eitaa logo
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
836 دنبال‌کننده
37 عکس
14 ویدیو
9 فایل
ارتباط با مدیر: @masaeli
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️وجوه مختلف حرمت قمه‌زنی ✍مهدی مسائلی این نکته را باید در نظر گرفت که بعضی از مراجع شیعه در پاسخ به سوالات فقهی درباره‌ی عزاداری‌هایی که به بدن آسیب می‌زند، با توجه به جنبه و بُعد خاصی از این عزاداری‌ها اظهارنظر کرده و گاهی فتوا به جواز داده‌اند، در حالیکه از جهت دیگر این فقها چنین عزاداری‌هایی را دارای اشکال دانسته یا حرام می‌دانند. برای حرمت قمه زنی سه دلیل در میان فقها بیان شده است که هر سه دلیل قائلین بزرگی در میان مراجع شیعه دارد. ۱. بدعت بودن: از این نظر قمه‌زنی توصیه‌ی خاصه از ناحیه‌ی شارع ندارد و تحت عمومات توصیه به عزاداری نیز قرار نمی‌گیرد. چون شمشیر بر سر زدن از مصادیق عزاداری متعارف نیست. فقیه بزرگ شیعه آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی، صاحب عروة الوثقی دراین‌باره می‌نویسد: تعزیه‌داری حضرت سیدالشهدا، ارواحنا فداه، باید به‌نحوی باشد که از خود ائمه‌هدی صلوات الله علیهم رسیده و به مثل زخم‌زدن اذن از ایشان نرسیده است و سابقین از علماء هم رخصت نداده‌اند... و اتیان به اعمال مذکوره به قصد مشروعیت و به‌عنوان عبادت، تشریع است... .( رک: الغایة القصوى (ترجمه عروة‌ الوثقی)، ترجمه شیخ عباس قمی، ج۲، تهران: المکتبة المرتضویة، ص328، سؤال55. مرحوم شیخ عباس قمی پس از ترجمه کامل عروة الوثقی، قسمت انتهایی آن را به سوال‌ها و پاسخ‌هایی اختصاص داده است که به‌صورت متفرقه از جانب آیت‌الله یزدی پرسیده شده است. پاسخ بالا نیز در این قسمت است.) همچنین آیت‌الله خویی نیز اگرچه قمه‌زنی را از جهت عنوان ضرری‌بودن مشمول حکم حرمت نمی‌داند، و معتقد است که اگر ضرر آن جزئی باشد، این عمل فی‌نفسه اشکالی ندارد. ولی در کتاب طریق‌النجاة بر این نکته تصریح می‌کند که قمه‌زنی عنوان عزاداری امام حسین(ع) را ندارد و نص و روایت به‌خصوصی نیز درباره آن وارد نشده است: «لم یرد نص بشعاریته فلا طریق الی الحکم باستحبابه؛ نصی درباره شعاربودن قمه‌زنی وارد نشده است؛ پس طریقی برای حکم به استحباب این عمل وجود ندارد.»( صراط النجاة، ج۱، ص۴۳۲.) البته ایشان در ادامه این پاسخ درباره کسی که مرتکب این عمل شده است،‌ می‌نویسد:« اگر کسانی این اعمال را از روی خلوص نیت و به خاطر همدردی با اهل بیت(ع) انجام داده‌اند، ممکن است خداوند در صورتی که نیتشان خالص بوده، به آن‌ها پاداش دهد.» اما به هر حال این ثواب متعلق به نیت آن‌هاست؛ نه عمل آن‌ها، و این جمله آیت‌ﷲ خویی درصدد بیان مشروعیت قمه‌زنی نیست زیرا در این صورت این جمله باید نقضی بر سخن قبلی آیت‌ﷲ خویی باشد که فرمود طریقی برای حکم به استحباب وجود ندارد. شاگرد ایشان، مرحوم آیت‌الله میرزا جواد تبریزی نیز در تعلیقه خود بر این پاسخ می‌نویسد: «دخولُ ما ذُکر فی الجزع المستحب لما أصاب سیّد الشهدا(ع) محل تأمل. داخل‌بودن قمه‌زنی در عزاداری امام‌حسین(ع) جای تأمل دارد.» آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نیز از همین باب اعتقاد به حرمت قمه‌زنی داشته‌اند و در رسائل مکتوب و ممهور از ایشان احتیاط واجب را در ترک قمه‌زنی دانسته‌اند. (رک: مهدی مسائلی، عار یا شعار، ص160)(افزون بر این، تعدادی از علما همچون مرحوم آیت الله بهجت و آیت الله شبیری زنجانی نیز شهادت به مخالفت ایشان با قمه‌زنی داده‌اند) ۲. ضرری بودن قمه‌زنی: فقها از دو جهت فتوا به حرمت قمه‌زنی به خاطر ضرری بودن آن داده‌اند. یکی از این جهت که ضرر شخصی در آن همچون ضرری که به دیگران وارد می‌کنیم،‌ جایز نیست؛ و جهت دیگر این‌که حکم و دستور شرعی ضرر زننده به دین از ساحت دین نفی شده است؛ همچون روزه‌ی ضرری. در رساله سرور العباد که یکی از رساله‌های عملیّه مرحوم شیخ مرتضی انصاری است، آمده است: «در تعزیه‌داری حضرت امام‌حسین(ع) اگر شخص زخمی مثل تیغ و غیره بر خود بزند که ضرر باشد بر بدنش، حرام است؛ اما اگر [عزاداری به] قسمی باشد که درد و اَلَمش در همان وقت تعزیه‌داری باشد نه بعد از آن، مثل سینه‌زدن به طور متعارفِ ناس [مردم] که سیاه و سرخ شود، ضرر ندارد.» در فراز ابتدایی این پاسخ «که ضرر باشد بر بدنش» تعبیر وصفی است و شیخ انصاری زخم زدن را از مصادیق ضرر می‌داند چون در ادامه با اشاره به عزاداری‌های متعارف، مقدار غیرضرری بودن را مشخص می‌کند. ایشان در همین رساله در بیان مسئله‌ای دیگر می‌نویسد: «اگر شخص ضربتی بر خود بزند یا خود را بکشد، چنان‌است که غیر را ضربت زده یا کشته است.» ۳. وهن مذهب بودن قمه‌زنی: بنابر این نظر یکی از آسیب‌های آن درحال‌حاضر، آن است که موجب تضعیف و وهن دین و مذهب می‌شود. یعنی هنگامی‌که دیگران این عمل را در عزاداری امام‌حسین(ع) می‌بینند، برایشان تنفر و دل‌زدگی نسبت‌به دین اسلام و مذهب شیعه به‌وجود می‌آید. بسیاری از مراجع تقلید کنونی بنابر این نظر قائل به حرمت قمه‌زنی هستند. بنده تفصیل ادله و نظرات این مراجع را در کتاب «عار یا شعار» آورده‌ام. ............... @azadpajooh
⚡️لافِ وحدت ✍مهدی مسائلی بعضی محبت اهل‌بیت(ع) را محور وحدت اسلامی و اتحاد بین شیعه و سنی معرفی می‌کنند اما هنگامی که در تعریف آنها از محبت اهل‌بیت(ع) دقیق شوی، می‌بینی که این محبت چیزی جز پذیرش اعتقادات تشیع توسط اهل‌سنت و شیعه شدن آنها نیست. در واقع آنها دنبال وحدت اسلامی نیستند بلکه دنبال وحدت مذهبی هستند که لازمه‌ی آن حذف مذهب مقابل است. موضوعی که گروه‌های تندرو در جانب اهل‌سنت نیز به دنبال آن هستند. مُسلَّم است که اهل‌سنت به موضوع اختلاف بین اهل‌بیت(ع) و صحابه خصوصا شیخین(عمر و ابوبکر) به مانند شیعه نمی‌نگرند. آنها به بسیاری از مسائل اعتقادی شیعه در قبال اهل‌بیت(ع) نیز اعتقاد ندارند. حالا اگر کسی محبت اهل‌سنت نسبت به اهل‌بیت(ع) را با اعتقادات شیعه مقایسه کند و به تشکیک درباره‌‌ی آن بپردازد یعنی مقصودش از محور بودن محبت اهل‌بیت(ع) برای وحدت اسلامی، شیعه شدن اهل‌سنت است. جالب این است که این افراد حتی به صوفیه اهل‌سنت نیز می‌تازند، در حالی که صوفیانِ سُنی در ابعاد زیادی از ولایت عرفانی اهل‌بیت(ع) با شیعه هم نظر هستند و بسیاری از آنها، فروعات این موضوع همچون زیارت و توسل را نیز می‌پذیرند. حالا کسی که در محبت صوفیان اهل‌سنت به اهل‌بیت(ع) نیز تشکیک می‌کند دیگر چه گروهی از اهل‌سنت را محب اهل‌بیت(ع) می‌داند؟! عجیب است که این عده به گروه‌های تندروی اهل‌سنت اشکال می‌کنند که به خاطر عقاید شیعه، در محبت شیعیان به اهل‌بیت(ع) مناقشه می‌کنند و آن را غیر واقعی یا غالیانه می‌دانند، اما خودشان در این طرف همین حرکت را تکرار می‌کنند، یعنی به خاطر اعتقادات مذهبی اهل‌سنت، در محبت آنها به اهل‌بیت(ع) تشکیک می‌کنند و آن را غیر واقعی می‌دانند. اصلا چرا این عده لافِ وحدت می‌زنند و محور آن را محبت اهل‌بیت(ع) معرفی می‌کنند؟! ............... @azadpajooh
🔸ترسیم فضیلت اولیای خدا ‏خداوند برای نشان دادن فضیلت اولیایش، بندگی و خضوع آنها در برابر خدا را ترسیم می‌کند، ولی ما برای نمایش فضیلت اولیای او، سعی در ترسیم چهره‌‌ی خدایی از آنها داریم. تعبیراتی همچون "نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ"(چه بنده نيكويى بود و روى به خدا داشت.) افتخاراتی است که خداوند در قرآن برای پیامبرانش بر می‌شمارد. در روایت معروفی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: "لا ترفعوني فوق قدري فان الله اتخذني عبداً قبل ان يتخذني نبياً" یعنی: مرا بالاتر از آنچه هستم، قرار ندهید که خداوند پیش از آن که مرا رسول خویش گیرد بنده خود خوانده است. در تشهد نماز نیز وصف عبده مقدم بر وصف رسالت برای پیامبر(ص) است. (وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُه) نقل است که به شیخ ابوسعید ابوالخیر  گفتند: فلان کس بر روی آب راه می‌رود! گفت: سهل است! چغزی(قورباغه) و صعوه‌ای(پرنده‌ای کوچک) نیز بر روی آب می‌رود. گفتند: فلان کس در هوا می پرد! گفت: زَغَن(پرنده‌ای شکاری) و مگس نیز در هوا می‌پرد. گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌رود! شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می رود... این چنین چیزها را چندان قیمتی نیست! مرد آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بُخورد و بِخُسبد و بخرد و بفروشد و در بازار در میان خلق ستد و داد کند و زن خواهد و با خلق در آمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد. .......... @azadpajooh
🔼سنجش روحیه تکفیری
