⚡️بگذار بکشند این پدرسوختهها را!
"روضهخوانی میگفت: امام حسین صدهزار از نفر یزیدیان را به جهنم فرستاد. علیاکبر 40 هزار نفر را کشت، ابالفضل 20 هزار و همینطور ادامه داد.
شخصی از پای منبر گفت: جناب! اینکه از 200 هزار هم بالاتر رفت، لشکر یزید که این تعداد نبودند.
روضهخوان گفت: بگذار بکشند این پدرسوختهها را!"
متن بالا توئیتی از بنده است که بعضی به آن اعتراض کردند؛ عدهای محترمانه و عدهای با پرخاش و توهین.
عدهای در اعتراض گفتند: چه کسی چنین حرفی زده؟! چرا برای روضهخوانی جُک درست میکنی؟! اصلا چرا در دهه اول ماه محرم جک تعریف میکنی؟!
در پاسخ باید بگویم: اولا متن بالا جک نیست، انتقادی طنز است که ریشه در واقعیت دارد بلکه عین واقعیت است. ثانیا هیچکس نگفته نقل هر طنزی در در دهه اول محرم اشکال دارد، چون بعضی از طنزها، همچون طنز انتقادی بالا، برای قهقهه زدن و شاد شدن نیستند.
اما بر چه اساس میگویم حکایت بالا ریشه در حقیقت دارد؟
جناب استاد محمد اسفندیاری در کتاب «حقیقت عاشورا؛ از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا»
درباره گزافهگویی در آمار کشتهشدگان کربلا بحث مفصلی دارد که بخشی از آن همه چیز را مشخص میکند:
"فاضل دربندی در کتاب اکسير العبادات شمار کشتگان را به دست امام حسین،۵۰ هزار بلکه ۱۰۰ هزار نفر و بیشتر از آن میداند. همو در کتاب سعادات ناصریه مینویسد: «مقتولین در دست جناب سیدالشهداء كمتر از صد هزار نفر نبوده است» آنگاه با گستاخی، منکران این قول را «طایفه حمقاء و جهلاء» میخواند و بدینگونه نفرينشان میکند: «اف و تف لهم، قاتلهم الله .... صد هزار مرتبه کور شوند.» همچنین در کتاب سرمایه ایمان مینویسد: «مظنون من این است که حضرت عباس در روز طف کمتر از بیست و پنج هزار نفر نکشته است، بلکه بیشتر کشته است» ابن عصفور بحرانی نیز تعداد کشتگان به دست امام حسین را ۳۳۰ هزار نفر و به روایتی دیگر۴۰۰هزار نفر، و شمار مقتولین حضرت اباالفضل را ۲۵۰ هزار نفر دانسته است.
اگر کسی این دروغها را باور کند، حاصلش این میشود که جای ظالم و مظلوم عوض می شود. یعنی امام حسین، که صد هزار و بلکه صدها هزار تن کشی کرد و ظالم است، و سپاه مقابلش که این چنین به خاک و خون کشیده شد، مظلوم.
دروغگویان و گزافهگویان، برای منطقی نشان دادن این گزافه، دچار گزافه دیگر شدند: یکی اینکه تعداد لشکر ابن زیاد را تا۴۶۰هزار نفر، و بلکه تا۵۰۰هزار نفر و بلکه تا۱/۶۰۰/۰۰۰ نفر گفتهاند. و دوم اینکه چون کشتی این همه انسان در یک روز ممکن نیست، در توجیه آن گفته اند که روز عاشورا ۷۲ ساعت بود و خداوند در این روز، خورشید را در بالای زمین ثابت نگه داشت. و این مطلب از «یقینیات و بدیهیات و ضروریات» است."
(استنادات متن بالا را در کتاب "حقیقت عاشورا" ببینید)
............
@azadpajooh
⚡️سخنان رهبری درباره قمهزنی، حکم است یا فتوا؟
✍مهدی مسائلی
هنگامی که از حکم ممنوعیت قمهزنی توسط رهبری سخن گفته میشود، بعضی در اصل وجود حکم رهبر تشکیک میکنند و بیانات ایشان را درباره قمهزنی فتوا و نظر فقهی قلمداد کرده و لزوم پایبندی به آن را منحصر به مقلّدین ایشان میدانند.
اما مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای هم در جایگاه فتوای فقهی و هم در جایگاه حکم حکومتی به اظهارنظر دربارهٔ قمهزنی پرداختهاند.
مقام معظم رهبری ازجهت استنباط فقهی معتقدند که قمهزنی هم مصداق عزاداری نیست و هم موجب اضرار به نفس میشود، ازاینجهت فینفسه و بهخودیخود حرام است؛ پس مقلِّدین ایشان باید در هرحالتی و حتی بهصورت پنهانی از انجام آن اجتناب ورزند.
اما افزونبر این فتوا، ایشان در بیانی حکومتی، حُکم به ممنوعیت قمهزنیِ علنی و آشکار نمودهاند. رهبری در قسمتی از جواب نامهٔ امامجمعه اردبیل در سال 1373مینویسند: «امروز این ضرر بسیار بزرگ و شکننده است و لذا قمهزدن علنی و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است.»
حقیقت اینکه این صحبت در جایگاه رهبری ایشان بیان شده است و الفاظ این فراز از سخنان رهبری نیز صراحت در حکمبودن آن دارد؛ زیرا اگر رهبر تنها با تعبیر «حرام» از حکم قمهزنی یاد میکردند جایی برای فتوادانستن آن وجود داشت؛ ولی بهکاربردن تعبیر "ممنوع" درباره قمهزنی از سوی ایشان، حکایت از حکمی عمومی دارد که همهٔ مردم کشور اسلامی ایران موظف به رعایت آن هستند.
