شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
آیا علامه طباطبائی (رض) کوروش هخامنشی را همان ذو القرنین دانسته است؟! (پاسخی به یک ادعا) مشاهده شده
مبالغه نیست. و از همه مطالب غریب تر روایاتى است که علماى یهود که به اسلام گرویدند- از قبیل وهب ابن منبه و کعب الاحبار- نقل کرده و یا اشخاص دیگرى که از قرائن به دست مى آید از همان یهودیان گرفته اند، نقل نموده اند. بنا بر این دیگر چه فائده اى دارد که ما به نقل آنها و استقصاء و احصاء آن ها با آن کثرت و طول و تفصیلى که دارند بپردازیم؟
لا جرم به پارهاى از جهات اختلاف آنها اشاره نموده مى گذریم، و به نقل آنچه که تا حدى از اختلاف سالم است مى پردازیم.
از جمله اختلافات، اختلاف در خود ذو القرنین است که چه کسى بوده. بیشتر روایات بر آنند که از جنس بشر بوده، و در بعضى از آن ها آمده که فرشتهاى آسمانى بوده و خداوند او را به زمین نازل کرده، و هر گونه سبب و وسیله اى در اختیارش گذاشته بود. و در کتاب خطط مقریزى از جاحظ نقل کرده که در کتاب الحیوان خود گفته ذو القرنین مادرش از جنس بشر و پدرش از ملائکه بوده. و از آن جمله اختلاف در این است که وى چه سمتى داشته. در بیشتر روایات آمده که ذو القرنین بنده اى از بندگان صالح خدا بوده، خدا را دوست مى داشت، و خدا هم او را دوست مى داشت، او خیرخواه خدا بود، خدا هم در حقش خیرخواهى نمود. و در بعضى دیگر آمده که محدث بوده یعنى ملائکه نزدش آمد و شد داشته و با آن ها گفتگو مى کرده. و در بعضى دیگر آمده که پیغمبر بوده.
و از آن جمله، اختلاف در اسم او است. در بعضى از روایات آمده که اسمش عیاش بوده، و در بعضى دیگر اسکندر و در بعضى مرزیا فرزند مرزبه یونانى از دودمان یونن فرزند یافث بن نوح. و در بعضى دیگر مصعب بن عبد اللَّه از قحطان. و در بعضى دیگر صعب بن ذى مرائد اولین پادشاه قوم تبعها (یمنىها) که آنان را تبع مىگفتند، و گویا همان تبع، معروف به ابو کرب باشد. و در بعضى عبد اللَّه بن ضحاک بن معد. و همچنین از این قبیل اسامى دیگر که آنها نیز بسیار است.
و از آن جمله اختلاف در این است که چرا او را ذو القرنین خوانده اند؟ در بعضى از روایات آمده که قوم خود را به سوى خدا دعوت کرد، او را زدند و پیشانى راستش را شکافتند پس زمانى از ایشان غایب شد، بار دیگر آمد و مردم را به سوى خدا خواند، این بار طرف چپ سرش را شکافتند، بار دیگر غایب شد پس از مدتى خداى تعالى اسبابى به او داد که شرق و غرب زمین را بگردید و به این مناسبت او را ذو القرنین نامیدند. و در بعضى دیگر آمده که مردم او را در همان نوبت اول کشتند، آن گاه خداوند او را زنده کرد، این بار به سوى قومش آمد و ایشان را دعوت نمود، این بار هم کتکش زدند و به قتلش رساندند، بار دیگر خدا او را زنده کرد و به آسمان دنیاى بالا برد، و این بار با تمامى اسباب و وسائل نازلش کرد.
و در بعضى دیگر آمده که: بعد از زنده شدن بار دوم در جاى ضربتهایى که به او زده بودند دو شاخ بر سرش روئیده بود، و خداوند نور و ظلمت را برایش مسخر کرد، و چون بر زمین نازل شد شروع کرد به سیر و سفر در زمین و مردم را به سوى خدا دعوت کردن. مانند شیر نعره مى زد و دو شاخش رعد و برق مىزد، و اگر قومى از پذیرفتن دعوتش استکبار مى کرد ظلمت را بر آنان مسلط مى کرد، و ظلمت آن قدر خسته شان مى کرد تا مجبور مى شدند دعوتش را اجابت کنند.
و در بعضى دیگر آمده که: وى اصلا دو شاخ بر سر داشت، و براى پوشاندنش همواره عمامه بر سر مىگذاشت، و عمامه از همان روز باب شد، و از بس که در پنهان کردن آن مراقبت داشت هیچ کس غیر از کاتبش از جریان خبر نداشت، او را هم اکیدا سفارش کرده بود که به کسى نگوید، لیکن حوصله کاتبش سر آمده به ناچار به صحرا آمد، و دهان خود را به زمین گذاشته، فریاد زد که پادشاه دو شاخ دارد، خداى تعالى از صداى او دو بوته نى رویانید.
چوپانى از آن نىها گذر کرد خوشش آمد، و آنها را قطع نموده مزمارى ساخت که وقتى در آن مى دمید از دهانه آنها این صدا درمىآمد،" آگاه که براى پادشاه دو شاخ است"، قضیه در شهر منتشر شد ذو القرنین فرستاد کاتبش را آوردند، و او را استنطاق کرد و چون دید انکار مى کند تهدید به قتلش نمود. او واقع قضیه را گفت. ذو القرنین گفت پس معلوم مى شود این امرى بوده که خدا مى خواسته افشاء شود، از آن به بعد عمامه را هم کنار گذاشت.
