eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت سالروز_تخریب_بقیع قبرستان_بقیع بردیا_محمدی در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی : " قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی " هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده وارد شدن در وادی طور خدا سخت است از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است تنهایی ارباب های با وفا سخت است گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است گریه کنانش آستینی در دهن دارند اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش از ابرهای آسمان باران نبارد کاش وقتی بباری کار ما مشکل شود باران قبر امامان غریبم گِل شود باران تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد انگشتری مادرم نذر حرم گردد تا صحن و ایوانِ "حسن جانم" علم گردد باید غریب خویش را یاری کنم آخر باید برای مجتبی کاری کنم آخر شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد ناموس شاه لافتی را زجر سختی داد پس‌کوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده این خاک را آخر حسن آباد می سازیم منبر به نام باقر و سجاد می سازیم ایوان طلا و پنجره فولاد می سازیم صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم شب های جمعه "ناحیه" با آه میخوانیم مانند مشهد "آمدم ای شاه" میخوانیم باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست بالای گنبد بال و پرها باز می ماند سجاده ی خونین‌جگرها باز می ماند راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند زُوّار می آیند و درها باز می ماند در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم نقاره زن ها را به روی بام می بینیم باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت تمثال مَشکی سردر باب‌الحوائج ساخت صحنی به نام مادر باب‌الحوائج ساخت در مضجع ام البنین ریحانه می ریزیم پائین پایش طرحِ "سقاخانه" می ریزیم روضه که می خوانی بگو هی آب،آب آنجا روضه بخوان از تشنگی بی حساب آنجا زنجیر میبینی بگو وای از طناب آنجا تا آب نوشیدی بگو وای از رباب آنجا سقّا کنار علقمه قدّش هلالی شد سهم رباب از آب،تنها مشکِ خالی شد
به مناسبت ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام چند وقت پیش بود که غم بی حساب شد کعبه دوباره اَبرَهه گونه خراب شد این کعبه چار قبله به محراب سینه داشت کز خاکِ کینه چهرهء آن در نقاب شد نفرین به آنکه بغض علی را بهانه کرد باغِ بقیع زیر قدومش تراب شد این نسل کینه توز همان نسل کوچه اند که زیر پایشان گلِ یاسے گلاب شد اجدادشان به کوچه به زهرا لگد زدند وقتی که دست شیر خُدا در طناب شد اُفتاده بود در روی زهرا و رد شدند طوری که استخوان تنش آسیاب شد بازوی فاطمه وسط کوچه شد دوتا وقتی غلاف واردِ این منجلاب شد طوری کشیده خورد به زهرا که بعد از آن رو از علی گرفت و میان حجاب شد مادر به پیش چشم پسر خورد بر زمین کابوس کوچه بهر حسن یک عذاب شد از بعد کوچه حوریه دیگر نفس نداشت دیگر ورق ورق همهء این کتاب شد در فکرشان تهاجم و نبش قبور بود صد شکر از این جنایت و غم اجتناب شد گفتم ز نبش قبر و دلم باز گُر گرفت زنده به خاطرم غم طفل رباب شد یک‌نیزه آمد و به دل خاک شد فرو آرام روی نیزه دو چشمش به خواب شد پائین نیزه مضحکه شد مادر علی بالای نیزه نام علی چون شهاب شد .. مجتبی_صمدی_شهاب ٤شوّال ١٣٩٨ه.ش
