eitaa logo
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
872 دنبال‌کننده
39 عکس
15 ویدیو
9 فایل
ارتباط با مدیر: @masaeli
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️از غلو درباره امامان(ع) تا غلو درباره ولایت فقیه ✍مهدی مسائلی دیروز در جلسه‌ای بودم که سخنران درباره اهمیت معرفت به ولایت فقیه بحث می‌کرد، خطاب به مردم می‌گفت: "اگر معرفت‌تان نسبت ولایت فقیه کامل باشد وقتی رهبری می‌فرماید اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید، آن را یک تحلیل و پیش‌بینی فرض نمی‌کنید بلکه آن را یک امر قطعی و یقینی می‌دانید چون ولی‌فقیه جانشین امام است و از جایی که ما نمی‌دانیم خبر می‌دهد." پیش از این در یادداشتی بیان کردم که این نگاه به ولایت فقیه خلط میان معنای ولایت علمی و ولایت عرفانی است و نباید مرجعیت تقلید یا ولایت‌فقیه را مقامی قُدسی دانست: https://t.me/azadpajooh/317 https://t.me/azadpajooh/318 اما چنین نگاهی در آینده انقلاب خطرآفرین است و معتقدان به ولایت فقیه را از واقعیت‌ها دور می‌کند. ان شا الله عمر رهبری انقلاب مُستدام باشد اما اگر در آینده فردی به جایگاه ولایت فقیه برسد که امثال این سخنران محترم چنین ارادت ویژه و نگاه عرفانی به شخص او نداشته باشند، معادله غیب‌گوییِ ولی فقیه را چگونه حل خواهند کرد؟! یا اصلا فرض کنیم تحولات به گونه‌ای رغم خورده بود که به جای آیت الله خامنه‌ای، مرحوم آیت الله منتظری به منصب ولایت فقیه می‌رسید، آیا حاضر بودند چنین غیب‌گویی‌هایی را به ایشان ‌نیز نسبت دهند؟ به نظر بنده این نگاهِ غلوآمیز به ولایت فقیه ریشه در نگاه نادرست به حیات فکری و سیاسی ائمه(ع) دارد. زیرا معمولاً در یادکردِ امامان(ع) جنبه‌های عرفانی و فوق بشری آنها بر ابعاد مادیِ زندگیِ آنها غلبه دارد. در نگاه بسیاری از شیعیان امامان، بشرِ فوق و کامل نیستند بلکه فوقِ بشر هستند که خلقتی متفاوت از سایر انسان‌ها دارند. این موضوع الگوگیری از آنها را دچار خدشه می‌کند و ذهنیت‌های از درکِ واقعیتِ زمان امامان شیعه(ع) دور می‌کند؛ به گونه‌ای که نمی‌توان از رفتارهای سیاسی و اجتماعی آنها الگویی برای زمان کنونی به دست آورد‌. این در حالی است که در همین قضیه پیش‌بینی نابودی اسرائیل، تاکتیک مشابهی در سیره امام علی(ع) وجود دارد که تصور غیب‌گویی ولایت فقیه را بر طرف می‌سازد. یکی از اصحاب امام علی(ع) به نام عدى بن حاتم می‌گوید: روزى كه امير المؤمنين(ع) در صفين با معاويه رو به رو شد، با صداى بلند كه يارانش بشنوند، فرمود: به خدا قسم معاويه و ياران او را مى كشم. سپس در پايان اين جمله، آهسته گفت: ان شاء الله. من كه نزديك آن حضرت بودم عرض كردم: اى امير مؤمنان! شما براى گفته خود سوگند خورديد و سپس ان شاء الله گفتيد ، منظورتان چه بود؟! حضرت فرمود: همانا جنگ، مكر و نيرنگ است. من در نظر مؤمنان هرگز دروغگو نبوده و نيستم، خواستم ياران خود را عليه سپاه معاويه برانگيزم، تا دچار سستى نشوند، و به پيروزى اميد بندند، اين مطلب را آويزه گوش كن كه ان شاء الله، بعدا به كارت مى‌آيد. ( توضیح این مطلب لازم است که فریب نظامی و جنگی با فریب‌کاری در غیر میدانِ جنگ متفاوت است، همچنان‌که در میدان جنگ نیز غَدر و پیمان‌شکنی ممنوع است، اما بزرگ‌نمایی نظامی و انتشار اطلاعات نادرستِ نظامی یک تاکتیک مشروع نظامی برای شکست دشمن است.) ............. @azadpajooh
