eitaa logo
این عمار
3.2هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
23.2هزار ویدیو
635 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 دهيد مژده كه جان جهان رسيد از راه كريمِ دست وَ دل بازمان رسيد از راه دوباره موسم شاديِ شيعيان آمد پدر بزرگ امام زمان رسيد از راه علیه‌السلام مبارک 🍃🎊 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
: 🍃🔰آیات زیادی در شأن و فضیلت (ع) وارد شده که به موجب روایتی از ابن عباس به سیصد آیه بالغ می شود. ب ـ آیه مباهله منظور آیه ۶۱ سوره آل عمران است. فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ (از آن پس که به آگاهی رسیده ای، هر کس درباره او [حضرت عیسی(ع)] با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خودمان را و شما خودتان را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.) عموم علمای شیعه و اکثر علمای اهل سنت بر این قول متفق هستند که مراد از أَبْنَاءنَا، نِسَاءنَا و أَنفُسَنَا (فرزندانمان، زنانمان و خودمان) در این آیه به ترتیب امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت علی(ع) منطبق است که در روز مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران، همراه آن حضرت بودند. ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃
: 🍃🔰آیات زیادی در شأن و فضیلت (ع) وارد شده که به موجب روایتی از ابن عباس به سیصد آیه بالغ می شود. ج ـ آیه اکمال منظور بخشی از آیه ۳ سوره مائده است: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا (امروز برای شما دینتان را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و [با ولایت علی] خشنود شدم که اسلام دین شما باشد.) این آیه شریفه به اجماع شیعه در واقعه غدیر خم نازل شده است و عده ای از مفسران و محدثان اهل تسنن هم با علمای شیعه در شأن نزول آن، اتفاق نظر دارند. این آیه و آیه ۵۵ همین سوره(آیه ولایت) را می توان آیه هایی به شمار آورد که نشان دهنده ولایت علی بن ابیطالب(ع) هستند. هنگامی که آیه اکمال نازل شد پیامبر اکرم(ص) دست امیرالمؤمنین(ع) را گرفت و بالا برد و او را وصی (جانشین بلافصل) خود اعلام کرد. ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کار تمیز فرهنگی در متروی تهران | اثر زبان خوش و روش پسندیده در امربه‌معروف 🔺 ببینید کار فرهنگی تمیز چه نتایج زیبایی دارد: خدا منو یادش نرفته... 🍃فقط کمی صبر و اخلاق و حسن ظن و اقدام می خواهد 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
واکنش سخنگوی ارشد نیروهای مسلح به تهدید بایدن: یاد خیس شدن شلوار نظامیان امریکایی در خلیج فارس بیفتید سردار سرتیپ پاسدار ابوالفضل شکارچی: 🔹 به آن‌ها گوشزد می‌کنیم، وقایع گذشته را یک بار مرور کنند؛ اشغال لانه جاسوسی آمریکا در تهران، دفن شدن لشکریان آمریکا در صحرای طبس، شکست قطعی امریکا در تحمیل ۸سال جنگ علیه ایران، خیس شدن شلوار نظامیان امریکایی در خلیج فارس، وحشت و رعب عمیق نظامیان آمریکایی و صهیونیستی برای حضور و تردد معمولی در منطقه به واسطه آگاهی از عقوبت ظلم و جنایاتشان علیه بشریت و ... ./ ایسنا 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