⚡️شهادتی که قطعی شد و ولادتی که حذف شد ✍مهدی مسائلی در گذشته‌ای نه چندان دور- یعنی همین چند سال پیش- هفتم صفر روز ولادت امام موسی کاظم(ع) بود و اگرچه نقلی از شهید اول درباره‌ی شهادت امام حسن(ع) در این روز وجود دارد، ولی چون تعدادی از علمای متقدم و بزرگ شیعه همچون کلینی شهادت امام حسن(ع) را در آخر صفر دانسته‌اند، شهادت رسمی امام حسن(ع) در بیست و هشتم صفر برگزار می‌شد. در این روز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ولادت امام موسی کاظم(ع) را تبریک می‌گفت و میز مجری‌های اخبار نیز با گل‌های ولادت تزئین می‌شد. اما بعضی خوش نداشتند که در دو ماه محرم و صفر روزی عنوان شاد داشته باشد و عزاداری‌های آنها منقطع شود. (خداوند نیز نباید در این دو ماه ولادت اولیائش را رقم بزند، چون از ابتدا تا انتهای خلقت این دو ماه را دربست برای عزاداری قرار داده‌ است) لذا دست به کار شده، ابتدا عنوان ولادت را از این روز حذف کردند. گفتند در روایت آمده است که امام موسی بن جعفر(ع) در سرزمین ابواء میان مکه و مدینه به دنیا آمده‌اند. به این گزارش، نظر شخصی‌شان را ضمیمه کردند که حتما امام جعفرصادق(ع) بعداز حج بدون درنگ از مکه به مدینه بازگشته‌اند و این احتمال را نیز در نظر نگرفتند که امام بعد از حج مدتی در مکه اقامت داشتند.(به سال ولادت نیز استدلال‌ کردند که پیش از این در یادداشتی توضیحش دادم) اما با این حال، همه‌ی نقل‌های موجود، تاریخ ولادت امام موسی‌ کاظم(ع) را هفتم صفر بیان کرده‌ بودند و آنها روز مشخصی در ذی‌الحجه را نداشتند که ولادت را به آن انتقال دهند. لذا دست به کار تاریخ‌سازی شدند. برای تعیین ولادت در ماه ذی‌الحجه چند روزی را امتحان کردند، در نهایت روز بیستم ذی‌الحجه بیشتر مورد پسند قرار گرفت. (احتمالا چون هم عددش رُند بود و هم نزدیک به ماه‌ محرم نبود) این جعل تاریخ خیلی شبیه تعیین روز ولادت حضرت علی‌اصغر است که چون در بعضی روضه‌ها گفته‌اند علی‌اصغر در کربلا طفلی حدودا شش‌ماهه بود، شش ماه رفتند عقب و یک روز را به عنوان‌ تولدش تعیین کرده‌اند؛ منتها آن را مردم عادی انجام دادند و این را روحانیون. به هر حال، آقایان فشار آوردند و ولادت را از تقویم رسمی کشور حذف کردند و با این توجیه که باید يک روز اختصاصی برای امام حسن(ع) عزاداری کنیم، شهادت را در این روز تثبیت کردند. اما صدا و سیما هنوز کامل زیر بار این شهادت نرفته است، چون هرچند برنامه‌های شاد در این روز ندارد ولی موسیقی‌های عادی را کامل حذف نکرده و برنامه‌ کودک را با مارش عزا پخش نمی‌کند. ............. @azadpajooh
⚡️ درنگی در خواص سنگ‌های تزئینیمهدی مسائلی بارها درباره خواص سنگ‌های تزئینی مطالبی شنیده‌ایم. افرادی برای رفع شدن مشکلات و بن‌بست‌های مادی و معنوی دست کردن انگشتری با سنگی خاص را توصیه می‌کنند و همراه با بیان این خواص این سنگ‌ها، ریزه‌کاری‌های نجومی و رَمالی را در برش یا حکاکی آنها ضمیمه می‌کنند. بیان این توصیه‌ها برای دین‌داران غالبا با یک روایت همراه می‌شود. اما خواص بیان شده برای سنگ‌های تزئینی در روایات را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: ۱. وجه تزئینی سنگ‌ها و تاثیر روانی که این موضوع بر زندگی افراد دارند. مثلا کسی که سنگ‌های تزئینی همچون عقیق و فیروزه و... بر دست می‌کند به زندگی خوب و زیبازیستن اهمیت می‌دهد و این امر موجب دوری فقر از او می‌شود. افزون بر این‌، پوشش انگشتر با سنگ‌های تزئینی، او را محل توجه دیگران قرار می‌دهد و نفوذش را میان مردم بیشتر می‌کند. ۲. خواص معدنی که شاید بعضی از این سنگ‌ها داشته باشند و قابل ارزیابی آزمایشگاهی و مادی است. ۳. خواص تکوینی که برای این سنگ‌ها بیان می‌شود و جز خواص ماوراءالطبیعه آنها است. توصیف این خواص، گاهی از تاثیرات جزئی و ناقص بر زندگی آغاز می‌شود و به تاثیرات تامه و کامل بر زندگی آنها می‌رسد، آن‌گونه در این توصیفات، وجود یک سنگ تزئینی، عامل خوشبختی فرد بیان می‌شود. قاطبه‌ی روایاتی که دسته سوم از خواص سنگ‌ها را بیان می‌کنند نامعتبر هستند و از طُرُق قابل اطمینان به دست ما نرسیده‌اند. پس این خواص قابل اثبات نیستند و نباید توجه به آنها را امری دینی تلقی کرد. اما از جهتی می‌توان بیان و توجه به این خواص را مردود نیز دانست؛ خصوصا خواص تام و گسترده‌ای که برای آنها بیان می‌شود. چون بسیاری از توصیف‌های تکوینی که درباره سنگ‌های تزئینی بیان می‌شود، با توصیه‌های قرآن درباره توکل و توسل به خداوند و راه‌گشایی به وسیله‌ی معنویت اصیل، تزاحم دارند. این‌ گونه توصیف‌‌ها نوعی معنویت شانس‌محور را ترویج می‌کنند که فرد حداقل برای رستگاری مادی به یک سنگ متمسک می‌شود، و این عمل نوعی شرک خفی است. اگر کسی واقعا به تعابیری همچون: (حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ) (نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر) اعتقاد داشته باشد، می‌داند که راه‌کار رستگاری مادی و معنوی تمسک به سنگ‌ها نیست. به هر حال، در میان دین‌داران عده‌ای هستند که باورشان به سنگ‌های تزئینی قوی‌تر از باور به اصول قطعی معنوی است. توجه به اشیاء شانس‌‌آور، سنگ‌ها و حرز‌ها در میان غیر دین‌داران نیز وجود دارد بلکه در میان آنها پررنگ‌تر است چون کسی که از معنویت اصیل فاصله گرفت، به معنویت‌های غیراصیل متمسک می‌شود.(الغريق يتشبث بکل حشيش؛ غرق شونده، به هر شاخه‌ی خشکيده‌ای چنگ می‌زند) ............. @azadpajooh
⚡️نقدی به پیاده‌روی جاماندگان ✍مهدی مسائلی چند سال پیش نوشتم که پیاده‌روی اربعین مقدمه‌ای برای زیارت اربعین است و ورای آن موضوعیت ندارد. یعنی خود پیاده‌روی بدون مقصد‌ آن، مورد توجه و توصیه نیست. اما برای ما این مقدمه تبدیل به اصل شده است. از این جهت سعی می‌کنیم برای کسانی که راهپیمایی به سمت کربلا را درک نکرده‌اند، راهپیمایی‌های محلی در شهرها تدارک ببینیم و حتی راهپیمایی را به سایر مناسبت‌ها همچون سوگواری شهادت امام رضا(ع) توسعه داده‌ایم. این موضوع اگرچه در نگاه ابتدایی، به خاطر شورآفرینی آن در جهت تبلیغ دین و مذهب مطلوب جلوه می‌کند، ولی موجب تورم مناسک مذهبی می‌شود که چند مفسده دارد: ۱. رخصت‌های دینی و منطقةالفراغ‌ها را تصرف می‌کند، و مردم هر روز با مناسبت جدید دینی روبرو می‌شوند. با این رویکرد فرد دین‌دار باید وقت و زمان بیشتری به شعائر و نمادها اختصاص دهد و به جای اینکه روح و باطن دین‌داری در زندگی او جاری باشد نمادها تظاهر بیشتری دارند. ۲. مناسک جدید، مناسک اصلی دین را کمرنگ می‌کند و حتی بعضی افراد برای اهمیت دادن به این مناسک جدید، آنها را با مناسک اصلی دین مقایسه می‌کنند و از برتری مناسک جدید سخن می‌گویند. نمونه‌ی آن مقایسه‌ی راهپیمایی اربعین با حج است. ممکن است افرادی ظرفیت بزرگداشت مناسک اصلی و جدید دین‌داری را تواَمان داشته باشند، ولی عموم مردم این قدرت و توان را ندارند. ۳. مناسک جدید که به قدرت‌نمایی تشیع توسط عوام و خواص معرفی می‌شود، نمادهای تشیع را از اسلام، هرچه بیشتر متفاوت می‌کند. این‌نکته را نیز بیافزایم اگر در دین یا مذهب بزرگداشتی برای امری قرار داده شده است نباید آن را از حالت توقیفی بودن(توقف بر بیان شارع) خارج کرد و مصالح آن را به موارد مشابه تعمیم دهیم؛ چون این‌کار منجر به مناسک‌سازی شده و اصل دین را تضعیف می‌کند. چنانچه در روایات آمده است که تبرک به قصد شفا تنها به تربت امام حسین(ع) اختصاص دارد. امام موسی کاظم (ع) در روایتی می‌فرمایند: وَ لَا تَأْخُذُوا مِنْ تُرْبَتِی شَیْئاً لِتَتَبَرَّکُوا بِهِ فَإِنَّ کُلَّ تُرْبَةٍ لَنَا مُحَرَّمَةٌ إِلَّا تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما‌السلام فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَ أَوْلِیَائِنَا؛ چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که هر خاکى جز تربت جدم حسین بن علی علیهماالسلام بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، چ1، تهران: نشر جهان،1378ق، ج‏1، ص104) ............ @azadpajooh
⚡️طرح عنوان شهادت پیامبر(ص) و گسترش تقابل مذهبی ✍مهدی مسائلی در سال‌های اخیر افرادی تلاش می‌کنند تا هرمناسبت اسلامی را به سمت تقابل مذهبی سوق دهند. با این رویکرد چندسالی است عده‌ای موضوع مسموم و شهید شدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنان‌شان را مطرح کرده و مطالبی را دراین باره منتشر می‌کنند. در ادامه نقدی بر این مطالب خواهیم داشت: ۱. مهمترین دلیلی که برای این موضوع ارائه می شود استدلال به روایتی از کتاب تفسیر عیاشی است بدین مضمون که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خورانده و آن دوعامل شهادت پیامبر(ص) بودند (تفسير العياشي، ج‏۱، ص۲۰۰.) اما این روایت مرسل و بدون سند بوده و روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار می‌آید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر می‌بینیم عده‌ای برای استناد به آن کتاب‌های متعددی را نام می‌برند، بیشتر برای جوسازی و فریب دادن مخاطبان است زیرا همه این کتاب‌ها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل‌ می‌کنند. ادعای این روایت آن‌قدر بزرگ و مهم است که اگر صحت می‌داشت، باید روایات معتبری از ائمه(ع) دراین‌باره به دست ما می‌رسید. ۲. معمولا همراه با نقل روایت بالا، استنادات تحریف و تقطیع شده دیگری نیز درباره طرح شهادت پیامبر(ص) آورده می‌شود. بدین صورت که ادعا می‌شود که بسیاری از علمای شیعه و سنی معتقد به شهادت پیامبر(ص) هستند و سپس این اعتقاد به شهادت را در کنار ادعای مسمومیت ایشان توسط زنان قرار می‌دهند و این‌گونه نتیجه می‌گیرند که حتی علمای اهل‌سنت نیز معتقدند زنان پیامبر(ص) عامل شهادت ایشان بودند؛ در حالی که مقصود همه‌ی این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه آنها در کتاب‌هایشان به این مطلب تصریح می‌کنند. ۳. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهل‌سنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است.(بصائرالدرجات، ج‏۱، ص۵۰۴) اما متأسفانه این روایات نیز تقطیع شده و برای اثبات ادعای بالا به کار گرفته می‌شود. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر این‌که شهید می‌شود» این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده می‌کنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر می‌شود. ۴. عده‌ای با گزیده‌برداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط داده‌اند. اما این داستان موهن را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت هذیان به رسول‌خدا(ص) دانسته‌اند. در این داستان آمده که هنگامی که داروی تلخی را به پیامبر(ص) خوراندند، ایشان ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد! استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلت‌تراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزه‌های‌‌ احتمالی جعل این روایت بدانند. ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است: «در آن روزها و ساعت‌هاي آخر پيامبر، مسلماً نه‌ تنها علي و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا مي‌توان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزي نبوده است». او داستان لدود از اصل دروغ و ساختگی می‌داند که آن را تنها يک نفر براى تقرّب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است».(شرح نهج البلاغة، ج‏۱۳، ص۳۲.) ۵. در برابر این ادعا که عایشه و حفصه با همدستی یکدیگر پیامبر(ص) را مسموم و شهید کردند، باید گفت: آیا امام علی(ع) از این واقعه خبر داشت یا نداشت؟! امکان ندارد که شما بدانید و امام(ع) نداند. اگر ایشان آگاه بود، چرا بعد از خلافت‌شان، آن دو را مجازات نکردند؟! ترور پیامبر(ص) گناه بزرگی است که به سادگی نمی‌توان از آن گذشت. اگر کسی بگوید در آن هنگام، شرایط جامعه برای مجازات آن دو فراهم نبود، می‌گوییم: پس از جنگ جمل و شکستِ اصحاب جمل، بهترین فرصت برای مجازات عایشه بود و اگر امام علی(ع) او را مجازات می‌کرد، کمتر کسی به آن حضرت خرده می‌گرفت، ولی ایشان عایشه را بخشیدند و علت آن را پاسداشتِ حرمتِ همسری وی با پیامبر(ص) دانستند:«...وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.» آیا برای کسی در قتل همسرش نقش اصلی داشته حرمتی باقی می‌ماند که امام به آن استدلال می‌کنند؟! .......... @azadpajooh
⚡️مذهبِ عزاداری/نقدی بر ترویج عزاداری محسنیه ✍مهدی مسائلی درباره عزاداری، منطقی در جامعه امروزی شیعه حکم‌فرما شده که می‌گوید: ۱. برای فراموش نکردن هر اتفاق ناگواری باید برای آن عزاداری داشته باشیم. ۲. برای تعظیم و بزرگداشت افراد باید در سال‌روز درگذشت یا شهادت آنها عزاداری کنیم. این دو گزینه در واقع برداشتی از عزاداری شهادت امام حسین(ع) و تسری آن به سایر افراد و رویدادهاست. این درحالی است که از نگاه دین استمرار و دنباله‌دار بودن عزاداری کارکردی منفی دارد و عزاداری امام حسین(ع) نیز در منظومه تعالیم دینی یک استثنا به شمار می‌آید که در بعضی از روایات به آن تصریح شده است. (رک: شیخ طوسی، الأمالی، ص ۱۶۲ و ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۱۰۰.) اما حاکم شدن منطق بالا موجب شده به جای این که «عزاداری نکردن» تخصیص بخورد، «عزاداری کردن» بدون هرگونه تخصیص و قیدی اطلاق پیدا کند و به مناسک اصلی جامعه شیعه تبدیل شود و حتی به خاطر تردیدها و اختلاف‌های تاریخی درباره روز شهادت اهل‌بیت(ع)، عزاداری‌های متعدد برای شهادت یک امام برگزار شود. حول و پیرامون روزهای شهادت نیز گسترش پیدا کنند و از یک روز به سه روز، سپس یک هفته و یک دهه تسری یابند. عمومیت دادن به استفاده تبلیغی از عزاداری برای ترویج مذهب، موجب شده که علما درباره افراط‌گری در کمیت و کیفیت محافظه‌کاری کنند و انکاری بر رویه‌های موهنِ عزاداری و سوگواری‌های مردم عادی نداشته باشند تا شاید ترکش‌های آن به جان عزاداری‌‌های رسمی نیافتد. گذشته از این، گسترش عزاداری بدین صورت جنجال‌های اجتماعی و مذهبی را دامن می‌زند و حتی زمینه هتک حرمت مذهب را نیز فراهم می‌کند؛ زیرا خواه یا ناخواه،‌ مناسبت‌های عزاداری به یک مناسبت اجتماعی تبدیل می‌شوند که برای پاسداشت آنها باید همه‌ی مردم حرمت آنها را نگه دارند و از شادی یا رفتارهایی که با شئون سوگواری این روزها مخالفت دارد، پرهیز کنند. اما بسیاری از مردم ظرفیت و تحمل این حجم از عزاداری‌ها را ندارند و این موضوع موجب می‌شود تا آنها خود را رویاروی عرفیات مذهبی تازه ایجاد شده ببینند و ناتوان از انکار این عرفیات بی‌اساس، تقابل با مناسک مذهبی برای آنها به وجود آید. حکایت عزاداری ایام محسنیه نیز بر همین منوال است، مناسبتی که حتی گزارش‌های تاریخی برای به وجود آمدنش در ابتدای ربیع‌الاول همراهی نمی‌کنند، ولی چون عده‌ای عزاداری و برافروختن احساسات را بهترین روش تبلیغ مذهبی می‌بینند، تلاش می‌کنند در ادامه دو ماه عزاداری محرم و صفر آن را نیز به مناسبت‌های مذهبی اضافه کنند. ............ ⚡️کانال یادداشت‌های مهدی مسائلی: @azadpajooh
🔸علت تاکید جریان شیرازی بر عزاداری محسنیه ✍مهدی مسائلی یکی از جریان‌هایی که به دنبال رسمیت بخشیدن به عزاداری محسنیه در شیعه است، جریان شیرازی است که رهبر فکری آنها یعنی جناب سید صادق شیرازی نیز بر این موضوع تأکیدهای زیادی داشته است. دو عامل برای تأکید و اصرار این جریان بر عزاداری محسنیه می‌توان برشمرد: ۱. نگاه افراط و غالیانه این جریان به عزاداری که دین را در حاشیه عزاداری می‌بینند و حتی بهشت و جهنم و فلسفه‌ی خلقت را در ذیل عزاداری تعریف می‌کنند. همین چند روز پیش جناب سید صادق شیرازی در سخنرانی ۲۸صفر خود گفته بود: "داستان امام حسین علیه السلام همواره در حال کشمکش بوده است و در قبال آن هم خدای متعال بهشت و جهنم را آفریده است و حسینی ها را وارد بهشت و دشمنان ایشان را وارد جهنم می کنند." در این دو سال فراگیری ویروس کرونا جناب سید صادق شیرازی بارها بر عزاداری و زیارت کربلا حتی با علم به خطر جانی توصیه کرده‌اند و همین چند روز پیش هم گفته بود: " زیارت امام حسین علیه السلام واجب نیست، ولی با این تفاوت که اگر کسی یقین کند که در سفر زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام کشته می شود و به زیارت برود و کشته شود، نمازهایش مقبول است و روح پاکش به اعلی علیین برده می شود." ۲. جریان شیرازی تاکید بسیاری بر رفتارهای مخاصمه‌برانگيز مذهبی دارد. جشن‌های نهم‌ربیع( شادی قتل خلیفه دوم) یکی از نمادهای جریان شیرازی است که در سال‌های گذشته تلاش داشتند هفته برائت را نیز در ایام پایه‌گذاری کنند. هواداران و شبکه‌های ماهواره‌ای این جریان نیز در این ایام در بیان توهین‌های مذهبی سنگ‌تمام می‌گذارند. حالا ترویج عزاداری محسنیه احساسات مذهبی را آماده این جشن‌ها می‌کند؛ و با مصادف شدن پایان عزاداری‌ها با نهم‌ربیع، جشن‌های شادی‌ آنها نیز بیشتر به چشم آمده و رسمیت بیشتری می‌یابد. ............ @azadpajooh
⚡️نسبت تقیه خوفی با وحدت اسلامی ✍مهدی مسائلی در تعریف گفته‌اند: تقیه مخفی نمودن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن است به جهت مصلحتی که مهم‌تر از مصلحت اظهار آن است. تقیه را معمولاً به‌لحاظ انگیزه و علتش به دو نوع «خوفی یا حفظی» و «مُداراتی یا تحبیبی » تقسیم می‌کنند. تقیه‌ای که در بحث وحدت اسلامی نقش مهمی را ایفا می‌کند تقیه‌‌ی مداراتی است درحالی‌که آنچه معمولا از تعبیر تقیه به ذهن مردم خطور می‌کند تقیه‌ی خوفی است. تقیه‌ی خوفی به‌این‌معنا است که اگر فردی احتمال دهد به‌سبب انجام عمل یا اظهار عقیده‌اش، مخالفان مذهبی به یکی از موارد دین، جان، ناموس و مال و آبرو خودش یا دیگران دست‌درازی می‌کنند، باید برای حفظ آن‌ها از آشکارساختن نظر یا عمل دینی خودداری کند یا حتی خلاف آن را اظهار کند. اما تقیه‌ی مُداراتی براثر ترس و به‌منظور حفظ جان و عقیده انجام نمی‌شود؛ و در آن خوش‌برخوردی و معاشرت دوستانه با اهل‌سنت مورد توصیه قرار گرفته است. نقش نداشتن خوف و ضرر در مشروعیت تقیه‌ی مُداراتی موجب می‌شود این تقیه در مناطقی همچون ایران که دین رسمی آن اسلام و مذهب شیعه است، موضوعیت و فعلیت داشته باشد. همچنین اگرچه مفهوم تقیه ملازمه‌ای با پنهان‌کاری دارد، ولی تقیه‌ی مُداراتی در بسیاری از مصادیق آن نیاز به پنهان‌کاری ندارد، بلکه ائمه(ع) برای تحقق آن خواستار خوش‌رفتاری و گفتار پسندیده در معاشرت با اهل‌سنت هستند. به عبارت دیگر نشان دادن خصوصیات و امتیازات عِلمی و عَمَلی شیعه در تعامل با اهل‌سنت، نگاهی واقع‌گرایانه نسبت به تشیع را به وجود می‌آورد. کتاب بنده با عنوان «پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت» ابعادی از تقیه‌ی مداراتی را در سخنان و سیره امامان اهل‌بیت(ع) بررسی کرده است، اما سخن ما در اینجا حول این مطلب است که نسبت تقیه‌ی خوفی با وحدت اسلامی چیست؟ تقیه‌ی خوفی در جایگاه خودش یکی از قوانین تبلیغی دین است که از وارد شدن خسارات جانی و مالی و حیثیتی به خود فرد و دیگران یا مذهب جلوگیری می‌کند. بعضی از صورت‌های تقیه خوفی در عمل می‌تواند به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز مسلمانان کمک کند ولی بعضی از صورت‌های آن را نمی‌توان یک اصل در تعامل مسلمانان با یکدیگر به‌حساب آورد، بلکه برای تحقق هم‌زیستی اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی باید با زمینه‌های به وجود آمدن تقیه‌ی خوفی مبارزه کرد و اصل موضوعیت یافتن آن را از میان برداشت. مثلا در مواردی که تقیه‌ی خوفی(یا به تعبیری تقیه‌ی حفظی) برای پنهان کردن شیعه‌بودن از اهل‌سنت صورت می‌گیرد، این موضوع نشان از تفکرات و روحیات تکفیری در میان اهل‌سنت آن منطقه دارد و صرف پایبندی به تقیه‌ی خوفی، هم‌زیستی مسلمانان را رقم نمی‌زند، بلکه تقیه‌ی خوفی فقط یک تاکتیک برای حفظ جان شیعیان است و چه‌بسا روحیه‌ی تکفیری در بستر آن شدت نیز پیدا بکند. گاهی نیز این برخورد تکفیری نسبت به موارد جزئی‌تری مانند برداشت‌های فقهی و اجتهادها و نظراتِ کلیِ کلامی صورت می‌گیرد که این موارد نیز باید با به رسمیت شناختن تشیع به عنوان یک مذهب اسلامی از میان برود، همان‌گونه که در گذشته مذاهب فقهی اهل‌سنت نسبت به برداشت‌های فقهی یکدیگر حساس بودند و به خاطر نگاه‌های متفاوت فقهی به جنگ یکدیگر می‌رفتند، اما هم‌اکنون پیروان این مذاهب اختلاف نظر فقهی را به رسمیت می‌شناسند و حساسیتی بر تفاوت‌ نظرات فقهی ندارند. پس در کل می‌توان گفت تقیه‌ی خوفی(حفظی) اگر برای پنهان کردن عنوان تشیع یا هویت عمومی و تمایز‌های فقهی و اعتقادی تشیع باشد، فی‌نفسه در مسیر تحقق هم‌زیستی و وحدت اسلامی نیست، بلکه باید با زمینه‌های به وجود آمدن آن مبارزه کرد. البته هم‌اکنون در بیشتر نقاط دنیای این تقیه برای شیعیان موضوعیت ندارد. اما گاهی تقیه‌ی خوفی در اصول مذهبی تشیع یا فروع فقهی آن نیست، بلکه در جزئیات یا حاشیه‌های اعتقادی و تاریخی است. پنهان‌کاری و محافظه‌کاری در بیان عمومی این اعتقادات هویت تشیع را مخفی نمی‌کند. این نوع از محافظه‌کاری گاهی در درون مذهب نیز وجود دارد و بسیاری از مطالب دشوار دینی یا مذهبی برای افراد عادی نقل نمی‌شود. در روایت معروفی امام سجاد(ع) فرموده است: «وَاللَّهِ، لَوْ عَلِمَ‏ أَبُوذَرٍّ مَا فِي‏ قَلْبِ‏ سَلْمَانَ‏ لَقَتَلَهُ؛ به خدا اگر ابوذر می‏دانست آنچه در دل سلمان بود. او را می‌کشت(یا جان از کف می‌داد)» بر این اساس چنین مواردی از تقیه‌ی خوفی نه تنها جان یا مال افراد را حفظ می‌کند، بلکه دین و مذهب را از درگیر شدن در فتنه‌ها حفظ می‌کند و اصل را فدای فرع، و متن را قربانی حاشیه نمی‌کند. از این رو در روایتی از امام حسن عسکری( ع) روایت شده است: «انجام دهنده تقیه‌ای که امتی با واسطه آن اصلاح می‌شود، پاداشی به قدر همه‌ی آن امت دارد، اما اگر در چنین موردی ترک تقیه گوید و امتی به هلاکت افتد، شریک جرم هلاک کننده خواهد بود.»( تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص321.) ......... @azadpajooh
🔹️تنافی توهین مذهبی با اخلاق اسلامی ✍مهدی مسائلی شام‌گاه هشتم ربیع‌الاول بعضی از شیعیان که تا قبل از غروب، لباس مشکی بر تن داشتند، لباس عزا از تن در آورده و شادی و پایکوبی را آغاز می‌کنند، آن هم به مناسب کشته شدن خلیفه‌دوم و عمل به وظیفه تبری. بگذریم از این ‌که خلیفه در ماه ذی‌الحجه کشته شده است و چنین مناسبتی بی‌اساس است، تبری هیچ ملازمه‌ای با چنین رفتارهایی ندارد و حتی این رفتارها مخالف اخلاق و قوانین تبلیغی دین است. درباره "قوانین و محدودیت‌های تبری" بنده در کتاب لعن‌های نامقدس بحث‌های روایی مفصلی داشته‌ام، ولی مهم‌ترین بحث در اینجا وظیفه‌ی اخلاقی ما در این موضوع است. تخیل ابزاری مهم در زندگی اخلاقی است و آدمی با قوه تخیل می‌تواند درد و رنج دیگران را احساس کند، ما با تخیل می‌توانیم خود را در جای دیگران قرار دهیم و با دیگران چنان رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند. احساس یگانگی با دیگران جز با قوه‌ی تخیل حاصل نمی‌شود. بر اساس این تخیل، در علم اخلاق قاعده‌ای معروف وجود دارد به نام «قاعدۀ زَرین» یا «قاعدۀ طلایی». مضمون این قاعده چنین است: «آنچه برای خود می‌خواهی، برای دیگران هم بخواه و هر چه برای خود نمی‌پسندی، برای دیگری مَپسند.» قاعدۀ زرین، اصلی معروف و انسانی است که دین مبین اسلام نیز بر آن تأکید بسیار کرده است. روایاتی پُرشمار با این رویکرد اخلاقی به دست ما رسیده است. محتوای این قاعده تنها هنگامی برای ما ملموس خواهد بود که خود را در‌جای طرف مقابل تخیل کرده و وضعیت او را درک کنیم. دراین‌صورت است که با انصاف بیشتری به تعامل با یکدیگر خواهیم پرداخت. افرادی که مقدسات اهل‌سنت را لعن کرده و به آن‌ها توهین می‌کنند، لحظه‌ای خود را به‌جای ایشان بگذارند، آیا اگر آن‌ها به‌جای اهل‌سنت بودند، به‌سادگی از کنار این‌گونه توهین‌ها می‌گذشتند؟ آیا دوست دارند که اهل‌سنت نیز در مقابل، با آن‌ها چنین رفتاری کرده و به مقدسات شیعه لعن و توهین کند؟ البته نقد و رد اندیشه‌های مقابل هیچ ملازمه‌ای با توهین مذهبی ندارد، همان‌گونه یک مسلمان و یک مسیحی بدون مخاصمه و توهین دینی می‌توانند به رد و انکار اندیشه‌های یکدیگر بپردازند؛ در حالی که مسیحی قاعدتا قرآن و پیامبر اسلام را قبول ندارد، ولی آتش زدن قرآن یا فحاشی به پیامبر اکرم(ص) با انکار آنها متفاوت است. ............. @azadpajooh
⚡️آغاز امامت امام عصر(ع) موضوعی عرفی است/ حکم جشن آغاز امامت، مثل جشن میلاد است ✍مهدی مسائلی نهم‌ربیع الاول، نخستین روز امامت امام عصر حضرت مهدی موعود(عج) است. ولی همان‌گونه که همه می‌دانیم عده‌ای برای این روز مناسبتی دیگر در نظر گرفته‌اند و به خاطر دلبستگی‌شان به آن عنوان، به هیچ وجه نمی‌پذیرند که روز نهم‌ربیع به عنوان روز آغاز امامت امام عصر(عج) نام‌گذاری شود. از این رو شبهاتی را در این زمینه مطرح می‌کنند. در ادامه به بررسی دو شبهه دراین‌باره می‌پردازیم. ✅ شبهه اول: «در سیره ائمه (ع) هرگز نداریم که توصیه به بزرگداشت آغاز امامت آنها شده باشد. جشن آغاز امامت یک بدعت است. اين روش فرزندان پادشاهان و سلاطين ظلم و جور است كه به دنبال مرگ پدر بودند تا خود به فرمانروايي برسند، در كجای تاريخ ديده ايد فرزندان ائمه از شهادت پدر بزرگوارشان خوشحالي كنند؟!» 🔺در پاسخ می‌گوییم: این افراد در حالی جشن آغاز امامت امام عصر(عج) را بدعت می‌دانند که با تمسک به قاعده «تعظیم شعائر الهی» و بسط مفهوم آن، بسیاری از رفتارهای موهن همچون قمه‌زنی را به عنوان مناسک مذهبی به حساب می‌آورند. اگر جشن آغاز امامت در سیره ائمه(ع) وجود ندارد، جشن میلاد ائمه(ع) هم وجود ندارد! توصیه به عزاداری برای سایر ائمه(ع) به غیر از امام حسین(ع) هم وجود ندارد! راهپیمایی برای عزاداری نیز در روایات نیامده است. چرا این عده جشن تولد را سیره مستکبرانه پادشاهان برای بزرگداشت خویش به حساب نمی‌آورند یا آن را برگرفته از فرهنگ غربی نمی‌دانند؟! به هرحال، امروز هیچ‌کس در روز نهم‌ربیع برای شهادت امام حسن عسگری(ع) شادی نمی‌کند و گره زدن آغاز امامت در روز نهم‌ربیع با مصیبت شهادت امام حسن در هشتم‌ربیع نوعی مغالطه است. ✅شبهه دوم: آغاز امامت ولی‌عصر (عج) بلافاصله پس از شهادت امام حسن عسگری در روز هشتم‌ربیع اتفاق افتاده است نه نهم‌ربیع! 🔺در پاسخ می گوییم: اصل بزرگداشت آغاز امامت ولی‌عصر(عج)، عنوانی عرفی است و ریزبینی‌های عقلی درباره‌ی آن جایی ندارد. اگر توصیه به جشن میلاد ائمه(ع) یا آغاز امامت، مستقیماً از ناحیه شرع مقدس اسلام بیان شده بود، جای آن بود که برای تعیین آن دقت عقلی می‌کردیم. ولی هنگامی که این‌گونه بزرگداشت‌ها موضوعی عرفی و جهت احترام و یادآوری ذکر امام زمان(ع) است، باید دید عرفِ مردم چه روزی را برای آغاز رهبری و امامت قرار می‌دهد. در عرفِ اجتماعی تمام ملل، به خاطر احترام به رهبر پیشین، روز بعد از رحلت او را برای رهبر جدید جشن و بزرگداشت می‌گیرند. 🔺پس معرفی نهم‌ربیع را به عنوان سال‌روز آغاز امامت ولی عصر (عج) هیچ اشکالی ندارد، چنان‌ که سید بن طاوس با رد عنوان قتل خیلفه دوم در این روز، این احتمال را بیان می‌کند که شاید شادی شیعیان در روز نهم ربیع در ابتدا به خاطر همین مناسبت عظیم بوده است، ولی بعدها این شادی دست خوش انحراف شده است. وی در اقبال‌الاعمال می‌نویسد: «اکنون که زمان رحلت مولای ما امام حسن عسگری(ع)، چنان که بزرگان ذکر کردند در روز هشتم ربیع الاوّل رخ داده است، آغاز ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) بر امّت، روز نهم ربیع الاوّل خواهد بود و شاید تعظیم این روز، روز نهم ربیع الاوّل، به لحاظ این مناسبت برتر و برای توجّه به آن مولای بزرگ و کامل باشد.»( إقبال‌، ج۳، ص۱۱۳.) ................. https://eitaa.com/azadpajooh/173
⚡️از قضا سِرکَنگَبین صفرا فزود/ نقدی بر سخنان مولوی گرگیج چند سالی است که بعضی از سخنان تند و تیز مولوی گرگیج امام جمعه اهل‌سنت آزادشهر استان گلستان در کانال‌ها و گروه‌های مجازی شیعه منتشر می‌شود و ناراحتی و خشم شیعیان را برمی‌انگیزد. چند روز پیش نیز ایشان سخنانی را در نماز جمعه بیان کرده‌اند که به همت بعضی از چهره‌های رسانه‌ای این‌طرف انتشار زیادی داشت و فضای هیجانی تقابل مذهبی را شدت بخشید. جناب مولوی در سخنانش بعد از بیان این‌که میان اهل‌بیت(ع) و خلفای راشیدین محبت و دوستی برقرار بوده است،‌ گفت: «مادر زین العابدین دختر یزدگرد بود که حضرت عمر(رض) پس از فتح ایران به نکاح حضرت حسین(رض) درآورد و ۹ امام پس از آن از همین نسل به وجود آمدند، پس اگر خلافت حضرت عمر (رض) را نپذیریم اعتبار امامان و نسَب آنان را زیر سوال برده‌ایم.» جناب مولوی در این استدلال خواسته‌اند شیعه را میان دو محذور و تنگنا قرار دهند: ۱. این که اعتقاد اهل‌سنت را درباره‌ی خلافت تام و کامل خلفای راشدین بپذیرید؛‌ ۲. اگر خلافت آنها را نپذیرید هبه یا عقد نکاح خلیفه دوم باید نامشروع و ناصحیح باشد. جناب گرگیج پنداشته‌اند از آنجا که محذور دوم برای شیعه خیلی سخت و ناگوار و توهین‌آمیز است، شیعیان ناچار محذور اول را می‌پذیرند و استدلال ایشان مطلوب واقع می‌شود. متأسفانه از این طرف نیز بعضی به جای جواب منطقی به این استدلال ناصواب و غیرعالمانه، بر محذور دوم تأکید کرده‌اند، به این معنا که گویا استدلال وی خیلی جدی و درست است و به خاطر این‌که شیعه نمی‌تواند با محذور اول کنار بیایند،‌ توهین مذهبی و دشنام‌گویی بر اهل‌بیت(ع) صورت گرفته است. اما جوابِ استدلال مولوی گرگیج آن است که شیعه آغاز امامتِ امام علی(ع) و امامان اهل‌بیت(ع) را بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) می‌داند نه بعد از قتل خلیفه‌ی سوم و خلافت امام علی(ع). مفهوم امامت نیز با خلافت ظاهری خیلی متفاوت است. حتی در میان اهل‌سنت نیز بعضی معتقدند با توجه به سخن معروف و مشهور خلیفه دوم که: «لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ؛‌ اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد» امامت شرعی از آن امام علی(ع) و خلافت ظاهری با خلفای راشدین بوده است. به هر حال، شیعه مشروعیت تصرفات و حلیّت امور را حتی در زمان خلیفه‌ی دوم به دست امام علی(ع) و به امضای ایشان