ذوالجناح آمد و احوال به هم ریخته اش ریخت بر هم حرم از یال به هم ریخته اش صیحه زد زینب از اقبال به هم ریخته اش کربلا مانده و گودال به هم ریخته اش می دود زینب و می دید سنان می آید شمر در معرکه لبخند زنان می آید بین گودال شهنشاه جهان افتاده دور او نیزه و شمشیر و کمان افتاده سبط خاتم ولی از تاب و توان افتاده چشم نرگس به شقایق نگران افتاده وا علیا پسر فاطمه تنها مانده وا نبیا وسط عهد شکن ها مانده پیرهن چاک و بدن چاک و پر از زخم تنش یک نفر آمده انگار سرِ پیرُهنش از دم تیغ به هم ریخته نظم بدنش با عصای خودت ای پیر تو دیگر مزنش اشکها موج فشان بر دل ساحل بزنید من چه گویم خودتان سر به مقاتل بزنید شمر با خویش در آن باغچه خنجر آورد پنجه اش را طرف زلف صنوبر آورد ناله اهل حرم را به فغان در آورد وای از آنچه که او بر سرِ حنجر آورد امتحان سر شده و وقت قبولی شده است حل این مسئله هم قسمت خولی شده است سر و سامان جهان بر سر نی رفت سرش پا به پایش به سرِ نیزه می آید پسرش میخورد تاب در اطراف سر او قمرش این سفر کرده خدایا به سلامت سفرش مادر از دور به دنبال سرش می آید بعد از اینها چه به روز پسرش می آید؟؟ سیدحسن رستگار @rozeh_1
نه تنها زخم‌ها بي‌التيام است حديث غربت او ناتمام است ميان قتلگاه افتاده اما نگاه آخرش سوی خيام است به موج خون رها در قتلگاهی به سوی آسمان داری نگاهی چه عرفانی‌ست ذکر آخر تو: «الهی يا الهی يا الهی» یوسف رحیمی @rozeh_1
هیچ حالی شبیهِ حالت نیست هیچ روزی شبیه روزت نیست..!! آبهایِ تمام عالم هم مرهم زخمِ سینه سوزت نیست جگرت زخم شد زمانی که داشت از انگشترت نگین میریخت داغ یعنی به چشم خود دیدید قطعه قطعه علی زمین میریخت داغ یعنی جوان رعنایت تشنه لب روی خاک جان میداد نیزه ای بین سینه اش بود و "نا نجیبی "تکان تکان میداد داغ یعنی نبودن عباس بزدلان را جسور خواهد کرد حرمله پیش چشم غیرتی ات سمت خیمه عبور خواهد کرد داغ یعنی که غنچه ای را با سم ِمَرکب گُلاب می گیرند .. داغ یعنی:عموی خیمه که رفت دختران اضطراب میگیرند داغ یعنی که شیرخوارت را جای گهواره بینِ گور کنی... بند قنداقه اش به دستانت از کنار ِ رباب عبور کنی بی پناهی پناه ِاهلِ زمین هانی و مسلم و زهیرت کو؟ کو علمدار لشکرت آقا؟ شُوذَب و عابس و بُرِیرت کو؟ تکیه دادی به نیزه ی غربت آسمان رنگ ِ دود میدیدی روی ِ تل خواهر ِ غریبت را مثل ِ مادر کبود میدیدی.. کشتیِ رحمت ِخداوندی..! گیر کردی میان آن گودال چشم رحمت به قاتلت داری کم کمک گرچه میروی از حال غربت و درد و داغ یعنی که دشمنت میکشد سرت فریاد من بمیرم برای گیسویت که به چنگال قاتلت افتاد "نگران" کشتنت عزیز دلم "نگرانی" که حال ِ خوبی نیست پیش چشمان داغ دیده ی تان ... موقع ِ رقص و پایکوبی نیست هیچ داغی شبیه داغت نیست همه بر غربت تو خندیدند! هیچ دردی از این فراتر نیست که به تل، خواهر ِتو را دیدند وای از ضربه ی دوازدهم آه از ضَجّه های مادرتان قتلگاهِ شماست :گودال و .. تَلّ شده قتلگاه خواهرتان تشنه بودی و جای آب اما نیزه ای در گلو فرو کردند! پیکر ِ زخمی و نحیفت را با سم اسب زیر و رو کردند از تنت چشمه چشمه خون دارد- روی خاک ِ کویر میریزد آنقدر قطعه قطعه ات کردند که تنت از حصیر میریزد شد غروب و به زیر نور ماه برقِ انگشترت نمایان شد بعدِ غارت نمودن خیمه تازه نوبت به آن شتربان شد پیکرت روی خاک ماند و سرت سایه ی بان ِ تمام طفلان شد ماجرای نگاه و ناموس است که سرت ناگهان غزلخوان شد سرت از بسکه سنگ خورد افتاد من بمیرم که دردِ سر داری ای که از حال و روز خواهرها بر سر نیزه هم خبر داری هیچ حالی شبیهِ حالت نیست هیچ روزی شبیه روزت نیست..!! آبهایِ تمامِ عالم هم مرهم زخمِ سینه سوز ت نیست وحید مصلحی @rozeh_1
