15.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️نقد افراطگرایی در تشیع/
بخش اول: اثبات اِسمِ ولایت و فاصلهگرفتن از رَسمِ ولایت
حدود یک ماه پیش قرار بود مباحثه و گفتگویی درباره عملکرد جریانهای تندرو و افراطی شیعه و خصوصا جریان شیرازی در رادیو جوان(برنامه جوانشهر) صورت بگیرد، با کمک یکی از دوستان، شماره آقای نعمت اللهی مدیر شبکه مرجعیتِ آقای شیرازی را به دست آورده و به مسئولین برنامه دادم، اما ایشان خودشان حاضر به شرکت در برنامه نشدند و آقای محمدعلی شریعت زاده را به عنوان نماینده خودشان معرفی کردند.
هنگامی که برنامه آغاز شد، آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد. بنده نیز سعی کردم بحث را کمی کلیتر از جریان شیرازی مطرح کنم، هرچند یک باری هم که اسم آقای سیدصادق شیرازی را آوردم، در تدوین برنامه حذف شده است.
سعی میکنم در چند پست گزیدههایی از صحبتهایم را اینجا منتشر کنم.
فیلم کامل برنامه در سایت رادیو جوان ببینید: http://radiojavan.ir/ProgramHome/?m=039130
.........
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡️نقد افراطگرایی در تشیع/ بخش اول: اثبات اِسمِ ولایت و فاصلهگرفتن از رَسمِ ولایت حدود یک ماه پیش
پس از توضیحی که درباره کلیپ برنامه جوان شهر داشتم، عدهای با آقای شریعتزاده تماس گرفتهاند و ایشان گلایه کردهاند که نماینده جریان شیرازی در آن برنامه نبودهاند. توضیحی را دراینرابطه بیان کنم:
اینکه جناب شریعت زاده خود را نماینده شیرازی نمیدانست مطلبی که از فحوای کلام بنده نیز قابل برداشت است چون گفتم: "آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد."(که این موضوع همان سخن و ادعای آقای شریعتزاده است)
جناب شریعتزاده خودشان بعد از جلسه میگفتند که وقتی آقای نعمت اللهی-مدیر شبکه مرجعیت بیت شیرازی- به من زنگ زدند تعجب کردم که چرا به من میگوید در این برنامه شرکت کن. تهیهکننده برنامه رادیو جوان نیز با او بحث کردند که ما موضوع برنامه را به شما گفتیم و شما را به عنوان موافق معرفی کردیم.(چون برنامهی جوانشهر به صورت مناظرهای است و باید یک موافق و یک مخالف داشته باشد)
به هرحال آنچه من به آن پرداختم موضوع این برنامه(مناظرهای بودن آن، با حضور موافق شیرازی و مخالف آن) و مقدماتی بود که برای تدارک دیده بودند. (تماس با بیت شیرازی و رسیدن به آقای شریعتزاده)
از این گذشته در توضیح بنده نیز آمده بود که به خاطر عدم دفاع آقای شریعت زاده از جریان شیرازی، بنده به موضوع نقد عملکرد این جریان ورود نکردم و صحبتهایم را به صورت کلی درباره نقد افراطگرایی مذهبی مطرح کردم که در اینجا نیز آقای شریعتزاده مخالفت جدی با من نداشت.
حاصل سخن اینکه: من نگفتم آقای شریعت زاده به عنوان نماینده شیرازی در مقابل بنده شکست خورد یا مسکوت شد، بلکه گفتم:
۱.ایشان به عنوان نماینده شیرازی معرفی شده بود(که حرف خلاف واقعی نیست)
۲. گفتم: "آقای شریعتزاده با بیشتر سخنان و مواضع بنده موافق بودند و عملا گفتگوی چالشی با حضور موافق و مخالف در جلسه به وجود نیامد."(که این موضوع همان سخن و ادعای آقای شریعتزاده است)
البته جناب شریعتزاده در کلیپی صوتی اعلام کردهاند که اندیشههای بنده را تفریطی میداند و با آنها مخالف است. این موضوع جای تعجب دارد چون ایشان در آن جلسه فرصت داشتند به نقد نظرات بنده بپردازند و جوابش را بشنوند، اما چرا حالا مدعی شدهاند؟!
.............
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی ✍مهدی مسائلی مسلما از دید هرکسی که به
⚡ از شیعه شدن تا شیعهسازی
✏مهدی مسائلی
🔸 پس از انتشار نوشتار "نقدی بر شیعهسازی اهلسنت" که در آن به تعدادی از روایات اهلبیت(ع) استناد کرده بودم، عدهای بدون توجه به استدلالهای برگرفته از این روایات، درصدد برآمدند که تعارضی میان این روایات و تمام آیات و روایاتِ تبلیغ دین، دعوت به حق و امر به معروف ایجاد کنند.
اخیرا نیز با همین رویکرد یادداشتی با عنوان "دعوت به تشیع آری یا خیر؟" در سایت مباحثات منتشر شد. در ادامه مختصرا چند نکتهای را دراینباره بیان میکنم:
🔹 بحث ما عدم تبلیغ دین یا مذهب نیست بلکه بحث بر سر چگونگی تبلیغ دین و مذهب است. پس اینکه وی کوشیده تا میان سخنان و استدلالهای بنده و "مجموعه آیات و روایات امر به معروف، تبلیغ دین، هدایت و احیاء مردم" تعارض ایجاد کند، ناشی از آن است که روش تبلیغ دین و مذهب را منحصر در مجادلههای مذهبی میبینند.