می‌داند نه خلیفه‌ی دوم. پس نزد شیعه صحت هبه یا عقد نکاح جناب عمربن‌خطاب ملازمه‌ای با پذیرش خلافت ایشان ندارد، تا شیعه در برابر این استدلال مسکوت شود. در حاشیه این بحث دو نکته را نیز بیافزایم: ۱. جناب مولوی گرگیج با بیان این سخنان می‌خواهند موجبات ارادت و محبت شیعیان به خلفای راشدین را فراهم سازند یا حداقل از بیان توهین به آنها جلوگیری کنند، ولی ایشان همچون بسیاری از مجادله‌گران مذهبی راه را اشتباه می‌روند، سخنان ایشان نه تنها محبت و مودتی در این طرف ایجاد نمی‌کند بلکه توهین‌ به خلفا را می‌افزاید و موجب تضعیف فعالیت‌های منطقی در جهت منع از توهین مذهبی می‌شود. با انتشار سخنان ایشان در میان شیعه، تندورها و مجادله‌گران مذهبی یک قدم جلوتر می‌آیند و با دامن زدن به هیجان‌های مذهبی، خروش و دعوای شیعه و سنی را منطقی‌تر از وحدت و تقریب مذاهب نشان می‌دهند. پس بهترین تعبیری که درباره عملکرد ایشان می‌توانیم داشته باشیم این است که: "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" ۲. بعضی از چهره‌های رسانه‌ای این طرف با هیجانی خاصی سخنان مولوی گرگیج را منتشر کردند و آن فرصتی برای برانگیختن هیجان و شور شیعه برای عزاداری فاطمیه(ع) دیدند. این عده فقط جنبه‌ی توهین‌آمیز این سخنان را برجسته کردند و خواسته یا ناخواسته مروج استدلال‌های ناصواب مولوی گرگیج شدند. این عملکرد مرا یاد سخنان مقام معظم رهبری می‌اندازد که فرمودند: «سعدى می‌گوید: "یک نفرى به من فحش داد، من نشنیدم؛ مثل تیرى بود که‌انداخت و به من نخورد. تو این تیر را برداشته‌اى آمده‌اى در پهلوى من فرو می‌کنى؟ این فحش را به من می‌رسانى؟" آنجا یک روزی فحشى جعل کردند و به امام صادق(ع) نسبت دادند، تو حالا برداشتى این فحش را و در طول تاریخ با خودت حمل می‌کنى و با جدیّت یک بار دیگر محکم در پهلوى امام صادق(ع) فرو می‌کنى؛ این خوب است؟ این درست است؟ این را می‌گویند شیعه‏ امام صادق(ع)؟ این را می‌گویند علاقه‏مند به امام صادق(ع)؟ چرا وقتى‌که نمی‌فهمید و نمی‌توانید استنباط کنید، قضاوت می‌کنید؟»(همر‌زمان حسین(ع)، سخنان رهبری در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم (ع)، ص221) ......... @azadpajooh
⚡️ادعای طرفداری از وحدت با روش تنش مذهبی ✍مهدی مسائلی قاعده‌ای کلی وجود دارد که طرفداری از وحدت اسلامی بدون متهم شدن به تفریط در اندیشه مذهبی و تسامح نخواهد بود. اما چند سالی است که این اتهام از ناحیه کسانی به فعالان عرصه وحدت اسلامی داده می‌شود که خود را طرفدار انقلاب اسلامی و معتقد به ولایت فقیه می‌دانند. بدیهی است که این عده به واسطه‌ی راهبُردی بودن موضوع وحدت اسلامی در تفکر انقلاب اسلامی، طیف متهم شده را طرفدار افراطی وحدت اسلامی و خود را طرفدار واقعی و اصیل وحدت اسلامی معرفی کنند. حال سؤال این است که طرفداری از وحدت اسلامی به چه معناست و چه اقتضائات و لوازمی دارد؟ آیا با صرف تکرار لفظ وحدت اسلامی و طرح شعاری آن، ‌کسی وحدتی می‌شود؟ نهایت مطلبی که این افراد در بیان لوازم وحدت اسلامی بیان می‌کنند، این است که نباید به اهل‌سنت توهین کرد و غیر از این هیچ رفتار تبلیغی دیگری با موضوع وحدت اسلامی تعارضی ندارد. به دیگر سخن وقتی شما به اهل‌سنت توهین نمی‌کنی طرفدار وحدت اسلامی می‌شوی، و کسی که لوازمی بیش از این را برای وحدت اسلامی مطالبه کند، طرفدار افراطی وحدت اسلامی است. البته تعریف توهین نیز در نزد آنها خیلی اخص و محدود است و تنها شامل فحش‌ها و دشنام‌های صریح می‌شود. بر این اساس آنها بسیاری از مصادیق لعن را توهین نمی‌دانند. همچنین گردآوری و نشر و تبلیغ مطاعن خلفا را نیز توهین نمی‌دانند. مثل روایاتی که از طریق شیعه وارد شده‌اند و غالب آنها حتی از جهت ارزیابی حدیثی نزد شیعه سند و منبع معتبری ندارند. تبلیغ و نشر این روایات مصداق توهین نیست بلکه آنها این کارها را فعالیت‌های علمی در راستای وحدت اسلامی تلقی می‌کنند. درمجموع از نگاه این افراد برای التزام عملی به وحدت اسلامی، شما تنها موظف هستید به اهل‌سنت و خلفای آنها فحش ندهید. با این رویکرد این افراد اختلاف مذهبی بین شیعه و سنی را تا آستانه‌ی دشمنی مذهبی پیش می‌برند ولی به زعم خودشان اقدامات آنها همچنان در راستای وحدت اسلامی است. توحید اهل‌سنت را توهمی خطاب می‌کنند؛ به واسطه‌ی عدم اعتقاد اهل‌سنت به امامت اهل‌بیت(ع)، محبت آنها به اهل‌بیت را غیرواقعی می‌دانند، ولی معتقدند که از اصول وحدت اسلامی تخطی نکرده‌اند. شاید در ایام هفته وحدت با لبخند چند عکس با اهل‌سنت هم بگیرند. به روشنی پیدا است که وحدت اسلامی از نگاه کسانی که اشتراکات حداقلی با اهل‌سنت را حتی در مقوله توحید نمی‌پذیرند، وحدتی تاکتیکی است. می‌دانیم که مقام معظم رهبری در سال‌های اخیر بارها به نفی تاکتیکی بودن وحدت در اندیشه انقلاب اسلامی پرداخته‌اند و مراحل مختلف آن را تبیین کرده‌اند و بالاترین مرحله‌ی وحدت اسلامی را تمدّن نوین اسلامی دانسته‌اند. اما مسیری که این عده می‌روند برای غلبه‌ی مذهبی شیعه بر سایر مذاهب اسلامی ریل‌گذاری شده است نه وحدت شیعه و سنی در ذیل پرچم اسلام و ایجاد تمدن نوین اسلامی. فشرده‌سخن این که با تکرار رویکرد تبلیغی تشیع در زمان صفویه نمی‌توان به دنبال تحقق وحدت اسلامی در زمان کنونی بود. محققا وحدت اسلامی به معنای کوتاهی در اندیشه مذهبی نیست ولی با روش تبلیغی فرقه‌گرایی و محور قرار دادن تقابل مذهبی، وحدت اسلامی مسئله‌ای شعاری و تاکتیکی خواهد بود. مسلمانی که اولویت و جهت‌گیری تبلیغی‌ دینی او، مخالفت مذهبی با دیگرمسلمانان است، تولیدات مذهبی‌اش نیز در همین راستا است نه در راستای وحدت‌ اسلامی. ......... @azadpajooh
📔انتشار کتاب درسنامه وحدت اسلامی ⚡️کتاب درسنامه وحدت اسلامی در چهارده درس به تبیین ابعاد مختلف نظری و عملی وحدت اسلامی می‌پردازد. نگارش این کتاب توسط حجت الاسلام مهدی مسائلی انجام شده است که پیش از این آثاری متعددی همچون لعن‌های نامقدس و پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت و... در زمینه وحدت اسلامی داشته است. 🔹کتاب درسنامه وحدت اسلامی با هدف آموزش وحدت اسلامی برای دانشجویان و طلاب به نگارش درآمده است ولی ابعاد علمی و پژوهشی نیز در آن لحاظ شده است. 🔹 این کتاب در ابتدای هر درس خلاصه‌ای از درس، و در انتهای آن پرسش‌ها و معرفی منابع برای مطالعه بیشتر ارائه می‌کند. در این کتاب الفاظ و تعابیر مربوط به وحدت اسلامی مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد و نظریه‌های مختلف وحدت اسلامی در دو بعد سیاسی و دینی ارزیابی و تحلیل می‌شوند. بررسی جزئیات عملی وحدت اسلامی و موانع آن نیز محور درس‌های بعدی این کتاب هستند. 📒کتاب درسنامه وحدت اسلامی در 232 صفحه به همت جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی اصفهان و با همکاری موسسه عصر(مجمع فرق و ادیان اصفهان) توسط نشر اندیشه‌ مولانا منتشر شده است. بهای کتاب نسخه چاپی کتاب 52000 تومان است. اما به منظور سهولت دسترسی مخاطبان به این کتاب، نسخه الکترونیک (pdf) آن نیز با بهای 15000تومان منتشر شده است. علاقه‌مندان به تهیه نسخه الکترونیک کتاب می‌توانند از طریق پیام به شماره تلفن: 09938777443 یا آیدی: @Ketabevahdat در پیام‌رسان‌های ایتا یا تلگرام فایل کتاب را دریافت کنند.
⚡️تخصیص تقیه برای حفظ جان خویشتن/ دیگران کشته شوند به بهشت می‌روند ✍مهدی مسائلی پیش از این در تبیین تقیه خوفی و تقیه مداراتی و نقش آنها در وحدت‌اسلامی نوشتم و گفتم که تقیه خوفی یک تاکتیک برای حفظ جان یا دین است و نمی‌توان وحدت اسلامی را بر اساس آن تعریف کرد.(اینجا) با این حال بعضی سعی می‌کنند درباره‌ی تقیه خوفی نیز تفسیری انحرافاتی ارائه کنند زیرا همین تاکتیک نیز جلوی خیلی از بی‌مبالاتی‌های شیعیان را می‌گیرد و رفتارهای آنان را محدود می‌کند. این عده در تفسیر انحرافی‌شان از تقیه خوفی، آن را تنها محدود به حفظ جان خودشان می‌کنند و می‌گویند هنگامی جان ما در خطر نیست وظیفه ما تقیه کردن نیست، و لزومی ندارد برای حفظ جان سایرشیعیان تقیه بکنیم. براین اساس شخصیتی مثل یاسر حبیب می‌گوید من در انگلستان امنیت و آزادی بیان دارم و هیچ تقیه و ملاحظه‌‌ای در بیان مطالب ندارم، تقیه امری اضطراری و مخصوص شیعیانی است که جان خودشان توسط اهل‌سنت تهدید می‌شود، پس من در انگلیس من وظیفه خودم را انجام می‌دهم و اگر شیعه‌ای در خاورمیانه به واسطه سخنان من کشته شد او نیز به بهشت می‌رود و ثواب می‌برد. متأسفانه این مبنا محدود به یاسر حبیب نیست و بسیاری از شیعیان همین توجیه را برای بی‌مبالاتی مذهبی‌شان در داخل کشور بیان می‌کنند. اما از چه جهت این تفسیر را انحرافی می‌نامیم؟ چون با روایات اهل‌بیت(ع) مخالفت دارد و برای اثبات آن به قسمتی از روایات استناد شده است. توضیح این‌که: مصلحت و الزام این تقیه تنها منوط به وجود خطر جانی و مالی برای خود افراد نیست، بلکه برای حفظ جان و مال دیگران نیز باید تقیه کرد، چنانچه ائمه(ع) حتی به خاطر مصالح مالی بعضی از اصحاب، احکامی را بیان می‌کردند که خلاف حکم واقعی بود. چنانچه یکی از اصحاب امام صادق(ق) به نام سَلَمَة بن مُحْرز نقل می‌کند: «به امام صادق(ع) گفتم: مردی ارمنی فوت کرده است و من را وصی خود نموده است... او مرده است و به من درباره تقسیم میراثش وصیت کرده و از او دختری باقی مانده است. امام به من فرمود: نصفی از میراث را به دختر اعطا کن. [بعدها] برای زراره سخن امام را بازگو کردم، او گفت: "امام از تقیه کرده است، همه مال را باید به دخترش می‌دادی." زمانی دیگر بر امام وارد شدم، به امام گفتم: «خداوند به شما سلامتی دهد، یاران ما فکر می‌کنند شما از من تقیه نموده‌اید.»