بعضى گفته اند: از این جهت ذو القرنینش خوانده اند که او در دو قرن از زمین، یعنى در شرق و غرب آن، سلطنت کرده است و بعضى دیگر گفته اند: بدین جهت است که وقتى در خواب دید که از دو لبه آفتاب گرفته است، خوابش را اینطور تعبیر کردند که مالک و پادشاه شرق و غرب عالم مى شود، و به همین جهت ذو القرنینش خواندند.
بعضى دیگر گفته اند: بدین جهت که وى دو دسته مو در سر داشت. و بعضى گفته اند: چون که هم پادشاه روم و هم فارس شد. و بعضى گفته اند: چون در سرش دو برآمدگى چون شاخ بود. و بعضى گفته اند: چون در تاجش دو چیز به شکل شاخ از طلا تعبیه کرده بودند. و از این قبیل اقوالى دیگر.
و از جمله، اخ
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
آیا علامه طباطبائی (رض) کوروش هخامنشی را همان ذو القرنین دانسته است؟! (پاسخی به یک ادعا) مشاهده شده
تلافى که وجود دارد در سفر او به مغرب و مشرق است که این اختلاف از سایر اختلاف هاى دیگر شدیدتر است. در بعضى روایات آمده که ابر در فرمانش بوده، سوار بر ابر مى شده و مغرب و مشرق عالم را سیر مى کرده. و در روایاتى دیگر آمده که او به کوه قاف رسید، آن گاه در باره آن کوه دارد که کوهى است سبز و محیط بر همه دنیا، و سبزى آسمان هم از رنگ آن است. و در بعضى دیگر آمده که: ذو القرنین به طلب آب حیات برخاست به او گفتند که آب حیات در ظلمات است، ذو القرنین وارد ظلمات شد در حالى که خضر در مقدمه لشگرش قرار داشت، خود او موفق به خوردن از آن نشد و خضر موفق شد حتى خضر از آن آب غسل هم کرد، و به همین جهت همیشه باقى و تا قیامت زنده است. و در همین روایات آمده که ظلمات مزبور در مشرق زمین است.
و از آن جمله اختلافى است که در باره محل سد ذو القرنین هست. در بعضى از روایات آمده که در مشرق است. و در بعضى دیگر آمده که در شمال است. مبالغه روایات در این مورد به حدى رسیده که بعضى گفته اند: طول سد که در بین دو کوه ساخته شده صد فرسخ، و عرض آن پنجاه فرسخ، و ارتفاع آن به بلندى دو کوه است. و در پى ریزى اش آن قدر زمین را کندند که به آب رسیدند، و در درون سد صخره هاى عظیم، و به جاى گل مس ذوب شده ریختند تا به کف زمین رسیدند از آنجا به بالا را با قطعه هاى آهن و مس ذوب شده پر کردند، و در لابلاى آن رگ هاى از مس زرد به کار بردند که چون جامه راه راه رنگارنگ گردید.
و از آن جمله اختلاف روایات است در وصف یاجوج و ماجوج. در بعضى روایات آمده که از نژاد ترک از اولاد یافث بن نوح بودند، و در زمین فساد مى کردند. ذو القرنین سدى را که ساخت براى همین بود که راه رخنه آنان را ببندد. و در بعضى از آنها آمده که اصلا از جنس بشر نبودند. و در بعضى دیگر آمده که قوم" ولود" بوده اند، یعنى هیچ کس از زن و مرد آنها نمى مرده مگر آنکه داراى هزار فرزند شده باشد، و به همین جهت آمار آنها از عدد سایر بشر بیشتر بوده. حتى در بعضى «روایات آمار آنها را نه برابر همه بشر دانسته. و نیز روایت شده که این قوم از نظر نیروى جسمى و شجاعت به حدى بوده اند که به هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانى نمى گذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده مى خوردند. و نیز به هیچ کشت و زرع و یا درختى نمى گذشتند مگر آنکه همه را مى چریدند، و به هیچ نهرى برنمى خوردند مگر آنکه آب آن را مى خوردند و آن را خشک مى کردند. و نیز روایت شده که یاجوج یک قوم و ماجوج قومى دیگر و امتى دیگر بوده اند، و هر یک از آنها چهار صد هزار امت و فامیل بوده اند، و به همین جهت جز خدا کسى از عدد آن ها خبر نداشته.
و نیز روایت شده که سه طائفه بوده اند، یک طائفه مانند ارز بوده اند که درختى است بلند. طائفه دیگر طول و عرضشان یکسان بوده و از هر طرف چهار زرع بوده اند، و طائفه سوم که از آن دو طائفه شدیدتر و قوى تر بودند هر یک دو لاله گوش داشته اند که یکى از آنها را تشک و دیگرى را لحاف خود مى کرده، یکى لباس تابستانى و دیگرى لباس زمستانى آن ها بوده اولى پشت و رویش داراى پرهایى ریز بوده و آن دیگرى پشت و رویش کرک بوده است. بدنى سفت و سخت داشته اند. کرک و پشم بدنشان بدن هایشان را مى پوشانده. و نیز روایت شده که قامت هر یک از آنها یک وجب و یا دو وجب و یا سه وجب بوده. و در بعضى دیگر آمده که آن هایى که لشکر ذو القرنین با ایشان مى جنگیدند صورت هایشان مانند سگ بوده.