🔹 پیش از این بنده در یادداشتی بیان کردم که مسلما از دید هرکسی که به مذهبی اعتقاد و پایبندی دارد، آن مذهب بر حق است و پذیرش آن مذهب توسط سایرمسلمانان و افزون شدن پیروانش امری مطلوب است. اما شیعه شدن یکطرف سکهی است و شیعه کردن روی دیگر آن. تلاش برای شیعهسازی اهلسنت به صورت یک پروژه یا رویهی تبلیغی، مفاسد اجتماعی و مذهبی بسیاری دارد که به بیان آنها پرداختم.
🔹 قرآن کریم روش دعوت به حق را به ما آموخته است، قرآن گفتگو با ادیان الهی را با مجادله بر اختلاف ادیان آغاز نمیکند و خواستار دستکشیدن آنها از دینشان نمیشود، بلکه آنها را به اشتراکات میان ادیان الهی ارجاع میدهد و میفرماید: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ...؛ بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد»(آل عمران/64)
خداوند ما را از مجادله با اهلکتاب جز بر طریق احسن منع میکند و میفرماید:«وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند.» و بلافاصله مجادله احسن را بر اساس نزدیک کردن ادیان معرفی میکند نه گفتگو بر محور اختلافات؛ و میفرماید: «بگویید ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده است ایمان داریم، معبود ما و شما یکی است، و در برابر او تسلیم هستیم»(عنکبوت/46)
🔹 نویسنده این یادداشت بدون آنکه به بررسی سند احادیث باب «تَرْكِ دُعَاءِالنَّاسِ» بپردازد، سند آنها را ضعیف قلملداد می کند، در حالیکه این باب هفت حدیث دارد که شش حدیث آن صحیح و موثق هستند. افزون بر این، روایاتی بسیاری در کتابهای روایی وجود دارد که بنده در مقام گردآوری همه آنها نبودم.
🔹 نویسنده درصدد برآمده توجیهاتی برای این روایات بیان کند، از جمله اینکه میگوید:«مقصود دعوتی است که سبب جدال و در نهایت ایجاد کینه توزی با شیعیان گردد» سؤال این است که در چه صورتی دعوت شما به دعوت به تغییر مذهب اهلسنت سبب جدال و در نهایت ایجاد کینه توزی با شیعیان نمیشود؟! سؤالی برعکس بپرسیم، آیا شما اجازه میدهید در شهر قم یا اصفهان یا تهران و... علمای اهلسنت با حفظ احترام و متانت برای تغییر مذهب شیعیان اقدامی داشته باشند؟! آیا صرف تلاش برای تغییر مذهب، مخاصمه و نفرتمذهبی را افزون نمیکند؟!
🔹 نویسنده بدون بررسی راویان و مکان و زمان بیان روایات مورد نظر، احتمال تقیه را در مورد آنها مطرح میکند، حمل کردن روایات ناهیهی اهلبیت(ع) بر تقیه یکی از توجیهاتی است که تنها بحث مورد نظر ما با آن روبرو نیست، بلکه در زمان اهلبیت(ع) نیز غالیان روایات نهی از خداباوری ائمه(ع) و تکفیر غلات را حمل بر تقیه میکردند.
🔹 نویسنده میگوید که: «دعوت به توحید و نبوت بدون ولایت که دعوت به حق وهدایت نیست.» برای بطلان این نظر یک سؤال میپرسم، چگونه است که خداوند اهلکتاب را قبل از پذیرش اسلام، دعوت به توحید میکند و میفرماید:«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ ...» آیا اهلکتاب معتقد به ولایت امام علی(ع) بودند؟!
🔹 نویسنده اتهام تضعیف تشیع و تقویت جبهه باطل را به بنده نسبت داده و من را از گناه اضلال مردم برحذر داشته است. بنده نیز این هشدار را به ایشان میدهم که هر تبلیغی، تقویت تشیع نیست، طبق فرمایش ائمه(ع) بعضی از دوستان چنان ضربهای به مکتب اهلبیت(ع) میزنندکه خسارتش از ناصبی سرکشی که به جنگ آنها آمده، بیشتر است و گناه بعضی از این اظهار دوستیها بالاتر از امامکُشی است.