29.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻در هفتمین سالگرد برجام، پشت پرده و هدف اصلی روحانی از برجام را نشان داده ایم. جملاتی که شاید شنیدن آنها بعد از ۷ سال عجیب و حیرت انگیز باشد. در این قسمت کاملا با استناد بر حرفهای آشکار و علنی هاشمی، روحانی، ظریف، عراقچی و... ثابت کرده ایم که از اول به مردم ایران دروغ گفته شد که برجام قرار است تحریم ها را لغو کند بلکه هدف دیگری از توافق هسته ای در ذهن دولتمردان قبل وجود داشت. 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔰 تحلیلی بر دادگاه حمید نوری تروریست در جایگاه شاکی! 📝 یعقوب ربیعی 🔰 رهبر معظم انقلاب در بهمن‌ماه سال ۱۴۰۰ فرمودند که دشمن وارد یک جنگ ترکیبی با نظام اسلامی شده است. یکی از موضوعاتی که دشمن در جنگ ترکیبی خود با نظام اسلامی در دستور کار دارد، استفاده از حربه ایران هراسی و اعتبار زدایی از قدرت نرم ایران در عرصه بین‌المللی است. 🔰 دادگاه حمید نوری به گفته کارشناسان، با مدیریت سازمان‌های امنیتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی و انگلیس و با هدف ایران‌هراسی و ایجاد فضای منفی امنیتی و روانی علیه جمهوری اسلامی کلید زده شده است و سازمان منافقین و دولت سوئد عنوان بازیگردان این موضوع انتخاب شده‌اند. 🔰 نکته تأسف‌آور آن است که دولت سوئد در حالی حمید نوری را به اتهام "کارمند قوه قضاییه در دهه شصت!" در یک دادگاه فرمایشی و شوی رسانه‌ای مواخذه می‌کند که سازمان منافقین در آن سال‌ها دستشان به خون بیش از ۱۲ هزار نفر آلوده شده است. به‌نوعی می‌توان گفت، امروز دادگاه سوئد جای شاکی و متشاکی و جای جلاد و شهید را عوض می‌کند؛ چراکه به‌جای اینکه قاتل ۱۲ هزار نفر مردم غیرنظامی به عرصه محاکمه کشیده شود، به‌جای آن فلش اتهام به سمت مدافع حقوق مردم چرخیده است. و این موضوع می تواند بهترین موقعیت برای شناخت ماهیت پلید و ضد حقوق بشری غرب باشد. 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 تولد دهمین ستاره تابناک ولایت، امام علی‌النقی الهادی علیه السلام مبارک باد 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۴قرآن کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور بیست ونه جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین و آزادی قدس https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷سهم روز صدو چهل و نهم 🔻خطبه ۱۱۶ تا خطبه ۱۱۵
🌹سهم : خطبه ۱۱۶ تا ۱۱۵ ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄ 📜 : (این خطبه در شهر کوفه در سال ۳۸ هجری برای تشویق کوفیان به نبرد نهایی ایراد شد.) 1⃣ ويژگيهای پيامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) ♦️خداوند پيامبر(صلی الله علیه و آله) را فرستاد تا دعوت کننده به حق و گواه اعمال خلق باشد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) بدون سُستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانيد و در راه خدا با دشمنانش بدون عذرتراشی جنگيد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) پيشوای پرهيزکاران و روشنی بخش چشم هدايت شدگان است. (و از همين خطبه است؛) 2⃣ اندرز ياران ♦️ مردم! اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است با خبر بوديد از خانه ها کوچ می کرديد، در بيابان ها سرگردان می شديد و بر کردارتان اشک می ريختيد و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه می زديد و سرمايه خود را بدون نگهبان و جانشين رها می کرديد و هر کدام از شما تنها به کار خود می پرداختيد، و به ديگری توجهّی نداشتيد. افسوس آنچه را به شما تذکّر دادند فراموش کرديد و از آنچه شما را ترساندند ايمن گشتيد. گويا عقل از سرتان پريده و کارهای شما آشفته شده است. 3⃣ تعريف يارانی كه به شهادت رسيدند ♦️ به خدا سوگند، دوست داشتم که خدا ميان من و شما جدايی اندازد و مرا به کسی که نسبت به من سزاوارتر است ملحق فرمايد. به خدا سوگند، آنان مردمی بودند نيک انديش، ترجيح دهنده بردباری، گويندگان حق و ترک کنندگان ستم. پيش از ما به راه راست قدم گذاشته و شتابان رفتند و در به دست آوردن زندگی جاويدان آخرت و کرامت گوارا