🔸اتهام‌هایی برای پیگیری عدالت از عدالت اقتصادی سخن بگویی متهم به تفکرات کمونیستی می‌شوی از عدالت سیاسی سخن بگویی متهم به ضدانقلاب بودن از عدالت اجتماعی سخن بگویی متهم به روشن‌فکرِ غربی بودن از عدالت مذهبی سخن بگویی متهم به ‌بی‌دین یا وهابی‌ بودن ⚡️پیگیری عدالت در هر جایی اتهام‌های خاص خودش دارد ........... @azadpajooh
⚡️عزاداری امام حسین(ع) یک استثناء است/ نقدی بر توسعه ایام سوگواری ✍مهدی مسائلی از مجموع روايات و همچنین سيره و سنت پیامبر(ص) و ائمه(ع) برداشت می‌شود که در شرع اسلام، عزاداری و برپایی مجلس سوگواری برای شخص متوفی فقط سه روز مطلوب است نه بيشتر؛ بلکه این احتمال قوی است که استمرار عزاداری بیشتر از سه روز ناپسند نیز باشد. بر این اساس شيخ طوسی در المبسوط کراهت عزاداری بیشتر از سه روز را اجماعی می‌داند.(المبسوط في فقه الإمامية، ج١، ص۱۸۹) البته این موضوع استثنایی نیز دارد و آن عزاداری برای امام حسین(ع) است. از امام صادق روایت شده: «كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ، عَلَيْهِ السَّلَامُ؛ یعنی همه عزاداری‌ها و گریستن‌ها ناپسند است مگر عزاداری و گریستن برای امام حسین(ع).» (شیخ طوسى، امالی، ص۱۶۲ همچنین بنگرید روایت مشابهی را در: ابن قولويه قمی، كامل الزيارات، ص۱۰۰.) اما در روزگار کنونی گستره این استثناء بسیار بیشتر شده است و شامل حال همه اهل‌بیت(ع) و امام‌زادگان و حتی علما و شخصیت‌هایی همچون امام خمینی نیز شده است. به نظر می‌رسد عزاداری از یک وظیفه خاص در قبال شهادت امام حسین(ع) به یک تکلیف در برابر همه اولیای الهی تبدیل شده است، آن‌گونه که ترک عزاداری در سالگرد وفات آنها، بی‌احترامی و هتک حرمت آنها جلوه می‌کند. در نگاه عمومیِ شیعیان، تعظیم و بزرگداشت شخصیت‌های دینی و بهره‌گیری معنوی از زندگی آنها متوقف به برپایی مجلس سوگواری برای آنها است. در سال‌های اخیر صدا و سیما و رسانه‌های رسمی کشور نیز این نگاه را پررنگ‌ می‌کنند و قطع برنامه‌های شاد تلویزیون و پخش‌ عزاداری برای حضرت زینب و معصومه(س) جزئی از سیاست‌های مذهبی صدا و سیما شده است. برای آن‌که عزاداری این ایام نیز توجیه‌پذیر باشد فعلا عنوان "وفات شهادت‌گونه" برای این مناسبت‌ها انتخاب شده است، شاید در سال‌های آینده عنوان "شهادت" به صورت کامل جای عنوان "وفات" بنشیند. این درحالی است که نه از نحوه وفات حضرت زینب(ص) اطلاعات تاریخی اطمینان‌آوری وجود دارد و نه از مکان دفن ایشان.