🔸 مشاهده متن کامل یادداشت:
http://mobahesat.ir/23180
🔻🔻🔻
@azadpajooh
⚡️پروژه جدید نفرتپراکنی مذهبی در دنیای اسلام/بررسی بستر ساخت فیلم سیدة الجنة
✍مهدی مسائلی
چند روزی است که کلیپ پیشنمایشِ فیلم سیدة الجنة(بانوی بهشتی) در فضای مجازی منتشر شده است. چند سال پیش یاسرالحبیب در لندن با کمک شبکه ماهوارهاش یعنی فدک،جمعآوری هزینههای این فیلم را آغاز کرد و حالا بزودی این فیلم به نمایش گذاشته میشود. در آن زمان، بسیاری از علما درباره ساخت این فیلم هشدار دادند و آن را در ادامهی پروژه نفرتپراکنی مذهبی یاسرالحبیب دانستند. اقدامات این روحانی کویتی مقیم لندن که از بستر بیت شیرازی برخواسته است، تاکنون ضربههای بزرگی به گفتمان تبلیغی تشیع زده و در هنگامه تحولات مهم دنیای اسلام، همچون بیداری اسلامی و عربی، فضاسازی علیه تشیع را وارد فازهای بیسابقهای کرد. او با انتشار کتابی با عنوان زشت و ناپسند «الفاحشة الوجه الآخر لعائشة» نسبتهای ناروایی را به عایشه همسر پیامبر(ص) بیان کرد. محتوای این کتاب مورد نقد تعدادی از علمای شیعه قرار گرفت ولی او ناقدین نظرات خود را منحرف و غیرمحقق اعلام کرد. اما این کتاب برای خوانده شدن نوشته نشده بود بلکه فقط عنوان آن برای فتنهگری بیسابقه در دنیای اسلام کافی بود. وی با استمرار حرکت خود، اقدام به برپایی مراسمهای جشن در سالروز وفات عایشه نمود و این برنامهها را بهصورت زنده از شبکهٔ ماهوارهای خود منتشر ساخت. تهمتهای زشت یاسرحبب علیه عایشه، اتهامهای متعصبین سنی را علیه شیعه وارد ابعاد جدیدی کرد. آنها میگفتند شیعه با پیامبر(ص) نیز دشمنی دارد، زیرا بدنام کردن همسر، در واقع بدنام کردن شوهر است و هدف این تهمتها خدشه وارد کردن به پیامبر(ص) است. عایشه در میان اهلسنت یکی از برترین زنان اسلامی به شمار میآید و چنین اتهام زشتی به وی، احساسات اهلسنت را بهگونهای برمیانگیزد که تعقل را از بعضی از آنها در قضاوت تشیع و رویارویی با شیعیان سلب میکند. این موضوع در کشته شدن فجیع حسن شحاته در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳ (۲ تیر ۱۳۹۲) در مصر جلوه خاصی داشت. در همان سال شبکهٔ ماهوارهای فدک در مصاحبهای زنده با حسن شحاته، پرسشها را بهگونهای مطرح نمود که وی به عایشه توهین و فحاشی کرد. انتشار فیلم سخنان توهینآمیز حسن شحاته در فضای مجازی موجب شد تا بعضی از اهل سنت مصر به منزل وی یورش برند و او و همراهانش را به وضع فجیعی به قتل برسانند.
حقیقت اینکه برای بسیاری از مردم عادی و حتی علمای اهلسنت یاسرحبیب با پوشش لباس روحانیت، همچون نماینده تفکر شیعه جلوهگر میشود و آنها شناختی نسبت به جریانهای افراطی موجود در شیعه ندارد، همچنانکه بسیاری از شیعیان نیز شناخت تفکیکی میان اهلسنت ندارد. براین اساس اقدامات یاسرحبیب خسارتهای زیادی به گفتمان تشیع وارد کرد و موجب تقویت جبههٔ جریانهای تکفیری علیه مکتب اهلبیت(ع) شد. چنانچه رسانههای عربستان اظهارات شیخ عبدالعزیز آلشیخ مفتی اوّل سعودی را منتشر ساختند که در دیدار خود با ائمهی جمعه و جماعات مساجد عربستان سعودی گفته بود:«بعد از اسائهی ادب یاسر الحبیب به امالمؤمنین عایشه، انتشار مذهب تشیع در کشورهای عربی و اسلامی متوقف شده است سخنان یاسر الحبیب، روحانی شیعه کویتی باعث شد تا بسیاری از اهلسنت که تمایلی به تشیع داشتند، از مسیر خود برگشته و راه قدیم را برگزینند.» (https://www.alanba.com.kw/ar/newspaper/140378/30-09-2010)
همچنین شیخ عدنان عرعور از مبلغان معروف جریان وهابیت تکفیری، در یک برنامهی تلویزیونی سوگند یاد کرد که خدمت یاسر الحبیب به وهابیت و این جریان، بیش از خدمت تمام مبلغان وهابی ازجمله خودش بوده است.(ببینید:https://eitaa.com/azadpajooh/138)
به هرحال، انتشار این فیلم با زاویه دید و حکایت یاسرحبیب از اختلافات شیعه و سنی، گامی دیگر در مسیر نفرتپراکنی مذهبی در امت اسلامی است که منفعت آن بیشتر برای دشمنان تشیع است و در بستر آن، تنزل و افول گفتمان دینی به فرقهگرایی سرعت و شدت بیشتری پیدا میکند.
.........
https://eitaa.com/azadpajooh
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️شیخ عرعور مبلغ جریانهای تکفیری:
خدمتی که یاسر حبیب به اهلسنت [اما در واقع وهابیت] کرد هیچ کدام از مبلغین بزرگ [وهابی] نکردند!
⚡️یاسر حبیب: ما به امر مرجعیت شیرازی هستیم
.........
https://eitaa.com/azadpajooh
⚡️از وحدتستیزی تا نفی عدالت و حقوق انسانی
✍مهدی مسائلی
اخیرا سخنانی از یک روحانی شیعه در شبکههای اجتماعی منتشر شده که وی سُنیهراسی را محور حمله به وحدت اسلامی قرار میدهد و از مسئولین میخواهد که شعار وحدت را کنار بگذارند و بر اهلسنت سخت گرفته و حتی حقوق شهروندی آنها را نادیده بگیرند.