پيروز شدند. 4⃣ خبر از خونريزی و شكمبارگی حجاج بن يوسف ثقفی. ♦️ آگاه باشيد به خدا سوگند، پسرکی از طايفه ثقيف (حجّاج بن يوسف ثقفی) بر شما مسلّط می گردد که هوسباز و گردنکش و ستمگر است. سبزه زارهای «اموال و دارايی ها» شما را می چرد و چربی شما را آب می کند. ابو وَذَحه: بس کن. (وَذَحه نوعی سوسک است چون ماجرايی با حَجّاج دارد، او را «ابووذحه» خطاب فرمود که اينجا جای آوردن آن نيست. می گويند وَذَحَه سوسک مخصوصی است حَجّاج را گزيد که بدنش وَرَم کرد و مُرد) ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
🌹سهم : خطبه ۱۱۶ تا ۱۱۵ ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄ 📜 🔹دعا برای طلب باران ♦️"خداوندا! کوههای ما از بی آبی شکاف خورده و زمين ما غبارآلود و دام های ما در آغُل های خود سرگردانند و چون زنِ بچّه مرده فرياد می کشند و از رفت و آمد بی حاصل به سوی چراگاه ها و آبشخورها خسته شده اند. بار خدايا! بر ناله گوسفندان و فرياد و آه شتران مادّه رحمت آور. خدايا! به سرگردانی آنها در راهها و ناله هاشان در خوابگاه ها رحمت آور. بار خدايا! هنگامی به سوی تو بيرون آمديم که خشکسالی پياپی هجوم آورده و ابرهای پُر باران از ما پشت کرده و خشک و نامهربان بدون بارش قطره ای باران گذشتند. خدايا! تو اميد هر بيچاره و حل کننده مشکلات هر طلب کننده می باشی. خدايا! تو را می خوانيم در اين هنگام که همه نااميد شده اند و ابر رحمت بر ما نمی بارد و حيوانات ما نابود گرديدند. ما را به کردارمان عذاب نکنی و به گناهان ما کيفر ندهی. خدايا! رحمت خود را با ابر پُر باران و بهار پر آب و گياهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما؛ بارانی درشت قطره بر ما فرو فرست که مُردِگان را زنده و آنچه از دست ما رفته به ما بازگرداند. خدايا! ما را با بارانی سيراب کن که زنده کننده، سيراب سازنده، فراگير و به همه جا رونده، پاکيزه و با برکت، گوارا و پُر نعمت، گياه آن بسيار، شاخه های آن به بار نشسته و برگ هايش تازه و آبدار باشد تا با چنان بارانی بنده ناتوان را توان بخشی و شهرهای مرده ات را زنده سازی. خدايا! بارانی ده که بسيار ببارد تا زمين های بلند ما پر گياه شود و در زمين های پست روان گردد و نعمت های فراوان در اطراف ما گسترش يابد تا با آن ميوه های ما بسيار، گلّه های ما زنده و فراوان و سرزمين های دورتر از ما نيز بهره مند گردند و روستاهای ما از آن نيرومند شوند. اينها همه از برکات گسترده و بخشش های فراوان تو باشد که بر سرزمين های فقرزده و حيوانات وحشی ما نازل می گردد. خداوندا! بارانی ده دانه درشت که پياپی برای سيراب شدن گياهان ما ببارد چنان که قطرات آن يکديگر را برانند و دانه های آن به شدّت بر هم کوبيده شوند؛ نه رعد و برقی بی باران و ابری بی ثمر و کوچک و پراکنده و نه دانه های ريز باران همراه با بادهای سرد. خدايا! بارانی پُر آب فرو فرست که قحطی زدگان به نعمت های فراوان رسند و آثار خشکسالی از ميان برود که همانا تويی خداوندی که پس از نااميد شدن مردم باران را فرو می فرستی و رحمت خود را همه جا گسترش می دهی و تويی سرپرست نظام آفرينش که به ستودن سزاواری. می گويم: «انصاحت جبالنا» يعنی کوه ها بر اثر خشکی از هم شکافته است و «انصاح الثّوب» وقتی گفته می شود که لباس از هم شکافته باشد «انصاح النّبت و صاح وصوح» به هنگامی که گياه خشک گردد می گويند و همه اين چند واژه به يک معنا است. و جمله «وهامت دوابّنا» از ماده «هيام» به معنی عطش است و «حدابير السّنين» جمع «حدبار» به معنای شتری است که بر اثر راه رفتن ناتوان شده است. امام(علیه السلام) سال های قحطی را به چنين شتری تشبيه کرده است. «ذوالرمه» شاعر می گويد: حدابير ما تنفکّ الّا مناخة علی الخسف او نرمی بها بلدآ قفرآ شتران ناتوانی که هيچ گاه از هم جدا نمی گردند جز در خوابگاه ها يا اينکه آنها را در محيط های بی آب و علف قرار دهند. و جمله «ولاقزع ربابها» يعنی از قطعات کوچک و پراکنده اَبر نباشد و جمله «ولا شفان ذهابها» در تقدير «ولا ذات شفان ذهابها» است «شفان» به معنی باد سرد و «ذهاب» به معنی باران های نرم می باشد. و کلمه «ذات» حذف گرديد زيرا شنونده به آن آگاه بود." ┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز (23).mp3
