✅ امام صادق علیهالسلام فرمود:
▪️ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ ع وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَيْنِ وَ بُغْضَ زِيَارَتِه؛
📌 هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین و زیارتش را در دل او مى اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین و خشم زیارتش را در دل او مى اندازد.
#ما_ملت_امام_حسینیم
هدایت شده از شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
✡این بار کرونا بر روی نیزه!!!!
جنگ صفین بعد 18 ماه کشاکش بین دو لشکر که برخی تاریخ نگاران تعداد لشکریان را مجموعا حدود 200هزار نفر نوشته اند و برخی کمتر یا بیشتر....؛ به مرحله پیروزی نزدیک میشد.
لشکر معاویه ملعون پراکنده شدند و لشکریان امیرالمومنین علی علیه السلام در حال نزدیک شدن به خیمه معاویه!!!
ناگهان قرآن ها بر نیزه شد!!!
و با یک خدعه و نیرنگ، جنگ کاملا پیروز یافته تبدیل به شکست کامل گردید.
👈اگر امیرالمومنین علی علیه السلام فاتح این جنگ میشد؛ قطعا دیگر معاویه ای وجود نداشت که پسرش یزید سر حسین علیه السلام را به نیزه زند!!!
اصلا معاویه ای نبود که امام حسن مجتبی علیه السلام را مجبور به صلح کند.
اصلا، اصلا حکمیتی نبود که خوارجی از آن درست شود تا ابن ملجمش حضرت را در مسجد ترور کند!
بلکه حکومت دیگر تا آخر به دست اهل بیت علیهم السلام می ماند و تمام مشکلات حل شده بود قطعا.
‼️ #اما
⁉️ چه شد؟!
دشمن وقتی دید حریف قدرت جسمی لشکر حضرت نمیشود، فکر و انگیزه آنان را با خدعه کاملا دقیق و حساب شده؛ از کار انداخت و وقتی که انگیزه از کار بیافتد، خود به خود بر جسم آن ها غلبه پیدا خواهد کرد.
😳 #امروز
🚨خدعه ای دیگر
دشمن همان دشمن، فتنه همان فتنه؛ سال گذشته که دولت تروریست و سفاک امریکا به سردار دل های ایران حمله ناجوان مردانه و ذلیلانه نمود؛ آنچنان اتحاد و یکپارچگی بین ایرانیان و جهانیان حق طلب صورت گرفت که میرفت بنیان و اساس ظلم را نابود کند....
اما باز دشمن وقتی دید حریف جسم نیست، انگیزه و هدف را نشانه گرفت.
دقیقا در زمانیکه ایران در ایران و جهان همه فریاد انتقام سخت سر میدادند و حتی نیروها در سوریه در حال عملیات سنگین علیه اسرائیل میشدند....
ناگهان باز هم فتنه هایی عَلَم شد که انگیزه و اراده جامعه را سست میکرد.
🔆واضح و روشن است که دشمن حیله ای را بکار میگیرد که عوام پسند باشد و با ظاهری نیکو حق گریز درست کند!!!! و بهانه ای بدست نفوذی ها بدهد!!!!
این بار قرآن بر نیزه نشد....
این بار سلامت بر نیزه شد!!!!!!
کرونای را درست کردند و در جهان نشر دادند؛ بسیار بیش از حد کرونا را بزرگ کردند!!!!
این شیوه و روش یهودیان ملعون است؛ بعنوان نمونه وقتی داعشی که بدست همین یهود ساخته شده بود؛ قصد حمله به موصل را داشت، اهالی موصل حتی یک گلوله هم علیه داعش شلیک نکردند؛ درست است خیانت بود ولی به هر حال یک نفر هم نباید یک گلوله علیه داعش شلیک میکرد؟؟؟؟ جواب فتح بی نبرد موصل توسط داعش، خیانت نبود؛ رعب و وحشت رسانه ای بود.
انچنان فیلم های سر بریدن و .... در فضای رسانه ای پیچیده بود که مردم موصل از ترس و وحشتشان حتی یک گلوله شلیک نکردند!!!!
دقیقا همین شیوه در کرونا اجرا شد؛ آنچنان در فضای رسانه ای کرونا را بزرگ کردند و ترس و وحشت انداختند که حتی کسی فکر خلافش به سرش نزند و حتی اطباء هم به تحقیق درباره #واقعیت_سنجی_خطر_کرونا نرفتند....