امام فرمودند: «لَا وَاللّٰهِ، مَا اتَّقَيْتُكَ، وَلٰكِنِّي اتَّقَيْتُ عَلَيْكَ أَنْ تُضَمَّنَ؛ به خدا چنین نیست، من از تو تقیه نکردم، بلکه برای تو تقیه کردم تا ضامن [بدهکار دیگر وراث] نشوی.» سپس فرمود: آیا کس دیگری از این ماجرای تقسیم ارث خبر دارد؟ گفتم: نه. امام فرمود: مابقی را هم به دختر اعطا کن.( کلینی، کافی، ج۱۳، ص۵۴۳.) لزوم تقیه برای حفظ جان و مال دیگران آن‌قدر مهم است که حتی از روایتی فهمیده می‌شود که اگر کسی رعایت تقیه نکند و شیعه‌ای کشته شود، او در این جنایت شریک است. در روایت صحیحه‌ای از حضرت امام باقر(ع) روایت شده است: «بنده‌ی خدا روز قیامت محشور شود، درحالی‌که دستش به خونی آلوده نشده است. [ظرفی] همانند [ظرف] خون‌گیریِ حجامت یا بیشتر از آن را به دستش می‌دهند و می‌گویند: این سهم توست از خون فلان کس. او عرض می‌کند: پروردگارا، تو خود می‌دانی جانِ مرا گرفتی درحالی‌که من خون کسی را نریخته بودم [و هیچ خونی بر گردنم نبود]. خداوند فرماید: آری، [اما] تو از فلانی روایتی چنین‌وچنان شنیدی و به‌ضرر او بازگو کردی. پس زبان‌به‌زبان به فلان ستمکار رسید و بدان روایت، او را کشت. این بهره‌ی تو از خون اوست.»(همان، ج۲، ص۳۷۰) از امیرالمؤمنین امام علی(ع) نیز روایت شده که فرمودند: «تقیّه از برترین اعمال مؤمنان است که به وسیله‌ی آن خود و برادرانش را از شرّ بدکاران در امان می‌دارد.»( همان، ص ۳۲۰.) اما از همه اینها که بگذریم، تقیه خوفی تنها محدود به حفظ جان افراد نیست که آن را نیز به حفظ جان خودمان تخصیص بزنیم. حفظ دین و مذهب را از درگیر شدن در فتنه‌ها یکی از عوامل مهم تقیه خوفی است. کسانی با بی‌مبالاتی مذهبی‌شان تنفر و انزجار سایر مسلمانان را نسبت به تشیع و مکتب اهل‌بیت(ع) برمی‌انگیزنند، کارشان از امام کشی نیز بدتر است چه برسد به کشتار شیعیان. (پیش از این دراین‌باره توضیح داده‌ام) اینها اصل را فدای فرع، و متن را قربانی حاشیه می‌کنند. از این رو در روایتی از امام حسن عسکری(ع) روایت شده است: «انجام دهنده تقیه‌ای که امتی با واسطه آن اصلاح می‌شود، پاداشی به قدر همه‌ی آن امت دارد، اما اگر در چنین موردی ترک تقیه گوید و امتی به هلاکت افتد، شریک جرم هلاک کننده خواهد بود.» .... 🔹برای دیدن متن عربی روایات و توضیحات بیشتر می‌توانید به کتاب درسنامه وحدت اسلامی مراجعه کنید. خریداری فایل‌PDF این کتاب از طریق آیدی: @Ketabevahdat در تلگرام و ایتا امکان پذیر است. ........... @azadpajooh
⚡️از تعیین روز وفات ام البنین تا نسبت شهادت به ایشان ✍مهدی مسائلی در تقویم رسمی کشور 13 جمادی‌الثانی به عنوان روز وفات حضرت ام البنین تعیین شده است درحالی که روز وفات ایشان در کتاب‌های تاریخی و حدیثی ذکر نشده است. به نظر می‌رسد این انتساب برگرفته از کتابی به نام «أم البنين سيدة نساء العرب» باشد که نویسنده آن یکی از خطبا و منبری‌های معاصر اهل‌ عراق به نام سيد مهدی سويج (١٣٤٩- ١٤٢٣ق) است. وی در كتاب خود آورده است: «در موارد متعدد و مواقع زيادی تاريخ وفات ام‌البنين(ع) را از من پرسیدند و من نیز از تعدادی از صاحب نظران در اين‌باره سؤال كردم، ولي جواب من و جواب کسانی که من از آنها پرسیدم یکی بود: اثری از ذکر وفات یا سال آن وجود ندارد. تا اینکه روزی كتابی را مطالعه می‌كردم در ذهنم آمد كه در اين كتاب قصيده‌ای درباره حديث كساء ذكر شده است كتاب را بررسی می‌كردم تا قصيده را پيدا كنم، ناگهان در شرحی كه مؤلف كتاب بر قصيده مزبور نوشته بود، به خبر وفات ام‌البنين(ع) برخوردم و كتاب مزبور خطی و روی برگه‌ای قديمی نوشته شده بود و تاريخ كتابت آن به سال 1221قمری بر می‌گشت و نام كتاب كنزالمطالب و نام مؤلفش نيز علامه سيدمحمدباقر قره‌باقي همدانی بود. مؤلف، كه خداوند مقام او را بالا ببرد، گفته است... در كتاب اختيارات از اعمش نقل شده است كه می‌گويد: روز سيزدهم جمادي الثانی كه مصادف با روز جمعه بود، بر امام زين‌العابدين(ع) وارد شدم. ناگهان فضل بن عباس (ع) وارد شد و در حالی كه گريه می‌كرد گفت: جده‌ام ام‌البنين(ع) از دنيا رفت. شما را به خدا به اين روزگار فريبكار نگاه كنيد كه چگونه خاندان كساء را در يك ماه دوبار دچار مصيبت كرد! پس از چندی از خبر ديگری مندرج در حاشيه كتاب «وقايع‌الشهور و الأيام» تأليف بيرجندی اطلاع يافتم كه به نقل از اعمش نوشته است: در سيزدهم جمادی الثانی و در سال ۶۴ قمری ام‌البنين(ع) وفات كرد.» 🔹درباره این گزارش ادعایی به نکات زیر باید توجه داشت: ۱. درباره کتاب كنزل المطالب اطلاعی وجود ندارد و غیر از این گزارش اثری از آن در جایی دیگر دیده نشده است. نویسنده آن سيدمحمدباقر قره‌باقی همدانی که با وصف علامه از او یاد می‌شود، نیز ناشناخته است و مشخص نیست چه کسی است. با این حال بر فرض وجود چنین کتابی،‌ آن نیز کتابی متأخر و مربوط قرن چهاردهم است. 2. در نقل این گزارش ادعا شده که این خبر «در كتاب اختیارات از اعمش نقل شده است.» معلوم نیست منظور از کتاب اختیارات چه کتابی است، اما همه کتاب‌هایی که عنوان اختیارات در اسم آنها وجود دارد، چنین گزارشی را بیان نکرده‌اند و ارتباطی به این موضوع ندارند. 3. نویسنده ادعا کرده است که پس از چندی در حاشیه کتاب وقايع‌الشهور و الأيام تأليف بيرجندی نیز انتساب وفات در سیزدهم جمادي الثاني به اضافه تعیین سال آن(سال۶۴ق) را دیده است. ولی مجددا نه کس دیگری کتاب وقائع‌الأيام نوشته بیرجندی را دیده است و نه کسی از آن توصیفی کرده است چه برسد به این‌که بدانیم مطلب مذکور را در حاشیه چه کسی نوشته است. ۴. چرا باید هم منبع متأخر و هم منبع اصلی ادعایی برای این گزارش از دید و منظر همه علما پنهان باشد و در دسترس هیچ کس نباشد؟ جاعلان حدیث و گزارش‌های تاریخی برای پنهان کردن دروغ‌شان معمولا تدبیری به خرج می‌دهند و گزارش‌ها را به کتاب‌هایی نسبت می‌دهند که در دسترس هیچ‌کس نیست و مچ‌گیری از آنها امکان‌پذیر نیست؛ حالا یا این کتاب زمانی وجود داشته و الان وجود ندارد یا اصلا وجود خارجی ندارد. برپایه این نکات، احتمال جعل تاریخ وفات ام‌البنین بسیار قوی است و تردید در آن است که چه کسی این جعل را انجام داده است. اما عده‌ای نیز در روزگاری کنونی جعل را کمی آشکارتر انجام می‌دهند، بدین صورت که دروغ‌هایشان را به کتاب‌های موجود و در دسترس منتسب می‌کنند و تکیه‌شان به این است که مخاطب حوصله یا امکانات مراجعه به منابع ذکر شده را ندارد. گاهی نیز فردی گزارشی را در کتابش بدین صورت جعل می‌کند، بعد چندین کتاب دیگر از کتاب اولی، نقل جعلی و دروغین را می‌آورند و همین می‌شود تعدد منابع. موضوع مسمومیت و شهادت حضرت ام‌البنین نیز از همین سنخ است. در مجموع جعل شهادت حضرت ام‌البنین است ادامه همان مسیر جعل تعیین روز وفات ایشان است و باید دید این‌ یکی با کمک فضای مجازی چه زمانی مقبول می‌افتد و عمومی می‌شود. ...... @azadpajooh
⚡️نقد محتوایی و صوری کتاب‌های حوزوی در مصاحبه با شفقتنا: «ریاست فقهای فقه محور» مانع تغییر سیستم آموزشی حوزه است / کتب باید روی یک متد مشخصی طراحی و تنظیم شوند 🔸گزیده‌هایی از مصاحبه: ✅در تدریس کتب حوزه استاد محوری پر رنگ‌تر است و اگر استاد بسیار ضعیف باشد، طلبه نمی‌تواند از طریق کتب به یک سطح بالایی دست پیدا کند. برای جبران این کمبود، بسیاری از طلبه ها از کتب کمک آموزشی استفاده می کنند که این کتب کمک آموزشی سعی کردند به کتب نظمی بدهند و استادی برای طلبه محسوب می‌شوند. ✅من خط مقدم انتقاد به کتب حوزه را بحث سبک آموزش و پژوهش می دانم که یک نظم مشخص و متد جدیدی ندارد و به تدوین دوباره مباحث گذشته نیاز دارد ✅یکی از دلایلی که سیستم آموزشی حوزه تاکنون تغییر نیافته، ریاست فقهای فقه محور بر حوزه است. ✅ما آموزش استاد در حوزه نداریم و حتی ارزیابی علمی به صورت سطح نوین که بگوییم این استاد چقدر از جهت آموزشی پیشرفت هایی دارد، در حوزه وجود ندارد. گاهی ممکن است که برخی از اساتید از جهت های حاشیه ای برجسته شده باشند مثلاً مریدانی این شخص را برجسته کرده باشند یا فعالیت های تبلیغاتی این استاد را برجسته کرده باشد، وگرنه از نظر علمی دست خالی است.  ✅آینده حوزه را دچار افت علمی شدیدی می بینم. نه صرف رویکرد کتب حوزوی که بسیار نقص دارد بلکه مسایل پیرامونی هم وجود دارد که روی بحث علمی حوزه تأثیرگذار است مانند بحث معیشت و کار حوزویان که بسیار روی سطوح حوزه تأثیر می گذارد. ◀️لینک مصاحبه: https://fa.shafaqna.com/?p=1299013 ........... @azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
⚡️از تعیین روز وفات ام البنین تا نسبت شهادت به ایشان ✍مهدی مسائلی در تقویم رسمی کشور 13 جمادی‌الث
با جستجوی مجدد به نسخه‌ای از کتاب وقایع الشهور و الایام دسترسی پیدا کردم که سید مهدی سویج در کتاب «أم البنين سيدة نساء العرب» آن را به عنوان منبع تاریخ وفات ام البنین معرفی کرده بود. ناشر و تاریخ نشر این کتاب دقیقا همان مشخصاتی است که وی در کتاب خویش به آن اشاره می‌کند. در صفحه 107 این کتاب که به وقایع 13 جمادی الثانی می‌پردازد، حاشیه‌ و مطلب اضافه‌ای در هامش کتاب وجود ندارد و هیچ‌کجا تاریخ وفات ام‌البنین بیان نشده است.(در پاورقی کتاب ام البنین سيدة نساء العرب نیز آدرس همین صفحه ذکر شده است) نکته قابل توجه این است که جناب سویج می‌گوید که وقایع الشهور چاپ‌های متعددی داشته است و من نمی‌دانم چاپی که دیده‌ام چاپ اول بوده است یا دوم یا سوم. اما با توجه به این‌که چاپ آن به صورت چاپ سنگی است وجود تغییرات در چاپ‌ها بعید است. افزون بر این‌که وی تاریخ چاپ کتاب را 1352قمری معرفی می‌کند، این تاریخ که در واقع تاریخ کتابت آن است در نسخه مشاهده شده توسط ما نیز وجود داشت. ................ با توجه به اطلاعات جدید بدست آمده، یادداشت را ویرایش کردم.