علاوهبر تعبیرِ «ممنوعیت قمهزنی» که حکمبودن آن را بیان میکند، اختصاصدادن ممنوعیت قمهزنی بهصورتِ علنی آن نیز دلیلی دیگر بر حکمبودن این سخنان است؛ زیرا مقام رهبری در فتوای خویش، قمهزنی را در هیچ حالتی جایز نمیدانند. ولی در اینجا چون سخن از حکمی عمومی و اجتماعی است که مقلّدین دیگر مراجع را ملزم به تبعیت از آن میکند، تنها دربارهٔ «قمهزدن علنی و همراه با تظاهر» سخن گفتهاند. استدلالهای رهبری در قبل از این فراز نیز همگی اجتماعی و سیاسی هستند که برای یک حکم حکومتی زمینهسازی میکنند. ایشان قبل از انشاء این حکم مینویسد:
«آنچه از قول مراجع سلف، رحمت الله علیهم، نقل شده است، بیش از این نیست که اگر این کار ضرر معتنیبه ندارد، جایز است. آیا سبککردن شیعه در افکار جهانیان ضرر معتنیبه نیست؟ آیا مخدوشکردن محبت و عشق شیعیان به خاندان مظلوم پیامبر(ص) و بهخصوص شیفتگی بیحد و حصر آنان به سالار شهیدان(ع) را بدجلوهدادن ضرر نیست؟ کدام ضرر از این بالاتر است. اگر قمهزدن بهصورت عملی انفرادی در خانههای دربسته انجام میگرفت، ضرری که ملاک حرمت است فقط ضرر جسمی بود. وقتی این کار علی رؤسالاشهاد و در مقابل دوربینها و چشمهای دشمنان و بیگانگان، بلکه در مقابل چشم جوانان خودمان انجام میگیرد، آن وقت دیگر ضرری که باید معیار حرمت باشد فقط ضرر جسمی و فردی نیست، بلکه مضرات بزرگ تبلیغی که با آبروی اسلام و شیعه سر و کار دارد نیز باید مورد توجه باشد.»
ایشان در سالهای بعد نیز حکم ممنوعیت قمهزنی تأکید داشتهاند و در سال 1388شمسی نیز فرمودند: «قمهزدن که گفتیم، این ممنوع است. نباید این کار انجام بگیرد. این، مایهٔ درازشدن زبان دشمنان علیه دوستان اهلبیت است.»
بهعلاوه، دیگر فرمایشهای رهبر درباره قمهزنی نیز نشانگر آن است که این سخنان فراتر از نصیحت یا استنباط فقهی است؛ چنانکه ایشان بهصراحت دراینباره میفرمایند: «این کار را نکنند! بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از او ناراضیام!»( بیانات مقام معظم رهبری در آستانه ماه محرم سال۱۳۷۳ش.)
بههرحال، باتوجهبه حکم حکومتی مقام معظم رهبری بر ممنوعیت قمهزنی عَلَنی، اگر کسانی میخواهند با استناد به فتوای مرجعی خاص به انجام قمهزنی بپردازند، باید از انجام علنی و همراه با تظاهر آن اجتناب ورزند.
البته ممکن است عدهای از روی لجاجت یا غرضورزی اظهار کنند که اصلاً ولایتفقیه را قبول ندارند؛ بههرحال قمهزنیِ علنی در نظام جمهوری اسلامی ایران ممنوع است و انجام علنی آن تخطی از قوانین و مقررات اجتماعی کشور است. در هر کشوری هر کس و با هر اعتقادی باید به قوانین اجتماعی احترام بگذارد؛ درغیراینصورت هرج و مرج بر آن جامعه حاکم خواهد شد.
(مباحث بیشتر درباره قمهزنی را در کتاب"عار یا شعار، قمهزنی در ترازوی عقل و شرع" دنبال کنید. نویسنده: مهدی مسائلی، نشر آرما. خرید اینترنتی از www.4soooq.ir و bookroom.ir)
..........
@azadpajooh
⚡️تقلیل دینداری به عزاداری/تشیع نام و تشیع مرام
🔸مدتی بود میخواستم درباره عنوان بالا یادداشتی بنویسم، دیدم جناب استاد محمد اسفندیاری در کتاب "حقیقت عاشورا؛ از عاشورای حسین(ع) تا تحریفات عاشورا" با بیانی کامل و زیبا به این موضوع پرداختهاند، قسمتی از متن ایشان را برای شما انتخاب کردم:
عاشورا جزئی از تاریخ است که ممکن بود رخ ندهد. این احتمال قوی بود که امام (ع) در قیامش به پیروزی برسد و یا پیشنهادهایش را برای جلوگیری از جنگ بپذیرند و به شهادت نرسد. هدف آن حضرت در این قیام، احیای دین بود، نه اینکه میخواست کشته شود تا مردم عزاداری کنند. آنچه از امام حسین بزرگتر و ارزشمندتر است، دین است، و برای دین بود که آن حضرت سر و جان داد. بنابراین نباید هدف امام تحتالشعاع شخص امام قرار بگیرد و دینداری به عزاداری تقلیل یابد. دینداری در حاشیه عزاداری نیست، بلکه عزاداری جزئی از دینداری است. از عاشورا آیینی خودبنیاد ساختن، عاشورا را از دین بیرون آوردن و به آن استقلال بخشیدن، چیزی به نام «دستگاه امام حسین» پدید آوردن و دینداری را در عزاداری خلاصه کردن، تحریفی است که من آن را قربانی کردن دین به پای عاشورا می شمارم.
کسانی که گرفتار چنین تحریفی شدهاند، محرم را محترمتر از ماه رمضان، عاشورا را مهمتر از بعثت، روضه را بهتر از مناجات، کربلا را برتر از مکه، و زیارت امام حسین(ع) را عظیمتر از زیارت خانه خدا میشمارند. این عده میپندارند امام حسین تن به شهادت داد تا شیعیان عزاداری کنند، و عزاداری کنند برای اینکه ثواب ببرند. ایشان ماورای عاشورا را، که هدف امام حسین بود و موضوعیت داشت، نمیبینند و فراتر نمیروند.
بصراحت بگویم که امام حسین طریقیت دارد، نه موضوعیت. او مردم را به خودش دعوت نمیکرد، بلکه به خدا دعوت میکرد و سنت پیامبر...
اساسا ائمه طاهرین(ع) علامتهای راه هستند. باید از طریق آنها به راه درست رفت و درست راه رفت. هر علامتی میگوید به من بنگرید تا راه را بیابید، نه اینکه چنان در من بنگرید که از راه باز مانید. به علامتها نباید با نگاه استقلالی نگریست بلکه باید آنها را راهنما دانست و به راه نگریست.
در عصر حاضر دو نوع تشیع به چشم میخورد: تشيع نام و تشیع مرام. در تشیع نخست بیشتر بر نام و مقام اهل بیت و حقانیت ایشان در مقابل خلفا تأکید میشود و کارکردش بیشتر روضه و عزاداری و زیارت و بدگویی از خلفاست؛ یعنی تولی و تبری. این تشیع در شعائر و شعار خلاصه میشود و اختلاف عمدهاش با مذهب تسنن، موضوعی تاریخی است که امروزه موضوعیت ندارد و مربوط به قرنها پیش است.
اما در تشیع دیگر بر پیروی از مرام اهلبیت و ادامه آن تأکید میشود. در این تشیع، زنده نگه داشتن نام اهلبیت، به هر طریق، از جمله با روضه و عزاداری و زیارت، برای استمرار راه ایشان است؛ یعنی مکارم اخلاقی و فضائل معنوی و عدالت و قسط و دیگر ارزشهای الهی و انسانی. این تشیع در تولی و تبری تاریخی خلاصه نمی شود، بلکه موضوع آن همواره زنده است.