وجه تشابه کرونا به قرآن به نیزه در جنگ صفین دقیقا در همین جاست.
آن زمان قرآن بر نیزه آنچنان بر لشکر صدهزار نفره حضرت امیر ایجاد شکاف کرد که دیگر حتی کسی سخن حضرت را هم نمی شنید...
امروز هم آن شکاف عظیم را کرونا ایجاد کرده و هرچه رهبر انقلاب علیه کرونا سخن میگویند، کسی نمیشنود!!!!
چه از ابتداء که فرمودند کرونا را خیلی بزرگ نکنید و چه زمانی که فرمودند محققان جوان ایرانی ان شاءالله راه های مهار کرونا را پیدا خواهند کرد و چه زمانی که فرمودند باید برای نیاز معنوی مردم بیشتر از نیاز مادی اهمیت داد و فکری برای بسته بودن حرم ها و مساجد کرد و چه زمانی که فرمودند دستورات ستاد ملی را معتبر میدانم ولکن کار معنوی را باید به اهلش بسپارید و آنها تصمیم بگیرند و ....؛
اینها را کسی نشنید و کرونا آن کرد با کشور و دین و مردم که نباید!!!!!
کرونا امروز هر چه میکند، خیال یهودی که پس از شهادت حاج قاسم در لبه پرتگاه سقوط بود؛ راحت کرده!!!!!!! و ما را از #انتقام_سخت تاحدودی دور کرده!!!
کرونا همان خدعه جدید و به روز شده قرآن بر روی نیزهاست که میخواهد ما را از پیشروی های بزرگ و فتح عن قریب بازدارد اما این بار را کور خوانده اند یهودیان ملعون و صهیونیست ان شاءالله.
#به_بهانه_کرونا_علیه_دین
#کرونای_سیاسی
#نشرحداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اربابم شدی تا به هرکس و ناکس رو نزنم،دریابم ...🙏🏴🏴😭😭🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر سنجی جالب از مردم در رابطه با دو سال اضافه شدن دوره ریاست جمهوری روحانی...
ببینین حتما...
#روایت_های_خواندنی | تقسیم 17 شتر به سه نفر!!!!
سه نفر قصد داشتند هفده شتر را با هم تقسیم کنند:
سهم اولى نصف 17 شتر
سهم دومین نفر یک سوم شترها
و سهم سومین نفر یک نهم شترها
اما به هر ترتیب که خواستند شترها را قسمت کنند که کسرى به عمل نیاید، امکان نداشت.
نزد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام رفتند.
حضرت فرمود:
مایل نیستید من یک شتر از مال خودم بر آنها افزوده و آن ها را بین شما تقسیم نمایم؟
گفتند: حتما
پس حضرت یک شتر بر آن ها و افزود و هیجده شتر شد.
آنگاه یک دوم آن ها را که 9 شتر باشد به اولى داد!
یک سوم را که 6 شتر باشد به دومى داد!!
و یک نهم را که 2 شتر باشد به سومى داد!!!
و یک شتر باقیمانده خود را نیز برداشت😉
فهمیدی چه زیرکانه حضرت تقسیم کرد!!!!!!!
✅ذِکرُ عَلیُ عَبَادَه
یادآوری فضائل علی عبادت است.
این احادیث زیبا را حفظ کنیم و #نشر دهیم.
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
#روایت_های_خواندنی | تقسیم 17 شتر به سه نفر!!!! سه نفر قصد داشتند هفده شتر را با هم تقسیم کنند: سه
#روایت_های_خواندنی | جداکردن دوقولوهای بهم چسبیده (نکته عجیب و بسیار علمی)
👈در زمان خلافت عمر دو کودک به هم چسبیده متولد گردید، یکى زنده و دیگرى مُرده؛
عمر گفت: آنان را با آهن از یکدیگر جدا سازند!!!
اما امیرالمومنین علی علیه السلام دستور فرمودند؛ مرده را دفن کنند و در همان حال زنده را شیر دهند، و چون چنین کردند پس از چند روز بدون آسیبى زنده از مرده جدا شد!!
منبع: مناقب، سروى، ج ۱، ص۴۹۸
✅ذِکرُ عَلیُ عَبَادَه
یادآوری فضائل علی عبادت است.
این احادیث زیبا را حفظ کنیم و #نشر دهیم.
