🔹معرفی عارف کامل ، سید هاشم حداد ، شهر #کربلا :
🔹قسمت اول :
🔻ایشان از شاگردان عرفانی سید علی اقای قاضی بوده اند و از ایشان به عنوان وصی باطنی اقای قاضی در عرفان ، یاد میشود...
🔹تولد و والدين
🍃جناب حاج سید هاشم موسوی حداد در سال ۱۳۱۸ ق. در کربلا چشم به جهان گشود.
پدرش سید قاسم و مادرش زنی از قبیله جنابی های کربلا به نام هدیه می باشد.
جدش سید حسن از شیعیان هند بوده و به کربلا مهاجرت کرده است. در آنجا به سقایی مشغول و به حیا و پاکدامنی زبانزد بوده است.
از حکایتهای عبرت آموزجد ایشان آنکه:
اعراب غیرتمند اطراف کربلا بعضی اوقات زنان خود را به همراه آقا سید حسن به کربلا می فرستادند تا لوازم مورد نیاز را تهیه کنند.
در تمام راه تا شهر کربلا حتی یک بار هم بی اختیار نگاه سید حسن به آنها نمی افتاد و این نشان از شدت احتیاط و توجه وی داشت. ایشان در کربلا خانه ایی را سقایی می کرد به قدری در هنگام آب رسانی خویشتن دار بود که از وقت داخل شدن به منزل تا خارج شدن سرش را به طرف دیوار بر میگرداند تا زنی را نبیند خواه در آن منزل کسی باشد یا نباشد.
🔸«تحصیلات»
🌹عارف فرزانه حاج سید هاشم پس از رشد و شکوفایی، در همان کربلا مشغول تحصیل شد. درسهای طلبگی را تا سیوطی خواند. سپس راهی دیار مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علیه السلام شد. ؛ تا علاوه بر تحصیل، از محضر عارف کامل و بی بدیل، میرزا علی قاضی طباطبائی تبریزی، استفاده و همچنین در مدرسه هندی نجف خدمت کند.
🔹«ملاقت با استاد»
یکی از بزرگان می فرمود:
از خود آقا سید هاشم حداد شنیدم که فرمود مضطرب و سرگردان بودم و برای یافتن استادی که در مدرسه هندی تدریس داشت و معروف به میرزا علی آقا قاضی بود به نجف اشرف رهسپار شدم وقتی داخل مدرسه هندی شدم، نگاهم به سیدی افتاد که در روبروی در ورودی نشسته بود.
به محض نگاه کردن به وی اضطراب از دلم رفت.
آیت الله تهرانی می نویسد:
ایشان پس از ورود به مدرسه هندی بی اختیار به سوی علامه قاضی رفته و پس از سلام دستش را می بوسد و آیت الله قاضی نگاهی به او کرده، می گویند: سید هاشم! رسیدی؟
وی در آن مدرسه حجره ای گرفته و از آن موقع شاگردی در نزد استاد را شروع کرد. وی تا پایان عمر آیت الله سید علی قاضی تحت تربیت آن فرزانه عصر بود.
سید هاشم در مدرسه هندی در حجره ای ساکن بود که سید بحرالعوم در آن ساکن بوده است.
علامه قاضی بسیار به حجره ایشان می آمدند و گاهی می گفتند امشب حجره را خالی کن که می خواهم تنها در آن بیتوته کنم. این خود نشان از نورانیت این حجره شریف دارد و خداوند توفیق سکونت در آن را نصیب حاج سید هاشم کرده بود.
مرحوم سید هاشم حداد یکی از شاگردان برگزیده اخلاقی آیت الله سید علی قاضی بود .
وی پس از استفاده و خوشه چینی از خرمن معارف و علوم با توشه ای از تهذیب و معنویت به دیار خود، کربلای حسینی، بازگشت کرده و در آنجا تشکیل خانواده داده و به شغل نعل بندی پرداخت
🔸«شرایط زندگی»
حاج سید هاشم حداد، زندگیش با فقر و سختی می گذشت.
حدود دوازده سال در منزل پدر زن خود زندگی می کرد. چنان زندگی زاهدانه داشت که می گوید ما زیرانداز و روانداز نداشتیم و در سرما برای گرم نگهداشتن خود، نیمی از زیلوی کف پوش اتاق را به روی خود می انداختیم.
ایشان با جدیت مشغول کار بود؛ ولی مراجعه فقیران و نسیه دادن به مشتریها که گاهی بر نمی گرداندند و نصف کردن در آمد با شاگرد خود، چیزی برای وی باقی نمی گذاشت.
حال ایشان به گونه ای بود که نمی توانست بر خلاف این رویه عمل کند؛ چرا که استفاده از محضر استاد عارف علامه قاضی چنین اجازه ای به ایشان برای جمع مال و رد فقیر و نسیه ندادن به ایشان نمی داد.
