⚡️پرسش و پاسخ
پرسش:
سلام علیکم
روزنامه کیهان نوشته
اکثر فقهای طراز اول شیعه از جمله محقق حلی، علامه حلی، فاضل هندی و شیخ طوسی برای هر فعل حرام یا ترک فعل واجب قائل به مجازات از سوی حاکم شرع هستند. حتی برای ترک نماز واجب که این امر در منابع فقهی به صراحت ذکر شده است.
خواستم بپرسم این حرف صحت دارد
ممنون
پاسخ:
سلام،
چنین حکمی وجود دارد، البته بر اساس دیدگاه بعضی، عمل حرام، لزوما باید کبیره باشد.
همچنین برخی فقها از جمله مرحوم محقق اردبیلی در کلیت این حکم که هر عمل حرامی مستوجب تعزیر باشد، تردید نمودهاند. (اردبیلی، مجمع الفائده، ج13، ص176). همچنین برخی از فقهای معاصر معتقدند دلیل قابل اطمینانی بر این که مرتکب هر عمل حرامی (حتی مرتکب گناهان کبیره) مستحق تعزیر باشد، وجود ندارد. برخی از فقها نیز با فرض پذیرفتن اصل حکم، دامنه تعزیر را به گونهای معنا کردهاند که شامل پند و اندرز، توبیخ و تهدید هم میشود.
این نکته را نیز باید در نظر گرفت که زمان و مکان، بر نحوه اجرا و حتی اصل اجرای بسیاری از قوانین شرعی تاثیرگذار است. چنانکه در زمان خود ائمه(ع) نیز اجرای تعزیر برای مردم بینماز امکانپذیر نبود. در حالیکه در روایات میبینیم در زمان پیامبر(ص) حتی برای غیبت در نماز جماعت نیز مجازات یا حداقل تهدید به آن، در نظر گرفته شده است. با توجه به اینکه نماز جماعت مسلما یک عمل مستحبی است، در نظر گرفتن مجازات برای تارک آن را باید با توجه به نقش آن در جامعه کوچک مدینه و حضور منافقان تحلیل کرد.
افزون بر این، در حکومتهایی که خودشان بسیاری از واجبات دینی را نادیده میگیرند، اگر بخواهند به خاطر ترک هر واجب دینی، مردم را مجازات کنند، ابتدا باید خود مسئولین تعزیر و مجازات شوند و به قول معروف "گر حکم شود که مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند!"
........
@azadpajooh
⚡️طنزهای رمضانی(بخش اول)
حدود ده سال بنده کتابی با عنوان "لطیفههای اسلامی" (گزیدهای از لطیفههای فرهنگ و تمدن اسلامی) منتشر کردم که البته به خاطر تغییر اسم و گسترش محتوا، آن را تجدید نشر نکردم.
در این کتاب درباره ماه رمضان و روزهداری نیز لطیفههایی بهصورت پراکنده آمده است که چند مورد از این لطیفهها را تقدیم میکنم:
۱. مردی صحرا نشین از علما شنیده بود که ثواب روزه گرفتن در روز عرفه معادل یک سال است. پس روز عرفه تا ظهر روزه گرفت و سپس افطار کرد و چون ماه رمضان شد، دیگر روزه نگرفت.
به او گفتند: چرا روزه نمیگیری؟
گفت: من نصفِ روز عرفه را روزه گرفتم که معادل روزه گرفتن شش ماه اول سال است و ماه رمضان هم داخل در آن شش ماه اول بود.
۲. فردی را دیدند که در ماه رمضان میوه میخورد.
به او گفتند: این چه کاری است که میکنی!؟
او گفت: شنیدهام که خدای تعالی فرمود: "کُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ" ؛ یعنی همین که میوه رسید بخورید. چون «کُلُوا» فعل امر است و امر هم نشان از وجوب انجام آن است، ترسیدم که اگر پیش از افطار بمیرم و میوه نخورده باشم، گناهکار شوم!
۳. مردی، خرش مریض شده بود، نذر کرد اگر خوب شود سه روز روزه بگیرد، نذر را عمل کرد و حال خر قدری بهتر شد، اما دیری نگذشت که خرش مُرد. دلش سخت شکست و آنقدر رنجید که سرش را سوی آسمان گرفت و گفت: خدایا! با من بازی کردی، من مرد نیستم اگر به جای این سه روز که روزه گرفتم، در ماه رمضان شش روز روزه خواری نکنم!
۴. عدهای در مورد شخصی تحقیق میکردند، از فردی که او را میشناخت، پرسیدند: آیا فلانی نماز میخواند؟
آن شخص گفت: من روزه خوردنش را دیدهام، اما راستش را بخواهید نماز خواندنش را ندیدهام.
۵. زاهدی در مجلسی میگفت: آیا ماه رمضان از ما خشنود بود و رفت یا نه؟
مرد شوخطبعی در آن جا حاضر بود، گفت: بله، قطعاً خشنود رفته است.
زاهد گفت: از کجا این حرف را میزنی؟
گفت: از آن جا که اگر از ما ناراضی بود سال بعد دیگر نمیآمد.
۶. میگویند کسی روزه نمیگرفت، ولی سحری میخورد، گفتند: تو که روزه نمیگیری چرا سحری میخوری؟
گفت: نماز که نمیخوانم، روزه هم که نمیگیرم، اگر سحری هم نخورم که دیگر کافر مطلق میشوم.
۷. گبری مسلمان شد، اما روزه گرفتن برای او خیلی سنگین بود؛ لذا داخل سرداب منزلش شد و روزهی خود را افطار کرد.
مشغول غذا خوردن بود که فرزندش صدای او را حس کرد و گفت: کیست؟
پدرش در جواب گفت: پدر بدبخت تو است که دارد نان خودش را میخورد و از مردم میترسد.