11.31M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و چهل و نهم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۱۶ تا خطبه ۱۱۵
خاطرات نوه (۲۹) در این موضوع از یک تیم روانشناس خبره استفاده می کردیم. آنها وقتی منابع اسلام را مطالعه کردند بسیار متعجب بودند که نتایجی که امروز به دست آورده اند آنها در صدها سال قبل بیان کردند. تیم ما بر این عقیده راسخ بود که حیوانات اثر مستقیم بر روح و روان انسان دارد و در پس این ظاهر های فریبنده و جذاب، باطنی شیطانی یا رحمانی دارند. مثلا دکتر جان سر گروه این تیم می گفت هرچه روح انسان ضعیفتر و نفسش سرکش تر شود سلیقه اش در انتخاب حیوانات اطرافش فرق می کند. دکتر می گفت اینکه زمانی انسان در خانه خود حیوانات اهلی مثل گوسفند و مرغ و خروس نگه می داشت و امروز سگ و گربه و میمون و عقاب و ... نگه می دارد نشان از ضعف روحی و سرکشی نفس انسان های امروزی است. دکتر می گفت انسانی که روحش مرده و نفسش یاغی شده باشد، نمی تواند با این حیوانات محلی ارتباط بگیرد مثلا حتی اگر گوسفند را تغییر نژاد دهی و در اندازه یک بره کوچک ملوس نگهش داری باز هم نمی پسندد و نفسش او را به سگ و توله سگ فرمان می دهد. ادامه دارد... 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کولاک دهه نودی‌ها با اسباب بازی 🔸️سرود «هدیه اسباب بازی» در هیات بزرگ شباب الحسن(ع) یزد با حضور ده‌ها هزارنفر از مردم یزد همخوانی شد. 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهید علی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 «مادر» جمعی از دوستان شهید علی سیفی مادری داشت که یک زن کامل و مؤمن و مهمان نواز بود.زهرا خانم بسیار برای بچه های رزمنده حرمت قائل بود.یعنی این مادر پناهگاه رفقای رزمنده بود.مثلا وقتی از کوچه رد می شدیم وقتی ما رو می دید می گفت:ناهار حتما باید بیاید اینجا،ناهار بگذارم تا شما بخورید.یه زن عجیبی بود.بسیار محترم بود.تو منزل خودش روضه برگذار میکرد و از این مادرهای خوب و فداکار بود.رفتار علی با مادرش،رفتاری بود که اسلام توصیه میکرد.یادمه که علی می گفت:بعضی وقت ها مادرم رو دست من میخوابه.بعد مادرم رو ناز می کنم بعد که میبینم خوابیده همینطور میشینم تا مادر خودش بیدار شه.جالب بود که می گفت:همینجور میشینم اصلا تکون نمیخورم.گفتم علی شاید مادرت تا صبح بخوابه.گفت اشکال نداره.یکبار حدود پنج ساعت شد.من بالای سرش همینطور دراز کشیدم و دستم زیر سر مادرم بود.بعد بلند شدگفت:تو چیکار می کنی اینجا؟! گفتم: مادر جان،شما خوابیدی و با این خوابت برای من آرامش ایجاد کردی.... علی با مادرش خیلی متین صحبت میکرد.بسیار با قول لین حرف میزد.مادرش هم ازش راضی بود.یعنی اصلا ندیدم که لحن کلامش تغییر کند.بحث ازدواج علی که میش می آمد مرتب شوخی میکرد.بعضی وقت هو خیلی جدی می گفت:شما یکی برای من پیدا کنیدکه هم سن و سال مادرم باشه تا من ازدواج کنم! وقتی تعجب ما را می دید می گفت: میخام با مادرم میش هم بمونند که مادرم تنها نباشه.من هم برم دنبال جبهه و کارام.برادر داوری می گفت: من یکی از لطیف ترین رابطه های مادر فرزندی را میان ایشان و مادرشان دیدم... بارها باهم به دزفول رفتیم و ایشان تلفن میزد به مادر عزیزشان و چه قربان صدقه ای برایش می رفت.بعد هم گوشی را به من میداد و می گفت شما هم با ایشان کمی صحبت کن. من زبان آذری بلد نبودم،فقط لهجه شیرین ایشان و آن عاطفه مادری را در صحبت ایشان درک میکردم صدای مادر را که می شنید بال می کشید و انگار روی زمین نبود.می گفت تو هم به مادرم بگو اینجا چقدر خوش میگذره.مادرم ناراحت غذا و سرمای هواست. چون آموزش غواصیی می دیدیم و فصل سرما هم بود،همیشه سرماخورده و گریپ بودیم و مادر پشت گوشی می فهمید که صدای علی گرفته و سرما خورده است.مادرش یکبار می گفت:یک روزی علی آمد مرخصی.رفت وضو بگیره،گفتم اصلا علی پسرم پول داره؟! رفتم سراغ شلوارش دست کردم جیبش،نمی دونم از کجا فهمید،از داخل حیاط گفت:مادر! برکت پول رو خدا می ده! علی با اینکه پول کمی داشت و از حوزه هم شهریه نمی گرفت،ولی هیچگاه حرف از بی پولی نمی زد.بعد از شهادت علی،مادرش واقعا حرمت شهید و مادر شهید رو تا آخرین روزش که در دنیا بود حفظ کرد.فردی نبود که ناشکری کنه،خدای ناکرده بد و بیراه بگه،همیشه در دفاع از آرمان های شهید محکم بود.واقعا تا آخرین لحظه عمرش راه پسرش را حفظ کرد و بیست سال بعد از شهادت علی از دنیا رفت. 📚منبع:نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی(همه ی کتاب تایم نمیشه فقط نیمی از کتاب) ... ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهید علی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 «شوخ طبعی» راویان:جمعی از دوستان شهید با مادرش حتی شوخی های عجیب داشت! مثلا یک بار که از جبهه برگشت مراغه،یک کاپشن امریکایی پوشید و عینک آفتابی به چشمش زد.تیپ ظاهری علی کاملا عوض شد.وقتی رسید جلوی منزل،زنگ را زد.زهدا خانم مادر شهید می آید در را باز میکند و می گوید: آقا با کی کار دارین؟ علی هم میگه: با آقا جواد(برادر کوچک شهید)کار دارم.وقتی مادر برمیگرده تا جواد رو صدا بزنه از پشت مادرش را بغل می کند!مادر هم که ترسیده و شوکه شده فریاد میزنه:چیکار میکنی آقا ؟! بعد که علی خودش رو معرفی میکند،زهرا خانم با ابروهای توهم بهش نگاه می کند.بعد هر دو می زننر زیر خنده.... یک روز تو حوزه نشسته بودیم.پهلوی ما هم چند تا طلبه فارسی زبان سال اولی بودند.علی برگشت به من گفت:من تُرکم.شما هم تُرکی؟؟ بعدبرگشت طرف اونا و گفت:شما هم ترک هستین؟ با تعجب گفتند:نه. علی سرش را از سر تا سقف تکان داد و گفت:وای،عجب؟! پس چطور می خواهید بروید بهشت؟! گفت:از اقوامتان هم کسی تُرک نیست؟ گفتند:نه والله. علی خیلی جدی گفت:نشد دیگه،ای بابا چه بچه های خوبی،حیف که تُرک نیستند. آن طلبه های نوجوان که واقعا ناراحت شده بودند گفتند:یکی از دوستان و یکی از فامیل های ما تُرک هستند.علی گفت:احسنت. حالاشد،انشاالله امیدی هست.بعد برگشت بغلشان کرد وگفت:آقا شوخی کردم... به یکی از دوستان ماخیلی جدی گفت: یادته یک بار عاشورا افتاده بود وسط ماه رمضان،هنه تشنه و گرسنه سینه میزدند،از تشنگی لب ها وا رفته بود و.... اون روز خیلی سخت بود.بنده خدا که همیشه از علی حرف های جدی شنیده بود گفت:به یاد نمیاد چه سالی؟ علی هم خندید و گفت:مگه محرم میفته تو ماه رمضان؟یکبارم با رفقا همگی رفته بودیم مشهد.سیزده نفر بودیم.گفتم جا گرفتید؟گفتند نه ما که جا نگرفتیم.علی خیلی عادی رفت در یک خانه را زد.یک خانم کهنسال آمد دم در و با علی احوال پرسی کرد. علی گفت:الان من جا ندارم،فردا خونه خالی میشه بیاین اینجا.باهاش شوخی میکردیم.علی این کیه؟این که هم سن مادرته؟ می گفت شما کارتون نباشه مهم جا بود که ردیف شد.بعد رفتیم حرم سیزده نفر ادم لاغر و ترکه ای سوار یک تاکسی شدیم.