بین گودال پیکری گم شد یادگاری مادری گم شد آن قدر تیر و تیغ ونیزه زدند که در آن بین خنجری گم شد مثل الماس هزار تکه شدی تکه‌هایی ز گوهری گم شد تا به ده اسب نعل تازه زدند تا چهار فرسخی پری گم شد حرف انگشتری وسط نکشید هدیه سرخ خواهری گم شد روی نیزه سری نمی‌شد جا بین هجده سنان سری گم شد حمله کردند و امر شد به فرار وسط دشت دختری گم شد تا یکی را نجات داد عمه ... خبر آمد که دیگری گم شد حمله کردند، هر چه شد بردند ناگهان چند معجری گم شد ناله می‌زد رباب پی در پی گاهواره ز اصغری گم شد حسین ایزدی @rozeh_1
لشکری آمده تا سهم غنیمت ببرد از تنی غرقه به خون، جامه به غارت ببرد از سراشیبی گودال سرازیر شدند با هم از بختِ بد غائله درگیر شدند بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند سر عمامه ی آقام قیامت کردند دست از این پیرهن ارثیه بردار ، سنان مادرش دوخته با زحمت بسیار ، سنان خولی خیر ندیده چه خیالی داری ؟ کوفی چشم دریده چه خیالی داری ؟ خورجین دست گرفتی سرِ گودال چرا؟ مانده ای خیره بر این زخمیِ بد حال چرا ؟ حرمله زیر سر توست بولله ببین پشت خیمه چقدر نیزه فرو رفته زمین ساربان منتظر رفتن لشکر مانده گوشه ای منتظر فرصت بهتر مانده هر کسی سهم نبرده ست بهم می ریزد بی نصیب از تن عریان، به حرم می ریزد وحید قاسمی @rozeh_1
فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد لحظه ی آخر گودال به کندی برود خنجر شمر سراسیمه به حنجر برسد فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟ زینب از تل به تماشای برادر برسد هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد ازدحام است و در این معرکه زینب مانده به برادر برسد یا که به معجر برسد قد خم دارد از این غم چه کسی می دانست؟ ارث مادر وسط دشت به دختر برسد محسن ناصحی @rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 اومدی پاییزمون بهار بشه دلای ما همه نو نوار بشه اومدی تا با تو و برادرت سفره ی موسوی برقرار بشه توو صفات تو خدارو میبینم عمه ی کرب و بلارو میبینم وقتیکه به گنبدت خیره میشم انگاری امام رضارو میبینم میشه که حضرت زهرا به تو گفت پدرت همش فِداها به تو گفت بعضی حرفامو به هیچکی نمیگم باید این حرفارو تنها به تو گفت همه خوبا همه حیرون تواند مریم و آسیه دربون تواند افتخار میرزا قمی ها اینه توی قبرستون شیخون تواند اونقدَر امامتو صدا زدی ناله ی رضا رضا رضا زدی مثل زینب تو هم آواره شدی به کوه و دشت و بیابونا زدی هرچی هم شد پسرت رو نزدند جلو چشمات قمرت رو نزدند پسرِ اَشعث ِ ملعونی نبود با سیلی برادرت رو نزدند هرچیشد وارد مقتل نشدی دیگه گریون بالای تل نشدی سه روز و سه شب توی بیابونا پشت دروازه معطل نشدی توی قم بال و پرت ریخته نشد رقاصه دور و برت ریخته نشد از رو پشت بومای خونه هاشون آب و آتیش رو سرت ریخته نشد توی قم بی احترامی ندیدی نگاه مردای شامی ندیدی توو خرابه های قم نبردنت بخدا بزم حرامی ندیدی به تو هیچکی کمتر از عزیز نگفت هیچکسی حرفای تند و تیز نگفت بین نامحرما یک برده فروش زبونم لال به شما.... شاعر : رضا قربانی حضرت معصومه (س) مدح 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سکوت تلخ این شب آماده ی کمینه یه مرد ریش سفید و قلبی که باز حزینه دعا میکرد برای مردمون مدینه شبیه مادرش بود مرامشون همینه برای مردمی که یبار وفا نکردند مثل هوای پاییز همیشه سرد و زردن چند ساله آقام تو کوچه های مدینه که میرسه نفس میاد گیر میکنه تو سینه از یه حادثه یه حادثه یادش میاد پدر میگفت که مادرت تو کوچه ها شده نشون دست اعدا یادش میاد پدر میگفت همینجا بود که روی خاک کشیده شد چادر زهرا امان امان از غریبی ٢ بند دوم باید خونش بسوزه حالا شبیه مادر باید دلش بسوزه، حالا شبیه حیدر ریخته بودن تو خونه ، با مشعل های روشن حتی مجال ندادن ، آقا عبا بپوشن دست آقا