۸. روزی در حضور ناصرالدین شاه در مورد انواع عبادات گفت وگو میشد و هرکس از محسنات و خوبیهای عبادتی سخن میگفت؛ وقتی نوبت به کریم شیرهای رسید، او گفت: قربان! بنده روزه را بیشتر دوست دارم.
ناصرالدین شاه پرسید: چرا؟
گفت: برای این که روزه را میتوان خورد، ولی سایر عبادات را نمیشود خورد.
۹. به شخصی که روزه نمیگرفت، گفته شد چرا روزه نمیگیری!؟
در جواب گفت: به دلیل خود قرآن که فرمود: اگر مسافر بودید، روزه نگیرید؛ و من هم در دنیا مسافر هستم و نمیتوانم برای همیشه بمانم.
.........
@azadpajooh
🔸طنزهای رمضانی(بخش دوم)
🔻مجموعهای از شوخطبعیهای طلاب و علما را گردآوری نمودم که هنوز منتشر نشده است، تعدادی از طنزهای رمضانی آن تقدیم میشود:
۱. دهاتیها سرتان کلاه نگذارند
جعفر شهری در کتاب تهران قدیم پس او وصف دغلبازی بعضی از بازاریهای تهران مینویسد:
در ماه رمضان سالی [منبریهای بازار] متفقاً منبرشان را در مساجد و تکایای آن بازار به آن اختصاص دادند که به وعظ و نصیحت کسبه آن بپردازند که از آن جمله شیخ مرتضی قمی بود که در تمام دوره ماه رمضان همه روزه در ضمن صحبت میگوید: «ای بازاریها مبادا دهاتیها کلاه سرتان بگذارند. مبادا دهاتیهای بیشعور مغبونتان کنند. مبادا دهاتیها مُفت از چنگتان درآورند. مبادا دهاتیها به ریشیتان بخندند.» تا روزهای آخر که بازاریها به صدا درآمده، گفتند:«چه داخل آدم دهاتی زبان نفهمی که بتواند کلاه سرما بگذارد!» شیخ مرتضی میگوید: «من هم همین را میگویم که همان زبان نفهم پشت کوهی نباید با کلاههایی که شما سرشان میگذارید و حُقههایی که سرشان سوار میکنید و به حساب زرنگیتان میگذارید، دین و ایمان و دنیا و آخرت و همه چیزتان را برده خسر الدنیا و الاخرتتان بکنند!»
۲. قُوتِ غالب
آيت الله شبیری زنجانی در کتاب جرعهای از دریا میگوید:
نزد مرحوم آقای داماد درس صوم بحث زکات فطره میخواندیم. موضوع بحث این بود که ملاک در پرداخت زکات فطره، قُوتِ غالبِ شخص است یا قُوتِ غالبِ بَلَد.
درس آقای داماد تمام شده بود. من به ایشان عرض کردم قائل دیگری هم هست که ملاک زکات فطره را قُوتِ غالبِ شخص در ماه رمضان میداند. ایشان با تعجب گفت: «نشنیدهام.» آقای جوادی آملی هم آنجا بود. گفتم: قاآنی میگوید: «اگر زکات دهی فطره مرا مِی ده/ که قوت غالب من باده بوده در رمضان»
آقای جوادی آملی از این تعبیر اینجانب خیلی خوشش آمده بود.
۳. جمع کردن بین نظر علما
نقل است به حاجی میرزا آقاسی (۱۱۶۳– ۱۲۲۸ش) صدراعظم محمدشاه قاجار عرض کردند:«بین علما در رویت هلال شوال اختلاف شده است، گروهی مدعیاند که ماه را دیدهاند و فردا عید رمضان است و جمعی اصرار دارند که فردا روز آخر ماه رمضان است، توپچی حیران مانده است تا چه کند؟» حاجی -البته پس از استخاره- گفت: «عیبی ندارد، بفرمایید توپ را در کند، اما یواش!»
۴. حالا من معو
میرزا حسن جابری انصاری در کتاب جوهرالجواهر نقل میکند:
نود سال قبل طلاب اصفهان از صغایر پرهیز میکردند چه رسد به کبایر. ملاحسین وَرزَنه در مدرسه جده حجره گرفته بود و به راه فسق رفته بود. ماه رمضانی طاسکبابی پخته بود، گربههای مدرسه که به اثر روزهی مردم از سپیده تا ظهر بوی طعامی نمیشنیدند از اطراف به ایوان حجره او دویدند و نوای مَعُو را بلند کردند. میرزاحسین دید طلاب الان به تفحص میآیند و از هجوم گربهها پی میبرند که او غذا میخورد؛ در حجره را باز نمود و گربهها به اطاقش وارد شدند. درب را بست و به غذا خوردن نشست. برای هر گربهای لقمهای میانداخت، ولی گربهها قانع نمیشدند و با مَعُو کردن به اطراف سفره میتاختند. در این هنگام خود میرزاحسین هم سفره را رها کرد و به گوشه حجره نزد آنها رفت، به شکل گربه چهار دست و پای خود در روی زمین پهن کرد و رو به گربهها میگفت که:«حالا من مَعُو»
۵. اشتباه لُپی واعظ
واعظ دهی در ماه رمضان بالای منبر شرح معجزات پیامبران الهی میداد و میگفت:«حضرت عیسی(ع) در صحرا با پنج هزار قرص نان چهار نفر را در مدت چندین روز غذا داد و آنها را سیر نگاه داشت.»