(بسیاری از علما ایشان را مدفون در بقیع می‌دانند) به هر حال هم‌اکنون عزاداری جزء غالب مناسک دینی شیعه شده است و بر هر امر دیگر دینی اولویت دارد. اما این موضوع به غیر از این‌که موجب لاغر و کمرنگ شدن سایر مناسک دینی می‌شود، تبعاتی نیز برای کلیّت گفتمان تشیع دارد. امروز اقشار عادی مردم و حتی بسیاری از مذهبی‌ها، قادر به همراهی با تمام ایام عزاداری نیستند و از آنجا که به واسطه رسانه‌های رسمی، این ایام جزئی از مناسبت‌های مذهبی شده‌اند، سوگوار نبودن مردم و نداشتن حس عزاداری، بی‌اعتنایی به گفتمان مذهبی شیعه جلوه می‌کند. ............... @azadpajooh
⚡️انجمن حجتیه از بهائیت‌ستیزی تا مخاصمه درون مذهبی ✍مهدی مسائلی انجمن‌حجتیه پس از اعلام تعطیلی هرچند سازمان خود را تعطیل کرد، ولی تأثیرگذاری فکری آن همچنان ادامه دارد. انجمن حجتیه قبل از انقلاب به بهائیت‌ستیزی شناخته می‌شد و بعد از انقلاب نیز ستیز با اندیشه‌های کمونیستی را در پیش گرفت و حتی با جریان‌های چپِ سیاسی در افتاد. اما هم‌اکنون دیگر از آن سابقه مبارزه با بهائیت خبری نیست. مارکسیسم و کمونیست نیز به تاریخ پیوسته‌اند و بسیاری از سیاست‌مدارانِ چپ‌گرا که ابتدای انقلاب به شدت با انجمن متخاصم بودند، حالا بیشتر از دیگران غرب‌گرا و لیبرال شده‌اند. اما رهبر فقید انجمن، شیخ محمود حلبی دغدغه‌های فکری و مذهبی دیگری نیز داشت. او به صورت افراطی(و نه به مانند تفکیکیان معتدل) با هرگونه مباحث برهانی، فلسفی و عرفانی مخالفت می‌کرد و با روشی شبیه اخباریون به کشف معرفت دینی می‌پرداخت. البته او خود را در فقه اصولی می‌دانست ولی در سایر اندیشه‌های دینی همچون اخباریون فکر می‌کرد. از این جهت، تقابل و مخاصمه با طرفداران فسلفه و عرفان نظری که قبلاً نیز یکی از رویکردهای اصلی انجمن حجتیه بود، در سال‌های بعد از اعلام تعطیلی آن، بسیار پررنگ‌تر شد و به گفتمان اصلی آن تبدیل شد. از طرفی دیگر، توجه به فرقه‌گرایی و تقابل میان شیعه و سنی نیز در گفتمان انجمن جایگاه خاصی داشت‌، اما در این سال‌ها مورد توجه بیشتری قرار گرفت و آن نیز به گفتمان‌ اصلی انجمن تبدیل شد. بر این اساس، متأثرین از انجمن حجتیه در دهه هفتاد و هشتاد، حرکت جدیدی را در تبلیغ اندیشه‌های مذهبی آغاز کردند که بیش از همه به وحدت شیعه و سنی آسیب می‌زد. آنها در دفاع از امامت امیرالمؤمنین(ع) روش مخاصمه‌ با اهل‌سنت را در پیش گرفته و بر انتشار مطاعنِ خلفای اهل‌سنت و لعن و توهین به آنها تأکید کردند. در این مسیر، تندی و افراط‌ رهبران، ظهوری دوچندان در رفتار هواداران دارد و به میزانی که تحصیلات دینی و علمیّت آنها کمتر می‌شود، بر تندی رفتارهای آنها نیز افزوده می‌شود. متأسفانه مرحوم شیخ محمود حلبی در منابر و درس‌هایش از توهین به مخالفان فکریش ابایی نداشت. مثلا او در یکی از درس‌هایش نسبت به عرفا می‌گوید: «خاک بر دهانشان و آتش بر زبانشان! مرحوم میرزا[مهدی اصفهانی] می‌فرمودند اگر یک‌نفر به محی‌الدین [ابن عربی] بگوید ای... ای کثافت! قطعا باید خوشش بیاید چون وصف اکملیت اوست!»