در تشیع نام، ائمه طاهرین(ع) موضوعیت دارند و مهم، احیای نامشان است؛ ولی در تشیع مرام، ایشان طریقیت دارند و مهم، احیای مرامشان است. تشیع نام، تشیع شکل و شعار است، اما تشيع مرام، تشیع راه و آرمان.
اکنون دو گروه شیعه نامی و شیعه مرامی وجود دارند: یکی همواره از امامان میگوید و نامشان را بزرگ میدارد، و یکی دیگر راه و ادامه راهشان را میپوید و به اهداف و آرمانهایشان چشم میدوزد. آن گروهی به امامان نزدیکترند که مرامشان را مطمح نظر دارند. حسین حسین گفتن کسی را حسینی نمی کند، بلکه حسینیوار زیستن، آدمی را حسینی میگرداند. شیعه دیگر است و متشیع دیگر. حتی اگر کسی نام حسین را نشنیده باشد، و یا در سراسر عمرش به زبان نیاورده باشد، اما در مسیر اخلاق عدالت و آزادی باشد، به امام حسین نزدیکتر است از کسی که حسین حسین می گوید و راهش را نمی پوید. حسینیان بی عنوان بر غير حسینیان دارای عنوان برتری دارند.
"ادامه این یادداشت را در کتاب حقیقت عاشورا، صفحه۳۹۷ بخوانید"
............
@azadpajooh
⚡️نگاه واقعبینانه به تصوف
✍مهدی مسائلی
انتشار خبر تحریم ساخت فیلم شمس تبریزی توسط دو تن از مراجع تقلید قم مباحثهها و موضعگیریهای فراوانی را به دنبال داشته است. این موضوع بهانهای شد که بنده نیز چند نکتهای را درباره تعامل با تصوف بیان کنم. بعضی از این نکات را پیش از این در یادداشتهایم بیان کرده بودم.
۱. بخواهیم یا نخواهیم تصوف نمایندهای از عرفان اسلام در برابر سایر عرفانهاست، همانگونه که فلسفه اسلامی هماورد فلسفه الحادی و مادی است. در سفری که چندی پیش به کشمیر داشتم نقش عرفان و اهلطریقت را در اسلام آوردن مردم این منطقه از هند بسیار پررنگتر از شمشیر اهلشریعت دیدم. مردم کشمیر اسلام خود را مدیون عارفِ اهلطریقت میر سید علی همدانی میدانند که با جمعی از مریدان به این منطقه مهاجرت میکند و نمونهای از عرفان اسلامی را عرضه میدارد که توانست عرفانِ قوی هندوها را کنار بزند.
۲. تصوف نام یک مرام و جماعت واحد نیست. در تصوف نیز شاید به اندازه خودِ اسلام، فرقه و طریقت وجود دارد. همانگونه که داعش را نباید نمایشگر شریعت اسلام دانست، عقاید و رفتارهای بعضی از فرق تصوف را نباید به همه آنها نسبت داد. فرقههای گوناگون تصوف در پایبندی به شریعتی و سیر و سلوک عرفانی بسیار با هم متفاوت هستند.
۳. یکی از خطاهایی که در مقابله با تصوف صورت میگیرد خِلطِ تصوفِ فرقهای و تصوفِ غیر فرقهای و یکسان انگاری آنهاست.
تصوف فرقهای مسلمانان را از بدنه امت اسلامی جدا میکند، مکان عبادی و آداب دینی آنها را به مرور تغییر میدهد و خانقاه، تکیه یا زاویه را جایگزین مسجد میکند. تصوف فرقهای به اندازه اقطابش مسلمانان را به گروههای فراوان تقسیم میکند و تازه در هر زمان نیز به تعداد شیوخ مدعی رهبری هر فرقه، انشعابهای جدید در آنها ادامه دارد.
ولی تصوف غیر فرقهای اینگونه نیست و همان مسیری را میرود که باقی امت اسلامی به دنبال آن میروند و قصد تقسیمبندی و تفرقه میان امت اسلامی را ندارد.
البته میتوان ایراداتی در زمینه عرفان و سیرسلوک به آن داشت و آن را نقد کرد؛ منتها نباید با همان روشی که با تصوف فرقهای برخورد میشود با تصوف غیرفرقهای تعامل کرد.
از این گذشته نباید هرکسی را که گزاره عرفانی مشترکی با تصوف غیرفرقهای دارد، به عنوانِ صوفی معرفی کرد و در ادامه چالش برخورد با تصوف فرقهای را درباره آن مطرح کرد.
متاسفانه این همان روشی است که بعضی به وسیله آن بزرگان علمای شیعه همچون امام خمینی را به تصوف منتسب میکنند.
۴.ایجاد فضای دو قطبی میان علمای شیعه و صوفیان نه تنها جلوی نفوذ تصوف فرقهای را نمیگیرد، بلکه با برانگیختن تعصبات و لجاجتها، افرادِ تحت تأثیر تصوف را به سمت فرقهای شدن و جداسازی بیشتر از جامعه شیعه سوق میدهد.
حتی اگر کلیت آموزه عرفان حاکم بر تمامی فرقههای آن را یک انحراف بدانیم، باید به نقد و اصلاح آن بپردازیم و نه نفی کلی آن.
۵. آنچه معمولا درباره انحرافات تصوف فرقهای مورد توجه قرار میگیرد در جامعه شیعه نیز به صورتهای دیگری وجود دارد بلکه هر روز درحال گسترش بیشتر است. با این تفاوت که نگاه مذهبی مانع موضعگیری در مقابل آنهاست.
مثلاً اگر صوفیان با ذکر خداوند به شور رسیده و حرکات موزون و رقص سماع دارند، بعضی از شیعیان نیز با ذکر امام حسین(ع) به شور رسیده و رفتارهایشان بسیار شبیه رقص سماع صوفیان است.
اگر ذکرِ خداوند به صوفیان این قدرت و جسارت را میدهد که کارهای خارقالعاده انجام دهند و مثلاً نیزه و اجسام برنده در تن فرو کرده و با آتش بازی کنند، ذکر امام حسین(ع) نیز به بعضی از شیعیان این قدرت و جسارت را میدهد که قمه بر سر بکوبند، تیغ بر پشت زنند و در آتش بدوند.
اگر صوفیان از مسجد اعراض کرده و مکانهای متفاوتی با عنوان خانقاه برای ذکر برپا کنند، شیعیان نیز مکانهایی با عنوان حسینیه، فاطمیه، مهدیه، زینبیه و... به پا کردهاند.