⚡️سادات عُمَریه در قم ✍مهدی مسائلی شهر قم از دیرباز و زمان ائمه(ع) به تشیع شناخته می‌شود. درباره‌ی تشیع قم شوخی‌هایی نیز وجود دارد. از جمله شوخی درباره‌ی تعصب نسبت به نام عمر و ابوبکر در قم است. عبید زاکانی(درگذشت: حدود ۷۷۱ق) می‌نویسد: «عُمران نامی را در قم می‌زدند یکی گفت چون عُمَر نیست چراش می‌زنید. گفتند: عُمَر است و الف و نون عُثمان هم دارد.» ياقوت حموی (۵۷۴ – ۶۲۶ق) نیز در کتاب مُعْجَم البُلدان نیز می‌نویسد: «حکایت کرده‌اند که بر اهل قم حاکم سنی متعصبی منصوب شد. به او خبر رسید که در میان مردم قم، به دلیل بغض صحابه‌ بزرگوار، کسی که نامش ابوبکر یا عمر باشد، به هیچ وجه یافت نمی‌شود. آن حاکم آنها را جمع کرد و به بزرگان و رؤسای آنها گفت: «به من خبر رسیده است که بغض صحابه صحابه رسول الله(ص) را دارید و به خاطر این بغض نام آنها را بر فرزندان‌تان نمی‌گذارید. به خدا قسم اگر کسی از خودتان را که نامش ابوبکر یا عمر باشد برای من نیاورید و برای من ثابت نشود که نامش ابوبکر یا عمر باشد من با شما چنین و چنان خواهم کرد [برخوردی سخت خواهم داشت].» بزرگان شهر از او سه روز وقت گرفتند و در شهر به جستجو پرداختند. در نهایت تنها یک نفر به نام ابوبکر را پیدا کردند که در نهایت فقر و بیچارگی، پا برهنه، عریان، لوچ و زشت ترینِ خلق خدا بود. پدر او از اهالی قم نبود و پس از تولد فرزندش او را ابوبکر نام نهاد و در قم ساکن شد. بزرگان شهر او را به نزد حاکم آوردند، حاکم عصبانی شد و به آنها ناسزا گفته و گفت مرا مسخره می کنید، زشت‌ترین خلق خدا را برایم آورده‌اید و امر کرد که به‌ آنها پس‌گردنی بزنند.یکی از افراد ظریف و شوخ‌طبع آنها به حاکم گفت: ای امیر! هر چه می‌خواهی بکن، هوای شهر قم ابوبکر نامی بهتر از این پرورش نمی‌دهد. حاکم خندید و آنها را بخشید.» (پاورقی: مولوی در مثنوی این داستان را به سبزوار و زمان سلطان محمدخوارزم‌شاه نسبت می‌دهد. بعضی معتقدند مولوی با تغییر گزاره‌های این داستان خواسته است چهره‌ای متفاوت از سلطان محمد خوارزمشاه ارائه کند چون او فرمانروایی بوده است که به دلیل تصمیمات و اقدام‌هایش در حمله‌ی مغول، نزد مورخان پس از خود مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفته است.) اما نکته جالب این‌که در قم ساداتی با عنوان سادت عُمَریه زندگی می‌کرده‌اند که سلسله‌ی سیادت آنها به عُمَر بن على بن أبى طالب(ع) معروف به عُمَر الاَطرف می‌رسید. (قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۶۷۳.) طبق گزارش کتاب تاریخ قم فردی به نام ابوعبدالله عُمری به کُمیدان(نام پیشین قم) مهاجرت کرد و در همانجا از دنیا رفت. از دیگر سادات عُمری در قم دو زن بوده‌اند که گویا امامزاده سيده صفوراء در پشت صحن امامزاده خاک‌فرج یکی از آنهاست که در زبان و گفتار عوام به غلط شهرت دارد كه مدفون در اين بقعه، سيده صفوراء دختر شعيب پيغمبر است.(رک: ناصرالشریعه، محمد حسین، تاریخ قم، ص۲۱۳.) .......... مطلبی از کتاب لبخند علما(در تدارک انتشار) .......... @azadpajooh
⚡️نگاهی به جمعیت اهل‌سنت ایران در بیست سال دیگر ✍مهدی مسائلی بارها شنیده و خوانده‌ایم که بعضی با استناد به سخنان و تحلیل‌های نامعتبر از غلبه جمعیت اهل‌سنت ایران در آینده نزدیک سخن می‌گویند و اظهار می‌کنند: «با این روند فرزندآوری اهل‌سنت احتمالاً تا 20 سال آینده اکثر جمعیت ایران را اهل‌سنت تشکیل خواهد داد!» اخیرا نیز فایل صوتی یکی از مداحان انقلابی منتشر شده است که ایشان برای تأکید بر اهمیت فرزندآوری شیعیان، از تساوی جمعیت شیعه و سنی در بیست سال آینده سخن می‌گوید. چند سال پیش بنده در یادداشتی با تکیه بر آمارهای رسمی به نقد این سخن پرداختم.(متن را می‌توانید در کانال تلگرامی بنده بخوانید) حالا نیز مجددا نکاتی را یادآور می‌شوم: ۱. بنده به شخصه حدود بیست سال است همین سخن را در جمع‌های گوناگون می‌شنوم، اما با گذشت زمان، از این بیست سال هیچ وقت کم نشده است و هرچه ما جلو می‌رویم این بیست سال نیز با ما جلو می‌آید. ۲. در یادداشتم با استناد به آمارهای رسمی بیان کردم که در بین استان‌های سنی‌نشین ایران فقط استان سیستان و بلوچستان رشد جمعیت و ولادت‌های بیشتری نسبت به آمار متوسط کشور دارد. این درحالی است که در استان کردستان که اکثریت آن نیز اهل‌سنت هستند، رشد جمعیت و تعداد ولادت‌های آن حتی از آمار متوسط کشور نیز پایین‌تر است. بالابودن آمار ولادت‌ها در استان سیستان و بلوچستان نیز به خاطر انگیزه‌های مذهبی نیست، بلکه به خاطر شرایط فرهنگی این مناطق است، به تعبیر صریح‌تر فرهنگِ غربی در این مناطق کمتر از سایر نقاط کشور رسوخ کرده است و فرزند بیشتر در این مناطق هنوز یک پشتوانه‌ی خانوادگی به حساب می‌آید. البته در این مناطق نیز نسبت به دهه‌های گذشته آمار موالید و رشد جمعیت افت بسیاری داشته است و از حدود ۵ درصد به حدود ۳درصد رسیده است. قسمتی از این افت به خاطر فعالیت فرهنگی اِن‌جی اوهایی است که برای کنترل جمعیت در این مناطق فعال بوده‌اند، اما افزون بر این، زنان در این مناطق، نسبت به سایر نقاط کشور آزادی فرهنگی و سوادآموزی و حضور اجتماعی کمتری داشته‌اند، اما با گسترش سواد و نقش اجتماعی زنان به مرور از تعداد ولادت‌ها در این مناطق نیز کاسته شده و می‌شود. مثلا یکی از گزاره‌های تأثیرگذار بر تعداد ولادت‌ها، پایین بودن سن ازدواج است و در این مناطق هر چه سن ازدواج بالاتر می‌رود تعداد ولادت‌ها نیز کاسته می‌شود. طبق آمارهای رسمی نرخ ازداواج نیز در استان در سال‌های اخیر کاهش یافته است. ۳. در سال ۱۴۰۰ جمعیت استان سیستان و بلوچستان حدود ۳۱۰۰۰۰۰ نفر(سه میلیون و صدهزار نفر) است که از این جمعیت حدود ۳۵درصد آن را نیز شیعیان تشکیل می‌دهند. طبق پیش‌بینی اداره ملی آمار ایران که با گزاره‌های علمی صورت گرفته است جمعیت این استان در ۱۵ سال دیگر، یعنی سال ۱۴۱۵، به حدود ۴۱۹۲۰۰۰(چهارمیلیون و صد و نود و دو هزار نفر) خواهد رسید. (این پیش‌بینی در سایت اداره آمار موجود است.) این در حالی است که طبق پیش‌بینی‌ها جمعیت کل کشور در این مقطع زمانی حدود ۹۵ میلیون نفر خواهد بود. حال سؤال این است که رشد جمعیت در استان سیستان و بلوچستان باید با چه شتاب و چه درصدی صورت گیرد که موجب تساوی جمعیت شیعه و سنی در ایران در بیست سال آینده ‌شود؟! غیر از این‌که همه‌ی بانوان محترم اهل‌سنت در این استان در طول بیست سال،‌ چهل فرزند به دنیا بیاورد! ۴. به دوستان مداح عزیز و بزرگوار توصیه می‌کنم دغدغه‌ی شما برای تأکید بر رشد جمعیت محترم است، ولی سعی نکنید با اطلاعات نادرست جایی دیگر را خراب کنید تا این مشکل را حل کنید. رشد جمعیت کل کشور نیز با ایجاد هیجان مذهبی در یک یا دو هیئت مذهبی حل نمی‌شود. رشد جمعیت موانع فرهنگی و خصوصا اقتصادی دارد که باید آنها را برداشت. آداب زندگی کنونی با آداب زندگی گذشته متفاوت است، برای رشد جمعیت در زمان کنونی باید با توجه به آداب زندگی کنونی، راه حل ارائه کرد. از این گذشته اگر اهل‌سنت کشور نقش خود را در رشد جمعیت کشور خوب ایفا می‌کنند باید آنها را ملامت کنیم؟! رشد جمعیت اگر خوب است شیعه و سنی ندارد. ......... @azadpajooh
⚡️درباره روز وفات حضرت زینب(ع) روز وفات حضرت زینب از کتاب اخبار الزینبیات گرفته شده است که ظاهرا توسط کسانی که خواسته‌اند مزار زینب(س) را در مصر نشان دهند، نوشته شده است و سپس به عبیدلی نسب‌شناس معروف نسبت داده‌اند، در حالی که این کتاب از او نیست و در آثار وی برشمرده نشده است. اشکالات محتوایی متعددی نیز به این کتاب وجود دارد. نکته جالب این‌که اگر این روز را به عنوان‌ سالروز وفات حضرت زینب(ع) بپذیریم باید محل دفن ایشان را نیز مصر بدانیم. چون می‌خواهیم حتما روزی را برای حضرت زینب(ع) عزاداری کنیم با استدلال به هر نقل ضعیفی تنها دو روز بعد از جشن ولادت امام علی(ع) عزاداری برپا می‌کنیم و ایام جشن و سرور ما هرچه بیشتر کوتاه می‌شود. این در حالی‌ است که برای استمرار عزاداری ماه محرم و صفر روز ولادت امام موسی کاظم(ع) را از این ماه حذف کردند و روزی را در ماه ذی‌الحجه برای آن جعل کردند. ............ @azadpajooh
⚡️درنگی درباره اظهارات خانم نویسنده و موضع‌گیری روحانیت ✍مهدی مسائلی چند روزی است که اظهارات نویسنده فیلم نمور در جشنواره فیلم فجر به بحثی پرحاشیه و داغ تبدیل شده است و موضع‌گیری تندی را از ناحیه بعضی از روحانیون و ائمه‌ی جمعه سراسر کشور در پی داشته است. در این واکنش‌ها آنچه بنده کمتر دیدم پاسخ منطقی و استدلالی به این سخنان بود. خانم نویسنده اظهارات نادرستی داشته است که البته گفته‌اند از آن عذرخواهی نیز کرده است ولی چه بخواهیم و چه نخواهیم اين سخنان در ذهنیت قسمتی از جامعه ما رسوخ کرده است و آنها اگر جرئت اظهار آن را نیز نداشته باشند، به صورت عملی و در قالب ازدواج‌های سفید، آن را پیگیری می‌کنند. پس این اظهارات فرصتی بود که دفاعی منطقی از احکام شرعی داشته باشیم و بهتر بود به جای بستن باب گفتگو، به اقناع این افراد می‌پرداختیم. خانم نویسنده در اظهارتش گفته بود: «وقتی دو نفر همدیگر را دوست دارند، عشقی که بین‌شان وجود داشته، آنقدر حرمت دارد که حتی بدون صیغه هم نامزد باشند، بچه‌ای که از آن‌ها به دنیا می‌آید، به‌نظر من حلال‌زاده است!» حقیقت این‌که صیغه‌ی عقد شرعی صرف یک سلسله الفاظ تعبدی نیست بلکه در اصل تعابیر حقوقی است که از حریم خانواده و فرزندانی که در این رابطه زناشویی شکل می‌گیرند، دفاع می‌کند. از این رو الفاظ معینی برای صیغه عقد مشخص نشده‌اند و بر پایه‌ی منابع روایی، بسیاری از علما گفته‌اند که صیغه‌ی عقد باید متضمن و دربردارنده مفاد حقوقی باشد که دین اسلام برای استحکام خانواده بر آن تأکید می‌کند، حال این الفاظ می‌تواند با تعابیر مختلف و زبان‌های متفاوت جاری شود. (در مقام بیان اختلاف‌های فتوایی دراین‌باره نیستم) این‌که بین دو نفر عشق حقیقی برقرار است یا صرف احساسات و تمایلات جنسی، امری باطنی و فردی است اسلام وقتی قانونی ‌می‌گذارد مصلحت نوع بشر و حالت غالب مردم را در نظر می‌گیرد. ازدواج سفید و بدون تعهد حقوقی به آینده همسر و فرزندان، آسیب‌های خانوادگی و اجتماعی فراوانی در پی دارد که کوتاه‌نگری ما ممکن است آن را به مجادله‌ درباره عقد شرعی و عنوان حرام‌زادگی تقلیل دهد. یک مرد و زن ممکن است هیجانات جنسی را به عشق تفسیر کنند اما در داستانی پرتکرار می‌تواند این عشق به جدایی و نفرت تبدیل شود و آنچه در این میان آسیب جدی عاطفی و اجتماعی می‌بیند فرزندان شکل گرفته در این رابطه هستند و پس از آن زنی است که پشتوانه‌ای برای پیگیری حقوقش ندارد. البته ابهام در عنوان حرام‌زادگی از عواملی است که بحث ما را به حاشیه برده است، آنچه در تصور و ذهنیت عموم مردم وجود دارد این است که حرام‌زادگی شقاوت و پلیدی دنیوی و اخروی است که پدر و مادر به فرزند خویش بخشیده‌اند درحالی که حرام‌زادگی ملازمه‌ای با پلیدی دنیوی و اخروی فرد ندارد و احکام معدودی که درباره مسئولیت‌های دنیوی حرام‌زاده وجود دارد برای دفاع از حریم خانواده است نه احکامی بر علیه حرام‌زاده. صحبت دراین‌باره گفتگوهایی مفصلی را طلب می‌کند، آنچه بنده هم‌اکنون به صورت مختصر بیان کردم اشاره‌ای گذرا به این نکته مهم بود که روحانیت به جای هیجان‌آفرینی می‌تواند به شکل زیباتری نیز موضع‌گیری کند. ......... @azadpajooh