تاثیر استخوان
جوانى نزد عمر رفت و میراث پدر را از او طلب کرد و اظهار داشت که او هنگام فوت پدرش در مدینه کودکى بوده است . عمر بر او فریاد زد و او را دور نمود. جوان از نزد عمر بیرون رفت و از دست او تظلم مى کرد. اتفاقا حضرت امیر علیه السلام به جوان رسید و چون از قضیه آگاه شد به همراهان خود فرمود: جوان را به مسجد جامع بیاورید تا خودم در ماجرایش تحقیق کنم .
جوان را به مسجد بردند. على علیه السلام از او سوالاتى کرد و آنگاه فرمود: چنان درباره شما حکم کنم که خداوند بزرگ به آن حکم نموده و تنها، برگزیدگان او بدان حکم مى کنند سپس بعضى از اصحاب خود را طلبیده به آنان فرمود: بیایید و بیلى نیز همراه بیاورید، مى خواهیم به طرف قبر پدر این کودک برویم . چون رفتند، آن حضرت به قبرى اشاره کرد و فرمود: این قبر را حفر کنید و ضلعى از اضلاع بدن میت را برایم بیاورید، و چون آوردند حضرت آن را به دست کودک داد و به وى فرمود: این استخوان را بو کن . کودک از استخوان بو کشید، ناگهان خون از دو سوراخ بینى او جارى شد، على علیه السلام به کودک فرمود: تو پسر این میت هستى .
عمر گفت : یا على ! با جارى شدن خون ، مال را به او تسلیم مى کنى ؟
حضرت فرمود: این کودک سزاوارترست به این مال از تو و از سایر مردم و آنگاه به حاضران دستور داد استخوان را بو کنند، و چون بو کشیدند، هیچ گونه تاثیرى در آنها نگذاشت و دوباره کودک از آن بو کشید و خون زیادى از بینى او خارج شد، پس مال را به کودک تسلیم نمود و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه آن کسى که این اسرار را به من آموخته است.
منبع: مناقب ، سروى ، ج ۱، ص ۴۹۱
مولا و غلام مشتبه شدند!
در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام مردى کوهستانى با غلام خود به حج مى رفتند، در بین راه غلام مرتکب تقصیرى شده مولایش او را کتک زد. غلام بر آشفته ، به مولاى خود گفت : تو مولاى من نیستى بلکه من مولا و تو غلام من مى باشى . و پیوسته یکدیگر را تهدید نموده به هم مى گفتند: اى دشمن خدا! بر سخنت ثابت باش تا به کوفه رفته تو را به نزد امیرالمومنین علیه السلام ببرم . چون به کوفه آمدند هر دو با هم نزد على رفتند و مولا (ضارب ) گفت : این شخص ، غلام من است و مرتکب خلافى شده او را زده ام و بدین سبب از اطاعت من سر برتافته ، مرا غلام خود مى خواند.
دیگرى گفت : به خدا سوگند دروغ مى گوید و او غلام من مى باشد و پدرم وى را به منظور راهنمایى و تعلیم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده مرا غلام خود مى خواند تا از این راه اموالم را تصرف نماید.
امیرالمومنین علیه السلام به آنان فرمود: بروید و امشب با هم صلح و سازش کنید و بامدادان به نزد من بیایید و خودتان حقیقت حال را بیان نمایید.
چون صبح شد، امیرالمومنین علیه السلام به قنبر فرمود: دو سوراخ در دیوار آماده کن ! و آن حضرت علیه السلام عادت داشت همه روزه پس از اداى فریضه صبح به خواندن دعا و تعقیب مشغول مى شد تا خورشید به اندازه نیزه اى در افق بالا مى آمد. آن روز هنوز از تعقیب نماز صبح فارغ نشده بود که آن دو مرد آمدند و مردم نیز در اطرافشان ازدحام کرده مى گفتند: امروز مشکل تازه اى براى امیرالمومنین روى داده که از عهده حل آن بر نمى آید! تا اینکه امام علیه السلام پس از فراغ از عبادت به آن دو مرد رو کرده ، فرمود: چه مى گویید؟ آنان شروع کردند به قسم خوردن که من مولا هستم و دیگرى غلام .
على علیه السلام به آنان فرمود: برخیزید که مى دانم راست نمى گویید، و آنگاه به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل کنید، و به قنبر فرمود: زود باش شمشیر رسول خدا صلى الله علیه و آله را برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم ، غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و بدون اختیار سر را بیرون کشید، و آن دیگر همچنان سرش را نگهداشت .
