👏 اگر لذت بردی یک صلوات هدیه کن به امیرعوالم هستی علی بن ابیطالب علیه السلام وشاگردش طِرِمّاح 🌸 🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬خشمگین کردن شیطان یکی از آثار دعای به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف _هم_دلتنگی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
استقبال از شب‌های قدر.mp3
12.21M
💠 🎤سخنران‌: حجت‌الاسلام ‌فرازی‌‌نیا 📒موضوع: «استقبال از شب های قدر» 🗓تاریخ:1401/01/31 🍃زمان بیداری 🍃نماز ۲رکعتی 🍃دعای جوشن کبیر 🍃صدقه 🍃کسب علم 🍃دعا برای سلامتی و فرج حضرت 🍃دو مناسبت شبهای قدر: ۱- نزول دفعی قرآن اهمیت سوره قدر ۲- روش مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام و شب قدر معجون انس با قرآن و انس با امیرالمومنین 🍃قرائت سوره قدر در در نماز ز وضو و افطار https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
گزارش فعالیت های وزیر خدوم دولت سیزدهم، : عبدالملکی: برنامه رفع فقر مطلق از آغاز کار دولت سیزدهم اجرا شده است تهران- ایرنا - وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: برنامه رفع فقر مطلق از ابتدای شروع به کار دولت سیزدهم در وزارت کار آغاز شده و بزودی به صورت دقیق و زمان‌بندی شده ارائه خواهد شد. به گزارش روز جمعه ایرنا از وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، «حجت‌الله عبدالملکی» در خصوص برگزاری اولین جلسه شورای عالی رفاه و تأمین اجتماعی به ریاست رئیس جمهور اظهار کرد: این شورا به موجب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی متولی سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در حوزه‌های رفاهی از جمله در موضوع رفع فقر هست. وی افزود: با هماهنگی دستگاه‌های مختلف این حوزه، سیاست‌گذاری رفع فقر مطلق از اولویت‌های وزارت مردم است. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: این موضوع در جهت اجرای شعار عدالت محوری دولت سیزدهم یکی از چهار راهبرد اصلی وزارت مردم است. عبدالملکی با بیان اینکه در بخش نهادهای انقلابی، دولتی و مردمی رفع فقر به صورت جزیره‌ای صورت می‌گیرد، اظهار کرد: در این جلسه رئیس جمهور بر محوریت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای تدوین برنامه رفع فقر مطلق تأکید کرد. وی گفت: برنامه رفع فقر مطلق از ابتدای شروع به کار دولت آغاز شده و به زودی به صورت دقیق و زمان‌بندی شده ارائه خواهد شد. دبیر شورای عالی رفاه و تأمین اجتماعی از تشکیل ستاد رفع فقر مطلق در قرارگاه رفاه مردم خبر داد و افزود: با دستور رئیس جمهور هدف‌گذاری کوتاه مدت برای ایام عید و ماه مبارک رمضان خواهیم داشت. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی جلوگیری از افزایش تورم، هم‌افزایی دستگاه‌های اجرایی برای تجمیع ظرفیت‌ها و توانمندسازی محرومین را مورد تأکید قرار داد و اظهار کرد: سامانه جامع رفاه ایرانیان برای دهک‌بندی و اطلاع دقیق و به روز از وضعیت رفاهی مردم در حال تکمیل است ‌و در جلسه مصوب شد که همه دستگاه‌ها همکاری لازم را در این خصوص داشته باشند. وی گفت: راه‌اندازی و تکمیل سامانه خدمت بزرگی به کل نظام رفاهی کشور خواهد بود" https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستورالعمل برای شب قدر 1⃣سوره واقعه 2⃣توحید 3⃣۷مرتبه یاالله التماس دعا🤲 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور بیست وششم جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