چوپان ده که پای منبر نشسته بود گفت:«کار غریبی نکرده است من هم میتوانم همین کار را بکنم.» واعظ ملتفت خطای خود شد که به جای «چهار قرص نان و پنجهزار جمعیت» گفته است: «پنجهزار قرص نان و چهار نفر.» اما هیچ حرفی نزد و مطلب را در دل خودش نگه داشت. سال آینده باز در ماه رمضان همان موعظه را تکرار کرد و این بار عددها را به جای خود ذکر نمود و گفت: «حضرت عیسی(ع) با چهار قرص نان پنج هزار نفر را سیر کرد»؛ بلافاصله رو به چوپان که در پای منبر حاضر بود کرد و گفت: «آیا باز مدعی میشوی که تو هم این کار را میتوانستی بکنی؟»
چوپان گفت: «بله که میتوانم با این چهارتا نان و بقیهی نانهای سال گذشته»
۶. توجیه سیگار کشیدن
زاهدی در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان مردی را دید که با ولع تمام سیگار میکشد و دودها را در ریه فرو میبرد و بیرون میآورد او را مخاطب قرار داد و گفت: «آقا خجالت نمیکشی که در چنین روزی تجاهر به فسق میکنی؟»
گفت: «آخر حضرت آقا نمیداند که سیگار بعد از شراب زیاد چه کیفی دارد؟!»
............
@azadpajooh
⚡️جایی که گفتن ختم "صدق الله العظيم" بهتر است
✍مهدی مسائلی
چند روز پیش یونس شاهمرادی قاری ایرانی، مقام اول رشته قرائت را در مسابقات عربستان کسب کرد. علاوه بر جایزه بالای این مسابقات که توجهات را به خود جلب کرد، این مسابقه حاشیه دیگری نیز داشت. قاری ایرانی قرائتش را با "صدق الله العظیم" ختم کرد و وصف "العلی" را برای خداوند ذکر نکرد. همین موضوع موجب شد تا بعضی در فضای مجازی به او توهین کنند و اتهام تبعیت از اهلسنت و حتی وهابیت به او بزنند.
غالب افراد معترض میپنداشتند که اهلسنت به خاطر اشاره این وصف به نام امام علی(ع) آن را در ختم قرآن نمیآورند و شیعه باید این وصف را در ختم قرآن خود ذکر کند. از مرور نظرات بدست میآمد که بعضی از شیعیان واقعا این وصف را نمادی از نام علی(ع) نیز میدانند.
اما "العلی" یک وصف برای خداوند است و هیچ ارتباطی با اسم علی ندارد، و آوردنش با این پندار که به نام امام علی(ع) اشاره دارد، ضلالتش بیش از آن است که یک سنی با پندار اشاره به نام علی(ع) آن را نیاورند.
ذکر "صدق الله العلی العظیم" یک رسم در شیعه است که البته تأکید روایی نیز ندارد و نمیتوان آن را نماد شیعه قلمداد کنیم، بلکه برعکس در روایتی از امام صادق (ع) در ضمن اعمال نیمه رجب آمده است: (زمانی که قرائت قرآن به پایان رسید، در حالی که رو به قبله است بگوید: صَدَقَ الله الْعَظِیمُ ...) (شیخ طوسى، مصباح المتهجّد، ج2، ص807)در روایتی طولانی در بحارالانوار نیز ختم قرآن به آوردن "صدق الله العظیم" بیان شده است، اگرچه بعضی ناسخان وصف "العلی" را به آن افزودهاند و در نسخه چاپی این وصف در کروشه آمده است.
پس همانگونه ختم "صدق الله العلی العظیم" اشکالی ندارد، ختم "صدق الله العظیم" نیز بدون اشکال است. اما به نظر بنده در دو مکان بیان "صدق الله العظیم" بهتر است:
۱. جایی که بعضی از شیعیان ناآگاه فکر میکنند، وصف "العلی" با نام امام علی(ع) ارتباطی دارد.
۲. جایی که بعضی از مخالفان شیعه فکر میکنند که شیعه این وصف را به خاطر نام امام علی(ع) در ختم قرآنش میآورد.
متأسفانه اندیشه گروه اول اگرچه جایی در میان علمای شیعه ندارد، ولی با فکر آنها تسامح میشود و غالب علمای شیعه آنقدر که دغدغه حفظ و حراست از ولایت دارند و میکوشند که به ولایت مردم آسیبی نرسد، دغدغه حفظ و حراست از توحید و مبارزه با اندیشههای غالیانه را ندارند؛ و ایکاش یک مقدار از احتیاطی که در مقام ولایت میکردند، در مقام توحید نیز داشتند و مردم را ارشاد و راهنمایی میکردند.
این نکته را نیز بیافزایم که ختم "صدق الله العظیم" در میان اهلسنت نیز یک رسم است که اتفاقا وهابیت آن را نمیپسندد و استمرار بیان آن را به نوعی بدعت تلقی میکند، پس کار قاری ایرانی را نمیتوان مطابق میل وهابیت قلمداد کرد.
...........
@azadpajooh
پس از چند سال انتظار کتاب "اطلس توصیفی اهلسنت ایران" چاپ شد و به نمایشگاه کتاب رسید.
📚اطلس توصیفی اهلسنت ایران/مهدی مسائلی/انتشارات امیرکبیر
توضیحی درباره کتاب:
اهل سنت ایران از جهت فقهی به دو مجموعهی اهلسنت شافعی مذهب و حنفی مذهب تقسیم میشوند ولی در هرکدام از این دو مجموعه، از جهت مذاهب اعتقادی، طریقتهای تصوفی و جریانهای سیاسی و اجتماعی تفاوتهایی میان پیروان آنها وجود دارد. آشنایی با تفاوتهای موجود در میان اهلسنت ایران برای پژوهشگران و فعالان دینی فرهنگی بسیار مهم است و در ارتباطهای فرهنگی و مذهبی باید مورد توجه قرار گیرد. با این حال، دربارهی گستردگی جمعیت و تنوع فکری و مذهبی اهلسنت ایران کار تحقیقاتی جامعی صورت نگرفته است و اطلاعات کمی در این زمینه وجود دارد. مطالب گردآوریشده نیز غالباً با قضاوتهایی مذهبی و سیاسی همراه هستند و اطلاعات اطمینانآوری را ارائه نمیکنند. در این تحقیق تلاش شده با مشخص کردن جغرافیای اهلسنت ایران، تحقیقی توصیفی دربارهی مذاهب فقهی و نگرشهای طریقتی و اعتقادی آنها داشته باشیم و جریانها و گروههای اسلامگرای اهلسنت ایران را نیز بررسی کنیم. البته از نگاه نویسنده این تحقیق، مرحله نخست از تحقیق گستردهای است که با اطلاعات و دادههای میدانی کامل و مستند میشود و بدون حمايت امکان پذیر نیست.