و از جمله آن اختلافات اختلافى است که در تاریخ زندگى سلطنت ذو القرنین است، در بعضى از روایات آمده که بعد از نوح، و در بعضى دیگر در زمان ابراهیم و هم عصر وى مى زیسته، زیرا ذو القرنین حج خانه خدا کرده و با ابراهیم مصافحه نموده است، و این اولین مصافحه در دنیا بوده. و در بعضى دیگر آمده که وى در زمان داوود مى زیسته است.
باز از جمله اختلافاتى که در روایات این داستان هست اختلاف در مدت سلطنت ذو القرنین است. در بعضى از روایات آمده که سى سال، و در بعضى دیگر دوازده سال، و در روایات دیگر مقدارهایى دیگر گفته شده.
این بود جهات اختلافى که هر که به تاریخ مراجعه نماید و اخبار این داستان را در جوامع حدیث از قبیل الدر المنثور، بحار، برهان و نور الثقلین از نظر بگذراند به آنها واقف مى گردد. (ترجمه ی استاد محمد باقر موسوی همدانی)
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
آیا علامه طباطبائی (رض) کوروش هخامنشی را همان ذو القرنین دانسته است؟! (پاسخی به یک ادعا) مشاهده شده
آیا از نظر علامه طباطبائی (رض) کوروش هخامنشی مصداق ذو القرنین است؟!
علامه طباطبائی (رض) در بخشی از تفسیر خویش به بحث در مورد داستان ذو القرنین می پردازد.ایشان ابتدا چنین می نویسند:
لم یعترض لاسمه و لا لتأریخ زمان ولادته و حیاته و لا لنسبه و سائر مشخصاته على ما هو دأبه فی ذکر قصص الماضین بل اکتفى على ذکر ثلاث رحلات منه ...
الطباطبائى، السید محمد حسین (المتوفى1412هـ)، المیزان فی تفسیر القرآن،ج13،ص378، الناشر: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، الطبعة : الخامسة، 1417هـ .
قرآن کریم متعرض اسم او و تاریخ زندگى و ولادت و نسب و سایر مشخصاتش نشده.البته این رسم قرآن کریم در همه موارد است که در هیچ یک از قصص گذشتگان به جزئیات نمى پردازد. در خصوص ذو القرنین هم اکتفاء به ذکر سفرهاى سه گانه او کرده ... (ترجمه ی استاد محمد باقر موسوی همدانی)
سپس می نویسند:
من هو ذو القرنین؟ و أین سدة؟
للمؤرخین و أرباب التفسیر فی ذلک أقوال بحسب اختلاف أنظارهم فی تطبیق القصة ...
الطباطبائى، السید محمد حسین (المتوفى1412هـ)، المیزان فی تفسیر القرآن،ج13،ص381، الناشر: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، الطبعة : الخامسة، 1417هـ .
ذو القرنین کیست و سدش کجا است؟ [اقوال مختلف در این باره]
مورخین و ارباب تفسیر در این باره اقوالى بر حسب اختلاف نظریه شان در تطبیق داستان دارند ... (ترجمه ی استاد محمد باقر موسوی همدانی)
سپس ایشان به ذکر نام ها و افرادی می پردازند که به عنوان احتمالات مصداقیت ذو القرنین مطرح شده اند.نام هایی که ایشان بدان اشاره می کند از این قرار است:
شین هوانک تی (یکی از پادشاهان چین)
یکی از پادشاهان آشور
فریدون بن اثفیان بن جمشید (پنجمین پادشاه پیشدادیان)
اسکندر مقدونی
یکی از پادشاهان یمن (در مورد نام وی اختلاف شده است)
کوروش هخامنشی
علامه طباطبائی (رض) پس از ذکر نام یا عنوان هر یک از این مصادیق، به ذکر ادله ی قائلین به آن پرداخته و سپس در تمامی آن ها مناقشه کرده و اشکال وارد می کنند.
اما اینجا مهم است تا بدانیم که ایشان در مورد کوروش هخامنشی چه می گوید و آیا خصوصیات وی را منطبق بر ذو القرنین دانسته و این مصداق را می پذیرد یا خیر ؟!
علامه طباطبائی (رض) پس از ذکر ادله ی قائلین به ذو القرنین بودن کوروش (ابو الکلام آزاد) چنین می نویسد:
هذه جملة ما لخصناه من کلامه، و هو و إن لم یخل عن اعتراض ما فی بعض أطرافه لکنه أوضح انطباقا على الآیات و أقرب إلى القبول من غیره.
الطباطبائى، السید محمد حسین (المتوفى1412هـ)، المیزان فی تفسیر القرآن،ج13،ص396، الناشر: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، الطبعة : الخامسة، 1417هـ .
این بود خلاصه اى از کلام ابو الکلام، که هر چند بعضى از جوانبش خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشنتر و قابل قبول تر است. (ترجمه ی استاد محمد باقر موسوی همدانی)
نتایج
الف) از نظر علامه طباطبائی (رض) ذو القرنین پیامبر الهی نیست.