سخنان وی پر از گزارشها و ادعاهایی نادرست و بیپایهای است که بیان آن توسط طلبهای مبتدی نیز عجیب است، چه برسد به کسی برای او لقب "آیت الله" بکار میبرند و مدعی برپایی درس خارج فقه و اصول است.
وی در این سخنان مدعی میشود که هر وقت شیعه تقریب و وحدت را مطرح کرده، بازنده بوده است. ادعای خسارت شیعه از وحدت، ادعایی است که برعکسِ آن توسط مبلغین وهابی مطرح میشود و آنها نیز مدعی هستند که وحدت اسلامی همیشه برای اهلسنت خسارتآفرین بوده و وحدت و تقریب وسیلهای برای نفوذ شیعه در جهان اسلام است. منشأ این توهمات نیز فهم نادرست و تکفیری هر دو گروه از وحدت اسلامی است که آن را به وحدت مذهبی و کنار گذاشتن اختلافات تفسیر میکنند. همانگونه که وهابیت از وحدت اسلامی طَمَعِ وهابیشدن تمام مسلمانان را دارد، این افراد نیز از وحدت اسلامی طمعِ شیعه شدن اهلسنت را دارند؛ از اینرو جایی که چنین وحدتی ترویج نشود، آن را به معنای کوتاه آمدن از تشیع تفسیر میکنند.
این فرد با نقل گزارشی بیپایه و اساس از شهید رجایی مدعی میشود که آن شهید معلم در پاسخ به مطالبات اهلسنت منطقهی گلستان درباره حقوق شهروندیشان گفته است: "همین که ما اجازه میدهیم در این کشور نفس کشیده و زندگی کنید، بس است!"
در پاسخ باید گفت طرح چنین سخنی نفی وحدت اسلامی نیست بلکه نفی عدالت و حقوق انسانی است، و رذالت طرح آن هنگامی بیش میشود که چنین سخنانی را به مکتب اهلبیت(ع) یا فرهیختهای همچون شهید رجایی نسبت دهیم.
نگاه فرقهگرایانه این فرد موجب شده تا ذهنیتهای خود را به عنوان گزارشهای مستند برای دیگران ارائه کند. مثلا مدعی میشود که در جنگ تحمیلی نمیتوان حتی ده شهید برای اهلسنت برشمرد که با اختیار خویش در جنگ حضور پیدا کرده باشند. این در حالی است که بیش از یازدههزار شهیدِ اهلسنت در انقلاب وجود دارد که بسیاری از آنها با حضور اختیاریشان در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. وی ادعاهایی مشابه را درباره عدم حمایت اهلسنت از پیروزی انقلاب مطرح میکند. در اینجا بر بیپایهگی این ادعا باید افزود که اهلسنت در مسیر پیروزی انقلاب شبههافکنی نکردند ولی به تعبیر امام خمینی تعدادی از ولایتیها و حجتیهایها از تنها شاه شیعهی جهان طرفداری کردند و برپایی پرچم حکومت اسلامی قبل از ظهور را عَلَمِ طاغوت دانستند. اگر بنای به مجازات باشد این عده مقدم بر اهلسنتِ ساکت بودند.
سخنان موهن وی نشان از آن دارد که او نه نگاه درستی به تاریخ اسلام دارد و نه شناختی نسبت به قاطبهی اهلسنت در زمان کنونی؛ مثلا وی مدعی میشود که اگر مملکت به دست اهلسنت بیافتد همهی شیعیان را سر میبرند. این روش معرفی اهلسنت نیز دقیقا همان روش وهابیت برای شیعه است. وهابیت برای اهلسنت، شیعه را به صورت غالیانِ مشرک جلوه میدهد و اینها برای شیعه، اهلسنت را به صورت تکفیریهای تروریست.
وی با همین دستِ فرمان، شهادت ائمه(ع) را به اهلسنت نسبت میدهد و در ادامه میگوید: زمانی که در عراق حکومت دست سنیها افتاد احمدحسن البکر و صدامِ لامذهب شش میلیون شیعه را قتل عام کردند و یک نفر آخوند شیعه باقی نگذاشت مگر آخوندهای وابسته به خودشان را.
از آمار عجیب قتلعام ششمیلیونی وی که بگذریم باید گفت: بالاخره صدام لامذهب بود یا سُنی؟! حزب بعث عراق بیش از آن که گرایش اسلامی و دینی داشته باشد، گرایش کمونیستی و سوسیالیستی داشت و جنایات آنها را نمیتوان بهپای اهلسنت نوشت.
در پایان باید بگویم همانگونه بزرگان بارها گفتهاند افراطگرایی شیعه و سنی دو لبهی یک قیچیِ اختلاف هستند که با حرکتی هماهنگ، رشتهی امنیت و آرامش و عزت جهان اسلام را قطع میکنند. و به تعبیر مقام معظم رهبری:
"در جمهوري اسلامي همه برادران سني و شیعه در كنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوي هستند. هر كس خلاف این را تبلیغ كرد، دشمن اسلام و ایران است "
..............