رو بستن، بی عذر و بی بهونه پشت سرش میرفتن، با ضرب تازیونه نامسلمونا، مگه نمی بینید آقام یه پیر مرده بگید آخه، به حقتون مگه بدی تا حالا کرده یه پیر مرده بزار عصاشو بگیره آروم بکش توروخدا پاهاش رمق نداره والله تو روی مرکب و آقام پیاده دنبال توا بمیره این نوکرت آقا امان امان از اين غریبی ٢ بند سوم اما یه کاری کردن، آتیش زدن به جونش تو خاطرش میومد، عمه ی قدکمونش به مجلس شراب و ،یه درد بی نهایت یه بغض پاره پاره ، یک دل پر شکایت انگار یکی با دشنه ،قلبش و میخراشه چشماش یه کاسه خونه، تو فکر عمه هاشه میگه تو دلش، من بمیرم برای تو عمه زینب چی کشیدی، من که دیگه داره میاد جونم به لب عمه زینب خداروشکر که لااقل طشت طلا اینجا نبود نبوده چوب خیزرانی خداروشکر که جام زهر مرا برد از این فلک دگر نمانده نیمه جانی امان امان از اين غریبی ٢ میلاد رحیمی امام صادق (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 غریبانه در بین کوچه ها امشب رهسپارم با حال خسته منم میهمان اما مانده ام حیران در به روی من کوفه بسته نوشتم بیائی و شد سفیر تو در بر زهرا سر شکسته آه سر من قربان سر تو فدای آه خواهر تو بمیرد صدها مسلم اما نگردد نیلی دختر تو ای قربانت سر و جانم نگرانم نگران نگران نگرانم کاش از کوفه خبرم را برسانم نگران نگران نگرانم کوفه میا عزیز زهرا بود این دیار غم شهر آشوب و شهر نامردی شهر نیرنگ زده لخته خون روی گیسوان من بسکه باریده بر سرم سنگ یقین دارم ای آقا کودک کوفه بر رخ طفلت میزند چنگ آه به چه روزی من را کشیدند مرا با این مردی خمیدند به روی جسم پارهء من میان هر کوچه دویدند آهم باشد از غم تو پر گدازه پر گدازه پر گدازه پر گدازه نقشه این است که بتازند بر جنازه نعل تازه نعل تازه نعل تازه کوفه میا عزیز زهرا ته کوچه ای باسر بین یک گودی تا که افتادم ناله کردم الهی نیفتی در بین گودال و نکشد قاتل گیسویت را از آن بدتر اینکه در محضر زهرا جابجا گردی با لگدها آه امان از این هجران و دوری ندارم من سنگ صبوری از آن ترسم مثل سر من بسوزد رأست در تنوری بر دروازه سر مسلم رفته بالا ای نگارا ای نگارا ای نگارا ای وای از این که بیفتد رأست آقا زیر پاها زیر پاها زیر پاها کوفه میا عزیز زهرا بگو تا ابالفضلت پر کند مشک کودکانت را تا تواند دل آشوبم از اینکه از علی اصغر تشگنی بر لب جان رساند ز سوز عطش آخر طفل ششماهه پنجه برسینه بکشاند آه می آزارد گرما لبش را برد بالا سوز تبش را شبیه شمشیری سه شعبه پراند از تن غبغبش را وای از حیران شدن تو پیش لشگر پیش لشگر پیش لشگر پیش لشگر وای از شرم تو آه و روی مادر روی مادر روی مادر روی مادر کوفه میا عزیز زهرا مجتبی صمدی شهاب حضرت مسلم (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سیر و سلوک من شده آواره بودن بی چاره بودن با وجود چاره بودن هرکس کسی دارد ولیکن من ندارم کاری به جز زانو بغل کردن ندارم من دوست دارم کوچه گرد شب شدن را شب تا سحر دلواپس زینب شدن را رفتند اما یک نفر دور و برم بود آن یک نفر هم سایه ی پشت سرم بود گشتم ولی این شهر پروانه ندارد انگار جز طوعه کسی خانه ندارد این شهر بی درد است، یک زن اهل درد است طوعه پناهم داد، خیلی طوعه مرد است چه مردم نامهربانی داشت کوفه ای کاش ده تا مثل هانی داشت کوفه در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته این چند روز آنقدرها دندان شکسته اینجا وفا دارد، وفاهای دروغی بازار هم دارد، چه بازار شلوغی بازار، دنبال وفا رفتم، جفا داشت اما خدا را شکر دیدم بوریا داشت حالا که دستم بسته شد یاد علی ام معلوم شد امروز داماد علی ام از بام نه از چشمشان افتادم آخر دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر؟ گفتم سرم را طوعه می گیرد به دامان اما سرم را کوفیان دادند طفلان مانند قربانی تنم را می کشیدند دست مرا بستند و از پا می کشیدند می خواستم خونم به پای رب بریزد گل در مسیر محمل زینب بریزد علی اکبر لطیفیان حضرت مسلم (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 میخواستم که جانب میخانه رو کنم دستِ نیاز حلقه جام و سبو کنم در ساحل نیاز نشینم امیدوار دل را به شطّ باده دَمادم فرو کنم وقتی که هست شوق تیمم ز خاک یار دیگر چرا ز چشمه زمزم وضو کنم با من حدیث طعنه نا مردمان مگو من آبرویِ مِی طلب آبرو کنم تیغ زبان به کار نمیآیدم دگر باشد به چشم خون شدهام گفتگو کنم از دست رفته دل به تمنای دلبرم ساقی کمی تحمل من کن که مضطرم دست خمار جز به سوی خم نمیرود کشتی ز بحر جز به تلاطم نمیرود گر گُل اسیر پنجه باد خزان شود از بلبل انتظار ترنم نمیرود یک خوشه عشق آل علی گر ثمر دهد آدم سراغ دانه گندم نمیرود حاتم بخیل نیست، اگر درهمی نداشت لبهاش جز به مهر و تبسم نمیرود تا گفت آشیانه ما آن دیار هست آواره میشود دل و از قم نمیرود چشمم فرات و باز دلم مات میشود محوِ جلالِ عمه سادات میشود تا باده از سبوی امامت گرفتهایم پیش خدا جوازِ اقامت گرفتهایم از حُسن خلقیتم به حیرت، گمان مبر انگشت بر دهان ز ندامت گرفتهایم دل را چو دادهایم به دست طبیب عشق منزل به کوچه باغ سلامت گرفتهایم با وعده بهشت برابر نمیکنیم هر دِرهمی از او به کرامت گرفتهایم خورشید را مُسخّر خود کردهایم ما تا ذرهای ز رحمت عامت گرفتهایم تا سوخته چو لاله ز داغت دعای ماست خاک حریم شاه چراغت دوای ماست یک صبح میشود که برایم دعا کنی؟ یا نیمه شب به شوق نمازم صدا کنی؟ مرغ دل از قفس تن به درکشی در آسمان صحن و سرایت رها کنی ما را به پادشاهی عالم در آوری یعنی که در حریم بلندت گدا کنی امروزه کاینچنین به کرامت زبانزدی تا رستخیز بهرِ شفاعت چها کنی؟ تو زائر مدینهای و طوس میروی ما را ببر که زائر قبرِ رضا کنی باشد نصیب ما بنمایی هزار حج یعنی طواف در حرم ثامن الحجج اینجا که آمدی سخن از تازیانه نیست حرفی ز بی وفایی و ظلم زمانه نیست در دستهای مردم شهر تو سنگ نیست یعنی سلام مردم تو وحشیانه نیست سیلی نزد کسی به رُخ داغدار تو اینجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نیست با شاخ گل ترا به سوی خانه میبرند کنج خرابه بهر تو آشیانه نیست آری حریم تو حرم اهل بیت شد حتی فراز آنکه ز قبرش نشانه نیست تا نیت زیارت معصومه میکنم یاد از مزار مادر مظلومه میکنم جواد زمانی حضرت معصومه (س) مدح 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کوثر امشب بازهم جاری شده موسم مستی و دلداری شده کوثری دیگر روان شد از جنان بوی عطرش رفته تا هفت آسمان غنچه ای رو ئید در خاک زمین غنچه ای از باغ فردوس برین پهنه ء عرش و زمین گلشن شده وادی هفت آسمان روشن شده وجه این گل به چه زیبا و جلی ست ریشهء این غنچه از نسل علیست زاده ای از نسل کوثر آمده دختر موسی بن جعفر آمده وجه او وجه و جمالش فاطمه ست قدر او قدر و کمالش فاطمه ست شأن أو شأن و مقام کوثر است نام او همنام نام کوثر است آب دریا پیش لطف او کم است شاه بانوی تمام عالم است او به حوران بهشتی دلبر است سایهء لطفش همیشه بر سر است چادر او سایبان مردم است کوی رضوان گونه اش شهر قم است خواهر شاه سریر ارتضاست عشق و معشوق علی موسی الرضاست عالم و آدم ثنا خوان وی اند صد چو حاتم ریزه خواران وی اند او پناه قلبهای خسته است ره گشای راههای بسته است نور رو بندش درخشانی ترین تارو پود چادرش حبل المتین خاک پایش توتیای دیده هاست تربتش رشک همه سجاده هاست او تمام عزت است و جاه عشق هم طراز است او