ایشان به نیازمندی که می رسید، دست در جیب می کرد و بدون شمارش پول می داد و گاهی هر چه داشت به آن مستمند می داد.
از خدمت کردن به دوستان بسیار خوشحال می شد و از هیچ کاری چه تهیه کردن غذا، شستن ظرف ها و جارو کردن اتاق فروگذار نمی کرد. در هدیه دادن دست بازی داشت و به دوستان هر چه بود می داد. سجاده، تسبیح، انشگتر. به طور معمول از فروشندگان فقیری که کنار صحن می نشستند، خرید می نمود و همیشه از عطر استفاده و اغلب در اتاقش عود روشن می نمود. غذایش نان با کمی سبزیجات بود.
┄┅─✵🌹✵─┅┄
📡 کانال
بصیرت حسینی
https://eitaa.com/ayprpzl
┄┅─✵🌹✵─┅┄
🔹معرفی عارف کامل ، سید هاشم حداد ، شهر #کربلا :
🔹قسمت دوم :
🔹«مقام صبر»
مادر زن حاج سید هاشم یکی از زنان نیرومند، پرخاشگر و تندخو بود و بسیار سید هاشم را اذیت می کرد.
وی روزی به خدمت علامه قاضی می رسد و می گوید:
آزار زبانی و کارهای مادر زنم بی حد شده است و صبر من نیز تمام؛ می خواهم که اجازه بدهید، زنم را طلاق دهم.
ایشان فرمودند: آیا همسرت را دوست داری؟
گفتم: بله.
فرمودند: زنت نیز تو را دوست دارد؟
گفتم: آری.
فرمودند: هرگز راه طلاق نداری! برو و صبر پیشه کن! تربیت تو به دست زنت می باشد.
جریان گذشت و بنده طبق دستور استاد عمل می نمودم؛ تا اینکه یک شب تابستانی که خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم؛ مادر زنم از شدت گرما لب حوضچه نشسته و بر روی پاهایش آب می ریخت.
با ورود من، ناسزا و فحش شروع شد. بنده هم تا این وضعیت را دیدم، داخل اتاق نرفتم و از راه پله ها به سوی بام حرکت نمودم. ولی او دست بردار نبود صدایش همین طور بلند و بلندتر می شد؛
حتی همسایه ها نیز می شنیدند.
تا اینکه صبرم تمام شد. کلام استادم در مقابل دیدگانم بود. بی آنکه جوابی بدهم، به پایین آمده از خانه خارج شدم.
در کوچه و خیابان بدون هدف و ناراحت می گشتم؛ ناگهان حالتی نورانی پیش آمد و دری بر رویم باز شد؛ دیدم من دو تا شده ام یکی سید هاشمی که مورد ناسزا و فحش واقع شده و دیگری من که بسیار عالی و مجرد می باشم و نه ناسزا به او گفته شده و نه به او می رسد.
این اولین تجردی بود که در کربلا برایم پیدا شد. و این در برایم باز نشد مگر به خاطر تحمل و صبر و اطاعت از استاد، که اگر نبود، آن غمناکی ها و پریشانی ها همچنان بود .
🔸«مقام توحیدی»
جناب حداد روزی با دوستانش به سمت کاظمین در راه بودند.
در بین راه راننده برای گرفتن کرایه به ایشان مراجعه کرد.
سید هاشم می گویند ما پنج نفر هستیم.
راننده می گوید شما شش نفرید. حاج سید هاشم باز می شمارد و می گوید نه خیر! ما پنج نفر هستیم. دوستان ایشان متوجه جریان می شوند، ولی حرفی نمی زنند تا ماجرا کشف شود.
راننده باز اصرار میکند و او نیز حرف خود را می زند.
راننده می گوید آخر تو خودت را حساب نمی کنی ولی ایشان چنان غرق عالم توحید بوده که نمی توانسته خود را به حساب آورد. تا اینکه دوستان از ایشان خواهش می کنند که شما خودتان را هم حساب کنید و این راننده درست می گوید و می خواهد کرایه شش نفر را بگیرد.
وی نیز برای اینکه خواهش دوستان را رد نکند، کرایه شش نفر را می دهد.
خودشان می فرمودند: در آن موقعیت به هیچ وجه نمی توانستم خودم را به حساب آورم و آن کرایه را نه عینی که جهت تعبد سخن دوستان دادم.
🔹مفسر الهی
علامه طهرانی می فرمود:
در مدتی که استاد در مشهد مشرف بودند؛ به بنده فرمودند تفسیر سوره توحید بگویید.