اگر قطبها و سرذاکرهای صوفیان جای علما گرفتهاند و آنها را عالمگریز کردهاند، مداحان نیز مُراد بعضی از جوانان شیعه شدهاند و حتی به جای علما در جایگاه حکم و فتوا نشستهاند.
اگر در میان صوفیان باطن گرایی بر تقیّد به ظواهر شریعت برتری مییابد و گناهان مریدان به آسانی بخشیده میشود، همین وضع در میان بعضی از جامعه هیأتی نیز وجود دارد.
در چنین شرایطی اصلاح مرام تشیع و نمایش چهره اصیل آن، ضرورت و اولویتی بیش از در افتادن با انحرافات تصوف دارد.
............
@azadpajooh
⚡️آسیبشناسی زیارت اربعین/زیارت اربعین آرمان تشیع نیست/پیادهروی یک مناسک مذهبی نیست
✍مهدی مسائلی
پیادهروی زیارت اربعین، یک گردهمایی مذهبی پسندیده و الهامبخش است ولی نباید آن را به منزلهی یکی از اصول مذهب و نشانههای ایمان قرار داد، به گونهای که اگر کسی در این مراسم شرکت نکند شیعه نباشد یا از درجات ایمان او کاسته شود. حقیقت اینکه دربارهی زیارت اربعین توصیههای متعددی در روایات وجود ندارد و فقط دو روایت دربارهی آن در کتابهای حدیثی نقل شده است. در یک روایت زیارتنامهای از امام صادق(ع) برای این روز نقل شده است و در روایت دیگر که مهمترین دلیل روایی برای زیارت اربعین است، از امام حسن عسکری (ع) نقل شده است که نشانههای انسان مؤمن پنج امر است: پنجاه رکعت نماز [روزانه]، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن و بسم الله را بلند گفتن.
هرچند این روایت ارزش مذهبی بالایی برای زیارت اربعین بیان میکند ولی به صورت مرسل و بدون سند نقل شده است و اعتبار حدیثی ندارد و حتی اولین ناقل آن از امام نیز مشخص نیست. افزون بر این، با توجه به اهمیت «علاماتالمؤمن» بودن زیارت اربعین، باید توصیه به آن در احادیث بیشتری مورد توجه قرار میگرفت و روایات بیشتری دراینباره به دست ما میرسید. برفرض قبولِ این روایت، نیز باید توجه داشت که ارزش و اهمیت این زیارت، همردیف بلندگفتن بسمالله و انگشتر به دست راست کردن و نافله خواندن و پیشانی بر خاک نهادن است.
حاصل سخن اینکه مراسم اربعین حسینی عملی مطلوب و پسندیده است ولی نباید به خاطر اقبال به آن در سالهای اخیر، ارزش و جایگاه مذهبی آن را نیز افزایش دهیم، آنگونه که آرمان مذهبی شیعیان شرکت در زیارت اربعین شود و آنها عدم حضور در راهپیمایی اربعین را یک شکست معنوی برای خویش قلمداد کنند.
2. آنچه در تجمع این بزرگ اصالت دارد زیارت امام حسین (ع) در روز اربعین است و فرع آن پیادهروی برای زیارت است. برای پیاده رفتن به زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین روایتی نداریم، حتی نامعتبر. اگر روایاتی هست؛ نه در خصوص اربعین؛ بلکه دربارهٔ مطلق زیارت امام حسین (ع) است در هرزمانی. از این گذشته این روایات در مقام توصیه به پیادهروی برای زیارت نیست بلکه ارزش حرکت در راه زیارت امام حسین(ع) را بیان میکند چه این حرکت سواره باشد و چه پیاده. شیخ صدوق در روایتی از امام صادق (ع) نقل میکند: «إنه من خرج من منزله یرید زیارة قبر الحسین بن علی (ع) إن کان ماشیاً کتب له بکل خطوة حسنة و محی عنه سیئة فإن کان راکباً کتب الله له بکل حافر حسنة و حط بها عنه سیئة؛ کسی که بهقصد زیارت قبر امام حسین (ع) از محل زندگیاش خارج میشود اگر پیاده باشد برای هر قدمی که برمیدارد حسنهای برای او ثبت و گناهی از او پاک میشود و اگر سواره باشد برای هر قدمی که مرکب او برمیدارد حسنهای برای او ثبت و گناهی ریخته میشود.» (ثواب الاعمال، ص91)
با این مقدمه دو مطلب را متذکر میشوم:
اول اینکه در سالهای اخیر پیادهروی در روز اربعین شأنی مستقل یافته است. آنگونه که بعضی از متولیان دینی و فرهنگی، در روز اربعین برنامههایی را برای پیادهروی مردم به سمت امامزادههای کشور تدارک میبینند. ولی باید دانست که اگر رسیدن به کربلا و زیارت امام در روز اربعین برای کسی وجود نداشته باشد، دیگر پیادهروی معنا و مفهومی ندارد و یک ارزش و مناسک مذهبی نیز به حساب نمیآید.
دوم اینکه پیادهروی از نجف به کربلا در ایام اربعین به مراسم عمومی برای تمام شیعیان تبدیل شده است و تأکید میکنم که فارغ از انتساب آن به دین، این مراسم به عنوان گردهماییِ نوپدیدِ مذهبی(همچون فستیوالهای مذهبی)، پسندیده و مطلوب است، ولی باید مراقب آسیبهای آن نیز باشیم. یکی از آسیبها این است که این پیادهروی به سایر مناسبتهای مذهبی نیز گسترش یابد، مشابه موضوعی که در گسترش سوگواری از ایام محرم به سایر ایام سال شاهد هستیم. تنوع بخشیدن به مبدأ پیادهروی برای درک ثواب بیشتر نیز یکی از آسیبهایی است که این حرکت را در بر میگیرد.
...........
@azadpajooh
⚡️فحشهای جنسی و ناموسی در هواداری از حضرت رقیه
دیروز تصویر توئیتی از خودم را با متن زیر در اینستاگرام بازنشر کردم:
"مراسم روضه حضرت رقیه بود، منبری یک ربع روضه حضرت رقیه خواند، با خودم گفتم دیگه روضهای برای مداح باقی نگذاشت، چون همه داستانهای جعلی و زبان حال را این منبری گفت.