امیرالمومنین (ع ) به غلام رو کرده ، فرمود: مگر تو ادعا نمى کردى من غلام نیستم ؟
گفت : آرى ، ولیکن این مرد بر من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایى شدم .
پس آن حضرت علیه السلام از مولایش تعهد گرفت که دیگر او را آزار ندهد و غلام را به وى تسلیم نمود.
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
مولا و غلام مشتبه شدند! در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام مردى کوهستانى با غلام خود به حج مى رف
خطبه بدون الف!!!!!
خطبه بى الف
گروهى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله دور هم نشسته و از هر درى سخن مى گفتند گفتگو از حروف الفباء به میان آمد، همگى به اتفاق آراء بر آن شدند که حرف الف بیش از سایر حروف در ترکیب کلمات و جمله بندیها به کار مى رود، در این هنگام امیرالمومنین علیه السلام بپاخاسته و خطبه اى طولانى بدون الف بالبداهه انشاء فرمود: حمدت و عظمت من عظمت منته ، و سبغت نعمته ، و سبقت رحمه غضبه ، و تمت کلمته ، و نفذت مشیه ، و بلغت قضیته ، حمدته حمد مقر لر بوبیته ، متخضع لعبودیته ، متنصل من خطیئه...
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
خطبه بدون الف!!!!! خطبه بى الف گروهى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله دور هم نشسته و از هر درى
خطبه بدون الف امیرالمومنین علی علیه السلام
«حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت رح مته غضبه و تمت کلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته، حمدته حمد مقر لربوبیته، متخضع لعبودیته، متنصل من خطیئته، معترف بتوحیده، مؤمل من ربه مغفرة تنجیه، یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه ون سترشده و نستهدیه و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفرید مؤمن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن، لیس له شریک فى م لکه و لم یکن له ولى فى صنعه، جل عن مشیر وو زیر و عو ن و معین و نظیر، علم فستر و نظر فخبر و ملک فقهر وعصى فغفر و حکم فعدل، لم یزل و لن یزول لیس کمثله شى ء و هو قبل کل شى ء و بعد کل شى ء، رب متفرد بعزته متمکن بقوته متقدس بعلوه متکبر بسموه، لیس یدرکه بصر و لیس یحیطه به نظر، قوى منیع بصیر سمیع حلیم حکیم رؤوف رحیم، عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب یجیب دعوة من یدعوه وى رزقه و یحبوه، ذو لطف خفى و بطش قوى و رحمة موسعة و عقوبة موجعة، رحمته جنة عریضة مونقة و عقوبته جحیم ممدودة موبقة، وش هدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفیه و نبیه، و خلیله و حبیبه صلى الله علیه ربه صلوة ت حظیه و تزلفه و تعلیه و تقربه و تدنیه، بعثه فى خیر عصر و حین فترة و کفر و رحمة لعبیده و منة لمزیده، ختم به نبوته و وضح به حجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح، رؤؤف رحیم ب کل مؤمن، رضى ولى زکى، علیه رحمة و تسلیم و برکة و تکریم من رب غفور رحیم قریب مجیب. وصیتکم جمیع من حضر بوصیة ربکم و ذکرتکم سنة نبیکم، فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم و خشیة تذرى دموعکم و تقیةتنجیکم قبل یوم یذهلکم و یبلیکم، یوم یفوز فیه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سیئته، و لتکن مسئلتکم و ملقکم مسئلة ذل و خضوع و شکر وخشوع و توبة و نزوع و ندم و رجوع ولیغتنم کل مغتنم منکم صحته قبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و کبره و فرصته و سعته و فرغته قبل شغله و غنیته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل یهرم و یکبر ویمرض و یسقم و یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع عمره و یتغیر لونه و یقل عقله قبل قولهم: هو موعوک و جسمه منهوک، قبل جده فى نزع شدید و حضور کل قریب و بعید قبل شخوص بصره و طموح نظره و رشح جبینه و خطف عرنینه و سکون حنینه و حدیث نفسه و بکى عرسه و یتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صدیقه و قسم جمعه وذهب بصره و سمعه و کفن و مدد و وجه و جدد و عرى و غسل و نشف و سجى و بسط له و هیى و نشر علیه کفنه و شد منه ذقنه و قمص وعمم و ودع و سلم و حمل فوق سریره و صلى علیه و نقل من دورمزخرفة و قصور مشیدة و حجر منجدة فجعل فى ضریح ملحودضیق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هیل علیه عفره و حثى علیه مدره و تحقق حذره و نسى خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه و نسیبه وتبدل