پس از چند سال انتظار کتاب "اطلس توصیفی اهلسنت ایران" چاپ شد و به نمایشگاه کتاب رسید.
📚اطلس توصیفی اهلسنت ایران/مهدی مسائلی/انتشارات امیرکبیر
توضیحی درباره کتاب:
اهل سنت ایران از جهت فقهی به دو مجموعهی اهلسنت شافعی مذهب و حنفی مذهب تقسیم میشوند ولی در هرکدام از این دو مجموعه، از جهت مذاهب اعتقادی، طریقتهای تصوفی و جریانهای سیاسی و اجتماعی تفاوتهایی میان پیروان آنها وجود دارد. آشنایی با تفاوتهای موجود در میان اهلسنت ایران برای پژوهشگران و فعالان دینی فرهنگی بسیار مهم است و در ارتباطهای فرهنگی و مذهبی باید مورد توجه قرار گیرد. با این حال، دربارهی گستردگی جمعیت و تنوع فکری و مذهبی اهلسنت ایران کار تحقیقاتی جامعی صورت نگرفته است و اطلاعات کمی در این زمینه وجود دارد. مطالب گردآوریشده نیز غالباً با قضاوتهایی مذهبی و سیاسی همراه هستند و اطلاعات اطمینانآوری را ارائه نمیکنند. در این تحقیق تلاش شده با مشخص کردن جغرافیای اهلسنت ایران، تحقیقی توصیفی دربارهی مذاهب فقهی و نگرشهای طریقتی و اعتقادی آنها داشته باشیم و جریانها و گروههای اسلامگرای اهلسنت ایران را نیز بررسی کنیم. البته از نگاه نویسنده این تحقیق، مرحله نخست از تحقیق گستردهای است که با اطلاعات و دادههای میدانی کامل و مستند میشود و بدون حمايت امکان پذیر نیست.
........
@azadpajooh
امام زاده شاه کرم.docx
26.5K
⚡️امامزادهای که فرزند امام رضا(ع)شد/تحقیقی درباره فرزندان امامرضا
✍مهدی مسائلی
حدود ده سال پیش بعضی از دوستان منطقه قهجاورستان خواستار یادداشتی درباره امامزاده شاهکرم و انتساب آن به امام رضا شدند. یادداشتی نوشتم و چکیدهاش را به آنها دادم. هم اکنون متن تفصیلیاش را به پیوست تقدیم میکنم.
🔹اشاره: در جادهی منتهی به فرودگاه بینالمللى اصفهان مقبرهای وجود دارد که از قدیم اهالی منطقه قهجاورستان، آن را به «شاهکرم» میشناختند. از نسب صاحب این مقبره اطلاعی در دست نبود، تا اینکه به یکباره جریان مذهبی خاصی تولیت آن را برعهده گرفتند و صاحب قبر را فرزند بلاواسطه امام رضا(ع) و «امامزاده جعفر بن رضا» نامیدند. سپس با تخریب بقعه ساده و قدیمی آن، مجموعهای بزرگ و بارگاهی عظیم به وسعت ۶۸ هکتار و با کاربریهای متعدد بنا کردند. در سالهای اخیر نیز برای تقویت اعتقاد مردم به این امامزاده نیز برنامههای گستردهای تدارک میبینند که مهمترین آنها راهپیمایی روز اربعین به سوی این امامزاده است که با تبلیغات و هزینههای فراوانی انجام میشود.
این درحالی است که بسیاری از علمای شیعه مانند مفید، صدوق، طبرسی تصریح کردهاند که امام رضا(ع) به جز امام جواد(ع) فرزندی نداشتند. نظر این علما نیز موافق روایاتی از امام رضا و جواد(ع) است که به انحصار یک فرزند را برای ایشان تصریح کردهاند.
از همه اینها که بگذریم تنها مدرک انتساب این مقبره به جعفر بن رضا(ع) ظهور یکی دو کرامت از صاحب مقبره است که این کرامات بر فرض اثبات، نه امامزاده بودن صاحب قبر را اثبات میکند و نه فرزند امام رضا بودن را.
......
@azadpajooh
⚡️انقلابیِ سُنیتیز/مگر جرم یاسرحبیب چه بود؟
✍مهدی مسائلی
توهین به عایشه و جنجالسازی مذهبی ذیل شخصیت ایشان، رویکرد جدید بعضی از تندروهای شیعی است که تنش شیعه و سنی را به عرصههای جدیدی وارد میکند. این افراد در این عرصه هرگز به دنبال نقد مواضع سیاسی عایشه نیستند، بلکه در پی خدشه به حریم زنانه عایشه و نسبت دادن بیعفتی به ایشان هستند؛ موضوعی که بیش از هر توهین مذهبی دیگری خشم اهلسنت را برمیانگیزد و از نگاه آنان بیاحترامی به پیامبراکرم(ص) و بدنام کردن ایشان نیز به شمار میآید.
چندسال پیش یاسر الحبیب روحانی کویتی-انگلیسی به میدانداری این عرصه از توهین مذهبی پرداخت و با نگارش کتاب و بهرهگیری از رسانههای جدید، تنشهای مذهبی را در دنیای اسلام تقویت کرد و بر عمق کینههای مذهبی افزود.
موضعگیری صریح بعضی از مراجع تقلید شیعه و رهبر جمهوری اسلامی ایران در برابر توهین به عایشه و اعلام منع و حرمت آن، باعث شد تا بسیاری از مجادلهگران مذهبی در داخل و خارج از ایران که مواضع سیاسی نزدیک به جمهوری اسلامی داشتند، به برائت از جریان یاسر حبیب بپردازند و حتی با وصف تشیع انگلیسی به نقد این جماعت نیز بپردازند.
بنده نام این جریانها را "انقلابیهای سُنیستیز" مینامم که البته یک طیف واحد نیستند و عملکرد واحدی نیز ندارند.
اما از آنجا که این انقلابیهای سنیستیز مجادلهی مذهبی را برنامهی اصلی خود قرار دادهاند، گاهی به سمت همان عملکردی میروند که به خاطرش یاسر حبیب و جریانش را تشيع انگلیسی نامیدند و صد طعن و تُفباد نثارشان کردند.
نمونهاش همین جریان اطرافیان آیت الله حسینی قزوینی که چندی سالی است شبکه ولیعصر(ع) را پایهگذاری کردهاند. هر نفرتپراکنی مذهبی که یاسرالحبیب به ضمیمه دشنام به رهبری انجام میداد، اینها آن را به ضمیمه عرض ارادت به رهبری انجام میدهند.
یاسرحبیب طرفداران وحدت اسلامی را بتریه مینامید، این طیف نیز آنها را مُنیه و نوبتریه مینامند.
طعنگویی به عقاید اهلسنت و تحریک احساسات آنان را نقد علمی مینامند و رسانه را عرصه جدال مذهبی شیعه و سنی قرار دادهاند، و با این حال از عملکرد جریان یاسر حبیب نیز برائت میجویند.
حالا هم یکی از مجریان این شبکه که تحصیلات حوزوی و دانشگاهی ندارد، وارد عرصه نقد عایشه شده است و با این پندار که مطالبی را از کتب اهلسنت بیان میکند و از طرف شیعه توهینی نمیکند، در پی نشان دادن بیعفتی شخص عایشه در مسئله رضاع کبیر است. اگرچه این سخن نادرست هستند و وی با گزیدهبرداری و فهم نادرست چنین مواردی را به کتب اهلسنت نسبت میدهد، ولی بر فرض که چنین سخنانی در یکی دو کتاب اهلسنت نقل شده باشد، آیا عموم اهلسنت چنین اندیشهای دارند و در نقد اندیشهی اهلسنت نسبت به عایشه باید چنین مطالبی مطرح شود؟
کافی است بدانیم روش یاسر حبیب نیز گزیدهبرداری از کتب اهلسنت و کنار هم قرار دادن مطالبی است که به زعم او، تولید محتوای علمی میکند. او در نسبت دادن بیعفتی به عایشه از همین روش استفاده میکند و به گمان خودش واقعگویی کرده است.
البته به زعم خیلی از طیف "انقلابی سنیستیز" مشکل یاسر حبیب ورای تبعیت از شیرازیها و معاندتی که با ولایت فقیه دارد، عدم رعایت بعضی از تاکتیکهاست. یعنی آنها معتقدند یاسرحبیب اگر بعضی تاکتیکها را رعایت کند، حرفهای نادرستی نمیزند.
به هر حال، بنده میدانم بعد از این یادداشت نیز مورد هجمه این افراد واقع میشوم، ولی توصیهام به آیت الله قزوینی و تأثیرگذاران بر این افراد آن است که جلوی این اقدامات را بگیرند و لااقل برای فتوای رهبری احترام قائل شوند.
...........
@azadpajooh
⚡️نسبت ولایت تکوینی با هویت تشیع/پیامبران، پیامبر بودند
✍مهدی مسائلی
حدیث غدیر و سایر ادله امامت در اسلام بر امامت سیاسی و علمی اهلبیت(ع) دلالت دارند، اما محور اصلی توجه غالب شیعیان به امامت، به بُعد امامت باطنی و تصرفات تکوینی و غیبی امام مربوط میشود. توضیح بیشتر اینکه امامت در شیعه چند بُعد و جنبه دارد:
۱. امامت سیاسی و مقام حکمرانی: به این معنا که امام علی(ع) و فرزندانش جانشین پیامبر(ص) در حکمرانی بر مسلمانان بودند. چالش و مناقشه اصلی مسئلهی امامت در زمان ائمه(ع) حداقل در قرن نخستین اسلامی همین بُعد از امامت بود.
۲. مرجعیت علمی و دینی: به این معنا که امام علی(ع) و اهلبیت مفسر قرآن و سنت نبوی هستند و در مسائل و مشکلات دینی باید به آنها مراجعه کرد و نظر آنها در کنار قرآن، مصون از خطا و انحراف است. این بُعد از امامت، از ابتدای قرن دوم اسلامی با پررنگ شدن اختلافات فکری ظهور بیشتری پیدا کرد.
۳. امامت تکوینی و باطنی: به این معنا که بسیاری(یا همهی) امور دنیا و آخرت انسانها در دست امام است و در تمام امور معنوی و مادی( البته با نگاه غیراستقلالی از خداوند) باید به امام توجه داشت. این بُعد از امامت از نیمه قرن دوم اسلامی همگام با پررنگ شدن فِرَق باطنگرا و غُلات در شیعه ظهور بیشتری پیدا نمود.
با این مقدمه باید گفت دلایل اثبات امامت اهلبیت(ع) بر ابعاد اول و دوم ولایت دلالت دارند، همچنانکه چالشهای مذهبی شیعه در دوران نخستین نیز بر پایه همین دو گزاره، یعنی امامت سیاسی و علمی اهلبیت، استوار بوده است. اما هرچه از زمان صدر اسلام فاصله میگیریم باور به امامت باطنی و تکوینی اهلبیت(ع) پررنگتر میشود و این موضوع در فکر شیعه هویتبخشی بیشتری پیدا میکند. باورهای غالیان و مراودهی آنها با شیعیان نیز در انتقال و استحکام این تفکر در شیعه تأثیرگذاری زیادی داشت.
بنده بارها در برابر پرسش دوستان از ابهامات دربارۀ ابعاد امامت تکوینی اهلبیت(ع) بر این نکته تأکید کردهام که این نگاه به ولایت جزء اصیل و قوامبخش اندیشه شیعه نیست و توقف در آن و حتی انکارش، ضرری به ایمان اسلامی نمیزند؛ زیرا ولایت تکوینی از چنان اهمیتی برخوردار است که قرآن و احادیث قطعی نبوی باید به صراحت نسبت به آن سخن میگفتند، یا حداقل در ادله اثبات امامت و ولایت رکن اصلی بحث قرار میگرفت، ولی دلایل امامت و ولایت در قرآن و سنت نبوی بر دو مقام سیاسی و علمی منطبق هستند. (البته بعضی از روایات اثبات ولایت بعدها با نگاه تکوینی بازنویسی شدهاند ولی نویسندگان قدرت و امکان اتصال صحیح آنها را به پیامبر(ص) نداشتند.)
از طرفی دیگر بُعد علمی و سیاسی همسنخ با مسئولیت و مقامی است که قرآن برای سایر انبیاء و برگزیدگان الهی مطرح میکند که آنها را پیامبر و مبلغ هدایت الهی میداند:
" وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ...؛ جز اين نيست كه محمد پيامبرى است كه پيش از او پيامبرانى ديگر بودهاند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، شما به آيين پيشين خود باز مىگرديد؟..."
حتی معجزات پیامبران نیز مقدمهای برای اثبات حقانیت آنها در هدایت الهی و ابلاغ وحی است، نه اینکه نمایش این معجزات مقدمهای برای توجه مردم به ابعاد ولایت تکوینی آنها باشد و آنها را قبلهی آمال و درخواستهای مردم قرار دهد.
بر این اساس، شیعهای که به مقام علمی و سیاسی اهلبیت(ع) معتقد است ولی به دنبال امامت تکوینی و باطنی نیست و این مراتب را نمیپذیرد، طبق ادله اثبات ولایت، انحرافی در عقیده دینیاش ندارد، اما دنبال کنندگان امامت باطنی ضمن آنکه از اهداف و آرمانهای اسلامی فاصله گرفتهاند، با تأویلگرایی اصالت متون دینی را کنار گذاشتهاند و در معرض ابتلا به غلو هستند.
حاصل سخن اینکه قدر متیقن از دلایل اثبات امامت، بُعد سیاسی و علمی آن است، و این دلایل بر ولایت تکوینی اشارهای ندارند. افزون براین، ولایت تکوینی از سایر ابعاد ولایت اهمیت بیشتری دارد و در صورت تحقق، اسلام ابتدا باید از آن سخن میگفت، همچنانکه قرآن ابتدا شالودهی اعتقاد توحیدی را سامان میبخشد و سپس به بیان احکام شریعت و ابعاد علمی و عملی آن میپردازد.
...........
@azadpajooh
⚡️غدیر اینگونه عامل وحدت نمیشود
🔺نسبت غدیر با وحدت اسلامی
<<بخش اول>>
✍مهدی مسائلی
بارها شنیدهایم که ترویج غدیر منافاتی با وحدت اسلامی ندارد و حتی بعضی آن را همراستا با وحدت اسلامی میدانند. اما چگونه واقعهای که اختلاف در فهم آن، منجر به شکلگیری دو قطبِ مذهبی شیعه و سنی در دنیای اسلام شده، منافاتی با وحدت اسلامی ندارد؟!
برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم که معتقدان به عدم تنافی غدیر و وحدت اسلامی چه فهمی از این دو دارند. بنده این افراد را به سه دسته تقسیم میکنم:
۱. کسانی که وحدت اسلامی را وحدت مذهبی میپندارند، به این معنا که تشیع بر جهان اسلام غالب شود و اصطلاحاً همهی مسلمانان اهل ولایت شوند. در این نگاه، چون اختلاف مسلمانان ناشی از عدم پذیرش ولایت امام علی(ع) است، با پذیرش ولایت، وحدت در دنیای اسلام محقق میشود. این افراد برای تبیین این موضوع معمولا تعبیر "ولایت، محورِ وحدت" را به کار میبرند که به معنای اثبات ولایت برای اهلسنت و شیعه کردن آنها است. این شعار اگرچه به عنوان طرفداری از وحدتاسلامی مطرح میشود، ولی نتیجهی عملیاش، ادامه و گسترش دعوا و منازعهی مذهبی است.
در زمان کنونی بعضی از طرفداران انقلاب اسلامی چنین نگاهی در رابطه با وحدت اسلامی و غدیر دارند، در حالی که این نگاه تفاوت چندانی با اندیشهی گروههای مذهبی تندروی مخالف نظام ندارد.
۲. گروه دوم دراینجا تفکری عکس گروه اول دارد. این عده نیز راه حل وحدت را تغییر نگاه مسلمانان نسبت به غدیر میداند، با این تفاوت که آنها علت اختلاف را ناشی از برداشت ولایت سیاسی از آن میداند. این عده که اعتقادی به امامت ندارند، راهکار وحدت را دست کشیدن شیعه از تفسیر غدیر به امامت میدانند که به زعم آنها یک اعتقاد نادرست و انحرافی است. با این نگاه، بعضی برای انکار دلایل امامت، کتاب نوشته و اسمش را "شاهراه اتحاد" گذاشتهاند.
نگاه این عده به وحدت اسلامی نیز وحدت مذهبی است البته با رویکرد غلبهی اهلسنت بر تشیع.
راهکار ایجاد وحدت اسلامی نزد دو گروهی که وصف آنها گذشت، حذف کلی اختلاف است؛ و از این جهت، این عده به جای گفتگو درباره اشتراکات، از اختلافاتی سخن میگویند که خط قرمز مذاهب است و گفتگوهای مذهبی را به بنبست میکشاند.
۳. اما در نگاه گروه سوم وحدت اسلامی به معنای وحدت مذهبی نیست. معنای وحدت اسلامی در نگاه این افراد، به رسمیت شناختن اختلاف و تلاش برای تقویت اشتراکات است. محور گفتگوی این گروه ذیل حدیث غدیر نیز گفتگویی است که بتواند با وجود اختلاف در معنای حدیث غدیر، توافقی را پیرامون آن یا درباره آن حاصل کند.
اما تأکید بر حدیث غدیر و ترویج آن، در اینجا چه تفاوتی با صورتهای قبل دارد؟
در پاسخ باید بگويم رویکرد تبلیغی درباره حديث غدیر در اینجا چند بُعد دارد:
الف) با اثبات منطقی و علمی ادلهی امامت ذیل حدیث غدیر با عوامل تکفیر شیعه مقابله میشود و گامی در جهت به رسمیت شناختن اختلاف مذهبی در دنیای اسلام برداشته میشود. استاد شهید مطهری در اینباره مینویسد:
«نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامی از این نظر است كه اولاً منطق مستدل شیعه را روشن میكند، و ثابت می كند كه گرایش در حدود صد میلیون مسلمان به تشیع- برخلاف تبلیغات زهرآگین عدهای- مولود جریانهای سیاسی یا نژادی و غیره نبوده است، بلكه یک منطق قوی متكی به قرآن و سنت موجب این گرایش شده است. ثانیاً ثابت میكند كه پاره ای اتهامات به شیعه- كه سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است- ...به كلی بیاساس و دروغ است.»(مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۴، ص۳۲)
البته بدیهی است که کار علمی در دسترس اهلسنت با کار ترویجی و تبلیغی درباره غدیر میان آنها تفاوت دارد. چنانچه بسیاری از افراد گروه اول، کارهای تبلیغی و مجادلات رسانهای خود را کار علمی و تبیین معارف شیعی معرفی میکنند. کسانی که نظر شیعه درباره غدیر را با نصب تابلو و بنر و پارچهنوشته و ... در شهرهای سنینشین تبلیغ میکنند نهتنها گامی در راستای وحدت اسلامی برنمیدارند بلکه تبلیغ غدیر با این صورت، موجب تفرقه بیشتر است.
◀️ادامه یادداشت در: بخش دوم
............
@azadpajooh
⚡️غدیر اینگونه عامل وحدت نمیشود
🔺نسبت غدیر با وحدت اسلامی
<<بخش دوم>>
لینک: بخش اول
✍مهدی مسائلی
ب) اهلسنت از غدیر معنای امامت سیاسی را برداشت نمیکنند ولی اکثر آنها صدور این حدیث را قبول دارند و حتی طبق برداشت متفاوت آنها از این حدیث، جایگاه ویژهای برای امام علی(ع) اثبات میشود. پس میتوان به جای منازعه بر سر موضوع جانشینی خلافت امام علی(ع) پس از پیامبر(ع)، بر سر این موضوع تفاهم داشت. این معنای حداقلی از حدیث غدیر است و در کنار آن، شیعیان میتوانند در میان خودشان بر معنای حداکثری از غدیر تأکید کنند. مقام معظم رهبری دراینباره میگوید: «مسئلهی غدیر برای ما شیعیان پایهی عقیدهی شیعی است. ما معتقدیم که بعد از وجود مقدس نبی مکرم اسلام (ص) امام بهحق برای امت اسلامی، امیرالمؤمنین بود؛ این، پایه و مایهی اصلی عقیدهی شیعه است. معلوم است که برادران اهل سنت ما، این عقیده را قبول ندارند؛ جور دیگری نظر میدهند، جور دیگری فکر میکنند؛ این شاخص وجود دارد. لکن همین قضیهی غدیر در یک نقطه وسیله و مایهی اجتماع امت اسلامی است و او شخصیت امیرالمؤمنین است. دربارهی شخصیت و عظمت این انسان بزرگ و والا بینِ مسلمین اختلافی نیست. امیرالمؤمنین را همه در همان نقطهی عالی و سامی که باید به او در آن نقطه نگریست - از لحاظ علم، از لحاظ تقوا، از لحاظ شجاعت - مینگرند و میبینند؛ یعنی ملتقای عقیدهی همهی آحاد امت اسلامی امیرالمؤمنین است.» (بیانات: ۱۳۸۷/۰۹/۲۷)
ج) آیت الله خامنهای معتقد است در قضیه غدیر، افزون بر نصب شخص امیرالمؤمنین علی(ع) به امامت و ولایت، مسئلهی اسلام سیاسی و تأکید بر استمرار نقش اسلام در سیاست و اجتماع نیز وجود دارد. این موضوع ورای اختلافی که شیعه و سنی در مورد انتصاب امام علی(ع) دارند، میتواند مورد توافق آنها قرار گیرد. ایشان دراینباره میگوید: «خودِ مسأله غدیر، غیر از جنبهای که شیعه آن را به عنوان اعتقاد قبول کرده است - یعنی حکومت منصوب امیرالمؤمنین علیهالصلاةوالسلام از طرف پیامبر که در حدیث غدیر آشکار است - اصل مسأله ولایت هم مطرح شده است. این دیگر شیعه و سنی ندارد...در این جملهای که پیامبر بیان کردهاند، معنای ولایت چیست؟ بهطور خلاصه معنایش این است که اسلام در نماز و روزه و زکات و اعمال فردی و عبادات خلاصه نمیشود. اسلام دارای نظام سیاسی است و در آن حکومتی بر مبانی مقررات اسلامی پیشبینی شده است.» (بیانات: ۱۳۷۹/۰۱/۰۶)
با توجه به موارد بالا، باید تأکيد کنیم که تبیین علمی دربارهی اندیشهی تشیع ذیل غدیر، با مجادله و مناظره با اهلسنت بر سر این موضوع تفاوت دارد. کسانی که با رویکرد تهاجمی حدیث غدیر را به اهلسنت عرضه میکنند، ظرفیت توجه به ابعاد دیگر غدیر را نیز از آنها میگیرند و در چنین شرایطی، اهلسنت به موارد قابل توافق بالا نیز توجهی نخواهند داشت و حدیث غدیر مایهی وحدت نخواهد بود.
..........
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡️نسبت ولایت تکوینی با هویت تشیع/پیامبران، پیامبر بودند ✍مهدی مسائلی حدیث غدیر و سایر ادله امامت
⚡️امام جایگزین خدا
مقصود از تردید درباره ولایت تکوینی در یادداشت "نسبت ولایت تکوینی با هویت تشیع" انکار صدور معجزات و کرامات به دست پیامبر(ص) و امامان(ع) نیست، بلکه صحبت از معنایی از ولایت تکوینی است که قدرت اختیاریِ غیر محدود، مطلق و فراگیر در تصرفات امور عالم به امام داده میشود، به صورتی که شیعیان به جای خداوند، امام را ناظر اعمال خویش ببینند و از او خائف باشند؛ به جای خداوند، خواستههای معنوی و مادیشان را از امام طلب کنند و خلاصه با عنوان واسطهگری امام در امور عالم، تمام توجهاتِ معنوی که مربوط به خداوند است، به امام منتقل شود. در عین حال، با این تعبیر که امام، قدرت مستقل ندارد و امری به او مستقلا تفویض نشده است، اتهام شرک را از ساحت چنین ولایت تکوینی دور کنند.
بدیهی است که چنین اندیشهای اگر در بُعد نَظَر و اندیشه شائبه شرک به وجود نیاورد و به توحید نظری لطمهای نزند، در بُعد عمل به توحید عَمَلی آسیب میزند و شائبه شرک عملی در آن وجود دارد. خصوصا هنگامی که به اعمال معنوی مردم عادی در اینباره بنگریم. بدیهی است که مردم عادی در رویکرد عملیشان مثل یک عالم دینی و دانشمند متکلم به تفکیک قدرت استقلالی و غیراستقلالی نمیپردازند و هنگامی که امام در توجهات معنوی جایگزین خداوند میشود، در عمل تمام توجهشان به امام است، به گونهای که نذوراتشان هدیه و بخششی است برای شخص امام، تا توجهاش را جلب کنند و در عوض، امام درخواستهایشان را اجابت کند، از گناهان اجتناب میکنند تا دل امام مُکدر نشود و مجازات و بیمهریاش را در پی نداشته باشد. لقای امام نیز جایگزین لقای الهی شده و هدف و آرمان دینداری مردم میشود.
به دیگر سخن مردم عادی حتی اگر در مقام اندیشه، معتقد به تفویض امور عالم به امام نباشند ولی در رویکرد عملی این تفویض را باور دارند.
از این گذشته، حتی اگر خداوند امور تکوینی عالم را از طریق امامان سامان دهد و آنها متصدی امور باشند، آیا لازمه این موضوع توجه و استغاثه به امام در اجابت درخواستهاست؟ چرا در امور معنوی که مجری آن فرشتگان الهی هستند، نسبت به آنها استغاثهای صورت نمیگیرد و درخواست و دعا فقط به جانب خداوند است؟
مگر اینکه بگوییم فرشتگان اختیاری در واسطهگری ندارند ولی به امام اختیار در تصدی امور تکوینی نیز داده شده است که این موضوع مقدمهای بر ترویج اندیشه تفویضی است که حتی اگر در آن تفویض استقلالی امور خلقت به امام نیز مطرح نباشد، توحید عَمَلی مردم را دستخوش انحراف میکند. در حالیکه آیات قرآن کریم بعد از تبیین توحید نظری، در فرازهایی همچون: "حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ" گذر از واسطهها و توجه مستقیم به خداوند را خواستار میشود.
.......
@azadpajooh
⚡️جعل ولادت برای امام موسی کاظم(ع)
✍مهدی مسائلی
چند سالی است که بیست ذی الحجه به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم(ع) نامگذاری شده است،
این در حالی است که تا همین چندسال پیش هفتم صفر روز ولادت امام موسی کاظم(ع) بود. حالا این سؤال مطرح میشود چرا میلاد امام کاظم(ع) به این روز انتقال پیدا کرد؟ آیا اختلاف تاریخی مطرح است و روز بیستم ذیالحجه اعتبار بیشتری دارد؟
پاسخ این است که میلاد امام موسی(ع) طبق کتابهای روایی و تاریخی شیعه (همچون اعلام الوری شیخ طبرسی، الدروس شهیداول، مناقب ابن شهرآشوب، روضة الواعظین و...) در روز هفتم صفر است و هیچ تاریخ مشخص دیگری برای آن نقل نشده است. اما بعضیها دوست نداشتند در کل دو ماه محرم و صفر مناسبت میلادی وجود داشته باشد، و از جهتی دیگر نیز میخواستند هفتم صفر را به صورت اختصاصی برای امام حسن(ع) عزاداری کنند. از این رو دست به کار شدند و با تخمین و احتمال، تاریخهای دیگری را برای ولادت امام موسی (ع) جعل کردند. بدین نحو که چون در بعضی منابع بیان شده بود که امام موسی کاظم(ع) در سرزمین ابواء، مکانی میان مکه و مدینه، به دنیا آمدهاند، بدون هیچ مدرکی مدعی شدند که امام صادق(ع) پس از حج بدون درنگ از مکه خارج شده و به سمت مدینه حرکت کردند. آنگونه که در همان ماهذیالحجه به ابواء رسیدند و امام موسی(ع) در آنجا به دنیا آمدهاند. این احتمال را نیز در نظر نگرفتند که امام بعد از حج مدتی در مکه اقامت داشتند.
بر مبنای این ادعای ذوقی، تخمین زدن برای تعیین میلاد امام موسی کاظم(ع) آغاز شد. اولین بار در سالهای گذشته تاریخ ۱۵ ذیحجه برای میلاد آن حضرت تعیین شد و آن را در بعضی از تقویمها ثبت کردند. با این حال، این روز به مذاق بعضی خوش نیامد و آنها روز ۲۰ ذیالحجه را بدون هیچ روش تحقیقی و کاملاً بر مبنای ذوق شخصی به عنوان روز میلاد امام موسی کاظم (ع) مشخص کردند. (احتمالا چون هم عددش رُند بود و هم نزدیک به ماه محرم نبود و تعجیل زیاد در خروج امام صادق(ع) از مکه وجه خوبی نداشت.) سپس این تاریخ ولادت به کمک اپلیکیشنهای تلفن همراه همچون بادصبا رسماً به جامعه شیعه معرفی و ابلاغ شد.
به نظر میرسد در سالهای اخیر در کنار مناسکسازی، ایامسازی نیز رونق خاصی پیدا کرده است و روزهای میلاد و مصیبت فراوانی برای شیعه ساخته میشود. در این مسیر عدهای نیز با رنگ و لعاب تحقیق هر امر تاریخی را که تمایل دارند، کوچک یا بزرگ میکنند. بعضی از این مناسبتها مورد قبول مسئولین فرهنگی کشور نیز واقع میشود و مدیران فرهنگی برای دور ساختن فشارها و جنجالسازیهای مذهبی، به تبلیغ عمومی آن رسمیت بخشیدهاند.
.......
@azadpajooh
نظر علامه مجلسی درباره تفویض/ تفویض از شرک تا سخن خلاف قرآن و روایات
✍مهدی مسائلی
بعد از یادداشتی که درباره ولایت تکوینی داشتم، بعضی در ضمن پاسخگویی، شاید از روی وظیفه، اتهامهایی را به بنده روا داشتند. مطالعه نظرات بعضی از علمای شیعه درباره ولایت تکوینی میتواند برای اهل انصاف واقعیت اتهامها را مشخص کند.
علامه محمدباقر مجلسی در مرآةالعقول شش معنا برای تفویض(واگذاری) امور به امامان برمیشمرد. ایشان در بیان معنای اول تفویض که معنای پُرمناقشه آن و مرتبط با ولایت تکوینی است، مینویسد:
معنای اول، تفویض و واگذاری خَلق و رزق و تربیت و میراندن و زنده کردن است، پس گروهی معتقدند که خداوند متعال امامان را خلق نمود و امور عالم را به آنان واگذار نمود، پس آنها خلق میکنند و روزی میدهند و زنده میکنند و میمیرانند. این اعتقاد دو صورت میتواند داشته باشد:
اول؛ اینکه بگویند امامان همه این امور را به قدرت و اراده خویش انجام میدهند و فاعل حقیقی خود آنها هستند که چنین اعتقادی کفر صریح است و ادله عقلی و نقلی به محال بودنش دلالت دارند و انسان عاقل در کفر مُعتقد به چنین اندیشهای تردید نمیکند.
دوم؛ بدین صورت است که خداوند متعال این امور را مقارن با اراده امامان انجام میدهد، همانند شَقالقمر و زنده کردن مردگان و تبدیل عصا به مار و سایر معجزات. پس جمیع این معجزات به قدرت خداوند سبحان همزمان با اراده آنها اتفاق میافتد تا صدق ادعای آنها را نشان دهد. در اینجا عقل ایرادی ندارد بر اینکه خدای متعال امامان را خلق کند و به کمال رساند و مصلحت نظام عالم را به ایشان الهام کند، سپس همه چیز را همزمان با اراده و خواست ایشان خَلق نماید. این موضوع اگرچه با حکم عقل در تعارض و ستیز نیست، ولی روایات بسیاری که ما آنها را در کتاب بحارالانوار آوردهایم، این نظر و اعتقاد را در غیر صورت معجزات ظاهرا بلکه باصراحت منع میکنند. افزون بر این، طرح چنین سخنی، صحبت از آنچه نمیدانیم است زیرا چنین امری در روایات معتبری که ما میدانیم، وارد نشده است و روایاتی که دلالت بر این موضوع دارند، مثل خطبةالبیان و امثال آن، غیر از کتب غلات و نظایر آنها در جای دیگر یافت نمیشوند. همچنان که میتوان این روایات را بر این معنا حمل نمود که امامان علت غایی برای خلق عالم هستند و خداوند آنها را اطاعتشونده آسمانها و زمینها قرار داد و به اذن خداوند متعال حتی جمادات نیز فرمانبردار ایشان هستند و ایشان نیز هنگامی چیزی بخواهند خداوند خواست ایشان را رد نمیکند ولی ایشان جز خواست خداوند چیزی نمیخواهند.
اما روایاتی که درباره نزول ملائک و روح برای هر امری بر ایشان سخن میگویند و اینکه از آسمانها مَلکی فرود نمیآید مگر اینکه از ایشان آغاز میشود، پس برای امامان دخالتی در این امور نیست و آنها در این امور مشورت و همکاری با خداوند ندارند بلکه خلق و امور عالم به دست خداوند متعال است، و اینها برای بیان شرافت و تکریم و اظهار رفعت مقام آنهاست.
شیخ طبرسی در کتاب احتجاج از علی بن احمد قمی نقل میکند:
گروهى از شيعيان اختلاف کردند در اینکه خداوند عزوجل خلقت و روزى رساندن را به ائمه(ص) تفویض کرده است، پس گروهی معتقد بودند: اين امرى محال است، و بر خداوند چنین مطلبى روا نیست، زیرا کسی غیرخدا قادر به خلق اجسام نيست، و گروه ديگرى میگفتند: بلكه خداوند ائمه را بر اين كار قادر ساخته و كار خلقت و روزى رساندن را بدیشان تفویض فرموده است، و خلاصه میانشان در اين موضوع مخالفت شدیدی رخ داد، تا اینكه یكی از میانشان گفت: چرا مسأله را به ابوجعفر محمد بن عثمان بازگو نمىكنيد و از آن نمىپرسيد تا حق را براى شما در آن واضح كند؟ زيرا او طریق به صاحب امر است. بنابر اين همه به ابوجعفر راضى شده و به پيشنهاد او جواب مثبت دادند، پس مطلب را نوشتند و به او رساندند، پس از جهت او توقیعی خارج شد که نسخاش اینگونه بود:
"بتحقيق خدای تعالی همو است كه اجسام را آفريده، و روزیها را پخش كرده، زيرا او نه جسم است و نه در جسمى حلول نموده، هيچ چيزى مانند او نيست و اوست شنواى بصير؛و اما امامان(ع)، از خداوند درخواست آفريدن میكنند و خداوند نيز میآفريند، و درخواست رزق و روزى میكنند پس خداوند روزى میرساند، اينها را همه از جهت ايجاب درخواست و بزرگداشت حق ايشان كند."
شیخ صدوق در العیون از امام رضا(ع) در معنای سخن امام صادق(ع) که میفرماید: "لا جبر ولا تفويض بل امر بين امرين" روایت میکند که فرمود:
"هركس پندارد كه خداوند كارهاى ما را انجام میدهد و سپس بخاطر آنها ما را عذاب میكند قائل به جبر شده، و كسى كه پندارد خداوند مسألهی خلق و رزق و روزى دادن به مخلوقات را به امامان(ع) واگذار نموده است؛ قائل به تفويض شده، و قائل به جبر كافر است و قائل به تفويض مشرک..."
منبع: مرآةالعقول، ج۳، ص۱۴۳.
....
@azadpajooh
⚡️تفاوت سینهزنی و سینهزدن
✍مهدی مسائلی
از سینه زدن در زبان عربی با تعبیر لطم تعبیر میکنند، در فرهنگهای لغت عرب آمده است که لطمه زدن به معنای زدن بر روی صورت یا بدن با دست باز است. البته یک اشتباه برداشت میان فارسیزبانان وجود دارد که فکر میکنند لطم زدن به معنای خراش وارد کردن است و اگر در روایتی گفته شده زنان فاطمی لطمه زدند، فکر میکنند آنها به صورتشان خراش وارد کردند.(البته این روایت از جهت سند و معنا جای نقد و بررسی دارد که در کتاب عار یا شعار به آن پرداختهام)
سینهزنی یا لطم در روایات برای عزاداری امام حسین(ع) مورد توصیه امامان قرار نگرفته است و از مصادیقی است که مردم طبق توصیهی کلی به عزاداری آن را ترویج کردهاند. به صورت کلی تنها مصداقی که در روایات برای عزاداری امامحسین(ع) مورد تأکید واقع شده است ذکر مصیبتهای امام حسین(ع) و گریه برای آن حضرت است. اما سینهزدن از آغاز ورودش به عزاداری تاکنون تحولات زیادی داشته است. به گونهای که میتوان زدن بر سینه در عزاداریها را به دو گونهی سینهزنی و سینهزدن تقسیم کرد.
در توضیح این دو اصطلاح باید بگویم:
سینهزدن، ضربهای است که به خاطر درک مصیبت بر سینه نواخته میشود؛ ریتم خاصی ندارد و لازم نیست خیلی هم محکم باشد، زیرا کیفیتش به اندوه و اشک همراهآن و معرفت حسینی است.
اما سینهزنی ضربههای ریتمی و آهنگینی است که با صدای مداح تنظیم میشود. قسمتهایی از سینهزنی نیز کار تخصصی است که باید مدتی در هیئت تمرین کرد.
کیفیت سینهزنی به هماهنگی و ریتم و صدای برخورد دستها به سینهها است. برای همین مداحها بهتر میپسندند که سینهزنها لخت شوند تا صدای بهتری تولید کنند. البته به گمان بعضی سرخ و کبود شدن سینهها ثواب عزاداری فردی را نیز بیشتر میکند.
تلاش مداح در سینهزنی بر ایجاد هیجان بیشتر برای سینهزنان است. در اینجا بعضی مداحان موسیقی و محتوای سینهزنی را طوری تنظیم میکنند که تفاوتی با کنسرتهای تند هیجانی ندارد.
بحث ما در اینجا حرمت و جواز شرعی سینهزدن و سینهزنی نیست، خیلی از سینهزنیهای ریتمدار اشکال شرعی ندارند و از نگاه فقها مطابق با عزاداری هستند ولی بسیاری نیز تبدیل به حرکات موزونی شدهاند که آواز و صدای مداح در آن نقش اساسی دارد و افراد برای ایجاد هیجان و نشاط آن را دنبال میکنند.
در سالیان گذشته بعضی از مداحان تلاش کردند بعضی از ابزارهای موسیقی را به سینهزنی بکشانند ولی این موضوع با مقاومتهایی روبرو شدند. اما با این حال، سیستمهای صوتی پیشرفته، همراه با زیر صدای حسین که به سبکهای مختلف بیان میشود، تا حدودی جای خالی استفاده از ابرازهای موسیقی را برای آنها پر کرده است.
این نکته را نیز تأکید کنم که بنده با موسیقی عاشورایی مخالفتی ندارم ولی این موسیقی را نباید جای عزاداری نشاند. همانگونه سرود قرآنی و تهلیل جای ذکر خدا را نمیگیرد.
........
@azadpajooh
⚡️قرآنستیزی غالیان به سبکی جدید/تلاش آکادمیک برای حذف قرآن
✍مهدی مسائلی
توحید در قرآن کریم محور بسیاری از آیات است و خداوند افزون بر ابطال اندیشههای مشرکین و بتپرستان، به انکار تفکرات غالیانهی پیروان ادیان الهی میپردازد که به جهت غلو از توحید فاصله گرفتند.
از این رو قرآن، متنی غلوستیز است که تدبر و تأمل در آن خطوط اصلی دین را مشخص میکند و جلوی اندیشههای غالیانه را میگیرد. اما غالیان در برابر مانع قرآنی دو سیاست را در پیش گرفتند:
۱. با ابزار تأویل اندیشههای غالیانهی خود را به قرآن منتسب کردهاند و با خارج کردن ظاهر قرآن از عرصهی تفکر و تدبر، نقدهای قرآنی را خُنثی نمودند.
۲. به ترویج تفکر تحریف قرآن پرداختند، به این معنا که قسمتهای مربوط به اندیشههای غالیانهی آنها از قرآن حذف شده است. البته ترویج موضوع تحریف اختصاص به غالیان نداشته است و احتمالا شیعیان متعصب و تندرو نیز آن را راه حلی برای پاسخ به نبود نص بر امامت یا تصریح بر اسم امام در قرآن تلقی میکردند.
به هر حال، این روشها و تبلیغات از کارآمدیِ غلوستیزیانهی قرآن در میان شیعیان فروکاست و از اینرو همواره مورد استفاده جریانهای غالیِ باطنگرا بوده است.
اما در سالهای اخیر جریان غالیانهی دانشگاهی و آکادمیک در جهان غرب روش دوم را با سبکی نو دنبال میکند که نتایجش بسیار زیانبارتر از روش غالیان گذشته است.
این جریان با طرح عنوان قرآنِمورخان، قرآن کنونی را غیر اصیل و غیروَحیانی میدانند که قسمتهای زیادی از آن در زمان بعد از پیامبر و بر اساس مصالح و ملاکهای تفکر حکمرانی خلفای بنیامیه تحریر و تدوین شدهاند. هدایت و نظریهپردازی این تفکر توسط محمدعلی امیرمعزی استاد مدرسه مطالعات عالی سُوربُن فرانسه و مسئول تنها کرسی شیعهشناسی در جهان غرب است. مجموعه سه جلدی قرآن مورخان به زبان فرانسوی با مدیریت و تلاش وی برای اثبات این اندیشه به نگارش درآمده و منتشر شده است. امیرمعزی که میراثدار اندیشههای باطنگرای شیخی-اسماعیلی هانری کُربَن است در دهههای اخیر کوشیده است که نگاه باطنی و غالیانه را به عنوان اصیل و واقعی تشیع جلوه دهد و تشیع معرفتی و عقلانیِ گریزان از مظاهر غلو را دستساختهی بعضی از علمای عصر غیبت بنماید.
در بیان و کلام و نظریهپردازی امیرمعزی هیچ ارادت و تعهد مذهبی و دینی مگر به اندیشهی غلو وجود ندارد. وی به عنوان نگاه تاریخی در همهی ابعاد دین اسلام و پیامبر و قرآن تردید و تشکیک میکند و آنچه از نگاه او اصیل است فقط و فقط تجلی و مظهر خداوند بودن امام علی است و تنها غلو و گزارشهای مربوط به آن، از ملاکهای سنجش تاریخی او مُستثنا میشوند و در تاریخ اصالت پیدا میکنند.
به هر حال نقد اندیشهها و تفکرات امیرمعزی باید در مجامع علمی و تخصصی صورت بگیرد اما دغدغهها به نقد سخنان غالیانه و قرآنستیز او بسیار کمرنگتر از هنگامی است که ابهام یا شبههای در تنزیل مقام امامان اهلبیت(ع) بیان میشود. نمونهاش عکسالعملی که مراکز علمی مذهبی کشور در برابر کتاب مکتب در فرایند تکامل نوشته سید حسین مدرسی طباطبایی داشتند که خروجی آن همایشهای نقد و ردیههای متعدد بر این کتاب بود. اما تاکنون بررسی و نقد علمی پیرامون اندیشهها و تفکرات محمدعلی امیرمعزی در مراکز علمی مذهبی کشور صورت نگرفته است، این در حالی که خسارت تردیدی که امیرمعزی بر پیامبر(ص) و قرآن روا داشته است قابل مقایسه و با تردیدهای جناب مدرسی نیست.
البته شاید قسمتی از عدم موضعگیریها به خاطر زبان فرانسوی کتاب قرآنمورخان و عدم ترجمه فارسی آن باشد، ولی به میزانی که آثار او در دفاع از غلو ترجمه شده و او درباره قرآنمورخان مصاحبه کرده و انديشههایش را تنقیح کرده است، نیز نقد و اهتمامی صورت نگرفته است.
.............
@azadpajooh
⚡️کتاب دکتر برانت و دخالت سيا در عزاداری
✍مهدی مسائلی
حدود ۱۷ سال پیش هنگامی اولین کتابم را با عنوان "قمهزنی سنت یا بدعت" نوشتم در آن گزارشی از برنامه سازمان سیای آمریکا برای انحراف کشاندن عزاداری درج کردم. استنادم به گزارش انتشار کتابی در آمریکا بود که در رسانههای داخلی و نشریات فارسی آن زمان خبرساز شده بود. در خبرها ترجمه عنوان آن کتاب "نقشهای برای جدایی مکاتب الهی" بیان شده بود و عنوان اصلیاش را:
"A Plan to Divide and Desolate Theology"
بیان کرده بودند. نویسنده این کتاب نیز دکتر مایکل برانت یکی از معاونان سابق سیا و عضو مهم بخش شیعهشناسى سازمان سيا معرفی شده بود.
در متن اخبار جزئیاتی از محتوای کتاب که در واقع اعترافات مقام عالی رتبه سیا برای ایجاد تفرقه در اسلام و انحراف شیعه بود، بیان شده بود.
در همان زمان جناب سید احمد خاتمی نیز در مجلس خبرگان رهبری در ضمن نطق خویش گزارشی از این کتاب بیان کرد که بازتاب زیادی در نشریات داخلی داشت و صحبتهای ایشان تبدیل به یک کتابچه نیز شد.
به هرحال، بنده با توجه به ذکر نام اسم لاتین کتاب و نویسنده در خبرها و گزارش پرحرارت بعضی از خبرگزاریهای رسمی تحقیقی دراینباره نکردم و این مطلب را در کتاب "قمهزنی سنت یا بدعت" منتشر کردم.
سالها بعد به بازنگری در این کتاب و نگارش یک اثر تحقیقی و جامع در نقد قمهزنی پرداختم که عنوان آن را "عار یا شعار؛ قمهزنی در ترازوی عقل و شرع" گذاشتم. در این تحقیق به دنبال نسخه اصلی یا حداقل اطلاعات کتابخانهای کتاب منتشر شده در آمریکا گشتم ولی هرگز اثری از آن نیافتم. سعی کردم نام لاتین را به صورتهای مختلف جستجو کنم ولی نام این کتاب تنها در اخبار فارسی بیان شده بود و معدود متنهای انگلیسی نیز در واقع برگردان و ترجمهای از گزارشهای فارسی بود. از دکتر مایکل برانت که پست حساسی در سازمان سيا داشت، نیز خبری نبود و در هیچ خبر و گزارش دیگری حضور نداشت. گویا او فقط برای همین خبر خلق شده بود و سابقهی سیاسی وی نیز همچون نویسنده کتاب مسترهمفر فرضی بود. خاطرم هست آن زمان به نکاتی درباره منشأ جعل یا انتشار اولیه خبر این کتاب نیز دست پیدا کردم که الآن جزئیاتش در ذهنم نیست.
البته بنده تحقیق جدیدی دراینباره نداشتم و دوستان اگر به استنادی درباره غیرجعلی بودن آن و اشتباه من دست یافتند، بنده را بهرهمند کنند.
به هر حال، داستان این کتاب نیز مانند بعضی از داستانهای مشابه مثل حضور فوکویاما در کنفرانس اورشلیم و نظریهپردازیاش درباره شیعه، مستند و زیربنای بسیاری از تحلیلها شده است و حتی مقالات و کتابهای متعدد دانشگاهی با استناد به آن به نگارش درآمدهاند، درحالیکه اگر شخص قدری به محتوای این گزارشها توجه کند، صراحتگویی و انتشار اخبار محرمانه در آنها بسیار مشکوک و غیرعقلائی است. همین موضوع در تحلیل روایات سیاسی اسلامی نیز وجود دارد که نمونهای از آن را در یادداشتی درباره نقد نامه خلیفه دوم به معاویه بیان کردم.
...........
@azadpajooh