با ماه دمشق جلوه گاه حق و زهرا صورت است فاتح دلها و زینب سیرت است خلد گردی روی دامانش بود رخصت هستی به دستانش بود شهرت او رفته بالاتر زقاف عالمان گرد حریمش در طواف تربتش همواره غرق همهمه است خاک قبرش خاک قبر فاطمه است میکند عالم به خاک او سجود لیک چون زهرا نشد رویش کبود فاطمه گر هست نام نیکویش لیک نشکستند از کین پهلویش مجتبی صمدی شهاب حضرت معصومه (س) میلاد 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دوباره میخونه صفا گرفته دل منم یه گوشه جا گرفته اگه امشب دلم مستی ش زیاده پیاله از امام رضا گرفته اومده دلبر دلبر دلبر دلها اومده خواهر خواهر خواهر مولا گمونم بازهم بازهم اومده زهرا توعاشقی گم شدم معتكف قم شدم دور و بر حرم میچرخم با عشق و با زمزمه به نیت فاطمه به دور مادرم می‌چرخم یا فاطمه مددی ، بی بی جان خدا چه نعمتی به ماها داده حرم برای ما باب المراده در این خونه ام الحمدلله همینم از سر ماها زیاده این حرم مثل عرش خدا می مونه چشمه ی كوثر توی حوضش روونه پاتوق آقا آقا صاحب زمونه دلا بهش اسیره ستاره ی كویره قبله جنات النعیمه تو این خونه همیشه زود كشكولا پر میشه از بسكه این خانم كریمه یا فاطمه مددی ، بی بی جان بی عشقش دین ما تایید نمیشه نفس تو سینه ها تمدید نمیشه نیاد هركی نزاره سر به خاكش به خدا مرجع تقلید نمیشه خدا مشتاق ذكر و رازونیازش حاجت عالم تو دست چاره سازش سایه ی عالم عالم چادر نمازش ستاره هر شبه این جلوه زینبه این دختر ابوترابه از لطف و از كرمش یه بوسه به حرمش شیرین تر از سوهان نابه یافاطمه مددی، بی بی جان احمد متولی حضرت معصومه (س) سرود 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شده ویروون - قبرآل طاها چکد اشک از - هردوچشم زهرا زاین مصیبت - آه و واویلتا نه چراغی - نه رواقی داره آسمونم - زغمش میباره غربت اون - برامون دشواره حسن جانم - برایت زارو گریانم حسن جانم - مزارت قبله ی جانم حسن جانم - زغمهایت پریشانم امون ای دل (3) ای بقیع دل - میزنه پرسویت توی هیات - پره عطر و بویت آه ازاین غم - پره خاکه کویت زایر تو - ماه آسمونه همه قبرات - خاکی و ویروونه دل شیعه - زغمت پرخونه میادآخر - یه روزی صاحب دلها خزون میره - میاد از راه بهار ما حریمت رو - میسازه مهدی زهرا امون ای دل (3) پیچیده باز - عطر و بوی تربت توی روضه - شده حرف حرمت یه گریزی - بزنیم از غربت غربت اونه - تشنه لب توو گودال زیر پاها - بدنی شد پامال خواهری رفت - توی گودال ازحال غریب اونه - که راسش رفت روی نی ها غریب اونه - نداره یک کفن حتی بگم یا نه - هزار تا مرد زنی تنها حسین جانم(3) ابوذر رییس میرزایی (بهار) مناسبتهای شیعی زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
. واویلتا به دست وهابی بی ایمان آن پیروان مسلک شیطان قبر ائمه ی بقیع ویران ظلم و کینه هاشان گشته عیان بقیع تخریب شد از جور زمان از این همه ظلم آل سعود خون گشته قلب صاحب الزمان آجرک الله صاحب الزمان(۴) واویلتا ظلم ز وهابیان ملعون شد ظلم وستم به شیعه افزون شد دل تمام شیعیان خون شد هشت شوال و روز ماتم است زین مصیبت خون قلب عالم است با این همه ظلم وهابیون از دیده روان اشک نم نم است آجرک الله صاحب الزمان واویلتا مدینه زین ستم چه غمناک است قبورشان یکسان با خاک است صدای ناله تا به افلاک است ناله ی ماتم می رسد به گوش غیرت شیعه آمده به جوش قبور ائمه گشته خراب با دست وهابی دین فروش آجرک الله صاحب الزمان یابن الحسن پر از ریا دنیا شده برگرد شیعه ی تو تنها شده برگرد همدم با غمها شده برگرد ای منتقم خون فاطمه فصل درد و رنج است و ماتمه ای یاور دین خدا بیا منتظر بر حضورت عالمه آجرک الله صاحب الزمان .