ب) از نظر علامه طباطبائی (رض) وصفیات ابو الکلام آزاد از کوروش هخامنشی صرفا نسبت به سایر گزینه هایی که به عنوان مصداق ذو القرنین مطرح شده اند قابل اعتنا تر و قابل قبول تر است اما ایشان ادله ی ابو الکلام آزاد را نیز همانطور که بدان تصریح کرده اند دارای اشکالاتی می دانند.
ج) حتی اگر علامه طباطبائی (رض) مصداقیت کوروش هخامنشی به عنوان ذو القرنین را می پذیرفت (که چنین نیست) باز هم کلام ایشان مردود بود! چرا که امروزه با ادله ی فراوانی که در دست داریم ادعای ابو الکلام آزاد و سایر موارد مطرح شده از سوی افراد مختلف به راحتی قابل نقدهای محکم است و حتی برخی از باستان گژوهان متعصب نیز به بطلان ادعای ابو الکلام آزاد تصریح کرده و ادله ی وی را نقد کرده اند.
مطالب مرتبط:
1- شاهپور شهبازی (باستان پژوه متعصب و باستان گرا): ادعای ذوالقرنین بودن کوروش هیچ پشتوانه ی تاریخی و باستان شناسی ندارد!
2- شاهپور شهبازی (باستان پژوه متعصب و باستان گرا): اسکندر مقدونی همان ذوالقرنین است نه کوروش هخامنشی!
3- نقد علمی و مختصر ادعاهای بی پایه و اساس ابوالکلام آزاد در مورد ذوالقرنین بودن کوروش هخامنشی از سوی شاهپور شهبازی (باستان پژوه متعصب و باستان گرا)
*آیا علامه طباطبائی، کوروش را همان ذو القرنین دانسته؟! (پاسخی به یک ادعای واهی)*
در سال های اخیر عده ای مغرض با اهدافی مشخص، در پی آن هستند تا این گونه در بین مردم جا بیندازند که علامه طباطبائی، کوروش هخامنشی را مصداق ذو القرنین دانسته!
متاسفانه برخی از عوام نیز این ادعا را باور کرده و از این رو برای کوروش هخامنشی قداست قائل می شوند!
در این یادداشت مختصر، کلام علامه طباطبائی (رض) را به صورت دقیق بررسی کرده و ادعای مورد بحث را راستی آزمایی کنیم.
با مراجعه به تفسیر المیزان و سایر تفاسیر به این سؤال پاسخ خواهیم داد:
آیا کوروش، مصداق ذوالقرنین است؟!
آیا اهل بیت علیهم السلام ذوالقرنین را معرفی کرده اند؟!
علامه طباطبائی (رض) ابتدا چنین می نویسند:
لم یعترض لاسمه و لا لتأریخ زمان ولادته و حیاته و لالنسبه و سائر مشخصاته...
[الطباطبائى، السید محمد حسین، المتوفى1412هـ، المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص378، الناشر: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، الطبعة: الخامسة، 1417هـ]
ترجمه:
«قرآن کریم و روایات متعرض اسم او و تاریخ زندگى و ولادت و نسب و سایر مشخصاتش نشده...» (ترجمه ی استاد محمد باقر موسوی همدانی)
پس مشخص است که اگر ذوالقرنین فرد مشخصی بود خود قرآن یا لااقل ائمه علیهم السلام او را به صورت مصداقی معرفی می کردند.
سپس علامه در ادامه می نویسند:
للمؤرخین و أرباب التفسیر فی ذلک أقوال بحسب اختلاف أنظارهم فی تطبیق القصة...
[الطباطبائى، السید محمد حسین، المتوفى1412هـ، المیزان فی تفسیر القرآن،ج13،ص381، الناشر: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، الطبعة: الخامسة، 1417هـ]
ترجمه:
«مورخین و ارباب تفسیر اقوالى بر حسب اختلاف نظریه شان در تطبیق داستان دارند...» (ترجمه ی استاد محمد باقر موسوی همدانی)
سپس ایشان به ذکر نام ها و افرادی می پردازند که صرفا به عنوان *احتمالات غیرثابت* مطرح شده اند.
نام هایی که ایشان بدان اشاره می کند از این قرار است:
۱• شین هوانک تی (یکی از پادشاهان چین)
۲• یکی از پادشاهان آشور
۳• فریدون بن اثفیان بن جمشید (پنجمین پادشاه پیشدادیان)
۴• اسکندر مقدونی
۵• یکی از پادشاهان یمن (در مورد نام وی اختلاف شده است)
۶• کوروش هخامنشی
علامه طباطبائی (رض) پس از بیان ادله هر یک از این مصادیق، به ذکر ادله ی قائلین به آن پرداخته و سپس در همه آن ها مناقشه کرده و همه را رد می کنند و همه آن ها را نادرست می خوانند.
اما چه مناسب است تا بدانیم که ایشان چگونه تطبیق کوروش هخامنشی بر خصوصیات ذو القرنین را رد می کند.
علامه طباطبائی (رض) پس از ذکر ادله ابوالکلام آزاد هندی به عنوان تنها طرفدار ذو القرنین بودن کوروش، ادله او را این چنین نادرست می خواند:
هذه جملة ما لخصناه من کلامه و هو و إن لم یخل عن اعتراض ما فی بعض أطرافه لکنه أوضح انطباقا على الآیات و أقرب إلى القبول من غیره.
[الطباطبائى، السید محمد حسین المتوفى1412هـ، المیزان فی تفسیر القرآن،ج13،ص396، الناشر: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، الطبعة: الخامسة، 1417هـ]
ترجمه:
«این بود خلاصه اى از کلام ابو الکلام، که هر چند بعضى از جوانبش خالى از اشکالات نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشن تر است.» (ترجمه ی استاد محمد باقر موسوی همدانی)
نتایج:
*الف) از نظر علامه طباطبائی (رض) ذوالقرنین پیامبر الهی نیست و هیچگونه مصداقی قطعی تطبیقی در آیات و روایات وجود ندارد.*
*ب) از نظر علامه طباطبائی، وصفیات ابوالکلام آزاد هندی از کوروش هخامنشی صرفا نسبت به سایر گزینه ها، قابل اعتنا تر است اما این به معنای تائید ادله ی ابوالکلام آزاد توسط علامه طباطبائی نیست بلکه همانطور که بدان تصریح کرده اند این نظریه را دارای اشکالاتی می دانند.*
*ج) حتی فرضا هم اگر علامه طباطبائی (رض) مصداقیت ذو القرنین را می پذیرفت (که چنین نیست) باز هم کلام ایشان مردود بود! چرا که امروزه با ادله ی فراوانی که بدست آوردیم کاملا مشخص شده که ادعای ابو الکلام آزاد کاملا مردود است و حتی برخی از باستان پژوهان متعصب نیز به بطلان ادعای ابو الکلام آزاد تصریح کرده و ادله ی وی را نقد کرده اند.*
مانند:
1- شاهپور شهبازی (باستان پژوه متعصب و باستان گرا): ادعای ذوالقرنین بودن کوروش هیچ پشتوانه ی تاریخی و باستان شناسی ندارد!
اسکندر مقدونی همان ذوالقرنین است نه کوروش هخامنشی!
برای تحقیق بیشتر مراجعه شود به:
مجموعه مقالات نقد علمی ادعاهای بی پایه و اساس ابوالکلام آزاد در مورد ذوالقرنین از سوی شاهپور شهبازی
نتیجه:
کوروش هرگز ذوالقرنین نبوده و هیچ دانشمندی و بزرگ ایرانی کوروش را ذوالقرنین ندانسته بلکه یک هندی بنام ابوالکلام در زمان پهلوی ادعا کرد که ذوالقرنین همان کوروش است.
چگونه ممکن است کوروش فرد مورد احترامی نزد ایرانیان باشد ولی در هیچ یک از آثار ادبی بزرگان ادبیات فارسی مانند حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا و ... هیچ نامی از او نباشد؟!
چگونه ممکن است کوروش نزد ایرانیان محترم باشد ولی هیچ یک از شاهان پهلوی، قاجار، صفوی و ... نام فرزندانشان را کوروش ننامیده باشند؟!
چگونه ممکن است ذوالقرنین همان کوروش باشد ولی بزرگترین دانشمندان نامی ایران مانند: طبری، میبدی، شیخ طبرسی، ابولفتوح رازی، امام فخر رازی، بیضاوی و ... در تفاسیر و کتاب های خود حتی یک خط درباره کوروش نیاورده باشند؟! بلکه همگی اسکندر یا افراد دیگر را به عنوان تطبیق برای ذوالقرنین بررسی کرده اند.
ابن خلدون مفسر بزرگ قرآن، ذوالقرنین را به صورت کاملا قطعی اسکندر می داند. (مقدمه ابن خلدون، ترجمه گنابادی 1/146)
از میان مفسران اهل سنت امام فخر رازی مستدل تر و منطقی تر از دیگران اسکندر را ذوالقرنین می داند!
مونتگمری وات (اسلام شناس و قرآن پژوه) می نویسد:
«هم بسیاری از مفسران مسلمان و هم محققان غربی بر آنند که مراد از ذوالقرنین، همان اسکندر کبیر است» (دائره المعارف اسلام، طبع دوم)
ابوعلی سینا وقتی اسکندر مقدونی را وصف میکند، او را به نام اسکندر ذوالقرنین مینامد.
فخر رازی هم در برداشت بزرگ خود بر این دیدگاه پافشاری دارد و خلاصه آنچه گفته این است که:
«قرآن دلالت میکند بر اینکه سلطنت این مرد تا اقصی نقاط باختر، و اقصای خاور و جهت شمال گسترش یافته، و این به راستی همان معموره آن روز زمین است، و همانند چنین پادشاهی باید نامش جاودانه در زمین بماند...
پس وارد شام شد و از آنجا به قصد سرکوبی بنی اسرائیل به طرف بیت المقدس رفت، و در قربانگاه (مذبح) آنجا قربانی کرد، پس متوجه جانب ارمینیه و باب الابواب گردید، عراقی ها و قطبی ها و بربر خاضعش شدند، و بر ایران مستولی گردید، و قصد هند و چین نموده با امت های خیلی دور جنگ کرد، سپس به سوی خراسان بازگشت و شهرهای بسیاری ساخت، سپس به عراق بازگشته در شهر «زور» و یا رومیه مدائن از جهان برفت، و مدت سلطنتش دوازده سال بود.»
متوجه می شوید که چون اسکندر یهود را کوبیده، بنابراین یهود دشمن اوست و به همین دلیل است که سعی می کند اسکندر را بدنام کند.
ابوریحان بیرونی هم نقل های معتبرتر را در کتابش آورده که اسکندر را ذوالقرنین می خواند...