https://eitaa.com/azadpajooh
⚡️از تحمُّل عقاید تا تحمیل عقاید
✍مهدی مسائلی
به تازگی یکی از امامان جمعه اهلسنت کشور در خطبههایش گفته است که خلیفه اول به درخواست امام علی(ع) نماز میت را بر حضرت فاطمه(س) خوانده است. وی همچنین بانفی شهادت، عنوان فوت حضرت فاطمه(س) را مطلبی میداند که از کتابهای حدیثی همچون صحیح بخاری و مسلم و حتی کتب شیعه اثبات میشود.(البته بعضی در انعکاس گفتههای وی، این ارجاع روایی به کتب صحاح را به بحث نماز میت ارتباط دادهاند که اشتباه کردهاند )
بعضی با ارسال این فیلم یا استوری کردن آن، به بنده کنایه زدهاند که چرا در مقابل این صحبتها موضعگیری نمیکنم. چند نکته بگویم:
۱. در کتابهای اهلسنت چند حدیث وجود دارد که میگوید ابوبکر بر حضرت فاطمه نماز میت خواند، ولی این روایات طبق ارزیابی حدیثی اهلسنت ضعیف هستند و در مقابلشان روایاتی از کتب صحاح اهلسنت وجود دارد که میگویند امام علی(ع) شبانه بر فاطمه(س) نماز خوانده و ایشان را دفن کردند و خلیفهاول را آگاه نکردند و دفن حضرت صورتی اعتراضی داشته است. پس استدلال این امام جمعه برداشتی آزاد از احادیثی ضعیف است که متعارضی قوی دارد.
۲. همانگونه در میان شیعه سخنان غیرعلمی و خطابی بیان میشود در میان اهلسنت نیز همینگونه است، بعضی از اینور پشت بام میافتند و بعضی از آنور. بعضی شیعیان تاریخ را به گونهای گزارش میکنند که هیچ ارتباط دوستانهای میان صحابه و اهلبیت بعداز رحلت پیامبر(ص) باقی نمیماند و همه صحابه کافر و فاجر میشوند، بعضی از اهلسنت نیز تاریخ را به گونهای گزارش میکنند که گویا هیچ اختلاف و دشمنی بعد از رحلت پیامبر(ص) رخ نداده و همه صحابه با هم در صلح و صفا بودند، هیچکدام بر خطا نرفتند هرچند تیغ بر هم میکشیدند.
۳. شهادت حضرت فاطمه(س) اعتقادی درون مذهبی و شیعی است و نه اسلامی. استدلالی علمی برای اثبات این شهادت از کتب اهلسنت وجود ندارد. ارجاعاتی هم که بعضی شیعیان، آنها را از کتب اهلسنت برای اثبات شهادت ردیف میکنند همگی تقطیع شده است، یعنی نویسندههای این کتب چنین مطلبی را به عنوان گزارش تاریخی یا روایی مطرح نکردهاند بلکه آن را به عنوان یک حرف باطل مطرح کردهاند. پس این ارجاعات مدرک روایی برای اهلسنت نیستند.
۴. بارها گفتهایم وحدت اسلامی به معنای حذف اختلافات نیست بلکه به معنای مُدارا و تحمُّل اختلافات با تأکید بر اشتراکات است. همانگونه که شیعیان آزاد است که در جمع خودشان بر موضوع شهادت استدلال کنند و روضه فاطمیه بگیرند، اهلسنت نیز آزادند در جمع خودشان بر موضوع وفات حضرت زهرا استدلال کنند. شیعه اگر استدلال بر شهادت ایشان در جمع خودشان را توهین به مقدسات اهلسنت تلقی نمیکند، نباید استدلال اهلسنت بر وفات حضرت فاطمه(ع) در جمع خودشان را توهین به شیعه تلقی کند. پس نباید به جای تحمُّل عقاید به تحمیل آن بپردازیم.
۵. بنده در جایگاه یک روحانی شیعه هستم و مخاطبین بنده نیز غالبا شیعه هستند، من اگر به نقد مواضع و سخنان اهلسنت بپردازم فایدهای در مقام اصلاح مذهبی ندارند. وظیفه بنده اصلاحگری در جانب شیعه است و از آن طرف باید افرادی نیز پیدا شوند که به اصلاحگری در جانب اهلسنت بپردازند، که البته وجود دارند. بر این اساس، وظیفه ندارم برای خوشایند بعضی به هر معرکهی حدیثی و اعتقادی در طرف مقابل وارد شوم.
...........
@azadpajooh
⚡️جعل سند برای حدیث کساء توسط جناب شیرازی
✍مهدی مسائلی
حدیث کساء حدیثی مستفیض بلکه شاید متواتر بین شیعه و سنی است. ماجرای کساء در پی نزول آیهی تطهیر و در جهت تفسیر و تبیین آن و در خانه ام سلمه تحقق پیدا کرد و طبق این حدیث پیامبر، امام علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به پنج تن آل عبا شهرت یافتند. اما حدیث کسائی که امروزه خواندن آن در مجالس مشهور شده و توسط ناشران به انتهای مفاتیحالجنان اضافه شده است، با آن تفصیل و عبارات در کتب معتبر شیعه و اهل سنت وجود ندارد. چند فراز کوتاه از این حدیث در کتاب «غُرَر الاخبار و دُرَر الآثار فى مناقب ابى الائمة الاطهار » نوشته حسن ديلمى (درگذشت 841ق) بدون اشاره به سند آن نقل شده است، ولی اولین منبعی که آن را به صورت کامل و البته بدون سند نقل میکند، کتاب منتخب از فخرالدین طُرَیحی (درگذشت ۱۰۸۵ق) است. بعدها این روایت در کتاب عوالم شیخ عبدالله بحرانی نیز آورده میشود، و در حاشیه آن با خطی غیراز خط نویسنده کتاب، سندی برایش نقل میشود. در این سند، بعضی از روایان در یک طبقه نیستند و بعضی نیز توثیق ندارد و در کل، اشکالات متعددی این سند را ضعیف و غیراصیل جلوه میدهد. اما عجیبترین موضوعی که در سالهای اخیر برای سند حدیث کسای مشهور رقم خورد، جعل سندی جدید توسط جناب سید صادق شیرازی برای آن بود. در این سند سعی شده عیبهای سند قبلی تصحیح شود و سلسلهای از شخصیتهای برجسته از علمای شیعه در سلسلهی روایان آن قرار گیرند تا هیچ کس نتواند درباره آنها خدشهای کند. جناب سیدصادق شیرازی سلسلهی روایان آن را بدین ترتیب میچیند: «فإني أرويه عن والدي عن الشيخ عباس القمي عن الميرزا حسين النوري عن الشيخ مرتضي الأنصـاري عن المولي أحمد النراقي عن السيد بحر العلوم عن الوحيد البهبهـاني عن أبيه الشيخ محمد أکمل عن المولي محمد باقر المجلسي عن أبيه المولي محمد تقي المجلسي عن الشيخ البهائي عن أبيه الشيخ حسين بن عبد الصمد عن الشهيد الثاني عن أحمد بن محمد بن خاتون عن الشيخ عبد العالي الکرکي عن علي بن هلال الجزائري عن أحمد بن فهد الحلي عن الشيخ علي بن خازن الحائري عن ضياء الدين علي بن الشهيد الأول عن أبيه محمد بن مکي العاملي عن فخر المحققين عن أبيه العلامة الحلي عن خاله المحقق الحلي عن ابن نما عن محمد بن إدريس الحلي عن ابن حمزة الطوسي عن محمد بن شهر آشوب عن الطبرسي صاحب الإحتجاج عن الحسن بن محمد بن الحسن الطوسي عن أبيه شيخ الطائفة عن الشيخ المفيد عن الشيخ الصدوق عن أبيه عن علي بن إبراهيم (حيلولة) وعن ابن قولويه عن الشيخ الکليني عن علي بن ابراهيم عن أبيه إبراهيم بن هاشم عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن القاسم بن يحيي الجلاء الکوفي عن أبي بصير عن أبان بن تغلب عن جابر بن يزيد الجعفي عن جابر بن عبد الله الأنصاري رضوان الله تعالي عليهم جميعاً عن سيدتنا ومولاتنا الصديقة الکبري فاطمه الزهراء سلام الله عليها بنت رسول الله صلي الله عليه وآله أنها قالت:...»
اما گزینش چنین عالمان معروفی برای سند این حدیث، خود دلیل بزرگی برای ساختگی بودن آن است؛ زیرا بسیاری از علما و محدثانی که سید صادق شیرازی در این سند از آنها نام میبرد، دارای تألیفات حدیثی فراوانی هستند و بعضی از آنها همچون مرحوم مجلسی اهتمام به جمع احادیث شیعه داشتهاند، چگونه میتوان تصور کرد که همهی این عالمان در نقل این حدیث و سندش کام فرو بسته و قلم بشکستهاند تا جناب سید صادق شیرازی از این سند پردهبرداریکند. مرحوم مجلسی که در بحارالانوار گاهی بدون ذکر نام عالم یا منبعی، روایاتی را از آنها نقل میکند، چگونه از این سند چشم پوشی کرده و اصلا چنین حدیث کسائی را نقل نمیکند؟!
جالب اینکه مرحوم شیخ عباس قمی که آخرین واسطهی رسیدن این روایت به خاندان شیرازی است، خودش از این سند بیخبر بوده و در کتاب منتهی الآمال مینویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و میتوان گفت از خصایص کتاب منتخب طریحی است.» (منتهى الآمال، نشر دلیلما،ج2،ص1018)
شاید جناب سید صادق شیرازی براساس توجیهاتی دست به این سندسازی زده باشد ولی چنین تدلیسی صلاحیتهای علمی یک فرد را بیاعتبار میکند، اما چرا علما و مراجع درباره این رفتارها عکسالعملی نداشتهاند؟!
این نکته را نیز بیافزایم که هدف این یادداشت نفی خواندن حدیث کساء توسط مردم عادی نیست که بسیاری از آنها با قلبهای پاک این روایت را میخوانند و به اهلبیت(ع) تقرب میجویند، بلکه گزارشی از تحریفات علمی درباره این حدیث است.
...........
@azadpajooh
👆جعل سند توسط جناب سیدصادق شیرازی برای حدیث کسای معروف
⚡️ چگونه میتوان تصور کرد که همهی این عالمان در نقل این حدیث و سندش کام فرو بسته و قلم بشکستهاند تا جناب سید صادق شیرازی از این سند پردهبرداریکند. مرحوم مجلسی که در بحارالانوار گاهی بدون ذکر نام عالم یا منبعی، روایاتی را از آنها نقل میکند، چگونه از این سند چشم پوشی کرده و اصلا چنین حدیث کسائی را نقل نمیکند؟!
جالب اینکه مرحوم شیخ عباس قمی که آخرین واسطهی رسیدن این روایت به خاندان شیرازی است، خودش از این سند بیخبر بوده و در کتاب منتهی الآمال مینویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثان دیده نشده و میتوان گفت از خصایص کتاب منتخب طریحی است.» (منتهى الآمال، نشر دلیلما،ج2،ص1018)
..........
@azadpajooh
⚡️نقدی بر مطالبهی رئیسجمهور سُنی
✍ مهدی مسائلی
اخیرا مولوی عبدالحمید امام جمعه اهلسنت زاهدان و از معروفترین چهرههای اهلسنت ایران، در صحبتهایی از شرط تشیع برای رئیس جمهور در قانون اساسی انتقاد کرد و خواستار فراهم آمدن شرایط حضور یک کاندیدای تقریبی اهلسنت در انتخابات پیشرو و سپردن مسئولیت ریاستجمهوری به یک سُنی شد. از سخنان ایشان اینگونه برداشت میشد که با انتخاب یک رئیسجمهور سنی مذهب مشکلات کشور برطرف میشود.
پس از این صحبتها عدهای به نقد سخنان وی پرداختند که متأسفانه بسیاری از تعابیری تند و توهینآمیز استفاده کردند که به جای شفافسازی، فضا را بیشتر احساسی و مجادلهای میکرد.
در این میان بنده نیز نکاتی درباره سخنان مولوی عبدالحمید دارم که با احترام آنها را بیان میکنم.
۱. جناب مولوی عبدالحمید در قسمتی از صحبتهایشان گفتند: "بنده آندسته از علمای شیعه و سُنی را قبول ندارم که دیدگاه مذهبی دارند، ما باید به اصل اسلام فکر کنیم"
این سخن با درخواست ایشان برای رئیسجمهور شدن یک سُنی در انتخابات پیشرو منافات دارد، اگر واقعا ایشان مذهبی نمیاندیشد، باید خواستار انتخاب رئیس جمهور اصلح در انتخابات میشد، چرا باید بر خصوصیت سنیبودن رئیسجمهور آینده اینچنین تأکید کند؟!
۲. جناب مولوی بارها گلایه کردهاند که چرا باید مسئولان مناطق سنینشین از مدیران شیعه انتخاب شوند، ( البته در سالهای اخیر بسیاری از مدیران این مناطق از میان اهلسنت انتخاب شدهاند) اگر این گلایه ایشان پذیرفتنی است، باید بپذیریم که عموم علمای شیعه نیز هرگز نمیپذیرند که رئیسجمهور کشوری که اکثریتش شیعه است، از میان اهلسنت انتخاب شود.
جناب مولوی شما برای اینکه شرط شیعه بودن رئیسجمهور در قانون اساسی اصلاح شود، باید ابتدا غلبهی نگاه مذهبی را برای خودتان نه در سخن بلکه در عمل اصلاح کنید. وقتی شما ملاک مدیریت در مناطق سنینشین را نه مدیریت بلکه مذهب میدانید باید بپذیرید چنین شرطی برای ریاستجمهوری نیز مطرح باشد.
۳. جناب مولوی شما آنقدر سنی و شیعه بودن رئیس جمهور را پررنگ میکنید که گویا کلیدی در دست این رئیس جمهور سُنی نیز وجود دارد که میخواهد با آن وضعیت کشور را سامان ببخشد. اگر شما از مدیر سنی مشخصی دفاع میکردید که تدبیر و تخصصش میتواند نجاتدهندهی کشور باشد، مجال تأمل داشت ولی شما فقط میگویید رئیسجمهور یک سُنی باشد.
رئیس جمهور باید تواناییهایی داشته باشد که سنی و شیعه بودن هیچ نقشی در آن ندارد.
۴. برای انتخاب رئیس جمهور سنی باید مقدمات آن فراهم شود، یعنی اولا نگاه غلبه مذهبی در شیعه و مهمتر از آن در خود اهلسنت تصحیح شود، و ثانیا مشارکت فعال اهلسنت در امور کشور به صورتی باشد که فردی در سطح مدیریت برای ریاستجمهوری وجود داشته باشد.
اگر میخواهیم جمهوری اسلامی از شعار دادن درباره تساوی سنی و شیعه دست بکشد و دراینباره عملگرا باشد، شما نیز باید از شعار دادن دست بکشید، آستینها را بالا بزنید و در پیگیری آرمانهای انقلاب اسلامی نقش فعالی داشته باشید.
۵. شاید جناب مولوی صَد را طلب کردهاند تا نود را نیز داشته باشند، اما اگر اهلسنت مدیرانی در سطح ریاستجمهوری دارند، بهتر نبود ابتدا طلب میکردند در سطوح پایینتر به کار گرفته شوند تا ویژگیهای مدیریتی آنها برای مردم مشخص شود و زمینه برای انتخاب اصلح فراهم شود.
۶. مردم ایران در این چهل و دو سال انقلاب به این تجربه رسیدهاند که مقام رئیس جمهوری امر دینی صرف نیست که با توصیه علما اصلح بودن آن مشخص شود.
۷. جناب مولوی خود میدانند اصلاح قانون اساسی پروسهای بلندمدت بوده و نیاز به همهپرسی دارد، اما اظهارات شتابزده ایشان برای انتخاب رئیس جمهور سُنی در انتخابات چند ماه آینده، این نظر را تقویت میکند که جناب مولوی با نگاه به مشارکت پایین مردم در انتخابات اخیر مجلس در مناطق شیعهنشین و پیشبینی آن برای انتخابات پیشرو قصد بهرهبرداری از این موضوع را دارند تا با مشارکت بالای اهلسنت، کاندیدای سنی برگزیده شود.