به قریبه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر، یسعى فى جسمه دود قبره و یسیل صدیده على صدره و نحره، یسحق برمته لحمه و ینشف دمه و یرم عظمه حتى یوم حشره و نشره فینشر من قبره و ینفخ فى صدره و یدعى بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سریرة صدور و جیى ء بکل نبى و صدیق و شهید و نطیق و قعد للفصل رب قدیر، بعبده بصیر خبیر فکم من زفرة تعنیه و حسرة تقصیه فى موقف مهیل و مشهد جلیل بین یدى ملک عظیم، بکل صغیرة و کبیرة علیم، حینئذ یلجم عرقه و یحصره قلقه، عبرته غیر مرحومة و صرخته غیر مسموعة و حجته غیر مقبولة، تنشر صحیفته و تبین جریرته، حیث نظرفى سوء عمله و شهدت عینه بنظره و یده ببطشه و رجله بخطوه وفرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منکر و نکیر و کشف عن حیث یصیر، فسلسل جیده و غلغل ملکة یده و سیق یسحب وحده، فوردج هنم بکرب و شدة و ظل یعذب فى جحیم و یسقى شربة من حمیم تشوى وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنیته بمقدم من حدید یعود جلده بعدن ضجه کجلد جدید، یستغیث فتعرض عنه خزنة جهنم و یستصرخ فلم یجب ندم حیث لم ینفعه ندمه، یعوذ برب قدیر من شر کل مصیر ونسئله عفو من رضى عنه و مغفرة من قبل منه، فهو ولى مسئلتى ومنجح ط لبتى فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فى جنته بقربه و خلد فى قصور مشیدة و ملک حور عین و حفدة و طیف علیه بکؤس و سکن ح ظیرة قدس فى فردوس و تقلب فى نعیم و یسقى من تسنیم وش رب من سل سبیل قد مزج بزنجبیل ختم بمسک، مستدیم للملک، مستشعرللسرور و یشرب من خمور فى روض مغدق لیس ینزف عقله، هذه منز لة من خشى ربه و حذر نفسه و تلک عقوبة من عصى منشئه وس ولت له نف سه معصیته فهو قول فصل و حکم عدل، قصص قص وو عظ نص، تنزیل من حکیم حمید نزل به روح قدس منیر مبین، من عند رب کریم على قلب نبى مهتد رشید و سید صلت علیه رسل سفرة، مکرمون بررة، عزت برب علیم حکیم قدیر رحیم، من شر عدو لعین رجیم، یتضرع متضرعکم و یبتهل مبتهلکم و نستغفر رب کل مربوب لى و لکم. ثم قرأ امیر المؤمنین الآیة الکریمة: «تلک الدار الاْخرة نجْعلها للذین لا یریدون علواً فى الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتقین»
ترجمه:
«حمد و تعظیم مى کنم خدایى را که منتش بس بزرگ و نعمت
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
خطبه بدون الف!!!!! خطبه بى الف گروهى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله دور هم نشسته و از هر درى
ش بس فراوان و سرشار است (خدایى که) رحمتش بر غضبش پیشى گرفته و کلماتش به سرحد کمال و تمام رسیده است، اراده اش در همه چیز نافذ و حکمش همگان را فراگیر است. او را حمد و ستایش مى کنم همانند حمد و ثناى کسى که به خدایى اش اقرار نموده و در بندگى اش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته به یگانگى او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجات بخش او است، در روزى که انسان از فرزند خود غافل و در اندیشه سرانجام خویش مى باشد. از او کمک مى طلبیم و درخواست مى کنیم که ما را ارشاد نموده و به راه راست رهنمود نماید و به او ایمان مى آوریم و بر او توکل مى کنیم. شهادت به خداوندى او مى دهم، شهادت خالصانه و از روى یقین و با علم و ایمان او را یکتا مى دانم و چون بنده اى که قلباً اقرار مى کند او را مى ستایم. او در ملک خویش شریک و همتایى ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاورى نیست. او برتر از این است که داراى مشاور و وزیر و یاور و معین و یارى کننده و هم نظیر باشد. او مى داند (ولى) پرده پوشى مى کند و مى بیند واز همه چیز آگاه است و مالک و غالب بر همه چیز مى باشد. او معصیت مى شود ولى در مى گذرد و هنگام حکم، به عدالت حکم مى راند. در گذشته و آینده کسى به مانند او نبوده و قبل از همه موجودات و بعد از همه آنها باقى خواهد بود. پروردگارى است که در عزت خویش یکتا و با قوت خویش قوى و با برترى خویش در نهایت پاکى و با بلندمرتبگى خود در نهایت کبریایى بسر مى برد. هیچ چشمى او را نمى بیند و هیچ دیده اى او را نمى یابد، او قوى و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده مى باشد، وصف کنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند، به همه چیز نزدیک است، دعاى دعاکننده اش را اجابت مى کندو از رزق و عطاى خویش او را بهره مند مى سازد. او داراى لطفى پنهان بوده و سختگیرى نیرومند مى باشد، داراى رحمتى