خلاصه آن که هیچ یک از مفسران و عالمان شیعه یا سنی اسلامی در هیچ یک از ادوار سابق یا حاضر، کوروش را ذوالقرنین نخوانده جز یک نفر هندی به نام ابوالکلام و آن هم در دوره پهلوی و او تنها کسی است که این ادعا را کرده و علامه طباطبايى نیز دعای او را مانند سایر ادعاها صرفا نقل کرده.
اما مهمترین نکته این که در روایات هیچ تطبیقی بر این که ذوالقرنین کدام پادشاه معروف بوده، اصلا وجود ندارد و خود این نشان می دهد تطبیق ذوالقرنین بر تمامی مصادیق احتمالی کاملا خطاست.
اگر مصداق تطبیقی برای ذوالقرنین وجود داشت، حتما خود قرآن یا مفسران اصلی قرآن یعنی اهل بیت علیهم السلام، او را قطعا به صورت مصداقی برای ما معرفی می کردند.
✍ج.م صادق حقگو
❌ سی سال پیش آقا به حزب الله و نخبگان و دلسوزان فرمان دادند که برای تحقق #تحول_دستگاه_امامت_جمعه فکر کنید و با شجاعت اقدام کنید و به این میدان وارد بشوید- اما تقریبا همه خواب بودیم و بی تفاوت از کنار فرامین آقا رد شدیم و قدرت طلبان اصولگرا نیز با سوء استفاده از کند فهمی بخشی از جریان انقلاب تاکنون مانع تحقق کامل دولت اسلامی مد نظر آقا شده اند...
امیدوارم امروز بیدار شده باشیم...
🌕 امام خامنه ای:
من از همه ی آقایان ، بخصوص کسانی که صاحب فکر نو و ابتکاری و جرأت اقدام در گشودن راه های ناگشوده هستند ، خواهش می کنم که سعیمان بر این باشد که به طور دائم و روز به روز ، این مجموعه ی سراسری کشور را تکامل ببخشیم.
اگر ما قانع باشیم که همانطوری که ده سال پیش نمازهای ما برگزار میشد، حالا هم برگزار بشود، غبن است؛ «من استوی یوماه فهو مغبون»(1). قاعدهی هر کار مستمر، بخصوص وقتی وظیفهی بزرگی برعهده دارد، این است که به طور دایم در حال تحول و پیشرفت باشد.
این مجموعه (دستگاه امامت جمعه) با این مسئولیت ، باید در حال پیشرفت و تحول باشد؛ راهش را پیدا کنید. چگونه تحول ایجاد خواهد شد؟ ابزارش چیست؟ ما باید چه کار کنیم؟ شما باید چه کار بکنید؟ باید این ها را فکر کنید.
۲۵ شهریور ۱۳۷۰ در دیدار ائمهی جمعهی سراسر کشور
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2488
💠 اصحاب انقلاب:
@a_enghelab
*نظر شهید مطهری درباره کوروش*
در کتاب های تاریخ خودمان نوشته بودند کوروش چه مرد بزرگ و بزرگواری بوده اما...
شهید مطهری درباره موضوع آزادی عقیده میفرماید:
لازم است درباره دو نوع آزادی که مایه اشتباه کاری و مغلطه شده، توضیح داده شود:
*فرق است میان آزادی تفکر و آزادی عقیده*
آزادی تفکر ناشی از همان استعداد انسانی بشر است که میتواند در مسائل بیندیشد این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است اما آزادی عقیده، خصوصیت دیگری دارد. میدانید که هر عقیده ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست منشا بسیاری از عقاید، یک سلسله عادتها و تقلیدها و تعصبها است عقیده به این معنا نه تنها راه گشا نیست که به عکس نوعی انعقاد اندیشه بحساب میاید یعنی فکر انسان در چنین حالتی، به عوض اینکه باز و فعال باشد بسته و منعقد شده است و در اینجا است که آن قوه مقدس تفکر، بدلیل این انعقاد و وابستگی، در درون انسان اسیر و زندانی میشود آزادی عقیده در معنای اخیر نه تنها مفید نیست، بلکه زیانبارترین اثرات را برای فرد و جامعه بدنبال دارد
آیا در مورد انسانی که یک سنگ را میپرستد باید بگوئیم چون فکر کرده و بطور منطقی به اینجا رسیده و نیز به دلیل اینکه عقیده محترم است، پس باید به عقیده او احترام بگذاریم و ممانعتی برای او در پرستش بت ایجاد نکنیم؟ یا نه، *باید کاری کنیم که عقل و فکر او را از اسارت این عقیده آزاد کنیم؟ یعنی همان کاری را بکنیم که ابراهیم خلیل الله کرد*
شهید مطهری در ادامه به داستان بت شکنی حضرت ابراهیم و پاسخ ایشان به اعتراض مردم بت پرست شهر اشاره می کند:
ابراهیم خطاب به آن ها گفت شما چرا مرا متهم میکنید؟
مجرم واقعی همین بت بزرگ است که زنده مانده مردم در جواب گفتند که از او این کارها ساخته نیست پاسخ داد که چطور است کار زد و خورد از او ساخته نیست ولی اینکه حاجتهائیرا که انسانها در آنها در مانده اند برآورده کند، از او ساخته است؟ در اینجا قرآن اصطلاح بسیار زیبائی بکار می برد، می گوید:
«فرجعوا الی انفسهم»
این مناظره سبب شد که اینها بخود بازگردند.