مداحی آنلاین - خرابه حالم - پیرایش.mp3
3.56M
امام حسین(ع) 🍃خرابه حالم ...!! 🍃چطوری بی تو طی شده یکی دو سالم 🎤 🌷 تکثیر عشق 👈 @shoormahshar @shoormahshari
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن نگاهی از کرم بر چشم‌های خستهء ما کن تمام آفرینش بی‌تو باشد جسم بی‌جانی بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن کنار علقمه با مادر مظلومه‌ات زهرا دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر پسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن بیا دست یداللهی، برون از آستین آور طناب خصم را، از دست‌های عمّه‌ات وا کن سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن استاد حاج غلامرضا سازگار @rozeh_1
قربان چهره ات که تجلی مصطفاست قربان آن صلابت چون حیدر شما ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است از بهر خطبه خوانی تان منبر شما نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب لبخند آمده به لب مادر شما آقا دعا کنید که در زندگی مان باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن ماتشنه ایم، تشنه لب کوثر شما فرموده ای که الگوی من مادر من است با این حساب فاطمه شد رهبر شما کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را ای جان فدای طنتنه ء خیبر شما بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک این انتقام گشته به حق باور شما روز ظهور نعره زنی جدی الحسین کرببلاست چون هدف آخر شما قاسم نعمتی @rozeh_1
ما فراموش کرده ایم آقا کار دنیا بدون تو لنگ است بی حضور تو تا صف محشر جلوی پای این جهان سنگ است ما فراموش کرده ایم آقا با تو دنیا بهار می گردد با تو بر روی موج خوشبختی همه دنیا سوار می گردد ما فراموش کرده ایم آقا که تویی رهنمای این مردم بی تو در فتنه های رنگارنگ می شود اعتقاد و ایمان ، گم ما فراموش کرده ایم آقا کعبه یعنی امام یعنی تو آیه آیه تمام قرآن را شرح و تفسیر و روح و معنی تو ما فراموش کرده ایم آقا دردها از تو نسخه می گیرد بی تو ای صاحب زمانه ی ما روح و جان زمانه می میرد ما فراموش کرده ایم آقا با تو پا تا به سر همه دردیم بی تو در کوچه های گمراهی با تو ختم بخیر می گردیم ما فراموش کرده ایم آقا تو بهار علی و زهرایی رگ رگت خون مرتضا دارد تو سحرگاه شام دلهایی ما فراموش کرده ایم آقا کن حلال این همه فراموشی آخرین ماه فاطمه برگرد کن پر از نور ، قلب خاموشی ما فراموش کرده ایم اما تو فراموشمان نخواهی کرد می کشد انتظارت این عالم ای سفر کرده از سفر برگرد شعرِ بی روضه شعرِ بی نمک است یا اباصالح ای بهار حسین می رسد آن زمان که می خوانی روضه ای بر سر مزار حسین بی گمان در کنار شش گوشه از تن و آفتاب می خوانی با دوچشم ترت برای همه روضه های رباب می خوانی پرده ی خیمه را کناری زد دید قرص قمر به دست حسین ناگهان دید دست و پا می زد روی دست حسین هست حسین کاش دیگر نبیند این مادر روی غرق به خون اصغر را یا نبیند به روی سرنیزه غنچه ی ناشکفته پرپر را ناصر شهریاری @rozeh_1
ای عشق! کاری کن که درماندند درمان‌ها برگرد و برگردان حقیقت را به ایمان‌ها چشم‌انتظارت شهرهامان کوچه در کوچه غرق خیالِ بوسه بر پایت، خیابان‌ها مستِ شب گیسوی تو، چشم سحرخیزان بی‌تاب تسبیح سحرگاهت، شبستان‌ها مهدیه‌ها دل برده‌اند از حوض مسجدها دور «ولیِّ عصر» می‌گردند میدان‌ها... پُر می‌شود شهر از نوای «آیة الکرسی» تا بگذری از زیر این دروازه قرآن‌ها... در خواب، چشمان تو را دیدند نرگس‌ها شوق گل روی تو را دارند گلدان‌ها ای در صدای مهربانت حجتی کامل! ای در نگاه روشنت اثبات برهان‌ها! هر جمعه در شهری برایت ندبه می‌خوانیم تا یوسف گمگشته! باز آیی به کنعان‌ها... قاسم صرافان @rozeh_1
این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوت‌های بدون اجابتم! بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم! یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم! خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟ دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟ من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز! حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظه ناب شهادتم یوسف رحیمی @rozeh_1