کمی که راننده رفتجلو ماشین رو نگه داشت! راننده گفت:یه بار پیاده بشین،دوباره سوارشین ببینم چطور سیزده نفر جاشدین؟یکی دیگر از خاطره های جالب و شوخی های علی،زمانی بود که می نشست و برای ما خاطرات قهوه خانه پدرش و حضور معتادها رو تعریف میکرد.خیلی قشنگ حالات اونها رو برای ما بازی میکرد.نشان میدا د که توی کار تئاتر هم قوی است.یک روز صبح بعد از زیارت عاشورا و نماز صبح و تعقیبات،چهارنفری(من،مهدی موحدی،حمید رحمتی،شهیدسیفی)رفتیم اتاق تبلیغات تا بخوابیم.زمستان هم بود و یک چراغ علاءالدین وسط اتاق. بیست دقیقه نگذشته از خوابیدن،یهو صدای جیغ علی بلند شد.آی آی آی....حمید گفت:چی شده؟امام زمان (عج) رو دیدی؟ گفت:نه بابا دماغم خورد به علاءالدین و سوخت. گفتم:براچی؟ گفت:خواب دیدم رفتیم تو روستا واسه پاک سازی،بعد این ماشین تو گل گیر کرد.ماشین داشت گاز می داد واین لاستیک داشت گل ها رو پخش میکرد.آمدم صورتم را اینور کنم که گل نپاشه،خودد به علاءالدین. 📚منبع:نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی(همه ی کتاب تایم نمیشه فقط نیمی از کتاب) ... ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهید علی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 «بیت المال» راوی:حسین کفاش و برادر شهید به بیت المال خیلی اهمیت می داد.در بین خانواده و دوستان و هم محل ها،حساسیت به بیت المال شهید سیفی زبان زد بود.از آنجا که هم محل بودیم،یک روز با موتور از خانه آمدم بیرون،دیدم علی سیفی تو خیابان منتظر تاکسی هستش.ظهر بود و می خواست برای نماز جماعت برود.من موتور رو جلوی شهید نگه داشتم.گفتم علی بشین برسونمت،گفت خودم میرم.هر چی اصرار کردم سوار نشد.وقتی که به چهارراه رسیدم،یک ماشین تاکسی از بغلم رد شد و بوق زد،دیدم علی سیفی تو تاکسی نشسته.ناراحت شدم که جرا سوار موتور من نشد.چند روز بعد دیدمش.گفتم چرا سوار موتور نشدی؟ موتوری که تو سوارش بودی مال سپاه بود و بیت المال.نخواستم با این موتور به نماز برم،بعد صورتم رو بوسید و خداحافظی کرد.... اما عجیب ترین چیزی که در مورد بیت المال از علی دیدم،بر میگردد به آخرین دیدار ما.یک روز بعدازظهر که شبش قرار بود برای آخرین بار به جبهه اعزام شود،آمد برای دیدن دوستانش و خداحافظی. پیش ما که آمد،پس از گفتن خاطره و...وقتی می خواست برود گفت: این پوتین های کهنه و پاره مال کیه؟؟گفتم مال منه. بی مقدمه گفت: پوتین ها رو با پوتین های من عوض میکنی؟نگاه کردم دیدم پوتین های علی بسیار نو وتمیزه.چون شوخ طبع بود گفتم شاید شوخی میکنه.اما او جدی می گفت: مثل اینکه یک ساعت قبل ازحرف زدن با من،بهش پوتین نو تحویل داده بودند.گفتم علی جان برا چی می خوای پوتین کهنه رو بگیری و پوتین نو تحویل بدی؟ چیزی نگفت. فقط اصرار داشت اینکارو انجام بدهم. بعد از اصرار فراوان گفت: عملیات نزدیکه. من باید برم یا شهید میشم یا... ولی دوست دارم اگه شهید شدم با پوتین های کهنه شهید شوم و پوتین های نو رو لااقل یه نفر دیگه استفاده کنه.این ها برای بیت الماله. نباید به بیت المال ضرر بزنیم... موقع برگشتن از کردستان،یک شلوار کردی خیلی زیبا گرفته بود واسه خودش.من هم که نوجوان بودم،چشمم افتاد به این شلوار،علی دید که به شلوار کردی کلیک کردم ومی خوام بردارم برای خودم. ساکش رو داد به من وگفت: زود برمی گردم.! علی رفت از بازار برایم یک شلوار کردی زیبا مثل همان خرید و آورد.خودش به سؤال درونی من پاسخ داد وگفت: چون این شلوار برای رزمنده ها وبیت المال هست،نمیتونم بدهم به شما. 📚منبع:نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی(همه ی کتاب تایم نمیشه فقط نیمی از کتاب) ... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─