از نظر قرآن، خود واقعی انسان عقل و اندیشه ناب و خالص و منطق صحیح اوست قرآن میگوید اینها از خودشان جدا شده بودند، این تذکر سبب شد که دوباره سوی خود باز گردند و خود را در یابند حالا کار حضرت ابراهیم را چگونه باید تفسیر کنیم؟
آیا کاری که ابراهیم کرد بر خلاف آزادی عقیده- بمعنای رایج آن که میگویند عقیده هر کس باید آزاد باشد- بود، یا آنکه در خدمت آزادی عقیده بمعنای واقعی آن بود؟ اگر حضرت ابراهیم می گفت چون این بت ها مورد احترام میلیونها انسان هستند، پس من هم به انها احترام میگذارم، یعنی درست همان چیزی را ابراز میکرد که اکنون عقیدهای بسیار رایج است، آیا کار درست و صحیحی انجام داده بود؟ از نظر اسلام این اغراء به جهل (کشانیدن به جهل) است نه خدمت به آزادی در تاریخ اسلام نیز میبینیم درست نظیر کار ابراهیم را پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در فتح مکه انجام داد آن حضرت به بهانه آزادی عقیده، بت ها را باقی نگذاشت به عکس دید این بت ها عامل اسارت فکری مردمند و صدها سال است که فکر این مردم اسیر این بتهای چوبی و فلزی و شده است، این بود که بعنوان اولین اقدام بعد از فتح، تمام آنها را در هم شکست و مردم را واقعا آزاد کرد.
شهید مطهری سپس این شیوه را با رفتار پادشاه وقت انگلستان مقایسه می کند، "وقتی که او برای دیدار از هندوستان به آنجا رفته بود در هندوستان جزء برنامه سفرش، بازدید از یک بتخانه گنجانده شده بود.
خود مردم هند وقتیکه میخواستند داخل صحن بتخانه شوند، کفشهای خود را میکندند، اما او بنشانه احترام بیش از حد، هنوز به صحن نرسیده کفشهایش را کند و بعد هم از همه مؤدب تر در مقابل بتها ایستاد در تفسیر این حرکت عده ای ساده اندیش میگفتند ببینید نماینده یک ملت روشنفکر چقدر به عقاید مردم احترام میگذارد غافل از اینکه این نیرنگ استعمار است استعماری که میداند که همین بتخانه هاست که هند را به زنجیر کشیده و رام استعمارگران کرده است اینگونه احترام گذاشتنها، خدمت به آزادی و احترام به عقیده نیست، خدمت به استعمار است ملت هند اگر از زیر بار این خرافات بیرون بیاید که دیگر باج به انگلیسیها نخواهد داد"
مثال دیگر استاد مطهری کوروش است:
در کتابهای تاریخ خودمان نوشته اند کوروش چه مرد بزرگ و بزرگواری بوده که وقتی به بابل رفت و آنجا را فتح کرد تمام بتخانه ها را محترم شمرد از نظر یک فاتح که سیاست استعمارگری دارد، این کار، امری عادی و یک نقشه معمولی است ولی از نظر بشریت چطور؟
آیا خود جناب کوروش به آن اعتقاد داشت؟ یقینا نه.
اما کوروش فکر میکرد این اعتقاد که مردم را در بیخبری نگاه داشته عامل خوبی برای در بند ماندن آنهاست این بود که دست به ترکیب آنها نزد
منبع:کتاب آینده انقلاب اسلامی
دو تاریخ، دو متن، دواستدلال مقابل هم، یک نتیجه
بخونید ولی خداییش نخندید 😂
#واکسن پرستی و #تناقض گویی!!!
@hzamanim
📌جهانِ پساکرونا👇
🌐 @jahanepasakorona
⭕️ در شهری مثل قم که استقبال از #واکسن به کمترین میزان رسیده است میزان فوتی ها هم کمترین است...
👌تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
📌جهانِ پساکرونا 👇
🌐 @jahanepasakorona
◾️ارتحال جناب حجة الاسلام و المسلمین سید ابراهیم میرباقری (برادرِ بزرگِ استاد سید محمدمهدی میرباقری) را خدمت استاد گرامی و سایر بازماندگانِ آن مرحوم، تسلیت عرض میکنیم. از خداوند متعال برای آن بزرگوار، رضوان و غفران الهی و برای بازماندگان، صبر و اجر الهی مسئلت داریم.
☑️ @mirbaqeri_ir
♻️ آقای جبلی! ۳۰ نفر در حاشیه نماز جمعه تهران علیه تصمیمات شورای سیاستگذاری ائمه جمعه تجمع کردند اخبار صدا و سیمای تحت الامر شما به خوبی و به درستی خبر این تجمع اندک را منعکس نمود.
اما هزاران نفر در سراسر کشور علیه اجباری بودن #واکسن تجمع کردند تا کی قرار است صدا و سیما سکوت کند؟
📌جهانِ پساکرونا👇
🌐 @jahanepasakorona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸تیزر قسمت اول سلسله جلسات «گفتمان ناب»
🔹قسمت اول این مجموعه با محوریت کتاب «نظریه حکومت در اسلام» میباشد.
💠مجموعه برنامه گفتگویی «گفتمان ناب» به بررسی آثار مکتوب آیت الله اراکی میپردازد؛این برنامه قرار است انشاءالله به صورت دوهفتگی در سایت رسمی معظمله و کانال های وابسته آن بارگذاری شود.