........
@azadpajooh
امام زاده شاه کرم.docx
26.5K
⚡️امامزادهای که فرزند امام رضا(ع)شد/تحقیقی درباره فرزندان امامرضا
✍مهدی مسائلی
حدود ده سال پیش بعضی از دوستان منطقه قهجاورستان خواستار یادداشتی درباره امامزاده شاهکرم و انتساب آن به امام رضا شدند. یادداشتی نوشتم و چکیدهاش را به آنها دادم. هم اکنون متن تفصیلیاش را به پیوست تقدیم میکنم.
🔹اشاره: در جادهی منتهی به فرودگاه بینالمللى اصفهان مقبرهای وجود دارد که از قدیم اهالی منطقه قهجاورستان، آن را به «شاهکرم» میشناختند. از نسب صاحب این مقبره اطلاعی در دست نبود، تا اینکه به یکباره جریان مذهبی خاصی تولیت آن را برعهده گرفتند و صاحب قبر را فرزند بلاواسطه امام رضا(ع) و «امامزاده جعفر بن رضا» نامیدند. سپس با تخریب بقعه ساده و قدیمی آن، مجموعهای بزرگ و بارگاهی عظیم به وسعت ۶۸ هکتار و با کاربریهای متعدد بنا کردند. در سالهای اخیر نیز برای تقویت اعتقاد مردم به این امامزاده نیز برنامههای گستردهای تدارک میبینند که مهمترین آنها راهپیمایی روز اربعین به سوی این امامزاده است که با تبلیغات و هزینههای فراوانی انجام میشود.
این درحالی است که بسیاری از علمای شیعه مانند مفید، صدوق، طبرسی تصریح کردهاند که امام رضا(ع) به جز امام جواد(ع) فرزندی نداشتند. نظر این علما نیز موافق روایاتی از امام رضا و جواد(ع) است که به انحصار یک فرزند را برای ایشان تصریح کردهاند.
از همه اینها که بگذریم تنها مدرک انتساب این مقبره به جعفر بن رضا(ع) ظهور یکی دو کرامت از صاحب مقبره است که این کرامات بر فرض اثبات، نه امامزاده بودن صاحب قبر را اثبات میکند و نه فرزند امام رضا بودن را.
......
@azadpajooh
⚡️انقلابیِ سُنیتیز/مگر جرم یاسرحبیب چه بود؟
✍مهدی مسائلی
توهین به عایشه و جنجالسازی مذهبی ذیل شخصیت ایشان، رویکرد جدید بعضی از تندروهای شیعی است که تنش شیعه و سنی را به عرصههای جدیدی وارد میکند. این افراد در این عرصه هرگز به دنبال نقد مواضع سیاسی عایشه نیستند، بلکه در پی خدشه به حریم زنانه عایشه و نسبت دادن بیعفتی به ایشان هستند؛ موضوعی که بیش از هر توهین مذهبی دیگری خشم اهلسنت را برمیانگیزد و از نگاه آنان بیاحترامی به پیامبراکرم(ص) و بدنام کردن ایشان نیز به شمار میآید.
چندسال پیش یاسر الحبیب روحانی کویتی-انگلیسی به میدانداری این عرصه از توهین مذهبی پرداخت و با نگارش کتاب و بهرهگیری از رسانههای جدید، تنشهای مذهبی را در دنیای اسلام تقویت کرد و بر عمق کینههای مذهبی افزود.
موضعگیری صریح بعضی از مراجع تقلید شیعه و رهبر جمهوری اسلامی ایران در برابر توهین به عایشه و اعلام منع و حرمت آن، باعث شد تا بسیاری از مجادلهگران مذهبی در داخل و خارج از ایران که مواضع سیاسی نزدیک به جمهوری اسلامی داشتند، به برائت از جریان یاسر حبیب بپردازند و حتی با وصف تشیع انگلیسی به نقد این جماعت نیز بپردازند.
بنده نام این جریانها را "انقلابیهای سُنیستیز" مینامم که البته یک طیف واحد نیستند و عملکرد واحدی نیز ندارند.
اما از آنجا که این انقلابیهای سنیستیز مجادلهی مذهبی را برنامهی اصلی خود قرار دادهاند، گاهی به سمت همان عملکردی میروند که به خاطرش یاسر حبیب و جریانش را تشيع انگلیسی نامیدند و صد طعن و تُفباد نثارشان کردند.
نمونهاش همین جریان اطرافیان آیت الله حسینی قزوینی که چندی سالی است شبکه ولیعصر(ع) را پایهگذاری کردهاند. هر نفرتپراکنی مذهبی که یاسرالحبیب به ضمیمه دشنام به رهبری انجام میداد، اینها آن را به ضمیمه عرض ارادت به رهبری انجام میدهند.
یاسرحبیب طرفداران وحدت اسلامی را بتریه مینامید، این طیف نیز آنها را مُنیه و نوبتریه مینامند.
طعنگویی به عقاید اهلسنت و تحریک احساسات آنان را نقد علمی مینامند و رسانه را عرصه جدال مذهبی شیعه و سنی قرار دادهاند، و با این حال از عملکرد جریان یاسر حبیب نیز برائت میجویند.