اما وقتی مداح بلندگو را گرفت بیست دقیقه روضه جدید و ناشنیده برای حضرت رقیه خواند"
در این متن از انکار حضرت رقیه سخنی به میان نیامده بود، بلکه انتقادی به شاخ و برگهای روضه ایشان بود که هر روز نیز بیشتر میشود. اما همین سخن کافی بود تا هجومی سازماندهی شده علیه صفحه اینستاگرام من صورت گیرد که عدهای از مداحان و مجریان هیئتها نیز در آن مشارکت داشتند. حجم فحشهای جنسی و ناموسیِ افراد به ظاهر هیئتی به بنده آنقدر زیاد بود که پس از بلاک کردن و حذف کامنت حدود دویست نفر از این کار خسته شدم و کامنتها را به حال خود گذاشتم تا وضعیت قشری از شیعیان روشن شود. قشری که هماکنون سازماندهی اجرایی و گروهی بیشتری به خود گرفتهاند و در آینده صفبندیهای اجتماعی و مذهبی بسیاری را از آنها خواهیم دید.
برای مطالعه بیشتر درباره این جماعت نگاهی به کامنتهای پست اینستاگرام زیر داشته باشید:
https://www.instagram.com/p/B3KClOnpkq6/?igshid=1mmz1cnmzztm8
.............
@azadpajooh
⚡️نقدی بر تفکر عزاداری برای تسلی خاطر حضرت زهرا(س)
✍ مهدی مسائلی
نسبت دادن عزاداری به ارواح ائمه و حضرت زهرا(ع) برای تحریک احساسات عوامانه ماست، وگرنه آنها در برزخ در کنار هم هستند و عزاداری آنها برای یکدیگر معنایی ندارد. با رحلت ایشان از این دنیا، تمام غصههای دنیوی از آنها برداشته شده است و آنها خندان و خوشحال به استقبال هم رفتهاند. این معنا مطابق نص آیه 170 آلعمران است که درباره شهدا میفرماید: «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوستهاند شادى مىكنند که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.»
چند روز پیش مطلب بالا را در توئیتی منعکس کردم، مطابق معمول بعضی با فحاشی و توهین به استقبال سخنان بنده آمدند و بعضی نیز توضیحات بیشتری خواستند. چند نکته را در اینباره بیان کنم:
1. در بعضی از روایات عزاداری و گریه حضرت زهرا(س) پس از شهادت امام حسین(ع) بیان شده است و حتی دامنه آن را تا روز قیامت کشیدهاند. ولی این روایات، علاوه بر اینکه سندی ضعیف دارند، از جهت متنی نیز بسیار موهن و سست هستند. متأسفانه تعدادی از این روایات در کتاب کاملالزیارت نقل شده است، اما در سند همگی این روایات فردی به نام «عبدالله بن عبدالرحمن اصم» وجود دارد که یکی از معروفترین غالیان شهره بصره است و رجالیون شیعه همچون نجاشی، به غلو و نامعتبر بودن روایات وی تصریح کردهاند. با این همه روایات فراوانی از این غالی معروف که در زمینه زیارات کتابی داشته است، در کتاب کاملالزیارات آورده شده است. در متن یکی از این روایات آمده است که به خاطر گریه زیاد حضرت فاطمه(س) در عالم برزخ، پیامبر اکرم (ص) به نزد ایشان آمده و میفرمایند: «دخترم، اهل آسمانها را به گریه انداختی و ایشان را از تسبیح و تقدیس حق تعالی بازداشتی، پس خودداری کن تا ایشان به تقدیس حق بپردازند چه آنکه امر و فرمان خدا بر همه چیز نافذ و روان میباشد.»
دو روایت دیگر نیز در کتاب مناقب ابن شهر آشوب و ثوابالاعمال و عقابالاعمال شیخ صدوق درباره سوگواری حضرت زهرا در روز قیامت آورده شده است که از جهت سند و متن کمی از روایات کاملالزیارات ندارند. در روایت ثوابالاعمال آمده است: «چون روز رستاخيز فرا رسد عمارتى گنبدى و فروغين براى فاطمه (س) بنا كنند و حسين (ع) در حالى كه سرش را بر دست گرفته به سوى عمارت آيد، پس چون فاطمه(ع) او را بيند آنچنان نالهاى سر دهد كه هيچ فرشته تقرّب يافته و هيچ پيامبر فرستاده شده و هيچ بنده مؤمن باقى نماند جز آنكه بر او بگريد...»
نمیدانم چرا باید امام حسین(ع) بدون سر وارد محشر شود و سرش نیز در دستش باشد، آیا خداوند میخواسته است نعوذ بالله حضرت زهرا(س) را زجر دهد؟!
2. اگر قائل به گریه و سوگواری و محزون بودن ائمه و حضرت زهرا(س) در آن عالم بشویم یعنی معتقدیم آنها در آن عالم تحت عذاب و تألم هستند و این خلاف جایگاه معنوی آنهاست، زیرا طبق نصوص قرآنی در آن عالم باید همهی اندوهها و ناراحتیها از اولیای الهی زدوده شود. از این گذشته، امام حسین(ع) در آن عالم در محضر مادرشان هستند و قاتلان ایشان نیز در عذاب و شکنجه؛ با این وصف، حضرت زهرا برای چه و برای که گریه میکند؟! اگر ایشان در این دنیا بودند و فرزندشان در آن دنیا، وجهی برای استمرار گریه آن حضرت بود، ولی گریه ایشان در آخرت چه وجهی میتواند داشته باشد؟!
3. بعضی به بنده اعتراض کردهاند که گریه حضرت زهرا به خاطر فرزند ایشان و مصیبت شخصی نیست بلکه به خاطر ظلمی است که به دین رفته است. اما گویا این افراد در متن این روایات موهن دقت نکردهاند، در تمامی آنها چهرهای انتقامجو از زهرا(س) منعکس شده است که گویا فقط از نحوه شهادت فرزندش متأثر است و تا وقتی که در قیامت از قاتلان فرزندش، انتقام نگرفته است، از گریه دست برنمیدارد. گریه آن حضرت نیز به نحوی خودخواهانه و شخصی منعکس شده است که از ساحت آن بانوی بزرگ اسلام دور است. شهید مطهری در بیانی زیبا در اینباره میفرماید: « ممکن است کسی بگوید: " این برای این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد." آیا این حرف مسخره نیست که بعد از هزار و چهار صد سال، هنوز زهرا احتیاج به تسلیت داشته باشد؟ در صورتی که به نص خود امام حسین و به حکم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین دیگر امام حسین و حضرت زهرا نزد یکدیگر هستند. این چه حرفی است؟! مگر حضرت زهرا بچه است که بعد از هزار و چهار صد سال هنوز هم دائما به سر خودش بزند، گریه کند، بعد ما برویم به ایشان سرسلامتی بدهیم! این حرفها دین را خراب میکند.»(مجموعه آثار، ج17، ص 89)
..........