بنده که نه مطالعه ای و نه کتابی همراه داشتم، تفسیر را شروع نمودم. فکر می کردم در همان جلسه تمام می شود؛ ولی یازده جلسه طول کشید و حیران بودم؛ مطالبی که نه خوانده ام و نه گفته ام و نه شنیده ام بیان می شود.
معلوم بود که جناب سید هاشم تصرف نموده و القاء می نمایند و بنده همچون بلندگویی می باشم که آن معانی را ابراز می کند. افسوس می خورم که چرا در آن زمان تفسیرها ضبط نشد.
🔸«عنايت الهی»
آقا سید هاشم حداد نقل می کردند :
در زمانی که ساکن منزل پدر زنم بودم، یک شب که برای تهجد بلند شدم، کاسه چینی پر از آب خنک در بالای سرم بود. بدون اختیار پا به روی کاسه گذاشتم و شکست.
من تکانی خوردم که ای وای! فردا مادر زنم چه بلایی بر سر من می آورد. همین که ذهنم گذشت، دیدم کاسه درست گشت و تمام آبهایش به درون کاسه برگشت.
🔹«صفای اصفهان»
آقا سید هاشم در سفری که به اصفهان داشتند؛ فرمودند:
اصفهان را دو چیز صاف نگه داشته است: یکی وجود موحدان و عارفان و حکمای اسلام که در مدت قرون متمادی در این قبرستان تخت فولاد آرمیده اند و دیگری وجود دختران جوان معصوم که شبها سجاده هایشان را برای عبادت و طاعت خداوند پهن می کنند.
هیچ جا من به قدر اصفهان دختران متهجد ندیده ام. جانهای پاک ایشان در شبها، فضای اصفهان را به صورتی دیگر در می آورند.
#ادامه_دارد
┄┅─✵🌹✵─┅┄
📡 کانال
بصیرت حسینی
https://eitaa.com/ayprpzl
┄┅─✵🌹✵─┅┄
#حسین_جانم❤️
🍃با تو بودن گاه گاهی
که مقدر میشود
خیمه گاه سینه عاشق مسخر میشود
🍃بوی عطر سیب
وقتی که می آید از حرم
روح من در #کربلا مثل کبوتر میشود
🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ،
✨اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
✨ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
✨وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
✨وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌾السلام #علیک یا صاحب
الزمان(ع)خوشا آنان کہ در #دامت اسيرند
🌾بہ #رخسار دل💓 آرايت بصيرند
مڪن از بين ما گلچين ڪہ گفتند:
#ڪريمان،خوب و بد با هم پذيرند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
کارگاه خویشتن داری_5.mp3
15.8M
#کارگاه_خویشتن_داری
🔹قسمت 5
#استاد_شجاعی
⬅️ تقوا تلاش برای برداشتن محدودیتها و مراقبتی کاملاً هوشمندانه است،
نه الزاماً نسبت به امور حرام...
🔺حتّی صورتهای مقدّس، اگر باعث حجاب بین ما و خداوند و اهلبیت(ع) شوند، نیازمند مراقبت و پرهیزند...
┄┅─✵🌹✵─┅┄
📡 کانال
بصیرت حسینی
https://eitaa.com/ayprpzl
┄┅─✵🌹✵─┅┄
🔹مرحوم آیت اللَّه العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری موسس حوزه علمیه قم از مراجع وارسته و علمای بزرگ و موفق تشیع بود که در سال 1355 قمری در قم از دنیا رفت و مرقد شریفش در مسجد بالا در مرقد منور حضرت معصومه (سلام الله علیه) قرار دارد.
یکی از عجائبی که افراد موثق از جمله آیت اللَّه فرید محسنی (رحمة الله علیه) نقل نموده اند ماجرای زیر است:
هنگامی که آیت اللَّه حائری، سرپرست حوزه علمیه اراک (قبل از سال 1340قمری) بودند، برای مرحوم آیت اللَّه حاج آقا مصطفی اراکی نقل کردند: در آن هنگام که در کربلا بودم و به درس و بحث اشتغال داشتم، شبی که شب سه شنبه بود و در عالم خواب دیدم، شخصی به من گفت: ای شیخ عبد الکریم ! کارها را انجام بده که سه روز دیگر خواهی مرد.
🔹من از خواب بیدار شدم و حیران بودم و به خود می گفتم: البته خواب است شاید تعبیر نداشته باشد.
روز سه شنبه و چهار شنبه، مشغول درس و بحث بودم، تا اینکه آنچه در عالم خواب دیده بودم از خاطرم رفت، روز پنجشنبه که تعطیل بودم، با بعضی از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدر گردش و مباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد، نهار را همان جا صرف کردیم، پس از نهار، ساعتی خوابیدیم، در همین هنگام لرزه شدیدی مرا فرا گرفت، رفقا در آنجا عبا و روانداز داشتند، روی من انداختند، ولی همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم، حس کردم که حالم بسیار و خیم است، به رفقا گفتم، زودتر مرا به خانه برسانید، آنها وسیله ای فراهم کرده، زود مرا به شهر کربلا آورده و به خانه ام رساندند، در خانه بی حال و حس، در بستر افتاده بودم، بسیار حالم دگرگون شد و در این میان به یاد خواب سه شب قبل افتادم، علائم مرگ را مشاهده کردم و با در نظر گرفتن خوابی که دیده بودم احساس کردم که پایان عمرم نزدیک است نزدیک شده است، در این حال، ناگهان دیدیم دو نفر ظاهر شدند و در جانب راست و چپ من نشستند، و به همدیگر نگاه می کردند و به همدیگر می گفتند، اجل این مرد رسیده، مشغول قبض روحش گردیم، در این هنگام با قلبی صاف و خالص به 🌹ساحت مقدس امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم و عرض کردم: ای حسین عزیز، دستم خالی است، کاری نکردم و برای خود توشه ای فراهم ننموده ام، شما را به حق مادرتان حضرت زهرا (سلام الله علیه) از من شفاعت کنید، که خدا مرگ مرا به تاخیر اندازد، تا خود را برای سفر آخرت آماده سازم، هماندم دیدیم شخصی نزد آن دو نفر که می خواستند روحم را قبض کنند آمد و به آنها گفت: حضرت سید الشهدا (علیه السلام) فرمودند: شیخ عبد الکریم به ما متوسل شده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم تا عمرش را به تاخیر بیندازد، خداوند شفاعت ما را پذیرفت، بنابراین شما روح او را قبض نکنید.
در این وقت آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند سمعا وطاعه، آنگاه دیدم آن دو نفر همراه فرستاده امام حسین (علیه السلام) به سوی آسمان پرواز کرده و رفتند، در این هنگام احساس سلامتی و عافیت کردم، صدای گریه و زاری بستگان را شنیدم، که به سر و صورت می زدند، آهسته دستم را حرکت دادم و چشم را گشودم، دیدیم چشمم را بستند و به رویم روپوشی انداختند، خواستم پاهایم را بگشایم، متوجه شدم که انگشت بزرگ پایم را بسته اند، دستم را برای بلند کردن چیزی بلند کردم، شنیدم می گویند آرام شوید، گریه نکنید، که بدن حرکت دارد، آرام شدند، رو اندازی که به رویم انداخته بودند، برداشتند، چشم را گشودم و بند پایم را باز کردند، با دست به دهانم اشاره کردم که به من آب بدهید، ! آب را به دهانم ریختند، کم کم از جا برخاسته و نشستم، تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و بحمد اللَّه به طور کلی از آن حالت، خوب شدم، و این موهبت بر برکت لطف مولایم امام حسین (علیه السلام) بود، آری به خدا سوگند.
✍️گنجینه دانشمندان. ج 1، ص 304.
┄┅─✵🌹✵─┅┄
📡 کانال
بصیرت حسینی
https://eitaa.com/ayprpzl
┄┅─✵🌹✵─┅┄
🌹آیت اللہ #بهجت(ره):
قصد #ازدواج دارے
ولےهنوز شرایطش بوجودنیومدہ؟!
پس در قنوت نمازت زیاد بگو؛
🌹 «ربنا هَب لَنامِن أَزواجِنا و
ذُریّاتِنا قُرّةَ أَعیُنٍ وَاجْعَلْنالِلْمتّقین»َ
┄┅─✵🌹✵─┅┄
📡 کانال
بصیرت حسینی
https://eitaa.com/ayprpzl
┄┅─✵🌹✵─┅┄
✨در مسیر بندگی 1088
🔹ای که در کوچه معشوقه ما میگذری
🔹بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
🌹پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله:
ایها النّاسُ هذِهِ دارُ تَرَحٍ لا دارُ فَرَحٍ، دارُ التِواءٍ لا دارُ اسْتِواءٍ، فَمَن عَرَفَها لَم یفرَح لِرَجاءٍ وَ لَم یحزَن لِشَقاءٍ. الا وَ انَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنیا دارَ بَلوی وَالآخِرَةَ دارَ عُقبی
ای مردم، دنیا خانه غم و اندوه است نه خانه شادی و خنده، منزلی است که با پیچیدگی و سختی آمیخته است. پس کسی که ماهیت آن را شناخت نه با کامیابی ها و پیروزی هایش خوشحال می شود و نه با شکست هایش ناراحت و غمگین. بدانید خداوند دنیا را جای بلا و آزمایش و آخرت را جای پایان کار آفریده است.
(بحارالانوار، ج 77، ص 187)
(شاعر:حافظ)