حالا هم یکی از مجریان این شبکه که تحصیلات حوزوی و دانشگاهی ندارد، وارد عرصه نقد عایشه شده است و با این پندار که مطالبی را از کتب اهلسنت بیان میکند و از طرف شیعه توهینی نمیکند، در پی نشان دادن بیعفتی شخص عایشه در مسئله رضاع کبیر است. اگرچه این سخن نادرست هستند و وی با گزیدهبرداری و فهم نادرست چنین مواردی را به کتب اهلسنت نسبت میدهد، ولی بر فرض که چنین سخنانی در یکی دو کتاب اهلسنت نقل شده باشد، آیا عموم اهلسنت چنین اندیشهای دارند و در نقد اندیشهی اهلسنت نسبت به عایشه باید چنین مطالبی مطرح شود؟
کافی است بدانیم روش یاسر حبیب نیز گزیدهبرداری از کتب اهلسنت و کنار هم قرار دادن مطالبی است که به زعم او، تولید محتوای علمی میکند. او در نسبت دادن بیعفتی به عایشه از همین روش استفاده میکند و به گمان خودش واقعگویی کرده است.
البته به زعم خیلی از طیف "انقلابی سنیستیز" مشکل یاسر حبیب ورای تبعیت از شیرازیها و معاندتی که با ولایت فقیه دارد، عدم رعایت بعضی از تاکتیکهاست. یعنی آنها معتقدند یاسرحبیب اگر بعضی تاکتیکها را رعایت کند، حرفهای نادرستی نمیزند.
به هر حال، بنده میدانم بعد از این یادداشت نیز مورد هجمه این افراد واقع میشوم، ولی توصیهام به آیت الله قزوینی و تأثیرگذاران بر این افراد آن است که جلوی این اقدامات را بگیرند و لااقل برای فتوای رهبری احترام قائل شوند.
...........
@azadpajooh
⚡️نسبت ولایت تکوینی با هویت تشیع/پیامبران، پیامبر بودند
✍مهدی مسائلی
حدیث غدیر و سایر ادله امامت در اسلام بر امامت سیاسی و علمی اهلبیت(ع) دلالت دارند، اما محور اصلی توجه غالب شیعیان به امامت، به بُعد امامت باطنی و تصرفات تکوینی و غیبی امام مربوط میشود. توضیح بیشتر اینکه امامت در شیعه چند بُعد و جنبه دارد:
۱. امامت سیاسی و مقام حکمرانی: به این معنا که امام علی(ع) و فرزندانش جانشین پیامبر(ص) در حکمرانی بر مسلمانان بودند. چالش و مناقشه اصلی مسئلهی امامت در زمان ائمه(ع) حداقل در قرن نخستین اسلامی همین بُعد از امامت بود.
۲. مرجعیت علمی و دینی: به این معنا که امام علی(ع) و اهلبیت مفسر قرآن و سنت نبوی هستند و در مسائل و مشکلات دینی باید به آنها مراجعه کرد و نظر آنها در کنار قرآن، مصون از خطا و انحراف است. این بُعد از امامت، از ابتدای قرن دوم اسلامی با پررنگ شدن اختلافات فکری ظهور بیشتری پیدا کرد.
۳. امامت تکوینی و باطنی: به این معنا که بسیاری(یا همهی) امور دنیا و آخرت انسانها در دست امام است و در تمام امور معنوی و مادی( البته با نگاه غیراستقلالی از خداوند) باید به امام توجه داشت. این بُعد از امامت از نیمه قرن دوم اسلامی همگام با پررنگ شدن فِرَق باطنگرا و غُلات در شیعه ظهور بیشتری پیدا نمود.
با این مقدمه باید گفت دلایل اثبات امامت اهلبیت(ع) بر ابعاد اول و دوم ولایت دلالت دارند، همچنانکه چالشهای مذهبی شیعه در دوران نخستین نیز بر پایه همین دو گزاره، یعنی امامت سیاسی و علمی اهلبیت، استوار بوده است. اما هرچه از زمان صدر اسلام فاصله میگیریم باور به امامت باطنی و تکوینی اهلبیت(ع) پررنگتر میشود و این موضوع در فکر شیعه هویتبخشی بیشتری پیدا میکند. باورهای غالیان و مراودهی آنها با شیعیان نیز در انتقال و استحکام این تفکر در شیعه تأثیرگذاری زیادی داشت.
بنده بارها در برابر پرسش دوستان از ابهامات دربارۀ ابعاد امامت تکوینی اهلبیت(ع) بر این نکته تأکید کردهام که این نگاه به ولایت جزء اصیل و قوامبخش اندیشه شیعه نیست و توقف در آن و حتی انکارش، ضرری به ایمان اسلامی نمیزند؛ زیرا ولایت تکوینی از چنان اهمیتی برخوردار است که قرآن و احادیث قطعی نبوی باید به صراحت نسبت به آن سخن میگفتند، یا حداقل در ادله اثبات امامت و ولایت رکن اصلی بحث قرار میگرفت، ولی دلایل امامت و ولایت در قرآن و سنت نبوی بر دو مقام سیاسی و علمی منطبق هستند. (البته بعضی از روایات اثبات ولایت بعدها با نگاه تکوینی بازنویسی شدهاند ولی نویسندگان قدرت و امکان اتصال صحیح آنها را به پیامبر(ص) نداشتند.)
از طرفی دیگر بُعد علمی و سیاسی همسنخ با مسئولیت و مقامی است که قرآن برای سایر انبیاء و برگزیدگان الهی مطرح میکند که آنها را پیامبر و مبلغ هدایت الهی میداند:
" وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ...؛ جز اين نيست كه محمد پيامبرى است كه پيش از او پيامبرانى ديگر بودهاند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، شما به آيين پيشين خود باز مىگرديد؟..."
حتی معجزات پیامبران نیز مقدمهای برای اثبات حقانیت آنها در هدایت الهی و ابلاغ وحی است، نه اینکه نمایش این معجزات مقدمهای برای توجه مردم به ابعاد ولایت تکوینی آنها باشد و آنها را قبلهی آمال و درخواستهای مردم قرار دهد.
بر این اساس، شیعهای که به مقام علمی و سیاسی اهلبیت(ع) معتقد است ولی به دنبال امامت تکوینی و باطنی نیست و این مراتب را نمیپذیرد، طبق ادله اثبات ولایت، انحرافی در عقیده دینیاش ندارد، اما دنبال کنندگان امامت باطنی ضمن آنکه از اهداف و آرمانهای اسلامی فاصله گرفتهاند، با تأویلگرایی اصالت متون دینی را کنار گذاشتهاند و در معرض ابتلا به غلو هستند.
حاصل سخن اینکه قدر متیقن از دلایل اثبات امامت، بُعد سیاسی و علمی آن است، و این دلایل بر ولایت تکوینی اشارهای ندارند. افزون براین، ولایت تکوینی از سایر ابعاد ولایت اهمیت بیشتری دارد و در صورت تحقق، اسلام ابتدا باید از آن سخن میگفت، همچنانکه قرآن ابتدا شالودهی اعتقاد توحیدی را سامان میبخشد و سپس به بیان احکام شریعت و ابعاد علمی و عملی آن میپردازد.
...........
@azadpajooh
⚡️غدیر اینگونه عامل وحدت نمیشود
🔺نسبت غدیر با وحدت اسلامی
<<بخش اول>>
✍مهدی مسائلی
بارها شنیدهایم که ترویج غدیر منافاتی با وحدت اسلامی ندارد و حتی بعضی آن را همراستا با وحدت اسلامی میدانند. اما چگونه واقعهای که اختلاف در فهم آن، منجر به شکلگیری دو قطبِ مذهبی شیعه و سنی در دنیای اسلام شده، منافاتی با وحدت اسلامی ندارد؟!
برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم که معتقدان به عدم تنافی غدیر و وحدت اسلامی چه فهمی از این دو دارند. بنده این افراد را به سه دسته تقسیم میکنم:
۱. کسانی که وحدت اسلامی را وحدت مذهبی میپندارند، به این معنا که تشیع بر جهان اسلام غالب شود و اصطلاحاً همهی مسلمانان اهل ولایت شوند. در این نگاه، چون اختلاف مسلمانان ناشی از عدم پذیرش ولایت امام علی(ع) است، با پذیرش ولایت، وحدت در دنیای اسلام محقق میشود. این افراد برای تبیین این موضوع معمولا تعبیر "ولایت، محورِ وحدت" را به کار میبرند که به معنای اثبات ولایت برای اهلسنت و شیعه کردن آنها است. این شعار اگرچه به عنوان طرفداری از وحدتاسلامی مطرح میشود، ولی نتیجهی عملیاش، ادامه و گسترش دعوا و منازعهی مذهبی است.
در زمان کنونی بعضی از طرفداران انقلاب اسلامی چنین نگاهی در رابطه با وحدت اسلامی و غدیر دارند، در حالی که این نگاه تفاوت چندانی با اندیشهی گروههای مذهبی تندروی مخالف نظام ندارد.
۲. گروه دوم دراینجا تفکری عکس گروه اول دارد. این عده نیز راه حل وحدت را تغییر نگاه مسلمانان نسبت به غدیر میداند، با این تفاوت که آنها علت اختلاف را ناشی از برداشت ولایت سیاسی از آن میداند. این عده که اعتقادی به امامت ندارند، راهکار وحدت را دست کشیدن شیعه از تفسیر غدیر به امامت میدانند که به زعم آنها یک اعتقاد نادرست و انحرافی است. با این نگاه، بعضی برای انکار دلایل امامت، کتاب نوشته و اسمش را "شاهراه اتحاد" گذاشتهاند.
نگاه این عده به وحدت اسلامی نیز وحدت مذهبی است البته با رویکرد غلبهی اهلسنت بر تشیع.
راهکار ایجاد وحدت اسلامی نزد دو گروهی که وصف آنها گذشت، حذف کلی اختلاف است؛ و از این جهت، این عده به جای گفتگو درباره اشتراکات، از اختلافاتی سخن میگویند که خط قرمز مذاهب است و گفتگوهای مذهبی را به بنبست میکشاند.
۳. اما در نگاه گروه سوم وحدت اسلامی به معنای وحدت مذهبی نیست. معنای وحدت اسلامی در نگاه این افراد، به رسمیت شناختن اختلاف و تلاش برای تقویت اشتراکات است. محور گفتگوی این گروه ذیل حدیث غدیر نیز گفتگویی است که بتواند با وجود اختلاف در معنای حدیث غدیر، توافقی را پیرامون آن یا درباره آن حاصل کند.
اما تأکید بر حدیث غدیر و ترویج آن، در اینجا چه تفاوتی با صورتهای قبل دارد؟
در پاسخ باید بگويم رویکرد تبلیغی درباره حديث غدیر در اینجا چند بُعد دارد:
الف) با اثبات منطقی و علمی ادلهی امامت ذیل حدیث غدیر با عوامل تکفیر شیعه مقابله میشود و گامی در جهت به رسمیت شناختن اختلاف مذهبی در دنیای اسلام برداشته میشود. استاد شهید مطهری در اینباره مینویسد:
«نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامی از این نظر است كه اولاً منطق مستدل شیعه را روشن میكند، و ثابت می كند كه گرایش در حدود صد میلیون مسلمان به تشیع- برخلاف تبلیغات زهرآگین عدهای- مولود جریانهای سیاسی یا نژادی و غیره نبوده است، بلكه یک منطق قوی متكی به قرآن و سنت موجب این گرایش شده است. ثانیاً ثابت میكند كه پاره ای اتهامات به شیعه- كه سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است- ...به كلی بیاساس و دروغ است.»(مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۴، ص۳۲)
البته بدیهی است که کار علمی در دسترس اهلسنت با کار ترویجی و تبلیغی درباره غدیر میان آنها تفاوت دارد. چنانچه بسیاری از افراد گروه اول، کارهای تبلیغی و مجادلات رسانهای خود را کار علمی و تبیین معارف شیعی معرفی میکنند. کسانی که نظر شیعه درباره غدیر را با نصب تابلو و بنر و پارچهنوشته و ... در شهرهای سنینشین تبلیغ میکنند نهتنها گامی در راستای وحدت اسلامی برنمیدارند بلکه تبلیغ غدیر با این صورت، موجب تفرقه بیشتر است.