وسیع و عذابى دردناک است، رحمتش بهشت پهناورى است بسیار خوشایند و عذابش دوزخى است بى پایان و نابودکننده. و شهادت مى دهم به بعثت و رسالت محمد(ص) عبد و رسول و برگزیده و نبى و حبیب و دوست او که درود خدا بر او باد؛ درودى که او را بهره مند و به بالا و قرب خویش نزدیک گرداند. خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامى که هیچ پیامبرى در میان نبوده و کفر همه جا را فرا گرفته بود و این بعثت براى رحمت بر بندگانش و عطاى نعمتى بیشتر، صورت پذیرفت. خداوند او را خاتم پیامبران قرار داده و به سبب او حجتش را بر همگان آشکار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهى را به مردم ابلاغ و در این راه سعى و کوشش بسیار نمود. نسبت به هر مؤمنى دلسوز و مهربان و بخشنده ودر عین حال مورد رضاى خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستى پاک و پاکیزه بود. سلام و برکت و تکریم خداوند بخشنده مهربان و نزدیک و اجابت کننده بندگان بر او باد. اى کسانى که در حضور من هستید شما را توصیه مى کنم به آنچه که خداوند شما را به آن توصیه کرده است و سنت پیامبران را به شما گوشزد مى کنم، بیم و ترس از خداوند را به گونه اى در دل خویش جاى دهید که اشکتان را از دیدگان جارى سازد و تقوایى پیشه کنید که نجات بخش شما در روزى باشد که آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهاى بسیار گرفتار مى سازد، روزى که رستگار و خوشبخت مى شوند کسانى که خوبى هاى آنان بیشتر و بدى هاى آنان کمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با کمال ذلت خضوع و سپاسگزارى و خشوع و توأم با توبه و دورى از معصیت و پشیمانى و بازگشت از گناه باشد. هر یک از شما باید سلامتى خویش را قبل از بیمارى و جوانى خویش را قبل از پیرى و بزرگسالى و دارایى خویش را قبل از نادارى و آسایش خویش را قبل از گرفتارى و زندگى خویش را قبل از مرگ دریافته و غنیمت شمارد (آرى باید غنیمت شمارد) قبل از این که پا به سنین بالا و پیرى بگذارد و به بیمارى و دردى مبتلا گردد که طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از این که به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمى ضعیف شده است (باید فرصت را غنیت شمارد) قبل از این که به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیک به کنارش بیایند و دیده اش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانى اش بنشیند و بینى اش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد (در این هنگام است که) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته ودشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه را که جمع کرده بود بین دیگران تقسیم شده است (در این هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوى قبله خوابانده و لباس هایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایى برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچه اى چانه اش را بسته
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
خطبه بدون الف!!!!! خطبه بى الف گروهى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله دور هم نشسته و از هر درى
و پیراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچه اى مى بندند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مى شود و از خانه پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جایى تنگ و بى آب و علف در کنار خشت هاى چیده شده در زیر سنگ هاى سخت قرار مى دهند و خاک ها و ریگ ها بر او مى ریزند (اکنون) از آنچه مى ترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبرى از وى بیاد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمى گردند و همسر و محبوب او راهى دیگر را در پیش مى گیرند (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بى آب و علف خواهد بود، جسم او مرکز جنب و جوش کرم هاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سینه اش جارى خواهد گشت، خاک قبر، گوشت بدن وى را پراکنده مى کند و خون بدنش را خشک مى کندو استخوانش را مى پوساند و چنین است تا روز محشر. و آنگاه که از قبر، او را بیرون آورده وروح بر پیکر او مى دمند و براى حشر و نشر صدایش مى زنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته مى شود (و مردگان به پا مى خیزند) و باطن هر انسانى آشکار مى شود و هر نبى و صدیق و شهیدى را به صحنه محشر مى آورند و