تفاوتی نمیکند جناب مولوی اینچنین اندیشه باشد یا نه، بیان ایشان چنین قضاوتی را به وجود میآورد.
.............
@azadpajooh
کرسی نقد علمی
موضوع: آسیب شناسی عملکرد مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
ارائهدهنده: حجت الاسلام والمسلمین مسائلی
ناقدین: حجج اسلام ابوالحسینی و شفیعی نیا
زمان: شنبه دوم اسفند ساعت10 تا12
مکان:بلوار 15 خرداد ، جنب حج و زیارت، پژوهشگاه مطالعات تقریبی.
حضور در جلسه با رعایت پروتکلهای بهداشتی و حضور مجازی از طریق آدرس:https://b2n.ir/z05673
⚡️تاثیر میراث غالیان در فرهنگ مذهبی شیعه
✍مهدی مسائلی
هنگامی که در مذهب تشیع درباره غلو بحث میشود معمولا آن را به معنای خداوند انگاری امامان تفسیر میکنند، ولی این باور انتهای غلو و مرحله آخر آن است نه ابتدای غلو و همهی آن.
توضیح بیشتر اینکه غلو را میتوان به سه بخش تقسیم كرد: غلو در ذات، غلو در صفات، غلو در فضایل.
غلو در ذات آن است كه پیامبر یا امام را از حدّ ذات خود فراتر برده، به مقام الوهیت برسانیم.
غلو در صفات آن است كه ویژگیها و اعمال و صفات خداوند را به پیامبر یا امام نسبت دهیم. فیالمثل قائل شویم كه خداوند كار جهان را به پیامبر یا امام تفویض كرده و روزی و مرگ و ادارهی جهان به دست ایشان است.
غلو در فضایل بدین معناست كه پیامبر یا امام را مافوق انسان بدانیم، نه انسان مافوق، و دربارهی ایشان قائل به معجزات و ویژگیهایی تکوینی شویم كه دارا نبودهاند.
بنابراین غلو پدیدهای است ذومراتب و حدّاكثر آن خداوندگار دانستن پیامبر یا امام، حدّوسط آن پروردگار دانستن آنان، و حدّاقل آن مافوق انسان دانستن ایشان است.
نکته دیگر اینکه در زمان ائمه(ع) بسیاری از غالیان با سایرشیعیان در آمیخته بودند و بعضی به مرور به وادی غلو کشیده شدند. آنها برای اثبات اندیشهی خویش روایات فراوانی را جعل میکردند و به ائمه(ع) نسبت میدادند. همچنین آنها تفسیرهای غالیانهی خویش از آیات قرآن کریم را به صورت روایت وارد کتابهای حدیثی میکردند.
در این میان، علما و محدثین شیعه نسبت غلو در ذات و صفات(یعنی انتساب عنوان خدا و صفات خدایی به امامان) حساسیت زیادی داشتهاند و از نقل روایاتی که چنین مضمونی را داشتند، خودداری میکردند. با این حال فیلتر خاصی برای روایاتی که حاوی غلو در فضائل بودند، وجود نداشت و بسیاری از این روایات در کتابهای حدیثی شیعه باقی ماندند و با بقای آنها، راه برای ورود روایات غالیانهی دیگری که شیعیان را در آستانهی خداباوری نسبت ائمه(ع) قرار میداد، میسور شد.
اینجاست که میبینیم در روزگار کنونی اقبال زیادی به کتب حدیثی غالیان شده است و شخصیتهایی که محدثان و عالمان بزرگ گذشته، آنها را به عنوان غالی میشناختند، تطهیر میشوند و حتی کتابهایشان ترجمه شده و در اختیار مردم عادی قرار میگیرد.
حقیقت اینکه بعضی از عالمان شیعه غلو در فضائل را به رسمیت نمیشناسند. آنها غلو را مسئلهای تاریخی میدانند که افرادی بیموالات، احمق و دنیاطلب آن را رقم زدهاند و به جز گروههایی جدا شده از تشیع، کسی در درون تشیع بدان مبتلا نیست. اینجاست که هرگونه اقدامی برای مبارزه با غلو در فضائل، مبارزه با فرهنگ تشیع قلمداد میشود و با آن برخورد میشود.
اما غلو در فضائل با وجود آنکه پنهان است ولی تأثیر آشکاری بر فرهنگ اجتماعی تشیع دارد و با اصل کردن فضائل عرفانی و ویژگیهای تکوینی برای امامان، توجه به ابعاد اجتماعی و سیاسی مذهب را کمرنگ میکند و حتی تقابل و تضادی با آنها به وجود میآورد.
افزون بر این، این غلو به مرور مناسک و رفتار شیعه را از مناسک اصلی اسلام تفکیک میکند و فرقهای شدن تشیع را شدت بیشتری میبخشد. به دیگر سخن، این غلو، غلو در مفاهیم دینی و مذهبی را شدت میبخشد و اصل و متن دین را فرع و حاشیه میکند، و فرع و حاشیه را تبدیل به اصل و متن.(برای توضیح درباره غلو در مفاهیم رجوع شود به: محمد اسفندیاری، آسیبشناسی دینی، انتشارات کویر)
در آینده در اینباره بیشتر سخن میگویم ان شاء الله.
............
@azadpajooh