سهم مطالعه نهج البلاغه نامه ۵۳ بند ۸ قسمت سوم تا پنجم ┄━━•●❥❈🌿🌹🌿❈❥●━━┄ 📜 : نامه به مالک اشتر 8⃣ شناخت اقشار گوناگون اجتماعی 🔹سوّم سيمای كارگزاران دولتی 🔻سپس در امور كارمندانت بينديش و پس از آزمايش به كارشان بگمار و با ميل شخصی و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهای مختلف وادار نكن، زيرا نوعی ستمگری و خيانت است. كارگزاران دولتی را از ميان مردمی با تجربه و با حيا از خاندانهای پاكيزه و با تقوی كه در مسلمانی سابقه درخشانی دارند انتخاب كن، زيرا اخلاق آنان گرامی تر و آبرويشان محفوظ تر و طمع ورزيشان كمتر و آينده نگری آنان بيشتر است. سپس روزی فراوان بر آنان ارزانی دار، كه با گرفتن حقوق كافی در اصلاح خود بيشتر می كوشند و با بی نيازی، دست به اموال بيت المال نمی زنند و اتمام حجّتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت كنند. سپس رفتار كارگزاران را بررسی كن و جاسوسانی راستگو، و وفا پيشه بر آنان بگمار، كه مراقبت و بازرسی پنهانی تو از كار آنان، سبب امانت داری و مهربانی با رعيّت خواهد بود. و از همكاران نزديكت سخت مراقبت كن و اگر يكی از آنان دست به خيانت زد و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تأييد كرد به همين مقدار گواهی قناعت كرده او را با تازيانه كيفر كن و آنچه از اموال كه در اختيار دارد از او باز پس گير سپس او را خوار دار و خيانتكار بشمار و طوق بد نامی به گردنش بيفكن. 🔹چهارم سيمای ماليات دهندگان 🔻ماليات و بيت المال را به گونه ای وارسی كن كه صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودی ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه می باشد و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود كار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند. بايد تلاش تو در آبادانی زمين بيشتر از جمع آوری خراج باشد كه خراج جز با آبادانی فراهم نمی گردد و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به دست آورد، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود و حكومتش جز اندك مدّتی دوام نياورد. پس اگر مردم شكايت كردند، از سنگينی ماليات، يا آفت زدگی، يا خشك شدن آب چشمه ها، يا كمی باران، يا خراب شدن زمين در سيلابها، يا خشكسالی، در گرفتن ماليات به ميزانی تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگران نسازد زيرا آن، اندوخته ای است كه در آبادانی شهرهای تو و آراستن ولايتهای تو نقش دارد، و رعيّت تو را می ستايند و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهی شد و به افزايش قوّت آنان تكيّه خواهی كرد، بدانچه در نزدشان اندوختی و به آنان بخشيدی و با گسترش عدالت در بين مردم و مهربانی با رعيّت، به آنان اطمينان خواهی داشت، آنگاه اگر در آينده كاری پيش آيد و به عهده شان بگذاری، با شادمانی خواهند پذيرفت، زيرا عمران و آبادی قدرت تحمّل مردم را زياد ميكند. همانا ويرانی زمين به جهت تنگدستی كشاورزان است و تنگدستی كشاورزان، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است كه به آينده حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نميگيرند. 🔹پنجم سيمای نويسندگان و منشيان 🔻سپس در امور نويسندگان و منشيان به درستی بينديش و كارهايت را به بهترين آنان واگذار و نامه های محرمانه كه در بر دارنده سياستها و اسرار تو است از ميان نويسندگان به كسی اختصاص ده كه صالح تر از ديگران باشد كسی كه گرامی داشتن، او را به سركشی و تجاوز نكشاند تا در حضور ديگران با تو مخالفت كند و در رساندن نامه كار گزارانت به تو يا رساندن پاسخهای تو به آنان كوتاهی نكند و در آنچه برای تو می ستاند يا از طرف تو به آنان تحويل ميدهد، فراموش كار نباشد. و در تنظيم هيچ قراردادی سستی نورزد و در برهم زدن قراردادی كه به زيان توست كوتاهی نكند و منزلت و قدر خويش را بشناسد همانا آن كه از شناخت قدر خويش عاجز باشد، در شناخت قدر ديگران جاهلتر است. مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان، بر تيز هوشی و اطمينان شخصی و خوش باوری خود تكيه نمایی، زيرا افراد زيرك با ظاهر سازی و خوش خدمتی نظر زمامداران را به