خداوند تواناى داناى بینا خود عهده دار جدایى حق از باطل مى گردد. پس چه بسیار ناله هاى جانسوزى که گریبانگیر او مى شود و حسرتى که وى را به نابودى مى کشاند، در جایگاهى هولناک و دیدگاهى عظیم در حضور پادشاهى بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگى دانا است، در این هنگام است که (از شدت گرماى قیامت) عرقِ سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن باز مى دارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گریه و فریادش گوش فرا نمى دهند و عذر و حجت او را نمى پذیرند، نامه اعمالش بازمى گردد و آنگاه که به کردارهاى زشت خویش مى نگرد و دیده اش به نگاه هاى بدى که کرده شهادت مى دهد و دستش به آنچه که سرسختانه گرفته و پایش به جاهایى که گام نهاده و عورتش به آنچه که انجام داده و پوستش به آنچه که لمس کرده شهادت مى دهند. در این هنگام است که صفحه کردارش آشکار مى شود. آنگاه منکر و نکیر وى را تهدید نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمى دارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین کشیده و روانه دوزخش مى کنند، پس با سختى و شدت بسیار وارد جهنم شده و براى همیشه او را در آتش سوزان به عذاب مى رسانند و جرعه اى از چشمه هاى گداخته جهنم به او مى نوشانند که چهره اش را بریان و پوستش را جدا مى سازد (ملائکه عذاب) با گرزهاى آهنین بر سرش مى کوبند و پوستش که بر اثر سوختن از میان رفته بود بار دیگر تجدید مى گردد (در آنجا) از مأموران دوزخ فریادخواهى مى کند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمى دهند فریاد دلخراش سر مى دهد ولى هیچ نگهبانى پاسخ آنان را نمى دهد ودیگر پشیمانیش سودى به او نمى رساند. از شر هر پایانى به خداوند پناه مى بریم و از او عفو و بخششى را مى طلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش عطا فرموده است و اوست عهده دار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و کسى را که از عذاب خداوند دور کنند وى را در بهشت الاهى جاى داده و در قصرهاى محکم و استوار جاودانه و در اختیارش حوران و خادمان قرار خواهند داد که با جام هایى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمت هاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنیم و چشمه سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانى از مشک و عبیر است خواهد نوشید، وى را پادشاهى و ملکى است جاودانه و شادى و سرورى است که قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شراب هایى خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد. این مقام و منزلت مخصوص کسى است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى کسى است که سرپیچى خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است (و قرآن) سخنى است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویاى داستان کسانى است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظه اى است که به روشنى ذکر شده است و آن کتابى است که روح القدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده نازل نموده است. درود آن ملائکه اى که سفراى بزرگوار و نیکورفتار الهى اند، بر پیامبر باد. پناه مى برم به پروردگار داناى رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او. گریه و زارى کنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زارى بپردازند و دعا کنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من براى خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مى کنم. [آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند]: «آن خانه آخرت را مخصوص کسانى قرار مى دهیم که خواهان برترى و فساد در زمین نباشند و سرانجا
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
م خوش از آنِ تقواپیشگان است».
📚 چند منبع که این خطبه را نقل کرده اند:
شرح ابن ابى الحدید بر نهج البلاغه، ج ۱۹، ص ۱۴۰
بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۳۰۴
سفینةالبحار، ج ۱، ص ۳۹۷
نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج ۱، ص ۸۲.
اما دو کتاب در دسترس براى رجوع و مطالعه:
۱. زندگانى امیرالمؤمنین على علیه السلام، حسین عماد زاده، ج ۲، ص ۹۰
۲. سیماى نهج البلاغه، محمد مهدى علیقلى، صص ۲۶۶ - ۲۵۷
🔺 محاکمه آذری جهرمی خواسته درست و منطقی است که قوه قضائیه باید انجام دهد و نباید اهمال کاری نماید.
@howzehenghelabi