#آیت_الله_اراکی #گفتمان_ناب #کتاب
🔻کانال رسمی آیت الله اراکی:
🆔@mohsenaraki_ir
رفقای حزب اللّهی!
ناظر به نشر مستمر و پیگیرانه این گونه اخبار از رسانه ی روباه پیر نظری ندارند؟
#واکسن
📌جهانِ پساکرونا 👇
🌐 @jahanepasakorona
🔺 حکومت دیکتاتوری پزشکی در ایران
#واکسن
📌جهانِ پساکرونا 👇
🌐 @jahanepasakorona
⚡️رسانه ی خیرخواه سعودی (!)
#واکسن
📌جهانِ پساکرونا👇
🌐 @jahanepasakorona
13.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برخی بزرگواران هستند که این 👆 کلیپ رو بزرگترین دلیل خطرناک بودن #احمدی_نژاد می دانند!
👈اونا میگن چون اسرائیل از احمدی نژاد تعریف کرده، پس قطعا احمدی نژاد کارش مشکل داره!
🧐اما الان نظری ندارند که تمام دشمنان ما از اجرای طرح واکسن زدن ایران ابراز خوشحالی رسمی دارند؟!
یا وزارت بهداشت ما نمره اول پیروی سازمان جهانی بهداشت شده و صدا و سیمای ما همنوا با بی بی سی، من و تو، اینترنشنال و ... تبلیغ واکسن می کند و بر طبل کروناهراسی می نوازد؟!
همزمان با سانسور مخالفان واکسن توسط توئیتر و فیس بوک و ...، رسانه های داخلی ما هم مجبور به سانسور اخبار مخالفان شده اند و حق پخش اخبار مخالفان را ندارند؟!؟!
یا بی بی سی از اجرای طرح واکسن اجباری ایران آنطور تمجید و تعریف میکند؟!
اصلا در اوج تحریم ها، چی شده که غربی ها واکسن مجانی بدون محدودیت هدیه می دهند؟!
چرا این همه واکسن زدن ایرانی ها برایشان مهم شده؟!
چرا چینی ها و روس ها و اروپایی ها، هنوز واکسن زدن را به مردم خودشان تمام نکرده، برای واکسن زدن ایرانی ها تلاش می کنند؟!؟!
اصلا چطور شده اینطور در بحث واکسن با دشمنانمان هم عقیده و بلکه پیشتاز شده ایم؟!
اصلا چطور برای کسی که قبلا کرونا گرفته و بدنش با ویروس قوی و واقعی آشنا شده، لازمه باز توسط واکسن ویروس ضعیف شده به بدنش تزریق شود؟!
اگر با آشنایی بدن با ویروس مقاومت ایجاد می شد که فرد مبتلا دوباره نباید مبتلا می شد.
مگر خودشان نگفتند که کرونا گرفته ها دوباره کرونا می گیرند؟!
بنابراین واکسن زدن بیهوده است!
آن هم واکسنی که نمی تواند تا اتمام واکسینه شدن همه مردم، موثر باشد.
#گزارش_روز
چه کسی به آیت الله ها حمله میکند؟
🔺همه چیز از آنجا شروع شد که آیت الله صافی گلپایگانی گفت : گرانی ها برای مردم طاقت فرسا شده و اینکه با بسیاری از کشور ها قهر باشیم به ضرر مردم است.
🔺وبسایت رجا نیوز در واکنش به این حرف آیت الله صافی نوشت:" امروز لباس حمایت از مردم به تن این افراد زار میزند."
🔺بعد از این خبرها، آیت الله علوی بروجردی هم در حمایت از آیت الله صافی گفت: " تعرض کرده اند که چرا گفته اید با دنیا قهر باشیم ،انتظار دارید هر مسئولی (منظور ابراهیم رئیسی) آمد، ایشان تعریف و تمجید کند؟ "
🔺رجا نیوز، به آیت الله علوی بروجردی هم حمله کرد: "جنابعالی چنان از استقلال حوزه حرف میزنید که فراموش کردید حمایت های جمهوری اسلامی باعث احیای حوزه علمیه شده است."
🔺آیت الله حسینی بوشهری هم از آیت الله صافی حمایت کرد، رجا نیوز به ایت الله بوشهری هم حمله کرد.
🔺رجا نیوز خطاب به بوشهری : "در این کشور سالهاست انقلاب شده و مقام عظمای ولایت وظیفه تبیین خطوط کلی نظام را دارد ، بقیه در هر جایگاهی باید پیروی کنند، نظام اسلامی به تصمیم گیران متعدد نیاز ندارد."
👈رجا نیوز یک وبگاه خبری اصولگراست که مواضع تندی دارد، مسئول وبسایت رجانیوز که در دو روز به سه آیت الله حمله کرده میثم نیلی ست، او برادر مقداد نیلی است.( مقداد نیلی داماد رئیس جمهور ابراهیم رئیسی ست.) #سیاسی
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...
اعتماد آنلاین ی لیستی از دامادهای معروف نظام رو منتشر کرده.
گفته چرا احمدی نژاد نباشه؟
بنویسیم قرار بود اینطوری بشه، نشد :)
آقا بخدا منم قرار بود رهبر بشم بدلیل اعتراضات نشد 🥲
🚩 @Khakriiiz