◀️ادامه یادداشت در: بخش دوم
............
@azadpajooh
⚡️غدیر اینگونه عامل وحدت نمیشود
🔺نسبت غدیر با وحدت اسلامی
<<بخش دوم>>
لینک: بخش اول
✍مهدی مسائلی
ب) اهلسنت از غدیر معنای امامت سیاسی را برداشت نمیکنند ولی اکثر آنها صدور این حدیث را قبول دارند و حتی طبق برداشت متفاوت آنها از این حدیث، جایگاه ویژهای برای امام علی(ع) اثبات میشود. پس میتوان به جای منازعه بر سر موضوع جانشینی خلافت امام علی(ع) پس از پیامبر(ع)، بر سر این موضوع تفاهم داشت. این معنای حداقلی از حدیث غدیر است و در کنار آن، شیعیان میتوانند در میان خودشان بر معنای حداکثری از غدیر تأکید کنند. مقام معظم رهبری دراینباره میگوید: «مسئلهی غدیر برای ما شیعیان پایهی عقیدهی شیعی است. ما معتقدیم که بعد از وجود مقدس نبی مکرم اسلام (ص) امام بهحق برای امت اسلامی، امیرالمؤمنین بود؛ این، پایه و مایهی اصلی عقیدهی شیعه است. معلوم است که برادران اهل سنت ما، این عقیده را قبول ندارند؛ جور دیگری نظر میدهند، جور دیگری فکر میکنند؛ این شاخص وجود دارد. لکن همین قضیهی غدیر در یک نقطه وسیله و مایهی اجتماع امت اسلامی است و او شخصیت امیرالمؤمنین است. دربارهی شخصیت و عظمت این انسان بزرگ و والا بینِ مسلمین اختلافی نیست. امیرالمؤمنین را همه در همان نقطهی عالی و سامی که باید به او در آن نقطه نگریست - از لحاظ علم، از لحاظ تقوا، از لحاظ شجاعت - مینگرند و میبینند؛ یعنی ملتقای عقیدهی همهی آحاد امت اسلامی امیرالمؤمنین است.» (بیانات: ۱۳۸۷/۰۹/۲۷)
ج) آیت الله خامنهای معتقد است در قضیه غدیر، افزون بر نصب شخص امیرالمؤمنین علی(ع) به امامت و ولایت، مسئلهی اسلام سیاسی و تأکید بر استمرار نقش اسلام در سیاست و اجتماع نیز وجود دارد. این موضوع ورای اختلافی که شیعه و سنی در مورد انتصاب امام علی(ع) دارند، میتواند مورد توافق آنها قرار گیرد. ایشان دراینباره میگوید: «خودِ مسأله غدیر، غیر از جنبهای که شیعه آن را به عنوان اعتقاد قبول کرده است - یعنی حکومت منصوب امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام از طرف پیامبر که در حدیث غدیر آشکار است - اصل مسأله ولایت هم مطرح شده است. این دیگر شیعه و سنی ندارد...در این جملهای که پیامبر بیان کردهاند، معنای ولایت چیست؟ بهطور خلاصه معنایش این است که اسلام در نماز و روزه و زکات و اعمال فردی و عبادات خلاصه نمیشود. اسلام دارای نظام سیاسی است و در آن حکومتی بر مبانی مقررات اسلامی پیشبینی شده است.» (بیانات: ۱۳۷۹/۰۱/۰۶)
با توجه به موارد بالا، باید تأکيد کنیم که تبیین علمی دربارهی اندیشهی تشیع ذیل غدیر، با مجادله و مناظره با اهلسنت بر سر این موضوع تفاوت دارد. کسانی که با رویکرد تهاجمی حدیث غدیر را به اهلسنت عرضه میکنند، ظرفیت توجه به ابعاد دیگر غدیر را نیز از آنها میگیرند و در چنین شرایطی، اهلسنت به موارد قابل توافق بالا نیز توجهی نخواهند داشت و حدیث غدیر مایهی وحدت نخواهد بود.
..........
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡️نسبت ولایت تکوینی با هویت تشیع/پیامبران، پیامبر بودند ✍مهدی مسائلی حدیث غدیر و سایر ادله امامت
⚡️امام جایگزین خدا
مقصود از تردید درباره ولایت تکوینی در یادداشت "نسبت ولایت تکوینی با هویت تشیع" انکار صدور معجزات و کرامات به دست پیامبر(ص) و امامان(ع) نیست، بلکه صحبت از معنایی از ولایت تکوینی است که قدرت اختیاریِ غیر محدود، مطلق و فراگیر در تصرفات امور عالم به امام داده میشود، به صورتی که شیعیان به جای خداوند، امام را ناظر اعمال خویش ببینند و از او خائف باشند؛ به جای خداوند، خواستههای معنوی و مادیشان را از امام طلب کنند و خلاصه با عنوان واسطهگری امام در امور عالم، تمام توجهاتِ معنوی که مربوط به خداوند است، به امام منتقل شود. در عین حال، با این تعبیر که امام، قدرت مستقل ندارد و امری به او مستقلا تفویض نشده است، اتهام شرک را از ساحت چنین ولایت تکوینی دور کنند.