@azadpajooh
⚡️نکاتی درباره نظر آیت الله وحید خراسانی نسبت به عزاداری ایام محسنیه
✍مهدی مسائلی
پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸ دفتر آيت الله وحیدخراسانی موضع ایشان را درباره عزاداری ایام محسنیه اینگونه اعلام کرد:
《پیرو سوالات مکرر مؤمنین به اطلاع میرساند، طبق نظر آیت الله العظمی وحید خراسانی، عزاداری برای حضرت محسن بن علی علیهماالسلام از افضل قربات است، منتهی عدمعزاداری در هفته اول ماه ربیع الاول موجب هتکحرمت اهلبیت علیهمالسلام نمیباشد.》
این اعلامیه تنها یک روز پس از آن بود که به نقل از جناب حسینی قمی(سخنران معروف)، حکایت از نظر منفی آیت الله وحید خراسانی درباره عزاداری محسنیه شده بود. جناب حامد کاشانی در کانال تلگرامی خود نوشته بود: "در جلسهای که... در قم در منزل آقای حسینی قمی برگزار شد، ایشان گفتند من از حضرت آیتالله وحید خراسانی سؤال کردم، آقا شما بعد از صفر، و در آغاز ربیع عزاداری دیگری دارید؟ پاسخ ایشان منفی بود و آمادگی و کمک به شور و حرارت مردم برای ایام فاطمیه را ترجیح دادند...حاج آقای نظری منفرد گفت، من هم همین را از حضرت آیتالله وحید پرسیدم و مثل پاسخی را که به شما دادند به من هم فرمودند و برای ایام محسنیه در اوایل ربیع به صورت عمومی نظری نداشتند."
پیش از این بنده مطالبی را در نقد عزاداری ایام محسنیه منتشر کرده بودم، در اینجا فقط دو نکته را درباره اعلامیه دفتر جناب وحید خراسانی بیان کنم:
۱. در این اعلامیه ضمن تایید و توصیه به عزاداری محسنیه آمده است که: "عدمعزاداری در هفته اول ماه ربیعالاول موجب هتکحرمت اهلبیت علیهمالسلام نمیباشد"
این سخن بدان معناست که اگر کسی در این ایام عزاداری نمیکند با او کاری نداشته باشید و نهی از منکرش نکنید. در واقع این بیان ناظر به کسانی که خواستار عمومیت بخشیدن به عزاداری ایام محسنیه و اعلام عزای عمومی و ادامه سیاهپوشی در این ایام هستند. به دیگر سخن، زوجهای جوانی که دو ماه منتظر برگزاری مراسم جشن ازدواج خود بودهاند، شاید در چند روز ابتدایی ربیعالاول بتوانند مراسم خود را برگزار کنند؛ مراسمی که تا شروع ایام فاطمیه فقط دو ماه فرصت برای برگزاری آن وجود دارد.
اما نکتهای که در اینجا از آن غفلت شده است اینکه با تأیید و حتی توصیه به عزاداری ایام محسنیه، به مرور زمان حرمتی برای این ایام به وجود میآید که چه جناب آیت الله بگویند و چه نگویند عزاداری نکردن در ایام موجب هتک حرمت آن خواهد شد و جنجالها و مخاصمهها را در اینباره افزونتر میکند. این مطلب همان نکتهای است که چند سال پیش آیت الله شبیری زنجانی آن را متذکر شده و گفتند: "همين طور پشت سر هم دهه درست كردن، توسط جامعه قابل پذيرش نيست و به مرور زمان زمينه انكار مجموعه عزاداریها به وجود ميآيد. افراط در عزاداریها به تفريط ميانجامد...حديث خاصی راجع به مدت زمان عزاداریها نيست. اگر برپایی مجلسهای شادی در زمانی باشد كه در عرف آن را هتك حرمت عزای اهلبيت(ع) میدانند خلاف شرع است. البته اين كه چه كاري هتك حرمت است را خود افراد بايد تشخيص بدهند. قول ما درباره اينكه آيا شادي در ايامي غير از روز شهادت هتك حرمت هست يا نه، حجت نيست و جامعه مشخص ميكند تا چه زماني بايد عزا نگه داشته شود. اما متاسفانه عدهاي امروزه با افراط در عزاداريها زمينه هتك حرمت را فراهم ميكنند و اين افراد در اين زمينه مسوولند. آيا واقعا كسی كه مدعی محب اهل بيت(ع)بودن است موظف به اين كارهاست؟! "
۲. رسمیت دادن به عزاداری محسنیه و اتصال آن به ایام محرم موجب تقویت و غلبهی روحیهی فرقهگرایی بر عزاداریها خواهد شد. حقیقت اینکه عزاداری امام حسین(ع) جلوه فرقهگرایی ندارد و اگر بر اساس محتوای واقعی آن پیش رود، تنها اعتراضی بر حکومتهای جائر و ستمگر خواهد بود. این عزاداری هیچگاه جنگ مردم بر علیه مردم نبوده است. ولی جلوهای از عزاداری که هماکنون تبلیغ میشود و در حال گسترش است منجر به جنگ و مخاصمه مردم(شیعه) با مردم(اهلسنت) خواهد شد.
ایام محسنیه را اضافه کنید به تلاشهایی که اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش صورت میگیرد. بیشک پیشبرد این راهبرد به صورتی خواهد بود که در زمانهای آینده مراجع نیز توانایی کنترل آن را نخواهند داشت.
...........
@azadpajooh
👆شهادت نرجس خاتون هم از راه رسید.👆
چون در نقلی گفته شده که نرجس خاتون قبل از امام حسن عسکری از دنیا رفته، به این نتیجه رسیدهاند که هفتم ربیع سالروز وفات اوست.(البته نقلهای دیگری حکایت از وفات او بعد از امام(ع) دارند).
وفات را نیز تبدیل به شهادت کردهاند، تا عزاداری توجیه بیشتری پیدا کند.
*اعلامیه نصب شده بر ورودی دالان مدرسه علمیه جده بزرگ اصفهان
.........
@azadpajooh
⚡️تنافی توهین مذهبی با اخلاق اسلامی و تبلیغ مذهبی
✍مهدی مسائلی
شامگاه هشتم ربیع بعضی از شیعیان که تا قبل از غروب، لباس مشکی بر تن داشتند، لباس عزا از تن در آورده و شادی و پایکوبی را آغاز میکنند، آن هم به مناسب کشته شدن خلیفهدوم. بگذریم از این که خلیفه در ماه ذیالحجه کشته شده است و چنین مناسبتی بیاساس است، در نقد توهینهای مذهبی صورت گرفته در این ایام دو نکته را متذکر شوم:
۱. نظریهپردازان قرن بیستم در تحقیقات خود پی بردهاند که تخیل ابزار مهم حیات اخلاقی است و آدمی با قوه تخیل میتواند درد و رنج دیگران را احساس کند، ما با تخیل میتوانیم خود را در جای دیگران قرار دهیم و با دیگران چنان رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند. احساس یگانگی با دیگران جز با قوهی تخیل حاصل نمیشود.
بر اساس این تخیل، در علم اخلاق قاعدهای معروف وجود دارد به نام «قاعدۀ زَرین» یا «قاعدۀ طلایی». مضمون این قاعده چنین است: «آنچه برای خود میخواهی، برای دیگران هم بخواه و هر چه برای خود نمیپسندی، برای دیگری مَپسند.» قاعدۀ زرین، اصلی معروف و انسانی است که دین مبین اسلام نیز بر آن تأکید بسیار کرده است. روایاتی پُرشمار با این رویکرد اخلاقی به دست ما رسیده است. امامعلی(ع) در نامۀ معروف ۳۱ نهج البلاغه، خطاب به فرزندش میفرماید:
«اى پسرک من، در آنچه بین تو و دیگرى است، خود را ترازو قرار ده. براى دیگری آن چیزی را بپسند که براى خود مىپسندى و براى او آن چیزی را نخواه که براى خودت نمىخواهى. ستم مکن؛ چنانکه نمىخواهى به تو ستم شود و نیکى کن؛ چنانکه دوست دارى به تو نیکى شود. از خود زشت بدان آنچه از دیگرى زشت میپندارى و از مردم راضى باش به آنچه خودت خشنود مىشوى.»
البته محتوای این قاعده تنها هنگامی برای ما ملموس خواهد بود که خود را درجای طرف مقابل تخیل کرده و وضعیت او را درک کنیم. دراینصورت است که با انصاف بیشتری به تعامل با یکدیگر خواهیم پرداخت.
افرادی که مقدسات اهلسنت را لعن کرده و به آنها توهین میکنند، لحظهای خود را بهجای ایشان بگذارند، آیا اگر آنها بهجای اهلسنت بودند، بهسادگی از کنار اینگونه توهینها میگذشتند؟ آیا دوست دارند که اهلسنت نیز در مقابل، با آنها چنین رفتاری کرده و افراد محترم نزد شیعه را لعن کنند؟
البته نقد و رد اندیشههای مقابل هیچ ملازمهای با توهین مذهبی ندارد، همانگونه یک مسلمان و یک مسیحی بدون مخاصمه و توهین دینی میتوانند به رد و انکار اندیشههای یکدیگر بپردازند. در حالی که مسیحی قاعدتا قرآن و پیامبر اسلام را قبول ندارد، ولی آتش زدن قرآن یا فحاشی به پیامبر اکرم(ص) با انکار آنها متفاوت است.
۲. لعن و توهین به خلفا، خدمتی بزرگ به جریان تکفیری و افراط گری در اهلسنت است. افراطیهای اهلسنت ابزاری مؤثرتر از این توهین برای ترویج افکار ضدشیعی خود ندارد. بسیاری از اندیشههای شیعه که زمینهساز بیان تهمتها و برداشتهای سوء و غیرواقعی تکفیریها به شیعه است، در میان جریانهای معتدل یا گرایشهای طریقتی و تصوفی اهلسنت نیز پذیرفته است و آنها این تهمتهای تکفیرها را نمیپذیرند. اما موضوع لعن و توهین خلفا نزد هیچکدام از فرقههای اهلسنت پذیرفته نیست و همۀ آنها از انجام آن منزجرند. از همین رو جریان افراطگرای اهلسنت با استفاده از این ابزار، گروههای معتدل اهلسنت را با خود همراه میسازند و به موضعگیری و ضدیت با شیعه فرا میخوانند.
آری، امروز بسیاری از قاطبه اهلسنت به گفتوگوهای علمی با علمای شیعه و ارتباط با آنها تمایل دارند؛ ولی دشنامگوییها و توهینهای عدهای از شیعیان و موضعگیرینکردن عدهای دیگر بهطور شفاف و صریح، میان عالمان شیعه و سنی فاصله انداخته و راه را برای ایجاد سوءتفاهمها و بدبینیها و گسترش افراط گری در اهلسنت هموار ساخته است.
..........
@azadpajooh
⚡️چیزی به نام لعن خصوصی نداریم/لعن یا فردی است یا عمومی
✍مهدی مسائلی
معمولا در ایام ربیعالاول میان شیعیانِ مذهبی بحث لعن خصوصی و عمومی(علنی) رونق پیدا میکند. بعضی بدون هیچ محدودیت و قیدی طرفدار لعن هستند و آن را مساوی تبری میدانند، اما بعضی با این گروه مخالف بوده و فقط لعنِ خصوصی را جایز میدانند، بعضی نیز فرقی میان لعن عمومی و خصوصی نگذاشته و لعن را به کلی نفی میکنند.
در جبههبندی درون مذهبی معمولا گروه اول(یعنی کسانی که هیچ محدودیتی برای لعن قائل نیستند) به عنوان برائتیها، و گروه دوم و سوم به عنوان وحدتیها شناخته میشوند.
برائتیها با هردو گروه وحدتی مخالف هستند و معمولا آنها را متهم به خروج از تشیع میکنند.
البته هجمهها علیه گروه سوم(یعنی مخالفان کلی لعن) بسیار بیشتر است و گروه دوم(محدودکنندگان لعن) نیز گاهی آنها را متهم به کوتاهی در اندیشههای مذهبی میکنند.
بر اساس این تقسیمبندی بارها از من سؤال شده است که آیا لعن خصوصی را قبول دارم یا نه؟ یا به تعبیری دیگر لعن خصوصی جایز است یا نه؟
پاسخ به این سوال مقدماتی را میطلبد که به صورت مفصل در کتاب "لعنهای نامقدس" به آن پرداختهام، ولی به صورت خلاصه و به زبان ساده میگویم:
اصلا چیزی به نام لعن خصوصی وجود ندارد، لعن یا فردی است یا عمومی، مصادیق لعن خصوصی که درباره آنها بحث و گفتگو میشود، همان لعن عمومی هستند که چنانچه در یادداشت قبلی گفتم برخلاف اخلاق اسلامی، تبلیغ مذهبی و دستورات صریح ائمه شیعه(ع) میباشند. برای روشن شدن این بحث چند مطلب را بیان کنم:
1. لعن یک نوع دعاست، البته از نوع نفرین و دعای علیه افراد. در دعا توجه افراد به خدا است و فرد خدا را مخاطب میسازد. طبق روایات، مؤمن میتواند تمام کسانی را که مُستحق نفرین الهی هستند، لعن کند؛ البته با این شرط که لعنشدگان واقعاً استحقاق این نفرین را داشته باشند. اما درصورتیکه کسی بدون دلیل یا ازسرِ عنادِ شخصی لعن شود، آثار لعن به گویندۀ آن باز خواهد گشت. بر این اساس، فرد میتواند حتی پیامبران الهی را نیز لعن کند ولی مطمئناً آثار اخروی و دنیوی این لعن به خود او باز میگردد.