خود جلب می نمايند، كه در پس اين ظاهر سازيها نه خيرخواهی وجود دارد و نه از امانت داری نشانی يافت می شود لكن آنها را با خدماتی كه برای زمامداران شايسته و پيشين انجام داده اند بيازمای به كاتبان و نويسندگانی اعتماد داشته باش كه در ميان مردم آثاری نيكو گذاشته و به امانت داری از همه مشهورترند كه چنين انتخاب درستی نشان دهنده خيرخواهی تو برای خدا و مردمی است كه حاكم آنانی. برای هر يك از كارهايت سرپرستی برگزين كه بزرگی كار بر او چيرگی نيابد و فراوانی كار او را در مانده نسازد و بدان كه هر گاه در كار نويسندگان و منشيان تو كمبودی وجود داشته باشد كه تو بی خبر باشی خطرات آن دامنگير تو خواهد بود. ┄━━•●❥❈🌿🌹🌿❈❥●━━┄
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز شصت و سوم 🔻نامه ۵۳ ، بند ۸ ،قسمت ۳ تا ۵
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(36).mp3
8.67M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز شصت و سوم ختم نهج البلاغه نامه ۵۳ ، بند ۸ قسمت سوم تا پنجم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🔰 توصیه‌های امام خامنه‌ای برای شب‌های قدر https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره): اگر در شب های قدر، همه مردم کسانی را که به گردنشان حقی دارند را ببخشند، مشکل همه در یک شب حل می‌شود. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ایام قدر، قله ماه رمضان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: قلّه‌ی ماه رمضان، ایّام قدر و لیالی مبارکه‌ی قدر است؛ ما به این قلّه رسیده‌ایم؛ از فرصت بی‌نظیر توسّل و تضرّع و دعا و طلبِ از پروردگار عالم [باید] استفاده کنیم... برای خودتان و همه‌ی برادران دینی‌تان و کشورتان و جامعه‌تان دعا کنید و از خدا مطالبه کنید، درخواست کنید و مطمئنّ به اجابت باشید. ۱۴۰۰/۰۲/۱۲ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان عشق گمنام پارت ۶۷ استرس داشتم از اینکه علی اگه منو ببینه باز چی میگه . انگار عمو هم فهمیده بود هی میگفت : نترس بابا جان . بالاخره رسیدیم بیمارستان عمو پیاده شد گفت: من میرم کمک علی تو همینجا بمون تا بیاییم . من: چشم . عمو رفت منم هی طول ،عرض ماشین رو طی میکردم . توی فکر بودم که یکی صدام زد ،برگشتم عقب عمو بود: آوا در ماشین رو باز کن . نگاهی به علی که روی ویلچر نشسته بود نکرم .گفتم :چشم . درو باز کردم اومدم کنار، عمو هم کمک علی داد که بشینه روی صندلی ،منم رفتم صندلی عقب نشستم .عمو هم رفت که ویلچر رو بزاره داخل بیمارستان . علی :شما باز چه اومدین میشه بپرسم دقیقا برای چی هی چلو چشمای منین . به سختی گفتم : علی تو واقعا منو نمیشناسی؟ علی کلافه گفت: خانم محترم منم خودمم نمیشناسم ،چه برسه به شما . یه قطره ی اشکی از چشمام جاری شد . ...... بالأخره عمو اومد ،راه افتادیم به طرف خونه . ، تقریبا اقوام‌درجه یک اومده بودن خونه ی خاله فیروزه . از در که وارد خانه شدیم . علی طوری که فقط من بشنوم گفت : چند روز بیهوش بودم . نگاهش کردم گفتم :تقریبا دو هفته ‌. دیگه هیچی نگفت خاله اسپند دود کرده بود دور سر علی میچرخوند . * الان نزدیک دو ساعتی میشه که اومدیم . عمه ،دایی،عمو،خاله های علی تقریبا همه اومدن . از موقعی که اومدیم علی رفته اتاقش استراحت کنه .به فکر این که میوفتم که علی من یادش نمیاد بغضم میگیره .خودم رو با کارا مشغول میکنم که گریه ام نگیره . الان که هیچ کاری نیست ، تصمیم میگرم برم اتاق ویدا تا کمی استراحت کنم . در رو که باز میکنم ،با سارا روبه رو میشم . چرا توی این دوساعت ندیدمش ، میرم جلو :سلام سارا خوبی؟ سارا نگاهی به من می اندازد :علیک سلام ، ممنون . من:چرا اینجا نشستی میرفتی کنار بقیه . سارا چیزی نمی گوید بعد روبه من میگوید : ادامه دارد ......🥀 نویسنده:فاطمه زینب دهقان🌼 کپی فقط با نام نویسنده مجاز است🥀 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان عشق گمنام پارت ۶۸ :یادم رفت بهت بگم ان شا الله خوشبخت بشین . اشک در چشمانم جمع میشود ،سارا داشت متلک میگفت . بلند میشود بعد از کنارم رد میشود ،روی تخت ویدا مینشینم . باورم نمیشه که همچین اتفاقی افتاده ، صدا ی موبایلم بلند میشود از جیب مانتو ام برش میدارم ،نگاهی به صفحه می اندازم رئیس پایگاه بسیج مونه طی این چند روز دانشگاه هم نرفتم حتم دارم که این ترم میوفتم . تماس را وصل میکنم ‌. من:سلام خوبین خانم ستوده ؟ خانم ستوده:علیکم سلام ،خانوم شما چرا این چند روز نمیایی دانشگاه ؟ من:ببخشید خانم اینقدر سرم شلوغ بود . خانم ستوده:معلومه سرت شلوغه خب عروس خانمی دیگه مهمون میاد میره . در دلم میگویم ای کاش همینطور بود . باصدای لرزونی میگویم : خانم کاری داشتین ؟ خانم :آره عزیز چند روزه دیگه وفات حضرت زینبه ،دقیقا میشه دو هفته دیگه . میخواستیم حسینه ی بسیج رو سیاه پوش کنیم گفتم اگه میتونی بیا . من: اگه تونستم میام . خانم : اگه میتونی با آقا داماد بیا که ماهم ببینیمش . ابن دفعه بغضم بیشتر میشود میگویم: خانم فکر نکنم بتونن بیان . خانم ستوده انگار متوجه ی بغضم من شده باشه میپرسد:چیزی شده ؟ گریه ام میگیرد میگویم :....... تمام ماجرای این دو هفته را میگویم ،خانم ستوده هم میگوید:نگران نباش توسل کن به حضرت زینب که بی جواب نمیزارتت . بعد صحبتی طولانی تماس را قطع میکنم . دیگر حال خوابیدن را ندارم . از اتاق میروم بیرون . انگار همه رفتن ،ففط ما موندیم . ویدا روی مبل نشسته در حال تلویزیون دیدن است ،آرمان هم کنارش ،مامان هم داخل آشپزخانه خانه با خاله فیروزه ،بابا را نمیبینم احتمالا رفته مطب ،عمو هم ..... نگاهی میکنم او هم نیست بیخیال میشوم ،میخواهم بروم به اتاق علی به سمت اتاقش میروم در میزنم . -تق تق بعد از چند ثانیه میگوید : بله ؟ در را باز میکنم میروم داخل روی تخت دراز کشیده گوشی ام دست سرش را بلند میکند که با من روبه رو میشود . ادامه دارد ......🥀 نویسنده:فاطمه زینب دهقان🌼 کپی فقط با نام نویسنده مجاز است 🥀 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان عشق گمنام پارت ۶۹ اخم هایش در هم میشود روی تخت مینشیند میگوید :باز که شما میشه بگین باز چیکار دارین ؟ سرم را پایین میگیرم که نم اشک را در چشمانم نبیند .وچیزی هم نمی گویم . انگار که کلافه است میگوید : واقعا نمیدانم چکار کنم .شما همجا هستین ،حتی در گالری ،عکس های گوشیم . سرم را بلند میکنم یک لحظه به چشم های دیگر نگاه میکنیم .علی سرش را به طرف سمت راست برمیگرداند وگوشی را برمیدارد میگوید : در مورد این عکس بهم بگو . عکس را نگاه میکنم همان عکسی که برای خرید حقله رفته بودیم ، در حال بستنی خوردن بودیم . با دست های یکدیگر یک قلب درست کرده بودیم . با دیدن عکس اشک هایم سرازیر میشوند با گریه میگویم:این عکس موقعی که برای خرید حلقه رفته بودیم .بعد از خرید گفتی بریم جایی بستنی بخوریم . درحال بستنی خوردن بودیم که گفتی بیت یک عکس یادگاری بگیریم . خودت این ایده را دادی یه یک قلب درست کنیم . علی پوفی میکشد میگوید:بسه . میخوام تنها باشم خواهشا برو . اشک هایم را پاک میکنم از اتاق بیرون میروم . ویدا مرا میبیند که از اتاق علی بیرون امدم به طرفم می آید میگوید :چرا گریه کردی؟چیزی گفت؟ من: نه چیزی نگفت ازم خواست در مورد یه عکس بگم منم از مرور خاطرات گریم گرفت . ویدا :اخ بمیرم برات . بعد به یه حالتی میگوید: تا حالا دیده بودی خواهر شوهر قربون صدقه عروسشون بره ؟ خنده ام میگیرد میگویم : از خداشم باشه خواهر شوهرم . ویدا هم میخندد میگوید:آفرین بخنذ ... ادامه دارد .....🥀 نویسنده:فاطمه زینب دهقان🌼 کپی فقط با نام نویسنده مجاز است🥀 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─