بدیهی است که چنین اندیشهای اگر در بُعد نَظَر و اندیشه شائبه شرک به وجود نیاورد و به توحید نظری لطمهای نزند، در بُعد عمل به توحید عَمَلی آسیب میزند و شائبه شرک عملی در آن وجود دارد. خصوصا هنگامی که به اعمال معنوی مردم عادی در اینباره بنگریم. بدیهی است که مردم عادی در رویکرد عملیشان مثل یک عالم دینی و دانشمند متکلم به تفکیک قدرت استقلالی و غیراستقلالی نمیپردازند و هنگامی که امام در توجهات معنوی جایگزین خداوند میشود، در عمل تمام توجهشان به امام است، به گونهای که نذوراتشان هدیه و بخششی است برای شخص امام، تا توجهاش را جلب کنند و در عوض، امام درخواستهایشان را اجابت کند، از گناهان اجتناب میکنند تا دل امام مُکدر نشود و مجازات و بیمهریاش را در پی نداشته باشد. لقای امام نیز جایگزین لقای الهی شده و هدف و آرمان دینداری مردم میشود.
به دیگر سخن مردم عادی حتی اگر در مقام اندیشه، معتقد به تفویض امور عالم به امام نباشند ولی در رویکرد عملی این تفویض را باور دارند.
از این گذشته، حتی اگر خداوند امور تکوینی عالم را از طریق امامان سامان دهد و آنها متصدی امور باشند، آیا لازمه این موضوع توجه و استغاثه به امام در اجابت درخواستهاست؟ چرا در امور معنوی که مجری آن فرشتگان الهی هستند، نسبت به آنها استغاثهای صورت نمیگیرد و درخواست و دعا فقط به جانب خداوند است؟
مگر اینکه بگوییم فرشتگان اختیاری در واسطهگری ندارند ولی به امام اختیار در تصدی امور تکوینی نیز داده شده است که این موضوع مقدمهای بر ترویج اندیشه تفویضی است که حتی اگر در آن تفویض استقلالی امور خلقت به امام نیز مطرح نباشد، توحید عَمَلی مردم را دستخوش انحراف میکند. در حالیکه آیات قرآن کریم بعد از تبیین توحید نظری، در فرازهایی همچون: "حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ" گذر از واسطهها و توجه مستقیم به خداوند را خواستار میشود.
.......
@azadpajooh
⚡️جعل ولادت برای امام موسی کاظم(ع)
✍مهدی مسائلی
چند سالی است که بیست ذی الحجه به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم(ع) نامگذاری شده است،
این در حالی است که تا همین چندسال پیش هفتم صفر روز ولادت امام موسی کاظم(ع) بود. حالا این سؤال مطرح میشود چرا میلاد امام کاظم(ع) به این روز انتقال پیدا کرد؟ آیا اختلاف تاریخی مطرح است و روز بیستم ذیالحجه اعتبار بیشتری دارد؟
پاسخ این است که میلاد امام موسی(ع) طبق کتابهای روایی و تاریخی شیعه (همچون اعلام الوری شیخ طبرسی، الدروس شهیداول، مناقب ابن شهرآشوب، روضة الواعظین و...) در روز هفتم صفر است و هیچ تاریخ مشخص دیگری برای آن نقل نشده است. اما بعضیها دوست نداشتند در کل دو ماه محرم و صفر مناسبت میلادی وجود داشته باشد، و از جهتی دیگر نیز میخواستند هفتم صفر را به صورت اختصاصی برای امام حسن(ع) عزاداری کنند. از این رو دست به کار شدند و با تخمین و احتمال، تاریخهای دیگری را برای ولادت امام موسی (ع) جعل کردند. بدین نحو که چون در بعضی منابع بیان شده بود که امام موسی کاظم(ع) در سرزمین ابواء، مکانی میان مکه و مدینه، به دنیا آمدهاند، بدون هیچ مدرکی مدعی شدند که امام صادق(ع) پس از حج بدون درنگ از مکه خارج شده و به سمت مدینه حرکت کردند. آنگونه که در همان ماهذیالحجه به ابواء رسیدند و امام موسی(ع) در آنجا به دنیا آمدهاند. این احتمال را نیز در نظر نگرفتند که امام بعد از حج مدتی در مکه اقامت داشتند.
بر مبنای این ادعای ذوقی، تخمین زدن برای تعیین میلاد امام موسی کاظم(ع) آغاز شد. اولین بار در سالهای گذشته تاریخ ۱۵ ذیحجه برای میلاد آن حضرت تعیین شد و آن را در بعضی از تقویمها ثبت کردند. با این حال، این روز به مذاق بعضی خوش نیامد و آنها روز ۲۰ ذیالحجه را بدون هیچ روش تحقیقی و کاملاً بر مبنای ذوق شخصی به عنوان روز میلاد امام موسی کاظم (ع) مشخص کردند. (احتمالا چون هم عددش رُند بود و هم نزدیک به ماه محرم نبود و تعجیل زیاد در خروج امام صادق(ع) از مکه وجه خوبی نداشت.) سپس این تاریخ ولادت به کمک اپلیکیشنهای تلفن همراه همچون بادصبا رسماً به جامعه شیعه معرفی و ابلاغ شد.
به نظر میرسد در سالهای اخیر در کنار مناسکسازی، ایامسازی نیز رونق خاصی پیدا کرده است و روزهای میلاد و مصیبت فراوانی برای شیعه ساخته میشود. در این مسیر عدهای نیز با رنگ و لعاب تحقیق هر امر تاریخی را که تمایل دارند، کوچک یا بزرگ میکنند. بعضی از این مناسبتها مورد قبول مسئولین فرهنگی کشور نیز واقع میشود و مدیران فرهنگی برای دور ساختن فشارها و جنجالسازیهای مذهبی، به تبلیغ عمومی آن رسمیت بخشیدهاند.
.......
@azadpajooh