اما این بحثها تنها مربوط به زمانی است که مخاطب و شنونده لعن فقط خداوند باشد. هنگامی که به غیر از خدا، افراد دیگری نیز شنونده لعن باشند، این لعن از حالت فردی خارج شده و صورت عمومی پیدا کرده است، مثلاً اگر کسی به صورت فردی امام علی(ع) را لعن کند، حکمی اجتماعی برای این لعن وجود ندارد، چون او فقط خداوند را مخاطب قرار داده است و به صورتِ عملی توهینی به آن حضرت صورت نگرفته است، ولی اگر این لعن در جمع یک یا دو نفر بیان شود، در صورت اقامه شواهد و مدارک، حکومت اسلامی او را محاکمه خواهد کرد و لعنکننده در دادگاه متهم به توهین و دشنامگویی به ائمه شیعه(ع) میشود، هرچند او بگوید من امام علی(ع) را مستحق لعن میدانستم و از نظر خودم کار نادرستی انجام ندادهام!
همین صورت درباره افراد مورد احترام اهلسنت نیز برقرار است، کسی نمیتواند بگوید من آنها را در جمع دیگران لعن میکنم و توهین مذهبی انجام ندادهام، هرچند او این توجیه را بیان کند که من آنها را مستحق لعن میدانم؛ همچنانکه تفاوتی نمیکند که لعن او در جمع یک نفر باشد یا صد نفر.
2. تجویز لعنِ خصوصی عاملی برای تقویت و گسترش لعن عمومی است، چون کسانی که لعن خصوصی را قبول دارند معمولا به صورت محتوایی با لعنهای عمومی مشکلی ندارند بلکه فعلا انتشار عمومی آن را به مصلحت نمیدانند، این افراد ممکن است گاهی خودشان نیز از سر بیموالاتی یا غفلت، به لعنهای عمومی دست زنند.(موارد رسانهای شده آن فراوان است) از این گذشته تفکیک لعنِ خصوصی از عمومی نیز به صورت عملی امکان پذیر نیست یعنی لعن هنگامی که از حالت فردی خارج شده و کسی غیر از خداوند شنونده آن میشود، امکان انتشار عمومی و اجتماعی را پیدا میکند و تبعات ایجاد توهین مذهبی نیز برای آن محتمل است.
3. در روایات ائمه شیعه(ع) لعنِ عمومی یا حتی خصوصی وجود ندارد و گزارشهایی که بعضی با آنها استناد میکنند(هرچند بسیاری از آنها ضعیف و نامعتبرند) همگی حکایت از انجام لعنِ فردی دارند که مخاطب آن فقط خداوند است. این نشان میدهد موضع اهلبیت(ع) دراینباره آنقدر آشکار بوده است که جاعلان نیز نتوانستهاند بگویند ائمۀ شیعه(ع) در جمع مردم یا خواص اصحاب خویش، خلفا را لعن کردهاند یا شیعیان را به مجلسِ خصوصیِ لعن خلفا توصیه کردهاند.
به دیگر سخن، بر فرض صدور لعنهای نسبت داده شده به ائمه(ع)، این لعنها هیچگاه بهقصد توهین به مقدسات اهلسنت و تشدید فضای خصومت مذهبی بین شیعه و سنی بیان نشدهاند و فراتر از این، امکان ایجاد چنین توهین مذهبی را نیز نداشتهاند. درحالیکه لعن خصوصی که هماکنون مورد مباحثه شیعیان است امکان ایجاد توهین مذهبی را دارد.
...
@azadpajooh
⚡️ضرورت احتیاط از شبهه شرک/بررسی سلام دادن به امام زمان قبل از تکبیرة الاحرام
✍مهدی مسائلی
در سالهای اخیر دیده میشود بعضی از شیعیان قبل از نیت و تکبیرة الحرام نماز دست بر سر گذاشته و به امام زمان(عج) سلام میدهند.
این عمل که توصیهای در روایات برای آن وجود ندارد و بعضی روی سلیقه شخصی انجامش میدهند، میتواند مفاسدی داشته باشد.
توضیح بیشتر اینکه:
شبههسازی و شبههگرایی در امور دینی امری ناپسند است و در روایات فراوانی به مؤمنین توصیه شده که ضمن اجتناب از گناهان و حرامهای الهی، از شبهاتی که آنها را به ورطهی گناه میکشاند یا به رفتارهای آنها صورت گناهآلود میدهد دوری کنند و احتیاط ورزند. البته هرچه مسائل دینی مهمتر و حساستر میشوند، لزوم احتیاط نیز بیشتر میشود. مثلاً فقهای شیعه در شبهات حکمی بحث ازدواج و طلاق احتیاط بیشتری به خرج میدهند، زیرا بحث نسلها بسیار مهم و حائز اهمیت است.
موضوع شرک و توحید نظری و عملی نیز مهمترین آموزه اسلامی به شمار میآید و در انجام رفتارهای عبادی باید مراقب باشیم تا چه در نگاه درونی و چه نگاه بیرونی در رفتارهای ما شبهه شرک وجود نداشته باشد. شرک گناه نابخشودنی است و احتیاط درباره آن باید بیش از هر گناه دیگری باشد.
با این مقدمه باید گفت: همهی مسلمانان معتقدند که نیت نماز باید فقط برای خدا باشد و هیچگاه نمیتوان کسی دیگری را در نیت نماز مورد توجه قرار داد. حال تصور کنیم افرادی در جامعه شیعه درست در هنگام نیت نماز، دست بر سر بگذارند و به امام زمان سلام دهند، دو شبهه برای چنین عملی وجود دارد:
یکی این که در نگاه ناظر غیر شیعه اینگونه جلوهگری میکند که این افراد نماز را به نیت امام زمان(عج) میخوانند و در ابتدای نماز توجه خود را به ایشان جلب میکنند.
شبههی دیگر اینکه همزمانی نیت نماز و سلام به امام زمان(عج) ممکن است عوام ناآگاه را به ورطهی غلو بکشاند و آنها گمان کنند که باید در نیت نماز، امام زمان را مورد توجه قرار دهند.
از این گذشته قبل از نیت و تکبیرة الاحرام نماز، مستحبات و اذکاری وارد شده که مؤمنین را از توجه به غیر خدا دور میکند.
..........
https://eitaa.com/azadpajooh