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را آن کس که تو را دید نداند سر و پا را تا باد صبا بوی تو را در چمن آرد برداشته هر شاخ گلی دست دعا را باشد همه شب نام خوشت ورد زبانم اَصبَحتُ عَلَی ذِکرِکَ سِرّاً و جَهارا گیرم که شکیبد دل ما، رحم تو چون شد؟ بردار نقاب از رخ و بنمای لقا را... در کوی تو دیگر به سرافرازی ما کیست؟ گر عشق کند خاک به راهت سر ما را عمری‌ست «حزین» را کف امید فراز است امید که محروم نسازند گدا را حزین لاهیجی @rozeh_1
حالا که سیل غم بنا دارد بیاید کشتی نوحی لاجرم باید بیاید دل را به هرکه غیر او دادیم و گفتیم باز است این در هرکه میخواهد بیاید فریاد ایمان سر برآوردیم و با شک گفتیم منجی جمعه ای شاید بیاید شاید برای کوفیان عصر غیبت بد نیست گاهی استخاره بد بیاید بیراهه رفتیم و گمان کردیم کافی است روی ولا الضالین مومن "مد" بیاید در غیبتیم و ظاهرا فکر ظهوریم قبل از نود آخر چگونه صد بیاید؟ هی درد پشت درد ما دنبال درمان آخر نفهمیدیم او باید بیاید از دست ما گم کرد قافیه خودش را حق دارد اینکه ظرف صبرش سر بیاید علی اکبر نازک کار @rozeh_1
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خیر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آن‌چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد سید حمیدرضا برقعی @rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 باز در شهر مدینه بویی از عنبر رسید بر گلستان ولایت لولو و گوهر رسید دختر دردانه ی باب الحوائج آمده بر امام هشتمین یک مونس و یاور رسید باز در عرش معلا شورو شوقی شد به پا مژده ای اهل ولا محبوبه ی داور رسید آمده پشت و پناه حضرت سلطان شود باز از نسل علی یک زینب دیگر رسید طاهره ، مرضیه و معصومه و هم فاطمه جلوه ای از چهره ی زهرای پیغمبر رسید ای ملائک کل عالم را گل افشانی کنید در میان خلق عالم بهترین دختر رسید وحید زحمت کش شهری حضرت معصومه (س) میلاد 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ببین تو ناله های محزونم ببین که زار و دل پریشونم نیا به کوفه ای آقا جونم (مولای خوبم) ببین شده سفیرت آواره آواره ی کوچه و بازاره مسلم تو بیکس و بی یاره(مولای خوبم) [میا به کوفه ای حسین جانم(۳)آقای مظلوم]۲ دیدی که شد شکسته دندانم دیدی که بر قناره مهمانم ببین که بیقرار طفلانم (نیابه کوفه) تا که حسین نام تو رُ بردم آتیش و سنگ و ناسزا خوردم ازغصه ی زینبِ تو مُردم ( نیابه کوفه) بی کَسَم و تو کوچه می گردم بدون تو آقا پُرِ دردم هستیِ خود را وقف تو کردم (دلم شکسته) داری میای ولی پشیمونم از حالا من روضتو میخونم با گریه هام شبیه بارونم (دلم شکسته) کربلایی مرتضی شاهمندی حضرت مسلم (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 وقتی نَفَس از سینه بالاتر نیاید جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا آنقدر بد دیدم که در باور نیاید در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید دیر است اما کاش می شد تا عقیله شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید بر پُشتِ دستم می زنم دیدی چه کردم هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست بی آبروها آبرویم رفت از دست در کوچه ها بر خاکها رویم کشیدند در را شکستند و به پهلویم کشیدند در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند با پا زدنهاشان غرورم را شکستند از بس که زخمم می زدند از حال رفتم بینِ جماعت بودم و گودال رفتم عمامه ی من را که غارت کرد نامرد با نیزه ای آمد جسارت کرد نامرد دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند آقا جسارت را به دندانت نبینند با سنگهای خود سرِ من را شکستند انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند ای کاش می شد لحظه ی آخر  نیاید یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید وای از دلِ زینب چه می آید سرِ او وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید حسن لطفی حضرت مسلم (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar