eitaa logo
از گناه تا توبه🇵🇸🇮🇷
25.6هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
57 فایل
تو راشناخته‌ام یا اِله با توبه جدا شدم ز گنه بعدبارهاتوبه بگیردست مرا دستگیرِ تَواّبین😔 که نیست فاصله‌ای(ازگناه تاتوبه) مدیر کانال: @doryazgonah حمایت مالی از کانال هرمقدار تونستی 6063731061109873 مهدی باقریان کانال تبلیغاتمون @azgonahtatobeh1
مشاهده در ایتا
دانلود
بریم سراغ این خبر خوش
از گناه تا توبه🇵🇸🇮🇷
#ارسالی_اعضا خانم صالحی از اعضای خوب و فعالمون هم وارد کسب و کار شدن 🔴نظر ایشون 👇بعد اینکه همکارم
پورسانت فقط امروز خانم صالحی که به تازگی وارد کار ما شدن😍😍😍😍 در یک روز فقط نزدیک ۱۷۰هزارتومن درآمد اونم عضو تازه ورود ✅این هم نظر ایشون👇
از گناه تا توبه🇵🇸🇮🇷
پورسانت فقط امروز خانم صالحی که به تازگی وارد کار ما شدن😍😍😍😍 در یک روز فقط نزدیک ۱۷۰هزارتومن درآمد
🔴از خانم صالحی خواستم نظرشون رو بفرستن ایشون بشدت تحقیق کردن پیرامون قانونی بودن‌و شرعی بودن‌کار فقط یکی از کسانیکه ازشون تحقیق کردن رئیس یکی از مراکز پاسخگویی به مسائل شرعی بوده☺️ 👇👇😍👇👇 سلام خدمت جناب آقای باقریان..ممنونم ازشما بابت پیشنهاد کاری حلال وشرعی ک ب بنده دادید.خیلی کارتون عالیه ومن چندروز تحقیق کردم درمورد کار وبه اساتید زیادی زنگ زدم ک همه شرعی بودن این کار را تایید کردند..وامشب تونستم کارما شروع کنم انشاالله و پورسانت خوبی بگیرم..بازم ممنون وتشکر از شما.برای شما آرزوی موفقیت دارم🙏🏻
هرکس واقعا و انصافا دغدغه کار داره پیام بده نه از سر کنجکاوی چون پیام ها زیاد شده کسانیکه میتونن برای این کار کمی هم سرمایه بذارن زودتر جذب میشن☺️👇 @aztarikytanoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﯽ ﻛﻨﻨﺪ ... ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﻛﻨﻨﺪ ... ﻭﻗﺘﯽ ﻳﺎﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﺎﺭﻓﻴﻖ ﺷﻮﻧﺪ ... ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ . ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎست @azgonahtatobeh
یک شعری بود مدتها پیش خونده بودمش خیلی زیبا بود ان شاءالله پیداش کنم بذارم همه باهم یکبار بخونیم
شعر زیبای خدا هست😍👇 ﺍﻣﺸﺐ ﻏﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻭ ﭘﺮﯾﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻓﻼﻥ ﻣﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﻓﻨﺎ ﺭﻓﺖ " ﻧﺨﻮﺭ " ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ . ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻫﻮﺷﯿﺪ .... ؟ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﺑﭙﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﺮﻗﺼﯿﺪ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺳﺮ ﻫﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ . ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ . ﻧﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ " ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ " ﺳﺮ ﺁﻥ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺳﺖ " ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ " ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔﻠﯽ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﮔﻔﺖ : " ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ "
از گناه تا توبه🇵🇸🇮🇷
💥✨💥✨💥✨💥 بنده ورود یکی دیگر از اعضای خوبمون از روانشناسان فعال کشورمون خانم علیرضایی رو به شرکتمون ت
🎀🎀🎀🎊🎊🎊🎀🎀🎀🎊🎊🎊 🔸ورود با اراده ی خانم فلاح از بانوان جوان، منظم و موفق کانالمون‌ رو به این کسب و کار تبریک عرض میکنم نظر ایشون بعد از شرکت در یک جلسه آموزشی☺️👇 با اینکه تا اینجا فقط یکی از جلسات رو شرکت کردم، اون ترسی که قبلا نسبت به این کار داشتم،واقعا به اون اطمینان خاطر تبدیل شد دوره آموزشی که شروع بشه،انشاءالله بهتر هم میشه اینکه بخوای توی یه شرکتی شروع به کار بکنی که وجود خارجی داره و میتونی درآمدی حلال داشته باشی و از همه مهمتر،اون تیم فوق‌العاده قوی که پشتیبانی میکنه و با گزارش‌های لحظه‌ای بهت روحیه میده،واقعا جای شکر داره ممنون بابت زحماتتون بزرگوار
از گناه تا توبه🇵🇸🇮🇷
پورسانت فقط امروز خانم صالحی که به تازگی وارد کار ما شدن😍😍😍😍 در یک روز فقط نزدیک ۱۷۰هزارتومن درآمد
🔴مهم بزرگوارانی که میتونن مقداری سرمایه بذارن برای شروع کار به آیدی زیر هشتگ سرمایه رو بفرستن 👇👇👇 @aztarikytanoor 🎀هرکس اومد و به درآمد رسید‌نوش جانش ان شاءالله پورسانت بچه هایی که وارد شدن رو میذارم کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از گناه تا توبه🇵🇸🇮🇷
#فریب 4⃣ 🔸این موضوع ادامه داشت تا اینکه یک روز در مسیر آموزشگاه بر حسب اتفاق با آقایی ۳۲ ساله به نا
5⃣ 🔸کلمه ازدواج مرا افسون می‌کرد. برای جبران شکست قبلی حاضر بودم هر سختی را تحمل کنم. اگر با او ازدواج نمی‌کردم، در واقع شکست شدیدتری می‌خوردم. چراکه خانواده ام از آشنایی من و ایرج باخبر بودند و مطمئن شده بودند که او با من قصد ازدواج دارد. در مقابل، برنامه های ایرج مجبور به تسلیم بودم. اولین اقدام بعد از جمع آوری پولهای بادآورده تدارک مراسم عقد و عروسی بود 🔹...چراکه خانواده ام از آشنایی من و ایرج باخبر بودند و مطمئن شده بودند که او با من قصد ازدواج دارد. در مقابل، برنامه های ایرج مجبور به تسلیم بودم. اولین اقدام بعد از جمع آوری پولهای بادآورده تدارک مراسم عقد و عروسی بود. یکی دو روز از شروع زندگی مشترک‌مان نگذشته بود که ایرج از من خواست که پولها را به مرور از بانک بیرون بیاورم تا او آنها را تبدیل به دلار کند. در مدت کوتاهی این کار را انجام دادم. قرار بود ایرج برای بررسی نحوه خروج از کشور و انتقال این همه پول به مرز ترکیه برود و سریع برگردد. @azgonahtatobeh