چند روحانی در حرم رضوی مضروب می‌شوند و یکی از آنها به شهادت می‌رسد و طبق معمول عده‌ای با اعتراض به بنده و فعالان عرصه وحدت اسلامی می‌گویند: این هم نتیجه فعالیت‌های تقریبی و وحدتی شما! گویا اینکه مسیر ضدتقریبی و مخالف وحدت، صلح و آرامش را برای جامعه مذهبی در پی می‌آورد و ما از آن منع کرده‌ایم. مگر راه غیر تقریبی چیزی جز آزاد گذاشتن این طرف برای خشونت گفتاری و تلافی آن طرف با خشونت رفتاری است. البته بعضی از این طرفی‌ها بدشان نمی‌آید که در کنار بدزبانی، کشت‌وکشتار متقابل نیز داشته باشند. به هر حال، جنایتی که صورت گرفت چه آگاهانه و با برنامه‌ریزی باشد و چه شخصی و جاهلانه، مسیرش فتنه‌گری مذهبی است، و اگر این جنایت را به اهل‌سنت یا قومیت‌ها نسبت دهیم و احساسات مذهبی را علیه آنها برانگیزیم گام برداشتن در همان مسیری که این جنایت، آن را دنبال می‌کند. حالا شما ما را ملامت می‌کنید که چرا از مسیر فتنه‌گری مذهبی حمایت نکردیم. این نکته را نیز بیافزایم که چند روز پیش نیز دو روحانی اهل‌سنت در استان گلستان با سلاح گرم ترور شده و به شهادت رسیدند. اگرچه اتفاق مشهد ابعاد رسانه‌ای بیشتری به خود گرفت ولی ابعاد و بانیان جنایت گلستان مشخص نشدند، چنین به نظر می‌رسد که دست‌هایی در حال احیای فتنه‌ مذهبی در ایران هستند. ........ @azadpajooh
⚡️درنگی درباره "زندگی پس از زندگی" ✍مهدی مسائلی در بیان دینی بیان شده است که زنده شدن انسان پس از مرگ امکان‌پذیر نیست، مگر این‌که معجزه‌ای صورت بگیرد همچون معجزات حضرت عیسی(ع). معجزه‌ها نیز موارد استثنایی و معدود هستند نه عمومی و پُرشمار. حالا ادعاها و داستان‌هایی که در برنامه تلویزیونی "زندگی پس از زندگی" مطرح می‌شود، چه هستند؟ به نظر می‌رسد این داستان‌ها و ادعاها از جنس رؤیا یا مکاشفات و شُهوداتی هستند که برای انسان‌ها در زمان حیات آنها اتفاق می‌افتد. اما چه آنها را خواب بدانیم و چه کشف و شهود، هردوی اینها با خطا و ناراستی و توهم‌هایی همراه هستند و اعتبار شرعی ندارند. بر این اساس، اگر از کلیت این داستان‌ها برای تقویت باورهای دینی مردم استفاده می‌کنیم باید مواظب باشیم که بعضی از جزئیات غیرقابل قبول آنها باورهای مردم را منحرف نکند. کسانی که ادعا می‌کنند امام حسین(ع) یا امام علی(ع) و... را در عالم مثال و برزخ دیده‌اند، نه تنها قوه‌ی شک و تردید را از مردم سلب می‌کنند، بلکه متأسفانه جای بحث و استدلال شرعی را که برخلاف این داستان‌های خرافی باشد، می‌ببندند. زیرا از نگاه مردم عادی اگر عالمی بر خلاف این داستان‌ها سخن بگوید گویی با ائمه(ع) مخالفت کرده است. به طور مثال، توسل به اولیای الهی و شفاعت آنها امری حق و صحیح است ولی در داستان‌های نقل شده در این‌ برنامه گاهی ادعاهایی درباره توسل و شفاعت بیان شد که صورتی عامیانه از شفاعت را به تصویر می‌کشد که علمای شیعه نیز به نقد و رد آن پرداخته‌اند. این داستان‌پردازی‌ها از شفاعت و توسل هرچند اعتقادات عوامانه را مستحکم می‌کند ولی جلوی دفاع از اعتقادات عالمانه و مُستند شرعی را می‌گیرد. ......... @azadpajooh
تناسخ و مسئله‌ تجربه‌های نزدیک به مرگ.pdf
373.8K
⚡️زندگی پس از زندگی و مسئله تناسخ ‏یکی از توهمات و خرافات موضوع ‎ ترویج موضوع تناسخ است. وقتی این برنامه به موضوع زندگی قبل از زندگی ورود می‌کند، بی‌شک تجربه‌هایی وجود دارند که مدعی تناسخ هستند، البته آنها را پخش نمی‌کنند ولی کم کم گسترش پیدا می‌کنند و اندیشه‌ساز می‌شوند. 🔸 مقاله بالا یکی از مقالات علمی است که به بررسی موضوع تناسخ در تجربه‌های نزدیک به مرگ پرداخته است. ◀️تناسخ و مسئله تجربه های نزدیک به مرگ نویسندگان: حمید فلاحتی محمدتقی فعالی علی الله بداشتی منبع: فلسفه دین، سال شانزدهم، تابستان ۱۳۹۸، شماره۲
‏بعضی از علمای غیرمعروف شیعه فردا را عیدفطر می‌دانند، این علما معتقدند وقتی با ابزارهای نوین و پیش‌بینی‌های قاطع علمی هلال ماه متولد شده است و قابليت رویت دارد، احتیاجی به رصد فردی ندارد. در صدر اسلام تنها ابزار علمی و یقینی برای دست یافتن به روز اول ماه، رویت با چشم بود‏، نجوم و پیش‌بینی‌های نجومی آن زمان به صورت ظن و گمان بود و حجیت لازم را نداشت ولی نجوم کنونی دقیق بوده و می‌تواند مفید علم و یقین باشد. در این نظر می‌گویند دیدن ماه با چشم طریقیت دارد نه موضوعیت، یعنی با رویت، اول ماه و عید فطر ایجاد نمی‌شود، بلکه ما این روز را با رویت کشف می‌کنیم. شاهد هم این‌که اگر در ابتدای ماه رمضان، هلال ماه را رویت نکنیم و ماه ۲۸ روزه بشود، طبق بعضی روایات باید یک روز، روزه‌ی قضا گرفته شود. فرض کنیم در سالی طبق پیش‌بینی‌های دقیق نجومی هلال ماه با چشم غیرمسلح نیز هلال ماه قابل رویت بود ولی به خاطر بدی آب و هوا یا طوفان گرد و غبار امکان رویت نباشد، آیا منطقی است که روز عید فطر با بدی آب و هوا تغییر کند؟ ...... @azadpajooh
⚡️هجمه‌ی وهابیت و واپس‌گرایی علمای شیعه در اصلاحات مذهبی ✍مهدی_مسائلی رویکرد تهاجمی و تکفیری وهابیت نسبت به تشیع و شعائر مذهبی آن موجب شده است تا محافظه‌کاری و مُماشات علمای شیعه در برابر انحرافات مذهبی عامه‌ی مردم بیشتر شود. از نگاه این عده اصلاحات مذهبی، تضعیف شور و احساسات مذهبی مردم را به دنبال دارد و ما در زمانه‌ای هستیم که نباید به شور و احساسات مذهبی مردم آسیبی برسد. ولی گاهی بلایی که انحرافاتِ دوستان بر سر اهداف دین و مناسک و شعائر آن می‌آورد به مراتب بیشتر از تهاجم دشمنان است. از این‌ گذشته هدف اصلی ما حفظِ رسم دین و مذهب است، نه تنها حفظ اسم آن. نمونه‌ای از این موضع‌گیری را حدود صد سال پیش، پس از تخریب مقابر بقیع شاهد بودیم. بعد از این واقعه تلخ علمای شیعه به شدت محافظه‌کار شدند و تا مدت‌ها با هیچ‌ حرکت اصلاحی همراهی نمی‌کردند. در آن زمان دو تن از علمای شیعه، یکی به نام سيد محمدمهدی قزوینی در بصره و دیگری به نام سيد محسن امین در سوریه در نقد انحرافات عزاداری همچون قمه‌زنی سخن گفتند و کتاب نوشتند‌. ولی مراجع نجف به غیر از یک مرجع بزرگ، با این حرکت‌ها همراهی نکردند، چون خطر شبهات وهابیت برای اصل عزاداری را بیش از خطر انحرافات دوستان برای آن می‌دانستند. آن زمان سه فقیه برجسته مرجعیت شیعه را برعهده داشتند؛ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله نائینی(میرزای نائینی) و آیت الله محمدحسین کاشف الغطاء. دو مرجع اخیر هرچند متجدد بودند و ظهور سیاسی بیشتری داشتند ولی در قبال انحرافات عزاداری پاپس گذاشتند و در فتوایشان به توجیه بعضی از این رفتارها همچون قمه‌زنی پرداختند. (با این‌که حتی مرحوم کاشف الغطاء پیشتر قمه‌زنی را حرام می‌دانست و در اواخر حیاتش نیز همین نظر را برگزید) اما مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی که چهره‌ای به ظاهر سنت‌گرا داشت به حمایت از حرکت اصلاح عزاداری پرداخت، و با پشتیبانی ایشان بود که چند سال بعد مرحوم سيد محسن امین با استقبال باشکوهی وارد نجف شد. گزارش تفصیلی این ماجرا را در مقدمه کتاب "سرآغاز اصلاح عزاداری" نوشته‌ام. این کتاب ترجمه‌ای نو و کامل از کتاب اَلتّنْزیه لِاَعْمالِ الشّبیه است. آن را می‌توانید در نمایشگاه مجازی کتاب از غرفه نشر آرما خریداری کنید. بحث تکمیلی درباره قمه‌زنی نیز در کتاب دیگرم به نام "عار یا شعار" از همین ناشر آمده است. ........ @azadpajooh
21.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◀️چندی است جریان یاسر الحبیب در انگلیس با تکیه بر نمایش فیلم بانوی بهشت (به انگلیسی: The Lady of Heaven) درصدد است چهره‌ای مثبت و به تعبیری مدافع تشیع از خود ارائه کند. بعضی نیز بدون آگاهی از سابقه این جریان و اهداف تبلیغی آن، یا حتی آگاهانه، به تبلیغ این فیلم و تمجید از آن و سازندگانش می‌پردازند. هرچیزی که ما درباره‌ی فعالیت‌های مشکوک این شبکه‌ها و آزادی‌عمل آنها در انگلیس بگوییم، شاید حمل بر خصومت و توهم توطئه شود. ولی در سال ۲۰۱۳ مستندی توسط شبکه بی‌سی‌سی عربی ساخته شد که با دوبله بی‌سی‌سی فارسی نیز پخش شد. این مستند اگرچه هدفش عاری و پاک دانستن دولت انگلیس از فتنه‌گری مذهبی است ولی به سیستم مالی غیرشفاف این شبکه‌ها و حمایت معنوی از آنها در انگلیس تصریح می‌کند. البته در سال‌های بعد اتفاقات دیگری افتاد که از هماهنگی سیستم امنیتی انگلیس با این شبکه‌ و حمایت از آنها پرده برداشت، همچون واقعه‌ی تعرض به سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن. قسمتی از این فیلم را که مربوط به جریان یاسرالحبیب است، در کلیپ بالا می‌بینیم.( فیلم کامل دوبله این فیلم در آرشیو شبکه بی‌بی‌سی فارسی موجود نیست) ........... @azadpajooh