( دروس معارف الهیه، درس47) شیخ محمود حلبی گاهی بر فراز منبر، ملاصدرا را «مُلا تحتا» می‌نامید و از حدود بحث علمی خارج می‌شد. دکتر جواد منصوری می‌گوید: «يک‌سال که آقای حلبی ظهرها در ماه مبارک رمضان در مدرسه مروی منبر می‌رفت، چند روزی پای صحبت وی رفتم. خیلی از او ناراحت شدم. در آن دو سه روز، خیلی اهانت‌آميز و با تحقير با منتقدان خود برخورد می‌کرد...ايشان صحبت می‌کرد که بله در حوزه‌های ما از "ملا تحتا" به‌عنوان يک فيلسوف نام می‌برند.»(گفتگو با سایت بهائیت در ایران) آیت الله حسینعلی منتظری نیز در خاطراتش می‌گوید:«یک زمانی در تهران به همراه مرحوم شهید مطهری رفته بودیم پای منبر آقای حاج شیخ محمود حلبی. ایشان روی منبر به مرحوم صدرالمتألّهین توهین کرد. پس از منبر، ما با ایشان درگیر شدیم که این چه تعبیرهایی است که می‌کنید؟» حقیقت این‌که در ابتدای انقلاب چالشِ بزرگِ انجمن حجتیه، موضوع نگاه این جریان به انتظار امام زمان(ع) و به تَبعِ آن، نگرش آنها به حکومت اسلامی و ولایت فقیه بود، اما در زمان کنونی منازعه آنها با ولایت فقیه و حکومت اسلامی، به تفاوت نگاه آنها نسبت بعضی رفتارهای مذهبی کشیده شده است، خصوصا این‌که تقابلِ روش مذهبی آنها با گفتمان وحدت اسلامی بیشتر شده است. افزون بر این، نگاه جمهوری اسلامی نسبت به بعضی مسائل فقهی(همچون موسیقی، شطرنج و...) و ‌عزاداری‌هایی همچون قمه‌زنی، برای بعضی از آنها اصلا قابل قبول نیست و این مسائل نیز بر مخاصمه آنها با ولایت فقیه و جمهوری اسلامی شدت بخشیده است. نکته دیگر این‌که در این سال‌ها جریان‌ها و گروه‌های دیگری همچون جریان شیرازی نیز به همین سمت‌و سو حرکت کرده‌اند و علی‌رغم بعضی اختلافات میان آنها، اولویت‌های مذهبی همه این جریان‌ها کاملاً با یکدیگر مشترک شده است. این موضوع موجب شده جبهه‌ای مشترک از انجمن حجتیه، جریان شیرازی و جریان‌های معروف به برائتی‌ها، در برابر سیاست‌های مذهبی جمهوری اسلامی به وجود آید. سخن پایانی این‌که انجمن حجتیه در زمان کنونی مانند گذشته به عنوان یک سازمان منظم مذهبی مطرح نیست، ولی اندیشه‌های مذهبی آن هنوز نیز وجود دارد، بلکه از جنبه توجه به اخباری‌گری و افراط‌‌گری مذهبی تقویت نیز شده است. کسانی هم‌اکنون ادامه دهنده اندیشه‌های انجمن حجتیه هستند که سابقه عضویت سازمانی در انجمن حجتیه را ندارند و هرگز با نام و عنوان انجمن حجتیه از آن طرفداری نکرده‌اند.   ......... @azadpajooh
مهدی مسائلی: ⚡️نقدی بر شیعه‌سازیِ اهل‌سنت(بخش اول) ✍مهدی مسائلی روحانیون و مبلغین شیعه در تعامل با اهل‌سنت نباید به دنبال شیعه‌سازی یا به قول معروف مستبصرکردن آنها باشند، زیرا این رویکرد بیش از آن که برای شیعه دوست و همراه اضافه کند، بر حساسیت و دشمنی اهل‌سنت نسبت به شیعه می‌افزاید و در حجاب تقابل مذهبی، آنها را از تعالیم و آموزه‌های عمومی اهل‌بیت(ع) دور می‌کند. افزون بر آن‌که چنین رویکردی در غالب موارد با مجادله و گفتگوهای مخاصمه‌آمیز همراه خواهد بود و مبلغین شیعه را به جای هدایت‌گری مردم، به ورطه دشمنی با آنها می‌کشاند. بر این اساس، در روایات فراوانی ائمه، شیعیان را از دعوت کردن دیگرمسلمانان به مذهبِ خویش نهی کرده‌اند. شیخ کلینی در کتاب کافی این روایات را در بابی با عنوان «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس؛ باب دعوت نكردن مردم[به تشیع]» جمع کرده است.( كافی، چاپ دار الحديث، ج3، ص537) در تعدادی از این روایات، ائمه(ع) برای متقاعد کردن شیعیان به ترک چنین رویه‌ای، متمسک به استدلال‌هایی شده‌اند ازجمله این‌که هدایت، دست خداست و اگر خدا نخواهد کسی با مجادله و مخاصمه مذهبی، شیعه نمی‌شود. در ادامه چند نمونه از این روایات ذکر می‌شود: 1. كُلَيْب بن معاويه می‌گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: «إِيَّاكُمْ وَ النَّاسَ؛ إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً، نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً ، فَتَرَكَهُ وَ هُوَ يَجُولُ لِذلِكَ وَ يَطْلُبُهُ؛ از مردم بپرهیزید(آنها را به مذهب خود دعوت نکنید) همانا خداى عزوجل چون خير بنده‌اى را بخواهد، در دلش نقطه و اثرى گذارد (نور هدايت در دلش افكند) و او را رها كند، او خود به دنبال این مذهب می‌آید و آن را می‌جويد.»(كافی، چاپ دار الحديث، ج3، ص 538) 2. ثابت ابی سعيد می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: «يَا ثَابِتُ، مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ؟ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ، وَ لَاتَدْعُوا أَحَداً إِلى أَمْرِكُمْ؛ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ وَ أَهْلَ  الْأَرْضِ اجْتَمَعُوا عَلى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ هُدَاهُ، مَا اسْتَطَاعُوا؛ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ، وَ لَا يَقُولُ أَحَدُكُمْ:أَخِي  وَ ابْنُ عَمِّي وَ جَارِي؛ فَإِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ، فَلَا يَسْمَعُ بِمَعْرُوفٍ إِلَّا عَرَفَهُ، وَ لَا بِمُنْكَرٍ إِلَّا أَنْكَرَهُ، ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ؛ ای ثابت، شما را با مردم چكار؟ از مردم دست برداريد و هيچ كس را به مذهب خود دعوت نکنید، به خدا كه اگر اهل آسمان و اهل زمين تصميم گيرند كه بنده‌اى را كه خدا هدايتش را خواسته گمراه كنند نتوانند. از مردم دست برداريد، و هيچ‌كس از شما (از سر دل‌سوزى) نگويد: اين برادر من است، این پسر عموى من است، این همسايه من است، زيرا هرگاه خداى عزوجل خير بنده‌اى را خواهد، روحش را پاكيزه كند، آن‌گاه هر خوبى را بشنود بشناسد و بپذيرد و هر بدی به گوشش رسد انكار كند، سپس خدا در دلش كلمه‌اى افكند كه به سبب آن كارش را فراهم سازد.» (كافی، ج3، ص39) 3. در روایت دیگری امام صادق(ع) می‌فرماید: «اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ لِلَّهِ، وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ؛ فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ، فَهُوَ لِلَّهِ؛ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ، فَلَا يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ، وَ لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِينِكُمْ؛ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ؛ تبلیغ دین را به منظور جلب رضاى خدا انجام دهيد نه براى جلب رضاى مردم. آنچه براى مردم باشد به پيشگاه او بالا نمی‌رود. به خاطر مذهب خودتان و گسترش آن، با مردم جدل نكنيد كه مجادله دل را مريض می‌كند.»( این روایت با چند سند دیگر نیز نقل شده و در آنها آمده است:«وَ لَا تُخَاصِمُوا بِدِينِكُمُ النَّاسَ؛ در مسائل مذهبی با مردم جدل نكنيد».كافی، ج3، ص404 و 540 ) 4. از بعضی روایات مشخص می‌شود که علتِ نهی ائمه(ع) از دعوت به تشیع آثار ضد تبلیغی این عمل برای مذهب است. چنانچه در روایتی ابی‌بصير از امام صادق(ع) سؤال می‌کند:« أَدْعُو النَّاسَ إِلَى مَا فِي يَدِي؛ مردم را به آنچه در دستم [از ولايت] دارم دعوت كنم؟» امام در پاسخ می‌فرماید: نه. او می‌گوید: «إِنِ اسْتَرْشَدَنِي أَحَدٌ أُرْشِدُهُ؛ اگر كسى از من راهنمايى خواست راهنمايى كنم؟» امام می‌فرماید: «نَعَمْ إِنِ اسْتَرْشَدَكَ فَأَرْشِدْهُ فَإِنِ اسْتَزَادَكَ فَزِدْهُ فَإِنْ جَاحَدَكَ فَجَاحِدْهُ؛ بله راهنمای‌اش کن، و اگر بيشتر از شما راهنمايى خواست بيشتر راهنمايى‌اش كن و اگر با تو از سر انکار در آمد تو نیز او را انکار کن.»( توضیح علامه مجلسی: اینکه فرمود: «تو نیز او را انکار کن» یعنی عقیده‌ات را آشكار مكن) ............ @azadpajooh
مهدی مسائلی: ⚡️نقدی بر شیعه‌سازیِ اهل‌سنت(بخش دوم) ✍مهدی مسائلی 5. در بعضی از روایات، امام با صراحت و جدیت بیشتری آثار مخرب مجادله‌های مذهبی را گوشزد می‌کند. عبدالله سِنان می‌گويد: روزى قصد دیدار امام صادق(ع) را داشتم، مؤمن طاق گفت: براى من نيز اجازه ورود بگير، قبول نمودم. چون به حضور امام رسیدم جريان را به عرض امام رساندم. امام فرمود: نه، به او را اجازه ورود مَده.  عرض كردم: جانم فدايت، اتصال و دوستى او به شما، مناظره‌هاى او درباره شما، و اينكه در مناظره احدى از خلق خدا بر او غالب نشود،[بر شما معلوم است]. امام فرمود: چنين نیست، بلكه یک طفلِ مکتبی او را محكوم می‌کند و بر او غالب آيد.  گفتم: فدايت شوم، او در مجادله قوی‌تر از این است،چگونه چنين باشد و حال اين‌كه با تمام اهل اديان مناظره نموده و همه را محكوم كرده و بر آنان غالب شده است؟! امام فرمود: اگر طفلى دبستانى به او بگويد: آيا به امر امام خود با مردم مناظره می‌کنی يا بدون امر او اقدام به اين کار می‌کنى؟ چون نمی‌تواند دروغ بگويد، در جواب خواهد گفت: به امر امام نيست. پس[طفل مکتبی] خواهد گفت: چون بی‌اجازه امام خود اقدام به اين كار نموده‌ای پس مخالفت امامت کرده، و در پيشگاه او عاصى و گنه‌كارى، و با اين كلام بر او غالب آيد و او را محكوم می‌کند.   سپس امام فرمود: «يَا ابْنَ سِنَانٍ لَا تَأْذَنْ لَهُ عَلَيَّ فَإِنَّ الْكَلَامَ وَ الْخُصُومَاتِ تُفْسِدُ النِّيَّةَ وَ تَمْحَقُ الدِّين؛ اى پسر سنان او را اذن ورود بر من مَده، زيرا كه مجادله و خصومات نیت را فاسد نموده، و دين را نابود می‌کند.» (سید بن طاووس، كشف المحجة لثمرة المهجة، ص62) البته در انتهای این یاداشت، باید این نکته را متذکر شوم که: مقصود این نیست که شیعه نباید آموزه‌های مذهبی و گفتمان مکتبیِ خویش را ترویج کند، بلکه با توجه به روایات، باید دو نکته مهم را در نظر گرفت: اول؛ این‌که خطابِ تبلیغی شیعه نسبت به اهل‌سنت، نباید با هدف شیعه کردن آنها باشد، بلکه هدف را باید هدایت و  راهنمایی آنها قرار داد. دوم؛ در گفتگوهای دینی با اهل سنت باید از مجادله‌های مذهبی پرهیز نمود، و روش تبلیغِ مذهب را باید به وسیله عمل و رفتار و گفتارهای صادقانه و زدودن نگرش‌های سوء آنها به شیعه پیگیری نمود. چنانچه امام صادق(ع) در روایتی می‌فرماید: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ؛ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ؛ فَإِنَّ ذلِكَ دَاعِيَة؛ با غير زبان خويش مردم را [به كيش و مذهب خود] دعوت كنيد، مردم بايد ورع و كوشش و نماز و خير شما را ببينند، اينها خود دعوت‌كننده هستند.( كافی، ج3، ص 202) در روایتی امام‌موسی‌کاظم(ع) به علی‌بن‌یَقْطین این‌گونه دستور داد: مُرْ أَصْحَابَکَ أَنْ یَکُفُّوا مِنْ أَلْسِنَتِهِمْ وَ یَدَعُوا الْخُصُومَةَ فِی الدِّینِ وَ یَجْتَهِدُوا فِی عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.( شیخ صدوق،التوحید، ص۴۶۰. ) به یارانت امر کن که زبان‌هایشان را نگاه دارند و دشمنى در دین را ترک کنند و برای عبادت خداوند بکوشند. ............... @azadpajooh
👆توفیق حضور و صحبت بنده در دیدار طلاب با رهبری👆
⚡️متن کامل سخنان اینجانب(مهدی مسائلی) در دیدار رمضانه طلاب با رهبری رهبر عزیزم، سلام علیکم به نمایندگی از طلاب و روحانیون اصفهان خدمت شما سلام عرض می‌کنم: حوزه علمیه اصفهان که با زعامت عالم بزرگوار آیت الله مظاهری یکی از حوزه‌های مستقل کشور به حساب می‌آید، بیش از آن‌که اهل سخن باشد اهل عمل است، هم‌چنان‌که در دوران انقلاب و جنگ، عالمان و طلابش سخن خود را با خون امضاء کردند و بیشترین آمار شهدای روحانی را به خود اختصاص دادند و امروز، طلاب جوانش در عرصه‌های مختلف با شاگردی در محضر شهدا، آماده خدمت هستند که نمونه‌ی اخیرش حضور بیش از هزار نفر از طلاب اصفهان در مناطق سیل زده کشور بود. حقیقتا که حوزه‌های علمیه پس از انقلاب اسلامی رشد و پیشرفت بسیار خوبی داشته‌اند اما توقع از حوزه‌ نیز به واسطه انقلاب اسلامی به مراتب افزون شده است و مسیر کنونی پاسخ‌گوی مطالبات دولت و ملت نیست. در این‌باره نکاتی به نظر می‌رسد که محضر شریف عرض می‌شود: 1) نکته اول: برنامه‌ریزی جامع علمی و تربیتی و تبلیغی در حوزه‌های علمیه با وضع کنونی آموزشی قابل پیگیری نیست، هم‌اکنون سیطره مباحث آموزشی فقه‌محور آن هم با هدف پرورش مجتهد، هرگونه برنامه‌ریزی برای پرداختن طلاب به سایر مسائل پژوهشی، تربیتی و تبلیغی را عملا ناممکن ساخته است و اکثر ساعات مفید طلاب را به خود اختصاص داده است. بسیاری از فعالیت‌ها و آموزش‌های اصلی طلاب، جزء برنامه‌ها و دروس فرعی حوزه به حساب آمده و وقت مناسب به آن اختصاص داده نمی‌شود. حضرتعالی از تحول سخن گفتید، اما آیا باید تحول در حوزه آن هم با چشم‌انداز طلبه تراز انقلاب اسلامی، به کم کردن سال‌های تحصیل و یا تغییر برخی متون فرو کاسته شود؟ امروز طلاب از تغییر شتاب‌زده و پی‌در پی متون و زمان‌بندی‌های آموزشی، احساس سردرگمی و اضطراب می‌کنند. بسیاری از برنامه‌ها به سرعت نوشته شده و بدون هیچ آزمایشی یک شبه اجرایی می‌شوند. ۲) نکته دوم: درباره مهارت‌آموزی متناسب با شئون طلبگی و کسب درآمد توسط طلاب است. حضرت آقا: امروز وضع معیشت طلاب بسیار سخت است باید درباره مهارت‌ها یا حتی شغل‌های متناسب با طلبگی با صراحت بیشتری سخن گفت. یک سؤال: آیا طلبه‌ای که در معاش خود مشکلات فراوانی دارد می‌تواند به شغل دیگری در کنار طلبگی بپردازد یا خیر؟ متاسفانه حوزه علمیه راه‌کاری برای وسعت دادن به معاش طلاب ممحض در حوزه ندارد، شهریه به رغم اصلاحات صورت گرفته بر اساس کارکرد تحصیلی و پژوهشی و تبلیغی طلاب تقسیم نمی‌شود، و حتی اگر طلبه‌ای درآمد مختصری فراهم کند که بتواند ذهن خود را از دغدغه معاش راحت کند بلافاصله شهریه و خدمات مرکز برای او قطع می‌شود. ۳)نکته سوم: حوزه ترازِ انقلاب اسلامی آن هم با چشم‌انداز پیگیری تمدن اسلامی باید به دو موضوع مهم توجه بیشتری داشته باشد. الف) حوزه در بسیاری از موضوعات مهم مرتبط با جهان اسلام هنوز جهت‌گیری خود را مشخص نکرده، به تهذیب افکار نپرداخته و برای آنها برنامه‌ریزی ندارد. از جمله مسئله مهم وحدت‌اسلامی است که جریان‌های انحرافی همچون تشیع انگلیسی از این فضا سوءاستفاده کرده و با تحریک احساسات مذهبی، به دسته‌بندی مسلمانان و شیعیان می‌پردازند. امروز هیچ برنامه‌ریزی مشخصی برای مقابله علمی و عملی با جریانی که اصل و اساس حوزه انقلابی را دستخوش تغییر می‌کند، وجود ندارد و پیام منشور روحانیت امام راحل همچنان مهجور است. حوزه علمیه باید به تربیت عالمانی بپردازد که تمام امور و مسائل امت اسلامی را دغدغه خود بدانند و همچون ائمه اطهار(ع) مورد مقبولیت و محبوبیت تمام مسلمانان باشند. ب) حوزه‌های علمیه ایران باید ارتباط دو سویه‌ای با مجامع علمی و فرهنگی جهان و سایر مراکز علمی جهان اسلام به خصوص حوزه‌ علمیه نجف اشرف و الازهر مصر داشته باشد و از ظرفیت علمی خارج از ایران استفاده و بهره‌برداری بیشتری کند و نتایج علمی و فرهنگی خویش را نیز در معرض استفاده و نقد دیگران قرار دهد. ۴) نکته چهارم(آخر): لازم است برای بیانات و دستورات حضرتعالی، مانند: بیانیه گام دوم انقلاب، یا تحول در حوزه، یا الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، از طرف شما کارگروهی برای تبیین آن مشخص شود، چرا که گاهی جلسات متعدد و زمان‌های طولانی صرف تبیین و پیگیری این بیانیه‌ها می‌شود که در آخر شاید با آنچه مد نظر حضرتعالی بوده است، تفاوت بسیاری داشته باشد. والسلام علیکم و رحمة الله ........ @azadpajooh